genuflect

/ˈdʒenjʊflekt//ˈdʒenjʊflekt/

معنی: سجود کردن، زانو خم کردن، رکوع کردن
معانی دیگر: (هنگام دعا یا ادای احترام) زانو خم کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: genuflects, genuflecting, genuflected
(1) تعریف: to bend the knee so as to worship or show reverence.

(2) تعریف: to act in a servile manner.

جمله های نمونه

1. People were genuflecting in front of the altar.
[ترجمه گوگل]مردم در جلوی محراب نجومی می کردند
[ترجمه ترگمان]مردم در مقابل محراب genuflecting می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He genuflected in front of the altar.
[ترجمه گوگل]او در مقابل محراب نجومی کرد
[ترجمه ترگمان]جلوی محراب زانو زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They refrained from genuflecting to the laws of political economy.
[ترجمه گوگل]آنها از تسلیم شدن به قوانین اقتصاد سیاسی خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از genuflecting به قوانین اقتصاد سیاسی خودداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was a man of principle, refusing to genuflect to the party leadership.
[ترجمه گوگل]او مردی اصولی بود و از تسلیم شدن به رهبری حزب خودداری می کرد
[ترجمه ترگمان]او مردی اصیل بود و از دخالت در رهبری حزب امتناع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He raised the Host, then genuflected before it.
[ترجمه گوگل]او میزبان را برانگیخت، سپس در برابر او نجومی کرد
[ترجمه ترگمان]نان مقدس را بالا برد، سپس آن را پیش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At the same time, the report may genuflect toward ensuring fairness.
[ترجمه گوگل]در عین حال، این گزارش ممکن است به سمت تضمین عدالت منحرف شود
[ترجمه ترگمان]در عین حال، گزارش می تواند به سمت تضمین عدالت حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But it was more like genuflecting in her presence.
[ترجمه گوگل]اما این بیشتر شبیه به نثار کردن در حضور او بود
[ترجمه ترگمان]اما در حضور او بیشتر شبیه genuflecting بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He genuflected, slipped into a pew in the middle of the nave and knelt to pray.
[ترجمه گوگل]او به زانو در آمد، در نیمکتی در وسط شبستان لغزید و برای دعا زانو زد
[ترجمه ترگمان]زانو زد، در وسط صحن کلیسا نشست و زانو زد تا دعا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Finally, he stood at one end and genuflected, glancing along the line of posts to see that it was straight.
[ترجمه گوگل]در نهایت، او در یک انتهای آن ایستاد و ژرف نگریست، نگاهی به خط تیرها انداخت تا ببیند که صاف است
[ترجمه ترگمان]سرانجام، در یک دست و زانو ایستاد، و از صف پست چشم دوخت تا ببیند که راست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If anything, they are the ones genuflecting.
[ترجمه گوگل]اگر چیزی باشد، آنها هستند که زادآور هستند
[ترجمه ترگمان] اگه چیزی باشه، اونا کسایی هستن که \"genuflecting\" هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They bob and weave and genuflect before the altar of their own public image.
[ترجمه گوگل]آنها در برابر مذبح تصویر عمومی خود باب می کنند و می بافند و نجومی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها قبل از محراب تصویر عمومی خود به هم می بافند و می بافند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I genuflected before the winking sanctuary lamp and concealed myself in one of the side chapels.
[ترجمه گوگل]جلوی چراغ پناهگاه که چشمک می‌زد، خود را در یکی از نمازخانه‌های کناری پنهان کردم
[ترجمه ترگمان]قبل از چشمک زدن به چراغ محراب، زانو می زنم و خودم را در یکی از کلیساهای کناری پنهان می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Genuflect begs: What specific does remedial enteritis have to perhaps surprise square?
[ترجمه گوگل]گنوفلکت التماس می کند: آنتریت ترمیمی چه ویژگی خاصی دارد که شاید مربع را شگفت زده کند؟
[ترجمه ترگمان]genuflect گدایی می کند: چه چیزی برای enteritis باید به صورت مربعی نا تعجب باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Did my little sister bone tuberculosis and tuberculosis? Genuflect seeks noble help!
[ترجمه گوگل]آیا خواهر کوچک من به بیماری سل و سل مبتلا شد؟ Genuflect به دنبال کمک نجیب است!
[ترجمه ترگمان]آیا خواهر کوچک من سل و سل داشت؟ genuflect به دنبال کمک والا است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سجود کردن (فعل)
bow, genuflect

زانو خم کردن (فعل)
genuflect

رکوع کردن (فعل)
genuflect

انگلیسی به انگلیسی

• bow; kneel
if you genuflect, you bend one or both knees, especially in church, as a sign of respect for someone or something.

پیشنهاد کاربران

علاوه بر معنای اصلی که زانو زدن به نشانه ی عبادت یا احترام است، این لغت، بر طبق دیکشنری زیر ( و بخصوص زمانی که با قید یا عبارت قیدی بکار می رود ) می تواند به معنای نشان دادن احترام، بندگی، خشوع و نوکرمآبی باشد ( بدون عملِ زانو زدن )
...
[مشاهده متن کامل]

( with adverbial ) show deference or servility. ( New Oxford American Dictionary )
Example: 👇
Politicians had to genuflect to the far left to advance their careers.
سیاستمداران مجبور بودند برای پیشرفت شغلی، بندگی ( نوکر مآبی، احترام ) خود را به چپ افراطی نشان بدهند ( ثابت کنند ) .

genuflect
سر تعظیم فرود آوردن
زانو زدن برای احترام
He was a man of principle, refusing to genuflect to the party leadership
تعظیم کردن

بپرس