juggling


شعبده، چشم بندی، حقه بازی، تردستی، گول زنی، شیادی

جمله های نمونه

1. One guy was juggling with five balls.
[ترجمه حسینی] یک پسر با پنج توپ تردستی میکرد
|
[ترجمه اکبرزاده] یه پسر با پنج توت تردستی می کند
|
[ترجمه گوگل]یک مرد با پنج توپ شعبده بازی می کرد
[ترجمه ترگمان]یه نفر داشت با پنج تا توپ کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The acrobat is good at juggling with plates.
[ترجمه M.M.N] اکروبات باز در تردستی با بشقاب مهارت ( خوب است ) دارد
|
[ترجمه گوگل]آکروبات در شعبده بازی با بشقاب ها خوب است
[ترجمه ترگمان]آکروبات بازه توی بازی کردن با plates خوبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I don't have the dexterity for juggling.
[ترجمه گوگل]من مهارت شعبده بازی را ندارم
[ترجمه ترگمان]من تردستی با تردستی را بلد نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was juggling books, shopping bags and the baby .
[ترجمه گوگل]داشتم کتاب ها، کیف های خرید و بچه را جادو می کردم
[ترجمه ترگمان]من داشتم کتاب ها، کیف های خرید و بچه را اداره می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her life is a constant juggling act, coping with career, family, and home life single-handed.
[ترجمه گوگل]زندگی او یک شعبده بازی دائمی است که به تنهایی با شغل، خانواده و زندگی خانگی کنار می آید
[ترجمه ترگمان]زندگی او یک عمل تردستی مداوم، مقابله با شغل، خانواده و زندگی خانگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Soon she was juggling five eggs.
[ترجمه گوگل]به زودی او در حال شعبده بازی با پنج تخم مرغ بود
[ترجمه ترگمان]به زودی پنج تخم مرغ بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The government has been juggling the figures to hide the latest rise in unemployment.
[ترجمه گوگل]دولت برای پنهان کردن آخرین افزایش بیکاری، ارقام را دستکاری کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت این ارقام را دستکاری کرده است تا آخرین افزایش بیکاری را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The accountant went to prison for juggling his firm's accounts.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] حسابدار بخاطر دستکاری حساب های شرکت به زندان رفت
|
[ترجمه گوگل]این حسابدار به دلیل دستکاری در حساب های شرکتش به زندان رفت
[ترجمه ترگمان]حسابدار به خاطر تردستی با حساب های شرکتش به زندان رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Why is Mary always juggling the furniture about?
[ترجمه مصطفی امیرجانی] چرا مری همیشه ترتیب چیدن مبلمان را عوض می کنه؟
|
[ترجمه گوگل]چرا مری همیشه در مورد اسباب و اثاثیه شعبده بازی می کند؟
[ترجمه ترگمان]چرا \"مری\" همیشه با اسباب و اثاث خونه رو بازی میکنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some jiggling, oops, juggling was done.
[ترجمه گوگل]چند تکان دادن، اوف، شعبده بازی انجام شد
[ترجمه ترگمان]یک کمی لرزان و هی بیرون، انگار که شعبده بازی کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Voice over Bob Peckham has been juggling for years he regularly entertains shoppers in Oxford city centre.
[ترجمه گوگل]Voice over Bob Peckham سال‌هاست که در حال شعبده بازی است و مرتباً خریداران را در مرکز شهر آکسفورد سرگرم می‌کند
[ترجمه ترگمان]از سوی \"باب پکهام\"، به طور منظم خریداران را در مرکز شهر آکسفورد سرگرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For today's time-stressed parents, each day becomes a juggling act.
[ترجمه گوگل]برای والدینی که استرس زمان دارند، هر روز به یک عمل شعبده بازی تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]برای والدین تاکید شده امروز، هر روز به یک عمل شعبده بازی تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This juggling is mostly unconscious: they automatically adjust their consumption of both drugs to maintain a desired physical or mental state.
[ترجمه گوگل]این شعبده بازی عمدتاً ناخودآگاه است: آنها به طور خودکار مصرف هر دو دارو را تنظیم می کنند تا وضعیت جسمی یا روانی مورد نظر خود را حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]این بازی اغلب ناخودآگاه است: آن ها به طور خودکار مصرف هر دو مواد را تنظیم می کنند تا حالت جسمی یا ذهنی مورد نظر خود را حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Consequently the mayoral incumbent must perform a delicate juggling act to maintain constituent support.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، شهردار مستقر باید برای حفظ حمایت‌های تشکیل دهنده، یک عمل شعبده بازی ظریف انجام دهد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، متصدی شهرداری باید برای حفظ حمایت سازنده، عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tossing and catching several objects at the same time; act of juggling; using tricks for a dishonest purpose; act of reorganizing things in order to give a deceptive impression

پیشنهاد کاربران

شعبده باز ، کسی که با توپ ها بازی می کند
شامل بودن
تردستی با چند توپ همزمان کنایه به مدیریت چند کار همزمان
روپایی زدن ( فوتبال )
شعبده بازی
متناسب کردن
شیرین کاری
تردستی یا شعبده
همزمان چند فعالیت را انجام دادن
تردستی با چند تا توپ یا . . . یا همان جنگولک بازی

بپرس