تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

خردکن زباله ( زیر سینک ) یه دستگاه زیر سینکه که بقایای غذایی رو خرد می کنه تا راحت تر بریزن تو فاضلاب ( توی ایران کمتره ) . مثال: He turned on the ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

زیرانداز خشک کننده یه نوع پد نرم که ظرف ها بعد از شست وشو روش قرار می گیرن تا خشک بشن. جایگزین آب چکانه گاهی. مثال: Put the glasses on the drying m ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

دستکش ظرف شویی دستکش های پلاستیکی برای محافظت از پوست دست هنگام شستن ظرف با آب داغ یا مواد شوینده. مثال: She wore gloves to wash the dishes. مشتقا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

اسفنج یه تیکه نرم و جاذب برای شستن ظرف یا پاک کردن لکه ها از سطح ها. مثال: Wipe the counter with a clean sponge. مشتقات: اسم: sponge – اسفنج فعل: ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

حوله ی آشپزخانه پارچه ای برای خشک کردن دست ها یا ظرف ها بعد از شست وشو. مثال: Dry the dishes with a clean towel. مشتقات: اسم: towel – حوله فعل: to ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسکاج / سیم ظرف شویی وسیله ای برای سابیدن چربی ها و لکه های سمج از ظرف و قابلمه. مثال: Use the scrubber to clean the burnt pot. مشتقات: اسم: scrub ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

مایع ظرف شویی مایعی کف دار برای شستن ظروف دستی، با بوی لیمو یا سیب سبز 😋 مثال: Don’t forget to add some dish soap to the water. مشتقات: اسم: soap ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آب چکان قفسه ای برای قرار دادن ظرف های شسته شده تا خشک بشن. معمولاً کنار سینکه. مثال: Put the clean plates in the dish rack. مشتقات: اسم: rack – ق ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قالب یخ ظرف هایی معمولاً پلاستیکی برای درست کردن تکه های یخ توی فریزر. مثال: I filled the ice tray with water and put it in the freezer. مشتقات: ا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

یخچال کوچک یخچال کوچیکی که معمولاً توی اتاق خواب یا اداره استفاده می شه. مخصوص نوشیدنی، میان وعده، یا وسایل شخصی. مثال: He has a mini fridge in his ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ظروف نگهداری غذا ظرف های پلاستیکی یا شیشه ای برای نگه داشتن باقی مانده ی غذا تو یخچال یا فریزر. مثال: Put the leftovers in a food storage container ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یخدان سنتی یه نوع باستانی تر از کول باکس! برای زمان هایی که هنوز برق نبود یا توی سفرهای بدون برق کاربرد داره. مثال: They kept drinks cold in the ic ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه وکیوم هوا رو از بسته بندی غذا خارج می کنه تا مواد غذایی دیرتر خراب بشن، مخصوص فریزر یا نگهداری خشکبار. مثال: I sealed the meat using a vacuu ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کیف حرارتی کیفی عایق دار که دما رو حفظ می کنه. بسته به نیاز، می تونه سرد یا گرم نگه داره ( مثلاً غذای بیرون بر ) . مثال: She carried the lunch in a ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

کول باکس / یخدان وسیله ای قابل حمل برای نگه داری خوراکی ها و نوشیدنی ها در سفر یا پیک نیک با کمک یخ. مثال: We took a cooler full of drinks to the b ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

یخ ساز این دستگاه کوچولو یا بخشی از یخچاله که تکه های یخ تولید می کنه، مخصوص نوشیدنی های خنک تابستونی! مثال: The ice maker is full of ice cubes. مش ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

فریزر بخش منجمدکننده، معمولاً پایین یا بالای یخچاله، برای نگه داری طولانی تر مثل گوشت، بستنی، سبزیجات فریزری. مثال: We stored the chicken in the fr ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یخچال وسیله ای ضروری برای خنک نگه داشتن مواد غذایی، نوشیدنی ها، باقی مانده ی غذا و چیزایی که زود فاسد می شن. مثال: I put the milk in the refrigerat ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

گریل برای کباب کردن گوشت، سبزیجات و هر چیزی که باید یه کم دود بخوره! مثال: He grilled the steak on the electric grill. مشتقات: اسم: grill – گریل فع ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اجاق القایی نوع مدرنی از اجاق که با آهن ربا کار می کنه و ظرف رو مستقیماً گرم می کنه، نه سطح رو. مثال: The induction cooktop heats up very quickly. ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سرخ کن بدون روغن برای سرخ کردن غذاها بدون روغن زیاد. سیب زمینی، مرغ و حتی دونات هم توش پخته می شه. مثال: I made crispy fries in the air fryer. مشت ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زودپز برای وقتی که عجله داری و می خوای خورشت تو نیم ساعت بپزه! مثال: She used a pressure cooker to cook beans faster. مشتقات: اسم: pressure cooker ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پلوپز برنج درست کردن رو راحت می کنه. یه دکمه می زنی و خودش کارو تموم می کنه! مثال: I cooked perfect rice in the rice cooker. مشتقات: اسم: rice cook ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پلوپز یا آرام پز غذاهایی که باید مدت طولانی با حرارت کم بپزن رو توی این می ریزن، مثل خورشت یا آش. مثال: I made beef stew in the slow cooker. مشتقا ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قاشق های اندازه گیری یه قاشق چای خوری این، نصف قاشق اون! توی شیرینی پزی خیلی کاربردیه. مثال: She added one teaspoon of vanilla using measuring spoo ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیمانه ها واسه کسایی که با عشق و دقت آشپزی می کنن، اینا ابزار مقدس ان. مثال: I used measuring cups to add the right amount of flour. مشتقات: اسم: ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آبکش پاستا، برنج، سبزی… تا آب نداشته باشن که خوشمزه نمی شن! آبکش نجات دهنده ست. مثال: She drained the pasta in a colander. مشتقات: اسم: colander – ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پوست کن پوست هویج، سیب زمینی، سیب و همه چی رو خیلی تمیز و حرفه ای می گیره. مثال: He peeled the potatoes with a peeler. مشتقات: اسم: peeler – پوست ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رنده وقتی بخوای پنیر یا هویج رو بریزی رو سالاد یا غذا، رنده یار وفاداره. مثال: I grated some cheese on top of the pasta. مشتقات: اسم: grater – رند ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ملاقه اگه بخوای سوپ یا آش رو مثل آدم بریزی توی کاسه، بدون ملاقه هیچ کاری نمی تونی بکنی! مثال: She served the stew using a ladle. مشتقات: اسم: ladle ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

انبر وقتی نمی خوای دستت بسوزه ولی می خوای گوشت رو بچرخونی، انبر می اد وسط! مثال: I used tongs to flip the chicken. مشتقات: اسم: tongs – انبر فعل ( ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قاشق هر کی گفته قاشق فقط واسه خوردنه، حتماً آشپزی نکرده! هم می زنی، هم می چشی، هم اندازه می گیری. مثال: I stirred the soup with a large spoon. مشت ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قاشق هر کی گفته قاشق فقط واسه خوردنه، حتماً آشپزی نکرده! هم می زنی، هم می چشی، هم اندازه می گیری. مثال: I stirred the soup with a large spoon. مشتق ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

چاقو ستاره ی بی چون وچرای آشپزی! هر آشپز خوب، یه چاقوی خوب داره. مثال: She used a sharp knife to slice the tomato. مشتقات: اسم: knife – چاقو فعل: ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تخته برش هیچ چیزی بدون این تمیز نمی مونه! مخصوصاً وقتی داری سبزیجات یا گوشت خرد می کنی. مثال: I chopped onions on the cutting board. مشتقات: اسم: ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قابلمه کوچک برای درست کردن سس، سوپ، یا پختن یه چیزی در مقدار کم خیلی به دردبخوره. مثال: She heated the soup in a small saucepan. مشتقات: اسم: sauc ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ماهیتابه پادشاه سرخ کردنی ها! تخم مرغ، سوسیس، پنکیک و هرچی بخوای. مثال: He fried eggs in the frying pan. مشتقات: اسم: frying pan – ماهیتابه فعل: t ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کتری برقی / کتری آب جوش لازم داری؟ این وسیله کار رو سریع و راحت می کنه. مثال: I boiled water in the kettle for tea. مشتقات: اسم: kettle – کتری فعل ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

توستر برای نون تست، عاشقان صبحونه حتماً باید یکی داشته باشن! مثال: I made two slices of toast in the toaster. مشتقات: اسم: toaster – دستگاه تُست فعل ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مایکروویو نجات دهنده ی وعده های سریع! غذا رو سریع گرم می کنه، بعضی وقتا هم می پزه. مثال: He microwaved his lunch in two minutes. مشتقات: اسم: micro ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اجاق گاز مغز متفکر آشپزخونه ست! همه ی غذاهای خوشمزه از اینجا شروع می شن. مثال: I cooked pasta on the stove. مشتقات: اسم: stove – اجاق گاز صفت: sto ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فر برای پختن کیک، لازانیا، پیتزا و کلی چیز دیگه، فر بهترین رفیقته. مثال: She baked bread in the oven. مشتقات: اسم: oven – فر صفت: oven - safe – من ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آشپزخانه: یه فضای پر از عشق، روغن، بوی پیاز داغ و احتمالاً یه ظرف نشسته 😅 اینجا هم غذا پخته می شه، هم دل. اگه یکی بگه "من آشپزی دوست ندارم"، شاید فق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالکن سکویی بیرون از دیوار ساختمان، معمولاً در طبقات بالا که به فضای آزاد راه دارد. مثال: She stood on the balcony, watching the sunset. او روی بال ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نرده نرده ای که اطراف بالکن نصب می شود برای امنیت و زیبایی. مثال: The railing around the balcony was made of wrought iron. نرده ی اطراف بالکن از آه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سایبان پوششی بالای بالکن برای جلوگیری از تابش مستقیم نور خورشید یا باران. مثال: They installed an awning to shade the balcony. آن ها یک سایبان نصب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلدان بزرگ گلدان های تزئینی مخصوص بالکن برای کاشت گل یا سبزیجات. مثال: The planters on the balcony are full of colorful flowers. گلدان های روی بال ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنگ بادی وسیله ای تزئینی که با وزش باد صداهای ملایمی ایجاد می کند. مثال: The wind chimes on the balcony made a soothing sound. زنگ های بادی روی با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندلی فضای باز صندلی های مقاوم در برابر آفتاب و باران، مناسب نشستن در بالکن. مثال: He relaxed in an outdoor chair with a cup of tea. او با یک فنجان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیواره ی حریم خصوصی صفحه هایی برای ایجاد حریم خصوصی در بالکن، مخصوصاً در آپارتمان ها. مثال: They installed a privacy screen to block the neighbor’s ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ ریسه ای ریسه های نوری تزئینی که در شب فضای بالکن را زیباتر می کنند. مثال: The fairy lights gave the balcony a magical feel. چراغ های ریسه ای ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کف پوش چوبی پوشش چوبی یا مصنوعی روی کف بالکن برای زیبایی و راحتی بیشتر. مثال: The balcony had elegant wooden decking. بالکن کف پوش چوبی شیکی داشت. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندلی آویزی نوعی صندلی پارچه ای که از سقف آویزان می شود، برای استراحت. مثال: She curled up in a hammock chair with a book. او با یک کتاب روی صندلی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باغچه ی بالکنی سبک کوچکی از باغبانی در بالکن، شامل گیاهان در گلدان یا جعبه. مثال: He grows herbs in his balcony garden. او در باغچه ی بالکنی اش سبز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توالت وسیله ای برای دفع ادرار و مدفوع. مثال: The toilet is in the corner of the bathroom. توالت در گوشه ی سرویس بهداشتی قرار دارد. مشتقات: اسم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشویی ظرف یا حوضچه ای با شیر آب، معمولاً برای شستن دست و صورت. مثال: She washed her hands in the sink. او دست هایش را در روشویی شست. مشتقات: ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وان ظرف بزرگی برای حمام کردن، معمولاً با آب گرم پر می شود. مثال: The bathtub is filled with warm water. وان با آب گرم پر شده است. مشتقات: اسم: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوش وسیله ای که آب را از بالا به پایین اسپری می کند برای حمام کردن. مثال: He took a quick shower before dinner. او قبل از شام یک دوش سریع گرفت. م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستمال توالت دستمال مخصوص تمیز کردن پس از استفاده از توالت. مثال: We need to buy more toilet paper. باید دستمال توالت بیشتری بخریم. مشتقات: اسم: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسواک وسیله ای برای تمیز کردن دندان ها. مثال: Don’t forget to bring your toothbrush. یادت نره مسواکت رو بیاری. مشتقات: اسم: toothbrush – مسواک

