jabber

/ˈdʒæbər//ˈdʒæbə/

معنی: ورد، گپ، سخن تند و ناشمرده، چکچکی، وراجی کردن
معانی دیگر: (تند و نامفهوم حرف زدن) ور زدن، زر زدن، ور ور کردن، گپ زنی، پچ پچ

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: jabbers, jabbering, jabbered
• : تعریف: to speak or make sounds like speech quickly or at length but without making sense; babble.
مترادف: babble, gabble, prattle
مشابه: blather, chatter, chipper, drivel, gibber, patter

- The little girl was jabbering happily and pouring "tea" for her stuffed animals.
[ترجمه گوگل] دخترک با خوشحالی غوغا می کرد و برای عروسک هایش «چای» می ریخت
[ترجمه ترگمان] دختر کوچک با خوشحالی حرف می زد و برای حیوانات stuffed چای می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: jabberingly (adv.), jabberer (n.)
• : تعریف: speech or a sound like speech that makes no sense; babble; gibberish.
مترادف: babble, gabble, gibber, gibberish, gobbledygook, nonsense
مشابه: abracadabra, bilge, blather, bosh, bunk, chatter, drivel, flummery, hogwash, jabberwocky, jargon, mumbo jumbo, patter, piffle, poppycock, prattle, rubbish, twaddle

جمله های نمونه

1. Listen to the jabber of those monkeys.
[ترجمه گوگل]به غوغای آن میمون ها گوش کن
[ترجمه ترگمان]به حرفه ای اون میمون ها گوش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I can not remember us jabber of journos enjoying a joke more.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به یاد داشته باشم که ما ژورنالی ها از یک جوک بیشتر لذت می بردیم
[ترجمه ترگمان]یادم نمی آید که از شوخی کردن یک شوخی دیگر لذت می بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was the jabber of a car horn in his ear.
[ترجمه گوگل]صدای بوق ماشین در گوشش بود
[ترجمه ترگمان]صدای بوق ماشین در گوشش می پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jabber all you want in about 30 seconds my associates from paradis falls will join us.
[ترجمه گوگل]جابر هر آنچه که می خواهید در حدود 30 ثانیه دیگر همکاران من از سقوط بهشت ​​به ما خواهند پیوست
[ترجمه ترگمان]تمام کاری که شما در حدود ۳۰ ثانیه وقت دارید، associates از آبشار paradis به ما ملحق خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He began to protest, to jabber of his right of entry.
[ترجمه گوگل]او شروع به اعتراض کرد و از حق ورودش انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]شروع به اعتراض کرد که در حق ورود حق ورود به او وراجی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jabber is an open instant message and presence protocol and has been widely used.
[ترجمه گوگل]Jabber یک پروتکل پیام فوری و حضوری باز است و به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]Jabber یک پیغام فوری باز و پروتکل حضور است و به طور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't talk on and on [ jabber away ] when you can say it in a few words.
[ترجمه گوگل]زمانی که می توانید آن را در چند کلمه بگویید، به طور مداوم صحبت نکنید
[ترجمه ترگمان]وقتی می توانید در چند کلمه حرف بزنید، حرف نزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Monkwords, marybeads jabber on their girdles : roguewords, tough nuggets patter in their pockets.
[ترجمه گوگل]کلمات راهبان، مهره‌های مریمی روی کمربندهایشان: کلمات سرکش، تکه‌های سخت در جیب‌هایشان می‌چرخند
[ترجمه ترگمان]Monkwords، marybeads در girdles: roguewords، ناگت های خشن در جیب آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I would jabber on like monkey in a tree.
[ترجمه گوگل]مثل میمون روی درخت غر می زدم
[ترجمه ترگمان] من مثل میمون توی یه درخت حرف می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Having lived in Deptford all his life, Albie knew every jabber, snorter, speed-freak and pot-head in sixteen square miles.
[ترجمه گوگل]آلبی که تمام عمرش را در دپتفورد زندگی کرده بود، هر خرخر، خرخر، سرعت گیر و قلدر را در شانزده مایل مربع می دانست
[ترجمه ترگمان]بعد از این که در تمام مدت عمرش در Deptford زندگی می کرد، همه jabber، snorter و کله speed را در شانزده مایل مربع می دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We are pleased that a group of flying like the Orioles, jabber incessantly between classes.
[ترجمه گوگل]ما خوشحالیم که گروهی از پروازها مانند Orioles بی وقفه بین کلاس ها هجو می کنند
[ترجمه ترگمان]ما از این که گروهی مثل the پرواز می کنند و پیوسته میان کلاس ها وراجی می کنند لذت می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When the eagles are silent, the parrots begin to jabber.
[ترجمه گوگل]وقتی عقاب ها ساکت می شوند، طوطی ها شروع به غر زدن می کنند
[ترجمه ترگمان]وقتی عقاب ها ساکت هستند، طوطی ها شروع به چانه زدن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Chatter: To talk rapidly, incessantly, and on trivial subjects; jabber.
[ترجمه گوگل]گپ زدن: صحبت کردن سریع، بی وقفه و در مورد موضوعات بی اهمیت جبر
[ترجمه ترگمان]راسته که می گویند راسته که مدام حرف می زنند و در مسائل جزئی حرف می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I guess he wanted me to listen instead of jabber away at the mouth.
[ترجمه گوگل]حدس می‌زنم که او می‌خواست به‌جای حرف زدن از دهانش، گوش کنم
[ترجمه ترگمان]فکر کنم می خواست به جای اینکه تو دهنم وراجی کنم گوش بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ورد (اسم)
abracadabra, formula, epode, jabber, mumbo jumbo, slogan

گپ (اسم)
jabber, chat, gabble, carboy, chit-chat

سخن تند و ناشمرده (اسم)
jabber, gibber

چک چکی (اسم)
jabber, wheatear, stone-chat

وراجی کردن (فعل)
jabber, chaffer, blab, verbalize, yak, claver, gabble, rattle, prate, yaup, yawp

انگلیسی به انگلیسی

• chatter; babble, incoherent speech, gibberish
chatter, prattle; mumble, babble, speak incoherently
someone who is jabbering is talking very quickly and excitedly; an informal word.

پیشنهاد کاربران

پرچانگی کردن
jabber ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: ژاژه
تعریف: جریان پیوستۀ داده‏های تصادفی که در نتیجۀ برخی خرابی ها به شبکه منتقل می‏شود
تند تند حرف زدن . ناشمرده حرف زدن. ورور کردن. تند تند گفتن. ناشمرده گفتن.
Jabber an explanation تند تند توضیح دادن
Jabber an excuse تند تند معذرت خواستن

فک زدن
تند تند حرف زدن و چرت و پرت گفتن
he jabbered away to his friends
یاوه گویی
چرت و پرت
وراجی
سخن نامفهوم
سخن جویده جویده
عامیانه : وِر وِر ، زِر زِر ، وَنگ وَنگ
سر هم کردن
تف دادن ( چرت و پرت )

بپرس