[ترجمه گوگل]به آرامی از پله ها پایین آمد [ترجمه ترگمان]او به آرامی از پله ها پایین آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Worn rugs increase the danger of tripping.
[ترجمه علی کاظمی] قالیچه های پوسیده، خطر لیز خوردن را افزایش میده.
|
[ترجمه گوگل]فرش های فرسوده خطر زمین خوردن را افزایش می دهند [ترجمه ترگمان]قالی ها و Worn خطر رفتن به خطر را افزایش می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He was sent off for deliberately tripping Robson when he was about to score a goal.
[ترجمه گوگل]او به دلیل زمین خوردن عمدی رابسون در زمانی که می خواست گل بزند از زمین اخراج شد [ترجمه ترگمان]او عمدا خود را برای رسیدن به هدفی که به مقصد رسانده بود، روانه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I was tripping over my words in my excitement to tell them the news.
[ترجمه گوگل]من از شدت هیجان به حرف هایم لگد زدم تا خبر را به آنها بگویم [ترجمه ترگمان]من در هیجان بودم و به آن ها خبر می دادم که اخبار را به آن ها بگویم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She is tripping along with her little steps.
[ترجمه گوگل]او با قدم های کوچکش زمین می خورد [ترجمه ترگمان]او با قدم های کوچک خود به گردش می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. One night I was tripping on acid.
[ترجمه گوگل]یک شب داشتم اسید می خوردم [ترجمه ترگمان] یه شب من داشتم روی اسید فکر می کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She came tripping down the garden path.
[ترجمه گوگل]او از مسیر باغ به پایین آمد [ترجمه ترگمان]او از کوره راه باغ پایین آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Be careful to avoid walking on, or tripping over, electric cables.
[ترجمه گوگل]مراقب باشید از راه رفتن روی کابل های برق و یا زمین خوردن روی آنها خودداری کنید [ترجمه ترگمان]مراقب باشید که از راه رفتن خودداری کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The angry Texan blamed his dance partner for tripping him.
[ترجمه گوگل]تگزاسی عصبانی شریک رقص خود را به خاطر زمین خوردن سرزنش کرد [ترجمه ترگمان]مرد تگزاسی عصبانی، شریک رقص خود را برای رفتن به او سرزنش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The injuries were mainly facial cuts from tripping on the stones.
[ترجمه گوگل]جراحات عمدتاً بریدگی صورت ناشی از زمین خوردن روی سنگ ها بود [ترجمه ترگمان]جراحت به طور عمده از دست رفتن صورت روی سنگ ها بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They must have been tripping.
[ترجمه گوگل]حتماً در حال زمین خوردن بوده اند [ترجمه ترگمان]حتما لیز خورده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was forced to back away, almost tripping over bodies and becoming enmeshed in other fights.
[ترجمه گوگل]او مجبور به عقب نشینی شد، تقریباً روی بدن ها زمین خورد و در دعواهای دیگر گرفتار شد [ترجمه ترگمان]مجبور شده بود برگردد، و نزدیک بود به اجساد گیر کند و در نبرده ای دیگر گرفتار شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Walking without tripping was enough after such a long wait.
[ترجمه گوگل]پیاده روی بدون زمین خوردن بعد از این انتظار طولانی کافی بود [ترجمه ترگمان]قدم زدن بی آن که تعادلش را از دست بدهد، پس از مدتی طولانی به راه افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Instead of tripping over their shoes while doing quick changes, each chair had pockets where they could thrust them out of the way.
[ترجمه گوگل]بهجای اینکه هنگام تعویض سریع کفشهای خود را زمین بزنند، هر صندلی دارای جیبهایی بود که میتوانستند آنها را از سر راه بیرون بیاورند [ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها جیب های هر یک از آن ها را داشت که آن ها را از این راه دور کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[معدن] تعویض سرمته (حفاری)
انگلیسی به انگلیسی
• light, easy moving
پیشنهاد کاربران
Tripping به معنی توهم hallucinated است اما وقتی از آن در زبان عامیانه استفاده می کنیم به معنای آرامش است . . . . . .
Trippingly به راحتی بصورت روان به آسانی The newly coined term doesn't roll trippingly off the tongue
اشتباه کردن
( ورزش ) گرفتن و انداختن حریف
سکندری خوردن
شوخی می کنی، جدی نمیگی.
گیر کردن پا به جایی هنگام راه رفتن یا پشت پازدن و خوردن سفر کردن Tripping over: سر خوردن