⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
میثم نبی پور
کارشناس ترجمه زبان انگلیسی
کارشناس ارشد آموزش زبان انگلیسی
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
covered
Chocolate-covered raisins
شکلات مغز کشمشی
١٤٠٠/٠١/٢٥
0
|
0
2
Chocolate covered raisins
Chocolate-covered raisins
شکلات مغز کشمشی
١٤٠٠/٠١/٢٥
0
|
0
3
feel good
حال خوب کن
مثال:
Let's go see a feel-good movie
ترجمهی اینجانب:
بیا بریم یه فیلم حال خوب کن ببینیم.
١٤٠٠/٠١/٢٤
0
|
0
4
breakdown truck
معادل a tow truck و به معنی کامیون یدکش می باشد اما breakdown truck کامیونی هست که ماشین های خراب رو روی آن می گذارند و به تعمیرگاه منتقل می کنند
١٤٠٠/٠١/٢٢
0
|
0
5
breakdown
breakdown truck
معادل a tow truck و به معنی کامیون یدکش می باشد اما breakdown truck کامیونی هست که ماشین های خراب رو روی آن می گذارند و به تعمیرگا ...
١٤٠٠/٠١/٢٢
0
|
0
6
Scooter
در ایران به این نوع موتور "پاکشتی" هم گفته می شود.
موتور پاكشتی 50 سی سی يا اسكوتر 50 سی سی عمدتا ساخت كشور ژاپن می باشند و شركت هايی نظير هون ...
١٤٠٠/٠١/٢٢
2
|
0
7
pull
pull into
وارد شدن
of a car, train, etc.: to arrive at a particular place
مثال:
The train pulled into the station right on time
ترجمه ...
١٤٠٠/٠١/٢٢
0
|
0
8
country
a 2-hour drive through scenic country
ترجمهی اینجانب: یک رانندگی 2 ساعته از میان دشت و صحرای خوش منظره
١٤٠٠/٠١/١٩
0
|
0
9
interesting
لذیذ
You get an interesting meal for a reasonable price
ترجمهی اینجانب: یک خوراک لذیذ با قیمت مناسب دریافت می کنید.
١٤٠٠/٠١/١٧
0
|
0
10
Top floor
طبقهی آخر
١٤٠٠/٠١/١٥
2
|
0
11
First floor
North American: the ground floor of a building
طبقهی همکف
١٤٠٠/٠١/١٥
0
|
0
12
just around the corner
در این اطراف، نزدیک، در نزدیکی، نبش چهارراه، سر نبش، سر چهارراه
١٤٠٠/٠١/١٤
0
|
0
13
nip
to go somewhere quickly or for a short time
یه توک پا به جایی سر زدن
I’ve got to nip home and change my clothes
ترجمهی اینجانب: باید ی ...
١٤٠٠/٠١/١٣
0
|
0
14
pick up
Please pick up some bread at the supermarket
ترجمهی اینجانب: لطفاً از سوپرمارکت مقداری نان بگیر.
١٤٠٠/٠١/١٣
2
|
0
15
hit the rush hour
توی ترافیک گیر افتادن/کردن
١٤٠٠/٠١/١٢
0
|
0
16
rush hour
hit the rush hour
توی ترافیک گیر افتادن/کردن
١٤٠٠/٠١/١٢
0
|
0
17
hit
hit the rush hour
توی ترافیک گیر افتادن/کردن
١٤٠٠/٠١/١٢
0
|
0
18
Rush hour
I got caught in the morning rush hour
ترجمهی اینجانب: من در اوج ترافیک صبح گیر افتادم.
heavy rush hour traffic
ترجمهی اینجانب: ساعت پی ...
١٤٠٠/٠١/١٢
0
|
0
19
shake on it
دست دادن و به توافق رسیدن، دست دادن و معامله را بستن
shake hands with somebody to show that you have made an agreement, a deal, etc
I can't ...
١٤٠٠/٠١/١١
0
|
0
20
meet in the middle
همچنین meet halfway
به معنی:
to compromise, especially when negotiating a price
حد وسط را گرفتن، بر سر حد وسط به توافق رسیدن
گاهی پ ...
١٤٠٠/٠١/١١
0
|
0
21
wiggle room
همچنین wriggle room
آزادی عمل،قدرت/امکان مانور
freedom to change your mind or to try a different method
or
room to maneuver
مثال:< ...
١٤٠٠/٠١/١١
0
|
0
22
come down
کم کردن قیمت، پایین آوردن قیمت
to accept a lower price
to agree to ask for or pay a lower price
They are not willing to come down in pr ...
١٤٠٠/٠١/١١
0
|
0
23
bargain hunter
تخفیف جو
Bargain hunters queued outside the store for hours
ترجمه اینجانب:
تخفیف جویان ساعت ها در خارج از فروشگاه صف می کشیدند.
١٤٠٠/٠١/١١
2
|
0
24
come
عرضه شدن
Good watches don't come at bargain prices
ترجمهی اینجانب:
ساعت های خوب با تخفیف عرضه نمی شوند.
١٤٠٠/٠١/١١
0
|
0
25
bargain
It's a bargain
(یک) معامله با قیمت خوب/مناسب/مفت
real bargain
خرید ارزان، مفت یا با قیمت خوب
That second-hand table was a real b ...
١٤٠٠/٠١/١٠
2
|
0
26
ought to
بایستی
١٤٠٠/٠١/١٠
2
|
0
27
Come again
چی گفتی؟ دوباره بگو(یید)، دوباره می گی؟
Come again? I didn't hear what you said
ترجمه اینجانب:
چی گفتی؟ متوجه حرفت نشدم.
دوباره تکر ...
١٤٠٠/٠١/٠٩
0
|
0
28
Catch
not catch something
در صحبت و مالمه به معنی "نفهمیدن"، "متوجه نشدن": to not hear or understand what someone says
I’m afraid I didn’t catch ...
١٤٠٠/٠١/٠٩
0
|
0
29
Put another way
به طرز دیگری بیان کردن
طور دیگری گفتن
١٤٠٠/٠١/٠٩
2
|
0
30
three course meal
"Also known as "a full course meals" or "a standard course meal
منوی استاندارد یا کامل شامل پیش غذا، غذای اصلی و دسر
١٤٠٠/٠١/٠٧
0
|
0
31
any
گاهی به معنی "هم"
به این مثال توجه کنید:
Is there any fish on the menu?
ترجمهی اینجانب: آیا ماهی هم در منو هست؟
١٤٠٠/٠١/٠٧
0
|
0
32
please
?Could we have the menu, please
ترجمهی اینجانب: لطف می کنید منو رو بیاورید؟
١٤٠٠/٠١/٠٧
0
|
0
33
Diary products
محصولات لبنی
food derived from or containing milk and its derivatives
milk, butter, cheese etc
١٤٠٠/٠١/٠٧
0
|
0
34
human interest story
داستان/اخبار مورد توجه مردم/عموم
داستان/اخبار دارای جنبهی انسانی
١٤٠٠/٠١/٠١
0
|
0
35
How thoughtful of you
بر اساس فرهنگ هزاره:
خیلی لطف کردید! خیلی محبت کردید! محبت شما را می رساند
١٣٩٩/١٢/٣٠
0
|
0
36
Thanks a million
بی نهایت ممنونم
١٣٩٩/١٢/٣٠
0
|
0
37
Have you met
آیا ... را ملاقات کردهای؟ آیا با ... آشنا شدهای؟
١٣٩٩/١٢/٢٨
0
|
0
38
local doctor
پزشک عمومی (در یک محلعه یا منطقه)
بیشتر general practitioner گفته می شود و هر دو یکی هستند.
Local doctors are also known as general practit ...
١٣٩٩/١٢/٢٦
0
|
0
39
general practitioner
local doctor هم گفته می شود
Local doctors are also known as general practitioners, GPs. They look after the health of people in their communit ...
١٣٩٩/١٢/٢٦
0
|
1
40
no rest for the weary
همچنین:
There's no rest for the weary
از نظر اینجانب به معنی "خستگی معنی ندارد"، "خستگی تمامی ندارد"
Even people who are tired must stil ...
١٣٩٩/١٢/٢٥
0
|
0
41
grow weary
از چیزی خسته شدن
to become tired or sick of something
In short, it means to become tired of something
برای مثال:
After two hours of s ...
١٣٩٩/١٢/٢٥
0
|
0
42
plea agreement
توافق، مصالحه
plea bargain
also plea agreement or plea deal
دیکشنری آبادیس:
(حقوق) توافق طرفین دعوی (پیش از محاکمه)، مصالحه، (حق ...
١٣٩٩/١٢/٢٥
0
|
0
43
toothless
بر اساس فرهنگ هزاره:
(قانون) فاقد قدرت اجرایی
١٣٩٩/١٢/٢٣
2
|
0
44
high profile
بر اساس فرهنگ هزاره:
زندگی شلوغ، زندگی پر سر و صدا، زندگی خبرساز
١٣٩٩/١٢/٢٣
0
|
0
45
fragile
زودرنج
١٣٩٩/١٢/٢٢
0
|
0
46
break
Break Left or Right
Means "turn" left or right
Applies to aircraft in flight, usually on the drop run, and when given as a command to the ...
١٣٩٩/١٢/٢١
2
|
0
47
linger
به معنی پنهان شدن
در فیلم هابیت(The Hobbit: The Desolation of Smaug 2013):
?A: Why do you linger in the shadows
.B: I was coming to ...
١٣٩٩/١٢/٢١
2
|
0
48
emerging
تازه تاسیس
نوظهور
نوپا
١٣٩٩/١٢/٢١
0
|
0
49
Look closer. The pattern will emerge.
دقیق تر نگاه کن نقشه ظاهر خواهد شد.
١٣٩٩/١٢/٢١
0
|
0
50
unscathed
صحیح و سالم
١٣٩٩/١٢/٢١
0
|
0
1
2
3
4
5
<
فهرست جمله های ترجمه شده
واژه
جمله های ترجمه شده
1
sightseeing
• Is there a sightseeing bus tour?
• آیا اینجا اتوبوس تور گردشگری دارد؟ آیا در اینجا اتوبوس تور گردشگری هست؟
١٤٠٠/٠١/٢٠
0
|
0
2
sightseeing
• Sightseeing is best done either by tour bus or by bicycles.
• بهترین گشت و گذار یا با اتوبوس تور و یا با دوچرخه انجام می شود.
١٤٠٠/٠١/٢٠
1
|
1
3
sweater
• Do you have this sweater in red?
• آیا از این ژاکت قرمزش رو دارید؟ آیا از این ژاکت رنگ قرمزش را دارید؟
١٤٠٠/٠١/١٨
2
|
2
4
plain
• We have a plain view of the lake from our window.
• ما از پنجره نمای کامل دریاچه را داریم.
١٤٠٠/٠١/١٤
0
|
0
5
obviously
• Why did you make a joke when she was obviously upset?
• وقتی که معلوم بود ناراحته چرا باهاش شوخی کردی؟
١٤٠٠/٠١/١٤
0
|
0
6
waitress
• The waitress refilled our coffee cups.
• گارسن باز فنجان قهوهی ما راپر کرد./پیشخدمت باز برای ما قهوه ریخت.
١٤٠٠/٠١/٠٩
0
|
0
7
order
• This is not my order; I asked for the roast beef, not the steak.
• این سفارش من نیست؛ من گوشت کباب شده می خواستم نه استیک.
١٤٠٠/٠١/٠٨
0
|
0
8
benign
• The nurse gave the child a benign smile.
• پرستار لبخند ملایمی به روی کودک زد.
١٣٩٩/١٢/٠٢
0
|
0
9
check in
• I'll ring the hotel. I'll tell them we'll check in tomorrow.
• به هتل زنگ می زنم و میگم که فردا میایم و اتاق رو تحویل می گیریم.
١٣٩٩/١١/١٤
0
|
0
10
inundate
• We have been inundated with requests for help.
• ما با انبوهی از درخواست برای کمک رو به رو شدهایم
١٣٩٩/٠٥/٢٤
0
|
0
11
inundate
• Her office was inundated with requests for tickets.
• دفترش با انبوهی از تقاضا برای بلیط مواجه شد
١٣٩٩/٠٥/٢٤
0
|
0