drip

/ˈdrɪp//drɪp/

معنی: چکه، چکه کردن، ژوشیدن، چکیدن، چکانیدن
معانی دیگر: چکاندن، چکه چکه ریختن، کاملا خیس بودن (به طوری که آبگونه از آن بچکد)، تراوش، تراوایی، چکانش، صدای چک چک آب، (معماری) آبریز (شیار باریکی که در لبه ی بام یا پنجره و غیره می سازند)، جوبک، (خودمانی) آدم لوس و بیمزه، (پزشکی) سرم

جمله های نمونه

1. the drip of water from the pipe awakened me
صدای چکیدن آب از لوله مرا بیدار کرد.

2. the steady drip of water from the ceiling
چکیدن دایم آب از سقف

3. you can drip the paint directly onto the canvas
می توانی رنگ را مستقیما روی بوم نقاشی بچکانی.

4. she seemed to drip with false kindness
ظاهرا محبت دروغین از سر و رویش می بارید.

5. The faucet has developed a drip.
[ترجمه مریم] این شیر چکه می کند.
|
[ترجمه افشین حاجی طرخانی] {این} شیرآب چکه کرده است.
|
[ترجمه گوگل]شیر آب قطره ای ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]شیر آب قطره ای ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sit your child forward and let the blood drip into a tissue or on to the floor.
[ترجمه حسین درستی] فرزند خود را به جلو بنشانید و بگذارید خون روی پارچه یا زمین بچکد.
|
[ترجمه گوگل]کودک خود را به جلو بنشینید و اجازه دهید خون در یک دستمال کاغذی یا روی زمین چکه کند
[ترجمه ترگمان]بچه - ت رو به جلو بکش و بذار خون به صورت یه دستمال یا روی زمین بیفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A drip of water fell from the tap.
[ترجمه گوگل]یک قطره آب از شیر آب افتاد
[ترجمه ترگمان]یک قطره آب از شیر می چکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All I could hear was the drip of the rain from the roof.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که می شنیدم قطره قطره باران از پشت بام بود
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می توانستم بشنوم صدای چکیدن قطره های باران از پشت بوم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't be such a drip! Come and join in the fun.
[ترجمه حسین درستی] لوس نشو. بیا و خوش بگذران.
|
[ترجمه شان] اینقدر لوس نشو ، بیا به ما ملحق شو برای تفریح ( بیا با ما خوش بگذران ) .
|
[ترجمه گوگل]چنین قطره ای نباش! بیایید و به سرگرمی بپیوندید
[ترجمه ترگمان]این قدر a نباش! بیا و خوش بگذرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was taken off his drip last night.
[ترجمه شان] دیشب سرم او را کشیدند ( کار تزریق سرم به او ، پایان یافت ) .
|
[ترجمه گوگل]دیشب قطره اش را برداشتند
[ترجمه ترگمان]دیشب سرش از کار افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At the hospital they put me on a drip.
[ترجمه فاطمه عبدی] توی بیمارستان به من سرم وصل کردن.
|
[ترجمه گوگل]در بیمارستان مرا روی قطره گذاشتند
[ترجمه ترگمان]تو بیمارستان من رو سرم گذاشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was then hooked up to an IV drip.
[ترجمه شان] سپس به آن زن ، یک سرم وریدی وصل شد.
|
[ترجمه گوگل]سپس او به یک قطره IV وصل شد
[ترجمه ترگمان]بعد به سرم وصل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. an intravenous drip/injection.
[ترجمه گوگل]یک قطره/تزریق داخل وریدی
[ترجمه ترگمان]تزریق داخل وریدی به داخل وریدی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The silence was broken only by the steady drip, drip of water from the roof.
[ترجمه گوگل]سکوت تنها با چکه های مداوم، چکه های آب از پشت بام شکسته شد
[ترجمه ترگمان]سکوت فقط با صدای یکنواخت ریزش قطره های آب از سقف می شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She's been put on a drip.
[ترجمه Nasrin Eidani] به او سرم وصل شده است.
|
[ترجمه گوگل]او را در یک قطره قرار داده اند
[ترجمه ترگمان]او سرم را تکان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چکه (اسم)
drop, drip, trickle, minim, sprinkle, leak, gutta, leakage, seep, seepage

چکه کردن (فعل)
drip, plash, seep

ژوشیدن (فعل)
drop, drip

چکیدن (فعل)
drop, abstract, ooze, drip, trickle, dribble, fall, lave, plash

چکانیدن (فعل)
drip, trickle, dribble

تخصصی

[عمران و معماری] چکه - پله آبریز شیروانی - شیار آب چکان
[مهندسی گاز] چکیدن، چکاندن
[آب و خاک] قطره

انگلیسی به انگلیسی

• program that automatically reinvests dividends towards the purchase of additional shares (finance)
drop, drizzle, dribble; wetblanket; stupid person
drizzle, dribble, drop
when liquid drips, it falls in small drops.
when something drips, drops of liquid fall from it.
drips are drops of liquid falling from a place.
see also dripping.

پیشنهاد کاربران

سرم
Drip ( صفت ) : لباس یا ظاهر شیک و سطح بالا
چکانیدن، چکه کردن
در واقع در این معنی همون drop هست که برای مایعات استفاده میشه
قطره هم معنا می دهد.
The drip method
روش قطره ای
You got a drip on
تیپ خفن و خوش تیپی زدی
یکی از راه های دم آوری قهوه نیز هست.
drip coffee
( آب جوش رو به آرامی روی قهوه آسیاب شده ای که مقداری ازش رو روی فیلتر کاغذی ریختین، میریزید )
لباس یا ظاهر شیک و سطح بالا.
When slang, Drip means a fucking clothes, a good looking one
I squeeze the water out of the sponge so that it doesn’t drip
Drip چکه کردن
Squeeze چلوندن
تزریق کردن
ادم کسل کننده و ضعیف هم معنی میده
چکانه - تراوش
look drip
خوشتیپ بنظر آمدن
drip ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: خونابه
تعریف: مایعی که در هنگام باز شدنِ یخ فراورده های گوشتی منجمد از آنها خارج میشود
A drip is a cool and stylish outfit! Real simple
◀️Player 1: yo, peep my drip
Player 2 : . . . it’s aiight
◀️ !!Gotta be real. Connor looks drip with that cane
خوشتیپ بودن
Jim had just been on a run and was dripping with sweat
جیم رفته بود واسه دوئیدن و عرق داشت ازش می چکید
در صنعت غذا به معنای مایعی است که هنگام ذوب غذاهای منجمد خارج میشود. شیرابه
Being on a drip
زیر سرم بودن
ناودان
چکه کردن
در برگرفته شده be dripping with
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس