sententious

/senˈtenʃəs//senˈtenʃəs/

معنی: نصیحت امیز، اغراق امیز، اندرز امیز
معانی دیگر: (بیان) موجز، فشرده، کوتاه و پر مغز، پر مغز

جمله های نمونه

1. The document was sententious and pompous.
[ترجمه گوگل]سند مزخرف و پرآوازه بود
[ترجمه ترگمان]سند sententious و pompous بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was quiet, reminiscent, a little sententious.
[ترجمه گوگل]ساکت، یادآور، کمی حساس بود
[ترجمه ترگمان]ساکت و reminiscent و کمی پر سر و صدا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Perhaps her last remark was a bit sententious?
[ترجمه گوگل]شاید آخرین اظهارات او کمی احساسی بود؟
[ترجمه ترگمان]شاید آخرین حرفی که زده بود کمی پر سر و صدا بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The style of sculpt makes the character sententious and general, exerting the function of"writing"greatly and easily according the demand of literati expressing their emotion.
[ترجمه گوگل]سبک مجسمه سازی شخصیت را حساس و عام می کند و کارکرد «نوشتن» را به شدت و به آسانی بر اساس تقاضای اهل ادب و ابراز احساسات انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]شکل of، کاراکتر را به طور کلی و به طور کلی اعمال می کند، و تابع \"نوشتن\" را به حد زیادی و با توجه به تقاضای literati بیان می کند که احساسات خود را بیان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are some sententious bits in the first three Earthsea books, but I don't think they stand out quite this baldly.
[ترجمه گوگل]در سه کتاب اول Earthsea، نکات حساسی وجود دارد، اما من فکر نمی‌کنم که آنها تا این حد برجسته باشند
[ترجمه ترگمان]در سه کتاب اول یک خرده پر وجود وجود دارد، اما به نظر من این قدر با گستاخی بیرون نمی آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "Oh, for God's sake, don't be sententious, " Bertha interrupted fiercely.
[ترجمه گوگل]برتا به شدت حرفش را قطع کرد: «اوه، به خاطر خدا، حساس نباش
[ترجمه ترگمان]بر تا با خشونت حرف او را قطع کرد: اوه، به خاطر خدا، احمق نشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Generally his ideas were expressed in brief sententious phrase, spoken in low voice.
[ترجمه گوگل]عموماً عقاید او با عبارتی کوتاه و با صدای آهسته بیان می شد
[ترجمه ترگمان]به طور کلی عقاید او با عبارت sententious کوتاه بیان می شد که با صدای آهسته صحبت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That message, often delivered in sententious, near messianic tones, had little appeal.
[ترجمه گوگل]آن پیام، که اغلب با لحن‌های حساس و نزدیک به مسیحایی ارائه می‌شد، جذابیت چندانی نداشت
[ترجمه ترگمان]آن پیام، که اغلب در sententious، نزدیک با شکوه روحانی، تحویل داده می شود، جاذبه کمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Too often the significant episode deteriorates into sententious conversation.
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات، اپیزود مهم به مکالمه احساسی بدتر می شود
[ترجمه ترگمان]اغلب این قسمت قابل توجه تبدیل به مکالمه sententious می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Instead, Big Ben's mellow voice came clear, sententious . Reassuring, over the air.
[ترجمه گوگل]درعوض، صدای آرام بیگ بن واضح و پر احساس بود اطمینان بخش، از طریق هوا
[ترجمه ترگمان]به جای آن صدای نرم و ملایمی به گوش رسید Reassuring، روی هوا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As its sententious style indicates, it was probably taken from a collection of wise sayings.
[ترجمه گوگل]همانطور که سبک احساسی آن نشان می دهد، احتمالاً از مجموعه ای از سخنان حکیمانه گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]همانطور که سبک sententious نشان می دهد، احتمالا از مجموعه ای از گفته های عاقلانه برداشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Generally his ideas were expressed in sententious phrase, spoken in low voice .
[ترجمه گوگل]عموماً عقاید او به صورت عباراتی پرمعنا و با صدای آهسته بیان می شد
[ترجمه ترگمان]به طور کلی عقاید او با عبارت sententious بیان شد که با صدای آهسته صحبت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On its own this reads like a perfectly ordinary youthful Europeanized sententious romantic flourish.
[ترجمه گوگل]این به خودی خود مانند یک شکوفایی عاشقانه احساساتی اروپایی شده کاملاً معمولی است
[ترجمه ترگمان]در این کتاب، این کتاب، مانند یک دختر کام لا معمولی، با ذوق و شوق و ذوق و شوق و ذوق و شوق و ذوق و شوق و ذوق و شوق و ذوق و شوق و ذوق و شوق و ذوق و شوق و ذوق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Samples show that the power-efficiency distributing matrix model has the characteristic of clear physical meaning, sententious mathematic description and convenient to parallel calculation.
[ترجمه گوگل]نمونه‌ها نشان می‌دهند که مدل ماتریس توزیع بازده توان دارای ویژگی معنای فیزیکی واضح، توصیف ریاضی حساس و مناسب برای محاسبه موازی است
[ترجمه ترگمان]نمونه ها نشان می دهند که مدل توزیع توان - کارایی دارای ویژگی مفهوم فیزیکی شفاف، توصیف ریاضی sententious و مناسب محاسبات موازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نصیحت امیز (صفت)
admonitory, hortative, sententious

اغراق امیز (صفت)
sententious, tall, highfalutin, fulsome, hyperbolic, hyperbolical, high-flown

اندرز امیز (صفت)
hortative, sententious

انگلیسی به انگلیسی

• sanctimonious, self-righteous; full of proverbs, abounding in maxims
someone who is sententious tries to say things that sound wise and often makes judgements about moral questions; a formal word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

اگ ی نفر سس شعر فلسفی با چاشنی پند و اندرز تفت بده , سخنرانیش sententious هست !
اندرز گونه، پند آمیز
نصیحت آمیز

بپرس