canvass

/ˈkænvəs//ˈkænvəs/

معنی: نقاشی، کرباس، پرده نقاشی، پارچه مخصوص نقاشی، کف رینگ بوکس یا کشتی، الک یا غربال کردن، برای جمعاوری اراء فعالیت کردن
معانی دیگر: (برای همه پرسی یا جلب آرای مردم و غیره) خانه به خانه رفتن، تبلیغ انتخاباتی کردن، زمینه یابی کردن، همه پرسی، پیش بینی نتیجه ی انتخابات، (قدیمی - برای شوخی یا تنبیه) در پارچه ی کرباس گذاشتن (در حالی که چندین نفر چهار طرف آن را گرفته اند) و به بالا و پایین انداختن، بررسی کردن (به ویژه بررسی تعرفه های انتخاباتی و آرای صندوق انتخابات)، دقیقا مورد بحث و حلاجی قرار دادن، n : canvas : برای جمع اوری اراءفعالیت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: canvasses, canvassing, canvassed
(1) تعریف: to seek votes, contributions, or sales from (a group or a district).
مترادف: drum up, seek, solicit
مشابه: ask, petition, request, urge

- Both candidates are canvassing the voters throughout the district.
[ترجمه گوگل] هر دو نامزد در حال بررسی رای دهندگان در سراسر منطقه هستند
[ترجمه ترگمان] هر دو نامزد در سراسر منطقه رای دهندگان را تبلیغ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to conduct a survey of; poll.
مترادف: poll
مشابه: analyze, examine, investigate, research, survey

- We're canvassing the neighborhood to get public opinion on the proposed highway project.
[ترجمه گوگل] ما در حال بررسی محله هستیم تا نظر عمومی را در مورد پروژه بزرگراه پیشنهادی جلب کنیم
[ترجمه ترگمان] ما منطقه را بررسی می کنیم تا نظر عمومی درباره پروژه بزرگراه پیشنهادی را جلب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to discuss or debate (an issue, question, or the like) thoroughly.
مشابه: argue, con, debate, discuss, examine, explore, inspect, scrutinize, study

- We've canvassed the issue and have come to a decision.
[ترجمه گوگل] ما این موضوع را بررسی کردیم و تصمیم گرفتیم
[ترجمه ترگمان] موضوع را بررسی کردیم و تصمیم گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to solicit votes, information, opinions, or contributions.
مترادف: solicit
مشابه: campaign, electioneer

(2) تعریف: to examine or discuss thoroughly.
مترادف: deliberate
مشابه: debate, discourse, inquire, research
اسم ( noun )
مشتقات: canvasser (n.)
(1) تعریف: a solicitation of votes, information, or contributions.
مترادف: solicitation
مشابه: campaign, invitation, petition, poll, request

(2) تعریف: a survey or poll.
مترادف: poll, survey
مشابه: tally

(3) تعریف: a close examination or detailed discussion.
مترادف: analysis, deliberation, discussion, evaluation, examination, exploration, study
مشابه: inquiry, inspection, investigation, scrutiny

جمله های نمونه

1. this was the fullest house-to-house canvass i have ever seen
این کاملترین همه پرسی خانه به خانه ای بود که من تا کنون دیده ام.

