profane

/proˈfeɪn//prəˈfeɪn/

معنی: بدزبان، کفرامیز، بی حرمتی کردن، خوار کردن
معانی دیگر: ناوابسته به مذهب، غیر مذهبی، دنیوی، حاکی از بی حرمتی (به مقدسات)، کفر آمیز، ناگرامشی، ناوارد به کنه چیزی، عامی، ناآموخته، ناسوتی، نامقدس، تقدیس نشده، بی حرمتی کردن (به مقدسات)، ناگرامشی کردن، (چیز خوبی را) به کار بدی زدن، سو استعمال کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: irreverent or irreligious; blasphemous.
مترادف: blasphemous, irreligious, irreverent
متضاد: reverent
مشابه: evil, heretical, immoral, impious, peccant, reprobate, sacrilegious, sinful, ungodly, unholy, wicked

- The sculpture depicting Christ as a woman was declared profane.
[ترجمه گوگل] مجسمه‌ای که مسیح را به‌عنوان یک زن به تصویر می‌کشد، توهین‌آمیز اعلام شد
[ترجمه ترگمان] مجسمه مسیح را به عنوان یک زن توصیف می کرد که کفر آمیز نامیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Martin Luther was condemned by the church for his profane teachings.
[ترجمه گوگل] مارتین لوتر توسط کلیسا به دلیل تعالیم کفر آمیزش محکوم شد
[ترجمه ترگمان] مارتین لوتر از کلیسا به خاطر تعالیم کفرآمیز او محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: vulgar or obscene.
مترادف: filthy, indecent, obscene, vulgar
متضاد: decorous
مشابه: base, cheap, coarse, dirty, foul, lewd, nasty, ribald, smutty, vile

- She claimed the book was filled with filthy pictures and profane language.
[ترجمه گوگل] او ادعا کرد که کتاب مملو از تصاویر کثیف و زبان رکیک است
[ترجمه ترگمان] وی ادعا کرد که این کتاب مملو از تصاویر کثیف و زبان profane بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of or pertaining to worldly matters; secular.
مترادف: mundane, secular, temporal, worldly
متضاد: religious, sacred
مشابه: carnal, earthly, lay, nonreligious, terrestrial

- He gave up his profane existence and became a monk.
[ترجمه گوگل] او از وجود ناپسند خود دست کشید و راهب شد
[ترجمه ترگمان] او زندگی کفرآمیز خود را رها کرد و راهب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: profanes, profaning, profaned
مشتقات: profanely (adv.), profaneness (n.), profaner (n.)
(1) تعریف: to treat (something considered sacred) in an irreverant or disrespectful manner; defile.
مترادف: blaspheme, defile, desecrate, violate
مشابه: curse, damn, execrate

- The invaders profaned and destroyed the sacred temples.
[ترجمه گوگل] مهاجمان معابد مقدس را بی‌حرمت و ویران کردند
[ترجمه ترگمان] مهاجمان، معابد مقدس را آلوده و ویران کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to use for improper or degrading purposes; abuse.
مترادف: abuse, pervert
مشابه: corrupt, debase, defile, degrade, deprave, maltreat, misemploy, misuse, pollute, prostitute, ruin, violate

- You profane your body taking these drugs.
[ترجمه گوگل] بدن خود را با مصرف این داروها بی حرمتی می کنید
[ترجمه ترگمان] تو میخوای این مواد رو از دست بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. profane art
هنر ناوابسته به مذهب

2. his profane references to the prophet
اشارات کفر آمیز او به پیامبر

3. Funny, profane and fearless, she has become one of America's biggest television celebrities.
[ترجمه گوگل]او بامزه، بی‌باک و بی‌باک، به یکی از بزرگ‌ترین سلبریتی‌های تلویزیونی آمریکا تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یکی از بزرگ ترین افراد مشهور تلویزیون آمریکا شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. profane the name of God.
[ترجمه گوگل]نام خدا را بی حرمتی کن
[ترجمه ترگمان]لعنت به نام خدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bates plays Kushnick with shrill, profane gusto, literally scorching the earth with her incendiary lungs.
[ترجمه گوگل]بیتس نقش کوشنیک را با ذوق و شوق وحشیانه ایفا می کند که به معنای واقعی کلمه زمین را با ریه های آتش زا خود می سوزاند
[ترجمه ترگمان]بی تز با سر و صدای زیر و گوش خراش بازی می کند، و عملا زمین را با شش های آتش زا scorching
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The idea that mankind is too profane to interfere in natural processes has already gained enough acceptance to affect global policy making.
[ترجمه گوگل]این ایده که انسان برای مداخله در فرآیندهای طبیعی بیش از حد بی‌حرمت است، قبلاً به اندازه‌ای مورد پذیرش قرار گرفته است که بر سیاست‌گذاری جهانی تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]این ایده که بشر برای مداخله در فرآیندهای طبیعی بیش از حد کفر آمیز است، پیش از این به اندازه کافی مقبولیت یافته تا بر سیاست جهانی تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Throughout his career, the profane would compete with the sacred when Alvin contemplated themes for ballets.
[ترجمه گوگل]در طول زندگی حرفه‌ای‌اش، زمانی که آلوین به تم‌هایی برای باله فکر می‌کرد، افراد بدحجاب با امر مقدس رقابت می‌کردند
[ترجمه ترگمان]در طول حرفه خود، هنگامی که آلوین به موضوعات باله فکر می کرد، the با تقدس رقابت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Taylor was a loud, profane man.
[ترجمه گوگل]تیلور مردی پر سر و صدا و بی ادب بود
[ترجمه ترگمان]تیلور یه مرد بلند و profane بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It seems almost profane to try to describe the feeling because words are so very inadequate.
[ترجمه گوگل]تلاش برای توصیف این احساس تقریباً بی‌اهمیت به نظر می‌رسد زیرا کلمات بسیار ناکافی هستند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که برای توصیف این احساس، تقریبا کفر آمیز به نظر می رسد، زیرا کلمات بسیار ناکافی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nothing was divine any more; everything was profane.
[ترجمه گوگل]دیگر هیچ چیز الهی نبود همه چیز توهین آمیز بود
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز آسمانی نبود؛ همه چیز کفر آمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is still an offence to use obscene, profane or indecent language in an Aberdeen street.
[ترجمه گوگل]استفاده از الفاظ رکیک، توهین آمیز یا ناشایست در خیابان آبردین همچنان جرم است
[ترجمه ترگمان]استفاده از زبان زشت، کفرآمیز و ناپسند در خیابان آبردین، هنوز یک جرم محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. College officials expressed concern over profane language used in the play.
[ترجمه گوگل]مقامات کالج نسبت به زبان توهین آمیز استفاده شده در نمایش ابراز نگرانی کردند
[ترجمه ترگمان]مسئولان کالج نسبت به زبان کفرآمیز که در این نمایش مورد استفاده قرار می گرفت، ابراز نگرانی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Its not a time to be profane, Newland.
[ترجمه گوگل]وقت توهین نیست، نیولند
[ترجمه ترگمان]زمان آن نیست که کفر آمیز و کفر آمیز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their condition ranged from pallid shock to profane defiance.
[ترجمه گوگل]وضعیت آنها از شوک کم رنگ گرفته تا سرپیچی وقیحانه متغیر بود
[ترجمه ترگمان]شرایط آن ها از شوک ناشی از بی اعتنایی کفر آمیز در آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدزبان (صفت)
abusive, vituperative, profane, ribald, foul-mouthed, sharp-tongued

کفرامیز (صفت)
profane, blasphemous, unhallowed, unholy

بی حرمتی کردن (فعل)
profane

خوار کردن (فعل)
debase, abuse, affront, insult, shame, reproach, dishonor, humiliate, disgrace, blemish, profane, attaint, asperse, defame, discredit, smirch, stigmatize

انگلیسی به انگلیسی

• desecrate what is sacred, blaspheme; defile, contaminate, make impure
secular, not consecrated; agnostic, heretical; vulgar; unholy, not sacred; serving to desecrate what is sacred, blasphemous
profane means showing disrespect for religion or religious things.
you can also use profane to refer to everyday life rather than spiritual or religious things.

پیشنهاد کاربران

اهانت به مقدسات
( esp. of words ) offensive because of not respecting religion, or offensive because of being rude
( بویژه در حوزه کلمات ) توهین آمیز به دلیل رعایت نکردن دین یا توهین آمیز به دلیل بی ادبی
profane language
...
[مشاهده متن کامل]

His letter is too profane to print, but it is very funny, too.
Women’s body parts have long been appropriated for the purpose of cursing, so it’s only right that we reclaim them with profane gusto.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/profane
الحادی
( the ) profane ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: امر ناقدسی
تعریف: هریک از اموری که ازنظر امیل دورکیم در ردیف امور قدسی قرار نگیرد
عُرفی
کفرگویی
desecration of the temple by profane adolescents
آدم غیرمذهبی و سکولار، شخص لیبرال و غیر وابسته و غیر مقید به مذهب

بپرس