congestion
/kənˈdʒest͡ʃən//kənˈdʒest͡ʃən/
معنی: انبوهی، تراکم، ازدحام، گرفتگی، جمع شدن خون یا اخلاط
معانی دیگر: طب جمع شدن خون یا اخلاط

بررسی کلمه
اسم ( noun )
• : تعریف: the process of congesting or the condition of being congested.
- Congestion could be reduced if more people used public transportation.
[ترجمه پاشا] اگر افراد بیشتری از سیستم حمل و نقل عمومی استفاده می کردند، ترافیک کمتر می شد|
[ترجمه گوگل] اگر افراد بیشتری از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنند، ازدحام می تواند کاهش یابد[ترجمه ترگمان] اگر افراد بیشتری از حمل و نقل عمومی استفاده می کردند، انسداد می توانست کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the overpass has freed the road of congestion
پل عابر باعث جلوگیری از راه بندان شده است.
2. to stagger office hours in order to reduce traffic congestion
برای کاستن از بارترافیک ساعات اداری را با اختلاف تنظیم کردن
3. The congestion in the city gets even worse during the summer.
[ترجمه گوگل]ازدحام در شهر در تابستان بدتر می شود
[ترجمه ترگمان]ازدحام در شهر در طول تابستان حتی بدتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ازدحام در شهر در طول تابستان حتی بدتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Traffic congestion in large cities seems to be an insoluble problem.
[ترجمه گوگل]ازدحام ترافیک در شهرهای بزرگ مشکلی حل نشدنی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]ازدحام ترافیک در شهرهای بزرگ به نظر یک مشکل غیرقابل حل خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ازدحام ترافیک در شهرهای بزرگ به نظر یک مشکل غیرقابل حل خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Parking near the school causes severe traffic congestion.
[ترجمه گوگل]پارک در نزدیکی مدرسه باعث ازدحام شدید ترافیک می شود
[ترجمه ترگمان]پارکینگ در نزدیکی مدرسه موجب ازدحام ترافیک شدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پارکینگ در نزدیکی مدرسه موجب ازدحام ترافیک شدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Congestion frequently reduces traffic to walking pace.
[ترجمه گوگل]شلوغی اغلب ترافیک را به سرعت پیاده روی کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]ازدحام به طور مرتب ترافیک را کاهش می دهد و سرعت راه رفتن را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ازدحام به طور مرتب ترافیک را کاهش می دهد و سرعت راه رفتن را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Increased congestion and traffic delays are expected.
[ترجمه گوگل]افزایش ازدحام و تاخیر در ترافیک پیش بینی می شود
[ترجمه ترگمان]افزایش تراکم و تاخیرات ترافیک انتظار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]افزایش تراکم و تاخیرات ترافیک انتظار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Nose drops often relieve nasal congestion.
[ترجمه گوگل]قطره های بینی اغلب احتقان بینی را برطرف می کند
[ترجمه ترگمان]بینی بینی اغلب گرفتگی بینی را تسکین می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بینی بینی اغلب گرفتگی بینی را تسکین می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The manifesto includes tough measures to tackle road congestion and environmental pollution.
[ترجمه گوگل]این مانیفست شامل اقدامات سختگیرانه برای مقابله با تراکم جاده ها و آلودگی محیط زیست است
[ترجمه ترگمان]این بیانیه شامل اقدامات سخت گیرانه برای مقابله با انسداد جاده و آلودگی محیط زیست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این بیانیه شامل اقدامات سخت گیرانه برای مقابله با انسداد جاده و آلودگی محیط زیست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Plans to introduce congestion charging were dropped until after the election.
[ترجمه گوگل]طرحها برای اعمال هزینه ازدحام تا پس از انتخابات کنار گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]پس از انتخابات، طرح هایی برای ایجاد ازدحام جمعیت کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پس از انتخابات، طرح هایی برای ایجاد ازدحام جمعیت کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The route was designed to relieve traffic congestion.
[ترجمه گوگل]این مسیر به منظور رفع ازدحام ترافیکی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این مسیر برای کاهش تراکم ترافیک طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این مسیر برای کاهش تراکم ترافیک طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The problems of traffic congestion will not disappear in a hurry.
[ترجمه گوگل]مشکلات تراکم ترافیک با عجله از بین نخواهد رفت
[ترجمه ترگمان]مشکلات ازدحام ترافیک با عجله از بین نمی روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مشکلات ازدحام ترافیک با عجله از بین نمی روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The plan should ease traffic congestion in the town.
[ترجمه گوگل]این طرح باید تراکم ترافیک در شهر را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]این برنامه باید تراکم ترافیک در شهر را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این برنامه باید تراکم ترافیک در شهر را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Lost revenue for you, and more congestion and pollution for us!
[ترجمه گوگل]درآمد از دست رفته برای شما و ازدحام و آلودگی بیشتر برای ما!
[ترجمه ترگمان]درآمد از دست رفته برای شما و تراکم و آلودگی بیشتر برای ما!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]درآمد از دست رفته برای شما و تراکم و آلودگی بیشتر برای ما!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. We will reduce airport congestion by increasing the capacity of our air traffic control.
[ترجمه گوگل]ما با افزایش ظرفیت کنترل ترافیک هوایی خود، ازدحام فرودگاه ها را کاهش خواهیم داد
[ترجمه ترگمان]ما تراکم فرودگاه را با افزایش ظرفیت کنترل ترافیک هوایی کاهش خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما تراکم فرودگاه را با افزایش ظرفیت کنترل ترافیک هوایی کاهش خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
انبوهی (اسم)
afflux, density, congestion, bushiness, luxuriance
تراکم (اسم)
compression, aggregate, agglomeration, density, congestion, aggregation, congeries
ازدحام (اسم)
huddle, congestion, host, crowd, hurtle, press, swarm, throng, drove, hoi polloi, rabble, rabblement, turn-out, to-do
گرفتگی (اسم)
congestion, melancholia, obstruction, eclipse, stasis, crick
جمع شدن خون یا اخلاط (اسم)
congestion
تخصصی
[عمران و معماری] ازدحام - تراکم - تراکم ترافیک
[برق و الکترونیک] ازدحام و تراکم
[بهداشت] احتقان
[ریاضیات] تراکم
[برق و الکترونیک] ازدحام و تراکم
[بهداشت] احتقان
[ریاضیات] تراکم
به انگلیسی
• overcrowding; abnormal accumulation (of blood, fluid, etc.)
if there is congestion in a place, the place is very crowded.
if there is congestion in a place, the place is very crowded.
پیشنهاد کاربران
شلوغی/انباشتگی
در مورد سیاهرگ ها ترجمه ( احتقان ) برای این واژه بهترین ترجمه است. congestion of vein
گره خورده - سنگین - شلوغ ( در مورد ترافیک )
متراکم شدن و سنگین شدن ( ترافیک )
گرفتگی، احتقان
گرفتگی بینی=nasal congestion
گرفتگی بینی=nasal congestion
تراکم
ظرفیت
پرخونی
E. g. The school run in the morning increases congestion on the roads
ازدحام، شلوغی
شلوغی
traffic congestion
یعنی ترافیک سنگین
یعنی ترافیک سنگین
انسداد ( پوست بدن )
🔊 دوستان تلفظ درست این کلمه {کِنجِسچِن} می باشد؛ آن را به اشتباه ( کِنجِسشِن ) نخوانید!