boil down


1- (در اثر جوشیدن) غلیظ کردن یا شدن 2- خلاصه کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to lessen something by boiling.
مشابه: concentrate, condense, reduce

- Maple syrup is made by boiling down sap.
[ترجمه گوگل] شربت افرا از جوشاندن شیره تهیه می شود
[ترجمه ترگمان] شیره افرا از شیره جوشان ساخته میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to condense.
مترادف: condense, reduce
مشابه: compress, concentrate

- The whole argument boils down to two points.
[ترجمه گوگل] کل بحث به دو نکته خلاصه می شود
[ترجمه ترگمان] این بحث به دو نکته ختم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Boil down the soup until it gets thicker. I don't like thin soup.
[ترجمه گوگل]سوپ را بجوشانید تا غلیظ شود من سوپ رقیق دوست ندارم
[ترجمه ترگمان] سوپ رو جوش بیار تا سنگین تر بشه من از سوپ رقیق خوشم نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most of the crimes may boil down to a question of money.
[ترجمه بنیامین رئوف] بیشتر جرائم ممکن است به سوالی درباره پول ختم شوند.
|
[ترجمه گوگل]بیشتر جنایات ممکن است به مسئله پول خلاصه شود
[ترجمه ترگمان]بیشتر این جرائم ممکن است به یک سوال از پول تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Spinach tends to boil down a lot.
[ترجمه بنیامین رئوف] اسفناج باید به مدت طولانی جوشانده شود
|
[ترجمه گوگل]اسفناج تمایل زیادی به جوشیدن دارد
[ترجمه ترگمان]Spinach تمایل دارد زیاد بجوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The explanation for varied appreciation rates may boil down to something as intangible as popularity.
[ترجمه گوگل]توضیح در مورد نرخ های مختلف قدردانی ممکن است به چیزی به نام محبوبیت خلاصه شود
[ترجمه ترگمان]توضیح برای نرخ های مختلف قدردانی ممکن است به چیزی به اندازه شهرت تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tackling these more stubborn obstacles will boil down to better schools and plain old dollars and cents.
[ترجمه گوگل]مقابله با این موانع سرسخت تر به مدارس بهتر و دلارها و سنت های قدیمی تر خلاصه می شود
[ترجمه ترگمان]مقابله با این موانع جدی تر به مدارس بهتر و دلارهای قدیمی و سنت تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Honestly, it does all just boil down to the need to learn something.
[ترجمه گوگل]صادقانه بگویم، همه چیز فقط به نیاز به یادگیری چیزی خلاصه می شود
[ترجمه ترگمان]صادقانه بگم، همه چی به جوش اومده باید یه چیزی یاد بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The issues boil down to money and prestige.
[ترجمه گوگل]مسائل به پول و اعتبار خلاصه می شود
[ترجمه ترگمان]مسائل مربوط به پول و پرستیژ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the end, the case will boil down to whether the jury believes Smith or not.
[ترجمه بنیامین رئوف] سرانجام، پرونده به این که هیئت منصفه آیا ( حرف های ) اسمیت را باور می کند یا خیر، ختم خواهد شد
|
[ترجمه گوگل]در پایان، پرونده به این ختم می شود که آیا هیئت منصفه به اسمیت اعتقاد دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان]در پایان، این پرونده به این مساله دامن خواهد خورد که آیا هیات منصفه معتقد است اسمیت یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's going to boil down to keeping your pecker up, looking on the best side of things.
[ترجمه گوگل]این به این نتیجه می رسد که شما را بالا نگه دارید و به بهترین جنبه ها نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]برای اینکه pecker را بالا نگه دارم، جوش می زنم و به بهترین قسمت های چیزها نگاه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But genuine co-operation between colonies seems always to boil down to pure parasitism.
[ترجمه گوگل]اما به نظر می رسد همکاری واقعی بین مستعمرات همیشه به انگلی خالص خلاصه می شود
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسد که هم کاری واقعی بین کلونی ها همیشه به سمت انگل گرایی خالص boil
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The real issue, they predict, will boil down to fairness and simple human dignity.
[ترجمه گوگل]آنها پیش بینی می کنند که مسئله واقعی در انصاف و کرامت انسانی ساده خلاصه می شود
[ترجمه ترگمان]آن ها پیش بینی می کنند که مساله اصلی به انصاف و منزلت انسانی ساده تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They boil down to one phrase: freedom of religious belief.
[ترجمه گوگل]آنها در یک عبارت خلاصه می شوند: آزادی عقیده مذهبی
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک عبارت می گویند: آزادی عقیده مذهبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All the contradictions existing in industrial enterprises today boil down to scanty economic returns.
[ترجمه گوگل]تمام تضادهای موجود در بنگاه های صنعتی امروز به بازده اقتصادی اندک خلاصه می شود
[ترجمه ترگمان]امروزه تمام تناقض های موجود در شرکت های صنعتی تا بازده های اقتصادی اندک به جوش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. SDRs are complex but they boil down to the international creation of money.
[ترجمه گوگل]SDR ها پیچیده هستند اما در خلق بین المللی پول خلاصه می شوند
[ترجمه ترگمان]SDRs پیچیده هستند اما به دنبال ایجاد پول بین المللی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• diminish via boiling; be reduced to, come down to

پیشنهاد کاربران

This term means to reduce or simplify something to its essential or most important parts.
کاهش دادن یا ساده کردن چیزی به بخش های اساسی یا مهم
مثال؛
Let me boil down the main points of the presentation.
...
[مشاهده متن کامل]

A writer might say, “I need to boil down this article to fit within the word limit. ”

خلاصه می شود در ( مثلا یه مبحث طولانی تر خلاصه می شود در یک جمله ی کوتاه )
آب انداختن ( سبزیجات و . . . ) موقع پخته شدن�
کم شدن حجم ( سبزیجات و. . . ) موقع پخته شدن
خلاصه شدن
�در نهایت به چیزی ( یا جایی ) رسیدن
دلیل اصلی چیزی بودن
خلاصه کردن
( به زبون ساده خودمون یعنی بر می گرده به اینکه. . . )
قوام آوردن
خلاصه شدن
کاهش دادن ، کم کردن
نکته ی مهم. مهم ترین چیز. با در نظر گرفتن همه ی موارد
boil down to
ناشی شدن از ، نشأت یافتن از
- تغلیظ از طریق جوشاندن
The sauce will thicken when you boil it down
منتج شدن، ختم شدن
منتج شدن. خم شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس