scourge

/ˈskɜːrdʒ//skɜːdʒ/

معنی: شلاق، تازیانه، گوشمالی، وسیله تنبیه، بلاء، تازیانه زدن، تنبیه کردن
معانی دیگر: (وسیله ی تنبیه) آفت، بلا، انتقام، مصیبت، بلازده کردن، آفت فرستادن، غضب خداوند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a whip used to punish people.
مترادف: knout, rod, strap, switch

(2) تعریف: someone or something that inflicts punishment or causes suffering or destruction.
مترادف: affliction, bane, pestilence
مشابه: blight, cancer, curse, enemy, malignancy, plague, rod

- The unfortunate population had already undergone the scourge of a cholera epidemic.
[ترجمه گوگل] جمعیت نگون بخت قبلاً دچار بلای همه گیری وبا شده بودند
[ترجمه ترگمان] جمعیت unfortunate به خاطر شیوع وبا دچار مرض وبا شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scourges, scourging, scourged
مشتقات: scourgingly (adv.), scourger (n.)
(1) تعریف: to flog with a scourge; whip.
مترادف: flagellate, flog, whip
مشابه: beat, flail, lambaste, lash, strap, thrash

(2) تعریف: to inflict punishment, suffering, or destruction upon.
مترادف: afflict
مشابه: castigate, chasten, chastise, curse, discipline, plague, punish, torment, trouble

جمله های نمونه

1. the scourge of war
بلای جنگ

2. tamerlane was the scourge of god
تیمور لنگ تنبیه الهی بود.

3. The cruel captain used a scourge on his disobedient sailor.
[ترجمه گوگل]ناخدای ظالم برای ملوان نافرمانش تازیانه استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]ناخدای ظالم یک تازیانه بر ملوان سرکش خود بکار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After the scourge of war came the scourge of disease.
[ترجمه گوگل]بعد از بلای جنگ، بلای بیماری آمد
[ترجمه ترگمان]پس از بلای جنگ، بلای بیماری به وقوع پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Inflation was the scourge of the 1970s.
[ترجمه گوگل]تورم آفت دهه 1970 بود
[ترجمه ترگمان]تورم دهه ۱۹۷۰ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pirates are once again the scourge of the China Sea.
[ترجمه گوگل]دزدان دریایی بار دیگر بلای جان دریای چین شدند
[ترجمه ترگمان]دزدان دریایی یک بار دیگر بلای دریای چین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The scourge of firedamp explosions caused by the miners' lights should have dwindled to nothing after the lamp came into use.
[ترجمه گوگل]بلای انفجارهای لامپ ناشی از چراغ های معدنچیان باید پس از استفاده از لامپ کاهش می یافت
[ترجمه ترگمان]بلای انفجارهایی که از سوی معدنچیان به وجود آمده بود، پس از اینکه لامپ مورد استفاده قرار گرفت، باید به هیچ وجه کم رنگ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In suburbia, however, the scourge of the skips tends to descend on the public highway in spring and summer.
[ترجمه گوگل]با این حال، در حومه شهر، بلای پرش ها در بهار و تابستان در بزرگراه های عمومی فرود می آید
[ترجمه ترگمان]با این حال، در suburbia، بلای of مایل به پایین رفتن در بزرگراه عمومی در بهار و تابستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sustained international terror has been a scourge on civilized society for the past quarter-century.
[ترجمه گوگل]ترور بین‌المللی پایدار در ربع قرن گذشته بلای جان جامعه متمدن بوده است
[ترجمه ترگمان]ترور بین المللی مداوم، بلای جامعه متمدن برای ربع قرن گذشته بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Central heating can be as serious a scourge to fine old books as it is to fine old furniture.
[ترجمه گوگل]گرمایش مرکزی می تواند به همان اندازه که برای اثاثیه قدیمی قدیمی آفتی جدی برای کتاب های قدیمی خوب باشد
[ترجمه ترگمان]گرمایش مرکزی می تواند به عنوان یک بلای جدی برای کتاب های قدیمی و قدیمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its only scourge - heavy lorries - rumbling through its streets, polluting the environment and damaging historic buildings.
[ترجمه گوگل]تنها بلای آن - کامیون‌های سنگین - در خیابان‌هایش غوغا می‌کنند، محیط‌زیست را آلوده می‌کنند و به ساختمان‌های تاریخی آسیب می‌رسانند
[ترجمه ترگمان]تنها شلاق - کامیون های سنگین - که از خیابان ها عبور می کنند، محیط زیست را آلوده و به ساختمان های تاریخی آسیب می رسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gun violence is the scourge of my daughter's generation.
[ترجمه گوگل]خشونت با اسلحه آفت نسل دخترم است
[ترجمه ترگمان]خشونت مسلحانه بلای جان دخترم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The scourge had abated, but psychological damage had been done, which was not so readily repaired.
[ترجمه گوگل]این بلا فروکش کرده بود، اما آسیب روحی وارد شده بود که به این راحتی ترمیم نشد
[ترجمه ترگمان]آفت فروکش کرده بود، اما آسیب روانی تمام شده بود و به آسانی تعمیر نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The weather was like a scourge, the land could kill you.
[ترجمه گوگل]هوا مثل یک بلا بود، زمین می توانست تو را بکشد
[ترجمه ترگمان]هوا مثل تازیانه بود، زمین می توانست تو را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شلاق (اسم)
lash, stick, switch, whip, whiplash, flagellum, scourge, knout, horsewhip

تازیانه (اسم)
lash, whip, flagellum, scourge, rawhide

گوشمالی (اسم)
punishment, rebuke, scourge

وسیله تنبیه (اسم)
scourge

بلاء (اسم)
terror, violation, curse, calamity, disaster, bale, misadventure, pest, plague, scourge

تازیانه زدن (فعل)
flog, whip, lambast, lambaste, stripe, lick, flagellate, scourge, knout, rawhide

تنبیه کردن (فعل)
amerce, punish, flog, castigate, penalize, chastise, scourge, horsewhip, reprimand

انگلیسی به انگلیسی

• whip, lash; suffering, calamity, affliction
lash, whip, flog; chastise, punish severely
when something causes a lot of trouble or suffering to a group of people, you can refer to it as a scourge.

پیشنهاد کاربران

۱. شلاق زدن. ۲. مجازات کردن ۳. بلا {بر سر کسی} آوردن ۴. شلاق ۵. تنبیه 6. مصیبت. بلا
مثال:
We will indeed be guided when the scourge is removed
و ما براستی زمانی که مصیبت و بلا برداشته شود هدایت خواهیم شد.
بلای جان
معضلfor example:
the scourge of unemployment
معضل بیکاری
رنج بسیار
political methods used to scourge and oppress workers
بلا خانمان سوز _ اذیت کن ، دردسر ساز

بپرس