preempt

/ˈpriːˌempt//ˈpriːˌempt/

باحق شفعه خریدن، حق تقدم پیدا کردن، پیشدستی کردن، قانون ـ فقه : اخذ به شفعه کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pre-empts, preempts, pre-empting, preempting, pre-empted, preempted
مشتقات: preemptor (pre-emptor) (n.)
(1) تعریف: to occupy a place or take up a position in order to acquire a right to it.

(2) تعریف: to seize or appropriate ahead of others.

- The seniors hurried in and preempted the seats in the front rows.
[ترجمه learner] سال آخری ها با عجله وارد شدند و در گرفتن صندلی های ردیف جلو پیش دستی کردند .
|
[ترجمه گوگل] سالمندان با عجله وارد شدند و صندلی‌های ردیف‌های جلو را از دست دادند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان ارشد با عجله وارد شدند و جلوی ردیف صندلی ها را گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to gain precedence or preeminence over.

(4) تعریف: to substitute for, as one television program for another.

جمله های نمونه

1. The local people fenced the land to preempt it against other claimants.
[ترجمه learner] مردم محلی زمین را حصار کشیدند تا در مقابل سایر مدعیان پیش دستی کنند
|
[ترجمه گوگل]مردم محلی زمین را حصار کشیدند تا آن را در برابر سایر مدعیان جلوگیر کنند
[ترجمه ترگمان]مردم محلی بر روی زمین حصار کشیدند تا بر آن بر علیه دیگر claimants پیشدستی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Better preempt to keep the opponents from bidding.
[ترجمه learner] بهتره پیش دستی کنید تا مخالفان را از مناقصه دور نگهدارید
|
[ترجمه گوگل]بهتر است از پیشنهاد دادن مخالفان جلوگیری کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است پیش دستی کنید که مخالفان را از مناقصه دور نگاه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Love with no need to preempt grievance.
[ترجمه learner] بدون نیاز عشق بورزید تا به رنج پیشی بگیرید . ( اگر بخاطر رفع نیازهامون با کسی دوستی نکنیم از رنج اجتناب کرده ایم )
|
[ترجمه گوگل]بدون نیاز به پیشی گرفتن از شکایت، عشق بورزید
[ترجمه ترگمان] عشق بدون نیازی نیست که ازش استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hopefully, Google's actions will promote, not preempt that debate.
[ترجمه GreyBoy] خوشبختانه، اقدامات گوگل باعث ترویج بحث ( موضوع ) شد، نه جلوگیری از آن.
|
[ترجمه گوگل]امیدواریم اقدامات گوگل باعث ترویج این بحث شود، نه اینکه جلوی این بحث را بگیرد
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که اقدامات گوگل به ترویج آن ادامه دهد، نه پیشدستی بر آن بحث
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Maskable interrupt sources that cannot preempt the kernel code and are thus able to invoke operating system APIs from within their handlers.
[ترجمه گوگل]منابع وقفه قابل پوشاندن که نمی توانند از کد هسته جلوگیری کنند و بنابراین قادر به فراخوانی APIهای سیستم عامل از داخل گرداننده خود هستند
[ترجمه ترگمان]منابع interrupt Maskable که نمی توانند کد هسته را پیشدستی کنند و بنابراین قادر به استفاده از API های سیستم عامل فعال در داخل handlers هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Discussion of the emergency situation will preempt the lecture by the professor.
[ترجمه گوگل]بحث در مورد وضعیت اضطراری مانع از سخنرانی استاد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد وضعیت اضطراری پیش دستی کردن سخنرانی توسط استاد ادامه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I advised him against it, because to preempt his own deadline might confuse our adversaries.
[ترجمه گوگل]من به او توصیه کردم که این کار را نکند، زیرا پیشی گرفتن از ضرب الاجل خود ممکن است دشمنان ما را گیج کند
[ترجمه ترگمان]به او توصیه کردم که مخالف آن باشد، زیرا پیش دستی کردن ضرب خود ممکن است دشمنان ما را گیج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Zhejiang has also announced that it would preempt the pilot micro-credit, in principle, allow each county (city and district) set up a small loan company.
[ترجمه گوگل]ژجیانگ همچنین اعلام کرده است که در اصل از اعتبار خرد آزمایشی جلوگیری می کند و به هر شهرستان (شهر و منطقه) اجازه می دهد یک شرکت وام کوچک راه اندازی کند
[ترجمه ترگمان]Zhejiang همچنین اعلام کرده است که در اصل به هر بخش (شهر و منطقه)اجازه می دهد که یک شرکت کوچک وام را راه اندازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Maskable interrupt sources with the ability to preempt the kernel code and thus have a lower latency and are less subject to jitter, see Response Time and Jitter.
[ترجمه گوگل]منابع وقفه قابل پوشاندن با قابلیت پیش‌گیری از کد هسته و در نتیجه تاخیر کمتری دارند و کمتر در معرض لرزش قرار می‌گیرند، به زمان پاسخ و جیتر مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]قطع کردن منابع با قابلیت پیشدستی بر روی کد هسته و در نتیجه تاخیر پایینی دارند و کم تر نامنظم هستند و زمان واکنش و زمان واکنش را می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The federal securities laws preempt the State Blue Sky Laws.
[ترجمه گوگل]قوانین اوراق بهادار فدرال از قوانین آسمان آبی ایالتی جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]قوانین اوراق بهادار فدرال پیش دستی بر قوانین دولت آسمان آبی پیشدستی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And some prosecutors are attempting to preempt any potential fallout from the CSI effect.
[ترجمه گوگل]و برخی از دادستان ها در تلاش هستند تا از هرگونه پیامد احتمالی اثر CSI جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]و برخی از دادستان ها تلاش می کنند که بر هر گونه تاثیر بالقوه اثر صحنه جرم پیشدستی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In PSPF algorithm, the short packet can preempt the transmission time of the long packet and be served first.
[ترجمه گوگل]در الگوریتم PSPF، بسته کوتاه می تواند از زمان ارسال بسته طولانی جلوگیری کند و ابتدا سرویس داده شود
[ترجمه ترگمان]در الگوریتم PSPF، بسته کوتاه می تواند زمان ارسال بسته طولانی را پیشدستی کند و ابتدا سرو کار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The G 20 commitments were meant to preempt such measures, but are not being honoured.
[ترجمه گوگل]تعهدات G 20 برای جلوگیری از چنین اقداماتی بود، اما رعایت نمی شود
[ترجمه ترگمان]تعهدات ۲۰ G برای پیشدستی بر چنین اقداماتی انجام شد، اما مورد تقدیر قرار نگرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Special Forces are often deployed to preclude, preempt and resolve terrorist incidents abroad.
[ترجمه گوگل]نیروهای ویژه اغلب برای جلوگیری، پیشگیری و حل و فصل حوادث تروریستی در خارج از کشور مستقر می شوند
[ترجمه ترگمان]نیروهای ویژه اغلب برای جلوگیری، پیشدستی کردن و حل کردن حوادث تروریستی در خارج از کشور مستقر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. For example, federal statutes might explicitly preempt, or explicitly waive any preemption of, state law.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، قوانین فدرال ممکن است صراحتاً از هر گونه حق تقدم قانون ایالتی چشم پوشی کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، اساسنامه فدرال ممکن است صراحتا پیشدستی کند، یا به صراحت از هر گونه قانون ایالتی چشم پوشی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] حق تقدم داشتن، با حق شفعه خریدن، از پیش تأمین کردن، پیشدستی کردن

