boost

/ˈbuːst//buːst/

معنی: ترقی، کمک کردن، بالا بردن، بالا رفتن، زیاد کردن، جلو بردن، ترقی دادن
معانی دیگر: (در بالا رفتن به کسی) کمک کردن، بالا کشیدن، به جلو راندن، دیگران را تشویق به کمک یا جانب داری از کسی یا چیزی کردن، فزونی بخشیدن، برافزودن، کمک، به جلو رانی، بالابری، تعالی، فزون سازی، بالابردن قیمت

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: boosts, boosting, boosted
(1) تعریف: to raise to a higher position by pushing from below.
مترادف: elevate, heft, jack up, lift, raise
مشابه: heave, heighten, hoist, pick, promote, rise, support

- He boosted the child up so she could see over the counter.
[ترجمه شان] او بچه را بلند کرد تا بتواند روی پیشخوان را ببیند.
|
[ترجمه گوگل] او کودک را بلند کرد تا بتواند پشت پیشخوان ببیند
[ترجمه ترگمان] بچه را بلند کرد تا بتواند روی پیشخوان آن را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to increase.
مترادف: aggrandize, amplify, hike, increase, inflate, jack up, raise
متضاد: lower
مشابه: advance, elevate, lift, magnify, upgrade

- The advertising campaign boosted sales.
[ترجمه گوگل] کمپین تبلیغاتی باعث افزایش فروش شد
[ترجمه ترگمان] تبلیغات تبلیغاتی فروش را بالا برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to promote enthusiastically.
مترادف: aggrandize, hype
متضاد: diminish
مشابه: advance, advertise, advocate, encourage, endorse, forward, further, plug, promote, recommend, tout

- She will boost her favorite team.
[ترجمه منوچهر تیموری] او تیم مورد علاقه اش را پشتیبانی خواهد کرد.
|
[ترجمه گوگل] او تیم مورد علاقه خود را تقویت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] او تیم مورد علاقه اش را تقویت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a lift or push to a higher position.
مترادف: hike, hoist, lift
مشابه: heave, push

(2) تعریف: an increase.
مترادف: gain, hike, increase, inflation, raise, rise
مشابه: elevation

- a boost in sales
[ترجمه گوگل] افزایش فروش
[ترجمه ترگمان] افزایش فروش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: something that provides aid or encouragement.
مترادف: inspiration, uplift
متضاد: comedown
مشابه: blessing, help, incentive, lift, pick-me-up, refresher

- The good grade on her paper gave her a boost.
[ترجمه گوگل] نمره خوب در مقاله او باعث تقویت او شد
[ترجمه ترگمان] نمره خوب هاش باعث پیشرفت شدنش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to boost a candidate
برای نامزد انتخاباتی جلب کمک کردن

2. to boost a program
از برنامه ای پشتیبانی کردن

3. to boost prices
قیمت ها را بالا بردن

4. to boost taxes
مالیات ها را زیاد کردن

5. a noticeable boost in the exports
ترقی چشمگیر در صادرات

6. a project to boost agricultural production
طرحی برای فزونسازی فرآوری کشاورزی

7. give me a boost from behind so i can climb the tree
از عقب مرا هل بده تا بتوانم بالای درخت بروم.

8. this will be a great boost
این کمک بزرگی خواهد بود.

9. It wants the government to take action to boost the economy.
[ترجمه گوگل]از دولت می خواهد که برای رونق اقتصادی اقدام کند
[ترجمه ترگمان]دولت از دولت می خواهد که برای ارتقای اقتصاد اقدامی صورت دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Getting that job did a lot to boost his ego .
[ترجمه ساغر] گرفتن این شغل برای بالا بردن اعتماد به نفس او کار زیادی انجام داد
|
[ترجمه گوگل]بدست آوردن آن شغل باعث تقویت روحیه او شد
[ترجمه ترگمان]به دست آوردن این شغل برای بالا بردن نفس او کاره ای زیادی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you boost me up, I can just reach the window.
[ترجمه گوگل]اگر مرا تقویت کنی، می توانم به پنجره برسم
[ترجمه ترگمان]، اگه منو بالا ببری میتونم به پنجره برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Outstanding leaders go out of their way to boost the self-esteem of their personnel. If people believe in themselves, it's amazing what they can accomplish.
[ترجمه گوگل]رهبران برجسته تمام تلاش خود را می کنند تا عزت نفس پرسنل خود را افزایش دهند اگر مردم به خود ایمان داشته باشند، شگفت انگیز است که چه کاری می توانند انجام دهند
[ترجمه ترگمان]رهبران برجسته از راه خود برای افزایش اعتماد به نفس پرسنل خود خارج می شوند اگر مردم به خودشان ایمان داشته باشند، شگفت انگیز است که آن ها چه کاری می توانند انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This new funding will come as a welcome boost for the industry.
[ترجمه گوگل]این بودجه جدید به عنوان یک تقویت خوشایند برای صنعت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این بودجه جدید به عنوان یک پیشرفت خوشایند برای این صنعت مد نظر قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He thought a few kind words might boost her self-confidence.
[ترجمه گوگل]او فکر کرد چند کلمه محبت آمیز ممکن است اعتماد به نفس او را تقویت کند
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که چند کلمه محبت آمیز ممکن است اعتماد به نفس او را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We need a big win to boost our confidence.
[ترجمه گوگل]ما برای تقویت اعتماد به نفس خود به یک برد بزرگ نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما به یک پیروزی بزرگ برای افزایش اعتماد به نفس نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A ten-minute power nap can boost your productivity.
[ترجمه گوگل]یک چرت ده دقیقه ای با قدرت می تواند بهره وری شما را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]یک چرت ده دقیقه ای می تواند بهره وری شما را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This has given share prices a big boost.
[ترجمه گوگل]این موضوع باعث افزایش قیمت سهام شده است
[ترجمه ترگمان]این باعث افزایش قیمت سهام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We need a holiday to boost our spirits.
[ترجمه گوگل]برای تقویت روحیه به تعطیلات نیاز داریم
[ترجمه ترگمان] ما به یه تعطیلی نیاز داریم تا روحیه خودمونو تقویت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترقی (اسم)
increase, progress, development, increment, growth, ascent, success, boost, advancement, rise, promotion, lift, pickup, jump, procession

کمک کردن (فعل)
relieve, assist, hand, aid, help, boost, facilitate, bestead, bested, redound

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

بالا رفتن (فعل)
up, boost, rise, lift, ascend, climb, soar

زیاد کردن (فعل)
increase, raise, add, enhance, augment, propagate, boost, heighten

جلو بردن (فعل)
feed, advance, boost, further

ترقی دادن (فعل)
raise, advance, boost, promote, meliorate

تخصصی

[کامپیوتر] تقویت
[برق و الکترونیک] افزایش ؛ تقویت افزودن ی تقویت کردن. - تقویت کردن
[مهندسی گاز] تقویت کردن

انگلیسی به انگلیسی

• push, shove; raising, lift; incentive, encouragement
raise; push; urge
if one thing boosts another, it causes it to increase. verb here but can also be used as a count noun. e.g. this will be a great boost to the economy.
if something boosts your confidence or morale, it improves it. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a boost to self-confidence.

پیشنهاد کاربران

1. بالا کشیدن. هل دادن. 2. بالا بردن. افزایش دادن. زیاد کردن 3. تقویت کردن 4. تعریف کردن از. تبلیغ کردن برای. حمایت کردن 5. هُل 6. تقویت. تشدید. 7. افزایش 8. کمک
مثال:
publicity should boost sales
...
[مشاهده متن کامل]

تبلیغات باید بازارهای فروش را تقویت کند.
Kindness boosts energy and strength in elderly people.
مهربانی انرژی و و قدرت را در افراد مسن و سالخورده افزایش می دهد.

To “boost” means to steal or shoplift something, typically in a quick and surreptitious manner.
سرقت کردن یا دله دزدی کردن چیزی، معمولاً به شیوه ای سریع و مخفیانه.
He managed to boost a wallet from the crowded market without anyone noticing.
...
[مشاهده متن کامل]

Shoplifters often target small items that are easy to boost.
Keep an eye on your belongings, thieves are known to boost things in crowded places.

boost
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-thief/
میشه یه معنی ترقی دادن و بالا بردن و افزایش حج مخصوصا برای صدا و اینجور موارد ترجمه کردش
مثلا توی اصطلاح volume boost
میشه به صورت افزایش و بالا بردن کیفیت صدا و بهبود صدا ترجمش کرد . . . یا یجورایی از بین بردن عیوب و کم و کاستی صدا و موضوعی که داریم میشنویم
قلاب گرفتن برای کسی به منظور بالا رفتن از جایی
حمایت
افزاینده ( در الکترونیک )
Boost sb's morale به معنی روحیه دادن به کسی
to improve or increase something
بهبود/ افزایش دادن ( فعل )
رونق ( در مسائل اقتصادی )
boost ( verb ) = Promote ( verb )
به معناهای : ارتقاء دادن، ترفیع دادن، ترویج دادن، تقویت کردن، افزایش دادن
I can't reach it ( = ventilator shaft ) , I might need a boost.
دستم بهش ( = لولۀ هواکش ) نمی رسه، احتمالاً یکی باید برام قلّاب بگیره.
کمک
مساعدت
ترغیب
ترقی،
پیشرفت
The move gave her career a boost
تقویت کردن ، افزایش دادن

دزیدن
قوت قلب. It gave me a great boost.
ارتقا
افزایش چیزی
مثلا need a boost
به افزایش سرمایه نیاز دارد
خیزش
افزایش دادن
تقویت کردن
بیشتر کردن
boost dwell time بیشتر کردن زمان ماندن ( بیشتر وقت گذاشتن در خرید )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس