dock

/dɑːk//dɒk/

معنی: لنگر گاه، بارانداز، جای محکوم یا زندانی در محکمه، جاخالی کردن، کوتاه کردن، بریدن
معانی دیگر: اسکله، بندرگاه، (کشتی را) به لنگرگاه راندن یا آوردن، پهلو گرفتن، لنگر انداختن، (فضانوردی) چند سفینه را به هم وصل کردن (در فضا)، (محل حفاری شده و دارای دروازه های آهنین برای نگهداری یا تخلیه ی آب که کشتی را در آن تعمیر یا بارگیری می کنند) بارانداز، حوض، تعمیرگاه کشتی، حوضچه ی بازسازی، کارگاه کشتی سازی، آبراه کوتاه (برای لنگراندازی کشتی ها)، (ترن و کامیون) سکوی بارگیری، (در فرودگاه) تعمیرگاه هواپیما، (در دادگاه) محل قرارگیری متهم، (گیاه شناسی) ریواس، ترشک (جنس rumex از خانواده ی buckwheat)، دم بریدن، دم کل کردن، (انتهای چیزی را) بریدن، حذف کردن، ستردن، جریمه کردن، (از حقوق و غیره) کسر کردن، تاوان گرفتن، دم (دم جانور بدون پشم یا موی آن)، دم بریده، کوته دم، موقوف کردن

جمله های نمونه

1. in dock
(انگلیس ـ عامیانه) در دست تعمیر،در تعمیرگاه

2. it was necessary to dock some of the sentences
لازم بود که برخی از جملات حذف شوند.

3. the ship came into dock
کشتی پهلو گرفت.

4. to put in the dock
متهم کردن

5. my car is in the dock this week
این هفته دارند ماشینم را تعمیر می کنند.

6. the pilot sidled the boat up the dock
ناخدا قایق را یک وری به اسکله برد.

7. the salvage from the beached ship laid on the dock
چیزهای رهانیده شده از کشتی به گل نشسته روی اسکله قرار داشتند.

8. We took the children to the dock to see the ships.
[ترجمه گوگل]بچه ها را برای دیدن کشتی ها به اسکله بردیم
[ترجمه ترگمان]ما بچه ها را به اسکله بردیم تا کشتی ها را ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A car pulled up at the dock.
[ترجمه گوگل]ماشینی در اسکله ایستاد
[ترجمه ترگمان] یه ماشین تو اسکله کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A crowd was waiting at the dock to greet them.
[ترجمه گوگل]جمعیتی در اسکله منتظر بودند تا از آنها استقبال کنند
[ترجمه ترگمان]جمعیت در کنار اسکله منتظر آن ها بود تا به آن ها خوش آمد بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It used to be fashionable to dock horses' tails.
[ترجمه فرید] اونروزا کوتاه کردن دم اسب مد بود
|
[ترجمه گوگل]قبلاً لنگر انداختن دم اسب ها مد بود
[ترجمه ترگمان]برای لنگر انداختن اسب ها مد روز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The dockers disburdened the merchandise at the dock.
[ترجمه گوگل]باراندازها کالاها را در اسکله تخلیه کردند
[ترجمه ترگمان]با این حال که این مواد مخدر را با آن حال می کرد که آن را در بندر گاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The company has threatened to dock the officers' pay.
[ترجمه رضا حیدری] شرکت هشدار داده است که حقوق کارمندان را کم میکند
|
[ترجمه گوگل]این شرکت تهدید کرده است که دستمزد افسران را متوقف خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت تهدید کرده است که به ماموران پرداخت خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The defendant seemed nervous as he left the dock and stepped up to the witness box.
[ترجمه فرید] وقتیکه به جایگاه شهود می رفت وکیل مدافع عصبی بنظر میرسید
|
[ترجمه گوگل]متهم وقتی اسکله را ترک کرد و به سمت جعبه شاهد رفت، عصبی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از بندر خارج شد، متهم عصبی به نظر می رسید و به جایگاه شهود رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He threatens to dock her fee.
[ترجمه فرید] اوتهدید می کنه که قیمتش رو کاهش بدهد
|
[ترجمه گوگل]او تهدید می کند که هزینه های او را به اسکله می اندازد
[ترجمه ترگمان]او تهدید می کند که دستمزدش را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لنگر گاه (اسم)
dock, harbor, anchorage, grappling, haven, levee, dockage, harborage, berth, pier, port, riding