انگلیسی به انگلیسی

• occupy a place, take a place; obtain at an advance opportunity, acquire by preemptive right

پیشنهاد کاربران

مانع شدن
The military conducted a preemptive strike to
preempt over any imminent threat.
ارتش برای جلوگیری از هرگونه تهدید قریب الوقوع حمله پیشگیرانه انجام داد.
to do or say something before someone so that you make their words or actions unnecessary or not effective:
انجام دادن یا گفتن چیزی در برابر کسی به طوری که گفتار یا اعمال او را غیرضروری یا ناکارآمد جلوه دادن، خنثی کردن اقدام یا گفتار کسی
...
[مشاهده متن کامل]

The minister held a press conference in order to pre - empt criticism in the newspapers.
You need to be prepared and preempt the impact of the change before it happens.
Abdullah says that Washington “is working to pre - empt any possible political solution that may give the Palestinians their legitimate rights to an independent, sovereign state. ”

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/pre-empt
وقتی دو نفر در ملکی شریک باشند اگر یکی از شرکا , مایل به فروش , باشد حق تقدم با شریک دیگر است نه فرد غریبه . ( حق شفعه )
پس شریک, به غریبه پیش دستی می کنه و ملک را خریداری می کنه . بعبارت دیگه از فروش ملک به غریبه جلوگیری میکنه .
Preempt : پیش دستی کردن - جلوگیری کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pre - empt
✅️ اسم ( noun ) : pre - emption
✅️ صفت ( adjective ) : pre - emptive
✅️ قید ( adverb ) : pre - emptively
مخالفت کردن
Preempt problem
حل کردن مشکل
خنثی کردن،
به انحصار درآوردن، تصرف کردن
برای جلوگیری از اتفاقی پیش بینی شده کاری کردن, ممانعت کردن
the government preempted a coup attempt
پیشدستی کردن
it looked as if she'd ask him more, but Parr preempted her
زودتر از دیگران چیزی را تصاحب کردن, برای خود برداشتن
...
[مشاهده متن کامل]

many tables were already preempted by family parties
در پخش تلویزیونی, یک برنامه, برنامه ی از قبل تعیین شده را قطع کردن و جای آنرا گرفتن. مثل اخبار فوری
the violence preempted regular programming
( مثالها از دیکشنری آکسفورد )
دوستان این کلمه معنی شفعه نمیده. شفعه 5 شرط داره و یک اصطلاح حقوقی و فقهیه در صورتی که preemption فقط میشه خرید کالا یا سهام قبل از اینکه فرصت خرید به دیگران برسه

NORTH AMERICAN
( of a broadcast )
interrupt or replace
( a scheduled programme )

بپرس