viable

/ˈvaɪəbl̩//ˈvaɪəbl̩/

معنی: ماندنی، قابل دوام، مناسب رشد و ترقی، زیست پذیر، زنده ماندنی
معانی دیگر: زیستا، (گیاه) رویش پذیر، قابل رویش، رشدکردنی، رستنی، دوام پذیر، دارای امکان موفقیت، عملی، کامیاب، موفقیت آمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: viability (n.)
(1) تعریف: capable of germinating, growing, or developing, as a living organism or social organization.

- Many of the seeds were not viable, and we didn't get as many plants as we had hoped.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] بسیاری از دانه ها رشد نکردند و ما به اندازه ای که امیدوار بودیم به گیاهان زیادی دست پیدا نکردیم
|
[ترجمه افشار صدقیانلو] بسیاری از دانه ها دوام نیاوردند پس امیدی به داشتن گیاهان زیاد نداریم
|
[ترجمه گوگل] بسیاری از بذرها قابل دوام نبودند و ما آنقدر که امیدوار بودیم گیاه نداشتیم
[ترجمه ترگمان] بسیاری از دانه ها قابل دوام نبودند، و همانطور که امیدوار بودیم گیاهان زیادی به دست آوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: capable of sustaining life and developing as a fetus outside the womb.

(3) تعریف: capable of being put into effect; practicable.
متضاد: dead, impracticable
مشابه: practicable

- We rejected a number of ideas before we came up with a viable strategy.
[ترجمه گوگل] قبل از اینکه به یک استراتژی عملی دست پیدا کنیم، تعدادی از ایده ها را رد کردیم
[ترجمه ترگمان] ما قبل از رسیدن به یک استراتژی مناسب تعدادی از ایده ها را رد کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. viable seeds
بذرهای رستنی

2. a viable economy
یک اقتصاد کامیاب

3. a premature but viable infant
کودک زودرس ولی زنده ماندنی

4. the skin graft was viable
پیوند پوست موفقیت آمیز بود.

5. Cash alone will not make Eastern Europe's banks viable.
[ترجمه گوگل]پول نقد به تنهایی بانک های اروپای شرقی را قابل دوام نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]پول نقد به تنهایی بانک های اروپای شرقی را قابل دوام نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The committee came forward with one viable solution.
[ترجمه گوگل]این کمیته با یک راه حل قابل اجرا ارائه شد
[ترجمه ترگمان]کمیته با یک راه حل قابل دوام به جلو پیش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The government wants to encourage viable self-contained rural communities.
[ترجمه گوگل]دولت می خواهد جوامع روستایی خودکفا را تشویق کند
[ترجمه ترگمان]دولت می خواهد جوامع روستایی موجود در مناطق روستایی را تشویق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Is there a viable alternative to prison?
[ترجمه گوگل]آیا جایگزین مناسبی برای زندان وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا راهی برای زندان وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The project is no longer commercially viable .
[ترجمه گوگل]این پروژه دیگر از نظر تجاری قابل دوام نیست
[ترجمه ترگمان]این پروژه دیگر تجاری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The factory is no longer economically viable.
[ترجمه گوگل]این کارخانه دیگر صرفه اقتصادی ندارد
[ترجمه ترگمان]این کارخانه دیگر از نظر اقتصادی قابل دوام نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Will a hotel here be financially viable?
[ترجمه گوگل]آیا هتلی در اینجا از نظر مالی مقرون به صرفه خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]یه هتل اینجا به نظر مالی میاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Solar power is now a viable alternative to oil-fired water heaters.
[ترجمه گوگل]انرژی خورشیدی اکنون جایگزین مناسبی برای آبگرمکن های نفتی است
[ترجمه ترگمان]انرژی خورشیدی در حال حاضر جایگزین مناسبی برای آب گرم کن های خورشیدی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Is there a viable alternative to the present system?
[ترجمه گوگل]آیا جایگزین مناسبی برای سیستم فعلی وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک جایگزین مناسب برای سیستم فعلی وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The scheme is economically viable.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] طرح به نظر اقتصادی موفق است
|
[ترجمه گوگل]این طرح از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است
[ترجمه ترگمان]این طرح از نظر اقتصادی قابل دوام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I am afraid your plan is not commercially/economically/financially/politically viable.
[ترجمه گوگل]می ترسم طرح شما از نظر تجاری/اقتصادی/مالی/سیاسی قابل دوام نباشد
[ترجمه ترگمان]من می ترسم که برنامه شما از نظر اقتصادی \/ اقتصادی \/ مالی \/ سیاسی مقرون به صرفه نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It doesn't sound like a very viable proposition to me.
[ترجمه گوگل]به نظر من پیشنهاد چندان قابل قبولی نیست
[ترجمه ترگمان]به نظر من که برای من قابل قبول نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. At a certain age, it's not viable for men to take a backward step into unskilled work.
[ترجمه گوگل]در یک سن خاص، برای مردان امکان پذیر نیست که یک گام به عقب به سمت کارهای غیر ماهر بردارند
[ترجمه ترگمان]در این سن و سال برای مردان برای یک قدم به کار ساده ای نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماندنی (صفت)
permanent, lasting, fixed, viable

