check in

/ʧɛk ɪn//ʧɛk ɪn/

1- (در هتل یا کنفرانس و غیره) نام نویسی کردن، اتاق (هتل) را تحویل گرفتن، 2- (عامیانه) حضور یافتن، آفتابی شدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to register at a hotel, conference, or the like.

(2) تعریف: to telephone or appear in person, esp. periodically, so as to obtain information or confirm one's interest or involvement.

- Would you check in every hour or so during the election returns?
[ترجمه گوگل] آیا در زمان بازگشت انتخابات هر ساعت یا بیشتر چک می کنید؟
[ترجمه ترگمان] آیا شما هر ساعت یا بیشتر در طی بازگشت انتخابات چک می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or an instance of registering, as at a hotel.

جمله های نمونه

1. Hold on, I'll check in my diary.
[ترجمه Ali] صبور و شکیبا باش، تا دفتر خاطراتم را بررسی کنم.
|
[ترجمه .armin] صبوری کن تا من بعدا دفتر خاطراتم را برسی کنم
|
[ترجمه ABAS] منتظر باشید تا دفتر خاطراتم را برسی کنم
|
[ترجمه میثم نبی پور] صبر داشته باش تا دفتر یادداشت را بررسی کنم ( در مورد ترجمه های قبلی دوستان: چه کسی دفتر خاطراتش برا برای فرد دیگری بررسی می کند؟؟؟! و اصلا به منظور؟؟؟ در این ) جا منظور دفتر یادداشت می باشد! )
|
[ترجمه محسن] اجازه بده ( صبر داشته باش ) ، من یادداشت هام رو بررسی خواهم کردم.
|
[ترجمه گوگل]صبر کن، دفتر خاطراتم را چک می کنم
[ترجمه ترگمان]صبر کن، دفتر خاطراتم رو چک می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'll ring the hotel. I'll tell them we'll check in tomorrow.
[ترجمه خانم عباسی] من فردا به هتل زنگ میزنم . من بهشون میگم که ما فردا ثبت نام خواهیم کرد
|
[ترجمه Nh] من با هتل تماس خواهم گرفت و به آن ها خواهم گفت که ما فردا ( اتاق ) را تحویل خواهیم گرفت
|
[ترجمه yasin] به هتل زنگ می زنم من به آن ها خواهم گفت که ما فردا ( اتاق را ) تحویل خواهیم گرفت
|
[ترجمه امیررضا] من فردا به هتل تلفن میکنم و می گویم ما فردا ثبت نام خواهیم کرد.
|
[ترجمه Pouria] من به هتل زنگ خواهم زد و خواهم گفت ک فردا وارد هتل میشویم
|
[ترجمه میثم نبی پور] به هتل زنگ می زنم و میگم که فردا میایم و اتاق رو تحویل می گیریم.
|
[ترجمه گوگل]زنگ هتل را می زنم به آنها می گویم که فردا بررسی می کنیم
[ترجمه ترگمان]به هتل زنگ می زنم من به آن ها خواهم گفت که فردا چک خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Passengers are requested to check in two hours before the flight.
[ترجمه A.A] از مسافرین درخواست میشود دو ساعت قبل از پرواز حضور بهم رسانند
|
[ترجمه Rick Sanchez] از مسافران درخواست می شود تا دو ساعت قبل پرواز بار خود را تحویل دهند.
|
[ترجمه گوگل]از مسافران خواهشمند است دو ساعت قبل از پرواز چک این را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]از مسافران خواسته می شود تا دو ساعت قبل از پرواز بررسی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I said goodbye and went to check in my suitcases.
[ترجمه بابک] من گفتم خداحافظ و رفتم تا چمدانهایم را آماه کنم
|
[ترجمه Yahya] خداحافظی کردم و رفتم تا چمدانهایم را تحویل دهم.
|
[ترجمه فحش نده] خدافظ من میرم چمدونامو چک کنم
|
[ترجمه رضا فیوضی] خداحافظی کردم و رفتم که ساک هایم رو تحویل بدم.
|
[ترجمه گوگل]خداحافظی کردم و رفتم چمدان هایم را چک کنم
[ترجمه ترگمان]خداحافظی کردم و برای چک کردن in رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Passengers should check in for flight BA 12to Berlin.
[ترجمه گوگل]مسافران باید پرواز BA 12 به برلین را چک کنند
[ترجمه ترگمان]مسافران باید برای پروازی به (BA ۱۲)به (برلین)مراجعه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please would you check in at the reception desk and sign your name in the book.
[ترجمه گوگل]لطفاً از میز پذیرش مراجعه کرده و نام خود را در کتاب امضا کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا به میز پذیرش نگاه کنید و اسمتان را در کتاب امضا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Please check in at least an hour before departure.
[ترجمه ثريا] لطفا حداقل یک ساعت قبل از پرواز برای برسی حاضر شوید.
|
