nifty

/ˈnɪfti//ˈnɪfti/

معنی: جذاب، زیرک، چالاک، نکته دان
معانی دیگر: (امریکا - خودمانی - واژه ی کلی مبنی بر خشنودی) خوب، شیک، فرز، زبل، قبراق، ترگل ورگل، خیلی خوب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: niftier, niftiest
• : تعریف: (informal) attractive, stylish, admirable, or cleverly contrived.

- I wish I could think of a nifty invention that would make me a lot of money.
[ترجمه n_koata] ایکاش میتونستم به یک اختراع کاربردی فکر کنم که میتونست برام پول زیادی جور کنه
|
[ترجمه گوگل] ای کاش می توانستم به یک اختراع خوب فکر کنم که پول زیادی برایم به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان] ای کاش می تونستم به یه اختراع nifty فکر کنم که باعث میشه پول زیادی بدست بیارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That's a nifty hat you're wearing!
[ترجمه گوگل] این یک کلاه زیباست که سرت هستی!
[ترجمه ترگمان] کلاه قشنگیه که پوشیدی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. nifty clothes
لباس های شیک

2. a nifty blonde
مو طلایی جذاب

3. a nifty blow to the opponent's jaw
ضربه ی جانانه به فک حریف

4. a nifty show
نمایش خوب

5. Bridgeport was a pretty nifty place.
[ترجمه گوگل]بریج پورت مکانی بسیار زیبا بود
[ترجمه ترگمان] بریج پورت \"جای خیلی قشنگیه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has invented a nifty little gadget for undoing stubborn nuts and bolts.
[ترجمه Naeirika] او یک ابزار کوچک آسان برای استفاده برای باز کردن مهره ها و پیچ های سرسخت اختراع کرده است
|
[ترجمه گوگل]او یک ابزار کوچک زیبا برای باز کردن مهره ها و پیچ های سرسخت اختراع کرده است
[ترجمه ترگمان]او یک ابزار بسیار زیرکانه را اختراع کرده است که مهره ها و مهره ها را درهم می شکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's some nifty guitar work on his latest CD.
[ترجمه گوگل]در آخرین سی دی او چند کار گیتار بسیار زیبا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در آخرین سی دی او یک گیتار زیرکانه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was a nifty arrangement, a perfect partnership.
[ترجمه گوگل]این یک ترتیب بسیار خوب بود، یک مشارکت عالی
[ترجمه ترگمان] یه قرارداد nifty بود، یه هم کاری کامل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On this particular occasion however, it is a nifty little flying saucer.
[ترجمه گوگل]با این حال، در این مناسبت خاص، یک بشقاب پرنده کوچک و جذاب است
[ترجمه ترگمان]با این حال، در این مورد خاص، یک نعلبکی کوچک پرواز بسیار زیرکانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nifty handwriting recognition algorithms can translate the user's scrawls into print - and can shrink them to fit if necessary.
[ترجمه گوگل]الگوریتم‌های تشخیص دست‌خط بسیار خوب می‌توانند خط‌های کاربر را به صورت چاپی ترجمه کنند - و در صورت لزوم می‌توانند آن‌ها را کوچک کنند
[ترجمه ترگمان]الگوریتم های شناسایی دستخط Nifty می توانند the کاربر را به چاپ تبدیل کنند - و اگر لازم باشد آن ها را کوچک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Or quicker still, send a couple of nifty passes upfield - and you soon learn where your team-mates are.
[ترجمه گوگل]یا سریع‌تر، چند پاس خوب در زمین ارسال کنید - و به زودی متوجه می‌شوید که هم تیمی‌هایتان کجا هستند
[ترجمه ترگمان]یا سریع تر، یکی دوتا از passes nifty رو بفرست - و خیلی زود یاد می گیری که mates کجان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In order to see the nifty new designs, users downloaded copies of Netscape Navigator by the millions.
[ترجمه گوگل]برای دیدن طرح‌های جدید و زیبا، کاربران میلیون‌ها نسخه از Netscape Navigator را دانلود کردند
[ترجمه ترگمان]برای دیدن طرح های جدید، کاربران نسخه های نت اسکیپ را از میلیون ها کاربر دانلود کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hit the Target: Gamble on this nifty subgame.
[ترجمه گوگل]به هدف ضربه بزنید: روی این بازی فرعی جذاب قمار کنید
[ترجمه ترگمان]در مورد هدف ضربه بزنید: گمبل در این برنامه بسیار زیرکانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Benjamin seems all too glad to drive the nifty Alfa Romeo his parents gave him as a graduation gift.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بنجامین از رانندگی با آلفارومئوی زیبا که والدینش به عنوان هدیه فارغ التحصیلی به او داده اند بسیار خوشحال است
[ترجمه ترگمان]بنجامین هم خوشحال به نظر می رسد که \"آلفا\" را به عنوان هدیه فارق التحصیلی به او هدیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nifty reputation Low-key, approachable and diffident, Matheny was the daddy during the golden days of Southwestern College art.
[ترجمه گوگل]شهرت بسیار خوب ماتنی در روزهای طلایی هنر کالج جنوب غربی پدری کم‌کلاس، خوش برخورد و متین بود
[ترجمه ترگمان]شهرت Nifty، key، approachable و محجوب بود، در دوران طلایی هنر دانشکده جنوب غربی پدرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جذاب (صفت)
absorbing, charming, appealing, nifty, cute, slick, fetching, lovable, loveable, dashing, bonnie, bonny, copacetic, personable, well-off

زیرک (صفت)
brilliant, clever, sharp, nifty, parlous, smart, acute, keen, alert, shrewd, nimble, cunning, adroit, agile, versatile, insinuating, astute, designing, sagacious, subtile, subtle, knowledgeable, gash, perspicacious, canny, wily, resourceful, elusive

چالاک (صفت)
nifty, handy, smart, nimble, dexterous, adroit, deft, dextrous, mercurial, peppy, brisk, spry, nippy, pawky, sprightly, natty, frisky, prompt, lissom, lissome, lithesome

نکته دان (صفت)
nifty

انگلیسی به انگلیسی

• great, neat; clever; stylish (colloquial)
something that is nifty is neat and pleasing or cleverly done; an informal word.

پیشنهاد کاربران

stylish, fashionable
خوب، کارآمد، موثر، جذاب، خفن
نام یکی از شخصیت های فیلم hazbin hotel است
زیرکانه
خوشایند - دلپذیر

بپرس