pull through

/ˈpʊlˈθruː//pʊlθruː/

معنی: در تنگنا کمک یافتن
معانی دیگر: (عامیانه - بیماری یا گرفتاری و غیره را) پشت سر گذاشتن، بهبود یافتن، در سختی بکسی کمک کردن، در وضع خطرناکی انجام وظیفه کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to survive a particular crisis or difficulty.

- The recession was hard but we pulled through.
[ترجمه گوگل] رکود سخت بود اما ما از آن عبور کردیم
[ترجمه ترگمان] رکود اقتصادی سخت بود، اما ما از آن عبور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The doctor is sure he will pull through.
[ترجمه محبوبه] دکتر مطمئن است که او زنده خواهد ماند
|
[ترجمه گوگل]دکتر مطمئن است که از پسش برخواهد آمد
[ترجمه ترگمان]دکتر مطمئن است که این کار را خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Everyone was very concerned whether he would pull through or not.
[ترجمه فریده] همه نگران بودند که آیا او زنده می ماند یا خیر
|
[ترجمه گوگل]همه خیلی نگران بودند که آیا او از پسش بر می‌آید یا نه
[ترجمه ترگمان]همه نگران بودند که آیا ممکن است این کار را بکند یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The doctor says that Mrs. Chester will pull through.
[ترجمه گوگل]دکتر می گوید خانم چستر از پسش برمی آید
[ترجمه ترگمان]دکتر میگه که خانم چس تر از پسش بر میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His injuries are severe but he's expected to pull through.
[ترجمه گوگل]مصدومیت او شدید است، اما انتظار می رود او از پس آن بربیاید
[ترجمه ترگمان]جراحات او شدید است اما انتظار دارد که از آن عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The doctors think she will pull through.
[ترجمه گوگل]پزشکان فکر می کنند او از پسش بر می آید
[ترجمه ترگمان]دکترها فکر می کنند که او این کار را انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He'll soon pull through in the hospital.
[ترجمه گوگل]او به زودی در بیمارستان درمان می شود
[ترجمه ترگمان]به زودی تو بیمارستان از بین میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's going to be tough but we'll pull through it together.
[ترجمه گوگل]سخت خواهد بود اما با هم از پس آن بر می آییم
[ترجمه ترگمان]خیلی سخته اما با هم از پسش بر میایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Santamour wondered if they might pull through.
[ترجمه گوگل]سانتامور به این فکر کرد که آیا آنها ممکن است از راه بروند
[ترجمه ترگمان]در این فکر بودم که آیا ممکن است آن ها از هم جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But I think the pentas, which will pull through a milder winter, may need to be replaced.
[ترجمه گوگل]اما من فکر می کنم پنتاها، که زمستان ملایم تری را پشت سر می گذارند، ممکن است نیاز به تعویض داشته باشند
[ترجمه ترگمان]اما من فکر می کنم که pentas، که از یک زمستان ملایم تر عبور می کند، ممکن است نیاز به جایگزین شدن داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Somehow she helped them pull through.
[ترجمه گوگل]او به نوعی به آنها کمک کرد تا از پس آن برآیند
[ترجمه ترگمان]یه جورایی بهشون کمک کرد تا رد بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The patient won't pull through, I'm afraid.
[ترجمه گوگل]میترسم بیمار از پسش برنمیاد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه بیمار دوام نخواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We are trying to pull through the toughest time of the semester.
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم سخت ترین زمان ترم را پشت سر بگذاریم
[ترجمه ترگمان]ما سعی داریم سخت ترین زمان ترم را طی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I think the little girl will pull through this time.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم دختر کوچولو این بار را پشت سر خواهد گذاشت
[ترجمه ترگمان] فکر کنم این دختر کوچولو این دفعه کشیده بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His self-assurance enabled him to pull through difficulties.
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس او را قادر ساخت تا از پس مشکلات بربیاید
[ترجمه ترگمان]اعتماد به نفس او باعث شد که او مشکلات را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در تنگنا کمک یافتن (فعل)
pull through

به انگلیسی

• recover, get through something difficult; drag through; tool for cleaning firearms

پیشنهاد کاربران

خوب شدن و بیماری را پشت سر گذاشتن. بهبود یافتن معادل چندان مناسبی نیست چون خیلی است .
از پس چیزی برآمدن، موفق شدن
pull through the clothes
بری بین لباس ها بگردی
از بیماری ریکاوری و بهبود یافتن.
از پس چیزی بر آمدن ( :بیماری، مشکلات )
pull onself through

از چیزی عبور کردن و رد شدن و . . .
جان به در بردن
از مرگ نجات یافتن
از بیماری خطرناک جان به در بردن
با موفقیت غلبه کردن، از سر رد کردن ( بیماری و مشکلات و . . . )
مشاهده پیشنهاد های امروز

معنی یا پیشنهاد شما