تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

رایگان

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

آنتن نمی ده. I can barely hear you. we're breaking up.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

شرایط عالی، مثل نو My car is in mint condition.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتوموبیلی که خوب کار نمی کنه.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضدحال، ناامیدی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی لباسی برای شخصی کوچک باشد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کالا موجود است

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صبر کردن، تاخیر داشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در دسترس بودن، برای فروختن جنسی در رنگها و سایزها و. . . ?Does this jacket come in leather آیا این کت جنس چرمش هم در دسترسه؟ ( هنوز چرمیش هم دارین ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٥

کاری را برای کسی جبران کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

طعمه ی حاضر و آماده

پیشنهاد
١١

وعده سرخرمن دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به شدت ترسیدن یا شوکه شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

موافقت کردن و کدورت ها را کنار گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

شکست خوردن, در امتحان رد شدن

پیشنهاد
٧

مراقب بودن, مواظب بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

جذاب کردن چیزی , بهبود دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آشتی کردن, پایان دادن به بحث و دعوا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

حدس بی پایه و اساس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تا ته گاز بده!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بدشانس بودن, چاره ای نداشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

دانا. بادرایت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

بی ادب. بد دهن

پیشنهاد
٢١

پادویی برای کسی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

قابل قبول نیست We won’t stand for such blatant racism in this company. It’s ju st not on!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

آشکار کردن. برای اولین بار نشان دادن There was an uneasy silence as the marketing director unveiled his plans for the coming year.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تعلیم دادن. تحصیل All of the candidates shortlisted for the job have a good grounding in economics

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

جلوگیری از خطر یا اتفاقی You’ll have to comply with the new regulations if you want to keep the taxman at bay.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

آرام شدن. ساکت شدن After the storm had died down, we all tried cramming into the car. It was a bit of a fiasco.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

چوب دستی راهنمای ارکستر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

پاتوق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

کنترل احساسات و آرام ماندن در شرایط سخت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تا حد ممکن بلند و قدرتمند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

کلا. روی هم رفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اُمل

پیشنهاد
١٩

از این کارش ( منفی ) تعجب نمی کنم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بیهوده حرف زدن. اصل مطلب را نگفتن We got the gist of what he was getting at after just a couple of minutes, but then he w a ffled on, drawing out his ...

پیشنهاد
٢١

فکر کردن به این که هم چیز خوب پیش می رود در صورتی که این طور نیست.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

ارزیابی حریف. تمام جوانب چیزی را برای تصمیم گیری سنجیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

بدبختی پشت بدبختی. بدتر از قبل شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

به دردسرافتادن. در شرایط سخت بودن He got into all sorts of scrapes as a boy

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

خون سرد. دل گنده I don’t know how you can be so laid - back about your exams.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

قهر کردن. غمگین شدن و با کسی حرف نزدن She’s having a sulk because her request to take an extra day off was turned down.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

احوال پرسی کردن

پیشنهاد
٢٢

زهی خیال باطل. عمرا. قطعا نه With a little brushing up, I should be able to get by in French, but by no stretch o f the im agination will I ever be f ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

نکته ی مهم. مهم ترین چیز. با در نظر گرفتن همه ی موارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

سریع لباس پوشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

منجمد کردن انسان بیمار برای پیدا کردن درمان در آینده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

مد شدن. محبوب شدن The idea of glasses being a fashion item has been slow to catch on.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

براساس سنت انجام دادن وبدون دلیلی didn’t think he had it in him to make up his own mind; he usually just clim bs on the bandwagon

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بی اهمیت. فراموش شده. بحث. موافق نبودن. رسوایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پول برداشت کردن. طولانی کردن سخنرانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

مثل ریگ پول خرج کردن We splashed out on a new kitchen.

پیشنهاد
٧

اجازه ندادن برای ناراحت کردن یا خجالت زده کردن کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

بیش از حد. افراطی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

حذف کردن. شامل نشدن. به جا مانده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نامزدی که کمترین رای را به دست می آورد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

زمین سفت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

باغ میوه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دله دزدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سرنخ دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

جلوگیری از پیشرفت. گیج کردن کسی با کار یا اطلاعات اضافی. مشغول بودن یا کند بودن برای انجام کاری We’ve got to get our marketing spot - on and not bog ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

ویژگی پنهانی که به دلایلی بروز نکرده یه دفعه بروز می کند. She’s not normally so outgoing; I never believed she had it in her to perform in front of ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

زودرنج. عصبی و زود ناراحت شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

عجله کن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دوست داشتن و دوست بودن I’ve always got on well with Henry. پیشرفت کردن How are you getting on with your essay ادامه دادن Be quiet and get on with yo ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

پیشرفت کردن. ظاهرشدن یا رسیدن. با کسی جایی رفتن. بعداز کسی جایی رفتن. عجله کن. تسلیم نشو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

کارگر کارهای خسته کننده

پیشنهاد
٩

انتقاد کردن The Board of Directors came in fo r a lot o f stick over the way they handled such a touchy issue.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

بیخیال چیزی. دوری از چیزی ناخوشایند Jo tried to steer clear of political issues.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

انتقاد غیرمنصفانه He’s always slagging her off behind her back.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به استاندارد موردنیاز رسیدن. مورد رضایت her German was not up to scratch

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

از تجربه ی بد موفق بیرون آمدن. ظاهر شدن. رسیدن مدرکی بعد از تایید

پیشنهاد
١١

آزار دادن کسی He really knows how to rub her up the wrong way.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

مخفف چیزی. دفاع از اصولی. تحمل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

حجم کار زیاد. افراد زیاد منتظر I’ve got a backlog of paperwork to get through before I can turn my mind to these other issues. There’s a backlog o ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

موفقیت ناگهانی کردن it turned out, business really took off.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

کار گروهی و موثر We have tightened up the defence and are winning matches as a result

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

به روشنی توضیح دادن. مرتب کردن. طراحی کردن ساختمان یا شهر. پول زور و زیادی دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

متضاد بودن. برعکس I cook and she does the dishes and sometimes it is the other way around

پیشنهاد
٨

در شرایط یا محیطی خوب عمل کردن. ولذت بردن از آن کار. وفق یافته As an outgoing person, I’m in my elem ent when I have to make a speech off the top of ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بدون فکرکردن حرف زدن. فی البداهه I can't tell you off the top of my head

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

با کسی خشن و نامنصفانه رفتار کردن she would be justified in feeling hard done by

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اتهام به فرد بی گناه. قضاوت نادرست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ناممکن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بسیار خوشحال

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کسی که با او شوخی شود Have you ever been the butt of a joke?

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

جذاب نبودن. نامناسب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

پناهنده به کشوری دیگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کم محلی یا نادیده گرفتن کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تحقیر کردن. کسی را کوچک کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کلوپ شبانه. بار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ناگهان باز شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در رابطه با. مربوط به

پیشنهاد
٢١

به تنهایی با مشکلی روبه رو شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

فحش دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

سرقت از ساختمان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

لپ تاب کوچک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

نگران. عصبی Mum and Dad were in a right state when I got in

پیشنهاد
١٣

یاسین به گوش خر خوندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

تجربه ی بد در گذشته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بحث و مشاجره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مشکل ناگهانی یا پیش بینی نشده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

پیشرفت کردن در علمی یا موضوعی You’d better brush up on your general knowledge before putting yourself down for the college quiz.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پنهان شدن. به سختی پیدا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

زرنگ. سریع فکر وعمل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

شرایط سخت

پیشنهاد
١٣

غافل گیری , مچ کسی را گرفتن The President’s announcement seemed to catch Democrats flat - footed

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

1. بلعیدن 2. آب دهان را از ترس قورت دادن 3. باور داستانی /پذیرفتن 4. فرونشاندن احساس مثل خشم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

هیجان و سبک قوی و جالب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

دروغی را کاملا باور کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

ناراحت کردن یا عصبانی کردن کسی Having his integrity questioned set Jim off like nothing I've seen before.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

هر کسی شیوه ی خودش را دارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

داستان یا مقاله ای که از شخصی یا محصولی تعریف می کند.

پیشنهاد
١٦

برایم فرقی نداره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

مشغول. کلی کار داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اثر مهم یا الهام بخش کسی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

راضی بودن از دارایی. قناعت کردن If you quit your job, you'll have to make do with fewer material possessions

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خالی کردن خستگی و عصبانیت سر کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بروز ندادن احساسات I prefer just to keep it in

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

همه چیز خوب پیش می ره. بهتر شدن شرایط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

کنترل کردن خشم. احساس. جلوی خود را گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

پیشرفت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

نتیجه any change is bound to have legal ramifications

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

رفتن بیرون برای انجام کارهای موردنیاز مثل بنزین زدن. به پست رفتن. از خشک شویی لباس خود را گرفتن. خرید کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

احساس رضایت به خاطر انجام کاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

خطرناک. دشوار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

آتش زا The explosion seems to have been caused by an incendiary device

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دشمنی sixteen miserable months of rancorous disputes

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اسباب. جز. دستگاه all the appurtenances of luxurious travel

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بی خانمان. فقیر derelicts who could fit all their possessions in a paper bag

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

روشن. شفاف a diaphanous dress of pale gold

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

لغو کردن an order to arrest the strike leaders had been countermanded

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بی رحم. خشن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بهبودی بعد از بیماری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

افزودن جزئیات یا تغییرات برای تمام کردن کار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خیلی خسته بسیار کهنه و فرسوده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

گول زدن. چیزی را به کسی گفتن که می خواهد آن طور باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نتیجه ی نهایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از دست دادن اعتماد به نفس. با شرایط کنار نیامدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

چیز تنفر آور, آزار دهنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

بیمار روانی Whoever sent those letters has a twisted mind

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

استراحت کردن. نشستن. خستگی در کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بحث و گفتگو پیرامون ایده ای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اضافه کردن دارو یا الکل به نوشیدنی. مسموم کردن با نوشیدنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خوردن

پیشنهاد
٩

افشای راز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

خبر دست اول و داغ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به تدریج چیزی را دوست داشتن. مورد علاقه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

لباس جلف و جیغ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کسی که کارهای غیرقانونی محل کارش را به مقامات اطلاع می دهد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گول زدن ویا کارهای بد کردن برای برآوردن خواسته ها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بحث در مورد مسائل کوچک و بی اهمیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

تلاش فراوان برای به دست آوردن چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خسیس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی کلاس. لباس نامناسب she could achieve the kind of casual chic that made every other woman around her look dowdy

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

طرفدار جنگ با کشورهای دیگر. جنگ خواه "a nation controlled by a bloodthirsty warmongering madman

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به دو قسمت تقسیم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

احتمال داشتن. درست بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

اطاعت کردن. اجرای دستور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

آزار دیده

پیشنهاد
١٤

مقایسه ی چیزی با چیزی دیگر تا به نظری دقیق برسی You can put your worries into perspective when you realise how many people in the world are so much w ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

فرد دردسرساز I’d avoid her if I were you. She’s bad news.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

اثر روانگردان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تازه اولشه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بهترین محل دید دیدگاه و نظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

خانواده ای که فرزندانشان از همسر سابق باشند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مهمانی بازنشستگی یا تغییر شغل. یا منزل مبارکی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

سرزنش شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

انتقاد کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

احساساتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سرسخت the overall robustness of national and international financial systems

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

توجه بسیار به جزئیات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

از دست دادن پول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بسمه دیگه خسته شدم به اندازه ی کافی کشیدم

پیشنهاد
٢٠

لذت بردن. عاشق چیزی شدن. آرزوی داشتن چیزی بزرگ یا بیشتر طولانی I can't get enough of this place

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

استعداد. کار خلاقانه و جالب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مجبور کردن به انجام چیزی He knew that he should apologize, but he couldn't bring himself to do it

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

طبق برنامه پیش نرفتن My carefully laid plans had already gone awry.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

تولید بیش از حد نیاز We churn toys out by the thousand.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برآورده کردن انتظارات the food more than lived up to Luke's predictions متعهد شدن the president lived up to his promise to set America swiftly on a n ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

با اشتیاق توجه کردن the paper jumped on the inconsistencies of his stories انتقاد شدید we had sergeants and inspectors jumping on us for the least li ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بهم ریخته. پخش شده strewn flower petals

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مجازات نشدن. یا مجازات کم You don't get off thay easy

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Stuff we all get تمام چیزی هایی که داریم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نیرومند. گیرا. موثر his style is journalistic, with short punchy sentences

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

پول از حساب بیرون کشیدن. طول کشیدن غیرعادی چیزی. با جزئیات کامل اطلاع دادن. خودمانی صحبت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سر راه کسی سبز شدن. یهویی به دست آوردن بدون تلاش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

اخبار عاشق خشونت است برای بالا بردن بینندگانش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

سرپیچی از قوانین. خر خود را راندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

عصبانی شدن یهویی. جوش آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

فهمیدم. گرفتمش. گولت زدم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

نمی دونم. باهات شوخی کردم. باشه. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تمایل نداشتن برای اطلاع دادن Tania was always coy about her age

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ترتیب دادن دزدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

ژاکت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بهتر از دیگران بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

وارد ماجرای خطرناک. وارد پرمشغله ترین و فعال ترین شرایط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

یخ شکن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دزدی تو روز روشن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

حیله گری. گول زدن an attempt to hoodwink the public

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ترسناک. مو را به تن سیخ می کنه a spine - chilling silence

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ترسناک the warrior's blood - curdling cry

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

آداب و معاشرت دان. با ادب. کسی که رفتار و صحبت کردن مناسب را در شرایط اجتماعی می داند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مطیع. فرمانبردار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

دیگر گوش نکردن He just switches off and ignores me برای مدت کوتاهی استراحت کردن Switch off by listening to music

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

زخمی نشده. صدمه ندیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پرده ها را کشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بسیار خطرناک و غیرقطعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

جدی بحث کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

محرمانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

گه گاهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

پیشگیری. از ابتدا جلوگیری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

یکدفعه کلی پول به دست آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

سورپرایز شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

وقتی چیزی در دسترس نباشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

منجر به مشکل Rising unemployment is posing serious problems for the administration

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

خود را جای کسی جازدن. وانمود کردن به کسی دیگر بودن Bryce was caught posing as a lawyer

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

مشاجره. دعوا They had this major falling out about two months ago

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مشکل پسند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

وسوسه شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

شیفت کاری شبانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

از زبان در رفتن. چیزی که نباید گفت ولی گفته شود I didn't mean to say it . the words sliped out

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

نامه دادن. ایمیل زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

نمونه گرفتن برای آزمایشگاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

شیک و گران. با کلاس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

درستکار. دارای اصول اخلاقی. کاملا تمیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

استعداد. خوب بودن در چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

روشن کردن موضوع با اطلاعات جدید و بهتر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شجاع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ول خرجی Is it ok to splurge once in a while?

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

لباس Formal attire

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

جلوگیری از پیشرفت چیزی. خاتمه دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پیجامه Stan was sitting up in his bathrobe and jammies, with his newspaper and glasses in his lap

پیشنهاد
١٥

به دست آوردن یا پیدا کردن چیزی

پیشنهاد
٣١

موفق شدن در به دست آوردن چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

تعداد بینندگان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تحت کنترل. تحت تسلط I keep all three men on a string and never make a choice

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مجتمع مسکونی The town has one of the best leisure complexes in the country

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

پرس و جو برای کسب اطلاعات Police canvassed the neighborhood, but didn’t find any witnesses

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

فراموش کردن I'm sorry I didn't call you back sooner, it totally slipped my mind

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

نشه. تحت تاثیر مواد مثل ماریجوآنا. مست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

قرص خواب آور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

محل فروش کالای قاچاق مثل مواد و مشروب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کسی که به خاطر جدا شدن از عشقش از او انتقام می گیرد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نزدیک شدن از نظر عاطفی Jack has gotten so close to his pet.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

علاقه طولانی مدت. وابستگی It’s easy to become attached to the children you work with.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

فراهم کردن چیزهای مورد نیاز و زندگی راحت داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کسی که خانواده اش را رها می کند ولی بعد پشیمون می شوددو برمی گردد. ولخرجی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دیگه بدتر از این نمیشه. آخرین اتفاق آزار دهنده از سری اتفاقات بدی که می افتد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

United Service Organizations سازمانی برای خدمت رسانی به ارتشی ها و خانواده هایشان مثل خدماتی تفریحی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ترسو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بداخلاق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مهربان. با ادب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بسیار توانا و با استعداد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

شرایطی که منجر به مشکل یا تردید می شود the country's water shortage was a stumbling block to investors

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

شهوانی. هرزه the media’s love of salacious gossip

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

روش کار. عادت کاری modus operandi

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بهتراز همه. اسمارتیز reviews by film critic nonpareil Pauline Kael

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

استخوانی شدن. سخت شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ضدحال بازی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

هویت واقعی خود را پنهان کردن in order to observe you have to be incognito

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بداخلاق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

معتاد به شکلات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تجملی. دکوری. زرق و برق the office was spacious, but without any trace of ostentation

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

تجملی. لاکچری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عقیده ی قدیمی در مورد اخلاقیات. سنتی فکر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

حمله نظامی به پایگاه محاصره شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

خودخواه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نصیحت آمیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

الکی خوش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

حیله گری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آدم بی اهمیت. هیچ کس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

جنون قدرت و تسلط بر دیگران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

درهم برهم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چیزی را پنهان کردن. راز بودن Tell me all about it – don’t hold anything back

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

واقعی a broad smile of unfeigned delight

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

گیج شدن he has an air of befuddled unworldliness

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

زیاده روی. پرخوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بویایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

1. عالی Look at the size of that wave. ’ ‘Gnarly! 2. افتضاح a gnarly car wreck

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کسی که برای سلامتی بیمار به جای او تصمیم می گیرد چون خود بیمار قادر به تصمیم گیری نیست.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

پوکیدم خیلی خوردم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

گوش نکردن به کسی یا چیزی. نادیده گرفتن A bored child may simply tune out

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سیگار کشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

زانو زدن برای احترام He was a man of principle, refusing to genuflect to the party leadership

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دستکاری یا تقلب در انتخابات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

جذاب وشیک و با اعتمادبه نفس. باکلاس all the waiters were suave and deferential

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

آشوب. اغتشاش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تنفر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سرپیچی. سرکش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

با خستگی و آرام راه رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

کشف کردم. ابراز پیروزی از کشف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دلال a purveyor of large luxury vehicles

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پوسته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

برآمدگی. تحمیل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تکبر. غرور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

غضروفی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

زبان چرم و نرم. چاپلوسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

بی چیز. فقیر a down - and - out homeless vagrant

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

توهین کردن. فحش دادن no one else attracted such vituperation from him

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

آدم تنبل و بدون مسئولیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

عالی a divinely inspired idea

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مستقل شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

دو کاره. دو طرحه the unit's bi - level design keeps water in the sink

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بسیار خوشحال a seraphic smile

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

گیج شده the connection was awful and kept garbling his voice

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تنبل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ناشایست. دست چپ. زشت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

گوشت را در مواد خواباندن. ترد و نازک کردن گوشت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

از هزینه کم کردن در شرایط سخت اقتصادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

پنکیک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

رفع تشنگی slake your thirst with some lemonade

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

برگ درختان. شاخ و برگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تغییر جهت دادن an oil tanker that had veered off course

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

خبرچینی. دزدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مشت زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چاپلوسانه a smarmy, unctuous reply

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

فی البداهه I can't think of a better answer offhand

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خیال بافی he wanted to be free to indulge his woolgathering

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آدم خودنما. خود رابهتر از دیگران دانستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

غرق در افکار خوب. خیال واهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

سخن چین. فضول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

سخنرانی طولانی مدت خسته کننده. بلند مدت his good wishes were long - winded but sincere

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

با معشوق خود در یک خانه زندگی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

غافلگیر کردن It’s not fair to spring this on her without any warning

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

گند زدن. کاری را خراب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

جدی بودن در رابطه

پیشنهاد
٧

باهم شریک جرم بودن به صورت مرموز

پیشنهاد
٨

در کاری بهتر بودن از کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

بدون مهارت و کم تجربه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بی خیال شدن. بی اهمیت بودن نسبت به چیزهای کم کوچک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

خود را با چیزی وفق دادن I had no idea it was going to be a double date, but I decided to just roll with it

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چند سال پیش. مدت ها پیش It all seems light years ago now

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کار یا وکالت رایگان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بی ادب. نامناسب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شوخی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مجازات he got his comeuppance

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

معنی. مقصود I do not understand the purport of your remarks

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

اغوا. تحریک he was deported in 1891 for his instigation and support of the protest

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اعتماد به نفس زیاد. خودخواه overweening ambition

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تکرار کردن برای روشن شدن موضوع the reiteration of his campaign promise to cut taxes

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پیروزی آسان they won in a 12–2 walkover

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پوزخند. خنده زورکی she simpered, looking pleased with herself

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ورجه ورجه. جست وخیز the mare gamboled toward Connie

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کج خلق. بداخلاق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بد اخلاق rock's foremost poet and ill - mannered grouch

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

نادیده گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نقاهت. پس از بیماری a period of convalescence

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

توبه کردن. جبران کردن their sins must be expiated by sacrifice

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آرام و معقول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سایکیک. دارای قدرت ماوراطبیعی. پیشگو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

آدم عجیب. دیوانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

گیج. درست نتواستن فکر کردن the sleeping pills had left her feeling groggy

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نتیجه ی کار و شرایط قبلی the slow trading was a carryover from the big losses of last week

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

قاچاق چی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ضدعفونی کردن با گازو مواد شیمیایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نامرغوب. بنجل we're not paying good money for shoddy goods

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

لوچی. دوبینی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

روستایی. دهاتی. نادان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دراز کشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

چاپلوسی she didn't have to kowtow to a boss

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بچه گدا با لباس کثیف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

قایق رانی he had once canoed down the Nile

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

کف کننده fizzy mineral water

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

لجباز It was just sheer pigheadedness on his part

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

کار دفتری مخصوصا نگه داری اسناد و حسابها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

رانندگی تحت تاثیر مشروب

پیشنهاد
١٣

دارندگی و برازندگی

پیشنهاد
١٠

افشای کسی. رسوایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ناراحت و ناامید he came back empty - handed and crestfallen

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

منزوی. گوشه نشین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

صدای جلینگ جلینگ کردن her bracelets were jingling

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

باز چشم کاملا باز نگاه کردن. با تعجب نگاه کردن What in the world are you goggling at

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

حمایت کردن از کسی یا وفا داری I love him and whatever happens I'll stick by him

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پیش پا افتاده hackneyed old sayings

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مصمم. با پشتکار why are you hell - bent on leaving

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تانک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

چرخ زدن روی پاشنه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

عضو طبقه ی کارگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

واکنش شدید. عکس العمل سیاسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بمباران. به توپ بستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

غر غر کردن. کج خلق she became querulous and demanding

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شانسی. اتفاقی a fluky goal

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مسخره کردن put - down couldn't help thinking that the whole thing was meant to be taken as a snub

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به درستی تامل نکردن. برنامه ریزی نصفه نیمه. به درستی توجه نکردن half - baked notions of Teutonic superiority

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

چاپلوسی. پاچه خواری bowing his head in a servile manner

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بی تقوایی. بی احترامی به چیزی مقدس he blamed the fall of the city on the impiety of the people

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

شادی. نشاط the sudden gaiety of children's laughter

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کاملا. تاحد ممکن If you want to bring it up with the boss, I'll support you all the way

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چاپلوسی she imagined him toadying to his rich clients

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

آرام کردن. تسکین دادن amendments have been added to appease local pressure groups

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

از ترس میخکوب شدن his icy controlled quietness petrified her

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دقیق. همیشه درست an unerring sense of direction

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

لخته شدن. دلمه بستن blood had coagulated around the edges of the wound

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

غیر قابل لمس an impalpable ghost

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

بسیار خسته

پیشنهاد
١١

خوب شدن. قوی شدن. بهتر شدن Pascoe was drinking whisky to take the edge off the pain

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

نازک. شکننده. قانع نکردن. پیمان بی اساس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

نفقه. خرجی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

شغل دوم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دزیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

خسیس. اقتصادی "I have scrimped and saved to give you a good education"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

در مورد سلامتی مضطرب بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

لباس دست دوم I'm not going out in her castoffs

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

وسواس سلامتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

ساییدن to prevent chafe the ropes should lie flat

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اصلاح ناپذیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

نوار دور لباس The dress had red satin flounces at the bottom.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

حرکت سریع به سمت بالا و پایین یا به اطراف با صدای تلپ تلپ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

متعادل نبودن. تراز نبودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مشکل. مانع It’s an interesting job. The only snag is that it’s not very well paid.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

خاموش کردن آتش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ناراحتی و بی حوصلگی ناشی از ماندن در خانه و داخل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پولک. نقده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سخن سرایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کمند. طنابی که در انتهایش حلقه دارد برای رام کردن اسب و. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

واقعی. درست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

مرد خودشیفته. مردی که ظاهرش برایش بسیار اهمیت دارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کسی را تحریک کردن. از راه به در کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اجرا کننده ی جایگزین his stand - in does all the dancing sequences

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نفرت. دشمنی his job had made him the target of public hostility and odium

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همدردی the other actors offered him clumsy commiseration

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

همدستی در گناه. چشم پوشی this infringement of the law had taken place with the connivance of officials

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آمرزیدن. سعادت ابدی بخشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

استفراغ کردن. ریختن the combine disgorged a steady stream of grain

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

استفراغ gulls regurgitate food for the chicks

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

تحمل درد بدون شکایت he taught a stoical acceptance of suffering

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

جمله ای که واج های ابتدایی شبیه هم دارند و تلفظ شان برای همه سخت است. Peter Piper picked a peck of pickled peppe

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دفاع کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

باد شدیدی که بالای سطح زمین می وزد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Technical knock out ضربه ی پایانی بوکس که بوکسر دیگر نمی تواند از جایش برخیزد و مبارزه کند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

برنامه ساعت کاری A new comedy is scheduled for the 9 pm time slot

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

جراحت تصادف قدیمی یا جدید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

با نظر مخالف دادن موقعیت خود را به خطر انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

جور کسی را کشیدن. به جای کسی سرزنش یا انتقاد شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اجازه بدیم طبیعت خودش انتخاب کند که چی زنده بمونه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

فقط یک بار اتفاق می افتد. فقط یه بار میشه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

بی احترامی به چیزی مقدس. تجاوز more than 300 graves were desecrated

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تند تند حرف زدن و چرت و پرت گفتن he jabbered away to his friends

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بدرود. خداحافظی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

دانش آموز فراری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

گلی. مردابی the shrub grows naturally in boggy ground

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

آدم چاق. تپل مپل a roly - poly young boy

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

بازدارنده. منع کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سرزنش غیر منصفانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بی ارزش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

گدای ولگرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دشمنی دیرینه sixteen miserable months of rancorous disputes

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

انحراف converted vegetarians backslide to T - bones

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

تقلب. دست کاری شده. فریب دادن. مجهز کردن. آماده کردن مسلح کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

پرداخت کردن بدهی The proceeds from the competition help to defray the expenses of the evening.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

خوشمزه

پیشنهاد
١٩

حرف دل منا زدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

شایعه. سخن چین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کالای قاچاق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دوستانه. صمیمی the conviviality of the evening

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نوشیدنی there is no supply of potable water available

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به تدریج متوقف کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

شکست خورده. ناموفق The studio planned to make a movie of the book but the deal fell through

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

کی می خواد با من بجنگه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قوی a butch woman in a baseball cap

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

دوره ی نقاهت. بهبودی یافتن recuperate he spent eight months convalescing after the stroke

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

خستگی بعد از پرواز به کشوری دیگر و به خاطر اختلاف زمان I’m suffering from jet lag but I’ll feel better after a good night’s sleep

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

جوک کوتاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مقدار کمی نمک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

مشکل جزئی. تاخیر برای مدتی کوتاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

طرحی که به زودی کامل می شود یا در حال آماده سازی است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

شوخی. سبک سری as an attempt to introduce a note of levity, the words were a disastrous flop

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

هرج و مرج. درهم بر هم she had blamed her grogginess on a helter - skelter lifestyle

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

معاشرت با افراد طبقه ی بالای جامعه He spent the first day hobnobbing with the management

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

فرسوده. پیرشده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

شبه جرم. ضرر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

زد و بست غیرقانونی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

لکه قرمز یا صورتی رو پوست dappled

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

جن یا روح کوچک بدجنس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

توجه و مراقبت بیش از اندازه از کسی all her life she'd been cosseted by her family

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

ناخوانا. غیر قابل فهم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

حرکت گروهی و وحشیانه several thousand demonstrators rampaged through the city

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اشتیاق یا احساس فراوان a letter of fervid thanks

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

پریشان. گیج he was completely flummoxed by the question

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کار سخت و خسته کننده. مسافرت پیاده و طولانی After a day slogging away at work, I need to relax

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بدجنسانه a puckish sense of humor

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اتفاق افتادن. توسعه یافتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دست به کار شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به خطر انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

سر کسی را بردن. زیاد حرف زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

شجاع و مصمم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

درست نتوانستن فکر کردن به خاطر مشکلی. به چیزی خندیدن She’s so funny. She cracks me up. I was beginning to think I was cracking up!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

قانون مند و سخت گیر He is a stickler

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

طفره رفتن I always ducked out of history lessons at school.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

فرار کردن. در رفتن. زدن به چاک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

بسیار خسته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

ابراز عشق واحساسات به طرز مسخره ای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

پرانرژی. خوشحال. پرانرژی ebullience a sense of youthful exuberance

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

عذاب وجدان داشتن. تردید I had no scruples about eavesdropping

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

احمقانه. بچگانه you're making puerile excuses

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سنگریزه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خط ناخوانا scrawl

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

صداقت داشتن. قانونی certain transactions were not totally aboveboard

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خط خطی کردن some prescriptions are a series of meaningless squiggles

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

آویزان a droopy clock

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

توده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

وقت رفتنه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

حیله گر. متقلب. شارلاتان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

پرسه زدن. گردش He came sauntering down the road with his hands in his pockets

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

بهم ریختگی a drawer full of letters jumbled together

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دوباره محبوب شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

با تقلید از کسی او را مسخره کردن Satire a delicious sendup of a speech given by a trendy academic

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

racial discrimination was abhorrent to us all تنفر داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

نوعی پلاستیک محکم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

قضاوت درست و تصمیم گیری سریع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

رنگارنگ. پرنده رنگارنگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

she took a sip of scalding tea سوزان. داغ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

احساس هم دردی و ناراحتی your loyalty is very touching

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

خستگی ناپذیر his apparently unflagging enthusiasm impressed her

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

قانون شکنی. عهد شکستن a breach of the rules in a club or game.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

جریمه دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

خجالت زده کردن و بهم زدن کار کسی که روبه روی مردم اجرا دارد. Jeer he was booed and heckled when he tried to address the demonstrators

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

فقیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بستنی میوه ای popsicles

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

لوس کردن. توجه زیاد به کسی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

لباس سر همی نوزادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

فرد نالایق. بی دست وپا My brother is no slouch at making a buck

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ماهر. زبر دست dexterous a deft piece of footwork

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

شارلاتان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

آدم موفق و با پشت کار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

صدای لرزان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

آدم مشهور و مهم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

قر و قاطی. خر تو خر mishmash of outmoded ideas

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

رنج بسیار political methods used to scourge and oppress workers

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

men are unlikely to be divested of power without a struggle محروم شدن از قدرت یا حقوقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

جلوگیری. دفع کردن She brought some fruit on the journey to stave off hunger

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

ورزشی که در آن از ساختمانها می پرند و در خیابان می دوند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

توخال زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

داد و فریاد کردن I heard someone hollering at me

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

تسلیم شدن. خسته. ورشکستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

1. کهنه یا شکسته 2. خسته A knakered old bike

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فاصله شرعی را رعایت کن. فاصله ی قانونی بین مرد و زن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

محکم بشینید. کمربنداتونا ببندید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کفرگویی desecration of the temple by profane adolescents

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کثیف و چسبنده they began rinsing the gunky tar from the excavated soil

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

خشک و غیر صمیمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بسیار سرد. یخ زده the gelid pond

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

نمونه he was the quintessence of political professionalism

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چهچه larks were warbling in the trees

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

حاضر جوابی. شوخی Banter there was much singing and good - natured banter

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

توانایی یا مصمم برای تصمیم گیری در کار مورد نیاز. عقل سلیم At least she had the gumption to phone me

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

رنگین کمانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شیری رنگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

تهمت زدن. افترا زدن they were accused of slandering the head of state

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بومی. زبان بومی یا مادری a vernacular writer

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

حرفما پس می گیرم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

شیرآب را باز گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

One size fits all

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Wrapping This wrapping paper is perfect for wrapping our gift.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

پذیرفته شده توسط افراد جدید. آشنا شدن با چیزی یا محیطی. ملاقات با کسی حتی اگر وقت نداشته باشی I think they 'll really fit in well here

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

موفق باشی. سفرت به سلامتی باشه safe journey bon voyage

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

زمین چمنی. صاحب زمین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

زندانی حبس ابد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به طور خطرناکی سریع. بسیار سریع headlong he drove at breakneck speed

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دسری شبیه موس و پاناکوتا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

سرکوب ناگهانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

جبران گناه. expiate he was being helpful, to atone for his past mistakes their sins must be expiated by sacrifice

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پر طعم و بو برای مشروب به کار می رود. a spicy, full - bodied white wine

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

غارت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

صدمه زدن. دریدن. انتقاد شدیدکردن. شکست دادن آسان در مسابقات ورزشی the herdsmen were mauled by lions

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

سیر صعودی ناگهانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

انسان غارنشین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

موضوع. کار. شرایط the Mafia boss who's running the whole shebang

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

فرار از مدرسه. پیچوندن مدرسه the school’s truancy rate

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

داد و فریاد کردن That’s hardly the point, ’ he blustered

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

عیاشی. اسراف. کم کردن. ناپدید کردن the dissipation of heat a life of dissipation the dissipation of resources

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

ایول. بلاخره شد. خودشه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بهتره با خودی معامله کنی تا کسی که نمی شناسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خیلی خوب He did a bang - up job fixing the plumbing.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خون سرد. آرام this horse has a placid nature

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

فی البداهه Charles had to ad lib because he'd forgotten his script

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

زود رنج. عصبانی The kids were peevish after so long in the car.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

فاسد. هرزه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

اتفاقی. بدون قاعده a hodgepodge of family photos haphazardly arranged on a table

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

پرحرارت و علاقه an effusive welcome

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

نرم کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

راهی برای تخلیه ی احساسات مثل خشم Is football a good outlet for men’s aggression?

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مشکوکانه the reformers looked askance at the mystical tradition

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

با گل و ربان و تاج گل آراستن the room was festooned with balloons and streamers

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

احاطه شده he sits wreathed in smoke

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

بی مزه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پیشگویی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

خودنمایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

فرار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

شادی. نشاط his six - foot frame shook with mirth

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

با ابزار الکترونیکی مکالمات گوشی کسی را شنیدن. استراق سمع گوشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

دید زدن. نگاه سریع به همه چیز The general’s eyes swept the horizon Mind if my team sweeps the room? Sweep adverb /preposition=look

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

نزدیک Winter draws nigh

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

رسمی و غیر دوستانه Their goodbyes were stiff and formal

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

موافقت کردن برای کمک کردن ویا موافقت برای مسئولیت قبول کردن Residents will have to step up if they want to rid this area of crime.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تحقیر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

عصبانی شدن و سر کسی دادکشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

شوید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

رازیانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

ترخون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

شنبلیله

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

پونه کوهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

ریحان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

گشنیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

زیره سبز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

نزدیک بین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سرزنده و بازیگوش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

نادرست. پلید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

گل گوشواره ای. گل آویز. فوکسیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

زمان پیشرفت و موفقیت you're in the prime of life

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

دوره موفقیت و قدرت کسی the paper has lost millions of readers since its heyday in 1964

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سرهم بندی کردن she had bungled every attempt to help

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

معجون انرژی زا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

شرایطی با مشکلات حل نشدنی. شرایط سخت بدون پیشرفت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

قابل اعتماد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

سریع. چابک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

پشت سر هم سوال پرسیدن She never grilled her husband about his work.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

کار خسته کننده back - breaking

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

به جا. مرتبط Isabel kept smiling apropos of nothing اینجا منفیه. Apropos of nothing ایزابل بی مورد می خندید.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

وراجی. پرحرفی بیهوده an hour of aimless palaver

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

نقطه ی اوج

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

چیز واضح. ابتذال

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

کم حرف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

مشکوک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

ناپدید شدن یا از بین رفتن مشکلی یا حس بدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

گردباد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

شهری. شهرداری

پیشنهاد
٢١

درخواست کسی را قبول کردن being John: would you like me to buy you a drink? Sarah: I will take you up on that

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

با ماشین رفتن دنبال کسی Anthony will scoop up the kids at 6 pm.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

جزئیاتی که هنوز مطرح نشده. بخش هایی از کار که هنوز کامل نشده یا به درستی انجام نشده است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

روزنامه ی کهنه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

یادآوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

ماشین قدیمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

احمقانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مغز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

خوشایند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

غذا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

رئیس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

پنهان شدن.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تجربه ی بد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

ناراحت شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

شگفت زده شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

غیرقابل اعتماد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

شیک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

ترک کردن. قال گذاشتن I'll ditch him

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

شکایت کردن Make a big stink

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

خسیس. ارزان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

کولاک. باد شدید همراه با برف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

یه چیزی باید عوض بشه. همیشه که نباید این طوری ادامه پیدا کنه.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

لباس کش بافت. ساپورت. جوراب بافی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

شال گردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

کاراگاه. detective

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

احساساتی افراطی که باعث شرمساری می شود. a mawkish love story

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بسیار عصبانی. آماده ی دعوا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

لجباز. مخالف. اهل دعوا she was in a defiant mood

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

حواس کسی را از فرد مهمی پرت کردن. Outshine they were totally upstaged by their costar in the film

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

هشدار The revolution foreshadowed an entirely new social order.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

خودخواه the writer takes a rather snobbish tone

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

غیر قابل تحمل. غیر قابل توجیه Matt's behavior was inexcusable"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

غیرقابل کنترل. مهارنشدنی a great shout of irrepressible laughter

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

جذاب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

موقعیت خود را به خطر انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

ترحم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

دلمه بستن. قلمبه قلمبه شدن take care not to let the soup boil or it will curdle

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

رازی را بر ملا کردن I’m sure he knows more than he’s letting on.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

جسور. اهل کارهای خطرناک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

بی دقت و با عجله انجام دادن He gave a slapdash performance

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

دقیق و نکته سنج he was punctilious in providing every amenity for his guests او در فراهم کردن راحتی مهمانانش نکته سنج است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

عیاشی. آدم خوش گذران their opulent and sybaritic lifestyle" سبک زندگی ثروتمندی و عیاشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

توضیح و پیشنهاد دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

غمگین. ناامید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

جذاب و پرزرق و برق she was resplendent in a sea - green dress

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

گستاخ a saucy remark

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

متغیر it is difficult to comprehend the whole of this protean subject درک تمام این موضوع متغیر دشوار است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

چسبناکی بین مایع و جامد viscous lava"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دزد دریایی. یاغی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

انگیزه. کسی یا ایده ای که راهنمایی یا تشویق می کند. امید به آینده A beacon of light to guide their way home نور امیدی که آنها را به طرف خانه می کشاند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

ژولیده و کثیف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

Persimmon I rather eat the date than this persimmon ترجیح می دم این خرما رابخورم تا این خرمالو را.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

تقلا. دست و پنجه نرم کردن. سعی کردن تا پس چیزی برآمدن Some have to grapple with the topic for a long time

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

بازگشت بیماری. عود کردن My arthritis has flared up again.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خراب شدن. فاسد شدن the mill was in a state of dilapidation"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

به دام انداختن pigeons snared in a trap

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

بی خیال. بی اهمیت نسبت به قانون و احساس دیگران. بی تفاوت Anne was irritated by his cavalier attitude"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

both exhibitions are curated by the museum's director" انتخاب کردن. سازماندهی. مواظبت از نمایشگاه و . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

آزار دهنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

بدون سوال اطاعت کردن. مطیع she was subservient to her parents"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

شیطانی his diabolical cunning

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

فراوان there were prizes galore for everything"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

باور کردنی. محتمل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

هوس باز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

دسیسه. توطئه چینی They connived with their mother to deceive me.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

چه با حال. پایه. خوبه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

چه با حال Damn, that album is tight

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بیا بریم بترکونیمشون. دخلشونا بیاریم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

دست از سرم بردار. بیخیالم شو. ولم کن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به بهترین صورت مکان. گروه. یا سازمانی را اداره کردن. She ran a tight ship , when she worked here

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

شرایط سخت He’s a good man to have around if ever you’re in a tight corner.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

آراسته. ظاهر مرتب he looked as spruce as if he were getting married

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

لجباز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ساکن. خاموش strikes were headed by groups of workers who had previously been quiescent"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

بدجنس. دشمنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

she crimped the edge of the pie" چین کوچک زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بدلیجات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

غیر موثق. غیرقابل اعتماددر بیزینس cheap suits made by fly - by - night operators"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

بداخلاق. اذیت شدن. عصبانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

بی احتیاط. بی فکر. اهمیت ندادن. مرتب نبودن he'd caused many problems with his slipshod management"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

مختصر. موجز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

طولانی نوشتن a critic with a reputation for verbosity"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

بریدن. خراب کردن موسیقی یا سخنرانی. آسیب دیدن با بریدگی the car was mangled almost beyond recognition

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مشاجره. دعوای جزئی Joanna had a tiff with her boyfriend"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کاملا I’m sorry. That’s quite impossible.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

موچین. انبرک pliers ( انبردست )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

وحشی, مانند حیوان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

قابل خرید. معامله

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

گروه نوجوانان دردسرساز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

پیش پا افتاده. کلیشه ای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در کمین نشستن he was waylaid by bandits

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

روحیه نداشتن به خاطر نا امیدی I 'm so despondent these days

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Nathan's tousled head appeared in the hatchway" موی آشفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

پیاده روی و گردش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

قوی. عضله دار His brawny arms glistened with sweat.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سخت کوش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

صاف کردن پرها با نوک آرایش کردن. افتخار به کاری که کرده باشید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

پیش گویی. Presage the eclipses portend some major events"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

برآمدگی. بادکرده. پف کرده his protuberant eyes fluttered open"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

گرد و چاق. یا. برآمدگی a bulbous nose

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

چین چینی تا کردن she was absently pleating her skirt between her fingers"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

رد کردن. غیر مشخص. گنگ her tone was noncommittal, and her face gave nothing away"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

از همه دور بودن. گوشه نشینی. منزوی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

به طور مضحکی کوچک. ناکافی "They were given a derisory pay rise"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

خوش اندام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

بو بسیار بد the fetid water of the marsh

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

معنوی. غیرقابل لمس. غیر مادی music is incorporeal

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

عیاش. مهمانی برو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

ناراحت شدن. توهین شده She felt put out that she hadn't been cosulted

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

پوچی. سبکی. بی معنایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

بد اخلاقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

خوش تیپی. زیبایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

سستی. بی حالی. تنبلی She tried to rouse him from the torpor into which he had sunk.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دست فروش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

وقت تلف کردن. آهسته انجام دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

صدای تشدید شده. طنین انداز. پیچش صدا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

فایده ای ندارد!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

گریه و زاری. قهر. کج خلقی.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

جبران کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

واقعیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

مهمانی و بزم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

سطح درک و فهم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

به تدریج

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

مجادله. بحث برانگیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

تناقض. برگشت. ابهام.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

چسبیدن و محکم گرفتن. در رابطه ماندن. با هم در تماس ماندن. تلاش برای نگه داشتن چیزی He clung on to power for another ten years.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

متقاعد کردن تدریجی We do our best to cajole rich countries into helping.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

درک. آگاهی. تشکر It helps children to develop an appreciation of poetry and literature.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

به نزد کسی رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

کم حرف The reticent girl

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

گروه ازدحام A throng of newsmen

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

کم حرف His laconic speech

پیشنهاد
٢٤

تمرین سخت و نا خوشایند کردن The soldiers were put through eight weeks of basic training.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

گیج کننده. مهم تر و بزرگتر از هر چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

شگفت زده. گیج شده. هیجان زده.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

وقت گذرانی بیهوده. پیاده روی و گردش Don't dwadle We're late already

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

a dapper little man in a grey suit مرد خوش تیپ و خوش لباس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

دورگه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

شجاع. قهرمانانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

تغییر غیر منتظره و مبهم. دمدمی مزاج. شرایط متغییر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

به یادماندنی A catchy song

پیشنهاد
٢٦

پشت وپیش کردن لباس. وارونه پارچه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

چی گیر من میاد؟

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سه وعده غذا و جایی برای خواب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

مسخره ست. شوخی می کنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

a dinky little bag جذاب. زیبا و کوچک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

زیبا و ظریف و کوچک a dainty gold chain

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

متقاعد کردن. تحت تاثیر قرار دادن کسی Unable to sway the others

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

گمشو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

گستاخ. جسور An insolent boy

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

اغراق کردن. بزرگش کردن. تملق کسی برای به دست آوردن چیزی

پیشنهاد
٢٣

شانسی نداشتن. فرصتی نداستن Don’t let a chance like that slip through your fingers!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

راز کسی را فاش کردن He let it slip that they were planning to get married.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

چاپلوسی I refused to fawn over her or flatter her.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

مطیع. فرمانبردار. بدون شکایت کاری را انجام دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مردم. عامه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

آدم خوش گذران که از خوردن و نوشیدن لذت می برد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بدلیجات. بیهوده. بی مصرف. بی معنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

آدم تنبلی که هیچ دستاوردی ندارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

مختصر و پر معنا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مبهم. غیر واضح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

علت ضعیف و لاغر شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

دلیل مشکلی که منجر به شرایط بسیار سخت می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

روش مودبانه ی نه گفتن. حالا هر چی. دروغ می گی. ساکت تنهام بذار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

اهانت و بی احترامی. دست انداختن. قانون شکنی The union had openly flouted the law.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

The thief snatched her purse and ran. به زور گرفتن, دزدیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

قانع گری که بقیه را به سمت مصیبت می برد. DNC officials labeled Trump a “Pied Piper candidate”

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

کول کردن. برپشت یا شانه کسی سوار شدن He piggybacked his wounded friend.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

باهوش. زیرک The student is so perspicacious about this problem.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

خودسر. لجباز. مشکل حل نشدنی the seemingly intractable problem of human greed

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

مغرور She raised her hand in an imperious gesture.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

ظریف و زیبا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

لجباز. سنگدل They argued, but he remained obdurate.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

بی مزه. کسل کننده. ایده ی بسیار ساده jejune political opinions

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

غار شناسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

حکم آزادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

کثیف. نامرغوب A sleazy home

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سخت کوش. مشغول - Parents wait for the day when their children will be as sedulous in fulfilling their family responsibilities as they are in prepari ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

تسکین. رفع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

زبر. ناهموار. مشکل clearing up after the parade proved to be a scabrous task

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

سیار. تحرک a peripatetic music teacher

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بی تفاوت. آرام. خون سرد I want to be insouciance and don’t think so much until I will sleep.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

خنده دار He is the funniest person I know. He always keeps me in stitches😁😄😃

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

پول زور گیر IF HE NEEDS MONEY HE 'Il HUSTLE SOMEONE💵

پیشنهاد
٢٤

در مشکلی بودن و شانس موفقیت بسیار کم است. he has difficulty speaking on the phone. He’s got two strikes against him already.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

موفقیت آمیز This is a hit song, Awesome

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

شایسته ی مجازات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

کسی که شکست را می پذیرد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

پرانرژی. مشتاق. بلندپرواز She’s got a lot of get up and go.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

تلافی کردن I want to get even with her

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

بلاخره وقت پیدا کردن I finally got around to cleaning the windows.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

امنه. دشمنی نمی بینم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

افراط در کاری مخصوصا خوردن🍦🍨 "she binged on ice cream"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

1. سرزنش کردن. توهین کردن. 2. نا امید کردن. شکست دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

نگران شدن. آشفته شدن that news greatly perturbed me

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

خوب بگو ‘I have a few questions. ’ ‘OK, shoot. ’

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

فلنگا بستن. در رفتن. فرار کردن He 's getting out of dodge

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

کرایه کردن. پول بابت پرواز یا کشتی پرداخت کردن He chartered a private plane

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

پرحرفی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

He is at odds with his boss مخالفت. ناسازگاری. موفق نبودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مثل قبله فرقی نکرده I 'm getting tired of the same ol same ol

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

رضایت بخش. درست همونیه که می خواستم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

آسان This is such a cinch work to do

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

کدورت ها را کنار گذاشتن. آشتی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

1. جذاب. خوش تیپ 2. خوب بودن در کاری. بسیار مشتاق بودن Each one of them is just on fire Fred is on fire in his new job

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

دست دوم they received hand - me - downs and toys from relatives and friends

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

مد شدن. Trend There was a fad for wearing ripped jeans a few years ago

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

دلیل پنهانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

منظورت را متوجه می شم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

پیشنهاد منفی ومُخرب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

به صورت غیر مستقیم ارتباط برقرار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

آدم بسیار عجیب. عصبانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

کسی را به دردسرانداختن. از کسی انتقاد کردن. ضربه به کسی زدن Mary is gunning for me I think she is after my job

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

بازرسی بدنی با دست We were frisked at the airport

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

دست بجنبون. Hurry up

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

شرایط غیر عادی. دقیقا مشکل را نفهمیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

دست گیر شده. بازداشت شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

لباس رسمی پوشیدن You are totally sharped up

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

All options stink هیچ راه حلی وجود ندارد. I 'll do nothing at all, AOS

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

قطع کردن آب و برق و گاز The water company shut off my water.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

اجازه بدهید کسی در خانه تان بماند Can you put me up for the weekend

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

چند بار و محکم کتک زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

افشا شدن. برملا شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

به تدریج ناپدید یا متوقف شدن The effects of the medicine wore off

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

اطلاع کسب کردن He is inquiring into the matter

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

رسیدن We rolled up at the same time

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

روستایی و بی سواد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

پر زرق و برق. شیک This is a real ritzy car.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

غیبت کسی را کردن Kim is always pegging Jill

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

تازه به دوران رسیده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

بدلیجات. اسباب بازی I really like my bauble necklace

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

گفت و گوی صیمانه دو نفره

پیشنهاد
٤٨

درک مطلب دشوار و پیچیده Can you warp your head around that?

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

اصل مطلب را نادیده گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

احمقانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

هیجان زده She is so amped to see her dog

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

حساس. پرخاشگر. مصمم. شجاع. سرزنده You 're such a feisty guy I can't stand you anymore.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

استعاره از کار تکراری و بیهوده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

پشت سرت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1. با دقت زیر نظر گرفتن یا کنترل کردن2. معتاد به مواد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

هم زمان چندکار در برنامه ی خود گنجاندن How can you juggle your three job? چه طوری سه تا کار را با هم می تونی انجام بدی.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

آغاز آفرینش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

کمک هزینه یارانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

بی روح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

مبهوت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

زندگی ساده. ریاضت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

ظاهر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

ادب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

شاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

غوغا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

شور و نشاط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

لاغر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

مرید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

احساساتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

اعتراض کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

مودب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

خشونت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

قاصد. پیام رسان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

دعوا رقابت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

چابکی. نشاط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

آزادی تنها با شرط خاصی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

توافق دادگاه برای تصمیم گیری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

پر خوری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

1. شیطان2. دو نفر پاسور باز 3. دو دولار 4. زندانی دو ساله5. یک میز برای دو نفر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

Absent without leave بدون اجازه رفتن. سرباز فراری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

فروشگاه محلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

Excuse my type ببخشید اشتباه تایپ کردم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

احساساتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

داغون شدن. آهن پاره شده The car was totalled.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

سخنرانی طولانی Tom was droning on about work

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

انرژی زا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

دور انداختن. از شر چیزی خلاص شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

هدر دادن پول یا زمان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

راه حل. پیدا کردن راهی برای پایان بحث

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

از اول شروع کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

بارش سنگین The rain was pelting down

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دماغم گرفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

جلب توجه نکردن. آفتابی نشدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦١

با عقل جور در نمیاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

برای کاری ساخته شدن

پیشنهاد
٣٢

کسی را در بازی یا جنگ یا بحث شکست دادن طرف را قیمه قیمه کردن

پیشنهاد
٣٠

بیا شرو ور تحویل هم ندیم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

چغلی نکن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

قبول دارم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

موافقم. قبول دارم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

راه را باز کنید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

این قدر به رخ ما نکش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

کلکمون کندست. کارمون تمومه. می میریم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

مجازات بسیار کم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مسئله بغرنج. معمای پردردسر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

حمایت کردن از یک نظریه. موافقت. حمایت مالی. در پرداخت سهیم شدن Subscribe to the view or belief

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

مصمم برای انجام کاری مخصوصا کار بد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

غیرممکنه این اتفاق بیفتد. حق شرکت در مسابقه را نداشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

فلانی شخصیت خاصی داره. فلان شرایط ویژگی خاصی دارد. I'd had him pegged as a troublemaker.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

DEAD ON ARRIVAL از قبل مرده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

بفرما. هر کاری می خوای بکن

پیشنهاد
٢٥

سریع کسی را برانداز کردن. نگاه اجمالی به کسی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

کاری که به تلاش. منابع و توجه زیادی نیازمند است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

تو ذوق کسی زدن. دوره ی خوشی و موفقیت ناگهانی به پایان رسیدن.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

منم همین طور. Me too. So do I

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

همکاری گروهی مورد نیازه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

سالم. تعمیر کردن You have been made whole خوب می شی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

پول بسیار ناچیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

به سختی به هدفی رسیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

لِمش دستت میاد. To learn how to do sth

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

روش مورداستفاده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

باور عامه. نظر مردم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦١

کار روزمره و خسته کننده انجام دادن. تلاش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

حساب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

صبور باش. منتظر بمون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

امید واهی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

بسیار هیجان زده. بسیار مشتاق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

به طور جدی کاری را آغاز کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

چاره ی دیگری نداشتن I 'll take it as a last resort

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

توصیه گرفتن از متخصص دیگری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

گرسنه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

قنادی chocolate and fudge are made daily at the village confectionery

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

having a red or flushed complexion. "a stout man with a florid face"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

کلاه برداری government waste has bilked the taxpayer of billions of dollars"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

افشاگر. هوچی Being a muckraker is considered sleazy

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

سرگرمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

فرار از قانون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

قهقه. خنده ی بلند We guffawed at what Graham had written.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

واقع در طرف مقابل زمین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

سفر طولانی و پیاده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

ادویه جات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

بذله گویی مزاح

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

لطیفه گویی. شوخی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

کند. بازدارنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

بن بست. بحث نافرجام This way leads to cul de sac .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دماغ شناسی This one relate to our rhinology section.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

جلسه ی محرمانه This conclave is too serious for . our community

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

تنگنا ترس the small stuffy room had begun to give him claustrophobia

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

آتش سوزی There is a huge conflagration on the westcoast.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

زیان بار he is engrossed in his work to the detriment of his married life

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

دروغگو I did not know you are so . mendacious

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

زیادن نخوردن و آشامیدن . She is such an abstemious person

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

حدس. فرضیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

نوآموز. بی تجربه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

واضح. آسان فهمیدن You must write in a clear and lucid style.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

کسل کننده و عادی. جالب نبودن The reality, however, is probably more prosaic.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

خیلی هیجان زده و علاقه مند I'm really pumped about this opportunity.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

برو گمشو تنهام بذار. برو بمیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

آره خودشه. ایول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

ریسک کردن به امید نتیجه ی خوب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

به تدریج چیزی را دوست داشتن I hated his music at first, but it grows on me.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

فراتر از درک. نفهمیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٢

شکست. ناموفق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

اهمیت ندادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

تقدیر از همکاری کسی. شناخت خصوصیت مثبت در کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

علاقمند شدن به چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

جست و جوی ناموفق و وقت هدر دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

انرژی یا احساسات ابراز نشده برای مدتهای زیاد Years of pent up anger and frustration

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

کارمندان ساده That's the problem with you rank and file people.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٥

درک و توافق با هم دیگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

حداقل یه کمی از حرفاشا را قبول دارم. بدم نمی گه. یه کمی حق با اونه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

تصمیم یا کاری فوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

مسافر قاچاقی. مسافر پنهان شده در هواپیما و قطار. . . Stowaway found on plane

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

ناگهانی چیزی را فهمیدن, یا کشف کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

به دقت مطالعه کردن A girl with long hair is poring over a map

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

رئیسی که از موقعیتش به طور ناعادلانه استفاده می کند تا از دیگران چیزی که می خواهد بگیرد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

الان انجامش می دم I'll get right on this

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

از موضوعی به موضوعی پریدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

موفقیت درانجام کار سخت. از پسش برآمدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

لیست آرزو ها. کارهای قبل از مرگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

بی وقفه و بدون تردید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

معمولی. نه چیز خاصی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

شورشا در آوردی. خیلی گندش کردی Steady on! That bottle’s got to last all night.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

چیزی خیلی مهمی نیست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

No longer be able to do sth well

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

قول شریف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٩

خوشحال تر. موفق تر. شرایط بهتر . I think she’s better off without him

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

انتقام گرفتن. تلافی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

خیلی دوست داشتن I am all about this food.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

تماس گرفتن Hit me up and let me know about your condition.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

ثبت رسمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

پژمرده و پلاسیده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

نشانه هایی از نارضایتی مردم یاگسترش شرایط سخت

پیشنهاد
٤٠

If you think of me

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

وقت گیر با تلاش فراوان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

All points bulletin پیام هشدار پلیس برای گرفتن مجرم یا وسیله ی نقلیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

وقت گیر با تلاش بسیار

پیشنهاد
٤٣

گیر ندادن. انتقاد نکردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧١

صرفه جویی در وقت و پول و انرژی, راه میانبر در کاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦١

خفه کردن. خاموش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

کک'شپش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

جنایت کار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

بحث و دعوای پر سر و صدا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

قلابی. دروغی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

آرمان گرا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

راه حل بی فایده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٥

راست کار خودته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

آخرین اخبار و دانش در مورد چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

اون طوری که انتظار داری پیش نره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

مسیر طبیعی خود را طی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

هرچه که بادا باد, جسور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

نگرانی بی مورد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

قوی, سرسخت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٤

برای مدت طولانی هم دیگر را شناختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

سر در آوردن. فهمیدن He finally suss out the truth

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

انتقاد و پیشنهاد How can I provide feedback without making someone angry?

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

Estimated time of arrival زمان تخمینی ورودبرای هواپیما و کشتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

به شدت خواستن She hankered for a new life in a different country.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٠

خوشحال تر و با انرژی تر شدن You'll soon perk up.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

کند ذهن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

پرپیچ وخم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

محروم از رای دادن, محرومیت حقوقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

فداکاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣٩

Force yourself to stop feeling sad and upset بی خیالش شو, از این فاز بد بیا بیرون You have to snap out of it.