پیشنهادهای مرجان (١,٠٥٨)
خردکن زباله ( زیر سینک ) یه دستگاه زیر سینکه که بقایای غذایی رو خرد می کنه تا راحت تر بریزن تو فاضلاب ( توی ایران کمتره ) . مثال: He turned on the ...
زیرانداز خشک کننده یه نوع پد نرم که ظرف ها بعد از شست وشو روش قرار می گیرن تا خشک بشن. جایگزین آب چکانه گاهی. مثال: Put the glasses on the drying m ...
دستکش ظرف شویی دستکش های پلاستیکی برای محافظت از پوست دست هنگام شستن ظرف با آب داغ یا مواد شوینده. مثال: She wore gloves to wash the dishes. مشتقا ...
اسفنج یه تیکه نرم و جاذب برای شستن ظرف یا پاک کردن لکه ها از سطح ها. مثال: Wipe the counter with a clean sponge. مشتقات: اسم: sponge – اسفنج فعل: ...
حوله ی آشپزخانه پارچه ای برای خشک کردن دست ها یا ظرف ها بعد از شست وشو. مثال: Dry the dishes with a clean towel. مشتقات: اسم: towel – حوله فعل: to ...
اسکاج / سیم ظرف شویی وسیله ای برای سابیدن چربی ها و لکه های سمج از ظرف و قابلمه. مثال: Use the scrubber to clean the burnt pot. مشتقات: اسم: scrub ...
مایع ظرف شویی مایعی کف دار برای شستن ظروف دستی، با بوی لیمو یا سیب سبز 😋 مثال: Don’t forget to add some dish soap to the water. مشتقات: اسم: soap ...
آب چکان قفسه ای برای قرار دادن ظرف های شسته شده تا خشک بشن. معمولاً کنار سینکه. مثال: Put the clean plates in the dish rack. مشتقات: اسم: rack – ق ...
قالب یخ ظرف هایی معمولاً پلاستیکی برای درست کردن تکه های یخ توی فریزر. مثال: I filled the ice tray with water and put it in the freezer. مشتقات: ا ...
یخچال کوچک یخچال کوچیکی که معمولاً توی اتاق خواب یا اداره استفاده می شه. مخصوص نوشیدنی، میان وعده، یا وسایل شخصی. مثال: He has a mini fridge in his ...
ظروف نگهداری غذا ظرف های پلاستیکی یا شیشه ای برای نگه داشتن باقی مانده ی غذا تو یخچال یا فریزر. مثال: Put the leftovers in a food storage container ...
یخدان سنتی یه نوع باستانی تر از کول باکس! برای زمان هایی که هنوز برق نبود یا توی سفرهای بدون برق کاربرد داره. مثال: They kept drinks cold in the ic ...
دستگاه وکیوم هوا رو از بسته بندی غذا خارج می کنه تا مواد غذایی دیرتر خراب بشن، مخصوص فریزر یا نگهداری خشکبار. مثال: I sealed the meat using a vacuu ...
کیف حرارتی کیفی عایق دار که دما رو حفظ می کنه. بسته به نیاز، می تونه سرد یا گرم نگه داره ( مثلاً غذای بیرون بر ) . مثال: She carried the lunch in a ...
کول باکس / یخدان وسیله ای قابل حمل برای نگه داری خوراکی ها و نوشیدنی ها در سفر یا پیک نیک با کمک یخ. مثال: We took a cooler full of drinks to the b ...
یخ ساز این دستگاه کوچولو یا بخشی از یخچاله که تکه های یخ تولید می کنه، مخصوص نوشیدنی های خنک تابستونی! مثال: The ice maker is full of ice cubes. مش ...
فریزر بخش منجمدکننده، معمولاً پایین یا بالای یخچاله، برای نگه داری طولانی تر مثل گوشت، بستنی، سبزیجات فریزری. مثال: We stored the chicken in the fr ...
یخچال وسیله ای ضروری برای خنک نگه داشتن مواد غذایی، نوشیدنی ها، باقی مانده ی غذا و چیزایی که زود فاسد می شن. مثال: I put the milk in the refrigerat ...
گریل برای کباب کردن گوشت، سبزیجات و هر چیزی که باید یه کم دود بخوره! مثال: He grilled the steak on the electric grill. مشتقات: اسم: grill – گریل فع ...
اجاق القایی نوع مدرنی از اجاق که با آهن ربا کار می کنه و ظرف رو مستقیماً گرم می کنه، نه سطح رو. مثال: The induction cooktop heats up very quickly. ...
سرخ کن بدون روغن برای سرخ کردن غذاها بدون روغن زیاد. سیب زمینی، مرغ و حتی دونات هم توش پخته می شه. مثال: I made crispy fries in the air fryer. مشت ...
زودپز برای وقتی که عجله داری و می خوای خورشت تو نیم ساعت بپزه! مثال: She used a pressure cooker to cook beans faster. مشتقات: اسم: pressure cooker ...
پلوپز برنج درست کردن رو راحت می کنه. یه دکمه می زنی و خودش کارو تموم می کنه! مثال: I cooked perfect rice in the rice cooker. مشتقات: اسم: rice cook ...
پلوپز یا آرام پز غذاهایی که باید مدت طولانی با حرارت کم بپزن رو توی این می ریزن، مثل خورشت یا آش. مثال: I made beef stew in the slow cooker. مشتقا ...
قاشق های اندازه گیری یه قاشق چای خوری این، نصف قاشق اون! توی شیرینی پزی خیلی کاربردیه. مثال: She added one teaspoon of vanilla using measuring spoo ...
پیمانه ها واسه کسایی که با عشق و دقت آشپزی می کنن، اینا ابزار مقدس ان. مثال: I used measuring cups to add the right amount of flour. مشتقات: اسم: ...
آبکش پاستا، برنج، سبزی… تا آب نداشته باشن که خوشمزه نمی شن! آبکش نجات دهنده ست. مثال: She drained the pasta in a colander. مشتقات: اسم: colander – ...
پوست کن پوست هویج، سیب زمینی، سیب و همه چی رو خیلی تمیز و حرفه ای می گیره. مثال: He peeled the potatoes with a peeler. مشتقات: اسم: peeler – پوست ...
رنده وقتی بخوای پنیر یا هویج رو بریزی رو سالاد یا غذا، رنده یار وفاداره. مثال: I grated some cheese on top of the pasta. مشتقات: اسم: grater – رند ...
ملاقه اگه بخوای سوپ یا آش رو مثل آدم بریزی توی کاسه، بدون ملاقه هیچ کاری نمی تونی بکنی! مثال: She served the stew using a ladle. مشتقات: اسم: ladle ...
انبر وقتی نمی خوای دستت بسوزه ولی می خوای گوشت رو بچرخونی، انبر می اد وسط! مثال: I used tongs to flip the chicken. مشتقات: اسم: tongs – انبر فعل ( ...
قاشق هر کی گفته قاشق فقط واسه خوردنه، حتماً آشپزی نکرده! هم می زنی، هم می چشی، هم اندازه می گیری. مثال: I stirred the soup with a large spoon. مشت ...
قاشق هر کی گفته قاشق فقط واسه خوردنه، حتماً آشپزی نکرده! هم می زنی، هم می چشی، هم اندازه می گیری. مثال: I stirred the soup with a large spoon. مشتق ...
چاقو ستاره ی بی چون وچرای آشپزی! هر آشپز خوب، یه چاقوی خوب داره. مثال: She used a sharp knife to slice the tomato. مشتقات: اسم: knife – چاقو فعل: ...
تخته برش هیچ چیزی بدون این تمیز نمی مونه! مخصوصاً وقتی داری سبزیجات یا گوشت خرد می کنی. مثال: I chopped onions on the cutting board. مشتقات: اسم: ...
قابلمه کوچک برای درست کردن سس، سوپ، یا پختن یه چیزی در مقدار کم خیلی به دردبخوره. مثال: She heated the soup in a small saucepan. مشتقات: اسم: sauc ...
ماهیتابه پادشاه سرخ کردنی ها! تخم مرغ، سوسیس، پنکیک و هرچی بخوای. مثال: He fried eggs in the frying pan. مشتقات: اسم: frying pan – ماهیتابه فعل: t ...
کتری برقی / کتری آب جوش لازم داری؟ این وسیله کار رو سریع و راحت می کنه. مثال: I boiled water in the kettle for tea. مشتقات: اسم: kettle – کتری فعل ...
توستر برای نون تست، عاشقان صبحونه حتماً باید یکی داشته باشن! مثال: I made two slices of toast in the toaster. مشتقات: اسم: toaster – دستگاه تُست فعل ...
مایکروویو نجات دهنده ی وعده های سریع! غذا رو سریع گرم می کنه، بعضی وقتا هم می پزه. مثال: He microwaved his lunch in two minutes. مشتقات: اسم: micro ...
اجاق گاز مغز متفکر آشپزخونه ست! همه ی غذاهای خوشمزه از اینجا شروع می شن. مثال: I cooked pasta on the stove. مشتقات: اسم: stove – اجاق گاز صفت: sto ...
فر برای پختن کیک، لازانیا، پیتزا و کلی چیز دیگه، فر بهترین رفیقته. مثال: She baked bread in the oven. مشتقات: اسم: oven – فر صفت: oven - safe – من ...
آشپزخانه: یه فضای پر از عشق، روغن، بوی پیاز داغ و احتمالاً یه ظرف نشسته 😅 اینجا هم غذا پخته می شه، هم دل. اگه یکی بگه "من آشپزی دوست ندارم"، شاید فق ...
بالکن سکویی بیرون از دیوار ساختمان، معمولاً در طبقات بالا که به فضای آزاد راه دارد. مثال: She stood on the balcony, watching the sunset. او روی بال ...
نرده نرده ای که اطراف بالکن نصب می شود برای امنیت و زیبایی. مثال: The railing around the balcony was made of wrought iron. نرده ی اطراف بالکن از آه ...
سایبان پوششی بالای بالکن برای جلوگیری از تابش مستقیم نور خورشید یا باران. مثال: They installed an awning to shade the balcony. آن ها یک سایبان نصب ...
گلدان بزرگ گلدان های تزئینی مخصوص بالکن برای کاشت گل یا سبزیجات. مثال: The planters on the balcony are full of colorful flowers. گلدان های روی بال ...
زنگ بادی وسیله ای تزئینی که با وزش باد صداهای ملایمی ایجاد می کند. مثال: The wind chimes on the balcony made a soothing sound. زنگ های بادی روی با ...
صندلی فضای باز صندلی های مقاوم در برابر آفتاب و باران، مناسب نشستن در بالکن. مثال: He relaxed in an outdoor chair with a cup of tea. او با یک فنجان ...
دیواره ی حریم خصوصی صفحه هایی برای ایجاد حریم خصوصی در بالکن، مخصوصاً در آپارتمان ها. مثال: They installed a privacy screen to block the neighbor’s ...
چراغ ریسه ای ریسه های نوری تزئینی که در شب فضای بالکن را زیباتر می کنند. مثال: The fairy lights gave the balcony a magical feel. چراغ های ریسه ای ...
کف پوش چوبی پوشش چوبی یا مصنوعی روی کف بالکن برای زیبایی و راحتی بیشتر. مثال: The balcony had elegant wooden decking. بالکن کف پوش چوبی شیکی داشت. ...
صندلی آویزی نوعی صندلی پارچه ای که از سقف آویزان می شود، برای استراحت. مثال: She curled up in a hammock chair with a book. او با یک کتاب روی صندلی ...
باغچه ی بالکنی سبک کوچکی از باغبانی در بالکن، شامل گیاهان در گلدان یا جعبه. مثال: He grows herbs in his balcony garden. او در باغچه ی بالکنی اش سبز ...
توالت وسیله ای برای دفع ادرار و مدفوع. مثال: The toilet is in the corner of the bathroom. توالت در گوشه ی سرویس بهداشتی قرار دارد. مشتقات: اسم ...
روشویی ظرف یا حوضچه ای با شیر آب، معمولاً برای شستن دست و صورت. مثال: She washed her hands in the sink. او دست هایش را در روشویی شست. مشتقات: ا ...
وان ظرف بزرگی برای حمام کردن، معمولاً با آب گرم پر می شود. مثال: The bathtub is filled with warm water. وان با آب گرم پر شده است. مشتقات: اسم: ...
دوش وسیله ای که آب را از بالا به پایین اسپری می کند برای حمام کردن. مثال: He took a quick shower before dinner. او قبل از شام یک دوش سریع گرفت. م ...
دستمال توالت دستمال مخصوص تمیز کردن پس از استفاده از توالت. مثال: We need to buy more toilet paper. باید دستمال توالت بیشتری بخریم. مشتقات: اسم: ...
مسواک وسیله ای برای تمیز کردن دندان ها. مثال: Don’t forget to bring your toothbrush. یادت نره مسواکت رو بیاری. مشتقات: اسم: toothbrush – مسواک
حوله پارچه ای برای خشک کردن بدن یا دست ها بعد از شستن. مثال: She dried her hands with a towel. او دست هایش را با حوله خشک کرد. مشتقات: اسم: tow ...
خمیردندان ماده ای که همراه مسواک برای تمیز کردن دندان استفاده می شود. مثال: He put toothpaste on his toothbrush. او روی مسواکش خمیردندان گذاشت. م ...
تلمبه دستی ابزار لوله بازکن برای باز کردن گرفتگی توالت یا سینک. مثال: He used a plunger to unclog the toilet. او با تلمبه دستی توالت را باز کرد. ...
شامپو مایعی که برای شستن موها استفاده می شود. مثال: She bought a new shampoo for her dry hair. او شامپوی جدیدی برای موی خشک خود خرید. مشتقات: اس ...
نرم کننده مو محصولی که بعد از شامپو برای نرم و لطیف کردن موها استفاده می شود. مثال: Apply conditioner after shampooing your hair. بعد از شامپو زدن، ...
حوله پوش / روپوش حمام لباسی نرم و گرم برای پوشیدن بعد از حمام. مثال: He put on his bathrobe after getting out of the shower. بعد از بیرون آمدن از ح ...
لیف وسیله ای برای لایه برداری و تمیز کردن پوست هنگام حمام. مثال: Use a loofah to scrub your skin gently. با لیف پوستت را به آرامی تمیز کن. مشتقات ...
صابون محصولی برای شستن بدن یا دست ها. مثال: She prefers liquid soap over bar soap. او صابون مایع را به صابون قالبی ترجیح می دهد. مشتقات: اسم: soa ...
کف شور / فاضلاب محل خروج آب از وان یا دوش. مثال: The drain was clogged, so the water didn’t go down. کف شور گرفته بود و آب تخلیه نمی شد. مشتقات: ...
اسفنج لیف نوعی اسفنج مخصوص حمام برای لایه برداری پوست. مثال: A loofah sponge helps exfoliate dead skin. لیف اسفنجی به لایه برداری پوست مرده کمک می ...
آبگرم کن دستگاهی برای گرم کردن آب حمام و شیرها. مثال: The water heater stopped working yesterday. آبگرم کن دیروز خراب شد. مشتقات: اسم: water hea ...
لایه بردار محصولی که پوست مرده را از بین می برد. مثال: Use an exfoliator once a week for smooth skin. هفته ای یک بار از لایه بردار استفاده کن تا پو ...
کشو بخشی کشویی در کمد برای نگهداری لباس یا وسایل کوچک. مثال: He keeps his socks in the drawer. جوراب هایش را در کشو نگه می دارد. مشتقات: اسم: dra ...
طبقه سطحی صاف در داخل کمد برای قرار دادن لباس یا اشیا. مثال: She organized her shoes on the top shelf of the wardrobe. کفش هایش را روی طبقه بالای ...
چوب لباسی وسیله ای برای آویزان کردن لباس ها داخل کمد. مثال: Hang your coat on a hanger to keep it wrinkle - free. کوت خود را روی چوب لباسی آویزان ک ...
میله لباس آویز میله ای داخل کمد برای آویزان کردن لباس ها. مثال: The closet rod is sturdy enough to hold all her dresses. میله لباس آویز به قدر کافی ...
جعبه نگهداری جعبه ای برای ذخیره کردن لباس ها یا وسایل داخل کمد. مثال: Seasonal clothes are kept in storage boxes under the bed. لباس های فصلی را در ...
نظم دهنده کمد وسیله یا سیستم هایی برای مرتب کردن لباس ها و وسایل داخل کمد. مثال: She bought a closet organizer to better arrange her shoes and bags ...
غلطک پرزگیر وسیله ای برای پاک کردن پرز و مو از روی لباس ها. مثال: Use a lint roller before going to an important meeting. قبل از رفتن به جلسه مهم، ...
جداکننده کشو وسیله ای برای تقسیم بندی کشوها جهت مرتب کردن وسایل کوچک. مثال: He uses a drawer divider to keep his ties and belts organized. برای مر ...
نهال گیاه جوانی که تازه از بذر رشد کرده است. مثال: The gardener planted healthy seedlings in the greenhouse. باغبان نهال های سالم را در گلخانه کاش ...
گلخانه ساختمانی شفاف یا نیمه شفاف برای کشت و پرورش گیاهان در محیط کنترل شده. مثال: Tomatoes grow faster in a greenhouse because of the warm environ ...
خاک گلدانی خاک مخصوص کاشت گیاهان در گلدان یا گلخانه. مثال: Use good - quality potting soil to help plants grow strong. برای رشد قوی گیاهان از خاک گ ...
سیستم آبیاری تجهیزاتی برای آبیاری منظم و کنترل شده گیاهان در گلخانه. مثال: The irrigation system ensures all plants get enough water. سیستم آبیاری ...
لامپ رشد لامپی که نور مخصوص برای رشد گیاهان تولید می کند، به ویژه در محیط های کم نور. مثال: Plants in the greenhouse thrive under grow lights during ...
تهویه گردش هوای تازه در گلخانه برای حفظ دمای مناسب و جلوگیری از رطوبت زیاد. مثال: Proper ventilation in the greenhouse prevents mold growth. تهویه ...
رطوبت میزان بخار آب موجود در هوا داخل گلخانه. مثال: Maintaining the right humidity is important for tropical plants. حفظ رطوبت مناسب برای گیاهان گر ...
پارچه سایه بان پارچه ای برای کاهش نور مستقیم خورشید داخل گلخانه. مثال: They used a shade cloth to protect delicate plants from harsh sun. برای محاف ...
کود ماده ای که برای تغذیه و رشد بهتر گیاهان به خاک اضافه می شود. مثال: Adding fertilizer helps the plants produce bigger flowers. افزودن کود باعث ت ...
تکثیر فرآیند تولید گیاهان جدید از بذر، قلمه یا سایر روش ها. مثال: Propagation of plants in the greenhouse is done by cuttings. تکثیر گیاهان در گلخ ...
مبارزه با آفات روش ها و ابزارهایی برای جلوگیری یا از بین بردن حشرات و آفات گیاهی. مثال: They used natural methods of pest control to protect their c ...
بالش وسیله نرم و راحت برای گذاشتن سر هنگام خواب. مثال: I like to sleep with two pillows for extra comfort. دو تا بالش می گذارم تا راحت تر بخوابم. ...
تخت خواب محلی برای خوابیدن و استراحت، معمولاً با تشک و قاب. مثال: I bought a new bed to improve my sleep quality. یک تخت خواب جدید خریدم تا خواب به ...
پتو روپوش نرم و گرم برای پوشاندن بدن هنگام خواب. مثال: It was cold last night, so I used an extra blanket. دیشب هوا سرد بود، پس از پتوی اضافه استف ...
کمد لباس کابینتی بزرگ برای نگهداری لباس ها و لوازم شخصی. مثال: Her wardrobe is full of colorful dresses. کمد لباس او پر از لباس های رنگارنگ است. ...
تشک قسمت نرم تخت که روی آن می خوابند. مثال: A good mattress can reduce back pain. یک تشک خوب می تواند درد کمر را کاهش دهد. مشتقات: اسم: mattress ...
میز آرایش یا کشو کمدی با کشو برای نگهداری لباس و وسایل آرایش. مثال: She organized her makeup on the dresser. او وسایل آرایشش را روی میز آرایش مرتب ...
پرده ها پارچه هایی که پنجره را می پوشانند و جلوی نور یا دید را می گیرند. مثال: I closed the curtains to block the sunlight. برای جلوگیری از نور خو ...
ملافه ها پارچه هایی که روی تشک و زیر پتو کشیده می شوند. مثال: I changed the sheets every week to keep the bed fresh. هر هفته ملافه ها را عوض می کن ...
ساعت زنگ دار ساعتی که برای بیدار کردن فرد در زمان مشخص زنگ می زند. مثال: My alarm clock wakes me up every morning at 7 AM. ساعت زنگ دارم هر روز صب ...
کمد دیواری فضایی تعبیه شده در دیوار برای آویزان کردن لباس ها. مثال: All my coats are hanging in the closet. تمام پالتوهایم در کمد دیواری آویزان هست ...
میز میز مخصوص کار کردن، معمولاً برای گذاشتن لپ تاپ، کاغذ و ابزارهای اداری. مثال: I bought a new desk to organize my work better. یک میز جدید خریدم ...
صندلی صندلی راحتی که کنار میز کار استفاده می شود. مثال: An ergonomic chair helps reduce back pain during long work hours. یک صندلی ارگونومیک کمک می ...
کامپیوتر وسیله اصلی کار در بیشتر دفاتر و اتاق های کار. مثال: I spend most of my workday in front of my computer. بیشتر روز کاری ام را جلوی کامپیوتر ...
مانیتور صفحه نمایش کامپیوتر که تصاویر و متن ها را نشان می دهد. مثال: A large monitor improves productivity by showing more information. یک مانیتور ...
کیبورد صفحه کلید برای وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر. مثال: I prefer a wireless keyboard for more comfort. برای راحتی بیشتر، کیبورد بی سیم را ترجیح ...
موس وسیله ای برای حرکت دادن نشانگر روی صفحه کامپیوتر. مثال: Using a wireless mouse keeps my desk tidy. استفاده از موس بی سیم میز کارم را مرتب نگه م ...
چاپگر دستگاهی برای چاپ اسناد و مدارک. مثال: The office printer is out of ink again! چاپگر اداره دوباره جوهرش تمام شده! مشتقات: اسم: printer – چاپگر
دفترچه یادداشت دفترچه ای برای نوشتن یادداشت ها و ایده ها. مثال: I always carry a notebook to jot down important points during meetings. همیشه یک د ...
لوازم تحریر وسایل مختلف مثل خودکار، مداد، پاک کن و دفتر که برای نوشتن و کارهای اداری استفاده می شوند. مثال: Make sure you have all the stationery yo ...
فایل کابینت کمدی برای نگهداری و آرشیو اسناد و مدارک کاری. مثال: I keep all my contracts organized in the file cabinet. تمام قراردادهایم را در فایل ...
تخت کودک تخت کوچک و مخصوص نوزادان و کودکان خیلی کوچک برای خوابیدن. مثال: The baby sleeps peacefully in her crib every night. بچه هر شب با آرامش تو ...
اسباب بازی اشیایی که کودکان برای بازی و سرگرمی استفاده می کنند. مثال: The child was playing with her favorite toy car. بچه با ماشین اسباب بازی مورد ...
حیوان عروسکی عروسک نرم و پشمالویی که بچه ها دوست دارند باهاش بازی کنند و بغلت کنند. مثال: He always sleeps with his stuffed animal teddy bear. او ه ...
میز تعویض پوشک میزی مخصوص برای تعویض پوشک نوزاد، با فضای ذخیره سازی. مثال: Parents keep diapers and wipes on the changing table for convenience. و ...
چراغ خواب چراغ کوچکی که برای روشنایی ملایم شبانه در اتاق کودک استفاده می شود. مثال: A soft nightlight helps the baby feel safe in the dark. یک چرا ...
آویز کودک آویزی که معمولاً بالای تخت نوزاد آویزان می شود و با حرکت یا صدا کودک را سرگرم می کند. مثال: The colorful mobile spins slowly above the cr ...
زیرانداز بازی زیراندازی نرم و رنگی برای بازی و تمرین کودک روی زمین. مثال: The baby enjoys crawling and playing on the colorful play mat. بچه از خزی ...
صندلی غذاخوری کودک صندلی مخصوص کودکان برای نشستن و غذا خوردن روی میز بزرگسالان. مثال: The toddler sat happily in her high chair during lunch. کودک ...
صندوق اسباب بازی جعبه یا صندوقی برای نگهداری و مرتب کردن اسباب بازی ها. مثال: After playtime, the kids put all their toys back in the toy chest. ب ...
برچسب دیواری تصاویر و نقش های چسبان قابل نصب روی دیوار برای تزئین اتاق کودک. مثال: Colorful wall decals made the room more fun and lively. برچسب ه ...
حفاظ ایمنی در یا نرده ای برای جلوگیری از ورود کودک به مناطق خطرناک مثل پله ها. مثال: We installed a safety gate at the top of the stairs to keep the ...
پرده پرده ها از عناصر کلیدی زیبایی و نورپردازی هستن. بسته به جنس ( حریر، کتان، مخمل ) ، رنگ و طرحش می تونه فضا رو رسمی یا دنج کنه. مثال: The white c ...
میز کنار مبلی میز کوچیکی که کنار مبل گذاشته می شه؛ جای مناسبی برای لیوان چای، کتاب، آباژور یا شمع. مثال: She placed a lamp on the side table. او یک ...
مبل تک نفره دسته دار برای نشستن راحت یک نفر. گاهی در کنار مبل های بزرگ میاد، گاهی کنار پنجره یا شومینه. مثال: He sat in the armchair reading a newsp ...
وسایل تزئینی از شمع و مجسمه گرفته تا قاب عکس و گلدان. نقش مهمی توی شخصیت دادن به اتاق دارن. مثال: The decorative items made the room feel more perso ...
شمع قطعه ای از موم که با شعله روشن می شود و برای نور یا تزئین استفاده می شود. مثال: The room looked cozy with the soft glow of the candle. اتاق با ...
مبل یک صندلی بزرگ و نرم برای نشستن چند نفر، معمولاً بخش اصلی اتاق پذیرایی. مثال: They bought a new leather sofa for their living room. آنها یک مبل ...
فرش یک تکه پارچه ضخیم که کف اتاق را می پوشاند، نرم و گرم کننده است. مثال: The living room had a large Persian carpet. اتاق پذیرایی فرش بزرگ ایرانی ...
پرده پارچه ای که پنجره ها را می پوشاند و برای کنترل نور و حفظ حریم استفاده می شود. مثال: She drew the curtains to block out the sunlight. او پرده ...
لامپ / چراغ وسیله ای برای روشنایی، شامل پایه و حباب است. مثال: She turned on the lamp to read a book. او چراغ را روشن کرد تا کتاب بخواند. مشتقات: ...
میز وسط میز کوتاهی که جلوی مبل قرار می گیرد و برای قرار دادن نوشیدنی یا وسایل دکوری است. مثال: They placed a vase and magazines on the coffee table ...
ساعت دیواری وسیله ای برای نمایش زمان که معمولاً روی دیوار نصب می شود. مثال: The antique clock was the centerpiece of the room. ساعت عتیقه مرکز توج ...
میز تلویزیون میز یا کابینتی برای قرار دادن تلویزیون و وسایل مرتبط در اتاق پذیرایی. مثال: They chose a wooden TV stand that matched the decor. آنها ...
راهرو فضایی باریک که اتاق ها را به هم وصل می کند، معمولاً بین درها و اتاق ها قرار دارد. مثال: The children ran down the hallway to reach the living ...
ورودی خانه / پیش درب فضایی کوچک در جلوی در اصلی خانه که معمولاً برای استقبال مهمان و گذاشتن کفش و کت استفاده می شود. مثال: They decorated the foyer ...
جالباسی وسیله ای برای آویزان کردن کت و لباس ها در هال یا ورودی خانه. مثال: She hung her coat on the coat rack by the door. او کت خود را روی جالباسی ...
لابی فضای ورودی ساختمان های بزرگ مانند هتل یا اداره، معمولاً جایی برای نشستن موقت. مثال: The hotel lobby was spacious and filled with comfortable c ...
جا چتری ظرف یا قفسه ای برای گذاشتن چتر در هال یا ورودی. مثال: An umbrella stand by the door kept the wet umbrellas organized. یک جا چتری کنار در، ...
جاکفشی قفسه یا محفظه ای برای قرار دادن کفش ها در ورودی یا هال. مثال: They kept all their shoes neatly on the shoe rack near the door. تمام کفش های ...
نیمکت صندلی کوتاه و بدون پشتی که معمولاً در هال یا ورودی برای نشستن هنگام پوشیدن کفش قرار می گیرد. مثال: She sat on the bench to put on her shoes. ...
قلاب دیواری قلاب هایی که روی دیوار نصب می شوند برای آویزان کردن کلاه، کیف یا لباس. مثال: They hung their hats on the wall hooks near the entrance. ...
چراغ سقفی یا دیواری وسایل نورپردازی که روی سقف یا دیوار هال نصب می شوند. مثال: The light fixture in the hall gave off a warm glow. چراغ سقفی هال نو ...
پادری فرشی کوچک کنار در ورودی برای پاک کردن کفش قبل از ورود به خانه. مثال: Please wipe your feet on the doormat before coming inside. لطفاً قبل از ...
باغچه / گلکاری فضایی از حیاط که برای کاشت گل، گیاه و سبزیجات استفاده می شود. مثال: She spends hours watering her garden every morning. او هر صبح سا ...
چمن قسمتی از حیاط که با چمن طبیعی یا مصنوعی پوشیده شده است. مثال: The kids played soccer on the lawn all afternoon. بچه ها تمام بعدازظهر روی چمن ف ...
پاسیو فضای باز در حیاط که معمولاً برای نشستن، غذا خوردن یا تفریح ساخته شده است. مثال: They had dinner on the patio under the stars. آنها زیر ستاره ...
حصار / نرده دیوار یا حفاظی که دور حیاط کشیده می شود برای حفظ امنیت یا جدا کردن فضا. مثال: The white fence surrounds the entire backyard. حصار سفید ...
تاب وسیله ای برای تاب خوردن، معمولاً به پایه ای متصل شده و در حیاط نصب می شود. مثال: The children love playing on the swing in the yard. بچه ها دو ...
شیلنگ باغبانی ابزاری برای آب دادن به گل ها و گیاهان حیاط. مثال: He used the garden hose to water the flowers. او از شیلنگ باغبانی برای آب دادن گل ...
سکوی چوبی فضایی مسطح و معمولاً چوبی در حیاط که برای نشستن یا تفریح استفاده می شود. مثال: We sat on the deck and enjoyed the sunset. ما روی سکوی چو ...
Barbecue ( BBQ ) : باربیکیو / کباب پز وسیله ای برای پختن گوشت و غذا روی آتش در فضای باز حیاط. مثال: They had a barbecue party last weekend. آخر هف ...
گل کاری بخشی از حیاط که مخصوص کاشت گل ها و گیاهان تزئینی است. مثال: The flower bed near the porch is full of colorful roses. گل کاری کنار ایوان پر ...
آب پاش دستی وسیله ای برای آب دادن گل ها و گیاهان، معمولاً دستی و قابل حمل. مثال: She filled the watering can and watered the plants. آب پاش دستی را ...
مبلمان باغی مبلمان مخصوص حیاط مثل میز و صندلی مقاوم در برابر هوا. مثال: We bought new garden furniture for the patio. مبلمان باغی جدیدی برای پاسیو ...
باله نوعی رقص هنری بسیار دقیق و فرم دار که بر پایه ی حرکات نرم، هماهنگ و نمایشیه. اغلب با موسیقی کلاسیک اجرا میشه. مثال: Ballet requires years of pr ...
تانگو رقصی عاشقانه و احساسی که از آرژانتین میاد. حرکاتش دقیق، نزدیک و نمایشیه. مثال: They performed a dramatic tango that impressed the judges. اون ...
رقص شکم رقصی سنتی و شرقی که از خاورمیانه میاد و با حرکات موزون کمر و شکم همراهه. مثال: Belly dancing is not just art—it’s also a great workout! رقص ...
Breakdance ( B - boying ) – بریک دنس نوعی رقص خیابانی با حرکات آکروباتیک، چرخش روی زمین، و قدرت بدنی بالا. مثال: He amazed the crowd with his break ...
فلامنکو رقص سنتی اسپانیایی با ضربه های پا، حرکت های دست و نوازش احساسی گیتار. مثال: Flamenco dancers express deep emotion with every step. رقصنده ه ...
رقص معاصر ترکیبی از سبک های مختلف که تمرکز زیادی روی احساس، خلاقیت و بیان هنری داره. مثال: Contemporary dance allows performers to tell personal sto ...
والس رقصی کلاسیک، جفتی و آرام که با ریتم سه ضربی اجرا می شه و منشأش اروپاست. مثال: They glided across the floor in a graceful waltz. با یه والس دلن ...
لباس چسبان رقص ( لئوتارد ) لباس کشی و چسبانی که بیشتر در رقص باله، جَز یا معاصر استفاده می شه. مثال: She wore a black leotard and pink tights to ba ...
کفش رقص کفش های تخصصی برای رقصیدن که بسته به نوع رقص متفاوت طراحی می شن؛ مثل کفش باله، کفش سالسا، کفش تانگو. مثال: Good dance shoes provide support ...
دامن باله ( تو تو ) دامن پف دار و سبک که مخصوص رقص باله ست. معمولاً از تور درست می شه. مثال: Little ballerinas looked adorable in their tutus. بال ...
ساق گرم کن لباس های بافتنی برای گرم نگه داشتن عضلات ساق پا، به ویژه در باله و تمرین های رقص. مثال: Leg warmers keep dancers' muscles flexible durin ...
کف پوش رقص / سالن رقص سطحی صاف و معمولاً چوبی که مناسب رقص طراحی شده، تا هم ایمنی داشته باشه هم حرکت راحت تر باشه. مثال: The polished dance floor w ...
دیوار آینه ای برای تمرین رقص، آینه های بزرگ که به رقصنده کمک می کنن حرکات خودش رو ببینه و اصلاح کنه. مثال: She practiced her spins in front of the m ...
sank شکل گذشته ی فعل sink به معنای فرورفتن یا غرق شدن است. مثلاً وقتی چیزی مثل کشتی یا دل آدم توی یه لحظه بد، پایین می ره! مترادف هایی مثل submerged ...
میله باله میله ای افقی که رقصنده ها برای گرم کردن و تمرین حرکات پایه ازش استفاده می کنن. مثال: Students lined up at the barre to begin their stretch ...
لباس اجرای رقص لباس مخصوص برای اجرا که با نوع رقص و داستان هماهنگه؛ می تونه فانتزی، کلاسیک یا مدرن باشه. مثال: The dance costumes added color and fl ...
تخته چرخش وسیله ای برای تمرین چرخش و تعادل در رقص های حرفه ای، مخصوصاً باله. مثال: Turnboards help dancers improve their spins safely. تخته چرخش به ...
Drum / Drums – طبل / درامز ساز کوبه ای که با چوبک یا دست نواخته می شه؛ درامز شامل چند طبل و سنج با هم است. مثال: He kept the rhythm using a simple ...
طبلا ساز کوبه ای سنتی هند که با انگشتان دست نواخته می شه و ریتم های پیچیده تولید می کنه. مثال: The tabla added an exotic rhythm to the performance. ...
سازهای زهی
کنترباس بزرگ ترین ساز زهی که صداهای بم تولید می کنه و در ارکستر نقش پایه ای داره. مثال: He played the double bass in the jazz band. او در گروه جاز ...
کلارینت ساز بادی چوبی با صدای نرم و کمی غم انگیز که در موسیقی کلاسیک و جاز کاربرد داره. مثال: The clarinet gave the piece a nostalgic feeling. کلار ...
اُبوآ ساز بادی چوبی با صدای نافذ و روشن که بیشتر در ارکستر دیده می شه. مثال: The oboe led the melody in the slow movement. اُبوآ ملودی بخش آرام را ...
سازهای کوبه ای
زیلوفون ساز کوبه ای با میله های چوبی که با مضراب نواخته می شه و صدای تیز و روشن داره. مثال: Children often learn rhythm using a xylophone. کودکان م ...
سازهای الکترونیکی
ماشین درام دستگاهی برای تولید ضرب های ریتمیک به صورت دیجیتال. در موسیقی الکترونیک و هیپ هاپ پرکاربرده. مثال: He programmed the beat using a drum mac ...
سنتور ساز زهی ایرانی با جعبه ی چوبی و سیم های زیاد که با دو مضراب نواخته می شه. مثال: صدای سنتور، دل آدمو می بره به کوچه های قدیمی.
تار ساز زهی قدیمی و محبوب که با انگشت و مضراب نواخته می شه، نماد موسیقی سنتی ایرانه. مثال: نوازنده ی تار، مجلسو با نغمه هاش جادو کرد.
کمانچه ساز زهی با آرشه که صدایی لطیف و دل نشین داره؛ مثل ویولن ایرانیه. مثال: کمانچه با اون ناله های کش دارش، غم رو قشنگ می کشید تو دل شنونده.
ساز بادی بومیان استرالیاست که از تنه ی توخالی درخت درست می شه و صدای بم، کش دار و ماورایی تولید می کنه. مثال: The didgeridoo created a deep, meditat ...
آکاردئون ساز بادی کلیدی که با باز و بسته کردن بدنه و فشار دادن دکمه ها نواخته می شه. در موسیقی محلی اروپا، مخصوصاً فرانسه و ایتالیا، خیلی رایجه. مثا ...
ساز بادی ارمنی با بدنه ی چوبی و صدایی گرم و احساسی؛ شبیه نی، ولی غلیظ تر. مثال: The duduk's melancholic tone touched everyone's heart. صدای غمگین د ...
هنگ درام ساز فلزی بشقاب مانند که با دست نواخته می شه؛ صدایی آرام، شفاف و افسانه ای داره. در موسیقی مدرن و یوگا زیاد دیده می شه. مثال: The hang drum ...
بانجو ساز زهی با بدنه گرد و پوست کشیده که صدای تیز و پرجنب وجوشی داره. نماد موسیقی کانتری و بلوگراس در آمریکاست. مثال: He strummed his banjo during ...
سنتور نوع: ساز زهی کوبه ای منطقه: ایران، هند، عراق توضیح: بدنه ای چوبی و ذوزنقه ای با تعداد زیادی سیم نازک که با دو مضراب چوبی نواخته می شن. صدایی ز ...
ترمین یکی از اولین سازهای الکترونیکی که بدون لمس فیزیکی نواخته می شه! با حرکت دست در میدان مغناطیسی صدا تولید می کنه؛ معروف به صدای �روح مانند�. مثا ...
گوچین نوع: ساز زهی سنتی منطقه: چین توضیح: سازی با قدمت هزاران سال که معمولاً هفت سیم داره و صدایی ملایم و درون گرایانه تولید می کنه. مثال: The guqin ...
بالافون نوع: ساز کوبه ای منطقه: آفریقای غربی توضیح: شبیه زیلوفون، با تیغه های چوبی که روی کدوهای توخالی سوارن. ریتمی گرم و تپنده داره. مثال: The bal ...
کُرا نوع: ساز زهی منطقه: غرب آفریقا توضیح: ترکیبی از لوت، هارپ و چنگ؛ با ۲۱ سیم و بدنه ی ساخته شده از پوست کدو. مثال: The kora’s melody floated like ...
ارحو نوع: ساز زهی آرشه ای منطقه: چین توضیح: بهش می گن "ویولن چینی"؛ صدایی خیلی احساسی و گاهی غمگین داره. مثال: The erhu’s expressive notes told a st ...
درام ماشین نوع: ساز کوبه ای الکترونیکی کاربرد: ساخت بیت و ریتم بدون نیاز به درام واقعی توضیح: یه جعبه ی جادویی برای تولید ریتم؛ توی هیپ هاپ و رپ خیل ...
ترمین نوع: ساز الکترونیکی بدون تماس کاربرد: ساخت صداهای فضایی، عجیب و مرموز توضیح: فقط با حرکت دستت توی هوا صدا تولید می کنی! شبیه شعبده بازهای آهنگس ...
رابط صوتی نوع: گجت سخت افزاری معادل فارسی: رابط صوتی کاربرد: اتصال میکروفون و ساز به کامپیوتر با کیفیت بالا توضیح: پل حرفه ای بین دنیای آنالوگ ( مثل ...
اپ های تولید موسیقی نوع: نرم افزار موبایل کاربرد: ساخت موسیقی در گوشی یا تبلت توضیح: مثل GarageBand یا BandLab؛ دم دستی، ولی بعضیاشون حرفه ای تر از چ ...
گرووباکس نوع: دستگاه موسیقی مستقل کاربرد: تولید بیت، میلو دی و افکت بدون نیاز به کامپیوتر توضیح: یه اسباب بازی حرفه ای برای موزیسین ها! همه چیز توش ه ...
پلاگین VST نوع: نرم افزار افزودنی معادل فارسی: افزونه ی مجازی صدا کاربرد: اضافه کردن سازها، افکت ها، یا پردازشگرهای صدا به DAW توضیح: مثل یه بسته ی ج ...
کمپرسور نوع: افکت صوتی معادل فارسی: فشرده ساز صدا کاربرد: کاهش اختلاف بین صداهای بلند و ضعیف توضیح: مثل یه قاضی منصف که نمی ذاره صدای یکی زیادی بالا ...
کورس نوع: افکت صوتی معادل فارسی: افکت هم زمانی کاربرد: ایجاد حس چند صدایی و پهنای صدا توضیح: مثل اینه که چند نفر با هم هم خوانی می کنن و صدا رو بزرگ ...
دیستورشن نوع: افکت صوتی معادل فارسی: اعوجاج صدا کاربرد: ایجاد صدای خشن و تیز، محبوب در موسیقی راک و متال توضیح: مثل این که صدای گیتار رو کمی �خراب� م ...
سمپلر نوع: ابزار موسیقی معادل فارسی: نمونه بردار صدا کاربرد: ضبط و پخش صداهای کوتاه ( سمپل ) برای ساخت موسیقی توضیح: مثل یه بانک صدای کوچک که می تونی ...
فلانجر نوع: افکت صوتی معادل فارسی: افکت موج دار کاربرد: ایجاد حس حرکت و موج در صدا توضیح: حس چرخش و حرکت به صدا می ده، انگار یه امواج کوچک داره روی ص ...
میدی کنترلر نوع: دستگاه موسیقی معادل فارسی: کنترلر میدی کاربرد: کنترل و اجرای سازهای مجازی و افکت ها در کامپیوتر توضیح: مثل یه کیبورد جادویی که به کا ...
سینتی سایزر نوع: ساز الکترونیکی معادل فارسی: ساز سنتزکننده کاربرد: ساخت صداهای الکترونیکی و جدید توضیح: ساز جادویی که می تونه صدای هر چیزی رو بسازه، ...
لوپر نوع: دستگاه یا نرم افزار معادل فارسی: حلقه کننده صدا کاربرد: ضبط و پخش مکرر یک قطعه کوتاه صدا برای ساخت لایه های موسیقی توضیح: انگار داری یه قطع ...
هیپ هاپ معنی: سبک موسیقی شهری که رپ و بیت های الکترونیکی رو ترکیب می کنه. توضیح: بخش مهم فرهنگ خیابانی و رقص استریت. مثال: Hip hop artists often ex ...
کلاسیک معنی: موسیقی سنتی و رسمی که معمولاً توسط ارکسترها اجرا می شود. توضیح: موسیقی ای که شنیدنش آرامش بخش و پر از جزئیات پیچیده است. مثال: She stu ...
رجی معنی: موسیقی ریشه دار جامائیکایی با ریتم آرام و حالت ریلکس. توضیح: موسیقی ای که معمولاً پیام های صلح و آزادی دارد. مثال: Bob Marley is famous f ...
بلوز معنی: سبک موسیقی غمگین و احساسی که ریشه در فرهنگ آفریقایی - آمریکایی دارد. توضیح: معمولاً با گیتار و آوازهای احساسی اجرا می شود و احساسات عمیق ...
الکترونیک معنی: موسیقی ساخته شده با ابزارهای الکترونیکی مثل سینتی سایزر و درام ماشین. توضیح: پر از ریتم های تکراری و مناسب برای رقص و کلاب ها. مثال ...
کانتری معنی: موسیقی مردمی آمریکایی با تم های داستانی و سازهای آکوستیک مثل گیتار و بانجو. توضیح: بیشتر درباره زندگی روزمره، عشق و طبیعت است. مثال: C ...
دونات نوعی شیرینی سرخ شده یا پخته شده، معمولاً گرد با یک سوراخ وسطش ( یا بدون سوراخ و با مغزی داخلش ) که با شکر، شکلات یا انواع تاپینگ ها تزئین میشه.
دونات با روکش شکر پوشیده شده با لایه ای نازک از شکر براق. مثال: A classic glazed doughnut is sweet, soft, and melts in your mouth. دونات کلاسیک با ...
دونات شکلاتی دونات با تاپینگ یا خمیر شکلاتی. مثال: He picked a chocolate doughnut with sprinkles for his treat.
دونات مغزدار داخلش با کرم، مربا، شکلات یا نوتلا پر شده. مثال: My favorite is the custard - filled doughnut with powdered sugar.
دونات بوستون کریم مغزدار با کرم و تاپ شکلاتی. مثال: A Boston cream doughnut is like a dessert in donut form.
کرونات ترکیبی از دونات و کروسان؛ بافت لایه لایه داره و سرخ شده ست. مثال: The cronut became a food trend in New York for a reason!
کروسان ساده کره ای کلاسیک ترین نوع، فقط با کره درست میشه. مثال: A warm butter croissant and coffee make the perfect breakfast
کروسان نان شیرینی لایه لایه و کره ای با شکل هلالی که از خمیر ورقه ای درست میشه.
Chocolate croissant ( Pain au chocolat ) – کروسان شکلاتی داخلش یک یا دو تکه شکلات داره. مثال: She bought a fresh chocolate croissant from the bakery.
کروسان بادامی داخلش خمیر بادام و روش پرک بادام داره. مثال: I love the crunch of almonds on top of an almond croissant.
کروسان میوه ای داخلش با مربا یا میوه خشک پر شده. مثال: The raspberry - filled croissant was both sweet and tangy.
کروسان ژامبون و پنیر یک نوع کروسان شور با پنیر ذوب شده و ژامبون داخلش. مثال: A ham and cheese croissant is a delicious savory snack.
جَز معنی: سبک موسیقی ریشه دار آمریکایی با بداهه نوازی و ریتم های پیچیده که معمولاً با ساکسیفون، ترومپت و پیانو اجرا می شود. مشتقات: فعل ( verb ) – ...
راک معنی: سبک موسیقی پرانرژی با گیتار برقی و درامز که معمولاً برای کنسرت ها و فستیوال ها استفاده می شود. مشتقات: فعل ( verb ) – rock تکان دادن، راک ...
پاپ معنی: سبک موسیقی محبوب و تجاری با ملودی های ساده و ریتمی که به راحتی در ذهن می ماند. مشتقات: فعل ( verb ) – pop ترکیدن، پاپ کردن اسم ( noun ) ...
قنادی جایی که انواع کیک، شیرینی و نان های خوشمزه پخته و فروخته می شه. مثال: The local bakery makes the best croissants in town. قنادی محلی بهترین ک ...
مواد داخل شیرینی موادی که داخل شیرینی ها یا کیک ها قرار می گیرن، مثل کرم یا مربا. مثال: The apple filling in this pie is sweet and tangy. مواد سیب ...
روکش کیک لایه ای از شکر یا کرم که روی کیک ها کشیده می شه. مثال: Vanilla icing adds sweetness and beauty to the cake. روکش وانیلی به کیک طعم و ظاهر ...
خمیر شیرینی ترکیب آرد، آب و مواد دیگه که پایه شیرینی و نان هست. مثال: Good dough is soft and elastic for perfect pastries. خمیر خوب نرم و کشسانه بر ...
لعاب روکش براق و شیرینی که روی شیرینی ها یا کیک ها زده می شه. مثال: The donut's shiny glaze makes it look irresistible. لعاب درخشان دونات باعث می ش ...
خامه زده شده خامه ای که با همزن زده شده تا سبک و پفکی بشه، برای تزیین کیک ها. مثال: Top your cake with fresh whipped cream for extra flavor. کیک رو ...
همزن برقی ابزاری که مواد شیرینی رو به خوبی با هم مخلوط و هم می زنه. مثال: Using a mixer makes dough preparation much faster. استفاده از همزن برقی، ...
فوندانت خمیری شیرین و صاف که روی کیک ها کشیده می شه تا ظاهری زیبا داشته باشن. مثال: The wedding cake was covered in smooth white fondant. کیک عروسی ...
سینی فر سینی فلزی که شیرینی ها روی آن در فر پخته می شن. مثال: Place cookies evenly on the baking sheet for uniform baking. کوکی ها رو یکنواخت روی س ...
کوکی یک نوع شیرینی کوچک و خشک که معمولا با شکلات یا مغز تهیه می شود. مثال: Chocolate chip cookies are everyone's favorite snack. کوکی شکلاتی محبوب ...
کیک شیرینی نرم و حجیم که معمولاً با آرد، شکر و تخم مرغ درست می شود. مثال: She baked a chocolate cake for the birthday party. او برای تولد کیک شکلات ...
براونی شیرینی نرم، شکلاتی و مربعی شکل که معمولا کمی چسبنده است. مثال: I love having a warm brownie with ice cream. من عاشق خوردن براونی گرم با بستن ...
شیرینی خشک نوعی شیرینی با خمیر لایه لایه که معمولا ترد و شکننده است. مثال: The bakery sells delicious almond pastries every morning. قنادی هر صبح ش ...
تارت شیرینی با پوسته خمیر و داخل پر شده از میوه یا کرم. مثال: Blueberry tarts are perfect for summer desserts. تارت بلوبری برای دسر تابستانی عالی ا ...
لعاب روکش براق و شیرین که روی شیرینی ها زده می شود. مثال: The donuts were covered in a shiny sugar glaze. دونات ها با لعاب شکر براق پوشیده شده بودن ...
مواد داخل شیرینی موادی مثل مربا، کرم یا شکلات که داخل شیرینی ها قرار می گیرند. مثال: The strawberry filling inside the pastry was sweet and fresh. ...
کرم روی کیک کرم نرم و شیرینی که روی کیک کشیده می شود. مثال: Vanilla frosting makes the cake even tastier. کرم وانیلی کیک را خوشمزه تر می کند.
شیرینی کره ای شیرینی خشک و ترد که معمولا با کره زیادی درست می شود. مثال: Shortbread cookies are perfect with a cup of tea. شیرینی کره ای با یک فنجا ...
باقلوا شیرینی لایه لایه ای با مغز گردو یا پسته و شهد شیرین که در خاورمیانه و ترکیه خیلی محبوبه. مثال: Baklava is a rich, sweet pastry enjoyed during ...
شیرینی شکری کوکی نرم و شیرین که معمولاً با شکر روی آن تزیین می شود. مثال: Sugar cookies are popular during holidays. کوکی شکرپاشی در تعطیلات خیلی م ...
تیرامیسو دسر ایتالیایی که از لایه های بیسکویت خیس شده در قهوه، پنیر ماسکارپونه و کاکائو ساخته شده. مثال: Tiramisu is a perfect mix of coffee and cre ...
ماکارون شیرینی فرانسوی رنگی و نرم با لایه ای از کرم یا مربا بین دو پوسته. مثال: She bought colorful macarons for the party. او برای مهمونی ماکارون ...
پاولووا دسر سبک با پوسته بیرونی ترد و داخل نرم که معمولا با میوه های تازه تزیین می شود. مثال: Pavlova topped with fresh berries is a summer favorite ...
موچی شیرینی ژاپنی نرم و چسبناک که با خمیر برنج درست می شود و داخلش گاهی بستنی یا فیلینگ های دیگه ست. مثال: Mochi ice cream is a popular fusion desse ...
زاخرتورت کیک شکلاتی اتریشی با لایه ای مربا و روکش شکلاتی. مثال: Sachertorte is a classic Austrian chocolate cake loved worldwide. زاخرتورت یه کیک ش ...
کانولی شیرینی ایتالیایی لوله ای شکل با داخل پر شده از پنیر شیرین. مثال: Cannoli shells filled with sweet ricotta are a Sicilian delight. کانولی پر ...
چوروس شیرینی سرخ شده اسپانیایی با بافت ترد و داخل نرم، معمولا با شکر یا شکلات سرو می شود. مثال: Churros dipped in chocolate are a tasty treat. چورو ...
معاون سرآشپز دست راست سرآشپز. وقتی سرآشپز نیست، همه چی دست اونه. روی اجرای درست دستورات و هماهنگی بین بخش ها نظارت داره. مثال: The sous chef made su ...
سرآشپز رئیس کل آشپزخانه! مسئول طراحی منو، نظارت بر همه مراحل پخت، مدیریت کارکنان آشپزخانه و حفظ کیفیت غذاست. مثال: The chef created a seasonal menu ...
آشپز خط پخت آشپزی که مسئول یه قسمت خاص از خط پخت غذاست، مثلاً گریل، سالاد یا سس. مثال: The line cook handled the grill station during the busy dinne ...
قناد حرفه ای استاد شیرینی و دسر! کیک، تارت، موس و شیرینی های خاص رو اون طراحی و آماده می کنه. مثال: The pastry chef made a stunning raspberry cheese ...
دستیار آشپز آشپز مبتدی که تازه کار رو یاد می گیره. بیشتر کارهای آماده سازی ( مثل خرد کردن، شستن، اندازه گیری ) با اونه. مثال: The commis helped prep ...
مسئول ارسال غذا ( اکسپدایتور ) پل ارتباطی بین آشپزخونه و سالن. مطمئن می شه سفارش ها کامل و به موقع تحویل گارسون ها بشه. مثال: The expediter coordin ...
ظرف شور قهرمان خاموش آشپزخونه! مسئول شستن ظروف، قابلمه ها، وسایل پخت و تمیز نگه داشتن محیط. مثال: The dishwasher worked non - stop during dinner rus ...
کمک کار آشپزخانه دست یار همه فن حریف! از تمیزکاری و آوردن وسایل گرفته تا کمک به آماده سازی مواد اولیه. مثال: The kitchen porter kept the workstation ...
آشپز آماده سازی کسیه که قبل از شروع سرو غذا، مواد لازم مثل سبزیجات، گوشت، سس ها و. . . رو آماده می کنه. مثال: The prep cook sliced all the onions an ...
آشپز سالاد و غذاهای سرد مسئول آماده کردن سالاد، ساندویچ، مزه، دسرهای سرد و غذاهایی که پخت نمی خوان. مثال: The garde manger arranged a beautiful char ...
قصاب آشپزخانه تخصصش در برش، تکه کردن، پاک کردن و آماده سازی انواع گوشت، ماهی و مرغ برای آشپزیه. مثال: The butcher cut the steaks exactly to the chef ...
دستیار قناد کمک به قناد توی درست کردن دسرها، کیک ها، و آماده سازی خمیرها و مواد شیرین. مثال: The pastry assistant piped the frosting onto cupcakes. ...
Host / Hostess – میزبان ( خوش آمدگو ) اولین کسیه که مشتری می بینه. خوش آمد می گه، راهنمایی می کنه و میز اختصاص می ده. مثال: The hostess greeted us ...
Waiter / Waitress – گارسون ( پیش خدمت ) کسی که مستقیماً با مشتری در ارتباطه، سفارش می گیره، غذا میاره و به نیازهای مشتری رسیدگی می کنه. مثال: The w ...
Waiter / Waitress – گارسون ( پیش خدمت ) کسی که مستقیماً با مشتری در ارتباطه، سفارش می گیره، غذا میاره و به نیازهای مشتری رسیدگی می کنه. مثال: The w ...
Host / Hostess – میزبان ( خوش آمدگو ) اولین کسیه که مشتری می بینه. خوش آمد می گه، راهنمایی می کنه و میز اختصاص می ده. مثال: The hostess greeted us ...
جمع کن میز ( کمک گارسون ) میزها رو بعد از رفتن مشتری تمیز و مرتب می کنه، لیوان ها و کارد و چنگال رو می آره. مثال: The busser cleared the table quic ...
Runner / Food Runner – آورنده غذا غذا رو از آشپزخونه می گیره و سریع می بره برای مشتری. خودش سفارش نمی گیره، فقط سرو می کنه. مثال: The food runner br ...
Runner / Food Runner – آورنده غذا غذا رو از آشپزخونه می گیره و سریع می بره برای مشتری. خودش سفارش نمی گیره، فقط سرو می کنه. مثال: The food runner br ...
Sommelier – کارشناس نوشیدنی ( معمولاً شراب ) در رستوران های لوکس هست. تخصصش انتخاب و سرو نوشیدنی متناسب با غذاست. مثال: The sommelier paired the st ...
بارمن نوشیدنی های سرد، کوکتل، اسموتی و بعضی وقتا نوشیدنی های الکلی رو آماده می کنه. مثال: The bartender mixed a refreshing mojito in seconds. بارمن ...
مدیر رستوران مسئول کل عملیات رستوران؛ از مدیریت کارکنان گرفته تا رضایت مشتری و حساب و کتاب ها. مثال: The restaurant manager handled a customer compl ...
سرپرست شیفت مدیریت رستوران رو در یک بازه ی مشخص ( مثلاً نوبت شب ) بر عهده داره؛ از نظم کاری تا کنترل عملکرد تیم. مثال: The shift supervisor made sur ...
Front of House Manager ( FOH Manager ) – مدیر سالن غذاخوری بر کار کارکنان بخش خدمات ( مثل گارسون ها، میزبان و متردی ) نظارت داره تا مشتری تجربه خوبی ...
مدیر آشپزخانه بر کار تیم آشپزی نظارت می کنه، سفارش مواد اولیه، برنامه ریزی منو و حفظ کیفیت غذاها. مثال: The kitchen manager ordered fresh ingredient ...
مدیر موجودی ( انباردار ) مواد غذایی، تجهیزات و نوشیدنی ها رو کنترل و مدیریت می کنه تا هیچ چیز تموم نشه یا فاسد نشه. مثال: The inventory manager not ...
Back of House Manager ( BOH Manager ) – مدیر پشت صحنه ( آشپزخانه ) مثل مدیر آشپزخانه، ولی گسترده تر؛ همه چیز از انبار تا تمیزی و نظم آشپزخانه تحت نظ ...
مدیر بازاریابی برای تبلیغات، تخفیف ها، کمپین های ویژه و جذب مشتری برنامه ریزی می کنه. مثال: The marketing manager created a social media campaign to ...
Finance Manager / Accountant – مدیر مالی / حسابدار دخل و خرج، حقوق ها، مالیات، سود و زیان رستوران رو بررسی و مدیریت می کنه. مثال: The finance manage ...
مدیر منابع انسانی استخدام، آموزش، قراردادها و رسیدگی به مشکلات کارکنان به عهده ی اونه. مثال: The HR manager organized a team - building workshop for ...
Finance Manager / Accountant – مدیر مالی / حسابدار دخل و خرج، حقوق ها، مالیات، سود و زیان رستوران رو بررسی و مدیریت می کنه. مثال: The finance manage ...
منو لیستی از غذاها و نوشیدنی هایی که رستوران ارائه می ده. مثال: Can I see the menu, please? می تونم منو رو ببینم لطفاً؟
رزرو رزرو میز از قبل برای اطمینان از داشتن جا در زمان مشخص. مثال: We have a reservation for two at 7 PM. ما برای ساعت ۷، میز دو نفره رزرو کردیم.
پیش غذا غذاهای سبک قبل از غذای اصلی، مثل سالاد، سوپ یا مزه. مثال: The hummus appetizer was delicious! پیش غذای حمص خیلی خوشمزه بود!
غذای اصلی غذای اصلی وعده، معمولاً شامل گوشت، مرغ، ماهی یا پاستا. مثال: For my main course, I’ll have the grilled salmon. برای غذای اصلی، ماهی سالمو ...
دسر چیزی شیرین بعد از غذا: کیک، بستنی، چیزکیک و. . . مثال: We shared a slice of chocolate cake for dessert. برای دسر یه برش کیک شکلاتی با هم خوردیم.
نوشیدنی هر چیزی که نوشیدنی باشه، مثل آب، آبمیوه، نوشابه، چای. . . مثال: Would you like a beverage with your meal? نوشیدنی همراه غذاتون میل دارین؟
انعام پولی اضافه که به گارسون بابت خدمات خوب داده می شه. مثال: Don’t forget to leave a tip. The service was great! یادت نره انعام بذاری، خدمات عالی ...
Bill / Check – صورت حساب مبلغ کل غذا و خدمات، که باید پرداخت بشه. مثال: Can we get the bill, please? می شه صورت حساب رو بیارین لطفاً؟
Bill / Check – صورت حساب مبلغ کل غذا و خدمات، که باید پرداخت بشه. مثال: Can we get the bill, please? می شه صورت حساب رو بیارین لطفاً؟
بیرون بر غذاهایی که می گیری و می بری بیرون، نمی مونی بخوری. مثال: Is it for here or to - go? برای اینجاست یا بیرون بر؟
غذای ویژه غذای خاص روز یا پیشنهادی سرآشپز. مثال: Today's special is beef stroganoff. غذای ویژه امروز استروگانف گوشت هست.
فر صنعتی فر بزرگ و قوی برای پخت انواع غذاها در حجم بالا. مثال: The chef baked all the lasagnas at once in the industrial oven. سرآشپز همه لازانیاها ...
اجاق گاز صنعتی اجاق چند شعله ی قدرتمند برای سرخ کردن، جوشاندن و پخت سریع. مثال: Every station has its own gas range in this restaurant kitchen. توی ...
گریل بالایی ( سالاماندر ) دستگاه گریل کوچیک، معمولاً برای برشته کردن یا گراتینه کردن. مثال: The chef melted the cheese on top using the salamander ...
یخچال اتاقی یخچال بزرگ و قابل ورود برای نگهداری مواد غذایی در حجم زیاد. مثال: The meat is stored in the walk - in refrigerator to keep it fresh. گو ...
غذا ساز صنعتی برای خردکردن، له کردن یا مخلوط کردن سریع مواد. مثال: She made the sauce in seconds using a food processor. سس رو در عرض چند ثانیه با ...
میز آماده سازی میز بزرگ با سطح استیل، برای خرد و آماده کردن مواد. مثال: Vegetables are chopped on the prep table before cooking. سبزیجات روی میز آم ...
چراغ گرم کننده برای گرم نگه داشتن غذا تا زمان سرو. مثال: The fries waited under the heat lamp until the burger was ready. تا همبرگر آماده شه، سیب ز ...
قفسه استیل قفسه های مقاوم، بهداشتی و قابل شست وشو برای نگهداری تجهیزات یا مواد خشک. مثال: Dry ingredients are organized neatly on stainless steel sh ...
ماشین ظرفشویی صنعتی شست وشوی سریع و قدرتمند ظرف ها در حجم زیاد. مثال: All the dishes from lunch service went straight into the commercial dishwasher ...
تمپر ابزاری برای پرس کردن قهوه داخل پرتافیلتر دستگاه اسپرسو. مثال: Using the tamper evenly ensures a good espresso shot. تمپر زدن یکنواخت باعث می ش ...
پرتافیلتر دسته ای که پودر قهوه توش قرار می گیره و روی دستگاه اسپرسو قفل می شه. مثال: The barista filled the portafilter before locking it in the mac ...
قهوه ساز قطره ای دستگاهی که قهوه را با عبور آب داغ از روی پودر قهوه تهیه می کند. مثال: He brewed morning coffee with the drip coffee maker. صبح ها ...
ترازوی قهوه ترازویی دقیق برای اندازه گیری میزان قهوه و آب. مثال: The barista used a coffee scale to get the perfect ratio. بارستا برای نسبت دقیق قه ...
زیر تمپر سطح نرم و مخصوصی که زیر تمپر می ذارن تا میز آسیب نبینه. مثال: Place the portafilter on the tamper mat before pressing. قبل از پرس کردن، پر ...
جعبه تمپر زدن برای پرت کردن تفاله های قهوه بعد از عصاره گیری. مثال: He knocked the used coffee grounds into the knock box. تفاله قهوه رو تو جعبه ت ...
قلم هنر لاته ابزاری برای طراحی روی کف شیر و خلق شکل های زیبا. مثال: The barista drew a heart with the latte art pen. بارستا با قلم هنر لاته یه قلب ...
همزن ایستاده همزن برقی بزرگ برای خمیر، خامه و مایه ی کیک. مثال: The baker used a stand mixer to knead the dough perfectly. قناد از همزن ایستاده بر ...
قیف قنادی ابزار برای تزئین با خامه یا پر کردن شیرینی ها. مثال: She piped roses on the cake with a pastry bag. با قیف قنادی گل رز روی کیک زد.
وردنه برقی برای صاف کردن خمیر در اندازه یکنواخت، مخصوص شیرینی یا خمیر هزارلا. مثال: Croissant dough was flattened using the dough sheeter. خمیر کرو ...
ماسوره ها سَری های فلزی یا پلاستیکی برای ایجاد طرح های مختلف با خامه یا کرم. مثال: Different piping tips make different frosting patterns. ماسوره ه ...
سینی پخت صفحه فلزی مخصوص پخت شیرینی، نان یا بیسکوییت در فر. مثال: The cookies were lined up on the baking tray before going in the oven. بیسکوییت ه ...
کابین گرمخانه محفظه ای گرم و مرطوب برای عمل آوردن خمیر نان یا شیرینی. مثال: The dough rose beautifully in the proofing cabinet. خمیر توی گرمخانه عا ...
قالب های سیلیکونی برای شکل دادن دسرها، شکلات یا شیرینی ها به شکل های خاص. مثال: Mini mousse cakes were made using silicone molds. کیک های موس کوچی ...
صفحه چرخان کیک ابزار چرخان برای تزئین راحت تر و دقیق تر کیک. مثال: She decorated the cake evenly using a cake turntable. با صفحه چرخان، کیک رو خیلی ...
ترازوی دیجیتال مثال: She measured flour precisely with the digital scale. آرد رو دقیق با ترازوی دیجیتال اندازه گرفت.
گریل برگر یه دستگاه مهم که گوشت ها و برگرها رو روی اون می ذارن تا خوب بپزن و خط های خوش رنگ گریل روشون بمونه. بدونش فست فود مثل همبرگر، طعم کاملش رو ...
مخزن سس ابزاری که برای راحتی تو رستوران های فست فود استفاده میشه تا سس ها مثل کچاپ یا مایونز رو راحت تر بریزن. مثال: The condiment dispenser helps c ...
سرخ کن عمیق ظرف بزرگی که روغن داغ توش می ریزند و سیب زمینی، مرغ سوخاری یا چیزهای دیگه رو توش می ذارند سرخ بشه. مثال: The deep fryer crisps the fries ...
صندوق پول اون جعبه یا دستگاهی که پول فست فود گرفته و رسید چاپ می کنه. مثال: The cashier entered the order and rang it up on the cash register. صندو ...
پنجره سفارش خودرو جایی که مشتری ها تو ماشین سفارش میدن و غذا رو تحویل می گیرن بدون اینکه پیاده بشن. مثال: The drive - thru window speeds up service ...
گرم کن غذا دستگاهی که غذاهای آماده رو گرم نگه می داره تا وقتی مشتری سفارش میده، گرم و خوش طعم باشه. مثال: The food warmer keeps the fries hot until ...
دستگاه میلک شیک ابزاری که شیر، بستنی و طعم دهنده ها رو با هم می کسه و نوشیدنی های سرد و خوشمزه درست می کنه. مثال: The milkshake machine blends the i ...
سطل زباله مثال: Customers throw their wrappers into the trash bin after eating. مشتری ها بعد خوردن، بسته بندی هاشون رو تو سطل زباله می اندازن.
جا دستمال جایی که دستمال کاغذی تمیز توش گذاشته شده و مشتری ها راحت دستمال بردارن. مثال: The napkin dispenser is always stocked near the counter. جا ...
پیمانه اندازه گیری ابزاری کوچک برای اندازه گیری دقیق مقدار الکل و مواد در تهیه نوشیدنی ها. مثال: Use a jigger to measure your ingredients precisely ...
کوکتل شیکر وسیله ای برای تکان دادن و مخلوط کردن مواد نوشیدنی تا یک کوکتل خوشمزه و یکنواخت بسازد. مثال: A good cocktail shaker can make all the diffe ...
له کننده ابزاری برای له کردن میوه ها و گیاهان معطر در تهیه کوکتل ها. مثال: Use a muddler to crush fresh mint leaves for a mojito. از له کننده برای ...
قاشق بار قاشق بلندی که برای هم زدن و لایه بندی نوشیدنی ها به کار می رود. مثال: Stir the cocktail gently with a bar spoon to keep the layers intact. ...
سطل یخ ظرفی که یخ را نگه می دارد تا همیشه برای استفاده آماده باشد. مثال: Keep the ice bucket close by to quickly chill your drinks. سطل یخ را نزدیک ...
صافی ابزاری که برای صاف کردن کوکتل هنگام ریختن به لیوان استفاده می شود تا تکه های یخ یا مواد اضافی نریزند. مثال: Pour the cocktail through a straine ...
در بازکن ابزاری برای باز کردن در بطری ها، مخصوصا بطری های شیشه ای. مثال: The bartender grabbed the bottle opener to open a cold beer. بارمن در بازک ...
سرریز بطری قطعه ای که روی دهانه بطری قرار می گیرد و ریختن مایعات را کنترل می کند. مثال: Attach a pour spout to pour the liquor smoothly and accurate ...
زیرانداز بار زیرانداز لاستیکی که جلوی ریخت و پاش را می گیرد و میز بار را تمیز نگه می دارد. مثال: Place a bar mat on the counter to keep the workspac ...
سوربه دسر یخی و میوه ای که هیچ لبنیاتی نداره، خیلی سبکه و طعمی تازه و خنک داره. مثال: Sorbet is a great dairy - free dessert full of fruit flavor. ...
جلاتو بستنی ایتالیایی با بافت نرم تر و طعم غنی تر نسبت به بستنی معمولی. چربی کمتر اما طعم بیشتر! مثال: Gelato is creamier and denser than regular ice ...
پارفه دسر لایه ای که معمولاً شامل بستنی، میوه و خامه است، شیک و خوش ظاهر! مثال: A fruit parfait is a colorful and tasty dessert option. پارفه میوه ا ...
نوعی دسر یخی ایتالیایی که بیشتر حالت یخ خرد شده و شیرین داره، بسیار خنک و مناسب تابستون. مثال: Granita is refreshing and perfect on a hot day. گران ...
یخ ماست ماستی که به صورت بستنی یخی سرو می شود، سالم تر و ترش مزه تر از بستنی. مثال: Many people prefer frozen yogurt as a healthier dessert alternat ...
بستنی یخی چوبی بستنی یخی ساده که روی یه چوب سرو می شه، محبوب بچه ها و بزرگ ترها. مثال: Kids love colorful popsicles in the summer. بچه ها توی تابست ...
آفوگاتو بستنی وانیلی که رویش قهوه اسپرسو داغ ریخته می شود، یه ترکیب خاص و خوشمزه برای عاشقان قهوه. مثال: An affogato is a perfect mix of hot coffee ...
قیف بستنی ظرف خوراکی که بستنی رو داخلش می ریزند، معمولاً از وافل یا بیسکویت ساخته می شه. مثال: Eating an ice cream cone is a classic summer joy. خو ...
کاسترد یخی بستنی بافت دار که از تخم مرغ هم توش استفاده شده، خیلی غلیظ و کرمی. مثال: Frozen custard tastes richer than regular ice cream. کاسترد یخی ...
میلک شیک نوشیدنی سرد و غلیظ که با مخلوط کردن بستنی و شیر درست می شه. یه میان وعده خوشمزه و پرانرژی! مثال: A chocolate milkshake is perfect on a hot s ...
بستنی با انواع تاپینگ ها مثل شکلات، سس کارامل، مغزها و خامه زده شده، دسر خوش گل و جذاب. مثال: A banana split sundae is a classic ice cream treat. س ...
بار بستنی بستنی پوشیده شده با شکلات یا دیگر پوشش ها، روی چوب، یه خوراکی خوشمزه و سریع. مثال: I love eating a chocolate - covered ice cream bar after ...
شربت دسر یخی میوه ای که کمی از بستنی سبک تره و طعم تازه ای داره، بین سوربه و بستنی قرار می گیره. مثال: Sherbet is a fruity and tangy frozen dessert. ...
موز یخ زده موزی که یخ زده و معمولا با شکلات یا مغزها تزئین می شه، یه میان وعده سالم و خوشمزه. مثال: Frozen bananas dipped in chocolate are a delicio ...
آیس کریم فلوات نوشیدنی که توش بستنی و نوشابه یا آبمیوه ترکیب می شه، یه نوشیدنی خنک و شیرین. مثال: An ice cream float with root beer is a classic Ame ...
بستنی نرم بستنی ای که خیلی نرم و سبک سرو می شه، معمولا از دستگاه بیرون میاد و خیلی پرطرفداره. مثال: Kids love soft serve ice cream in the summer. ب ...
ساندویچ بستنی بستنی ای که بین دو لایه بیسکویت یا کیک قرار گرفته، یه دسر قابل حمل و خوشمزه. مثال: An ice cream sandwich is easy to eat on the go. سا ...
قیف جلاتو جلاتو که داخل قیف وافلی سرو می شه، یه نسخه ایتالیایی و خوش طعم از بستنی قیفی. مثال: I prefer a gelato cone over regular ice cream cones. ...
کولفی بستنی سنتی هند با بافتی سفت تر و طعمی غنی که معمولا با هل و زعفران درست می شه. مثال: Kulfi is a popular frozen dessert in India. کولفی یه دسر ...
اسپرسو قهوه ای قوی و غلیظ که با فشار بخار آب داغ درست می شه. پایه بیشتر نوشیدنی های کافه ست. مثال: A single shot of espresso wakes me up every morni ...
لاته قهوه اسپرسو با مقدار زیادی شیر بخار داده شده، نوشیدنی ای نرم و کرمی. مثال: I love a creamy latte with a sprinkle of cinnamon. من عاشق لاته کرم ...
کاپوچینو اسپرسو با شیر کف کرده که روی سطحش یه لایه ضخیم و پنبه ای داره، طعم متعادل شیر و قهوه. مثال: A cappuccino is perfect for a cozy afternoon br ...
ماکیاتو اسپرسویی با یه قطره شیر کف کرده، یعنی قهوه قوی با کمی شیر. مثال: A macchiato is for those who want a strong coffee with a hint of milk. ماک ...
موکا قهوه اسپرسو با شکلات و شیر بخار داده شده، یه ترکیب شیرین و خوش طعم. مثال: A warm mocha is a chocolate lover’s dream. موکا گرم، رویای دوستداران ...
فلت وایت اسپرسو با شیر بخار داده شده که کفش خیلی نازکه، یه گزینه استرالیایی محبوب. مثال: The flat white has less foam but rich flavor. فلت وایت کف ...
قهوه ای که با خیساندن دانه ها در آب سرد به مدت طولانی درست می شه، طعمی ملایم و خنک. مثال: Cold brew is refreshing during hot summer days. کولد برو ...
باریستا فرد متخصص تهیه و سرو قهوه در کافه ها، هنرمند قهوه! مثال: The barista made a beautiful latte art on my coffee. باریستا یه طرح هنری قشنگ روی ل ...
آمریکانو اسپرسو که با آب داغ رقیق شده، طعمی سبک تر ولی همچنان قوی داره. مثال: I usually drink an Americano when I want something less strong than es ...
آسیاب قهوه دستگاهی که دانه های قهوه رو به پودر تبدیل می کنه، برای طعم بهتر قهوه تازه. مثال: Using a fresh coffee grinder improves the taste of your ...
برشته کردن فرآیندی که دانه های قهوه تحت حرارت قرار می گیرن تا طعم و عطر خاص شون آزاد بشه. مثال: Dark roast coffee has a stronger and bolder flavor. ...
دستگاه اسپرسو ساز ماشینی که با فشار بخار آب قهوه رو به صورت اسپرسو دم می کنه. مثال: A good espresso machine is key for any coffee lover’s kitchen. ...
قهوه قطره ای قهوه ای که از عبور آب داغ از پودر قهوه به آرامی درست می شه، طعمی صاف و ملایم داره. مثال: I prefer drip coffee in the morning because it ...
تک منبع قهوه ای که از یک منطقه یا مزرعه خاص برداشت شده، طعم خاص و یکتا داره. مثال: I love tasting different single origin coffees from around the wo ...
کف ساز شیر دستگاهی که شیر رو به صورت کف نرم و پفکی تبدیل می کنه، برای نوشیدنی های مثل کاپوچینو. مثال: Using a milk frother makes your coffee feel li ...
هنر لاته طراحی های زیبایی که روی سطح لاته با کف شیر درست می کنن، یه جور نمایش هنری. مثال: The barista impressed me with amazing latte art. باریستا ...
بدون کافئین قهوه ای که کافئینش گرفته شده، برای کسانی که دوست دارن طعم قهوه رو بدون کافئین داشته باشن. مثال: I drink decaf coffee at night so I don’t ...
فشردن قهوه فشردن پودر قهوه داخل پرتافیلتر دستگاه اسپرسو برای دم کردن بهتر. مثال: Proper tamping ensures a balanced espresso shot. فشردن درست قهوه ب ...
شات اسپرسو یک دُز کوتاه و غلیظ قهوه اسپرسو، پایه بیشتر نوشیدنی ها. مثال: Just one espresso shot is enough to wake me up. یک شات اسپرسو کافی ست که م ...
زمان دم کردن مدت زمانی که آب با قهوه تماس داره تا عصاره گیری انجام بشه. مثال: Adjusting the brew time changes the strength of the coffee. تنظیم زما ...
ابزار باریستا همه وسایلی که باریستا برای آماده کردن قهوه استفاده می کنه مثل تمپر، پورتافیلتر، و دوزر. مثال: A good barista tool set can make coffee ...
دستگاه اسپرسو ساز وسیله اصلی کافه برای دم کردن قهوه اسپرسو با فشار بخار. مثال: The caf�’s espresso machine is top - notch, making perfect shots ever ...
کف ساز شیر دستگاهی برای درست کردن کف شیر نرم و پفکی، برای نوشیدنی هایی مثل کاپوچینو. مثال: A milk frother turns your home coffee into a caf� experie ...
پایه قهوه ساز قطره ای ساختاری که قهوه ساز قطره ای روی اون قرار می گیره تا دم کردن راحت تر باشه. مثال: A sturdy pour over stand helps maintain perfec ...
محفظه نگهداری دانه قهوه جعبه یا ظرفی که دانه های قهوه رو تازه و خوش طعم نگه می داره. مثال: Proper coffee beans storage keeps the beans fresh longer. ...
تخته منو تخته ای که فهرست نوشیدنی ها و خوراکی های کافه روش نوشته می شه. مثال: A clear menu board helps customers choose their favorite drinks. یک ت ...
نورپردازی تزئینی چراغ ها و نورهایی که به فضا حس و حال می دن و دکور رو جذاب می کنن. مثال: Soft accent lighting makes the caf� cozy and inviting. نور ...
صندلی های راحتی مبلمان و صندلی هایی که مشتری ها می تونن ساعت ها راحت بشینن. مثال: Comfortable cozy seating encourages people to relax and stay longe ...
چیزکیک دسر خامه ای و خوشمزه که پایه اش معمولا از بیسکویت خرد شده و کره ست. مثال: Classic cheesecake has a creamy texture with a crunchy crust. چیزک ...
چیزکیک بدون پخت نوعی چیزکیک که نیازی به پخت ندارد و با ژلاتین یا مواد دیگری ثابت می شود. مثال: No - bake cheesecake is quick and perfect for summer. ...
عینک شنا عینک مخصوصی که موقع شنا از ورود آب به چشم جلوگیری می کنه. مخصوصاً وقتی نمی خوای با چشم قرمز از استخر بیای بیرون! مثال: She always wears gog ...
اسنورکل یا لوله تنفس لوله ای برای نفس کشیدن در سطح آب، بدون اینکه سرتو بالا بیاری. شبیه تقلب توی امتحانه، ولی مجازه! مثال: He used a snorkel while f ...
شناور پا ( پول بوی ) یه تکه فوم که بین ران ها می ذاری تا پاتو ثابت نگه داره و فقط با دست شنا کنی. تمرین عضلات بالا تنه، بدون شلوغ کاری پاهات! مثال: ...
خط شنا اون خطوط توی استخر که مرز هر شناگر رو مشخص می کنه. مثل لاین جاده، فقط توی آب. مثال: Please stay in your swim lane. لطفاً توی خط شنای خودت ب ...
کمربند شناوری یه کمربند سبک برای بچه ها یا تازه کارا، که کمک می کنه روی آب بمونن. ترکیبی از نجات غریق و اعتماد به نفس! مثال: Kids wore flotation bel ...
نجات غریق کسی که کنار استخر یا ساحل می ایسته تا حواسش به جون آدما باشه. یه جورایی سوپرمن با عینک آفتابی! مثال: The lifeguard blew his whistle when a ...
شیرجه پریدن شیک و هنرمندانه توی آب. البته اگه درست نپری، بیشتر به "تق زنی" شبیهه! مثال: She took a perfect dive into the deep end. اون یه شیرجه ی ب ...
لباس غواصی/لباس شنای ضخیم یه لباس تنگ و چسبون برای شنا توی آب سرد. هم گرم نگه ت می داره، هم تو رو شبیه نینجا می کنه. مثال: Surfers wore wetsuits to ...
تخته پدل برد یه تخته بزرگ که روش می ایستی و با پارو خودتو حرکت می دی. تعادل نداشته باشی؟ سلام آب یخ! مثال: They rented paddleboards at the lake. او ...
