tripping

/ˈtrɪpɪŋ//ˈtrɪpɪŋ/

چابک، فرز، چست، زبل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: trippingly (adv.)
• : تعریف: moving lightly, nimbly, and quickly; fluent.
مشابه: agile

جمله های نمونه

1. She came tripping lightly down the stairs.
[ترجمه گوگل]به آرامی از پله ها پایین آمد
[ترجمه ترگمان]او به آرامی از پله ها پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Worn rugs increase the danger of tripping.
[ترجمه علی کاظمی] قالیچه های پوسیده، خطر لیز خوردن را افزایش میده.
|
[ترجمه گوگل]فرش های فرسوده خطر زمین خوردن را افزایش می دهند
[ترجمه ترگمان]قالی ها و Worn خطر رفتن به خطر را افزایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was sent off for deliberately tripping Robson when he was about to score a goal.
[ترجمه گوگل]او به دلیل زمین خوردن عمدی رابسون در زمانی که می خواست گل بزند از زمین اخراج شد
[ترجمه ترگمان]او عمدا خود را برای رسیدن به هدفی که به مقصد رسانده بود، روانه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was tripping over my words in my excitement to tell them the news.
[ترجمه گوگل]من از شدت هیجان به حرف هایم لگد زدم تا خبر را به آنها بگویم
[ترجمه ترگمان]من در هیجان بودم و به آن ها خبر می دادم که اخبار را به آن ها بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She is tripping along with her little steps.
[ترجمه گوگل]او با قدم های کوچکش زمین می خورد
[ترجمه ترگمان]او با قدم های کوچک خود به گردش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One night I was tripping on acid.
[ترجمه گوگل]یک شب داشتم اسید می خوردم
[ترجمه ترگمان] یه شب من داشتم روی اسید فکر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She came tripping down the garden path.
[ترجمه گوگل]او از مسیر باغ به پایین آمد
[ترجمه ترگمان]او از کوره راه باغ پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Be careful to avoid walking on, or tripping over, electric cables.
[ترجمه گوگل]مراقب باشید از راه رفتن روی کابل های برق و یا زمین خوردن روی آنها خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]مراقب باشید که از راه رفتن خودداری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The angry Texan blamed his dance partner for tripping him.
[ترجمه گوگل]تگزاسی عصبانی شریک رقص خود را به خاطر زمین خوردن سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]مرد تگزاسی عصبانی، شریک رقص خود را برای رفتن به او سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The injuries were mainly facial cuts from tripping on the stones.
[ترجمه گوگل]جراحات عمدتاً بریدگی صورت ناشی از زمین خوردن روی سنگ ها بود
[ترجمه ترگمان]جراحت به طور عمده از دست رفتن صورت روی سنگ ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They must have been tripping.
[ترجمه گوگل]حتماً در حال زمین خوردن بوده اند
[ترجمه ترگمان]حتما لیز خورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was forced to back away, almost tripping over bodies and becoming enmeshed in other fights.
[ترجمه گوگل]او مجبور به عقب نشینی شد، تقریباً روی بدن ها زمین خورد و در دعواهای دیگر گرفتار شد
[ترجمه ترگمان]مجبور شده بود برگردد، و نزدیک بود به اجساد گیر کند و در نبرده ای دیگر گرفتار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Walking without tripping was enough after such a long wait.
[ترجمه گوگل]پیاده روی بدون زمین خوردن بعد از این انتظار طولانی کافی بود
[ترجمه ترگمان]قدم زدن بی آن که تعادلش را از دست بدهد، پس از مدتی طولانی به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead of tripping over their shoes while doing quick changes, each chair had pockets where they could thrust them out of the way.
[ترجمه گوگل]به‌جای اینکه هنگام تعویض سریع کفش‌های خود را زمین بزنند، هر صندلی دارای جیب‌هایی بود که می‌توانستند آن‌ها را از سر راه بیرون بیاورند
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها جیب های هر یک از آن ها را داشت که آن ها را از این راه دور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[معدن] تعویض سرمته (حفاری)

انگلیسی به انگلیسی

• light, easy moving

پیشنهاد کاربران

Tripping is a slang term for being under the influence of hallucinogenic drugs, such as LSD or magic mushrooms. It refers to the intense visual and sensory experiences that can occur while on these substances.
...
[مشاهده متن کامل]

Tripping یک اصطلاح عامیانه برای تحت تأثیر داروهای توهم زا مانند LSD یا قارچ جادویی قرار گرفتن است. این به تجربیات شدید بصری و حسی اشاره دارد که می تواند در حین استفاده از این مواد رخ دهد.
“I took a tab of acid and started tripping. ”
In a conversation about drug experiences, a person might mention, “I had the most intense trip while tripping on mushrooms. ”
A friend might ask, “Are you tripping right now? Your pupils are huge!”

tripping
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-drug-deal/
Tripping به معنی توهم hallucinated است اما وقتی از آن در زبان عامیانه استفاده می کنیم به معنای آرامش است . . . . . .
Trippingly
به راحتی
بصورت روان
به آسانی
The newly coined term doesn't roll trippingly off the tongue
اشتباه کردن
( ورزش ) گرفتن و انداختن حریف
سکندری خوردن
شوخی می کنی، جدی نمیگی.
گیر کردن پا به جایی هنگام راه رفتن یا پشت پازدن و خوردن
سفر کردن
Tripping over: سر خوردن
رفتار ناپسند

بپرس