check on

پیشنهاد کاربران

verify, ascertain, or monitor the state or condition of someone or something
سر زدن
سراغ گرفتن
بررسی کردن
معاینه و چک کردن کسی یا چیزی.
به کسی سر زدن ( و جویای حال و سلامت اش شدن )
Check on sb/sth:
وضع کسی/چیزی رو بررسی کردن ( منظور تا از صحیح و سالم بودن فرد یا خراب نشدن اوضاع اطمینان حاصل کردن )
Longman:👇👇👇👇
to make sure that someone or something is safe, is in a satisfactory state, or is doing what they should be doing
...
[مشاهده متن کامل]

Eg: Honey, can you go upstairs and check on the kids?
عزیزم، میری بالا ببینی بچه ها در چه حالن؟ ( منظور اینکه برو ببین حال بچه ها خوبه یا نه یا یه وقت کار خطرناکی انجام نداده باشن )

بپرس