لوله تنفسی غواصی یه لوله باریک که وقتی صورتت تو آبه، بتونی نفس بکشی. دماغتو بزنی زیر، دهن رو بیاری بالا، این لوله هم نقش ریه سوم رو بازی می کنه! مثا ...
باله شنا اون دمپایی های غول پیکری که غواصا می پوشن و مثل ماهی، آب رو شخم می زنن! مثال: Swimming with flippers is faster but needs practice. با باله ...
شناور موندن / تخته شناور هم فعل می تونه باشه ( روی آب موندن ) ، هم اسم یه وسیله ی نجات یا تمرینی. وقتی روی آب ولو می شی و دنیا رو از زاویه ی افقی تما ...
شنای آزاد آزاد یعنی هر طور دلت بخواد شنا کن… ولی خب، همه ترجیح می دن سریع ترینشو برن؛ همون کرال سینه معروف. مثال: He won the 100 - meter freestyle r ...
شنای قورباغه شبیه قورباغه می شی؛ هم دستا، هم پاها با هم باز و بسته می شن. آروم، کنترل شده و کلاسیک. مثال: She prefers breaststroke because it’s rela ...
شنای کرال پشت روی آب دراز می کشی، به سقف نگاه می کنی و دستا یکی یکی به عقب می رن. دید نداری، ولی اعتماد داری! مثال: He hit the wall while doing backs ...
شنای پروانه سخت ترینشونه. باید با دو دست با هم بزنی، مثل پروانه ای که روی آب می رقصه… البته یه پروانه ی بدنساز! مثال: Butterfly is the most challengi ...
شنای سگی مدلی از شنا که بیشتر بچه ها یا تازه کارها انجام می دن؛ مثل وقتی سگ دست و پا می زنه تا غرق نشه. ساده ولی نجات دهنده. مثال: I started with do ...
Individual Medley ( IM ) – شنای مختلط انفرادی بیشتر شبیه مدلی که تو مسابقات شنای المپیک می بینی. هر چهار نوع شنا رو بدون وقفه یکی بعد از دیگری انجام ...
شنای مختلط شنای مختلط یعنی هر چهار نوع شنا رو یکی پس از دیگری انجام بدی: کرال سینه، قورباغه، پشت و پروانه. سخت و جذاب، برای کسانی که می خوان همه چیز ...
شنای تیمی اینجا چند نفر به نوبت شنا می کنن و هرکسی یه بخش رو می ره. سرعت و هماهنگی در این نوع شنا خیلی مهمه. مثال: The team broke the relay record b ...
شنا نجات این نوع شنا برای افرادی هست که می خوان تو شرایط اضطراری شنا کنن و کسی رو نجات بدن. مخصوصاً برای نجات غریق ها که باید سرعت و دقت بالایی داشته ...
شنا نمایشی اونایی که می خوان شنا رو با رقص ترکیب کنن، باید شنا نمایشی رو امتحان کنن. این نوع شنا همزمان با موسیقی انجام میشه و هماهنگی عالی می خواد. ...
Speedo Swim – شنا با سرعت بالا ( با استفاده از لباس شنا ) این نوع شنا مربوط به زمانی میشه که شناگر با استفاده از بهترین و سبک ترین لباس شنا، سرعت با ...
شنا تردگن این نوع شنا ترکیبی از شنا قورباغه و شنا کرال سینه است. بیشتر برای کسانی که می خوان تجربه جدیدی داشته باشن یا بخواهند استایل متفاوتی از شنا ...
شنا در آب های آزاد این شنا معمولاً در دریا، دریاچه ها یا رودخانه ها انجام میشه و با شنا در استخر متفاوت است چون عوامل محیطی مثل امواج و جریان های آب ...
شنا در استخر این نوع شنا معمولاً در استخرهای سرپوشیده یا روباز انجام می شه. از این شنا برای تمرین، تفریح یا مسابقات استفاده می کنن. مثال: Pool swim ...
واترپلو نه شنا، نه رقص! این یکی یه ورزش آبی تیمیه که توی استخر انجام میشه. تیم ها تلاش می کنن توپ رو وارد دروازه حریف کنن. خیلی هیجان انگیز و پر تحرک ...
مایو، لباس مخصوص شنا که طراحی ش جوریه که توی آب سبک و راحت باشی. هم پوشش داره، هم آزادی حرکت. مثال: I packed my swimsuit for the beach trip. مایوم ...
کلاه شنا، کلاه نازک و چسبون که موها رو خشک نگه می داره و کمک می کنه توی آب سریع تر حرکت کنی. برای کسایی که مو زیاد دارن، نجات بخشه! مثال: Wearing a ...
تخته شنا، یه تخته سبک برای تمرین پا زدن در آب. مخصوصاً وقتی هنوز با دستا قهر کردی! مثال: She practiced her kicks using a kickboard. اون با تخته شنا ...
اون باله های پلاستیکی که به پا می زنی و ناگهان حس دلفین بودن بهت دست می ده! مثال: With fins, he could swim much faster. با فین خیلی سریع تر شنا می ...
شنا ورزشی در آب که با حرکات هماهنگ دست و پا انجام می گیره و هم به عنوان تفریح حساب می شه، هم تمرین بدنی. شنا یکی از کامل ترین ورزش هاست چون هم عضلات ...
ورزشی آبی که در آن با حرکات منظم دست و پا، بدن در آب به جلو حرکت می کند. شنا علاوه بر فواید جسمی مثل تقویت قلب، ماهیچه ها و انعطاف پذیری، یه درمان بی ...
شکلات نرم و غلیظ که معمولاً با کره، شکر و شیر ساخته می شه مثال: Fudge با طعم شکلات شیرین و کره، دسر محبوبی در جشن ها و مهمانی ها بود.
میوه های تازه یا خشک که در شکلات ذوب شده غلتیده می شن مثال: Chocolate Covered Strawberries با طعم میوه توت فرنگی و شکلات تلخ، یک دسر عالی برای مراسم ...
کوکی هایی که با تکه های شکلات درست می شن و معمولاً به صورت نرم یا ترد سرو می شن مثال: Chocolate Chip Cookies با طعم شکلات شیرین و بافت نرم، انتخابی م ...
شکلات هایی که به صورت تکه های نازک در می آیند و معمولاً با مغزهای مختلف، میوه خشک یا نمک تزئین می شن مثال: Chocolate Bark با طعم شکلات تلخ و مغز بادا ...
مخلوط شکلات ذوب شده و خامه که به عنوان پوشش یا پرکننده در کیک ها و شیرینی ها استفاده می شه مثال: Ganache با طعم غنی شکلات، به عنوان پوشش کیک شکلاتی س ...
پشمک که معمولاً در نمایشگاه ها یا جشن ها فروخته می شه و از شکر ذوب شده و رنگ های مختلف تهیه می شه. این نوع پشمک بافتی سبک و پفی داره که به سرعت آب می ...
پشمک ایرانی که از پنیر، شکر، گلاب و پودر پسته یا بادام تهیه می شه و بافت نرم و لطیفی داره. این نوع پشمک بیشتر در ایران شناخته شده است. مثال: Persian ...
پشمک با طعم زعفرانی که در آن از پودر زعفران استفاده می شه تا طعم خاصی به این دسر شیرین بده. این نوع پشمک در بعضی از جشن ها و مهمانی ها سرو می شه. مث ...
پشمک هایی که از شکر و بافت های نازک تهیه می شن و اغلب برای تزیین کیک ها یا دسرها استفاده می شن. این نوع پشمک به طور خاص برای تزیین های شیک به کار می ...
پشمک با طعم پسته که در آن پودر پسته برای افزودن طعم و بافتی خوشمزه به پشمک استفاده می شه. این نوع پشمک معمولاً در مهمانی ها یا به عنوان دسر سرو می شه ...
پشمک با طعم گل رز که در آن از گلاب برای ایجاد طعم خوشبو و خوشمزه استفاده می شه. این نوع پشمک به ویژه در مناطق مختلف ایران محبوب است. مثال: Rose Pash ...
پشمک با طعم بادام که معمولاً در آن بادام آسیاب شده یا پودر شده استفاده می شه. این نوع پشمک برای افرادی که به طعم های مغزی علاقه دارند، مناسب است. مث ...
پشمک هایی که با شکر و طعم های مختلف مانند توت فرنگی، نعناع و لیمو درست می شن و معمولاً در فستیوال ها و جشن ها به فروش می رسن. مثال: Candy Floss با ط ...
پشمک رنگی که معمولاً در رنگ های مختلف برای جلب توجه و زیبایی بیشتر تهیه می شه. این نوع پشمک بیشتر در نمایشگاه ها یا فستیوال ها سرو می شه. مثال: Colo ...
شیرین پلو یکی از غذاهای خوشمزه ایرانی است که برنج همراه با خلال بادام، زرشک و شکر تهیه می شود و معمولاً به عنوان غذای مخصوص برای مراسم های جشن استفاد ...
دلمه فلفل یکی از انواع دلمه است که در آن فلفل های سبز و قرمز با برنج، گوشت و سبزیجات پر می شود. این غذا به طور معمول به عنوان پیش غذا یا غذای اصلی سر ...
Saffron Ice Cream ( Bastani Sonnati ) بستنی سنتی ایرانی یا بستنی زعفرانی یکی از دسرهای محبوب است که از زعفران، گلاب و پسته تهیه می شود. این بستنی در ...
خورش بادمجان یکی از خورش های ایرانی است که بادمجان های سرخ شده در آن به همراه گوشت یا مرغ، رب گوجه فرنگی و ادویه ها تهیه می شود. این خورش معمولاً با ...
کشک بادمجان یکی از غذاهای ساده و لذیذ ایرانی است که از بادمجان سرخ شده، کشک، سیر و پیاز تهیه می شود. این غذا به عنوان پیش غذا یا غذای سبک سرو می شود. ...
گز یکی از شیرینی های معروف اصفهان است که از مغز پسته، بادام و گلاب تهیه می شود و به عنوان یک سوغات شیرین و مغذی شناخته می شود. مثال: Gaz از اصفهان، ...
زعفران یکی از سوغات گران بهای ایران است که به دلیل رنگ، طعم و عطر خاص خود در غذاهای ایرانی و جهانی مورد استفاده قرار می گیرد. ایران بزرگترین تولیدکنن ...
پشمک یا همان پنیر شیرین یکی از شیرینی های پفی و نخ مانند است که در برخی مناطق ایران به ویژه در اصفهان تولید می شود. مثال: Pashmak از اصفهان یک سوغات ...
Saffron Jam ( Marmalade ) مربای زعفرانی یکی از دسرهای محبوب ایرانی است که با زعفران و گلاب تهیه می شود و طعمی خاص و دلپذیر دارد. مثال: Saffron Jam ...
خرما یکی از خوراکی های پرطرفدار و مغذی در ایران است و مناطق جنوبی ایران مانند خوزستان و بوشهر بهترین خرماها را تولید می کنند. مثال: Persian Dates از ...
فالوده یکی از دسرهای سنتی ایرانی است که در شیراز رواج دارد. این دسر از رشته های نازک برنجی، شربت گلاب و یخ ساخته می شود. مثال: Faloodeh از شیراز، یک ...
کلوچه یکی از شیرینی های ایرانی است که در برخی مناطق ایران مانند کرمانشاه و تبریز تولید می شود. این شیرینی معمولاً از ترکیب آرد، کره و مغزهای مختلف ته ...
Nougat ( Saffron Nougat ) نوقا یا همان گز زعفرانی یکی از انواع شیرینی هایی است که در ایران و به ویژه در اصفهان تولید می شود. این شیرینی ترکیبی از مغ ...
Taffy ( Pulled Toffee ) تافی کش دار یکی از سوغات های شیرین ایرانی است که در برخی مناطق مانند گیلان تولید می شود. این تافی ها از شکر، عسل و کره تهیه ...
میگوی خلیج فارس یکی از محصولات دریایی مرغوب ایران است که در جنوب کشور و به ویژه در استان های بوشهر و هرمزگان به دست می آید. این میگو به خاطر اندازه و ...
ماهی های ایران به ویژه ماهی هایی مانند ماهی شوریده، ماهی سفید، ماهی کیلکا و ماهی کپور که در دریاچه ها و رودخانه های مختلف ایران به ویژه در شمال کشور ...
تخم ماهی، به ویژه تخم ماهی تاس ماهیان و فیل ماهی، در ایران به عنوان یک خوراکی لوکس و ارزشمند شناخته می شود. این محصول بیشتر از مناطق شمالی ایران و در ...
Smoked Fish ( Mahi Doodi ) ماهی دودی یکی از انواع ماهی های خشک شده است که در بسیاری از مناطق شمالی ایران به ویژه در گیلان و مازندران تولید می شود. ا ...
میگو و خرچنگ های دریای عمان که در بندر چابهار و دیگر مناطق جنوبی ایران صید می شوند، از انواع دیگر محصولات دریایی هستند که به عنوان سوغاتی می توانند ب ...
میگوی خشک یکی از محصولات دریایی است که در مناطق جنوبی ایران مانند بوشهر و هرمزگان تولید می شود. این میگوها به وسیله خشک کردن طعمی منحصر به فرد پیدا م ...
ماهی خشکه خور یکی از محصولاتی است که در مناطق شمالی کشور ایران به ویژه در گیلان و مازندران به صورت سنتی تولید می شود. این ماهی ها با خشک شدن طعمی متف ...
ماهی تندوری یک نوع غذای دریایی است که در برخی از مناطق ایران به ویژه در نواحی جنوبی و اطراف خلیج فارس تهیه می شود. ماهی ها پس از مزه دار شدن با ادویه ...
سوپ ماهی و میگو یکی از غذاهای خوشمزه و مغذی در مناطق شمالی و جنوبی ایران است. این سوپ از انواع ماهی ها، میگوها و مواد مختلف دیگر تهیه می شود و می توا ...
Caviar ( خاویار ) Caviar یکی از محصولات دریایی گران قیمت است که از تخم ماهی های خاص گرفته می شود. این محصول بیشتر در روسیه و کشورهای اطراف دریای خزر ...
Shrimp یا میگو یکی از رایج ترین محصولات دریایی است که در بسیاری از نقاط دنیا تولید می شود. میگو از مناطق مختلف جهان مانند دریای کارائیب، خلیج مکزیک، ...
Lobster ( خرچنگ ) Lobster یکی از گونه های دریایی است که به ویژه در آب های سرد مانند آب های شمالی اقیانوس اطلس و شمال پاسیفیک صید می شود. خرچنگ ها به ...
Salmon ( ماهی سالمون ) Salmon یکی از ماهی های آب سرد است که در بسیاری از کشورها، از جمله نروژ، کانادا، و ایالات متحده به طور گسترده ای پرورش داده می ...
Tuna ( ماهی تن ) Tuna یکی از ماهی های پرطرفدار در سطح جهانی است که در بسیاری از کشورهای جهان صید می شود. این ماهی معمولاً در اقیانوس های آرام و اطلس ...
Cod یکی از ماهی های مهم تجاری است که به طور عمده در اقیانوس اطلس شمالی صید می شود. این ماهی به ویژه در آشپزی کشورهای اسکاندیناوی و بریتانیا محبوب است ...
Mussels یا صدف خوراکی یکی از محصولات دریایی است که در اقیانوس ها و دریاهای مختلف صید می شود. این صدف ها به ویژه در آشپزی کشورهای اروپایی محبوب هستند ...
Oysters یا صدف صدفی یکی دیگر از محصولات دریایی است که در مناطق مختلف جهان صید می شود. این صدف ها به ویژه در مناطقی مانند فرانسه، ایالات متحده و ژاپن ...
Clams ( مرداب کلم ) Clams یکی دیگر از انواع صدف ها هستند که در مناطق مختلف اقیانوس ها یافت می شوند. این صدف ها در آشپزی کشورهای مختلف به ویژه در آمر ...
Sea Urchin ( خارپشت دریایی ) Sea Urchin یا خارپشت دریایی یکی از محصولاتی است که در برخی از کشورهای آسیایی و غربی به ویژه ژاپن و فرانسه مصرف می شود. ...
سیب زمینی سرخ شده یکی از معروف ترین همراه ها در منوی فست فود است که از برش های سیب زمینی که در روغن داغ سرخ می شوند، تهیه می شود. این غذا معمولاً به ...
ناگت مرغ تکه های کوچک گوشت مرغ هستند که به طور معمول در آرد پوشیده شده و سپس سرخ می شوند. این غذا یکی از گزینه های پرطرفدار در فست فودها و مخصوصاً بر ...
رپ یک نوع فست فود است که در آن مواد غذایی مختلف مانند مرغ، گوشت، سبزیجات و سس ها در یک لایه نان یا پیتا پیچیده می شوند. این نوع غذا به خاطر راحتی در ...
تاکو یک غذای فست فودی است که در آن مواد غذایی مانند گوشت چرخ کرده، سبزیجات و پنیر در یک نان ترد و بسته شده پیچیده می شود. این غذا به ویژه در مکزیک و ...
بوری تو نوعی فست فود مکزیکی است که در آن گوشت، برنج، لوبیا، پنیر و سبزیجات در یک لایه نان بزرگ پیچیده می شود. این غذا معمولاً با سس های مختلفی سرو می ...
مایونز سسی کرمی است که معمولاً از تخم مرغ، روغن و سرکه یا لیمو تهیه می شود. این سس با طعم ملایم و خامه ای خود به طور گسترده در ساندویچ ها، سالادها و ...
خردل سسی زرد رنگ و تند است که از دانه های خردل تهیه می شود. این سس معمولاً با طعم تند و تیزی که دارد به عنوان همراه با غذاهایی مثل هات داگ یا ساندویچ ...
سس باربیکیو یک سس غلیظ و شیرین است که معمولاً از گوجه فرنگی، سرکه، شکر، ادویه ها و طعم دهنده های مختلف تهیه می شود. این سس به ویژه برای گریل کردن گوش ...
کچاپ یکی از انواع سس ها است که معمولاً از گوجه فرنگی، شکر و سرکه تهیه می شود. این سس طعم شیرین و ترشی دارد و یکی از پرکاربردترین سس ها در دنیا است که ...
سس رانچ یک سس خامه ای است که معمولاً از خامه ترش، مایونز، سبزیجات معطر و سیر تهیه می شود. این سس به ویژه در سالادها و به عنوان دیپ برای سبزیجات و غذا ...
سس تارتار یک سس کرمی است که معمولاً از مایونز، کچاپ، ترشی، پیاز و سبزیجات معطر تهیه می شود. این سس معمولاً با غذاهایی مانند ماهی و سیب زمینی سرخ شده ...
سس تند یک سس با طعم تند و داغ است که معمولاً از فلفل های تند، سرکه و ادویه جات تهیه می شود. این سس برای افزودن تندی به غذاهایی مانند تاکو، پیتزا و ان ...
سس سویا یک سس شور و مایع است که از تخمیر دانه های سویا به دست می آید. این سس به ویژه در غذاهای آسیایی مانند سوشی، پاستا و غذاهای سرخ شده به کار می رو ...
پستو یک سس ایتالیایی است که معمولاً از ریحان تازه، سیر، پنیر پارمزان، کاج و روغن زیتون تهیه می شود. این سس به ویژه برای پاستاها و ساندویچ ها محبوب اس ...
سالسا یک سس تند و تازه است که معمولاً از گوجه فرنگی، پیاز، فلفل، سیر و سبزیجات معطر تهیه می شود. این سس به ویژه در غذاهای مکزیکی مانند تاکو و نان های ...
کباب حلا یک نوع کباب عربی است که در آن گوشت چرخ کرده به همراه ادویه جات معطر و مغز گردو یا کشمش تهیه می شود. این کباب طعمی شیرین و ملس دارد و معمولاً ...
کباب برگ یکی از معروف ترین انواع کباب ایرانی است که از قطعات گوشت گوسفند یا گاو تهیه می شود و به صورت استیک های ضخیم کباب می شود. این کباب معمولاً در ...
جوجه کباب از مرغ که به تکه های کوچک تقسیم شده و سپس در مخلوطی از زعفران، ماست و ادویه جات مختلف مرینیت شده، تهیه می شود. این کباب معمولاً در کنار برن ...
Cocktails ( کوکتل ها ) کوکتل ها انواع مختلفی از نوشیدنی های الکلی هستند که از ترکیب الکل های مختلف با آب میوه ها، شربت ها و طعم دهنده ها تهیه می شون ...
Frappe ( فراپه ) فراپه یک نوشیدنی سرد است که معمولاً از قهوه، شیر، شکر و یخ تهیه می شود. این نوشیدنی بسیار معروف در یونان است و به ویژه در روزهای گر ...
Cocktail ( کوکتل ) کوکتل نوشیدنی ای است که از ترکیب چندین ماده مانند میوه ها، شربت ها، آبمیوه ها و الکل های مختلف تهیه می شود. هر کوکتل طعمی خاص دار ...
Beer ( آبجو ) آبجو یک نوشیدنی الکلی است که از تخمیر دانه های غلات ( معمولاً جو ) تهیه می شود. این نوشیدنی معمولاً حاوی درصدی از الکل است و در انواع ...
Whiskey ( ویسکی ) ویسکی یک نوشیدنی الکلی است که از تقطیر غلات ( مثل جو، ذرت یا چاودار ) تهیه می شود. این نوشیدنی در طی فرایندهای مختلف به ویژه در بش ...
Wine ( شراب ) شراب یکی از قدیمی ترین نوشیدنی های الکلی است که از تخمیر انگور تهیه می شود. انواع مختلفی از شراب ها وجود دارد مانند شراب قرمز، سفید و ...
Vodka ( ودکا ) ودکا یکی از معروف ترین نوشیدنی های الکلی است که از تخمیر غلات یا سیب زمینی تهیه می شود. این نوشیدنی معمولاً بسیار صاف است و طعم خاصی ...
Tequila ( تکیلا ) تکیلا نوشیدنی الکلی است که از گیاه آگاو تولید می شود و معمولاً در مکزیک تولید می شود. این نوشیدنی طعمی خاص و تند دارد و به طور معم ...
Mojito ( موهیتو ) موهیتو یک کوکتل معروف است که از ترکیب نعناع، شکر، لیمو، آب جوش و رام تهیه می شود. این نوشیدنی طعمی تازه و شیرین دارد و بسیار محبوب ...
Margarita ( مارگاریتا ) مارگاریتا یکی از معروف ترین کوکتل های الکلی است که از ترکیب تکیلا، لیمو و تریپل سک تهیه می شود. این نوشیدنی به ویژه در کشوره ...
دایکیری یک کوکتل الکلی است که از روم سفید، شکر، لیمو و یخ تهیه می شود. این نوشیدنی طعمی خوشمزه و دلپذیر دارد و معمولاً در بارهای کوکتیلی سرو می شود. ...
سانگریا یک نوشیدنی اسپانیایی است که از ترکیب شراب قرمز، میوه های تازه، شکر و گلابی یا سایر نوشیدنی های غیر الکلی تهیه می شود. این نوشیدنی به ویژه در ...
Bar ( بار ) بار به مکانی اطلاق می شود که در آن نوشیدنی های الکلی و غیر الکلی به مشتریان سرو می شود. بارها معمولاً در رستوران ها، هتل ها یا به طور مس ...
Cocktail Bar ( بار کوکتل ) بار کوکتل به نوعی از بار اطلاق می شود که در آن انواع مختلف کوکتل های الکلی و غیر الکلی سرو می شود. در این نوع بارها، مهار ...
Wine Bar ( بار شراب ) بار شراب جایی است که در آن انواع مختلف شراب ها سرو می شود. این نوع بارها معمولاً فضایی آرام و دنج دارند و مشتریان می توانند ان ...
Sports Bar ( بار ورزشی ) بار ورزشی یک نوع بار است که در آن بازی های ورزشی به طور زنده از تلویزیون یا صفحه نمایش های بزرگ نمایش داده می شود. این باره ...
بار تاپاس نوعی بار است که در آن انواع پیش غذاهای اسپانیایی به نام "تاپاس" سرو می شود. این پیش غذاها معمولاً به طور اشتراکی و به همراه نوشیدنی های مخت ...
پاب یک نوع بار است که بیشتر در کشورهای انگلیسی زبان رایج است و فضایی دوستانه و غیررسمی دارد. در پاب ها علاوه بر نوشیدنی های الکلی، غذاهای ساده و میان ...
Karaoke Bar ( بار کارائوکه ) بار کارائوکه یک نوع بار است که در آن مشتریان می توانند آواز بخوانند و به طور عمومی اجرا کنند. این بارها معمولاً به ویژه ...
Craft Beer Bar ( بار آبجوی دست ساز ) بار آبجوی دست ساز یک نوع بار است که در آن انواع مختلف آبجوهای محلی و دست ساز سرو می شود. این بارها معمولاً برای ...
Whiskey Bar ( بار ویسکی ) بار ویسکی مکانی است که در آن انواع مختلف ویسکی از برندهای مختلف و کشورهای مختلف به مشتریان سرو می شود. این بارها به ویژه ب ...
Rooftop Bar ( بار روی پشت بام ) بار روی پشت بام یک نوع بار است که معمولاً در بالاترین طبقات ساختمان ها قرار دارد و منظره ای پانوراما از شهر ارائه می ...
کمد بزرگ و ایستاده که معمولاً برای لباس، پتو یا وسایل شخصی استفاده می شه. مثال: اون Armoire قدیمی مادربزرگ هنوز بوی چوب تازه می ده.
چراغ دیواری که به دیوار نصب می شه و بیشتر برای نورپردازی ملایم یا تزئینی استفاده می شه. مثال: دو تا Sconce کنار آینه نصب کردم تا فضای اتاق گرم تر بش ...
میز کشودار یا کمد کوتاه که بیشتر توی اتاق غذاخوری یا نشیمن برای نگهداری وسایل یا چیدمان دکور قرار می گیره. مثال: بشقاب های مهمونی توی Credenza چیده ...
بطری شیشه ای با طراحی خاص برای سرو نوشیدنی، که گاهی برای زیبایی هم استفاده می شه. مثال: اون Decanter کریستالی رو روی میز پذیرایی گذاشتم.
پارچه تزئینی کوچکی که بالای پنجره نصب می شه و معمولاً همراه با پرده استفاده می شه. مثال: اون Valance طرح دار، پنجره رو خیلی شیک تر کرده.
لحاف ضخیم و نرم که داخل کاور جداگانه قرار می گیره، بیشتر تو تختخواب های مدرن استفاده می شه. مثال: تو زمستون، Duvet گرما رو بهتر از پتو نگه می داره.
مخلوط کن وقتی دلت یه اسموتی می خواد یا باید چیزی رو پوره کنی، این وسیله معجزه ست! مثال: She blended fruits for her morning smoothie. مشتقات: اسم: b ...
میز کوچک کنار تخت که معمولاً چراغ خواب، کتاب، ساعت یا موبایل روش گذاشته می شه. مثال: لیوان آب و کتابم همیشه روی Nightstand هست.
تخته یا قسمت پشتی تخت که تکیه گاه داره و گاهی تزئینی هم هست. مثال: Headboard چوبی تخت حس کلاسیک تری به اتاق داده.
اصطلاح کلی برای وسایلی مثل ملحفه، پتو، لحاف، روکش و بالش های تخت. مثال: هر فصل Bedding رو عوض می کنم تا حس نو داشته باشه.
کمدی با چند کشو برای نگهداری لباس، لباس زیر، یا وسایل شخصی. مثال: جوراب هام همیشه توی پایین ترین کشوی Chest of drawers هست.
تختی با چهار ستون که معمولاً پرده ای هم روی اون ها کشیده می شه؛ حس سلطنتی و خاص می ده. مثال: از بچگی آرزو داشتم یه Canopy bed داشته باشم.
پتو یا روکش سبک که برای تزئین یا گرمای بیشتر روی تخت یا مبل انداخته می شه. مثال: یه Throw blanket خاکستری روی تخت انداختم که خیلی به رنگ دیوارا میاد.
جا لباسی یا قفسه ی پارچه ای که به در یا دیوار یا داخل کمد آویزون می شه. مثال: توی Hanging organizer وسایل ریزمو گذاشتم که اتاق جمع وجور بشه.
روکش تزئینی بالش که معمولاً برای زیبایی بیشتر استفاده می شه، نه برای خوابیدن. مثال: Pillow sham ها رنگ تخت رو زنده تر کردن.
ترموستات هوشمند که دمای خونه رو به صورت خودکار یا از راه دور تنظیم می کنه. مثال: با Smart thermostat تونستم قبض گازمو کم کنم چون خودش زمان درست گرم ...
پارچه ای که دور پایین تخت آویزون می شه و پایه ها رو می پوشونه، کاربردی و تزئینیه. مثال: Bed skirt سفیدم خیلی ست قشنگی با روتختی گل دار درست کرده.
پریز هوشمند که به وای فای وصل می شه و می تونی با گوشی خاموش و روشنش کنی. مثال: با Smart plug چراغ مطالعه م رو زمان بندی کردم که خودش ساعت ۱۰ خاموش ش ...
قفل در هوشمند که با اپلیکیشن، رمز، یا اثر انگشت باز می شه. مثال: Smart lock باعث شد دیگه نگران گم شدن کلیدام نباشم.
بلندگوی هوشمند با دستیار صوتی مثل Alexa یا Google Assistant برای کنترل صوتی وسایل. مثال: با Smart speaker چراغا رو با صدا خاموش می کنم.
زنگ درب تصویری هوشمند که وقتی کسی زنگ بزنه، تصویرش رو به موبایلت می فرسته. مثال: با Video doorbell دیدم پیک کی اومده در، حتی وقتی خونه نبودم.
لامپ هوشمند که می تونه با موبایل یا فرمان صوتی روشن، خاموش یا کم نور بشه. مثال: Smart light bulb اتاقمو طوری تنظیم کردم که صبح خودش کم کم روشن شه.
تلویزیونی که به اینترنت وصل می شه و اپلیکیشن هایی مثل یوتیوب یا نتفلیکس داره. مثال: با Smart TV لازم نیست دیگه لپ تاپ رو بهش وصل کنم.
یخچال هوشمند با صفحه لمسی، دوربین داخلی یا اتصال به اینترنت برای مدیریت مواد غذایی. مثال: Smart fridge بهم گفت شیر داره تموم می شه!
جاروبرقی رباتی که خودش خونه رو تمیز می کنه و حتی برنامه ریزی روزانه داره. مثال: Robot vacuum موقعی که بیرونم، زمین خونه رو تمیز می کنه.
موتور پرده هوشمند که به صورت خودکار یا از راه دور پرده ها رو باز و بسته می کنه. مثال: صبح ها Smart curtain motor خودش پرده ها رو کنار می زنه تا نور ...
میز قابل تنظیم که می تونی به صورت نشسته یا ایستاده باهاش کار کنی. مثال: Standing desk باعث شد کمتر بی حوصله شم موقع تایپ طولانی.
صندلی طراحی شده بر اساس اصول ارگونومی که از کمر، گردن و وضعیت بدن پشتیبانی می کنه. مثال: بعد از چند ساعت کار با Ergonomic chair اصلاً کمردرد نگرفتم.
ابزاری برای مرتب کردن و مخفی کردن سیم ها و کابل های اطراف میز. مثال: با Cable organizer همه سیم های شارژر و مانیتور رو جمع کردم.
نور موضعی مخصوص انجام کارهای دقیق مثل نوشتن یا تایپ. مثال: یه چراغ Task lighting گذاشتم کنار لپ تاپ که شب ها چشمم اذیت نشه.
پایه ای برای بالا بردن مانیتور تا به ارتفاع چشم برسه و گردن اذیت نشه. مثال: با Monitor riser دیگه مجبور نیستم سرمو زیاد خم کنم.
تخته سفید دیواری یا رومیزی برای نوشتن ایده ها و برنامه ریزی. مثال: یه Whiteboard کوچیک بالای میز نصب کردم برای نوشتن اهداف روزانه.
قفسه کتاب که گاهی هم برای نگهداری پوشه، اسناد یا وسایل تزئینی استفاده می شه. مثال: یه Bookshelf سفید گذاشتم کنار میز تا کتابام دم دست باشن.
زیرانداز رومیزی که از خط افتادن میز جلوگیری می کنه و سطح کار رو نرم تر می کنه. مثال: Desk mat مشکی گرفتم که هم قشنگه هم ماوس روش بهتر حرکت می کنه.
صفحه هایی برای کاهش صدای محیط و جلوگیری از پژواک در فضای کار. مثال: چون اتاقم اکو داشت، چند تا Acoustic panel زدم روی دیوار.
تخته اعلانات برای سنجاق کردن یادداشت ها، عکس ها، برنامه ها یا الهام بخش ها. مثال: Bulletin board پر از نقل قول انگیزشی زدم تا انرژی بگیرم.
دیوار شاخص یا تأکیدی که با رنگ یا طرح متفاوت از بقیه ی دیوارها طراحی می شه. مثال: با رنگ سبز تیره یه Accent wall ساختم که کل فضا رو زنده کرد.
فرش یا قالیچه ای که یه بخش خاص از اتاق رو پوشش می ده، نه کل فضا رو. مثال: یه Area rug کوچیک گذاشتم زیر میز قهوه خوری تا فضا گرم تر شه.
چراغ دیواری که به دیوار نصب می شه و معمولاً نور ملایم و دکوراتیو می ده. مثال: Wall sconce کنار تخت خوابم حس هتل پنج ستاره می ده.
لامپ آویزی که از سقف آویزون می شه و معمولاً بالای میز غذا یا آشپزخانه نصب می شه. مثال: یه Pendant light مسی بالای جزیره ی آشپزخونه نصب کردم.
قفسه ی دیواری بدون پایه ی مشخص که انگار روی دیوار شناوره. مثال: کتابامو روی Floating shelf کنار پنجره گذاشتم، خیلی مینیماله.
نشیمن کوتاه یا پاف که می تونه برای نشستن یا به عنوان میز استفاده بشه. مثال: یه Ottoman گرد گرفتم که هم جا برای نشستن باشه هم جای مجله هام.
شیء تزئینی ( مثل گلدون یا شمع ) که وسط میز یا فضای اصلی قرار می گیره. مثال: یه Centerpiece شیشه ای با گل خشک گذاشتم وسط میز ناهارخوری.
میز باریک و بلند که معمولاً پشت مبل یا کنار دیوار قرار می گیره. مثال: یه Console table چوبی زیر آینه گذاشتم و روش شمع و کتاب چیدم.
چیدمانی از چند تابلو یا عکس روی یک دیوار، معمولاً با نظم خاص یا موضوع مشترک. مثال: با یه Gallery wall از عکسای سفرام یه گوشه ی خاص ساختم تو خونه.
کابینت روشویی که معمولاً شامل روشویی، آینه و فضای ذخیره سازیه مثال: یه Vanity چوبی با سینک سرامیکی نصب کردم که هم قشنگه هم جا داره.
سردوشی که آب رو به شکل بارونی و با پخش یکنواخت می ریزه مثال: با Rain shower دوش گرفتن مثل حمام توی طبیعته.
طاقچه ی توکار در دیوار حمام برای گذاشتن شامپو و صابون مثال: یه Shower niche کاشی شده گذاشتیم تا قفسه نخریم.
سینی مخصوصی که روی لبه وان قرار می گیره برای کتاب، شمع یا لیوان مثال: Bath caddy گرفتم و حالا با کتاب توی وان ریلکس می کنم.
آینه ای با نور مخفی یا نور از پشت برای زیبایی و اصلاح بهتر مثال: یه Backlit mirror گرد گرفتم که خیلی مدرن نشون می ده.
گرم کن حوله که حوله هاتو همیشه گرم و خشک نگه می داره مثال: صبحا حوله رو از Towel warmer برمی دارم، حس لوکس می ده.
زیرانداز ضد لغزش که معمولاً کنار وان یا دوش گذاشته می شه مثال: Non - slip mat باعث شد مامانم لیز نخوره توی حموم.
لایه ی داخلی پرده حمام که ضد آب و قابل شست وشوه مثال: Shower curtain liner جدا گرفتم که پرده اصلی خیس نشه.
هواکش دستگاهی برای تهویه هوا و خروج بخار و بو از سرویس بهداشتی. مثال: Turn on the exhaust fan after your shower. بعد از دوش گرفتن هواکش را روشن کن. ...
وان مستقل و جدا از دیوار که معمولاً طراحی شیکی داره مثال: Freestanding tub وسط حمام واقعاً حس اسپا می ده.
دستگاهی برای پخش رایحه ی طبیعی با روغن های اسانسی مثال: Aromatherapy diffuser با روغن اسطوخودوس گذاشتم تا آرامش بگیرم.
نوار نور LED که معمولاً در زیر کابینت، پشت آینه یا لبه وان استفاده می شه مثال: زیر وان یه LED strip lighting کار گذاشتیم، خیلی شیک شده شب ها.
زیرپایی حمام از جنس بامبو که ضد آب، مقاوم و زیباشناسانه ست مثال: Bamboo bath mat هم طبیعی تره هم عمر بیشتری داره.
نمک های مخصوص وان برای شل کردن عضلات و رایحه درمانی مثال: Soaking salts با رایحه ی اکالیپتوس واقعاً انرژی مو برمی گردونه.
نوردرمانی با رنگ های مختلف که در بعضی دوش ها یا وان های مدرن استفاده می شه مثال: وان ما Chromotherapy داره، موقع حموم نور آبی می ندازه برای آرامش.
دوشی با قابلیت تولید بخار، شبیه سونا ولی توی حمام خونه مثال: Steam shower گرفتیم و دیگه لازم نیست بریم سونا.
شیرآب دیواری که بالای روشویی یا وان نصب می شه مثال: Wall - mounted faucet باعث شد سطح کابینت خالی تر بمونه.
سینی یا نگه دارنده ی مخصوص برای روغن های رایحه درمانی کنار وان یا سینک مثال: یه Essential oil tray کنار وان گذاشتم، بوهاش کل فضا رو پر می کنه.
نورپردازی با قابلیت تغییر رنگ و شدت برای تنظیم حس و حال فضا مثال: حمامو با Mood lighting تنظیم کردم برای ریلکس کردن شبانه.
مایع سبکی که بعد از شست وشو استفاده می شه برای تنظیم pH پوست و آماده سازی مثال: بعد از شستن صورتم حتماً Toner می زنم تا پوست آروم شه و آماده سرم باشه.
مایع مغذی تری نسبت به تونر که جذب سریعی داره و پوستو برای سرم تقویت می کنه مثال: Essence کره ای پوستمو نرم تر از همیشه کرده.
فرمول های غلیظ تر و قدرتمندتر از سرم که معمولاً برای مراقبت هدفمند استفاده می شن مثال: Ampoule ویتامین C زدم تا لک هام سریع تر کمرنگ شن.
ماسک های پارچه ای آغشته به سرم که مثل کمپرس مغذی روی پوست قرار می گیرن مثال: هر هفته یه Sheet mask می ذارم و حس اسپا می گیرم.
بالمی چرب ولی ملایم که آرایشو کامل حل می کنه بدون خشک کردن پوست مثال: Cleansing balm بهتر از هر چیزی فاندیشنمو پاک می کنه.
ماسک شبانه ای که مثل کرم شب زده می شه و تا صبح روی پوست می مونه مثال: Sleeping pack آبرسان باعث شد صبح پوستم بدرخشه.
اسپری آبرسان و خنک کننده که در طول روز هم می تونی بزنی مثال: Face mist توی کیفم همیشه هست، مخصوصاً توی هوا خشک.
پدهای آماده ی لایه بردار که حاوی اسیدهای ملایم مثل AHA یا BHA هستن مثال: هفته ای دوبار Exfoliating pad استفاده می کنم تا منافذم تمیز بمونه.
پچ های ژله ای مخصوص زیر چشم یا نواحی خاص که خنک و آبرسان هستن مثال: قبل مهمونی یه Hydrogel patch زیر چشمم می ذارم تا پفش بخوابه.
ضدآفتاب جامد و قابل حمل که بدون تماس مستقیم دست روی پوست کشیده می شه مثال: Sun stick رو وسط روز تمدید می کنم چون راحت و بی دردسره.
یکی از معروف ترین ترکیبات ضدپیری که باعث تسریع بازسازی سلولی و کاهش چین و چروک می شه مثال: از Retinol هر شب استفاده می کنم، چون واقعاً تأثیر زیادی رو ...
پپتیدها ترکیبات پروتئینی کوچکی هستن که به تقویت کلاژن و جوان سازی پوست کمک می کنن مثال: کرم ضدپیری با Peptide باعث می شه پوست سفت تر و جوان تر بشه.
ویتامین B3 که برای کاهش قرمزی، روشن کردن پوست و تنظیم چربی پوست عالیه مثال: Niacinamide موجود در سرم پوستمو از لک ها پاک می کنه و پوستم صاف می شه.
یک ماده مرطوب کننده فوق العاده که پوست رو از عمق آبرسانی می کنه و به طراوت اون کمک می کنه مثال: هیالورونیک اسید پوستو پر از رطوبت می کنه و هیچ وقت اح ...
چربی های طبیعی پوست که برای حفظ رطوبت و ایجاد سد محافظتی در برابر آسیب ها بسیار مهمه مثال: از کرم با Ceramide استفاده می کنم که پوست حساسمو تقویت می ...
نانوذراتی که از سلول های پوست استخراج می شن و کمک می کنن به بازسازی و ترمیم پوست آسیب دیده مثال: درمان با Exosome پوستمو سریع تر و مؤثرتر از هر درمان ...
محصولات زیبایی که هیچ گونه ترکیبات شیمیایی مضر یا آلرژن ندارن و برای پوست های حساس مناسب هستن مثال: به Clean beauty توجه دارم، چون ترجیح میدم محصولات ...
ماده ای مؤثر در درمان جوش، التهاب و بهبود رنگ پوست که به عنوان ضدلک و ضدآکنه هم شناخته می شه مثال: Azelaic acid به من کمک کرده تا لک ها و جوش ها خیلی ...
یک نوع AHA ( اسید هیدروکسی آلفا ) که در لایه برداری پوست و روشن کنندگی آن استفاده می شه مثال: Glycolic acid باعث شد پوست من روشن تر و صاف تر بشه، چون ...
ماده ای گیاهی که به عنوان جایگزین طبیعی برای Retinol استفاده می شه و برای پوست حساس مناسب تره مثال: Bakuchiol رو به عنوان درمان ضدپیری جایگزین Retino ...
گلدان یا ظرفی که برای نگهداری گل ها و گیاهان استفاده می شه مثال: گلدان های شیشه ای روی میز نهارخوری به فضا جلوه خاصی می ده.
جای شمع یا وسیله ای که شمع درونش قرار می گیره مثال: Candle holderهای نقره ای روی شومینه باعث ایجاد نور ملایم و دکوری زیبا می شن.
بالش های دکوری نرم که روی مبل ها یا تخت ها گذاشته می شن برای افزایش راحتی و زیبایی مثال: Throw pillowهای رنگارنگ روی مبل فضارو گرم و صمیمی می کنه.
آثار هنری که به دیوار نصب می شن، از جمله نقاشی ها، تابلوها یا چاپ های گرافیکی مثال: Wall artهای بزرگ باعث می شن دیوارهای خالی جذاب تر بشن.
مجسمه ها یا آثار سه بعدی که برای تزیین فضای داخلی یا خارجی استفاده می شن مثال: Sculpture فلزی کنار استخر جلوه ای مدرن به فضای بیرونی خانه داده.
فانوس / چراغ آویزی چراغی برای روشنایی و تزئین یک فضا، معمولاً با شمع یا برق کار می کند. مثال: She hung colorful lanterns all around the balcony. ا ...
ظروف تزیینی که برای نمایش یا نگهداری اشیاء دکوری و تزئینی استفاده می شن مثال: Decorative bowlهای مسی روی میز پذیرایی می تونن به فضای سالن زیبایی خاصی ...
ساعت های دیواری که علاوه بر کاربرد، به عنوان یک قطعه تزیینی و هنری عمل می کنن مثال: Wall clock کلاسیک روی دیوار اتاق خواب هارمونی زیبایی با سایر وسای ...
گلدان هایی برای نگهداری گیاهان که در انواع مختلفی از جنس ها و طراحی ها در دسترس هستن مثال: Plant potهای بتنی با طراحی مینیمالیستی به اتاق کار روح تاز ...
کوسن هایی که برای راحتی و زیبایی بیشتر روی مبل ها، صندلی ها یا تخت ها استفاده می شن مثال: Cushionهای نرم و با طرح های زیبا می تونن راحتی بیشتری به فض ...
سینی های دکوری که معمولاً برای قرار دادن وسایل کوچک یا به عنوان یک تزیین روی میزها استفاده می شن مثال: Decorative tray طلایی روی میز قهوه خوری جلوه ا ...
قفسه های دیواری که برای نمایش اشیاء دکوری، کتاب ها یا گیاهان استفاده می شن مثال: Wall shelf چوبی با کتاب های تزیینی فضا رو مرتب و زیبا می کنه.
نقش ها یا پارچه های بزرگ که برای تزیین دیوارها به کار می رن و می تونن اثر هنری بی نظیری بسازن مثال: Tapestry روی دیوار اتاق خواب به فضا رنگ و عمق می ...
پشم یا خز مصنوعی که به عنوان پوشش برای مبلمان یا روی زمین استفاده می شه و به فضا حس نرمی و گرما می ده مثال: Faux furهایی که روی صندلی ها گذاشته می شه ...
آذین های کوچک تزیینی که معمولاً برای جشن ها یا فصول خاص استفاده می شن، مثل تزئینات کریسمس مثال: Ornamentهای شیشه ای روی درخت کریسمس زیبایی خاصی به فض ...
قالیچه ها یا فرش های کوچک که به فضای اتاق ها زیبایی و راحتی می بخشن مثال: Rugهای دکوری روی زمین اتاق نشیمن باعث می شن فضای منزل گرم تر و دلپذیرتر بشه.
سبدهای تزیینی که برای سازماندهی وسایل یا به عنوان قطعه دکوری در فضاهای مختلف استفاده می شن مثال: Baskets حصیری برای نگهداری وسایل داخل اتاق خواب جلوه ...
تزئینات کریستالی که در اشکال مختلفی مثل گوی های کریستالی یا چراغ های کریستالی موجود هستن مثال: Crystal decorهای روی میز ناهارخوری به فضای خانه شکوه و ...
لوسترهای آویز که معمولاً برای روشنایی و همچنین تزیین فضای داخلی به کار می رن مثال: Chandelier بزرگ در سالن پذیرایی باعث ایجاد فضایی مجلل و شیک می شه.
رَک یا قفسه ای که برای آویزان کردن حوله ها در دستشویی یا حمام استفاده می شه مثال: Towel rack فلزی در کنار وان حمام نظم بیشتری به فضای شما می ده.
پرده دوش که برای محافظت از پاشیدن آب در هنگام دوش گرفتن به کار می ره مثال: Shower curtain با طرح های زیبا جلوه ای خاص به فضای حمام می ده.
فرچه توالت که برای تمیز کردن کاسه توالت استفاده می شه مثال: Toilet brush با طراحی زیبا علاوه بر کاربردی بودن، به دکور دستشویی هم زیبایی می بخشه.
دستگاه پمپ مایع صابون که به صورت اتوماتیک یا دستی برای استفاده در دستشویی نصب می شه مثال: Soap dispenser شیشه ای باعث می شه که مایع صابون به طور مرتب ...
جای دستمال توالت که در آن رول دستمال توالت قرار می گیره مثال: Toilet paper holder دیواری دسترسی راحت به دستمال توالت رو فراهم می کنه.
پادری حمام که بعد از دوش گرفتن برای جلوگیری از لغزندگی و جذب آب روی زمین قرار می گیره مثال: Bath mat نرم و ضدلغزش بعد از دوش گرفتن راحتی و ایمنی بیشت ...
آینه صفحه ی صیقلی که تصویر افراد یا اشیاء را بازتاب می دهد. مثال: He looked at himself in the mirror. او خودش را در آینه نگاه کرد. مشتقات: اسم: ...
سبد زباله که برای نگهداری زباله های کوچک مثل دستمال های کاغذی یا بسته های کوچک استفاده می شه مثال: Waste bin شیک و کوچک در کنار توالت به راحتی قابل د ...
جای مسواک که برای نگهداری مسواک ها و خمیر دندان در دستشویی استفاده می شه مثال: Toothbrush holder چینی طرح دار به فضای دستشویی ظاهری مرتب می بخشه.
قفسه ای برای نگهداری وسایل حمام مثل شامپو، صابون و لوازم بهداشتی مثال: Shower shelf شیشه ای در گوشه دوش، فضای دستشویی رو مرتب و سازماندهی می کنه.
یک ساز صفحه کلید دار که از 88 کلید تشکیل شده و در موسیقی کلاسیک و مدرن به طور گسترده استفاده می شود. مثال: Piano در کنار پیانوهای بزرگ، نقش مهمی در ...
یک ساز زهی که می تواند به صورت آکوستیک یا برقی باشد و با کشیدن یا زدن رشته ها نواخته می شود. مثال: Guitar کلاسیک برای سبک های مختلف موسیقی از جمله ر ...
یک ساز ضربی که معمولاً با دستان یا چوب ها نواخته می شود و در گروه های موسیقی برای تنظیم ریتم به کار می رود. مثال: Drums در گروه های موسیقی راک و جاز ...
یک ساز زهی که با کمان نواخته می شود و در ارکسترها و اجرای های موسیقی کلاسیک استفاده می شود. مثال: Violin به خاطر صدای بلند و برجسته ای که دارد، نقش ...
یک ساز بادی برنجی که صدای بلندی دارد و معمولاً در موسیقی کلاسیک، جاز و نظامی به کار می رود. مثال: Trumpet در گروه های موسیقی جاز با صدای شفاف خود، ا ...
یک ساز بادی چوبی که صدای ملایم و بلندی دارد و در ارکسترهای کلاسیک و موسیقی سولوی محافل اجرا می شود. مثال: Flute در بسیاری از اجراهای ارکستر، برای ای ...
یک ساز بادی برنجی است که در موسیقی جاز، کلاسیک و پاپ به کار می رود و صدایی گرم و نرم دارد. مثال: Saxophone با صدای غنی و احساسی خود، در گروه های موس ...
یک ساز زهی با فریم مثلثی که با انگشتان یا ناخن ها نواخته می شود و در موسیقی کلاسیک و مجلسی به کار می رود. مثال: Harp در موسیقی کلاسیک به ویژه در کنس ...
یک ساز زهی بزرگ تر از ویولن که با کمان نواخته می شود و صدای عمیق و گرم دارد. مثال: Cello در موسیقی کلاسیک برای ایجاد ابعاد عاطفی و احساسی بیشتر استف ...
یک ساز الکترونیکی که از کلیدهای مشابه پیانو ساخته شده و در انواع سبک های موسیقی مدرن و پاپ به کار می رود. مثال: Keyboard با صدای متنوع و گسترده ای ک ...
وسیله ای کوچک که روی دسته ی گیتار بسته می شه تا ارتفاع نت ها رو بالا ببره بدون تغییر آکورد. مثال: برای اجرای آهنگ در گام بالاتر بدون تغییر فرم انگشت ...
صمغی خشک شده که نوازنده های ویولن، ویولا و چلو روی آرشه می زنن تا اصطکاک لازم برای تولید صدا ایجاد شه. مثال: اگر صدای ویولن ضعیفه، احتمالاً رزین روی ...
استوانه ای فلزی یا شیشه ای که نوازندگان گیتار بلوز یا لاپ استیل ازش استفاده می کنن تا افکت "سر خوردن" بین نُت ها ایجاد کنن. مثال: با استفاده از اسلا ...
وسیله ای برای کاهش حجم صدا یا تغییر تُن ساز، مخصوصاً در سازهای بادی برنجی یا ویولن. مثال: در اجرای قطعات ملایم تر، نوازنده ترومپت از میوت استفاده می ...
ابزاری برای تعیین و حفظ ضرب آهنگ ثابت در تمرین و اجرا. مثال: تمرین با مترونوم به نوازنده کمک می کنه تا ریتم دقیق تری داشته باشه.
همزن دستی وقتی می خوای تخم مرغ یا خامه رو بترکونی! صدای قشنگی هم داره موقع هم زدن : ) مثال: She whisked the eggs until they were fluffy. مشتقات: ا ...
وسیله ای کوچک با لبه های رنده ای برای گرفتن پوستِ معطر لیمو، پرتقال یا زنجبیل. مثال: پوست لیمو رو با زستر می گیرن تا عطرش به کیک منتقل بشه بدون اینک ...
ابزار برش با تیغه ی تیز و قابل تنظیم که برای اسلایس کردن سریع و یکنواخت سبزیجات به کار می ره. مثال: وقتی می خوای پیاز یا سیب زمینی خیلی نازک و دقیق ...
دیگ چدنی با درپوش سنگین که برای پخت آهسته، نان پزی و خورشت ها عالیه. مثال: برای پخت خوراک های طولانی مدت مثل استیوی گوشت، داچ آون انتخاب حرفه ای هاس ...
مخلوط کن دستی که مستقیم داخل قابلمه یا ظرف غذا استفاده می شه. مثال: برای پوره کردن سوپ یا درست کردن سس بدون نیاز به انتقال مواد، از ایمرشن بلندِر اس ...
کیسه ای انعطاف پذیر برای ریختن خمیر، خامه یا کرم به شکل دقیق و تزئینی روی کیک یا شیرینی. مثال: برای نوشتن یا گل زدن با خامه روی کیک تولد، از پایپینگ ...
کف گیر باریک با تیغه ی خمیده که برای پخش یکنواخت خامه یا گاناش روی سطح کیک ها استفاده می شه. مثال: برای صاف کردن روی کیک بدون تماس مستقیم دست، آفسِت ...
صفحه ای نچسب و مقاوم در برابر حرارت، مخصوص پهن کردن خمیر یا پخت بدون نیاز به کاغذ روغنی. مثال: شیرینی های ماکارون یا بیسکوییت روی سیلیکون مَت دقیق ت ...
ابزاری با تیغه ی صاف فلزی که برای صاف کردن کناره های کیک، برش خمیر یا تمیزکاری سطح کار استفاده می شه. مثال: شیرینی پزهای حرفه ای با بنچ اسکریپر خمیر ...
توری فلزی برای سرد کردن کیک و شیرینی پس از پخت، تا تهویه و جلوگیری از خیسی زیرشون فراهم شه. مثال: اگه کوکی هات رو مستقیم روی سینی بذاری خمیر می شن، ...
ترازوهای دیجیتال یا فنردار مخصوص وزن کردن میوه و سبزی به صورت خرده فروشی. مثال: روی ترازو عدد رو ببین و بعد همون قدر سیب بردار.
جعبه های چوبی یا پلاستیکی بزرگ برای حمل ونقل و نگهداری میوه ها به صورت عمده. مثال: برای صادرات پرتقال از کریت های تهویه دار استفاده می کنن.
میوه های ناقص، لک دار یا آسیب دیده که جدا می شن و معمولاً برای آب گیری یا فروش با تخفیف استفاده می شن. مثال: این سیب ها کال هستن ولی اینایی که تو سب ...
محفظه یا اتاقک هایی با کنترل دما و گاز اتیلن برای رسیدن کنترل شده ی میوه ها مثل موز یا انبه. مثال: موزهایی که تازه از کشتی اومدن، باید چند روز تو ری ...
ظرف های پلاستیکی شفاف و دردار که برای بسته بندی میوه های کوچک مثل توت فرنگی یا بلوبری استفاده می شن. مثال: میوه های حساس مثل تمشک همیشه توی کلم شل ب ...
جعبه ی مخصوص جمع آوری کرایه در اتوبوس ها یا وسایل نقلیه عمومی، معمولاً کنار راننده. مثال: اگه کارت نداری، باید پول نقد رو تو Farebox بندازی.
گیت چرخشی یا دروازه ی ورودی ای که فقط یک نفر در هر بار می تونه ازش عبور کنه و اغلب برای کنترل بلیت استفاده می شه. مثال: قبل از سوار شدن مترو، باید ک ...
نقشه ای گرافیکی از خطوط، ایستگاه ها و مسیرهای حمل ونقل عمومی مثل مترو، اتوبوس یا تراموا. مثال: قبل از اینکه خط عوض کنی، یه نگاه به Transit map بنداز ...
زمان بین ورود دو وسیله ی نقلیه ی پشت سر هم در یک خط؛ شاخصی برای سنجش فرکانس حرکت. مثال: تو ساعات اوج، Headway خط ۱ مترو کمتر از ۳ دقیقه ست.
خط کش بلند و صاف با سری عمود که برای کشیدن خط های افقی دقیق روی کاغذ طراحی استفاده می شه. مثال: تو طراحی دستی پلان، T - square همیشه کنار تخته طراحی ...
اتوبوسی با کف پایین که ورود و خروج رو برای سالمندان، ویلچرنشین ها و کالسکه راحت می کنه. مثال: توی مسیرهای شهری جدید، بیشتر Low - floor bus استفاده م ...
خط کش مخصوص طراحی با مقیاس های مختلف ( مثل ۱:۵۰ یا ۱:۱۰۰ ) برای خواندن یا رسم پلان و نما. مثال: وقتی نقشه ۱:۱۰۰ طراحی می کنی، اندازه ها رو با scale ...
کاغذ نیمه شفاف با بافتی نرم که برای طراحی دستی، شیت کشی و اتودهای معماری استفاده می شه. مثال: واسه لایه لایه کشیدن ایده ها و ترکیبشون، Vellum گزینه ...
نمای برشی از ساختمان که فضای داخلی و ساختار درونی رو نشون می ده. مثال: توی دیتیل کشی، سِکشن اهمیت زیادی داره چون نشون می ده دیوار چطور ساخته شده.
نمای سه بعدی بدون پرسپکتیو که اندازه ها در اون حفظ می شن، برای نمایش فنی حجم ها. مثال: برای ارائه ی مفهومی پروژه، اکسانومتریک جذاب تر از پلان ساده س ...
مدل های ریاضی که به طور شبیه سازی شده به مغز انسان برای شناسایی الگوها و تصمیم گیری ها طراحی می شن مثال: شبکه های عصبی، که به اون ها neural network م ...
زیرمجموعه ای از یادگیری ماشینی که از شبکه های عصبی پیچیده برای تحلیل داده های بزرگ استفاده می کنه مثال: deep learning از تکنیک هایی استفاده می کنه که ...
Natural language processing ( NLP ) رشته ای از هوش مصنوعی که هدفش تجزیه و تحلیل و پردازش زبان های انسانی به کامپیوتر است مثال: تکنولوژی NLP به نرم ...
روش یادگیری ماشین که در اون یک مدل از محیطش بازخورد می گیره و بر اساس اون تصمیمات بهتری می گیره مثال: یکی از کاربردهای معروف reinforcement learning، ...
زیرمجموعه ای از هوش مصنوعی که هدفش آموزش کامپیوتر برای شناسایی و تجزیه و تحلیل تصاویر و ویدیوهاست مثال: با استفاده از computer vision، خودروهای خودرا ...
پیش داوری یا خطاهایی که در مدل های هوش مصنوعی به دلیل داده های نامتعادل یا الگوریتم های غیرمنصفانه به وجود میاد مثال: AI bias می تونه منجر به تصمیمات ...
Generative adversarial network ( GAN ) یک مدل یادگیری ماشینی شامل دو شبکه عصبی که به طور هم زمان رقابت می کنند: یکی برای تولید داده های جدید و دیگری ...
سیستم هایی که بدون نیاز به دخالت انسان، می تونند به طور خودکار عمل کنند مثال: خودروهای خودران یکی از مشهورترین انواع autonomous systems هستند که بدون ...
Explainable AI ( XAI ) شاخه ای از هوش مصنوعی که به دنبال ساخت مدل هایی است که تصمیمات شان برای انسان ها قابل فهم و شفاف باشه مثال: در سیستم های پزش ...
یک رویکرد در هوش مصنوعی که از رفتار جمعی گروه هایی از موجودات ( مثل زنبورها یا مورچه ها ) برای حل مسائل پیچیده استفاده می کنه مثال: در بهینه سازی الگ ...
ترن هوایی؛ وسیله ای که با سرعت و مسیرهای پیچ درپیچ، تجربه ای هیجان انگیز و گاهی ترسناک برای سرنشینان ایجاد می کنه مثال: وقتی توی roller coaster می شی ...
چرخ و فلک؛ وسیله ای بلند که با سبدهای گردان، افراد رو به ارتفاعات می بره و منظره ای وسیع از شهربازی یا شهر رو نشون می ده مثال: از بالا روی ferris whe ...
ماشین های کوبنده؛ ماشین هایی که در یه زمین محدود حرکت می کنن و افراد می تونن با هم تصادف کنن بدون اینکه آسیب ببینن مثال: توی bumper cars خیلی خوش می ...
چرخ و فلک؛ سوار شدن بر اسب ها یا دیگر حیوانات در یک چرخان که معمولاً با نورهای رنگی تزئین شده مثال: بچه ها همیشه عاشق riding carousel هستن چون احساس ...
آبشار چوبی؛ یک نوع سرسره آبی که در یک مسیر چوبی با شیب های تند به سمت پایین حرکت می کنه مثال: وقتی از log flume پایین می اید، آب روی شما می ریزه و یه ...
برج سقوط آزاد؛ وسیله ای که افراد رو تا ارتفاع زیادی می بره و سپس به سرعت به پایین سقوط می کنه مثال: drop tower یکی از هیجان انگیزترین وسایل شهربازی ا ...
وسیلۀ چرخشی با حرکت های نامنظم؛ وسیله ای که در آن سواری ها با سرعت در حال چرخش و حرکت در جهات مختلف هستن مثال: توی tilt - a - whirl همیشه نمی دونی کج ...
کشتی دزدان دریایی؛ وسیله ای که شبیه به کشتی دزدان دریایی است و افراد در آن به طور تناوبی بالا و پایین می روند مثال: توی pirate ship می ری بالا و بعد ...
خانه سرگرمی؛ یک ساختمان با مسیری پیچ درپیچ که با آینه ها، رنگ ها و افکت های بصری سرگرم کننده طراحی شده مثال: وقتی وارد funhouse می شی، به خاطر آینه ه ...
چتر هوایی؛ وسیله ای که شما رو به ارتفاع زیادی می بره و سپس با یک طناب به حالت پرواز در می آرید مثال: sky coaster یکی از ترسناک ترین وسایل شهربازی است ...
رنگ اکریلیک؛ رنگی که در آب حل می شود و سریع خشک می شود و به خاطر تنوع و قابلیت استفاده در سطوح مختلف محبوب است مثال: رنگ های اکریلیک به خاطر رنگ های ...
آبرنگ؛ رنگی که از رنگدانه های حل شده در آب درست می شود و معمولاً برای ایجاد لایه های نرم و ملایم استفاده می شود مثال: آبرنگ ها برای خلق تصاویری با رن ...
بوم؛ سطحی که برای نقاشی استفاده می شود و معمولاً از پارچه ای محکم تهیه می شود مثال: نقاشی روی canvas با استفاده از رنگ های روغنی به شما امکان ایجاد ج ...
زغال چوب؛ ماده ای است که به طور معمول برای ایجاد سایه ها و خطوط تیره در نقاشی ها استفاده می شود مثال: در کارهای پرتره، charcoal برای ایجاد عمق و سایه ...
پاستل؛ ابزار نقاشی ای که می تواند به صورت خشک یا روغنی باشد و برای ایجاد رنگ های نرم و شفاف روی کاغذ یا بوم استفاده می شود مثال: پاستل ها در نقاشی ها ...
رنگ های روغنی؛ رنگ هایی که برای خشک شدن به زمان بیشتری نیاز دارند و معمولاً برای ایجاد لایه های غنی و درخشان استفاده می شوند مثال: رنگ های روغنی به ه ...
پالت؛ سطحی که نقاش ها رنگ های مختلف را روی آن می چینند تا برای نقاشی استفاده کنند مثال: پالت یک ابزار اساسی برای مخلوط کردن رنگ هاست که به نقاش کمک م ...
قلم مو؛ ابزار نقاشی که برای کشیدن خطوط، رنگ آمیزی و ایجاد بافت های مختلف در نقاشی به کار می رود مثال: انتخاب نوع قلم مو برای هر سبک نقاشی اهمیت زیادی ...
پایه بوم؛ وسیله ای که نقاشی را بر روی آن قرار می دهند تا راحت تر بتوانند روی بوم کار کنند مثال: پایه بوم باعث می شود نقاش در هر زاویه ای که بخواهد بت ...
گسسو؛ ماده ای که به عنوان پایه برای بوم های نقاشی استفاده می شود و سطح آن را صاف و آماده نقاشی می کند مثال: قبل از شروع نقاشی با رنگ های روغنی، معمول ...
جوهر؛ مایع رنگی که برای نوشتن یا کشیدن خطوط دقیق به ویژه در نقاشی های خطی یا طراحی استفاده می شود مثال: در طراحی های سیاه و سفید، استفاده از جوهر می ...
گلیزینگ؛ تکنیک رنگ آمیزی با لایه های نازک رنگ شفاف که روی رنگ های خشک شده قبلی اعمال می شود تا عمق و رنگ های روشن تری ایجاد کند مثال: در رنگ سازی با ...
زیرسازی؛ تکنیک ابتدایی در نقاشی که هنرمند ابتدا بوم را با یک لایه رنگ پایه ای پوشش می دهد تا زمینه ای برای رنگ های بعدی فراهم کند مثال: زیرسازی معمول ...
رنگ زنی؛ تکنیک استفاده از رنگ غلیظ و ضخیم که به طور مستقیم روی بوم به صورت برجسته اعمال می شود، به طوری که بافت های ضخیم و برجسته ایجاد کند مثال: نقا ...
محوکاری؛ تکنیک نقاشی که در آن لبه های تیز و واضح از بین می روند و رنگ ها به طور نرم و محو با هم ترکیب می شوند مثال: لئوناردو داوینچی در نقاشی "مونالی ...
نقاشی سیاه قلم؛ تکنیک بازی با نور و سایه ها برای ایجاد عمق و حجم در نقاشی، که به طور خاص در دوران باروک محبوب بوده مثال: در نقاشی های کاراواجیو، استف ...
قلم مو خشک؛ تکنیکی که در آن قلم مو تقریباً خشک است و برای کشیدن خطوط برجسته و بافت های نمایشی از آن استفاده می شود مثال: برای ایجاد بافت های چوبی یا ...
موزاییک؛ تکنیکی که در آن قطعات کوچکی از مواد مختلف مانند سنگ، شیشه یا سرامیک به طور منظم کنار هم قرار می گیرند تا تصویری یا الگو ایجاد کنند مثال: موز ...
نقطه گذاری؛ تکنیک نقاشی که در آن از نقاط کوچک و متراکم برای ایجاد سایه ها و اثرات بصری استفاده می شود مثال: در طراحی های سیاه و سفید، نقطه گذاری می ت ...
دیوارنگاره؛ تکنیک نقاشی روی دیوار یا سقف با رنگ های معدنی که قبل از خشک شدن گچ دیوار روی آن اعمال می شود مثال: نقاشی های سقف کلیسای سیستین در واتیکان ...
نقاشی با چاقو پالت؛ تکنیک نقاشی که در آن به جای قلم مو، از یک چاقوی پالت برای اعمال رنگ ها به بوم استفاده می شود مثال: نقاشی با چاقو پالت به هنرمند ا ...
گوشی پزشکی؛ وسیله ای که پزشکان برای شنیدن صداهای داخلی بدن، مانند ضربان قلب یا تنفس، از آن استفاده می کنند مثال: گوشی پزشکی یکی از اولین ابزارهایی اس ...
فشارسنج؛ وسیله ای برای اندازه گیری فشار خون در بدن مثال: فشارسنج ها در کلینیک ها برای اندازه گیری فشار خون بیماران و تشخیص فشار خون بالا یا پایین است ...
تب سنج؛ وسیله ای برای اندازه گیری دمای بدن مثال: تب سنج ها یکی از ابزارهای اساسی برای تشخیص بیماری هایی مانند آنفولانزا هستند که با تب همراه هستند.
اتو اسکوپ؛ ابزاری برای مشاهده گوش، مجاری گوش، و پرده گوش مثال: پزشکان از اتو اسکوپ برای تشخیص عفونت های گوش یا آسیب به پرده گوش استفاده می کنند.
چاقوی جراحی؛ ابزار تیز و دقیق که در طی عمل های جراحی برای برش های کوچک و دقیق به کار می رود مثال: چاقوی جراحی در عمل های مختلف، از جمله جراحی های زیب ...
قیچی جراحی؛ ابزاری با تیغه های خاص که برای برش بافت های مختلف در طی جراحی استفاده می شود مثال: قیچی جراحی برای برش دقیق بافت ها و نسوج در جراحی های م ...
دسته چاقوی جراحی؛ قسمتی که چاقوی جراحی به آن متصل می شود و پزشک از آن برای گرفتن و استفاده از تیغه چاقو استفاده می کند مثال: دسته چاقوی جراحی به طور ...
باند؛ وسیله ای برای پوشش زخم ها و محافظت از آنها در برابر آلودگی و فشار مثال: باندها برای جلوگیری از عفونت و تسریع فرآیند بهبود در زخم ها استفاده می ...
سوزن؛ ابزاری تیز که برای تزریق دارو یا نمونه برداری خون از آن استفاده می شود مثال: سوزن ها برای تزریق دارو به عضلات، وریدها یا زیر پوست استفاده می شو ...
سرنگ؛ ابزاری برای تزریق مایعات، داروها یا کشیدن خون از بدن مثال: سرنگ ها برای تزریق واکسن ها یا داروهای دیگر استفاده می شوند.
دفیبریلاتور؛ دستگاهی که برای درمان ایست قلبی و بازگرداندن ریتم طبیعی قلب با استفاده از شوک الکتریکی به کار می رود مثال: دفیبریلاتور در اورژانس ها و ب ...
کاتتر وریدی؛ لوله ای که در ورید قرار داده می شود تا دارو یا مایعات به بدن وارد شود مثال: کاتتر وریدی در بیمارستان ها برای تجویز مایعات یا دارو به بیم ...
گلوکومتر؛ دستگاهی که برای اندازه گیری سطح قند خون بیماران مبتلا به دیابت استفاده می شود مثال: گلوکومترها برای بررسی سطح قند خون و مدیریت بیماری دیابت ...
آندوسکوپ؛ وسیله ای که برای مشاهده داخل بدن ( مانند معده، روده یا حنجره ) از طریق یک لوله باریک و انعطاف پذیر با دوربین به کار می رود مثال: آندوسکوپ ب ...
دستگاه ام آر آی؛ دستگاهی برای تصویربرداری از داخل بدن با استفاده از میدان مغناطیسی و امواج رادیویی مثال: دستگاه های MRI برای تشخیص بیماری ها و آسیب ه ...
ماسک سی پی آر؛ وسیله ای که برای کمک به احیای قلبی - ریوی ( CPR ) و تنفس مصنوعی به کار می رود مثال: ماسک سی پی آر برای جلوگیری از تماس مستقیم با دهان ...
دستگاه اشعه ایکس؛ دستگاهی که برای تصویربرداری از استخوان ها و بافت های داخلی بدن با استفاده از اشعه ایکس به کار می رود مثال: دستگاه های اشعه ایکس برا ...
جعبه بخیه؛ ابزارهایی برای انجام بخیه روی زخم ها و جراحات در طی درمان های جراحی یا اورژانسی مثال: جعبه بخیه شامل سوزن، نخ، و ابزارهای مربوط به بخیه اس ...
فلاسک؛ ظرف شیشه ای با گردن باریک که معمولاً برای گرم کردن مایعات یا انجام واکنش های شیمیایی استفاده می شود. مثال: فلاسک ها برای واکنش های گرماده در ...
لوله آزمایش؛ لوله ای بلند و باریک که برای انجام آزمایش های شیمیایی کوچک و مشاهده واکنش ها استفاده می شود. مثال: لوله های آزمایش در آزمایش های شیمی ب ...
پیپت؛ ابزاری برای اندازه گیری دقیق حجم مایعات و انتقال آن ها به دیگر ظروف. مثال: پیپت ها برای اندازه گیری دقیق محلول ها و انتقال حجم های خاص از مایع ...
بشر؛ ظرفی با دهانه گشاد که برای مخلوط کردن، گرم کردن، و اندازه گیری حجم مایعات استفاده می شود. مثال: بیکرها در آزمایشگاه ها برای تهیه محلول ها یا وا ...
بورت؛ لوله ای باریک که برای اندازه گیری دقیق حجم مایعات در آزمایش های تیتراسیون استفاده می شود. مثال: بورت ها برای اندازه گیری دقیق حجم واکنشگر در ت ...
تیترا تور؛ وسیله ای برای اندازه گیری حجم دقیق محلول ها در آزمایش های تیتراسیون. مثال: تیترا تور به شیمیدان ها کمک می کند تا واکنش های شیمیایی را با ...
فلاسک مخروطی؛ ظرفی شیشه ای با دهانه باریک که معمولاً برای مخلوط کردن محلول ها و انجام واکنش های شیمیایی استفاده می شود. مثال: فلاسک های مخروطی به دل ...
شیشه ساعت؛ صفحه شیشه ای که برای پوشاندن ظروف آزمایش یا نگهداری مواد جامد به کار می رود. مثال: شیشه های ساعت برای جلوگیری از تبخیر مایعات و یا برای ن ...
ظرف تبخیر؛ ظرفی مسطح و شیشه ای که برای تبخیر محلول ها و حذف حلال ها از نمونه ها استفاده می شود. مثال: ظرف های تبخیر برای جداسازی مواد جامد از محلول ...
کوره؛ ظرف کوچکی که برای گرم کردن نمونه های شیمیایی تا دماهای بالا، مخصوصاً در واکنش های ترکیب یا تجزیه استفاده می شود. مثال: کوره ها برای انجام واکن ...
قیف؛ وسیله ای که برای انتقال مایعات یا مواد جامد به ظروف دیگر، به ویژه هنگام فیلتر کردن، استفاده می شود. مثال: قیف ها در آزمایشگاه برای هدایت مایعات ...
کوبنده و هاون؛ ابزاری که برای خرد کردن و آسیاب کردن مواد جامد به کار می رود. مثال: هاون و کوبنده برای خرد کردن مواد جامد، مانند پودر کردن کریستال ها ...
صفحه گرم کن؛ وسیله ای که برای گرم کردن محلول ها یا مواد در آزمایشگاه به کار می رود. مثال: صفحه های گرم کن در آزمایشگاه های شیمی برای گرم کردن محلول ...
چراغ بونزن؛ وسیله ای که برای تولید شعله های دمای بالا جهت گرم کردن یا سوزاندن مواد شیمیایی استفاده می شود. مثال: شعله افزار بونسن برای انجام واکنش ه ...
خشک کن؛ وسیله ای که برای نگهداری مواد حساس به رطوبت و خشک کردن نمونه ها استفاده می شود. مثال: در آزمایشگاه های شیمی، خشک کن ها برای حفظ نمونه های شی ...
ترمومتر؛ ابزاری که برای اندازه گیری دما در آزمایشگاه های شیمی استفاده می شود. مثال: ترمومترها در آزمایشگاه های شیمی برای نظارت بر دمای واکنش های شیم ...
متر pH؛ دستگاهی که برای اندازه گیری میزان اسیدیته یا بازی بودن یک محلول استفاده می شود. مثال: متر pH برای تعیین دقیق میزان اسیدیته محلول ها، که در ب ...
سرنگ؛ ابزاری برای اندازه گیری و انتقال دقیق مایعات یا گازها به حجم های مشخص. مثال: سرنگ ها در آزمایشگاه های شیمی برای برداشتن مقدار دقیقی از مایعات ...
میله شیشه ای؛ وسیله ای شیشه ای که برای هم زدن محلول ها یا انتقال مواد در آزمایشگاه به کار می رود. مثال: میله شیشه ای برای هم زدن دقیق محلول ها و جلو ...
پوشش گرم کننده؛ دستگاهی برای گرم کردن ظرف های آزمایشگاهی به ویژه در مواقعی که نیاز به حرارت یکنواخت باشد. مثال: پوشش های گرم کننده برای گرم کردن ظرو ...
دستکش حرارتی؛ دستکشی برای محافظت از دستان در برابر دمای بالا هنگام دست زدن به ظروف داغ. مثال: دستکش های حرارتی در آزمایشگاه ها برای جلوگیری از سوختگ ...
دستگاه تقطیر؛ مجموعه ای از لوله ها و ظروف که برای جداسازی مایعات بر اساس تفاوت در نقطه جوش آن ها به کار می رود. مثال: دستگاه های تقطیر برای خالص ساز ...
پمپ خلا؛ دستگاهی که برای ایجاد فشار منفی در سیستم ها به منظور انجام فرایندهای شیمیایی در شرایط خلا استفاده می شود. مثال: پمپ های خلا در آزمایشگاه ها ...
فر آزمایشگاهی؛ وسیله ای برای گرم کردن یا خشک کردن مواد در دمای کنترل شده. مثال: فرهای آزمایشگاهی برای خشک کردن نمونه ها یا انجام فرآیندهای حرارتی در ...
ستون کروماتوگرافی؛ ابزاری برای جداسازی ترکیبات شیمیایی از یکدیگر در فرایند کروماتوگرافی. مثال: ستون های کروماتوگرافی برای جداسازی ترکیبات شیمیایی در ...
گیره بیکر شیشه ای؛ وسیله ای برای جابه جایی یا نگه داشتن بیکرهای شیشه ای داغ یا حاوی مایعات خطرناک. مثال: گیره های بیکر شیشه ای برای محافظت از دست ها ...
لوله جمع آوری گاز؛ لوله ای برای جمع آوری و ذخیره سازی گازهایی که در طول یک واکنش شیمیایی تولید می شوند. مثال: لوله های جمع آوری گاز برای جمع آوری گا ...
جاذب رطوبت؛ ماده ای که برای جذب رطوبت از هوا یا مواد دیگر استفاده می شود. مثال: جاذب های رطوبت برای حفظ نمونه ها در برابر جذب رطوبت و جلوگیری از تغی ...
حمام آب؛ وسیله ای که برای گرم کردن یکنواخت ظروف آزمایشگاهی در دمای ثابت استفاده می شود. مثال: حمام های آب برای گرم کردن محتویات ظرف های شیشه ای به ...
دستگاه نقطه ذوب؛ وسیله ای برای تعیین نقطه ذوب مواد جامد. مثال: دستگاه های نقطه ذوب برای اندازه گیری دقیق نقطه ذوب ترکیبات شیمیایی و شناسایی آن ها به ...
سانتریفیوژ؛ دستگاهی که برای جداسازی مواد از یکدیگر با استفاده از نیروی گریز از مرکز به کار می رود. مثال: سانتریفیوژها در آزمایشگاه های شیمی برای جدا ...
هود آزمایشگاهی؛ دستگاهی که برای دفع بخارات سمی یا مضر به کار می رود و به سلامت شیمیدان کمک می کند. مثال: هودهای آزمایشگاهی برای جلوگیری از استنشاق ب ...
ترازو آزمایشگاهی؛ دستگاهی که برای اندازه گیری دقیق جرم نمونه ها در آزمایشگاه ها استفاده می شود. مثال: ترازوی آزمایشگاهی برای وزن کردن مواد با دقت با ...
انکاستیک؛ تکنیک نقاشی با موم های ذوب شده و رنگ های معدنی که روی سطح گرم به طور مستقیم اعمال می شوند مثال: انکاستیک یکی از قدیمی ترین تکنیک های نقاشی ...
فیکساتیو؛ اسپری ای که بعد از پایان نقاشی برای حفظ رنگ ها و جلوگیری از پاک شدن آن ها استفاده می شود مثال: بعد از اتمام نقاشی با پاستل، یک لایه فیکساتی ...
مجموعه رنگ هایی که در یک پروژه گرافیکی به صورت هماهنگ استفاده می شن مثال: یه color palette گرم حس صمیمیت و انرژی منتقل می کنه.
تصاویر مبتنی بر معادلات ریاضی که بدون افت کیفیت بزرگ نمایی می شن مثال: لوگوها معمولاً به صورت vector طراحی می شن تا در هر سایزی کیفیت داشته باشن.
تصاویر پیکسلی مثل عکس ها که با افزایش سایز کیفیتشون کاهش پیدا می کنه مثال: فایل های JPEG و PNG از نوع raster هستن.
میزان شفافیت یا کدری یک عنصر در طراحی مثال: کاهش opacity پس زمینه باعث تمرکز بیشتر روی محتوای اصلی می شه.
قوانین و تعاملاتی که رفتار بازیکن رو هدایت می کنن
طراحی مرحله ها و محیط بازی برای ایجاد چالش، ریتم و کشف مثال: level design خوب بازیکن رو بدون خستگی به جلو هدایت می کنه.
Non - playable character ( NPC ) شخصیت هایی در بازی که بازیکن کنترلشون نمی کنه ولی در روایت یا گیم پلی نقش دارن مثال: NPC فروشنده تو بازی آیتم می ف ...
توانایی بازی در جذاب بودن حتی بعد از چند بار تمام شدن مثال: پایان های چندگانه باعث می شن replayability بازی بالا بره.
مدتی که بعد از استفاده از یک مهارت باید صبر کرد تا دوباره قابل استفاده باشه مثال: این طلسم قدرتمنده ولی cooldown بالایی داره.
منطقه ای نامرئی که برخوردها ( مثل گلوله یا مشت ) بر اساس اون سنجیده می شن مثال: اگه hitbox دقیق نباشه، بازیکن از اصابت گلوله عصبانی می شه
HUD ( Heads - Up Display ) نمایشگر روی صفحه که اطلاعاتی مثل سلامتی، مهمات یا نقشه رو نشون می ده مثال: HUD باید ساده باشه تا جلوی دید بازیکن رو نگیر ...
سکانسی سینمایی درون بازی که روایت رو بدون دخالت بازیکن پیش می بره مثال: پایان بازی با یه cutscene احساسی تموم می شه.
مأموریت یا وظیفه ای که بازیکن باید انجام بده، معمولاً همراه با پاداش مثال: questهای فرعی به غنای دنیای بازی کمک می کنن
اشیایی که بازیکن بعد از شکست دشمن یا اتمام مرحله به دست میاره مثال: هر بار که دشمنو شکست می دی، loot تصادفی دریافت می کنی.
بخشی از موسیقی که به صورت تکراری پخش می شه و ساختار آهنگ رو شکل می ده مثال: یه loop درام خوب می تونه پایه ی کل آهنگ باشه.
DAW Digital Audio Workstation – نرم افزارهایی مثل FL Studio یا Ableton Live که برای ضبط، ویرایش و تولید موسیقی استفاده می شن مثال: بیشتر آهنگ سازهای ...
صدایی که با سینتی سایزر تولید می شه، اغلب غیرطبیعی یا الکترونیک مثال: سبک های مثل سینث ویو بدون synth اصلاً معنا ندارن.
BPM Beats Per Minute – سرعت موسیقی رو نشون می ده مثال: آهنگ های ترنس معمولاً با BPM بالا ساخته می شن.
فرآیند تنظیم حجم، پن و افکت های صدای ترک ها برای هماهنگی کلی مثال: اگه mixing خوب نباشه، صداها به جای همکاری، با هم درگیر می شن.
مرحله نهایی تولید آهنگ که باعث می شه آهنگ برای پخش نهایی آماده و بالانس شده باشه مثال: mastering باعث می شه آهنگ روی همه هدفون ها یکسان و حرفه ای شنی ...
Equalizer – ابزاری برای تنظیم فرکانس های مختلف صدا مثال: با EQ می تونی فرکانس های پایین نویز رو حذف کنی.
افکتی که به صدا حالت محیطی یا فضای خاص می ده، مثل اتاق یا سالن مثال: صدای خواننده با یه Reverb ملایم خیلی دل نشین تر می شه.
کاهش فاصله بین بلندترین و ضعیف ترین بخش های صدا برای یکنواخت کردن مثال: بدون compression ممکنه بعضی نت ها زیادی بلند شنیده بشن.
تکه ای از یک صدای ضبط شده که در ساخت آهنگ استفاده می شه مثال: استفاده از sample صدای ماشین تحریر توی بیت، آهنگ رو خاص کرد.
طرح های تصویری که سکانس های فیلم رو قبل از فیلم برداری نشون می دن مثال: قبل از شروع پروژه، کارگردان یه storyboard کامل طراحی کرد.
بریدن ناگهانی بین دو شات پشت سر هم از یک صحنه برای ایجاد تنش یا زمان پری مثال: توی یوتیوب، jump cut باعث می شه تدوین سریع تر و پرانرژی تر به نظر بیاد.
تصاویر کمکی که برای پوشش صحنه های اصلی یا انتقال نرم تر استفاده می شن مثال: وقتی راوی صحبت می کرد، از B - roll مناظر استفاده کردن.
صدایی که در دنیای داستان وجود داره و شخصیت ها هم می شنونش مثال: صدای رادیویی که در ماشین پخش می شه یه diegetic soundه
شاتی که محل یا فضای صحنه رو معرفی می کنه مثال: با یه establishing shot از آسمان خراش، فهمیدیم داستان تو نیویورکه.
زاویه ای که از پشت شانه ی یکی از شخصیت ها، طرف مقابل رو نشون می ده مثال: در صحنه ی بازجویی، از over - the - shoulder استفاده شده بود تا تنش ایجاد بشه.
توالی سریع از صحنه ها که معمولاً برای نشان دادن گذر زمان یا پیشرفت استفاده می شه مثال: مونتاژ تمرینات قهرمان تو فیلم های ورزشی خیلی الهام بخشه.
تنظیم رنگ های فیلم در مرحله پس تولید برای ایجاد حس خاص یا هماهنگی بصری مثال: با color grading آبی - خاکستری، فضای سرد و غم انگیز به فیلم دادن.
حضور کوتاه و غیرمنتظره ی شخص معروف یا کارگردان در فیلم مثال: استن لی همیشه یه cameo بامزه توی فیلم های مارول داشت.
دیوار فرضی بین بیننده و دنیای فیلم؛ وقتی شخصیت مستقیماً با دوربین حرف می زنه، این دیوار شکسته می شه مثال: Deadpool چهارمین دیوار رو می شکنه و با تماش ...
استارتاپی با ارزش گذاری بیش از یک میلیارد دلار مثال: Airbnb یکی از معروف ترین unicornهای دهه ی گذشته ست.
مدت زمانی که یک استارتاپ با منابع مالی فعلی می تونه ادامه بده مثال: با این هزینه ها فقط ۴ ماه runway داریم، باید سرمایه گذار پیدا کنیم.
سرمایه ی اولیه ای که معمولاً از فرشتگان سرمایه گذار یا شتاب دهنده ها جذب می شه مثال: اونا با یه seed funding کوچیک تونستن MVP رو لانچ کنن.
نارضایتی ذهنی وقتی بین باورها و رفتارمون تناقض وجود داره مثال: وقتی کسی سیگار می کشه ولی می دونه مضره، دچار cognitive dissonance می شه.
احساس بی لیاقتی، حتی وقتی موفقیت واقعی داریم مثال: با اینکه قبول شد، هنوز فکر می کرد اشتباهی قبولش کردن؛ classic impostor syndrome
نسبت دادن احساسات یا ضعف های خودمون به دیگران مثال: خودش خیلی می ترسید ولی دائم به بقیه می گفت ترسو، یه جور projection بود.
نوع پیوند عاطفی که معمولاً در کودکی شکل می گیره و روی روابط آینده اثر می ذاره مثال: سبک دلبستگی ناایمن باعث می شه تو رابطه ها خیلی سریع وابسته بشه.
توانایی برگشت به حالت پایدار بعد از بحران های احساسی مثال: با اینکه شکست عشقی سختی خورد، خیلی زود دوباره سرپا شد؛ emotional resilience بالایی داشت.
روش هایی که برای مدیریت استرس یا احساسات سخت استفاده می کنیم مثال: نوشتن یه coping mechanism سالمه، ولی پرخوری نه
بخش کودکی درون ما که هنوز زنده ست و روی تصمیم ها و احساسات اثر می ذاره مثال: اون لحظه که ناراحت شد چون نادیده گرفته شده بود، درواقع inner childش واکن ...
SEO ( Search Engine Optimization ) فرآیند بهینه سازی سایت برای جلب ترافیک بیشتر از موتورهای جستجو مثال: برای افزایش بازدید سایت باید SEO رو به خوبی ...
CTR ( Click - Through Rate ) نرخ کلیک ها به نسبت نمایش ها در تبلیغات یا ایمیل ها مثال: با تغییر عنوان تبلیغ، CTR افزایش چشم گیری داشت.
صفحه ای خاص برای هدایت بازدیدکنندگان با هدف تبدیل آن ها به مشتری یا کاربر مثال: برای کمپین های تبلیغاتی، باید یک landing page مخصوص طراحی کنی.
نرخ تبدیل بازدیدکنندگان به مشتری یا کاربر واقعی مثال: اگر conversion rate رو بالا ببری، درآمد کسب وکارت بیشتر می شه
آزمایش مقایسه ای دو نسخه مختلف برای انتخاب بهترین گزینه مثال: با A/B testing فهمیدند که نسخه جدید ایمیل کارایی بهتری داره
استفاده از افراد با تعداد دنبال کننده زیاد برای تبلیغ برند مثال: از influencer marketing استفاده کرد و فروششون دو برابر شد.
نمایش تبلیغات به کاربرانی که قبلاً از سایت یا اپلیکیشن بازدید کرده اند مثال: از retargeting استفاده کرد تا کاربران قدیمی دوباره به سایت برگردن.
بیانیه ای که ارزش منحصربه فرد یک محصول یا خدمت رو برای مشتری روشن می کنه مثال: ارزش پیشنهادی این محصول دقیقاً همون چیزی بود که مشتری ها دنبال ش بودن.
تقسیم بندی بازار به گروه های مختلف بر اساس ویژگی های مشابه مثال: با market segmentation می تونیم استراتژی بازاریابی دقیق تری طراحی کنیم
KPIs ( Key Performance Indicators ) شاخص های کلیدی عملکرد که برای ارزیابی موفقیت کسب وکار استفاده می شن مثال: بررسی KPIs نشون داد که سرعت پاسخگویی ...
مدل کسب وکار که بر اساس کمینه سازی هزینه ها و آزمایش سریع ایده ها طراحی می شه مثال: با پیروی از اصول lean startup، اونا خیلی سریع محصولشون رو تست و ا ...
شیوه درآمدزایی و ایجاد ارزش در کسب وکار مثال: business model درست و هدفمند باعث می شه که کسب وکار به طور پایدار رشد کنه.
نوآوری هایی که بازار رو به طور ریشه ای تغییر می دهند مثال: اختراع گوشی های هوشمند یکی از بزرگ ترین نمونه های disruptive innovation بود
مسیر و مراحل مختلفی که مشتری از آشنایی با برند تا خرید طی می کنه مثال: تحلیل دقیق customer journey می تونه به برندها کمک کنه بهتر مشتری ها رو درگیر ک ...
ارزش و اعتبار یک برند در ذهن مصرف کنندگان مثال: با گذشت زمان، برند Apple توانسته brand equity خودش رو به طور قابل توجهی افزایش بده.
B2B ( Business to Business ) مدل کسب وکاری که در آن محصولات یا خدمات به کسب وکارهای دیگر فروخته می شه مثال: خدمات نرم افزاری شرکت های بزرگ به عنوان ...
استفاده از منابع سخت افزاری و نرم افزاری از طریق اینترنت به جای استفاده از منابع محلی مثال: با استفاده از cloud computing می تونید بدون نیاز به سروره ...
شاخه ای از هوش مصنوعی که سیستم ها رو قادر می سازه تا از داده ها یاد بگیرند و تصمیم بگیرند مثال: با استفاده از machine learning می تونید پیش بینی دقیق ...
مجموعه های بزرگ و پیچیده داده هایی که از تجزیه وتحلیل آن ها می توان به اطلاعات مفیدی دست یافت مثال: با استفاده از big data، شرکت ها می تونن رفتار مشت ...
سیستم توزیع شده برای ذخیره سازی داده ها که به صورت غیرمتمرکز و امن عمل می کنه مثال: فناوری blockchain به شما این امکان رو می ده که بدون نیاز به واسطه ...
API ( Application Programming Interface ) واسطه ای که به نرم افزارها اجازه می ده تا با هم ارتباط برقرار کنن مثال: API ها امکان اتصال سیستم ها و اپل ...
روشی برای مدیریت پروژه ها که تأکید بر توسعه تدریجی و تعامل مداوم با مشتری داره مثال: تیم توسعه با روش agile سرعت بیشتری در انجام پروژه ها پیدا کرد
IoT ( Internet of Things ) اتصال اشیاء و دستگاه ها به اینترنت برای تبادل داده ها و انجام خودکار وظایف مثال: IoT این امکان رو فراهم کرده که می تونید ...
فرآیند ترکیب توسعه نرم افزار و عملیات IT برای افزایش همکاری و کارایی مثال: با پیاده سازی DevOps، تیم ها توانستند به طور سریع تر نرم افزارهای جدید رو ...
حفاظت از سیستم ها و داده ها در برابر تهدیدات سایبری مثال: با توجه به تهدیدات روزافزون، امنیت سایبری ( cybersecurity ) برای سازمان ها حیاتی شده
میزان دیده شدن محتوا بدون استفاده از تبلیغات پولی مثال: تلاش کرد تا با محتوای خوب organic reach رو بالا ببره.
نرخ تعامل کاربران با محتوای منتشرشده در شبکه های اجتماعی مثال: افزایش engagement rate نشون می ده که مخاطب ها با محتوای شما درگیر می شن.
فناوری ای که تجربه های واقعیت مصنوعی را از طریق گرافیک و صدا برای کاربر ایجاد می کند مثال: با VR می تونید به صورت شبیه سازی شده وارد دنیای جدیدی بشید
راه اندازی کسب وکار با کمترین منابع و بدون سرمایه گذار مثال: اون با bootstrapping کارش رو از اتاق خواب شروع کرد و الان یه تیم داره
تغییر مسیر اساسی در مدل یا بازار هدف کسب وکار مثال: بعد از اینکه دید اپلیکیشن جواب نمی ده، pivot کرد به فروش مستقیم.
قابلیت رشد سریع بدون افت کیفیت یا افزایش شدید هزینه مثال: این مدل کسب وکارش به شدت scalability داره چون به نیروی انسانی زیاد نیاز نداره
کاربرانی که زودتر از بقیه حاضرن یه محصول جدید رو امتحان کنن مثال: فیدبک early adopters تو بهبود نسخه ی اول خیلی مهمه
لحظه ای که محصول دقیقاً نیاز بازار رو برطرف می کنه مثال: وقتی تو دو هفته اول بدون تبلیغ ۱۰۰۰ تا نصب گرفت، فهمیدن به product - market fit رسیدن
سرعت خرج کردن سرمایه در یک بازه زمانی مثال: burn rate اون قدر بالا بود که تو سه ماه کل سرمایه رو تموم کرد
حداقل محصول قابل ارائه برای تست ایده با کمترین امکانات مثال: MVP رو فقط با یه فرم ساده ساختن و دیدن کاربرا حاضرن براش پول بدن
استفاده از روش های خلاقانه و کم هزینه برای رشد سریع مثال: دعوت نامه های ایمیلی شون یه growth hack فوق العاده بود
نرخ از دست دادن مشتری یا کاربر مثال: اگه churn rate بالاست، یعنی کاربر به محصول وفادار نیست
مدت زمانی که استارتاپ با منابع فعلی می تونه به فعالیت ادامه بده مثال: با این بودجه فقط سه ماه runway داریم؛ باید زودتر درآمد ایجاد کنیم.
تمایل ذهنی ناآگاهانه که باعث می شه تصمیم هامون منطقی نباشن مثال: cognitive bias باعث می شه بیشتر به نظراتی گوش بدیم که تأییدمون می کنن
توانایی برای شناخت و نام گذاری دقیق احساسات مثال: کسی که emotional granularity داره می تونه بگه فرق بین دل تنگی و احساس خلأ چیه
مثبت اندیشی افراطی که احساسات واقعی رو نادیده می گیره مثال: گفتن �همه چی درست می شه� به کسی که عزاداره یه جور toxic positivityه
رفتاری که باعث می شه فرد به برداشت یا حافظه خودش شک کنه مثال: تو دعواها همیشه می گفت �تو این جوری برداشت کردی�؛ classic gaslighting بود
رفتار ناخودآگاه برای خراب کردن موقعیت های خوب زندگی خودمون مثال: قبول نکردن یه فرصت خوب کاری چون حس نکردی لیاقتشو داری یه جور self - sabotageه
توانایی برای صبر کردن به جای گرفتن پاداش فوری مثال: کسی که بتونه delayed gratification داشته باشه معمولاً تو کار و تحصیل موفق تره
تلاشی که برای کنترل احساساتت می کنی تا دیگران راحت باشن مثال: تو جلسات کاری همیشه لبخند می زد، ولی اون emotional labor خسته ش کرده بود.
مرزگذاری سالم برای حفظ آرامش و انرژی روانی مثال: یاد گرفتن boundary setting باعث شد خیلی روابط مسموم از زندگیش حذف شن
باورهای عمیق و ناخودآگاهی که رفتارمون رو هدایت می کنن مثال: یکی از core belief هاش این بود که هیچ وقت نباید اشتباه کنه.
احساس اینکه موفقیت هامون از لیاقتمون نیست و یه روز لو می ریم مثال: با اینکه مدرک دکترا داشت هنوز گاهی imposter syndrome می گرفت.
یادگیری در قطعات خیلی کوتاه و فشرده مثال: با ویدیوهای microlearning می تونی یه مفهوم سخت رو تو یه دقیقه برسونی.
مسیر مرحله به مرحله برای یادگیری یه موضوع مثال: اگه براش learning path تعریف نکنی زود سرد می شه.
فاصله ای که بین دانسته های فعلی کاربر و هدف یادگیری وجود داره مثال: باید بدونی مخاطبت چه knowledge gapی داره تا محتوای مفید بسازی.
محتوایی که کاربر فقط نمی بینه، بلکه درش مشارکت می کنه مثال: آزمون های استوری یه نوع interactive content ساده و کاربردین.
میزان حفظ اطلاعات یادگرفته شده تو ذهن مخاطب مثال: با تصویرسازی ذهنی می تونی retention رو تا دو برابر افزایش بدی
استفاده از عناصر بازی برای جذاب تر کردن آموزش مثال: با gamification بچه هاشون مشتاق تر شدن تمرینارو حل کنن.
میزان سختی یا راحتی یادگیری یه مهارت مثال: طراحی رابط کاربری اولش steep learning curve داره اما بعدش راحت می شه
محتوای آموزشی خیلی کوتاه که هضمش آسونه مثال: اگه محتوای آموزشی bite - sized باشه حتی آدمای پرمشغله هم می خوننش.
علم طراحی ساختار آموزش برای بیشترین اثربخشی مثال: اگه instructional design درست نباشه کاربر خیلی زود خسته می شه.
دوره هایی که کاربر با سرعت خودش می تونه جلو بره مثال: self - paced بودن دوره باعث شد آدمای شاغل هم بتونن ازش استفاده کنن.
واقعی بودن و نشون دادن خودت بدون نقاب یا تظاهر مثال: توی استوری هاش یه جور authenticity خاص داشت که فالوئرها رو جذب می کرد
چیزی که به مخاطب ارائه می دی و تو رو از بقیه متمایز می کنه مثال: اگه value propositionت مشخص نباشه مردم نمی دونن چرا باید دنبالت کنن.
لحن و سبک خاصی که در همه محتواها ثابت نگه می داری مثال: voiceش همیشه صمیمی و قابل ارتباط بود حتی تو پست های جدی.
جایگاهی که در اون به عنوان متخصص یا مرجع شناخته می شی مثال: با مقاله های تخصصی تونست thought leadership خودش رو بسازه
ثبات در زمان بندی، سبک محتوا و حضور آنلاین مثال: با consistency بالا تونست تو ذهن فالوئرها بمونه.
استایل تصویری ثابتی که در همه ی جاها تکرار می کنی مثال: رنگ و فونت و لوگو بخشی از visual identity قوی ش بودن
روایت شخصی که باعث می شه مردم باهات احساس نزدیکی کنن مثال: personal storyش درباره شکست اولش خیلی الهام بخش بود
برداشتی که دیگران از تو و کیفیت کارت دارن مثال: reputation خوب با یه پست اشتباه هم می تونه لطمه بخوره
اعتبار و قابل اعتماد بودن، به ویژه تو تخصصت مثال: با حضور تو رسانه های معتبر credibility خودشو بالا برد
جایگاهی که تو ذهن مخاطب نسبت به رقیب هات داری مثال: اون خودشو تو حوزه رشد فردی طوری positioning کرده که اولین انتخاب باشه.
تعداد کاربرانی که یه پست رو دیدن، حتی اگه تعامل نداشتن مثال: با هشتگ های بهتر تونستیم reach پست ها رو بیشتر کنیم
میزان تعامل کاربران با محتوا مثل لایک، کامنت، سیو یا اشتراک گذاری مثال: محتوای آموزشی همیشه engagement بالایی می گیره
تعداد دفعاتی که یه محتوا نمایش داده شده، حتی به یه نفر چند بار مثال: اون ریلز پنج هزار impression داشت ولی فقط صد تا لایک گرفت
دعوت مستقیم به انجام کاری مثل فالو، کلیک یا کامنت مثال: تو کپشن حتما یه call to action بذار تا مخاطب واکنش نشون بده
محتوایی که همیشه معتبره و نیاز به آپدیت نداره مثال: آموزش اصولی کپشن نویسی یه نوع evergreen content عالیه
محتوایی که با سرعت زیاد توی پلتفرم ها پخش می شه مثال: یه تیکه از ویدیو وایرال شد و یه شبه ده هزار فالوئر آورد
زمینه یا موضوع خاصی که محتوا حول اون ساخته می شه مثال: وقتی niche مشخص داری مخاطب وفادار هم بیشتر پیدا می کنی
روش هدفمند برای انتخاب و استفاده از هشتگ ها مثال: با یه hashtag strategy خوب تو اکسپلور رفتیم
برنامه ریزی زمانی برای انتشار محتوا مثال: اگه content calendar نداشته باشی پیجت بی نظم می شه
مخفف user - generated content یعنی محتوایی که توسط کاربر تولید شده مثال: از مشتریا خواستیم عکساشونو بفرستن تا UGC پیجمون بیشتر شه.
ساده بودن استفاده از محصول برای کاربران مثال: اگه یه اپلیکیشن usability خوبی نداشته باشه کاربرا زود رهاش می کنن.
مراحلی که کاربر جدید برای آشنایی با اپ یا سرویس طی می کنه مثال: onboarding رو با اسلایدهای تعاملی طراحی کردیم تا جذاب تر شه
نقطه ای که کاربر با برند یا محصول تعامل می کنه مثال: هر touchpoint مثل ایمیل یا اپ باید حس یکپارچه ای بده
روش بررسی طراحی با استفاده از اصول تجربه کاربری مثال: توی مرحله اول پروژه یه heuristic evaluation انجام دادیم
روشی برای فهمیدن اینکه کاربرا چطور اطلاعات رو دسته بندی می کنن مثال: با card sorting تونستیم ساختار منوی سایت رو بهینه کنیم
شخصیت فرضی بر اساس تحقیقات که نماینده گروهی از کاربران واقعی ه مثال: برای طراحی بهتر سه نوع persona تعریف کردیم
هر چیزی که باعث سختی یا توقف در مسیر کاربر بشه مثال: فرم طولانی checkout باعث friction می شه و خرید رو کم می کنه.
فضای خالی اطراف عناصر که به خوانایی و تمرکز کمک می کنه مثال: با اضافه کردن whitespace کارت های محصول تمیزتر و قابل فهم تر شدن
ترفندهایی در طراحی که کاربر رو گمراه یا مجبور به کاری می کنه مثال: استفاده از dark pattern توی لغو اشتراک واقعاً ناعادلانست
مقایسه دو نسخه مختلف از طراحی برای دیدن اینکه کدوم بهتر عمل می کنه مثال: یه A/B testing برای رنگ دکمه انجام دادیم و نرخ کلیک ۲۵ درصد بالا رفت.
نسخه ی تصویری از طراحی که شبیه نسخه واقعی به نظر می رسه ولی قابل تعامل نیست مثال: مشتری از mockup راضی بود فقط خواست رنگ دکمه عوض شه.
نمونه قابل کلیک یا تعامل از طراحی نهایی برای تست تجربه کاربر مثال: با prototype تونستیم قبل از کدنویسی بازخورد بگیریم
مسیری که کاربر برای رسیدن به هدف در اپ یا سایت طی می کنه مثال: با بهینه سازی user flow ثبت نام سریع تر شد
میزان قابل استفاده بودن طراحی برای همه افراد حتی کسانی با محدودیت مثال: اگه رنگ نوشته کافی نباشه می تونه روی accessibility اثر منفی بذاره
طراحی ای که در همه ی اندازه های صفحه نمایش درست کار کنه مثال: سایت کاملاً responsive بود و تو موبایل هم خیلی خوب نشون می داد
بخش بالایی صفحه که بدون اسکرول دیده می شه مثال: CTA اصلی رو گذاشتیم above the fold تا بیشتر دیده شه.
جزئیات کوچکی مثل انیمیشن یا ویبره که باعث تعامل بهتر می شن مثال: با یه microinteraction ساده تونستیم فرم پرکردن رو جذاب تر کنیم
مخفف call to action یعنی دکمه یا پیام هایی که کاربر رو به عمل دعوت می کنن مثال: اون CTA قرمز کلیک خور بالایی داشت.
چیدمان عناصر به شکلی که مهم ترین چیزها زودتر دیده شن مثال: با تغییر در hierarchy تونستیم توجه کاربر رو بهتر هدایت کنیم.
زدن رنگ محصول آرایشی روی دست یا بازو برای نشون دادن رنگ و بافت مثال: قبل از خرید رژ همه رنگاشو swatch کرد تا مطمئن شه
وقتی کانسیلر یا کرم پودر توی خطوط ریز جمع می شه و چروک نشون می ده مثال: کانسیلرش بدون پودر ست شده بود برای همین بعد چند ساعت شروع کرد به creasing
وقتی آرایش یکنواخت نیست و بعضی قسمت ها خوب نچسبیده یا پخش نشده مثال: اون کرم پودر خیلی patchy شده بود مخصوصاً روی بینی.
ابروهای شونه خورده و طبیعی با ظاهر کرکی و سبک مثال: با صابون ابرو یه مدل feathered brows تمیز درآورد
روشی برای بالا بردن و حالت دادن به مژه ها بدون اکستنشن مثال: بعد از lash lift حتی بدون ریملم مژه هام حسابی مشخصن
وقتی محصول آرایشی رنگ قوی و واضحی داره مثال: این پالت فوق العاده pigmented ـه با یه ضربه کل پلک رنگ می گیره
آرایش هایی که رنگ های گرم و پاییزی دارن مثل قهوه ای، آجری، نارنجی مثال: با اون fall look واقعاً حس نوامبر می داد.
آرایش چشم غلیظ و قوی با خط چشم یا سایه پررنگ مثال: مراسم خاص بود و با dramatic eyes خیلی تو چشم افتاد
آرایش کامل، سنگین و پرجزئیات که برای مهمونی ها استفاده می شه مثال: با full glam رفته بود عروسی، حتی خط لبشم خیلی دقیق کشیده بود
لب هایی با برق لب یا جلوه درخشان که نور رو بازتاب می دن مثال: هیچ وقت از مد نمی افته، glossy lips همیشه جذابه
پوستی که براق، سالم و مرطوب به نظر می رسه ( برخلاف مات ) . مثال: اون فاندیشن یه dewy فینیش طبیعی داره که خیلی پوستو زنده نشون می ده.
وقتی خط لب رو کمی بیرون تر از لب طبیعی می کشی برای جلوه ی حجیم تر. مثال: �با overlined lips لباش خیلی برجسته تر دیده می شد. �
تکنیک ست کردن کانسیلر با پودر زیاد و صبر کردن چند دقیقه. مثال: بعد از baking زیر چشمش کاملاً صاف و بدون چروک شده بود.
تکنیکی در آرایش چشم که با تضاد رنگی، فرم چشم رو برجسته می کنه. مثال: اون cut crease بنفش خیلی چشم هاشو درشت تر نشون داد.
آرایشی که خیلی طبیعی به نظر می رسه، طوری که انگار آرایش نداری. مثال: �با no - makeup makeup رفته بود سر کار، ولی خیلی شاداب دیده می شد. �
ریزش سایه چشم یا گلیتر روی صورت هنگام آرایش. مثال: �با اون پالت کلی fallout داشت و زیر چشم هامو کثیف کرد. �
محو کردن خطوط و رنگ ها برای یه ظاهر یکدست در آرایش. مثال: �راز یه آرایش تمیز، خوب blending کردنه. �
اسپری تثبیت کننده ای که کمک می کنه آرایش موندگار بمونه. مثال: �بدون setting spray، تا ظهر کل آرایشم می پره!�
مرطوب کننده ای که کمی رنگ هم داره؛ ترکیب مراقبت و پوشش ملایم. مثال: �برای روزای معمولی فقط از tinted moisturizer استفاده می کنم. �
برجسته کردن نواحی خاص صورت با هایلایتر برای ایجاد درخشش. مثال: �با strobing استخون گونه هاشو عالی درآورده بود. �
محدود شدن محتوای یک کاربر توسط پلتفرم بدون اطلاع رسمی. مثال: �از وقتی درباره سیاست حرف زد، انگار shadowban شده. �
تیتر یا تصویر وسوسه برانگیز برای جلب کلیک، بدون محتوای واقعی. مثال: �همه ی ویدیوهاش پر از clickbait بود، آخرشم چیزی نداشتن!�
کسی که با محتوای خودش روی مخاطب تأثیر می ذاره، به خصوص در خرید. مثال: �اون الان یه influencer تمیز و کم حاشیه ست تو حوزه ی اسکین کر. �
باز کردن محصول جلوی دوربین و معرفی ویژگی هاش. مثال: �اولین unbox آیفون جدید رو باحال ضبط کرده بود. �
ویدیوهای کوتاه و سرگرم کننده در اینستاگرام. مثال: �با اون reels طنز کلی فالوئر گرفت. �
مجموعه ای از قوانین برای نمایش محتوا به کاربر در شبکه های اجتماعی. مثال: �الان دیگه باید با algorithm اینستاگرام بازی بلد باشی. �
وقتی یه محتوا خیلی سریع همه جا پخش می شه. مثال: �اون صدای بامزه تو یه شب viral شد. �
نرخ تعامل کاربر با محتوا، مثل لایک، کامنت، یا شیر. مثال: �نسبت به فالوئراش engagement بالایی داره. �
یه کمد مینیمال از لباس هایی که همه شون به هم میان و می تونی باهاشون ده ها ترکیب بسازی. مثال: �با یه کپسل واردروب خوب، دیگه هر روز دردسر انتخاب لباس ...
یه آیتم لباس یا اکسسوری که مرکز توجه کل تیپه؛ مثلاً یه کت قرمز یا گردنبند خاص. مثال: �اون چکمه سفید کاملاً استیتمنت پیسه، کل استایل رو بالا برده. �
وقتی کل لباس هات از یه رنگه، اما با تُن های مختلف. مثال: �استایل مونوکروم مشکی همیشه شیک و بی ریسکه. �
ترکیبی از لباس ورزشی و روزمره؛ هم راحتی داره، هم شیکه. مثال: �اون ست لگ و سوییشرتش یه اتلیژر کامل بود. �
هنر پوشیدن چند لایه لباس روی هم برای ایجاد عمق و استایل. مثال: �پاییز بهترین فصل برای لِیرینگه، با یه ژاکت و شال همه چیز جذاب تر می شه. �
لباس هایی که از دهه های قبل مونده، ولی هنوز مد هستن. مثال: �اون کیفش یه وینتیج واقعی از دهه ۷۰ بود. �
استایلی که از مردم در خیابون الهام گرفته، نه از پلتفرم های رسمی. مثال: �مد خیابونی تو نیویورک همیشه خلاقانه و خاصه. �
استفاده از تکه های رنگی واضح و متضاد توی یه استایل. مثال: �با اون کت زرد و شلوار سرخابی، کاملاً کالربلاک کرده بود. �
High fashion / Haute couture لباس های دست دوز و سطح بالا که معمولاً فقط توی شوهای مد دیده می شن. مثال: �اون لباسش از یه برند هوت کوتوره، فقط یه نمون ...
استایلی که مدل ها بیرون از صحنه یا شوها می پوشن: ساده، راحت، اما همچنان شیک. مثال: �جین، تی شرت سفید و عینک دودی؛ یه آف دیوتی لوک کلاسیک. �
یه سبک یا حس خاص بصری که ترکیب رنگ، فرم، و فضا رو توی ذهن منسجم می کنه. مثال: �پیجش یه استتیک مینیمالِ سرد داره، همه چیز با دقت چیده شده. �
سبکی ساده، خلوت و بدون اضافه کاری؛ یعنی فقط چیزهای ضروری رو نگه داری. مثال: �تو طراحی لوگو مینیمالیسم رو رعایت کرده، تمیز و واضح. �
یه مجموعه تصویر یا متریال برای نمایش حال و هوا یا تم کلی یه پروژه طراحی. مثال: �برای پروژه مون اول یه مودبرد ساختیم تا بفهمیم دقیقاً چه حس و رنگی می ...
هنر چیدن و انتخاب فونت ها؛ اینکه متن فقط نوشته نباشه، بلکه طراحی هم داشته باشه. مثال: �تو پوسترش از تایپوگرافی دست نویس استفاده کرده، خیلی خاص شده. �
فاصله بین حروف تو تایپ؛ تنظیم ریزیه که ظاهر حرفه ای به نوشته می ده. مثال: �این لوگو قشنگه ولی کرنینگ حروف درست نیست، یه جورایی نامرتب به نظر می رسه. ...
فضای خالی اطراف عناصر در طراحی که باعث نفس کشیدن طرح می شه. مثال: �لوگوی FedEx یه فلش داره که تو فضای منفی بین E و X پنهونه!�
تفاوت بین رنگ، شکل یا اندازه برای ایجاد تأکید یا جذابیت در طراحی. مثال: �اون پوستر با کنتراست بالا بین پس زمینه تیره و متن سفید خیلی چشم گیره. �
پیش نمایش واقع گرایانه از طراحی روی محصول ( مثل کارت ویزیت یا تی شرت ) قبل از چاپ نهایی. مثال: �اول با ماکاپ دیدیم لوگو روی بسته بندی چجوری درمیاد. �
ترکیب نرم و تدریجی از دو یا چند رنگ. مثال: �پس زمینه اش یه گرادیانت نئون بین آبی و صورتی داره، حس مدرن می ده. �
سبکی از طراحی بدون سایه، عمق یا بافت؛ همه چیز ساده و دوبعدی. مثال: �اپلیکیشن با فلت دیزاین طراحی شده، رابط کاربری ش خیلی سرراسته. �
برعکسِ soft launch؛ معرفی کامل و رسمی یه چیز، با صدا و اعلام عمومی. مثال: �عکس عقدشونو گذاشتن؛ فول هارد لانچ بود. �
نشون دادن غیرمستقیمِ یه رابطه یا پروژه توی فضای مجازی، بدون اینکه کامل لو بدی. مثال: �اول دستشو گذاشت تو استوری، این یعنی سافت لانچ دوست پسرشه. �
حسی که یکی داره وقتی همه چیز دورشه می چرخه، انگار شخصیت اصلی دنیاست. مثال: �با اون لباس و اعتماد به نفسش، کامل مین کرکتر انرژیه. �
وقتی کسی دور و برت می چرخه، لایک می کنه، استوری تو می بینه ولی هیچ وقت مستقیماً حرف نمی زنه؛ فقط تو مدارته. مثال: �یه ساله داره منو اوربیت می کنه ول ...
مخفف delusional؛ وقتی یکی توی خیال پردازی یا رابطهٔ یک طرفه زندگی می کنه. مثال: �فکر می کنی عاشقته؟ وای نه دختر، خیلی دِلولو شدی!�
وقتی کسی نمی ذاره بقیه به اطلاعات، منابع یا تجربه ای دسترسی پیدا کنن چون حس می کنه خاص بودنش کم می شه. مثال: �همه ازش اسم آهنگو پرسیدن ولی گفت نمی گ ...
یه نفر که بی سر و صدا یا با دلِ شکسته، عاشقش شدی یا ازش خوشت میاد. مثلاً: �نمی دونه، ولی من یه crush جدی روش دارم. �
دل شکستگی عاطفی، معمولاً بعد از پایان رابطه. مثلاً: �هیچ چیزی مثل اولین heartbreak دردناک نیست. �
یه رابطه ی ناسالم که بیشتر از این که آرامش بده، خسته ت می کنه. مثلاً: �هردفعه ناراحتش می کنه، اما نمی تونه ترکش کنه؛ رابطه شون toxic شده. �
نشونه ای که هشدار می ده این رابطه ممکنه به دردسر ختم شه. مثلاً: �اگه به همه دروغ می گه، اون یه red flag بزرگه. �
بمباران محبت در اول رابطه برای جذب طرف، ولی معمولاً پشتش کنترل گریه. مثلاً: �اولش انگار همه چی عالی بود، ولی بعد فهمید که lovebomb شده. �
رابطه ای که مثل رابطه ست، اما نه رسمی ه، نه تعریف شده. مثلاً: �با هم می رن بیرون، حرف می زنن، اما هیچ کدوم نمی دونه دقیقاً چی ن؛ یه situationship وا ...
وقتی یه نفر گه گاهی پیام می ده یا توجه نشون می ده، فقط برای این که طرف رو نگه داره، بدون نیت جدی. مثلاً: �هر وقت بخواد پیداش می شه، ولی هیچ وقت پیش ...
وقتی یه نفر رو در حالت تعلیق نگه می داری تا ببینی گزینه ی بهتری پیدا می کنی یا نه. مثلاً: �نمی ره، نمی مونه؛ فقط داره bench م می کنه. �
احساس پایان یافتن روانیِ رابطه، که خیلی ها دنبالش می گردن. مثلاً: �وقتی باهاش حرف زد و فهمید چی شد، بالاخره یه closure گرفت. �
فصل سرد سال ( معمولاً پاییز و زمستون ) که خیلیا دنبال یه رابطه ی موقتی می گردن تا تنها نمونن. مثلاً: �پاییز که شد، یه دفعه همه وارد رابطه شدن؛ انگار ...
حس یا فضای کلی که از یک موقعیت، آدم یا مکان می گیری. مثلاً: �این کافه خیلی vibe خوبی داره. �
طرفدار دوآتیشه بودن یک نفر یا چیزی، با شدت زیاد. مثلاً: �من واقعاً Blackpink رو stan می کنم. �
مخفف suspicious؛ یعنی مشکوک یا عجیب. مثلاً: �رفتارش خیلی sus بود، انگار چیزی رو قایم می کرد. �
یعنی بدون دروغ یا اغراق، کاملاً جدی. مثلاً: �No cap، بهترین فیلمی بود که دیدم. �
حسی که چیزی یا کسی بهت می ده و خودت باهاش هم حسی می کنی. مثلاً: �اون عکس گربه ی خسته، کامل mood امروزم بود. �
کسی که بیش از حد دنبال توجه یا محبت از دیگرانه ( اغلب در رابطه ها ) . مثلاً: �دیدی چقدر کامنت می ذاشت؟ خیلی thirsty بود. �
وقتی دلت می خواد دو نفر با هم وارد رابطه بشن ( واقعی یا خیالی ) . مثلاً: �من واقعاً این دو تا کاراکتر رو ship می کنم. �
طعنه یا بی احترامی غیرمستقیم، معمولاً توی لحن یا حرف. مثلاً: �اون جمله اش یه جور shade انداختن به دوستش بود. �
کسی که زیادی و بی مقدار خودش رو برای طرف مقابل کوچیک می کنه، حتی وقتی براش ارزشی قائل نیست. مثلاً: �هرچی اون بگه قبول می کنه، خیلی simp شده. �
یعنی چیزی رو یه جورایی دوست داری یا احساسش می کنی، ولی نمی خوای زیاد بروز بدی. مثلاً: �من lowkey دلم برای اون تنگ شده. �
کسی که ناراحته یا حساس شده به خاطر یه چیز کوچیک یا شوخی. مثلاً: �چرا انقدر Salty شدی؟ فقط شوخی بود!�
بی خبر قطع ارتباط کردن با یکی، بدون توضیح. مثلاً: �یه روز خوب بود، فرداش منو گوست کرد. �
یعنی کم کم عاشق یا وابسته شدن به کسی، معمولاً ناخواسته. مثلاً: �فکر نمی کردم، ولی آخرش واقعاً براش احساس پیدا کردم. �
شایعه یا خبر داغی که همه دنبالشن. مثلاً: �بیا بگم دیشب چی شد، کلی تی دارم برات. �
کسی که خیلی کوتاه، سرد و بی حال جواب پیام ها رو می ده. مثلاً: �باهاش حرف می زنی، فقط می گه اوکی یا آره. . . یه dry texter واقعیه. �
تغییر مثبت ظاهری یا شخصیتی، معمولاً بعد از یه مدت زمان. مثلاً: �دیدیش؟ واقعاً glow up کرده، نشناختمش. �
کسی که زیادی اغراق می کنه یا بیش از حد رفتاری نشون می ده. مثلاً: �فقط یه مهمونی ساده بود، ولی اون با لباس مجلسی اومد، خیلی extra بود!�
احساس ناراحتی یا خجالت از چیزی که دیگران می گویند یا انجام می دهند. در یک جمله: وقتی یه نفر شروع می کنه به صحبت هایی که اصلاً به جاش نیست.
FOMO ( Fear of Missing Out ) ترس از این که چیزی مهم رو از دست بدی، به ویژه وقتی می بینی بقیه در حال تجربه ی چیزی هستن. در یک جمله: دیدن استوری های ...
تماشای پشت سر هم و طولانی مدت یک سریال یا فیلم، به ویژه در مدت کوتاه. در یک جمله: وقتی تمام فصل های یک سریال رو توی یک شب می بینی.
ترس از دست دادن یا نداشتن دسترسی به گوشی موبایل. در یک جمله: احساس می کنی همه چیز روی زمین متوقف می شه وقتی گوشی ات گم می شه.
ترکیب گرسنه بودن و عصبی شدن به خاطر گرسنگی. در یک جمله: وقتی بخوای بری توی خیابون و هیچ رستورانی نبینی، عصبی می شی.
حرف زدن یا انتقاد کردن از کسی به صورت غیرمستقیم یا پنهانی. در یک جمله: وقتی به کسی به شکل غیرمستقیم می زنی، بدون اینکه مستقیم اسمشو بیاری.
عملیات و مسئولیت های بزرگ سالی، مثل پرداخت قبوض، تمیز کردن خانه و مدیریت امور. در یک جمله: وقتی احساس می کنی واقعاً بزرگ شدی، چون باید خودت به همه چ ...
نمایش دادن چیزی که داری یا چیزی که به دست آوردی به طور برجسته و خودخواهانه. در یک جمله: وقتی یه نفر با ماشین جدیدش میاد و همه رو تحت تأثیر قرار می د ...
کسی که زیاد به بقیه می چسبه و ول نمی کنه ( معمولاً در روابط عاطفی ) . در یک جمله: وقتی طرفت نمی ذاره نفس بکشی.
وقتی بیش از حد اطلاعات شخصی درباره ی خودت می گی، مخصوصاً توی جمع یا شبکه اجتماعی. در یک جمله: وقتی زیادی راحتی با غریبه ها.
نادیده گرفتن یا بی محلی عمدی به کسی. در یک جمله: یعنی ببینی ولی وانمود کنی که ندیدی.
وقتی یه نفر ناگهانی و بی دلیل ارتباط رو قطع می کنه و ناپدید می شه. در یک جمله: مثل روح، بی صدا و بی خداحافظی می ره.
چیزی یا کسی که سالم، دلگرم کننده و مثبت باشه. در یک جمله: اون جور آدمی که بودنش حالت رو خوب می کنه.
کمپلکس فلزی ( Metal Complex ) ترکیبی از یک یون فلزی مرکزی ( معمولاً کاتیون فلزی گذار ) و لیگاندهایی که با آن پیوند داتیو برقرار کرده اند. این ساختار ...
لیگاند ( Ligand ) یونی یا مولکولی که می تونه جفت الکترون غیرپیوندی خودش رو برای تشکیل پیوند کوئوردینانسی به یک فلز مرکزی بده. لیگاندها می تونن مونو ...
عدد کئوردیناسیون ( Coordination Number ) تعداد پیوندهایی که مستقیماً به فلز مرکزی در یک کمپلکس متصل هستن. این عدد وابسته به اندازهٔ یون مرکزی و لیگا ...
ترکیب بین فلزی ( Intermetallic Compound ) آلیاژ یا ترکیبی منظم از دو یا چند فلز با نسبت استوکیومتری خاص، که خواص منحصربه فرد الکترونیکی، مغناطیسی یا ...
اکسید فلزی ( Metal Oxide ) ترکیبی از یک فلز با اکسیژن، که بسته به طبیعت فلز ممکنه بازی، اسیدی یا آمفوتریک باشه. این اکسیدها اغلب در واکنش های اسید - ...
هالید فلزی ( Metal Halide ) ترکیبی از فلز با عناصر گروه هفدهم ( هالوژن ها ) . بسته به فلز، این ترکیبات می تونن یونی یا کووالانسی باشن. مثال: NaCl ( ...
Polyatomic Ion یون هایی که از چند اتم تشکیل شدن و یک بار کلی دارن. این یون ها توی شیمی معدنی بسیار مهم اند چون اغلب به عنوان لیگاند یا اجزای نمک ها ...
آب پوشی ( Hydration ) فرآیندی که در آن یون های فلزی در محلول آبی با مولکول های آب لیگاند تشکیل می دن. آب پوشی روی انرژی، واکنش پذیری و رنگ یون ها تأ ...
ترکیب کوئوردینانسی ( Coordination Compound ) ماده ای که شامل یک کمپلکس فلزی مرکزی و لیگاندهای آنه. اغلب در کاتالیز، دارو، استخراج فلزات و حسگرها کار ...
قانون HSAB ( Hard and Soft Acids and Bases ) قانونی برای پیش بینی پایداری کمپلکس ها: اسیدهای سخت ترجیح می دن با بازهای سخت و اسیدهای نرم با بازهای ن ...
نوترون ( Neutron ) ذره ای بدون بار الکتریکی که کنار پروتون ها توی هسته قرار داره. نوترون ها در تعیین جرم اتم نقش دارن، ولی نوع عنصر رو تغییر نمی دن.
الکترون ( Electron ) ذره ای با بار منفی که در اطراف هسته می چرخه. درگیر شدن یا نشدن این الکترون ها در واکنش های شیمیایی باعث تولید پیوندهای شیمیایی ...
پروتون ( Proton ) ذره ای با بار مثبت که داخل هسته ی اتمه. تعداد پروتون ها، مشخص می کنه که اتم مربوط به چه عنصریه. مثلاً همهٔ اتم های کربن ۶ پروتون ...
ایزوتوپ ( Isotope ) اتم هایی از یک عنصر که عدد اتمی برابر ولی عدد جرمی متفاوت دارن ( یعنی تعداد نوترون هاشون فرق داره ) . مثال: کربن - ۱۲ و کربن - ...
عدد جرمی ( Mass Number ) مجموع پروتون ها و نوترون های یک اتم. مثلاً اگر اتمی ۶ پروتون و ۶ نوترون داشته باشه، عدد جرمیش ۱۲ می شه.
پیوند شیمیایی ( Chemical Bond ) نیرویی که اتم ها رو کنار هم نگه می داره. سه نوع اصلی داریم: پیوند یونی: بین فلز و نافلز، از انتقال الکترون شکل می گی ...
محلول ( Solution ) مخلوطی همگن که در اون یه ماده ( حل شونده ) توی یه ماده دیگه ( حلال ) حل شده. مثال: شکر توی آب = محلول شیرین
پیوندی بین اتم هایی با بار مثبت و منفی، مثل پیوند بین سدیم و کلر.
پتاسیم ( K ) عنصری فلزی با واکنش پذیری بالا، توی جدول تناوبی در گروه ۱ قرار داره.
مقیاسی برای اندازه گیری میزان اسیدی یا بازی بودن یک محلول.
در شیمی ماده ای که از دو یا چند نوع عنصر با نسبت مشخص به وجود اومده، مثل NaCl ( نمک طعام ) .
ماده ای که فقط از یک نوع اتم ساخته شده، مثل آهن، اکسیژن یا طلا.
کلاستر فلزی ( Metal Cluster ) تعریف: ترکیباتی که در آن چند اتم فلزی با هم پیوند خورده اند، معمولاً با لیگاندهایی که آن ها را پایدار نگه می دارند. ک ...
ذره ای که از اتصال چند اتم به وجود میاد. مثلاً H₂O یه مولکوله.
کوچک ترین واحد سازندهٔ ماده که ویژگی های یک عنصر رو حفظ می کنه.
کورین ( Corrin ) شاخه: شیمی معدنی / زیستی تعریف: ساختار حلقه ای مشابه پورفیرین ها که در کوفاکتورهای ویتامین B12 دیده می شود.
کایرالیتی ( Chirality ) شاخه: شیمی فضایی تعریف: خاصیت مولکولی که باعث می شود یک ساختار تصویر آینه ای غیرقابل انطباق داشته باشد.
ماکرومولکول ( Macromolecule ) شاخه: شیمی پلیمر تعریف: مولکول های بزرگی مثل پروتئین ها، نوکلئیک اسیدها و پلیمرها که از مونومرهای زیادی ساخته شده اند.
انانتیومر ( Enantiomer ) شاخه: شیمی آلی تعریف: ایزومرهای فضایی که تصویر آینه ای غیرقابل انطباق دارند ( مثل دست چپ و راست ) . بسیار مهم در داروسازی.
تری پتوفانیل تی ان ای سنتتاز ( Tryptophanyl - tRNA Synthetase ) شاخه: بیوشیمی تعریف: آنزیمی که آمینواسید تریپتوفان را به tRNA مربوطه متصل می کند. ا ...
پریتوپ ( Paratope ) شاخه: شیمی زیستی / ایمنی شناسی تعریف: بخشی از آنتی بادی که مستقیماً به آنتی ژن متصل می شود ( نقطهٔ مکمل اپی توپ ) .
آزوترول ( Azurophil Granule ) شاخه: بیوشیمی سلولی تعریف: دانه هایی در نوتروفیل ها که حاوی آنزیم های هیدرولیتیک و پروتئولیتیک اند، نقش دفاعی دارند.
فلاوین آدنین دی نوکلئوتید ( FAD ) تعریف: کوآنزیمی مشتق شده از ریبوفلاوین ( ویتامین B2 ) که در واکنش های اکسیداسیون - کاهش شرکت می کند، به ویژه در ز ...
ترانس آمیناز ( Transaminase ) تعریف: گروهی از آنزیم ها که انتقال گروه آمین بین اسیدهای آمینه و کتو اسیدها را کاتالیز می کنند، در متابولیسم نیتروژن ...
کاتالاز ( Catalase ) تعریف: آنزیمی که تجزیهٔ هیدروژن پراکسید ( H₂O₂ ) به آب و اکسیژن را کاتالیز می کند، نقش مهمی در محافظت سلول ها در برابر آسیب اک ...
شکل فعال ویتامین B6 که به عنوان کوآنزیم در واکنش های آنزیمی مختلف شرکت می کند، به ویژه در متابولیسم اسیدهای آمینه.
نوعی آنزیم که در تجزیهٔ پروتئین ها نقش دارد و اسیدهای آمینه را از انتهای کربوکسیل زنجیرهٔ پپتیدی جدا می کند.
مولکول های بزرگی که از تکرار واحدهای ساختاری کوچکتر به نام مونومرها ساخته می شوند. کاربرد: پلیمرها در تولید پلاستیک ها، الیاف مصنوعی، و حتی داروها ک ...
ترکیبات شیمیایی که دارای ساختار حلقوی و خاصی هستند و به طور معمول پایداری زیادی دارند، مانند بنزن. کاربرد: ترکیبات آروماتیک در صنایع شیمیایی، داروسا ...
ماده ای که در آب یون های هیدروژن ( H⁺ ) آزاد می کند. کاربرد: اسیدها در بسیاری از واکنش های شیمیایی مانند تجزیه مواد و تولید ترکیبات جدید به کار می ر ...
پیوند شیمیایی که در آن دو اتم الکترون های خود را به اشتراک می گذارند. کاربرد: پیوندهای کووالانسی در ترکیب هایی مانند آب، متان، و بسیاری از ترکیبات آ ...
فرآیند تجزیه یک ترکیب شیمیایی توسط جریان الکتریکی. کاربرد: در صنعت برای استخراج فلزات از سنگ های معدنی و تجزیه آب به هیدروژن و اکسیژن به کار می رود.
ترکیبات آلی که گروه عاملی - CHO ( گروه کربونیل به همراه یک هیدروژن ) دارند. کاربرد: آلدهیدها به عنوان پیش ماده ها در تولید پلاستیک ها، رنگ ها و دارو ...
تشخیص - آدم نمایی
مورد اعتماد
سیم یعنی نقره سیم سپید استعاره از برف
وامق ( عاشق ) و عَذرا ( معشوق ) در لغت یعنی باکره امروزه عُذرا می گویند.
هدیه، پیشکش بعدها به معنی لباس شده برای مثال در زمان قدیم خانواده داماد به مادر عروس خلعت می دادند مثلا یک گاو می دادند یا به عموی عروس تفنگ می دادند.
شرح حالی از نویسندگان به همرا مثالی از شعر آنها
هرگاه ذرات تشکیل دهنده مخلوط به طور یکسان در سرتاسر مخلوط پخش نشوند و نایکنواخت باشند، مخلوط ناهمگن است. مثل: آب گل آلود، آجیل، سالاد، خاکشیر و . . . ...
هرگاه اجزای تشکیل دهنده مخلوط به طور یکسان و یکنواخت در سرتاسر مخلوط پخش شوند مخلوط تک فاز و همگنی حاصل می شود که مخلوط همگن یا محلول نام دارد.
سَده یا قرن یعنی 100 سال ( 10 دهه )
کاملش: one night stand relationship
حروف شمسی قرآن، حروف مشدد شده به سبب ادغام �لام� تعریف در آن ها است. حروف شمسی 14 حرفی هستند که �الف و لام� ال بر سر آنها نوشته می شود ولی خوانده نمی ...
فرق بلعکس ( On the contrary ) و برعکس ( upside down ) این است که بلعکس یعنی در جهت مخالف و برعکس یعنی وارونه کردن. به عبارت دیگر بلعکس نشان دهنده " ...
اَندازِه گیری ( measurement ) به معنای قیاس ( analogy )
تلفظ: aɪˈdɪəlaɪz فعل ایده آل کردن
پریمیوم ( Premium ) با کلمه لاکچری ( luxury ) فرق دارد. معنی کلمه لاکچری یا لوکس گرانبهاء بودن، شکوه، تجمل، مجلل هست. حقیقتاً پریمیوم به معنای ارائه ...
✯ تلفظ: تافْتَن پیچیدن، کشش، امتداد دادن
اتم کم حجم ترین ذرهٔ تشکیل دهندهٔ ماده است و خواصی شبیه آن ماده دارد. کلمهٔ اتم از کلمهٔ یونان باستان آتوموس برگرفته شده است که به معنای غیرقابل تقسی ...
راندهاوس ( Roundhouse ) یک مکان اجرای موسیقی و کنسرت در لندن است. این محل در سال 1846 به عنوان یک آمادگاه لوکوموتیو ( به جایی می گویند که لوکوموتیو د ...