surfeit

/ˈsɜːrfət//ˈsɜːfɪt/

معنی: زیاده روی، امتلاء، پر خوردن
معانی دیگر: زیادتی، زیادگی، افراط، (عامیانه) یک دنیا، یک عالمه، زیاده خوری، زیاده نوشی، پر خوری، شکم بارگی، پرخوری کردن، زیاده روی کردن، شکمبارگی کردن، وازده شدن، دلزده شدن، زده شدن، امتلا پیدا کردن، (در اثر زیاده روی) تهوع، دلزدگی، وازدگی، زدگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an extra or excessive amount; oversupply; surplus.
مترادف: excess, overabundance, oversupply, superfluity, surplus
متضاد: dearth, lack
مشابه: bellyful, fat, glut, overflow, plethora, saturation

- There was a surfeit of apples that year, and many went into cider.
[ترجمه گوگل] آن سال انبوهی از سیب وجود داشت و بسیاری از سیب ها به سیب زمینی رفتند
[ترجمه ترگمان] در آن سال تعداد زیادی سیب وجود داشت و بسیاری از آن ها به شراب سیب رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is always a surfeit of actors hoping to get an audition.
[ترجمه گوگل] همیشه انبوهی از بازیگران وجود دارند که امیدوارند تست بازیگری را دریافت کنند
[ترجمه ترگمان] همیشه تعداد زیادی از بازیگران امیدوارند که در تست بازیگری شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: excessive indulgence in food or drink.
مترادف: excess, gluttony, gorge
متضاد: dearth
مشابه: glut, orgy, overindulgence, pig-out, rapaciousness, voraciousness

(3) تعریف: satiety or disgust as a result of such overindulgence.
مترادف: bloat, glut, repletion, satiety
مشابه: disgust, nausea
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: surfeits, surfeiting, surfeited
مشتقات: surfeited (adj.)
• : تعریف: to feed, fill, or supply to excess; satiate.
مترادف: glut, sate, satiate, saturate
متضاد: whet
مشابه: fill, gorge, inundate, overflow, overload, stuff

- The feast surfeited the guests, some of whom now felt unable to move.
[ترجمه گوگل] ضیافت مهمانان را غرق کرد، که برخی از آنها اکنون احساس می کردند نمی توانند حرکت کنند
[ترجمه ترگمان] ضیافت پر از بیماران، عده ای از آنان که اکنون قادر به حرکت نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a surfeit of compliments
افراط در تعارف

2. a surfeit of fatty foods
زیاده روی در غذاهای پر چربی

3. A surfeit of rich food is bad for you.
[ترجمه حسین] زیاده روی در غذاهای چرب براتون مضره
|
[ترجمه گوگل]مقدار زیاد غذای غنی برای شما مضر است
[ترجمه ترگمان]بیش از حد غذای غنی برای شما بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Indigestion can be brought on by a surfeit of rich food.
[ترجمه گوگل]سوء هاضمه می تواند با مصرف زیاد غذای غنی ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]Indigestion را می توان با بیش از حد مواد غذایی غنی به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's no good for your health to surfeit yourself.
[ترجمه گوگل]این برای سلامتی شما خوب نیست که خودتان را زیاد کنید
[ترجمه ترگمان]برای سلامتیت خوب نیست که به surfeit بری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rationing had put an end to a surfeit of biscuits long ago.
[ترجمه گوگل]جیره بندی مدت ها پیش به انبوه بیسکویت ها پایان داده بود
[ترجمه ترگمان]Rationing خیلی وقت پیش به آن surfeit رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There has been a surfeit of plays about divorce on the television recently.
[ترجمه گوگل]اخیراً نمایش های زیادی در مورد طلاق در تلویزیون پخش شده است
[ترجمه ترگمان]اخیرا تعداد زیادی از نمایش ها در مورد طلاق در تلویزیون وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Both have been suffering from a surfeit of squash, according to the man who manages them, Norman Norrington.
[ترجمه گوگل]طبق گفته‌ی مردی که آنها را مدیریت می‌کند، نورمن نورینگتون، هر دو از اسکواش رنج می‌برند
[ترجمه ترگمان]براساس اظهارات مردی که آن ها را مدیریت می کند، Norman Norrington هر دو از بیش از حد اسکواش رنج برده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The world has a surfeit of mediocre drummers.
[ترجمه گوگل]دنیا انبوهی از درامرهای متوسط ​​دارد
[ترجمه ترگمان]جهان بیش از حد از drummers متوسط برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There can never be a surfeit of the propagation of that fundamental message of grace.
[ترجمه گوگل]هرگز نمی توان از انتشار آن پیام بنیادی فیض انباشته شد
[ترجمه ترگمان]هرگز امکان ندارد که انتشار آن پیام بنیادی گریس را بیش از حد به خاطر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is a surfeit of managers in the company.
[ترجمه گوگل]انبوهی از مدیران در شرکت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از مدیران در این شرکت وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This was about surfeit of the senses.
[ترجمه گوگل]این در مورد غوغای حواس بود
[ترجمه ترگمان]این به خاطر بیش از حد حواس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Boardsailors could find a surfeit of interest for them in hall two.
[ترجمه گوگل]ملوانان تخته می توانستند در سالن دو علاقه زیادی به آنها پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]Boardsailors می توانستند برای آن ها در سالن دوم یک نوع surfeit پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's already had a surfeit of wives.
[ترجمه گوگل]او قبلاً زن های زیادی داشته است
[ترجمه ترگمان]همین الانش هم یه عالمه زن به بار آورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A surfeit of rock dust blocked their vision and irritated their throats.
[ترجمه گوگل]انبوهی از غبار سنگ دید آنها را مسدود کرده و گلوی آنها را تحریک می کند
[ترجمه ترگمان]یک نوع گرد و خاک سنگ جلوی دید آن ها را گرفته بود و throats را به هم می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیاده روی (اسم)
exceeding, self-indulgence, indulgence, extravagance, surfeit, immoderation, intemperance, ultraism

امتلاء (اسم)
surfeit

پر خوردن (فعل)
gorge, glut, surfeit, overeat, gormandize

انگلیسی به انگلیسی

• overindulgence, excessive eating or drinking; unpleasant feeling caused by overindulgence, satiety; excess
eat or drink to excess, gorge; overindulge; oversupply
if there is a surfeit of something, there is too much of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

زورچپانی کردن
علاوه بر پرخوری
موج سواری یا ورزش موج سواری هم میشه
- افراط/ زیاده روی در خوردن
overeating، indulgence in eating or drinking
- مقدار بیش از حد از هر چیزی
an excessive amount
- تهوع ناشی از افراط در خوردن
A sickness caused by overindulgence
پرخوری . پرخوری کردن
تعداد زیاد. مقدار زیاد
زیاده روی. پرخوری

بپرس