swanky

/ˈswɑːŋki//ˈswæŋki/

معنی: مغرور
معانی دیگر: (عامیانه) خودنمایانه، پر طمطراق، پرفیس وافاده، شیک و جلف، گرانقیمت و نظر گیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: swankier, swankiest
مشتقات: swankily (adv.), swankiness (n.)
(1) تعریف: (informal) elegantly fashionable or smart; swank.
مشابه: classy, posh

- a swanky new restaurant
[ترجمه گوگل] یک رستوران جدید شیک
[ترجمه ترگمان] یک رستوران بسیار جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a swanky gown
[ترجمه گوگل] یک لباس مجلسی شیک
[ترجمه ترگمان] لباس swanky پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: richly outfitted; luxurious.
مشابه: luxurious, posh

- a swanky apartment
[ترجمه گوگل] یک آپارتمان شیک
[ترجمه ترگمان] \"یه آپارتمان\" swanky
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We stayed in a swanky hotel.
[ترجمه گوگل]ما در یک هتل شیک اقامت کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در یک هتل swanky اقامت داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm sick of his swanky talk.
[ترجمه Shirinbahari] از حرف های خود خواهانه اش حالم بهم می خورد.
|
[ترجمه گوگل]حالم از حرفای شیطون بهم میخوره
[ترجمه ترگمان] از حرف swanky خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The leading lorry was a large and swanky affair.
[ترجمه گوگل]کامیون پیشرو یک امر بزرگ و شیک بود
[ترجمه ترگمان]این کامیون بزرگ یک کار بزرگ و پر زرق و برق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The same deal in the swanky Old Istanbul Ramada Hotel with all comforts and casino is £32
[ترجمه گوگل]همین معامله در هتل شیک اولد استانبول رامادا با تمام امکانات رفاهی و کازینو 32 پوند است
[ترجمه ترگمان]همین قرارداد در هتل swanky Ramada Istanbul با تمام امکانات رفاهی و کازینو ۳۲ پوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Swanky Art Deco desk fan can also be wall mounted to save space.
[ترجمه گوگل]پنکه رومیزی Swanky Art Deco همچنین می تواند برای صرفه جویی در فضا به دیوار نصب شود
[ترجمه ترگمان]پنکه میز آرت دکو آرت دکو نیز می تواند برای صرفه جویی در فضا نصب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Beijing's Hottest Latin Party Hits the Swanky Loong Bar!
[ترجمه گوگل]پرطرفدارترین مهمانی لاتین پکن در نوار Swanky Loong!
[ترجمه ترگمان]Hottest s گرم ترین حزب در پکن به swanky loong بار می زند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So could some swanky offices and shopping centres eventually sufferthe subprime fate?
[ترجمه گوگل]بنابراین آیا ممکن است برخی از دفاتر و مراکز خرید شیک در نهایت به سرنوشت گران قیمت دچار شوند؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین آیا برخی مراکز خرید و مراکز خرید در نهایت منجر به سرنوشت subprime می شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tabitha: Wow, what a swanky wedding! Who are the happy couple?
[ترجمه گوگل]طبیثا: عجب عروسی شیکی! زوج خوشبخت چه کسانی هستند؟
[ترجمه ترگمان]\"واو، چه عروسی\" swanky این زوج خوشبخت کی هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Swanky It was a really swanky party.
[ترجمه گوگل]Swanky این یک مهمانی واقعا شیک بود
[ترجمه ترگمان] عجب مهمونی swanky بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jill and her swanky friends.
[ترجمه گوگل]جیل و دوستان شیک پوشش
[ترجمه ترگمان] جیل \"و دوستان swanky\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My mother colluded in the myth of him as the swanky businessman.
[ترجمه گوگل]مادرم در افسانه او به عنوان یک تاجر شیک تبانی کرد
[ترجمه ترگمان]مادرم در افسانه او به عنوان تاجر swanky، تبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Luckily, singer Suggs, scowling at his beer in a swanky West End joint, reckons I didn't miss anything.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، خواننده Suggs، در حالی که در یک مفصل شیک وست اند در حال اخم کردن آبجوش است، فکر می کند که من چیزی را از دست نداده ام
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، Suggs، که به آبجو خود در یک شرکت swanky غربی اخم کرده بود، فکر می کرد که من هیچ چیزی را از دست نداده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is often seen around Hollywood, driving his jeep or eating meals poolside at swanky hotels.
[ترجمه گوگل]او اغلب در سرتاسر هالیوود دیده می‌شود، در حالی که جیپ خود را می‌راند یا در هتل‌های شیک کنار استخر غذا می‌خورد
[ترجمه ترگمان]او اغلب در اطراف هالیوود، رانندگی جیپ یا خوردن وعده های غذایی در هتل های swanky دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Escargot in puff pastry, Maine lobster soup and a 10-ounce prime filet mignon are among the swanky choices.
[ترجمه گوگل]اسکارگو در شیرینی پف دار، سوپ خرچنگ مین و فیله مینیون پرایم 10 اونس از جمله انتخاب های شیک هستند
[ترجمه ترگمان]در یک شیرینی چینی، سوپ خرچنگ مین و یک prime filet ۱۰ اونس یکی از گزینه های swanky هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغرور (صفت)
presumptuous, swollen, arrogant, proud, haughty, swanky, snobbish, imperious, prideful, overbearing, assumptive, assured, bigheaded, swank, swelling, sniffy, high-hat, high-minded, hoity-toity, overweening, snippy, snotty, stuck-up, swashing, swollen-headed, toffee-nosed, uppish

انگلیسی به انگلیسی

• elegant, classy; luxurious
people describe something as swanky or swank when it is smart, fashionable, and expensive.

پیشنهاد کاربران

( عامیانه )
1. باکلاس، دارای کیفیت، باکیفیت, شیک، مد روز, مجلل، پرزرق و برق
2. متظاهر.
مثال:
Wow, what a swanky apartment you have
He had become enormously wealthy and successful after starting up his own company, but he never acted too swanky to hang out with the friends he grew up with
...
[مشاهده متن کامل]

You should see the swanky new catsuit I just bought

مجلل , باشکوه , پر زرق و برق , پرطمطراق . صفت هست این کلمه .
پر جلوه و جلا، گران و باکلاس
Posh، glamorous, classy, expensive
شیک و گران. با کلاس

بپرس