hunky

جمله های نمونه

1. How hunky dory she kept it all.
[ترجمه گوگل]چقدر او همه چیز را نگه داشت
[ترجمه ترگمان]چه قدر سر و وضعش مرتب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ralph Fiennes takes the hunky Heathcliff role in a story of love, passion and vengeance set in the wilds of Yorkshire.
[ترجمه گوگل]رالف فاینز در نقش هیثکلیف در داستانی از عشق، اشتیاق و انتقام که در وحشی یورکشایر اتفاق می‌افتد، بازی می‌کند
[ترجمه ترگمان]رالف Fiennes نقش هیت کلیف را در داستانی از عشق، شور و کینه و انتقام در بیابان یورکشایر اجرا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But certainly hunky, with strong, irregular features, a full, jutting lower lip and very blue eyes.
[ترجمه گوگل]اما مطمئنا تنبل، با ویژگی های قوی و نامنظم، لب پایینی پر و برجسته و چشمان بسیار آبی
[ترجمه ترگمان]اما قطعا این حالت، با ویژگی های قوی و غیر معمول، لب پایین و چشمان آبی کمرنگ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To suggest that the hunky Gilfry owns the role is only to hint at watching artistry in action.
[ترجمه گوگل]این که بگوییم گیلفری هولناک صاحب این نقش است، تنها اشاره به تماشای هنر در عمل است
[ترجمه ترگمان]نشان دادن این که نقش hunky Gilfry صاحب این نقش است، تنها اشاره به تماشای هنرمندی در عمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Who is that hunky guy?
[ترجمه گوگل]اون پسره چرت و پرت کیه؟
[ترجمه ترگمان]اون یارو کیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The show stars hunky Kevin Sorbo as the son of Zeus.
[ترجمه گوگل]در این سریال کوین سوربو در نقش پسر زئوس بازی می‌کند
[ترجمه ترگمان]این نمایش به عنوان پسر زئوس به عنوان پسر زئوس به نمایش درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Later, your teen-ager and her hunky guy practice a hip rendition of a cool new dance.
[ترجمه گوگل]بعداً، نوجوان شما و پسر هوس‌باز او اجرای یک رقص جدید و باحال را تمرین می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بعدا، teen - ager و اون مرد hunky، یه رقص جدید از یه رقص جدید رو تمرین می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I think he's quite hunky.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او کاملاً درشت است
[ترجمه ترگمان]به نظر من او خیلی جذاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The show stars hunky Kevin Sorbo as Hercules.
[ترجمه گوگل]در این سریال کوین سوربو در نقش هرکول بازی می‌کند
[ترجمه ترگمان]ستاره های این سریال، کوین Sorbo (Kevin Sorbo)را به عنوان هرکول نمایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hunky actor, who shot to global fame a few years ago for his sterling performance in the legendary Titanic movie, is back with a vengeance.
[ترجمه گوگل]این بازیگر تنومند که چند سال پیش برای بازی بی نظیرش در فیلم افسانه ای تایتانیک به شهرت جهانی رسید، با انتقام بازگشته است
[ترجمه ترگمان]هنرپیشه hunky که چند سال پیش به خاطر عملکرد sterling در فیلم تایتانیک مشهور به شهرت جهانی دست یافت، با نوعی انتقام باز می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Everything is just hunky - dory here.
[ترجمه گوگل]اینجا همه چیز هولناک است
[ترجمه ترگمان]همه چیز اینجا راحته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. According to the National Enquirer, the Swedish ex-model was "shocked" when the "hunky student" kissed her while walking back to her car in the school parking lot.
[ترجمه گوگل]به گزارش نشنال انکوایرر، این مدل سابق سوئدی زمانی که "دانش آموز قشقرق" در پارکینگ مدرسه او را بوسید "شکه شد"
[ترجمه ترگمان]طبق گزارش National Enquirer، مدل سابق \"hunky\" وقتی او را بوسید، \"شوکه شده بود\" و در حالی که به سمت ماشین خود در پارکینگ مدرسه می رفت، او را بوسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They worry about their chances with that hunky fireman, or the cute photographer.
[ترجمه گوگل]آنها نگران شانس خود با آن آتش نشان هولناک یا عکاس بامزه هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها نگران شانس خود با آتش نشان hunky، یا عکاس جذاب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. On Thursday's episode, Fox plays Glenn, the hunky, 6-foot-7 ex-boyfriend of Bernadette.
[ترجمه گوگل]در قسمت پنج‌شنبه، فاکس نقش گلن، دوست پسر سابق برنادت 7 فوتی 7 فوتی را بازی می‌کند
[ترجمه ترگمان]در قسمت پنجشنبه \"فاکس\"، \"گلن\"، یه دوست پسر دوست پسر سابق \"برنادت\" بازی میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ok, good, satisfactory; equal, balanced (slang)
(about a man) physically attractive, having a well-formed body (slang)

پیشنهاد کاربران

adjective informal approving
صفت مطلوب غیر رسمی
A hunky man is sexually attractive and usually big and strong
یک مرد تنومند، از نظر جنسی جذاب و معمولاً بزرگ و قوی
I think he's quite hunky.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hunky
جذاب و خوش تیپ
خوش هیکل
عضلانی
به مرد قد بلند و عضله ای میگویند

بپرس