2. The party needs to canvass the uncommitted voters.
[ترجمه گوگل]حزب باید از رای دهندگان غیرمتعهد حمایت کند
[ترجمه ترگمان]حزب باید رای دهندگان uncommitted را محکوم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A committee was set up to canvass the city's educational options .
[ترجمه گوگل]کمیته ای برای بررسی گزینه های آموزشی شهر تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]کمیته ای تشکیل شد تا گزینه های آموزشی شهر را پوشش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I canvass for the Democrats at election times.
[ترجمه گوگل]من در زمان انتخابات برای دموکرات ها تلاش می کنم
[ترجمه ترگمان]من در زمان انتخابات به دنبال دموکرات ها می گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now the Bush administration says that a government canvass of laboratories has turned up more than 60 stem cell lines.
[ترجمه گوگل]اکنون دولت بوش می‌گوید که مجموعه‌ای از آزمایشگاه‌های دولتی بیش از 60 رده سلول‌های بنیادی را پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]اکنون دولت بوش می گوید که یک canvass دولتی آزمایشگاه ها بیش از ۶۰ خط سلول بنیادی را به خود اختصاص داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Will you please canvass your market ( buyers, customers, clients ) for orders.
[ترجمه گوگل]لطفاً بازار خود (خریداران، مشتریان، مشتریان) را برای سفارشات بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]آیا شما می توانید بازار خود (خریداران، مشتریان، مشتریان)را برای سفارش تبلیغ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The party decided to canvass for support of its new policy.
[ترجمه گوگل]حزب تصمیم گرفت برای حمایت از سیاست جدید خود تلاش کند
[ترجمه ترگمان]این حزب تصمیم گرفت تا از سیاست جدید خود حمایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your life is like a canvass where your activities are recorded.
[ترجمه گوگل]زندگی شما مانند بوم نقاشی است که در آن فعالیت های شما ثبت می شود
[ترجمه ترگمان]زندگی شما مانند a است که در آن فعالیت های شما ثبت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are canvass, canvassing for the Republican candidate.
[ترجمه گوگل]ما برای کاندیدای جمهوری خواه تلاش می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما بررسی می کنیم، جستجوی کاندیدای جمهوری خواهان رو داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Labour candidate will canvass the constituency next month.
[ترجمه گوگل]نامزد حزب کارگر ماه آینده در حوزه انتخابیه شرکت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]نامزد حزب کارگر در ماه آینده از حوزه انتخاباتی حمایت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cabinet ministers had been asked to canvass opinion from their junior assistants.
[ترجمه گوگل]از وزرای کابینه خواسته شده بود که نظر دستیاران کوچکتر خود را بررسی کنند
[ترجمه ترگمان]وزیران کابینه درخواست کرده بودند که عقیده خود را از دستیار junior جویا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I wil canvass the floors before I start painting the walls.
[ترجمه گوگل]قبل از شروع رنگ آمیزی دیوارها، طبقات را می کشم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه دیوارها را نقاشی کنم، کف اتاق ها را جستجو می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He visited Spain to canvass Spanish opinion.
[ترجمه گوگل]او از اسپانیا دیدن کرد تا نظر اسپانیایی ها را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]او از اسپانیا دیدن کرد تا نظر اسپانیایی را canvass کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The barber was tinkling the metal to canvass for business.
[ترجمه گوگل]آرایشگر برای کسب و کار، فلز را روی بوم صدا می کرد
[ترجمه ترگمان]سلمانی از فلز استفاده می کرد و دنبال کار می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نقاشی (اسم)
arras, painting, canvas, portrait, canvass

کرباس (اسم)
canvas, canvass, burlap, toile, sackcloth

پرده نقاشی (اسم)
canvas, canvass, tableau

پارچه مخصوص نقاشی (اسم)
canvas, canvass

کف رینگ بوکس یا کشتی (اسم)
canvas, canvass

الک یا غربال کردن (فعل)
canvas, canvass

برای جمعاوری اراء فعالیت کردن (فعل)
canvas, canvass

تخصصی

[نساجی] کرباس - پارچه کتانی یا پنبه ای- پارچه بوم نقاشی

انگلیسی به انگلیسی

• examination, careful inspection; solicitation of votes or opinions; discussion, debate
examine, scrutinize; discuss; solicit votes or opinions
if you canvass for a particular person or political party, you try to persuade people to vote for them.
if you canvass opinion, you find out how people feel about something.

پیشنهاد کاربران

Canvass ( v )
۱ ) تبلیغ انتخاباتی کردن
۲ ) پرس و جو کردن ( برای جمع آوری اطلاعات )
۳ ) نظرخواهی کردن از
۴ ) حلاجی کردن ( صحبت کردن درباره چیزی با جزئیات )
Canvas ( n )
بوم نقاشی
1 -
to try to get political support or votes, especially by visiting all the houses in an area
تلاش کردن برای جلب حمایت یا رأی سیاسی، به ویژه با بازدید از تمام خانه های یک منطقه
I've been out canvassing for the Labour Party every evening this week.
...
[مشاهده متن کامل]

2 -
to try to discover information or opinions by asking people
تلاش کردن برای کسب اطلاعات یا نظرات با پرسیدن از افراد
The council has been canvassing local opinion/local people to get their thoughts on the proposed housing development.
3 -
to suggest an idea or plan to be considered
پیشنهاد دادن ایده یا طرحی برای در نظر گرفته شدن
Wind and wave power are now being seriously canvassed as the solution to our energy problems.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/canvass
برسی کردن ، ارزیابی کردن
پرس و جو برای کسب اطلاعات
Police canvassed the neighborhood, but didn’t find any witnesses
نظرخواهی کردن از

بپرس