wrapped


معنی: پیچیده

جمله های نمونه

1. wrapped up in
(کاملا) مجذوب،تمام هم و غم (کسی متوجه چیزی بودن)

2. he wrapped his clothes in a bundle
او لباس های خود را در بقچه پیچید.

3. i wrapped the shawl around my neck
شال گردن را دور گردنم پیچیدم.

4. i wrapped the stricken soldier in my coat and sat down beside him
سرباز زخمی را در پالتو خود پیچیدم و پهلویش نشستم.

5. she wrapped the meat in aluminium foil
گوشت را در کاغذ آلومینیم پیچید.

6. they wrapped the sailor's corpse in a flag and threw it into the sea
جسد ملوان را در پرچم پیچیدند و به دریا افکندند.

7. be wrapped in something
در چیزی پوشانده شدن

8. be wrapped up in something (or somebody)
1- دست اندرکار،سهیم در کاری 2- (کاملا) سرگرم چیز یا شخصی شدن

9. a town wrapped in fog
شهری که مه آن را فراگرفته بود

10. i was wrapped in strange feeling of blitheness and dauntlessness
احساس نشاط و بی باکی عجیبی وجودم را فراگرفت.

11. my sister wrapped her arms around the baby
خواهرم بازوان خود را دور کودک حلقه کرد.

12. my thoughts were wrapped in mist and i could not make them coherent
افکارم در غباری از مه فرو رفته بود و نمی توانستم آن را سامان دهم.

13. the baby was wrapped in a blanket and couched on the sofa
کودک را در پتو پیچیده و روی نیمکت خوابانده بودند.

14. the box was wrapped in a plastic sheet
جعبه را با ورقه ی پلاستیکی پوشانده بودند.

15. they are so wrapped up in their children that they have stopped socializing
آنقدر سرگرم بچه های خود هستند که دیگر با کسی معاشرت نمی کنند.

16. she gently disengaged the child's fingers which were wrapped around the candy
او به آرامی انگشتان بچه را که دور آب نبات حلقه شده بود از هم باز کرد.

17. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه sss] ای کاش بتوانید از فرهنگ لغت آنلاین ما منتفع شوید و روزبه روز پیشرفت کنید.
|
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The parcel was wrapped in plain brown paper.
[ترجمه گوگل]بسته در کاغذ قهوه ای ساده پیچیده شده بود
[ترجمه ترگمان]بسته در کاغذ قهوه ای رنگی پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He wrapped the package in brown paper and tied it with string.
[ترجمه گوگل]بسته را در کاغذ قهوه ای پیچید و با نخ بست
[ترجمه ترگمان]بسته را در کاغذ قهوه ای حلقه کرد و آن را با نخ بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He wrapped the present in pretty paper for his girlfriend.
[ترجمه گوگل]او هدیه را در کاغذ زیبایی برای دوست دخترش پیچید
[ترجمه ترگمان]اون هدیه رو تو یه کاغذ قشنگ برای دوست دخترش بسته بندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The present was beautifully wrapped in gold paper.
[ترجمه گوگل]هدیه به زیبایی در کاغذ طلا پیچیده شده بود
[ترجمه ترگمان]هدیه به زیبایی در کاغذ طلا پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The children are wrapped up snug by the fire.
[ترجمه گوگل]بچه ها در کنار آتش بسته شده اند
[ترجمه ترگمان]بچه ها دور آتش جمع شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچیده (صفت)
abstruse, complex, intricate, wrapped, twisted, involved, knotty, sigmoid, indirect, crooked, rolled, obscurant, wreathy, recondite, crabby, crimpy, unintelligible, revolute, verticillate

انگلیسی به انگلیسی

• packed; bound; covered; swathed; enveloped; enwrapped; encased; enclosed; veiled; concealed

پیشنهاد کاربران

بسته بندی کردن
بستن دست و پا. . . مخصوصا اگه دو نفر رو به هم ببندند به طوری که دست هاشون پشت به پشت هم قرار بگیره. . .
wrapped your hair in a towel
کادو پیچ شده
پوشاندن
بسیار خوشحال در عامیانه.
غلاف
بیته بندی. پیچیدن. پوشش دادن. کاور کردن
چیبک
مربوط شده
کادو کردن
پیچیدن
کاور کردن
پیچیده شده
پوشش دادن
پیچیدن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس