carry over

/ˈkæriˈoʊvə//ˈkæriˈəʊvə/

معنی: منتقل کردن، انتقال به صفحه بعد دادن
معانی دیگر: 1- باقی ماندن، به جا ماندن 2- انتقال دادن، (از ستون یا صفحه و غیره) به ستون (و غیره ی) دیگر بردن 3- به تعویق انداختن 4- ادامه دادن، (امریکا- در رستوران ها) وابسته به غذا که از رستوران به منزل می برند (carry-out هم می نویسند)، حسابداری انتقال به صفحه بعد دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: that which is carried over or retained; residue; remainder.

- This policy is a carry-over from the previous administration.
[ترجمه گوگل] این سیاست برگرفته از دولت قبلی است
[ترجمه ترگمان] این سیاست اقدامی است که از سوی دولت قبلی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of carrying over.

جمله های نمونه

1. His money will carry over to his children.
[ترجمه گوگل]پول او به فرزندانش منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]پول او به بچه هایش خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Attitudes learned at home carry over into the playground.
[ترجمه گوگل]نگرش های آموخته شده در خانه به زمین بازی منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]رفتاری در خانه آموخته می شود که در حیاط بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You should carry over what you learn in school into your everyday life.
[ترجمه گوگل]شما باید آنچه را که در مدرسه می آموزید به زندگی روزمره خود منتقل کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید آنچه را که در مدرسه درباره زندگی روزمره خود یاد می گیرید انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You can carry over days' leave to next year.
[ترجمه گوگل]می توانید مرخصی چند روزه را به سال آینده منتقل کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید روزه ای مرخصی خود را به سال بعد موکول کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The group agreed to carry over their discussion on the topic to the next meeting.
[ترجمه گوگل]این گروه موافقت کردند که بحث خود را در مورد موضوع به جلسه بعدی ادامه دهند
[ترجمه ترگمان]این گروه توافق کردند که بحث خود را در مورد این موضوع به جلسه بعدی ادامه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Carry over the assumptions of philosophical positivism and the basic notions of revelation will become nonsense.
[ترجمه گوگل]پیش فرض های پوزیتیویسم فلسفی و مفاهیم اساسی وحی بیهوده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]فرضیات مثبت اندیشی فلسفی را باخود به همراه داشته و مفاهیم اساسی مکاشفه، پوچ و بی معنی خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Plots carry over from week to week, but each episode is self-contained.
[ترجمه گوگل]توطئه ها هفته به هفته منتقل می شوند، اما هر قسمت مستقل است
[ترجمه ترگمان]توطئه ها از یک هفته تا هفته ادامه دارند، اما هر اپیزود به خودی خود - است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This reasoning does not carry over directly to economies with product differentiation and economies of scale.
[ترجمه گوگل]این استدلال مستقیماً به اقتصادهایی با تمایز محصول و صرفه جویی در مقیاس منتقل نمی شود
[ترجمه ترگمان]این استدلال به طور مستقیم به اقتصادهای دارای تمایز محصول و اقتصادهای مقیاس تبدیل نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They will carry over 1000 sections of a new four-lane highway across the river Lagan.
[ترجمه گوگل]آنها بیش از 1000 بخش از یک بزرگراه چهار خطه جدید را در رودخانه لاگان حمل خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها ۱۰۰۰ بخش از بزرگراه چهار مسیره جدید را در امتداد رودخانه Lagan حمل خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With the long carry over the beach to the fairway, it looked positively dangerous.
[ترجمه گوگل]با حمل و نقل طولانی از ساحل به سمت جاده، بسیار خطرناک به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]با حمل طولانی ساحل به fairway، آن بسیار خطرناک به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ship could carry over I, 000 tons of coal to fuel her transatlantic voyages.
[ترجمه گوگل]کشتی می‌توانست 000 تن زغال سنگ را برای سوخت سفرهای ماوراء اقیانوس اطلس حمل کند
[ترجمه ترگمان]کشتی می توانست بیش از هزار تن زغال سنگ را حمل کند تا سفره ای دریایی خود را به اقیانوس اطلس تامین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The rights to the property carry over to Mrs Cody.
[ترجمه گوگل]حقوق مالکیت به خانم کودی منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]حق مالکیت ملک به خانم Cody تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Every soldier must carry over 30 kilos on their back.
[ترجمه گوگل]هر سربازی باید بیش از 30 کیلو را بر روی کمر خود حمل کند
[ترجمه ترگمان]هر سرباز باید ۳۰ کیلو رو پشتش حمل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منتقل کردن (فعل)
transfer, reserve, carry over, move about, redeploy

انتقال به صفحه بعد دادن (فعل)
carry over

تخصصی

[مهندسی گاز] سرازیرشدن، سرریزکردن
[ریاضیات] گرفتن

انگلیسی به انگلیسی

• transport; act of carrying over; (finance) carry forward, transfer an entry to a proceeding location; hold goods for the following season; transfer from one time period to another
after-effect; postponed or delayed business; carried from one page to the next (accounting)

پیشنهاد کاربران

انتقال یافتن
انتقال دادن
انتقال اعتبار باقی مانده در پایان یک سال به سال بعد
موکول کردن
انتقال دادن
در ریاضی معنیش میشه تعمیم دادن
نتیجه ی کار و شرایط قبلی
the slow trading was a carryover from the big losses of last week
انتقال
تاثیر گذاشتن
در حقوق اساسی: به تعویق انداختن، به جلسه یا نشست بعدی مجلس منتقل کردن
پسماند

بپرس