[ترجمه گوگل]لطفا حداقل یک ساعت قبل از حرکت بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا حداقل یک ساعت قبل از حرکت اینجا رو چک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'd like to cash this check in, please.
[ترجمه گوز] می خوام این چک رو پول کنم لطفا
|
[ترجمه گوگل]من می خواهم این چک را نقد کنم، لطفا
[ترجمه ترگمان]میخوام این چک رو نقد کنم، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You need to check in two hours before the flight.
[ترجمه maryam] شما باید دو ساعت قبل از پرواز حضور داشته باشید
|
[ترجمه گوگل]باید دو ساعت قبل از پرواز چک این کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید دو ساعت قبل از پرواز چک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Passengers must check in at the airport an hour before the plane leaves.
[ترجمه learner] مسافران می بایست یکساعت قبل از ترک هواپیما در فرودگاه حضور داشته باشند .
|
[ترجمه گوگل]مسافران باید یک ساعت قبل از حرکت هواپیما در فرودگاه بررسی کنند
[ترجمه ترگمان]مسافران باید یک ساعت قبل از خروج هواپیما در فرودگاه در فرودگاه چک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'll put the check in the mail tomorrow.
[ترجمه گوگل]من چک را فردا پست می کنم
[ترجمه ترگمان]فردا صورت حساب را خواهم نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I have to check in with my boss every three hours.
[ترجمه گوگل]من باید هر سه ساعت یکبار با رئیسم چک کنم
[ترجمه ترگمان]باید هر سه ساعت با رئیسم هماهنگ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You must check in the equipment after using.
[ترجمه افشین] شما باید بعد از استفاده از تجهیزات، اونا رو تحویل بدین
|
[ترجمه گوگل]پس از استفاده باید تجهیزات را بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید بعد از استفاده از تجهیزات، تجهیزات رو بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Where do we check in our baggage?
[ترجمه شاهین] چمدان هایمان را کجا باید تحویل دهیم؟
|
[ترجمه گوگل]چمدانمان را کجا تحویل بگیریم؟
[ترجمه ترگمان]چمدون هامون رو کجا بررسی کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Is there a place we can check in our coats?
[ترجمه Z] آیا مکانی وجود دارد ک کت هایمان را چک کنیم؟
|
[ترجمه شاهین] آیا مکانی برای تحویل دادن کت هایمان وجود دارد؟
|
[ترجمه گوگل]آیا جایی هست که بتوانیم کت هایمان را چک کنیم؟
[ترجمه ترگمان]جایی هست که بتونیم in رو چک کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reception desk, guest registration desk; register upon arrival, go through check-in procedures
a check-in is the place in an airport or a port where you check-in. count noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. the new rules will apply at all check-in facilities run by us airlines throughout the world.
stand at an airport where a person shows his/her ticket so they can be told where they will be sitting

پیشنهاد کاربران

پذیرش شدن، تحویل دادن وسایل برای بررسی، زنگ زدن به کسی برای خبر دادن از خودت
این کلمه فعل هم میشه
مترادف این کلمه هارو میشه بگید؟
Take of
Chek in
Exchange
Pack
Fill out
Board ( سوار شدن )
Make
Set
hold
Clear
Wear
Spacial
Celebrate
Go out
Commemorate
Revolution
دوستان به دو نکته درباره این فعل توجه کنین:
۱. نباید بگیم I will check in hotel بجاش باید بگیم I will check in at the hotel
۲. Check in و Check into با کمی اغماض میتونن بجای هم استفاده شن بجز اینکه Check in هم اسمه هم فعل اما Check into فقط فعله.
منظم تماس یا ارتباط برقرار کردن ( به منظور تبادل اطلاعات ) ، منظم در تماس یا ارتباط بودن
به کسی سر زدن
حال کسی را جویا شدن
سر زدن
پذیرش هتل
مراجعه به قسمت پذیرش ( برای تحویل گرفتن جای رزرو شده )
تحویل گرفتن
جویای احوال کسی شدن، بررسی کردن
خبری از خود به کسی دادن
?Have you checked in yet
check - in ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: ورود 1
تعریف: وارد شدن و ثبت نام در واحدهای اقامتی
احوال کسی را جویا شدن
حضور و غیاب
یه سر به کسی زدن.
ثبت نام کردن

arrive at a hotel where you have arranged to stay and give your personal details to the person at the reception desk
وارد شدن ب هتل و کارای اقامت تو هتل را اکی کردن.
ورودی، پذیرش ( وارد شدن )
اعلام حضور کردن ( فرودگاه، هتل )
انجام پذیرش
register at a hotel or airport
چک کردن یا بررسی کردن مدارک برای ثبت نام یا ورود به جایی
Check in =پذیرش اولیه
Check out =پذیرش نهایی
Check in متضاد Check out
بازرسی کردن
ورود ب سیستم. .
تحویل گرفتن اتاق. .
تحویل گرفتن اتاق ( هتل )
چک کردن مدارک قبل سفر
هست معنیس
حال و احوال کردن
تحویلگرفتن ( اتاق هتل )
check in : در فرودگاه
بازبینی گُذرنامه و بلیت ( = سواربرگ، بُرید: چون بلیت را گویی از تکه ای بزرگ تر بُریده باشند و کوچک شده باشد )
اعلام حضور کردن و پذیرش شدن در هتل، فرودگاه و امثالهم
چک کردن و دادن اطلاعات
Check in: The process of reporting your arrival

پزیرش شدن

اعلام حضور کردن
رسیدن
رزرو کردن
احوال پرسی کردن
To talk to or visit with someone for the purpose of saying hi , or letting someone know that you are OK.
ورود به سیستم
رزرو کردن

پذیرش شدن ( در هتل )
نام نویسی کردن

پذیرش شدن در بیمارستان
ریجستری یا ثبت نام
بازرسی کردن در فرودگاه
اتاق گرفتن در هتل
حضور یافتن در هتل و تحویل اتاق رزرو شده
در هتل اتاق را تحویل گرفتن
میشه چک کردن مدارک قبل سفر
اعلام حضور کردن در هتل یا فرودگاه
نام نویسی کردن
Register at a hotel or an airport
اتاق گرفتن
دررفرودگاه یا هتل وقتی به پذیرش رفته و اعلام حضور میکنید
اعلام حضور در ( هتل یا هواپیما ) arrive at a hotel where you have arranged to stay and give your personal detail to the person at the reception desk
رزرو کردن 《در هتل》
بازرسی در عین ورود
بررسی ورود
بررسی کردن
علام حضور کردن
arrive at an airport and show your ticket to an official
پذیرش کردن
اوضاع را بررسی کردن
اعلام حضور کردن
بازرسی و بررسی کردن ( چک کردن )
جویای حال و احوال کسی ( یا کسانی ) شدن
پذیرش کردن ( بخصوص در هتل یا مهمانخانه )
سرزدن به کسی یا جایی
نام نویسی کردن ( ثبت نام کردن )
تحویل گرفتن ِ اتاق ( در هتل یا مهمانخانه )

1 - دادن اطلاعات برای گرفتن اتاق 2 - گرفتن کلید 3 - تحویل گرفتن و وارد شدن به اتاق
اتاق گرفت در هتل
پذیرش شدن

انجم پذیرش در هتل

دادن مشخصات
ورود به فرودگاه و ارائه بلیط
اعلام حضور
انجام پذیرش در هتل
وارد شدن به هتل وقتی شما در هتل رزرو دارید
ثبت نام اولیه برای ورود به هتل
ثبت نام کردن
بازرسی کردن ( چک کردن
اتاق گرفتن ( به قسمت پذیرش هتل مراجعه کردن
واردشدن نام نویسی کردن
وارد شدن به هتل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٨١)

بپرس