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حوله پارچه ای برای خشک کردن بدن یا دست ها بعد از شستن. مثال: She dried her hands with a towel. او دست هایش را با حوله خشک کرد. مشتقات: اسم: tow ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خمیردندان ماده ای که همراه مسواک برای تمیز کردن دندان استفاده می شود. مثال: He put toothpaste on his toothbrush. او روی مسواکش خمیردندان گذاشت. م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلمبه دستی ابزار لوله بازکن برای باز کردن گرفتگی توالت یا سینک. مثال: He used a plunger to unclog the toilet. او با تلمبه دستی توالت را باز کرد. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شامپو مایعی که برای شستن موها استفاده می شود. مثال: She bought a new shampoo for her dry hair. او شامپوی جدیدی برای موی خشک خود خرید. مشتقات: اس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نرم کننده مو محصولی که بعد از شامپو برای نرم و لطیف کردن موها استفاده می شود. مثال: Apply conditioner after shampooing your hair. بعد از شامپو زدن، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حوله پوش / روپوش حمام لباسی نرم و گرم برای پوشیدن بعد از حمام. مثال: He put on his bathrobe after getting out of the shower. بعد از بیرون آمدن از ح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لیف وسیله ای برای لایه برداری و تمیز کردن پوست هنگام حمام. مثال: Use a loofah to scrub your skin gently. با لیف پوستت را به آرامی تمیز کن. مشتقات ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صابون محصولی برای شستن بدن یا دست ها. مثال: She prefers liquid soap over bar soap. او صابون مایع را به صابون قالبی ترجیح می دهد. مشتقات: اسم: soa ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کف شور / فاضلاب محل خروج آب از وان یا دوش. مثال: The drain was clogged, so the water didn’t go down. کف شور گرفته بود و آب تخلیه نمی شد. مشتقات: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسفنج لیف نوعی اسفنج مخصوص حمام برای لایه برداری پوست. مثال: A loofah sponge helps exfoliate dead skin. لیف اسفنجی به لایه برداری پوست مرده کمک می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبگرم کن دستگاهی برای گرم کردن آب حمام و شیرها. مثال: The water heater stopped working yesterday. آبگرم کن دیروز خراب شد. مشتقات: اسم: water hea ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لایه بردار محصولی که پوست مرده را از بین می برد. مثال: Use an exfoliator once a week for smooth skin. هفته ای یک بار از لایه بردار استفاده کن تا پو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشو بخشی کشویی در کمد برای نگهداری لباس یا وسایل کوچک. مثال: He keeps his socks in the drawer. جوراب هایش را در کشو نگه می دارد. مشتقات: اسم: dra ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبقه سطحی صاف در داخل کمد برای قرار دادن لباس یا اشیا. مثال: She organized her shoes on the top shelf of the wardrobe. کفش هایش را روی طبقه بالای ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوب لباسی وسیله ای برای آویزان کردن لباس ها داخل کمد. مثال: Hang your coat on a hanger to keep it wrinkle - free. کوت خود را روی چوب لباسی آویزان ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میله لباس آویز میله ای داخل کمد برای آویزان کردن لباس ها. مثال: The closet rod is sturdy enough to hold all her dresses. میله لباس آویز به قدر کافی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جعبه نگهداری جعبه ای برای ذخیره کردن لباس ها یا وسایل داخل کمد. مثال: Seasonal clothes are kept in storage boxes under the bed. لباس های فصلی را در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظم دهنده کمد وسیله یا سیستم هایی برای مرتب کردن لباس ها و وسایل داخل کمد. مثال: She bought a closet organizer to better arrange her shoes and bags ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلطک پرزگیر وسیله ای برای پاک کردن پرز و مو از روی لباس ها. مثال: Use a lint roller before going to an important meeting. قبل از رفتن به جلسه مهم، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جداکننده کشو وسیله ای برای تقسیم بندی کشوها جهت مرتب کردن وسایل کوچک. مثال: He uses a drawer divider to keep his ties and belts organized. برای مر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهال گیاه جوانی که تازه از بذر رشد کرده است. مثال: The gardener planted healthy seedlings in the greenhouse. باغبان نهال های سالم را در گلخانه کاش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلخانه ساختمانی شفاف یا نیمه شفاف برای کشت و پرورش گیاهان در محیط کنترل شده. مثال: Tomatoes grow faster in a greenhouse because of the warm environ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاک گلدانی خاک مخصوص کاشت گیاهان در گلدان یا گلخانه. مثال: Use good - quality potting soil to help plants grow strong. برای رشد قوی گیاهان از خاک گ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیستم آبیاری تجهیزاتی برای آبیاری منظم و کنترل شده گیاهان در گلخانه. مثال: The irrigation system ensures all plants get enough water. سیستم آبیاری ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لامپ رشد لامپی که نور مخصوص برای رشد گیاهان تولید می کند، به ویژه در محیط های کم نور. مثال: Plants in the greenhouse thrive under grow lights during ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تهویه گردش هوای تازه در گلخانه برای حفظ دمای مناسب و جلوگیری از رطوبت زیاد. مثال: Proper ventilation in the greenhouse prevents mold growth. تهویه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رطوبت میزان بخار آب موجود در هوا داخل گلخانه. مثال: Maintaining the right humidity is important for tropical plants. حفظ رطوبت مناسب برای گیاهان گر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارچه سایه بان پارچه ای برای کاهش نور مستقیم خورشید داخل گلخانه. مثال: They used a shade cloth to protect delicate plants from harsh sun. برای محاف ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کود ماده ای که برای تغذیه و رشد بهتر گیاهان به خاک اضافه می شود. مثال: Adding fertilizer helps the plants produce bigger flowers. افزودن کود باعث ت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکثیر فرآیند تولید گیاهان جدید از بذر، قلمه یا سایر روش ها. مثال: Propagation of plants in the greenhouse is done by cuttings. تکثیر گیاهان در گلخ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبارزه با آفات روش ها و ابزارهایی برای جلوگیری یا از بین بردن حشرات و آفات گیاهی. مثال: They used natural methods of pest control to protect their c ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالش وسیله نرم و راحت برای گذاشتن سر هنگام خواب. مثال: I like to sleep with two pillows for extra comfort. دو تا بالش می گذارم تا راحت تر بخوابم. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخت خواب محلی برای خوابیدن و استراحت، معمولاً با تشک و قاب. مثال: I bought a new bed to improve my sleep quality. یک تخت خواب جدید خریدم تا خواب به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پتو روپوش نرم و گرم برای پوشاندن بدن هنگام خواب. مثال: It was cold last night, so I used an extra blanket. دیشب هوا سرد بود، پس از پتوی اضافه استف ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کمد لباس کابینتی بزرگ برای نگهداری لباس ها و لوازم شخصی. مثال: Her wardrobe is full of colorful dresses. کمد لباس او پر از لباس های رنگارنگ است. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشک قسمت نرم تخت که روی آن می خوابند. مثال: A good mattress can reduce back pain. یک تشک خوب می تواند درد کمر را کاهش دهد. مشتقات: اسم: mattress ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میز آرایش یا کشو کمدی با کشو برای نگهداری لباس و وسایل آرایش. مثال: She organized her makeup on the dresser. او وسایل آرایشش را روی میز آرایش مرتب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرده ها پارچه هایی که پنجره را می پوشانند و جلوی نور یا دید را می گیرند. مثال: I closed the curtains to block the sunlight. برای جلوگیری از نور خو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملافه ها پارچه هایی که روی تشک و زیر پتو کشیده می شوند. مثال: I changed the sheets every week to keep the bed fresh. هر هفته ملافه ها را عوض می کن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساعت زنگ دار ساعتی که برای بیدار کردن فرد در زمان مشخص زنگ می زند. مثال: My alarm clock wakes me up every morning at 7 AM. ساعت زنگ دارم هر روز صب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمد دیواری فضایی تعبیه شده در دیوار برای آویزان کردن لباس ها. مثال: All my coats are hanging in the closet. تمام پالتوهایم در کمد دیواری آویزان هست ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میز میز مخصوص کار کردن، معمولاً برای گذاشتن لپ تاپ، کاغذ و ابزارهای اداری. مثال: I bought a new desk to organize my work better. یک میز جدید خریدم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