بارانداز (اسم)
dock, jetty, wharf

جای محکوم یا زندانی در محکمه (اسم)
dock

جاخالی کردن (فعل)
dock, levant

کوتاه کردن (فعل)
curtail, abbreviate, abridge, brief, shorten, truncate, dock, formulate, stag, clip

بریدن (فعل)
chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

تخصصی

[سینما] انبار (وسایل صحنه )
[عمران و معماری] حوض تعمیر - سکوی پهلوگیر - سکوی توقف - بار انداز
[کامپیوتر] لنگرگاه - لنگر انداختن - به مکانی منتقل کردن . بسیاری از برنامه های کاربردی به کاربر امکان می دهند تا جعبه ی ابزارها را از مکان پیش فرض به محل جدیدی، در کناره، بالا یا پایین پنجره منتقل کند. به این محل " لنگر اندازی جعبه ابزار " می گویند.
[زمین شناسی] حوضچه
[صنعت] بار انداز، سکو
[ریاضیات] لنگرگاه، بارانداز

انگلیسی به انگلیسی

• wharf, pier; tail, stub; prisoner's seat in a courtroom
bring a boat to a dock; cut the end of a body part (esp. the tail of an animal); deduct; connect a laptop computer to an anchoring station which supplies electricity and input-output resources (computers)
a dock is an enclosed area of water where ships are loaded, unloaded, or repaired.
when a ship docks, it comes into a dock.
in a law court, the dock is the place where the person accused of a crime stands or sits.
to dock someone's income means to keep back some of the money.

پیشنهاد کاربران

dock 3 ( n ) =the part of a court where the person who has been accused of a crime stands or sits during a trial, e. g. He's been in the dock several times already.
dock
dock 2 ( n ) =a long low structure built along, or out from, the shore of a lake, river, or the ocean, used by boats to allow passengers to get on and off
dock
dock 1 ( n ) ( dɑk ) =a part of a port where ships are repaired, or where goods are put onto or taken off them, e. g. The ship was in dock.
dock
to reduce an amount of money that is given to someone
کاهش دادن ( کسر کردن ) مقدار پولی که به کسی داده می شود
dock sb's wages/pay/ They have their pay docked if the work is not finished on time.
...
[مشاهده متن کامل]

dock sth off sth /Some groups deduct the annual fee from the underlying fund's income while others dock it off capital.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/dock
dock = حوضچه
dock = نوار وظیفه : نواری که معمولاً در قسمت پایین سامانه های عامل رایانه ها قرار دارد و یک شکلک از نماد برنامه های بازشده بر روی آن قرار میگیرد
dock station = ایستگاه اتصال : وسیله ای واسطه بین لوازم رایانه ای و صوتی/تصویری با لوازم جانبی آنها. به عنوان مثل برای اتصال یک دستگاه رایانه کیفی با لوازم جانبی آن مانند نمایشگر بزرگ، شبکه، صفحه کلید و بلندگو و غیره
...
[مشاهده متن کامل]

dock
کم کردن از حقوق
If you call in sick more than 20 times a year your pay will be docked
اگر زنگ بزنید بگید مریضید بیش از 20 بار سالانه
از حقوق تون کم میشه ( از دستمزدتون بریده میشه ) .
Ferry dock
اسکله قایق
If you dock money from someone, you reduce the amount of money you pay them. For
example, as an employee in the UK your tax is automatically docked from your salary
[کامپیوتر] فرمان های رایانه ای در جعبه ابزار برخی از نرم افزارها قابلیت انتقال به مکانی دیگر را دارد و برخی دیگر به کناره ها و بالا و پایین منتقل می شوند. این حالت را Dock به معنای انتقال جعبه ابزار می گویند.
در تصویر زیر جعبه ابزار ورد 2003 در مکان اصلی و انتقال داده آن نشان داده شده است.
dock
پهلوگیری - بالاخص در عملیات فرودگاهی پهلوگیری و توقف هواپیما در مقابل گیت مربوطه ، واژه ای بسیار مرسوم میباشد . Docking
توقف کردن
dock ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: حوضچه 2
تعریف: آبگیر مصنوعی بزرگی که امکان آب گیری و تخلیۀ آن همواره وجود دارد و همین امر امکان ورود و خروج شناورهای سنگین را فراهم می کند |||متـ . حوضچۀ تعمیرات
اسکله
نوار ابزار در کامپیوتر.
When the ship docked at Southampton he was rushed to hospital
وقتی کشتی در ساوت همپتون لنگر انداخت. . . .
استقرار
جایگاه محکومان
سکوی بارگیری
متصل کردن ( پزشکی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس