- She was awarded a prize for her perspicacious essay.
[ترجمه آرش] او برای مقاله زیرکانه اش جایزه دریافت کرد
|
[ترجمه گوگل] او برای مقاله دقیقش جایزه ای دریافت کرد [ترجمه ترگمان] او برای مقاله perspicacious جایزه ای به او اهدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He was perspicacious enough to realize that things were soon going to change.
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی زیرک بود که متوجه شد همه چیز به زودی تغییر خواهد کرد [ترجمه ترگمان]او به اندازه کافی باهوش بود که بفهمد همه چیز به زودی تغییر خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It was very perspicacious of you to find the cause of the trouble so quickly.
[ترجمه Mrjn] این از ذکاوت شما بود که خیلی سریع علت مشکل را فهمیدید.
|
[ترجمه گوگل]این که به این سرعت علت مشکل را پیدا کردید، بسیار زیرک بود [ترجمه ترگمان]خیلی وقت پیش بود که به این سرعت دردسر را پیدا کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His perspicacious grandfather had bought the land as an investment, guessing that there might be gold underground.
[ترجمه گوگل]پدربزرگ هوشیار او زمین را به عنوان سرمایه خریده بود و حدس می زد که ممکن است در زیر زمین طلا وجود داشته باشد [ترجمه ترگمان]پدربزرگش این سرزمین را به عنوان سرمایه گذاری خریده بود و حدس می زد که ممکن است زیر زمین طلایی باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Khrushchev may have been perspicacious enough to imagine the day when his turn would come and he would become Special Pensioner Khrushchev.
[ترجمه گوگل]خروشچف ممکن است آنقدر زیرک بوده باشد که روزی را تصور کند که نوبت او می رسد و خروشچف بازنشسته ویژه می شود [ترجمه ترگمان]ممکن است خروشچف به اندازه کافی گیج شده بود تا روزی را تصور کند که نوبت به او برسد و تبدیل به pensioner Khrushchev شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He is a perspicacious skeptic who makes no claim to be able to explain the world.
[ترجمه گوگل]او یک شکاک باهوش است که هیچ ادعایی برای توضیح جهان ندارد [ترجمه ترگمان]او مردی شکاک است که ادعا نمی کند قادر به توضیح جهان نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Keen, calculating, perspicacious, acute and astute — I was all of these.
[ترجمه گوگل]مشتاق، حسابگر، زیرک، تیزبین و زیرک - من همه اینها بودم [ترجمه ترگمان]او کین، حسابگر، حساس و زیرک بود - من همه اینها بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It is very perspicacious of you to find the cause of the trouble so quickly.
[ترجمه گوگل]این که شما به این سرعت علت مشکل را پیدا کنید بسیار زیرک است [ترجمه ترگمان]خیلی عاقلانه است که به این زودی علت این دردسر را پیدا کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He's an impartial and perspicacious judge.
[ترجمه گوگل]او یک قاضی بی طرف و زیرک است [ترجمه ترگمان]او یک قاضی بی طرف و perspicacious است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Towards the end of the infantile period the child is becoming more perspicacious.
[ترجمه گوگل]در اواخر دوره شیرخوارگی کودک هوشیارتر می شود [ترجمه ترگمان]در اواخر دوران کودکی، کودک در حال تبدیل شدن به perspicacious بیشتر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• perceptive, discerning; sharp, acute; understanding someone who is perspicacious notices, realizes, and understands things quickly; a formal word.
پیشنهاد کاربران
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم spect ( به صورت spic هم نوشته می شود ) 📌 این ریشه، معادل "see, " "observe, " "look, " یا "watch over" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به این مفاهیم مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 spectator: One who watches an event 🔘 expect: To look forward to something happening 🔘 spectacular: Impressive enough to be worth looking at 🔘 spectacle: An event or display to be seen 🔘 spectacles: Glasses that help one see better 🔘 specter: A ghost or phantom seen by someone 🔘 inspector: One who looks into something carefully 🔘 inspect: To look at something closely and carefully 🔘 suspect: To look at someone with doubt or mistrust 🔘 perspective: The way one sees or interprets the world 🔘 respect: To see someone in a positive light 🔘 conspicuous: Very easy to see 🔘 despicable: Something that should not be seen or is disgraceful 🔘 suspicious: Seen with doubt or mistrust 🔘 perspicacious: Having the ability to see or observe clearly 🔘 spectate: To watch something happening, such as a sport 🔘 speculate: To look at something in a way that might not be factual
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Having a keen understanding or insight; perceptive 😎 🔍 مترادف: Insightful ✅ مثال: Her perspicacious observations about human behavior made her an excellent psychologist.
به تفاوت perspicacious و perspicuousدقت کنید. perspicacious: زیرک، زودفهم perspicuous: آشکار، واضح