dinky

/ˈdɪŋki//ˈdɪŋki/

معنی: کوچک، زیبا، شیک، تمیز
معانی دیگر: (عامیانه)، کوچک و کم اهمیت، ناقابل، کم ارزش، کم ارج

جمله های نمونه

1. Darby drove a dinky old Fiat sports car.
[ترجمه گوگل]داربی یک ماشین اسپورت قدیمی فیات را رانندگی کرد
[ترجمه ترگمان]\"داربی\" یک ماشین قدیمی \"فیات\" را می راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I grew up in a dinky little town that didn't even have a movie theater.
[ترجمه گوگل]من در شهر کوچکی که حتی یک سالن سینما هم نداشت بزرگ شدم
[ترجمه ترگمان]من توی یه شهر کوچک بزرگ شدم که حتی سینما هم نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was a really dinky hotel room.
[ترجمه گوگل]این یک اتاق هتل واقعا شیک بود
[ترجمه ترگمان]این یه اتاق واقعا کوچیکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hotchkis's dinky ad budget translates into low annual fees.
[ترجمه گوگل]بودجه تبلیغاتی بد Hotchkis به هزینه های سالانه پایین تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]بودجه تبلیغ dinky Hotchkis به هزینه های سالیانه پایین ترجمه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Forget Colonel Mustard with his dinky old lead pipe in the library.
[ترجمه گوگل]کلنل ماستارد را با لوله سربی کهنه اش در کتابخانه فراموش کنید
[ترجمه ترگمان]سرهنگ را با آن تکه کوچک سربی که در کتابخانه قرار داشت، فراموش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Eagle Annuals and Dinky Toys, both of which had now become collector's items.
[ترجمه گوگل]Eagle Annuals و Dinky Toys که هر دو اکنون به اقلام کلکسیونی تبدیل شده بودند
[ترجمه ترگمان]عقاب annuals و Dinky Toys که هر دوی آن ها به اقلام collector تبدیل شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What a dinky little hat!
[ترجمه گوگل]چه کلاه کوچولوی بدی!
[ترجمه ترگمان]چه کلاه کوچکی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I can't believe they charge $ 95 for this dinky salad!
[ترجمه گوگل]من نمی توانم باور کنم که آنها برای این سالاد 95 دلاری می گیرند!
[ترجمه ترگمان]باورم نمیشه که اونا ۹۵ دلار برای این سالاد کوچیک شارژ میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was a little like those dinky almshouse squares you sometimes see from a bus and wish you could live in.
[ترجمه گوگل]کمی شبیه به آن میدان‌های مجلل صدقه‌ای بود که گاهی از اتوبوس می‌بینی و آرزو می‌کنی در آن زندگی کنی
[ترجمه ترگمان]تو بعضی وقت ها از یک اتوبوس دیدن می کنی و آرزو می کنی که بتوانی در آن زندگی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dinky families keep on increasing at present.
[ترجمه گوگل]خانواده های دینکی در حال حاضر در حال افزایش هستند
[ترجمه ترگمان]خانواده های Dinky در حال حاضر در حال افزایش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The design of high performance dustproof, the dinky maintenance.
[ترجمه گوگل]طراحی ضد گرد و غبار با کارایی بالا، تعمیر و نگهداری بد
[ترجمه ترگمان]طراحی dustproof عملکرد بالا، تعمیر و نگهداری dinky
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dinky part is as a result of the gill fungus with edible inferior noxiousness kind but because cook is undeserved and cause toxic.
[ترجمه گوگل]قسمت دنکی در نتیجه قارچ آبشش با نوع خوراکی مضر است، اما به دلیل اینکه آشپز سزاوار نیست و مسمومیت دارد
[ترجمه ترگمان]بخش Dinky ناشی از قارچ gill با نوع noxiousness inferior است، اما به این دلیل که آشپز undeserved و باعث سمی شدن آن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Seminal majority, dinky, seed coat has fossa opening, endosperm flesh is qualitative.
[ترجمه گوگل]اکثریت منی، غلیظ، پوشش بذر دارای دهانه حفره است، گوشت آندوسپرم کیفی است
[ترجمه ترگمان]اکثریت seminal، dinky، پوشش دانه، باز شدن fossa، و گوشت endosperm کمی کیفی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We stayed in a dinky old hotel.
[ترجمه گوگل]ما در یک هتل قدیمی شیک ماندیم
[ترجمه ترگمان]ما تو یه هتل قدیمی زندگی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The hotels are full up, and the guests have had to go to this dinky little motel way out on Stewart Avenue.
[ترجمه گوگل]هتل‌ها پر شده‌اند و مهمان‌ها مجبور شده‌اند به این متل کوچک در خیابان استوارت بروند
[ترجمه ترگمان]هتل پر شده و میهمانان باید به یک هتل کوچک و کوچک در خیابان استوارت بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوچک (صفت)
small, short, little, fractional, tiny, minute, bantam, miniature, pocket, diminutive, petty, dinky, puny, runty, gracile, teeny, pint-size, pint-sized, small-fry, weeny

زیبا (صفت)
cute, yummy, handsome, beautiful, scrumptious, spiffy, fair, beauteous, elegant, picturesque, goodly, well-favored, well-favoured, bonnie, bonny, chic, stylish, dinky, eyeful, pulchritudinous

شیک (صفت)
smart, suave, scrumptious, snappy, trig, swell, swagger, chic, stylish, fashionable, finicky, dapper, dinky, finical, modish

تمیز (صفت)
clean, pure, spiffy, neat, tidy, dapper, prim, dinky

انگلیسی به انگلیسی

• cute; small; appealingly small (british slang); overly small, unattractively small (scottish slang)

پیشنهاد کاربران

British English - informal - adjective :
کوچک و جذاب
Cute
به عنوان مثال :
a dinky little bag
American English - adjective :
خیلی کوچک و اغلب نه چندان زیبا
به عنوان مثال :
It was a really dinky hotel room
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/dinky
a dinky little bag
جذاب. زیبا و کوچک

بپرس