saunter

/ˈsɒntər//ˈsɔːntə/

معنی: گردش، ولگردی کردن، پرسه زدن
معانی دیگر: (به طور تفریح آمیز و بی شتاب) راه رفتن، خرامیدن، سلانه سلانه راه رفتن، چرامیدن، مچیدن، لنجیدن، گرازیدن، خرامش، پرسه زنی

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: saunters, sauntering, sauntered
• : تعریف: to walk at an unhurried, leisurely pace; stroll.
مترادف: amble, stroll
مشابه: idle, mosey, pace, promenade, step, trail, walk

- She sauntered past his house, hoping he'd come out to speak with her.
[ترجمه گوگل] او از کنار خانه او عبور کرد، به این امید که او بیرون بیاید تا با او صحبت کند
[ترجمه ترگمان] از خانه او رد شد، به این امید که بیرون بیاید تا با او صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a leisurely walk or pace; stroll.
مترادف: amble, stroll
مشابه: meander, promenade, ramble, walk

- They went for a saunter in the park.
[ترجمه S.b] آنها برای ولگردی به پارک رفتند.
|
[ترجمه گوگل] آنها برای سونوگرافی در پارک رفتند
[ترجمه ترگمان] آن ها برای گردش در پارک قدم می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Let's go for a saunter along the river.
[ترجمه گوگل]بیا برویم کنار رودخانه برای سانتر
[ترجمه ترگمان]بیا قدم بزنیم و برویم کنار رودخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We watched our fellow students saunter into the building.
[ترجمه Peter Strahm] ما هم کلاسی هایمان را هنگامی که درون ساختمان پرسه میزدند مشاهده کردیم.
|
[ترجمه گوگل]ما دانش‌آموزان خود را تماشا کردیم که به داخل ساختمان می‌رفتند
[ترجمه ترگمان]ما به fellow نگاه کردیم و وارد ساختمان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He panned towards a piano, saw her saunter over to it.
[ترجمه گوگل]او به سمت یک پیانو چرخید، و او را دید که در حال حرکت به سمت آن است
[ترجمه ترگمان]او به سوی یک پیانو رفت و او را در حال ولگردی به آن دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hope was quite content to saunter around the pretty little village.
[ترجمه گوگل]هوپ از گشت و گذار در اطراف دهکده کوچک بسیار راضی بود
[ترجمه ترگمان]امید کاملا راضی بود که اطراف دهکده کوچک و قشنگ پرسه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They did not saunter but walked with some definite goal in view.
[ترجمه گوگل]آنها غوطه ور نشدند، بلکه با هدف مشخصی راه می رفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها بی هدف حرکت نمی کردند بلکه با هدفی مشخص راه می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I like we're saunter and leave a footmark in the beach.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم که در حال غواصی هستیم و رد پایی در ساحل به جا می گذاریم
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم پیاده برویم و یک ردپا را در ساحل رها کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Through the window, she saw Anderson saunter over.
[ترجمه گوگل]از پشت پنجره، اندرسون را دید که در حال غواصی است
[ترجمه ترگمان]از پنجره دید که اندرسون پرسه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She began a slow saunter toward the bonfires.
[ترجمه گوگل]او به آرامی به سمت آتش سوزی ها حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]با قدم های آهسته به طرف bonfires رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He walked with a kind of saunter as if he hadn't a care in the world.
[ترجمه گوگل]او با نوعی سانتر راه می‌رفت که انگار در دنیا هیچ مراقبتی ندارد
[ترجمه ترگمان]با حالتی of طوری راه می رفت که انگار به هیچ وجه به دنیا اهمیت نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Locals and tourists saunter along with shopping bags.
[ترجمه گوگل]مردم محلی و گردشگران همراه با کیسه های خرید غواصی می کنند
[ترجمه ترگمان]افراد محلی و گردشگر به همراه کیسه های خرید به ولگردی می پردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I often see Yicila depends on Azrael in saunter all round me.
[ترجمه گوگل]من اغلب می بینم که Yicila در اطراف من به عزرائیل وابسته است
[ترجمه ترگمان]غالبا می بینم که Yicila در دور و بر من پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I often see Azrael is all round me saunter.
[ترجمه گوگل]من اغلب می بینم که عزرائیل در اطراف من غوغا می کند
[ترجمه ترگمان]غالبا می بینم که دور و بر من پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This part of the route should be an easy saunter.
[ترجمه گوگل]این قسمت از مسیر باید یک سانتر آسان باشد
[ترجمه ترگمان]این بخش از مسیر باید یک پیاده روی آسان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As I walked through the door one of the two book-end bouncers began to saunter over to the reception desk.
[ترجمه گوگل]همانطور که از در عبور می کردم، یکی از دو کتابفروشی شروع کرد به سمت میز پذیرش
[ترجمه ترگمان]وقتی از در وارد شدم، یکی از دو bouncers آخر کتاب شروع به پرسه زدن به میز پذیرش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گردش (اسم)
flow, progress, operation, movement, travel, period, airing, circulation, turn, excursion, twirl, paseo, revolution, promenade, race, wrest, canter, roll, trip, circuit, circumvolution, itineracy, itinerancy, stroll, saunter, gyration, hike, jaunt, meander, nutation

ولگردی کردن (فعل)
lout, hull, vagabond, gallivant, loaf, mooch, saunter

پرسه زدن (فعل)
moon, ramble, prog, rove, roam, loaf, saunter, knock about, prowl, loiter about, potter

انگلیسی به انگلیسی

• leisurely walk, stroll, slow walk for pleasure
walk slowly, stroll, meander
if you saunter somewhere, you walk there in a slow, casual way.

پیشنهاد کاربران

to walk in a slow and relaxed way, often in no particular direction
آهسته و آرام راه رفتن، اغلب بدون جهت خاصی
پرسه زدن
He sauntered by, looking very pleased with himself.
My cousin stood up, yawning, and sauntered away toward the door.
...
[مشاهده متن کامل]

The women, obviously happy to be together, would chatter enthusiastically, sauntering slowly in large groups to their classrooms.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/saunter
متضاد brisk : چابک سریع فرز
خرامان خرامان رفتن
قدم زدن آهسته ( با اطمینان )
to walk in a slow relaxed way, especially so that you look confident or proud
پرسه زدن. گردش
He came sauntering down the road with his hands in his pockets

بپرس