hauteur

/oʊˈtɜːrr//əʊˈtɜː/

معنی: ارتفاع، غرور، بزرگی، بزرگ منشی
معانی دیگر: گردن فرازی، نخوت، تکبر، گنددماغ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: arrogance of manner or attitude; haughtiness.
متضاد: humility
مشابه: arrogance

جمله های نمونه

1. Once, she had been put off by his hauteur.
[ترجمه گوگل]یک بار، او توسط ابداعش به تعویق افتاده بود
[ترجمه ترگمان]یک بار او را از بزرگ منشی درآورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She made matters worse by her hauteur in court.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] اون با غرورش همچیو بدتر کرد تو دادگاه
|
[ترجمه گوگل]او در دادگاه اوضاع را بدتر کرد
[ترجمه ترگمان]از بزرگ منشی خود در دربار همه چیز را بدتر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The crack in Crack Wars is between its hauteur and its need to be hip.
[ترجمه گوگل]شکاف در جنگ کرک بین اصل و نیاز آن به لگن است
[ترجمه ترگمان]شکاف در جنگ های ترک در hauteur آن و نیاز آن به هیپ هاپ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A deeper shade of hauteur overspread his features, but he said not a word.
[ترجمه گوگل]سایه عمیق تری از هیتور ویژگی های او را فراگرفت، اما او یک کلمه هم نگفت
[ترجمه ترگمان]رگه عمیقی از بزرگ منشی بر چهره اش نقش بست، اما چیزی نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her hauteur had disappeared.
[ترجمه گوگل]حامی او ناپدید شده بود
[ترجمه ترگمان]غرورش ناپدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As the stags go play they sustain this tone, especially in the humourless hauteur of Graham Fellows's excellent Tybalt.
[ترجمه گوگل]همانطور که گوزن‌ها بازی می‌کنند، این لحن را حفظ می‌کنند، به‌ویژه در طنز بی‌نظیر تایبالت عالی گراهام فلوز
[ترجمه ترگمان]وقتی گوزن نر به بازی ادامه می دهد، این لحن را حفظ می کنند، به خصوص در حالت تکبر خاص Graham Fellows
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. From the beautifully groomed hair to the dark intensity of his eyes he spelled wealth, power and hauteur.
[ترجمه گوگل]از موهای آراسته گرفته تا تیرگی چشمانش، ثروت، قدرت و زرنگی را می‌نوشت
[ترجمه ترگمان]از موهای آراسته و آراسته به شدت تیره نگاهش ثروت، قدرت و تفرعن را شرح می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. L 'é criture fut la seule chose à la hauteur de cette catastrophe d'enfant.
[ترجمه گوگل]L'é criture fut la seule à la hauteur de cette catastrofe d'enfant را انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]L criture la seule la د cette را انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The intense vitality that had been so remarkable in the garage was converted into impressive hauteur.
[ترجمه گوگل]سرزندگی شدیدی که در گاراژ بسیار چشمگیر بود، تبدیل به شخصیتی چشمگیر شد
[ترجمه ترگمان]سرزندگی شدیدی که در گاراژ چنان قابل توجه بود به تفرعن چشمگیری مبدل گشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارتفاع (اسم)
height, altitude, hauteur

غرور (اسم)
vain, vanity, arrogance, assumption, pride, insolence, hauteur, amour-propre, conceit, hubris, tympany, proudness, insolency, self-conceit, self-pride, vainglory

بزرگی (اسم)
amplitude, enlargement, hauteur, eminence, magnitude, dignity, grandeur, bigness, magnificence, voluminosity, bulkiness, headship, gentility, formidability, eminency, lordship

بزرگ منشی (اسم)
hauteur

انگلیسی به انگلیسی

• haughtiness, pride
hauteur is haughtiness; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : haughtiness / hauteur
✅️ صفت ( adjective ) : haughty
✅️ قید ( adverb ) : haughtily
پرافادگی ( دیدید مثلا اینایی ک به ی پول و پله ای میرسن پاک یادشون میره کی بودن؟؟؟ اینا سرشار از hauteur هستن
تکبر. غرور

بپرس