قابل دوام (صفت)
viable

مناسب رشد و ترقی (صفت)
viable

زیست پذیر (صفت)
viable

زنده ماندنی (صفت)
viable

انگلیسی به انگلیسی

• capable of living; having a reasonable chance of succeeding, practical; having the ability to survive outside the uterus (of a fetus)
something that is viable is capable of doing what it is intended to do.

پیشنهاد کاربران

دامپزشکی و علوم دامی
مانا
کارامد
عملی
امکان پذیر
عملی، شدنی
Viable solution
اقدام عملی
زیست شناسی: بقا - زیستا
قابل اجرا و نتیجه بخش
ماندگار
Workable
قابل پذیرش
CNN. COM@
"The US can curate a portfolio of transactional assurances that can help Iran sell the deal back home as being a 👁️‍🗨️sustainable and viable👁️‍🗨️ one, " says Vakil
✅شدنی - عملی - دارای امکان موفقیت
● کارامد، شدنی
● رویش پذیر
کارا - کارآمد - شدنی
adjective
1 [more viable; most viable] a : capable of being done or used : workable
◀️a viable solution to the problem
◀️He could not suggest a viable alternative/option
...
[مشاهده متن کامل]

b : capable of succeeding
◀️? Is she a viable candidate
◀️a viable method
2 technical : capable of living or of developing into a living thing
◀️a viable human fetus
◀️viable seeds/eggs
◀️
There isn't really a viable solution at this moment as far as i can see

ماندگاری، مانایی، پایایی، پایداری
انگلیسی:feasible
شدنی
Is it viable?
شدنیه؟
Viable از دو قسمت تشکیل شده :
vie able
"vie" در زبان فرانسوی به معنی زندگیه ( life )
( ضمناخود همین vie هم برگرفته از کلمه لاتین vita به معنای زندگی هست. )
بنایرین ترجمه تحت لفظی viable میشه قابل زندگی یا یه جورایی قابل بقا یا قابل دوام .
...
[مشاهده متن کامل]

حالا دقیق تر بخواییم بگیم یعنی هر چیزی یا کسی که می تونه فعالیتی که مربوط به اون هست و ازش انتظار میره رو به درستی انجام بده یا اگه قبلا شروعش کرده ادامش بده . در واقع اگه اینجور نباشه قابل اتکا و اعتماد نیست.
this pen is no longer viable : این خودکار دیگه نمی تونه بنویسه و قابل اتکا نیست . ( اون کاری که ازش انتظار میره رو انجام نمیده دیگه. )
This plan is viable : این برنامه قابل اتکا هست و میشه روش حساب کرد .
ترجمه فارسیش خارج از این دوتا نیست : �قابل اتکا و اعتماد� یا �ماندنی ، ادامه دار و قابل ادامه زیست�

دوام پذیر؛ ماندگار؛ تکرارپذیر؛ چیزی که فقط یک بار اتفاق نمی افتد و می توان آن را تکرار کرد. در مارکتینگ به روشی گفته می شود که بتوان از آن طریق به طور ادامه دار محصول را به نقطه ی مصرف رساند.
- موفقیت پذیر، قابل موفقیت ( طرح، ایده، پروژه. . . )
- زیست پذیر، زیستا ( موجود )
ماندگار، بادوام
کارگشا، رهگشا
دست یافتنی
کارآ
در داستان shooting an elefant جاودانه اثر جورج اورول که برای یکی از پروژه هایم در دوره ارشد، آن را با مدل dynamic equivalent ترجمه کردم، به اصطلاحی برمی خوریم به نام:
insecula secularumکه معنی جاودانگی و ابدیت می دهد که من آن را در داستان با توجه به context ابد آباد ترجمه کردم. دکتر محمدرضا ایوبی صانع
...
[مشاهده متن کامل]

ابدی
eternal
موفقیت پایدر
کارامد
قابل قبول، ( گزینه ) اقتصادی
ممکن، عملی، شدنی
زنده ( در خصوص بذر )
پایا
مقرون به صرفه
پایدار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس