outlet

/ˈaʊˌtlet//ˈaʊtlet/

معنی: روزنه، عبور، مخرج، در رو، پریز، مجرای خروج، بازار فروش
معانی دیگر: مفر، منفذ، راه خروج، برون رو، رانشگاه، (برق) خروجی، (مجازی) وسیله ی بیان یا ارضا، رها راه، راه نجات، بازار، محل عرضه کالا، فروشگاه (به ویژه اگر عمده فروش باشد یا کالای تولید کننده ی خاصی را بفروشد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an opening through which something is released or allowed to escape; vent.
مترادف: orifice, spiracle, vent
متضاد: access
مشابه: air hole, aperture, blowhole, duct, flue, opening, valve

(2) تعریف: a market for services or goods.
مترادف: market, mart, store
مشابه: bazaar, emporium, shop, showroom

- retail outlets
[ترجمه عبدالله] بازار خرده فروشی
|
[ترجمه گوگل] فروشگاه های خرده فروشی
[ترجمه ترگمان] خروجی های خرده فروشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a means of expressing oneself; release.
مشابه: avenue, catharsis, expression, release, safety valve

- the outlet for her anger
[ترجمه erfan.md] ابراز خشمش
|
[ترجمه گوگل] خروجی برای عصبانیت او
[ترجمه ترگمان] برای خشم خود راه خروجی را پیش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the point in an electrical system where there is access to the current.
مترادف: terminal
مشابه: plug, receptacle, socket

(5) تعریف: a stream that flows from a lake or pond.
مشابه: river, runoff, stream

جمله های نمونه

1. a discount outlet
فروشگاه حراجی،فروشگاه با تخفیف

2. america became an outlet for europe's surplus population
امریکا به دریچه ای برای خروج جمعیت اضافی اروپا تبدیل شد.

3. an inlet and outlet valve
سوپاپ خروجی و ورودی

4. he found an outlet for his anger in chopping wood
با هیزم شکنی خشم خود را فرو می نشاند.

5. the magazine was an outlet for the young poets whose work nobody would print
مجله رهاراهی بود برای شعرای جوانی که کسی آثارشان را چاپ نمی کرد.

6. this port is their only outlet on the red sea
این بندر یگانه برونراه (راه خروج) آنها در دریای سرخ است.

7. the smoke is expelled through an outlet on the top
دود از دررو فوقانی بیرون داده می شود.

8. i plugged in the radio to the outlet by the bed
رادیو را به پریز کنار تختخواب زدم.

9. if you pull the plug out of the outlet the radio will be turned off
اگر دو شاخه را از پریز بکشی رادیو خاموش می شود.

10. The outlet of a water pipe was blocked.
[ترجمه گوگل]خروجی لوله آب مسدود شده بود
[ترجمه ترگمان]خروجی یک لوله آب مسدود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Running is a good outlet for his energy.
[ترجمه گوگل]دویدن خروجی خوبی برای انرژی اوست
[ترجمه ترگمان]دویدن یک خروجی خوب برای انرژی او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He needs an outlet for his pent - up anger.
[ترجمه مریم سالک زمانی] باید راهی برای بیرون ریختن خشم فروخوردۀ خود بیابد.
|
[ترجمه گوگل]او به یک خروجی برای خشم فروخورده خود نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]او به یک خروجی برای خشم - نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The huge outlet debouched the wastewater.
[ترجمه گوگل]خروجی بزرگ فاضلاب را تخلیه کرد
[ترجمه ترگمان]خروجی عظیم فاضلاب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He needs an outlet for all that pent - up anger.
[ترجمه مریم سالک زمانی] باید راهی برای بیرون ریختن این همه خشم فروخوردۀ خود بیابد.
|
[ترجمه گوگل]او برای تمام آن خشم فروخورده به یک خروجی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]او به یک خروجی برای تمام این خشم - نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Football gives them an outlet for their energy.
[ترجمه ک] ازطریق فوتبال، برایشان نوعی تخلیه انرژی است .
|
[ترجمه گوگل]فوتبال به آنها منبع انرژی می دهد
[ترجمه ترگمان]فوتبال به آن ها یک خروجی برای انرژی خود می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Her father had found an outlet for his ambition in his work.
[ترجمه گوگل]پدرش در کارش راهی برای جاه طلبی خود پیدا کرده بود
[ترجمه ترگمان]پدرش در کارش راه خروج را پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روزنه (اسم)
scuttle, hatch, aperture, orifice, window, hole, pore, outlet, clearance, loophole, peephole, peep, casement, slit, fossa, eyelet, foramen, ostium

عبور (اسم)
pass, transmission, passage, ferry, outlet, passageway, transition, transit, crossing, passing

مخرج (اسم)
outlet, vent, outgo, port, denominator, escapement, exit, foramen

در رو (اسم)
outlet, exhaust, port, egress, exit

پریز (اسم)
outlet, socket, wall plug

مجرای خروج (اسم)
outlet

بازار فروش (اسم)
outlet, sale

تخصصی

[عمران و معماری] خروجی - مجرای خروجی - محل خروج - مخرج
[مهندسی گاز] خروجی، روزنه خروجی
[ریاضیات] دریچه ی خروجی، مجرای خروجی، خروجی، دررو
[آب و خاک] خروجی

انگلیسی به انگلیسی

• way out, exit; means of relief (emotional, physical, etc.); electrical source for connecting appliances; store that sells products directly from the manufacturer (often at a discount); stream flowing out of a lake or pond
an outlet is an activity which allows you to express your feelings or ideas.
an outlet is also a hole or pipe through which water or air can flow away.

پیشنهاد کاربران

An outlet, in the context of second - hand clothing, refers to a center where unsold garments from thrift stores or other retail establishments are sent for further sale. These outlets often offer clothing at discounted prices, sometimes by weight or through live auctions, providing an opportunity for shoppers to purchase items at affordable rates. Additionally, outlets may serve as a way to manage excess inventory and ensure that clothing items find new homes rather than being discarded.
...
[مشاهده متن کامل]

در حوزه پوشاک دست دوم به مرکزی اطلاق می شود که در آن پوشاک فروخته نشده از فروشگاه های دستفروشی یا سایر موسسات خرده فروشی برای فروش بیشتر ارسال می شود. این فروشگاه ها اغلب لباس ها را با قیمت های تخفیف خورده ارائه می کنند، گاهی اوقات بر حسب وزن یا از طریق حراج های زنده، فرصتی را برای خریداران فراهم می کنند تا اقلامی را با قیمت های مقرون به صرفه خریداری کنند. علاوه بر این، فروشگاه ها ممکن است به عنوان راهی برای مدیریت موجودی اضافی عمل کنند و اطمینان حاصل کنند که اقلام لباس به جای دور انداختن، خانه های جدید پیدا می کنند.

outletoutlet
منابع• https://www.fashionrevolution.org/solidarity-in-the-second-hand-supply-chain/
عرصۀ تلاش
بنگاه
مثل news outlets = بنگاه خبری
این کلمه با رسانه که معادل media است فرق دارد. چه بسا ترکیب media outlet هم داریم که بنگاه رسانه ای ترجمه می شود.
An organization that broadcasts programmes or publishes news
خبرگزاری، رسانه، روزنامه
News outlets are sensitive to charges of bias
Some outlets reported that the chairman's conclusions were in conflict with the company's statements
...
[مشاهده متن کامل]

"When it comes to UAP - it has never been determined who made them, where they are from or how they operate. Or if it has - the public has yet to be properly informed, " Corbell told the outlet

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/outlet
یکی از معانی آن: مفر، گریزگاه، راه نجات
Those suffering with depression often search for outlets in
alcohol, affairs, drugs, or similar release points
امکانات
پریز
جولانگاه، تاختگاه، ساحت، عرصه، میدان
مفرّ، منفذ، راه خروج، برون رفت
راه، روش
مجراهای خبری news outlets
1. کانال
2. لوله
3. مغازه
فروشگاه اوت لت
مجاری
فروشگاه
As the world's largest convenience store chain, it just passed McDonald's in the number of worldwide outlets
Cambridge dictionary@
فروشگاه ( به ویژه اگر عمده فروش باشد یا کالاى تولید کننده ى خاصى را بفروشد )

مجرای خروج
یکی از چندین فروشگاهی که برای یک کارخانه است
فرشگاه
Shop
a shop or an organization that sells goods made by a particular company or of a particular type
با توجه به تعریفی که از آکسفورد ارائه شده، می شود گفت: نمایندگی فروش
راهی برای تخلیه ی احساسات مثل خشم
Is football a good outlet for men’s aggression?
1. تخلیه
2. فروشگاه، محل عرضه کالا
3. پریز ( برق )
4. مجرای خروجی
رسانه
news outlets
بروز احساسات
چاهک آب ( جایی که آب از آن جا خارج میشود )
بروز
مرکزفروش
مرکز پخش
یکی از شعبات بانک که در آن خدماتی مالی به مشتریان ارائه می گردد
حراجی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس