certified

/ˈsɝːtəˌfaɪd//ˈsɜːtɪfaɪd/

معنی: تصدیق شده
معانی دیگر: دیپلمه، دارای گواهینامه (یا جواز یا تصدیق و غیره)، تضمین شده، گواهی شده، گواهی دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: guaranteed; assured.

- a certified letter
[ترجمه گوگل] یک نامه تایید شده
[ترجمه ترگمان] یک حرف تایید شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having or verified by a certificate.

- a certified financial planner
[ترجمه گوگل] یک برنامه ریز مالی معتبر
[ترجمه ترگمان] یک برنامه ریز مالی معتبر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. certified public accountant
حسابدار قسم خورده

2. a certified copy
رونوشت گواهی شده

3. a certified physician
پزشک دارای جواز رسمی

4. a certified public accountant
حسابدار قسم خورده

5. two certified checks
دو چک تضمینی

6. his father was certified (insane) and spent the rest of his life in a mental hospital
پدرش را دیوانه شناختند و بقیه ی عمرش را در بیمارستان روانی سپری کرد.

7. The meat has been certified fit for human consumption.
[ترجمه گوگل]این گوشت برای مصرف انسان تایید شده است
[ترجمه ترگمان]گوشت برای مصرف انسان تایید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The accounts were certified by an auditor.
[ترجمه گوگل]حساب ها توسط حسابرس تایید شد
[ترجمه ترگمان]این حساب ها توسط یک حسابرس تایید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He certified it was his wife's handwriting.
[ترجمه گوگل]او تصدیق کرد که دستخط همسرش است
[ترجمه ترگمان]او تایید کرد که این دستخط همسرش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The doctor certified the prisoner mad.
[ترجمه گوگل]دکتر تایید کرد که زندانی دیوانه است
[ترجمه ترگمان]دکتر اعلام کرد که زندانی دیوانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was certified dead on arrival.
[ترجمه گوگل]در بدو ورود گواهی فوت او صادر شد
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که او مرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It has been certified as genuine.
[ترجمه گوگل]به عنوان اصل تایید شده است
[ترجمه ترگمان]این دستگاه به عنوان اصل تایید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The accounts were certified correct by the finance department.
[ترجمه گوگل]حساب ها توسط بخش مالی تأیید شده است
[ترجمه ترگمان]این حساب ها توسط بخش مالی تایید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They wanted to get certified as divers.
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند گواهی غواصی دریافت کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواستند به عنوان غواصان گواهی نامه بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In 1975 she was certified clinically insane and sent to a mental hospital.
[ترجمه گوگل]در سال 1975 گواهی مجنون بالینی دریافت کرد و به بیمارستان روانی فرستاده شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۵ او از لحاظ بالینی گواهی نامه بالینی دریافت کرده و به بیمارستان روانی فرستاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصدیق شده (صفت)
acknowledged, authenticated, certified, confirmed

تخصصی

[زمین شناسی] مجاز شخصی را گویند که در آزمون استخدامی پذیرفته شده باشد .

انگلیسی به انگلیسی

• authorized, licensed, endorsed

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : certify / certificate
✅️ اسم ( noun ) : cert / certificate / certification / certainty / certitude
✅️ صفت ( adjective ) : certain / certifiable / certificated / certified
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : certain / certainly / certifiably

رسمی
Association for Applied Sport Psychology - Certified Consultants’ ( AASP - CC )
مشاور رسمی انجمن فیزیولوژی ورزشی کاربردی
دارای مجوز، صلاحیت دار، دارای مدرک یا گواهی
همگان مقبول
مقبول القول
مصدق
رسمی
گواهی دار

بپرس