discourage
/dɪsˈkɜːrɪdʒ//dɪsˈkʌrɪdʒ/
معنی: دلسرد کردن، سست کردن، بی جرات ساختن
معانی دیگر: نومید کردن یا شدن، مایوس کردن، سرخورده کردن، (روحیه را) تضعیف کردن، کم دل کردن، ناامید شدن یا کردن، توی ذوق کسی زدن، (از انجام کاری) بازداشتن، منصرف کردن، پشیمان کردن، تشویق نکردن، جلوگیری کردن، منع کردن، برحذر داشتن، (بی جرات یا اشتیاق شدن) کم دل شدن، خود را باختن

جمله های نمونه
1. she doesn't discourage so easily
او به این آسانی خود را نمی بازد.
2. a bill to discourage people from gambling
لایحه ای برای بازداری مردم از قمار
3. sometimes bad grades discourage students
برخی اوقات نمره ی بد شاگرد را ناامید می کند.
4. my father was a happy-go-lucky man whom nothing could discourage for long
پدرم مرد خوشبین و دلشادی بود و هیچ چیز او را برای مدت طولانی دلسرد نمی کرد.
5. Don't let one failure discourage you, try again.
[ترجمه HN] نذار یک شکست تو رو ناامید کنه، دوباره تلاش کن.|
[ترجمه گوگل]اجازه نده یک شکست شما را دلسرد کند، دوباره تلاش کنید[ترجمه ترگمان]نذار یه شکست تو رو دلسرد کنه، دوباره سعی کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Don't let one failure discourage you.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید یک شکست شما را دلسرد کند
[ترجمه ترگمان] نذار یه شکست تو رو دلسرد کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نذار یه شکست تو رو دلسرد کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Don't discourage her; she's doing her best.
[ترجمه امیرمحمد] او را ناامید نکن ، او دارد نهایت تلاش خود را میکند|
[ترجمه گوگل]او را ناامید نکنید؛ او تمام تلاشش را می کند[ترجمه ترگمان]او را دلسرد نکن، دارد بهترین کار را می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. ignore those who try to discourage you .
[ترجمه HN] کسانی که تلاش می کنند تو را ناامید و دلسرد کنند نادیده بگیر.|
[ترجمه Acha] نادیده بگیر کسانی که سعی میکنند تو را نا امید کنند|
[ترجمه TM] آن هایی که میخواهند تو را ناامید کنند نادیده بگیر|
[ترجمه گوگل]کسانی که سعی می کنند شما را دلسرد کنند نادیده بگیرید[ترجمه ترگمان]آن هایی که سعی می کنند از شما دلسرد شوند را نادیده می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. His parents tried to discourage him from being an actor.
[ترجمه A] پدر و مادرش سعی کردند اورا از بازیگر شدن منصرف کنند|
[ترجمه سلام] والدینش سعی کردند او را از بازیگری نا امید کنند|
[ترجمه گوگل]والدینش سعی کردند او را از بازیگری منصرف کنند[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش سعی کردند او را از بازیگری دلسرد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We discourage smoking in this school.
[ترجمه K] ما سیگار کشیدن را در این مدرسه کمتر می کنیم|
[ترجمه علی] سیگار کشیدن را در این مدرسه تقبیح می کنیم/توصیه نمی کنیم/نکشیدن را تشویق می کنیم|
[ترجمه نگین] ما مانع سیگار کشیدن در این مدرسه می شویم|
[ترجمه Kosar daryami] ما از سیگار کشیدن در این مدرسه جلوگیری می کنیم|
[ترجمه گوگل]ما از سیگار کشیدن در این مدرسه جلوگیری می کنیم[ترجمه ترگمان]ما سیگار کشیدن را در این مدرسه دلسرد می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I have tried to discourage him from biting nails.
[ترجمه RTDH.Roksan] من سعی کردم او را از خوردن ناخن ها باز دارم|
[ترجمه گوگل]من سعی کردم او را از جویدن ناخن منصرف کنم[ترجمه ترگمان]من سعی کرده ام او را از ناخن biting منصرف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Try to discourage such familiarities from your subordinates.
[ترجمه گوگل]سعی کنید چنین آشنایی هایی را از زیردستان خود منصرف کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید چنین familiarities را از زیردستان خود دلسرد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید چنین familiarities را از زیردستان خود دلسرد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The Swiss wanted to discourage an inflow of foreign money.
[ترجمه گوگل]سوئیسی ها می خواستند از ورود پول خارجی جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]سوئیس می خواهد از ورود پول خارجی جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سوئیس می خواهد از ورود پول خارجی جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You should not let one failure discourage you.
[ترجمه گوگل]نباید اجازه دهید یک شکست شما را دلسرد کند
[ترجمه ترگمان]نباید اجازه بدی یه شکست تو رو دلسرد کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نباید اجازه بدی یه شکست تو رو دلسرد کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. We tried to discourage him from resigning.
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم او را از استعفا منصرف کنیم
[ترجمه ترگمان] ما سعی کردیم که از استعفا دادنش جلوگیری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما سعی کردیم که از استعفا دادنش جلوگیری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. They want to discourage pay settlements over the norm.
[ترجمه گوگل]آنها می خواهند از تسویه حساب های حقوقی بیش از حد معمول جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند از پرداخت پول در حد متعارف جلوگیری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند از پرداخت پول در حد متعارف جلوگیری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. His parents tried to discourage his interest in music, but he persisted.
[ترجمه گوگل]والدینش سعی کردند از علاقه او به موسیقی جلوگیری کنند، اما او اصرار کرد
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش سعی کردند علاقه اش را به موسیقی دلسرد کنند، اما او پافشاری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش سعی کردند علاقه اش را به موسیقی دلسرد کنند، اما او پافشاری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Father discourage the expression of enthusiasm.
[ترجمه گوگل]پدر از ابراز شور و شوق جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]پدر از ابراز شور و شوق دفاع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پدر از ابراز شور و شوق دفاع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
دلسرد کردن (فعل)
estrange, dissuade, dispirit, disappoint, discourage, dishearten, unnerve
سست کردن (فعل)
slacken, slack, weaken, emasculate, enervate, enfeeble, discourage, loosen, relax, inactivate
بی جرات ساختن (فعل)
discourage
به انگلیسی
• cause to lose heart; deter, dissuade; show disapproval of
if someone or something discourages you, they cause you to lose your enthusiasm or become unwilling to do something.
to discourage an action or to discourage someone from doing it means to try and persuade them not to do it.
if someone or something discourages you, they cause you to lose your enthusiasm or become unwilling to do something.
to discourage an action or to discourage someone from doing it means to try and persuade them not to do it.
پیشنهاد کاربران
نا امید کردن
if you discourage some one , you make that person lose hope and feel less confident
my mother is a nurse and she discourages me from becoming a nurse
دلسرد کردن
دلسرد شدن - ناامیدی
without hope or confidence
without hope or confidence
without hope and become sad
نا امید …… اضطراب
ناراحت کردن. . . دلسرد کردن. . . امید کسی را کور کردن
If you discourage a liquid, you make it flow out of a container
We "discourage" this for the following reasons
ما این کار را به دلایل زیر "توصیه نمی کنیم"
ما این کار را به دلایل زیر "توصیه نمی کنیم"
دل سرد کردن، نا امید کردن، مایوس کردن
پشیمان کردن، منصرف کردن
Discourage tourists from further entering the country
Discourage tourists from further entering the country
دلسرد و مایوس کردن
make some body not to do some - thing
make some body not to do some - thing
مانع/بازدارنده/تضعیف کننده/تضیف گر چیزی بودن
بی اشتیاق کردن
مایوس کننده
نا امید کننده
دلسرد کننده
نا امید کننده
دلسرد کننده
He is never discouraged by difficulties.
♥
♥
همیشه معنی ناامید و مایوس کردن نمی دهد.
گاهی در معنی "جلوگیری کردن" و "بازداشتن" ظاهر می شود.
Governments can impose a ban to discourage people from smoking in public areas
دولت ها می توانند ممنوعیتی وضع کنند تا مردم را از سیگار کشیدن در محل های عمومی باز دارد.
گاهی در معنی "جلوگیری کردن" و "بازداشتن" ظاهر می شود.
Governments can impose a ban to discourage people from smoking in public areas
دولت ها می توانند ممنوعیتی وضع کنند تا مردم را از سیگار کشیدن در محل های عمومی باز دارد.
دلسرد کردن , ناامید کردن ؛ بازداشتن , جلوگیری کردن
# Don't let her comments discourage you
# We tried to discourage him from resigning
# They discourage smoking in this place
# a campaign to discourage people from smoking
# Don't let her comments discourage you
# We tried to discourage him from resigning
# They discourage smoking in this place
# a campaign to discourage people from smoking
دِلسردیدن.
دلسرداندن.
دلسرداندن.
بر حذر داشتن