صندلی صندلی راحتی که کنار میز کار استفاده می شود. مثال: An ergonomic chair helps reduce back pain during long work hours. یک صندلی ارگونومیک کمک می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کامپیوتر وسیله اصلی کار در بیشتر دفاتر و اتاق های کار. مثال: I spend most of my workday in front of my computer. بیشتر روز کاری ام را جلوی کامپیوتر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانیتور صفحه نمایش کامپیوتر که تصاویر و متن ها را نشان می دهد. مثال: A large monitor improves productivity by showing more information. یک مانیتور ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیبورد صفحه کلید برای وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر. مثال: I prefer a wireless keyboard for more comfort. برای راحتی بیشتر، کیبورد بی سیم را ترجیح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

موس وسیله ای برای حرکت دادن نشانگر روی صفحه کامپیوتر. مثال: Using a wireless mouse keeps my desk tidy. استفاده از موس بی سیم میز کارم را مرتب نگه م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاپگر دستگاهی برای چاپ اسناد و مدارک. مثال: The office printer is out of ink again! چاپگر اداره دوباره جوهرش تمام شده! مشتقات: اسم: printer – چاپگر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دفترچه یادداشت دفترچه ای برای نوشتن یادداشت ها و ایده ها. مثال: I always carry a notebook to jot down important points during meetings. همیشه یک د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لوازم تحریر وسایل مختلف مثل خودکار، مداد، پاک کن و دفتر که برای نوشتن و کارهای اداری استفاده می شوند. مثال: Make sure you have all the stationery yo ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فایل کابینت کمدی برای نگهداری و آرشیو اسناد و مدارک کاری. مثال: I keep all my contracts organized in the file cabinet. تمام قراردادهایم را در فایل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تخت کودک تخت کوچک و مخصوص نوزادان و کودکان خیلی کوچک برای خوابیدن. مثال: The baby sleeps peacefully in her crib every night. بچه هر شب با آرامش تو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسباب بازی اشیایی که کودکان برای بازی و سرگرمی استفاده می کنند. مثال: The child was playing with her favorite toy car. بچه با ماشین اسباب بازی مورد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حیوان عروسکی عروسک نرم و پشمالویی که بچه ها دوست دارند باهاش بازی کنند و بغلت کنند. مثال: He always sleeps with his stuffed animal teddy bear. او ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

میز تعویض پوشک میزی مخصوص برای تعویض پوشک نوزاد، با فضای ذخیره سازی. مثال: Parents keep diapers and wipes on the changing table for convenience. و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چراغ خواب چراغ کوچکی که برای روشنایی ملایم شبانه در اتاق کودک استفاده می شود. مثال: A soft nightlight helps the baby feel safe in the dark. یک چرا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آویز کودک آویزی که معمولاً بالای تخت نوزاد آویزان می شود و با حرکت یا صدا کودک را سرگرم می کند. مثال: The colorful mobile spins slowly above the cr ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

زیرانداز بازی زیراندازی نرم و رنگی برای بازی و تمرین کودک روی زمین. مثال: The baby enjoys crawling and playing on the colorful play mat. بچه از خزی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

صندلی غذاخوری کودک صندلی مخصوص کودکان برای نشستن و غذا خوردن روی میز بزرگسالان. مثال: The toddler sat happily in her high chair during lunch. کودک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

صندوق اسباب بازی جعبه یا صندوقی برای نگهداری و مرتب کردن اسباب بازی ها. مثال: After playtime, the kids put all their toys back in the toy chest. ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برچسب دیواری تصاویر و نقش های چسبان قابل نصب روی دیوار برای تزئین اتاق کودک. مثال: Colorful wall decals made the room more fun and lively. برچسب ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حفاظ ایمنی در یا نرده ای برای جلوگیری از ورود کودک به مناطق خطرناک مثل پله ها. مثال: We installed a safety gate at the top of the stairs to keep the ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پرده پرده ها از عناصر کلیدی زیبایی و نورپردازی هستن. بسته به جنس ( حریر، کتان، مخمل ) ، رنگ و طرحش می تونه فضا رو رسمی یا دنج کنه. مثال: The white c ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میز کنار مبلی میز کوچیکی که کنار مبل گذاشته می شه؛ جای مناسبی برای لیوان چای، کتاب، آباژور یا شمع. مثال: She placed a lamp on the side table. او یک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبل تک نفره دسته دار برای نشستن راحت یک نفر. گاهی در کنار مبل های بزرگ میاد، گاهی کنار پنجره یا شومینه. مثال: He sat in the armchair reading a newsp ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وسایل تزئینی از شمع و مجسمه گرفته تا قاب عکس و گلدان. نقش مهمی توی شخصیت دادن به اتاق دارن. مثال: The decorative items made the room feel more perso ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شمع قطعه ای از موم که با شعله روشن می شود و برای نور یا تزئین استفاده می شود. مثال: The room looked cozy with the soft glow of the candle. اتاق با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مبل یک صندلی بزرگ و نرم برای نشستن چند نفر، معمولاً بخش اصلی اتاق پذیرایی. مثال: They bought a new leather sofa for their living room. آنها یک مبل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرش یک تکه پارچه ضخیم که کف اتاق را می پوشاند، نرم و گرم کننده است. مثال: The living room had a large Persian carpet. اتاق پذیرایی فرش بزرگ ایرانی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرده پارچه ای که پنجره ها را می پوشاند و برای کنترل نور و حفظ حریم استفاده می شود. مثال: She drew the curtains to block out the sunlight. او پرده ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لامپ / چراغ وسیله ای برای روشنایی، شامل پایه و حباب است. مثال: She turned on the lamp to read a book. او چراغ را روشن کرد تا کتاب بخواند. مشتقات: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میز وسط میز کوتاهی که جلوی مبل قرار می گیرد و برای قرار دادن نوشیدنی یا وسایل دکوری است. مثال: They placed a vase and magazines on the coffee table ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ساعت دیواری وسیله ای برای نمایش زمان که معمولاً روی دیوار نصب می شود. مثال: The antique clock was the centerpiece of the room. ساعت عتیقه مرکز توج ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میز تلویزیون میز یا کابینتی برای قرار دادن تلویزیون و وسایل مرتبط در اتاق پذیرایی. مثال: They chose a wooden TV stand that matched the decor. آنها ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

راهرو فضایی باریک که اتاق ها را به هم وصل می کند، معمولاً بین درها و اتاق ها قرار دارد. مثال: The children ran down the hallway to reach the living ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ورودی خانه / پیش درب فضایی کوچک در جلوی در اصلی خانه که معمولاً برای استقبال مهمان و گذاشتن کفش و کت استفاده می شود. مثال: They decorated the foyer ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جالباسی وسیله ای برای آویزان کردن کت و لباس ها در هال یا ورودی خانه. مثال: She hung her coat on the coat rack by the door. او کت خود را روی جالباسی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لابی فضای ورودی ساختمان های بزرگ مانند هتل یا اداره، معمولاً جایی برای نشستن موقت. مثال: The hotel lobby was spacious and filled with comfortable c ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جا چتری ظرف یا قفسه ای برای گذاشتن چتر در هال یا ورودی. مثال: An umbrella stand by the door kept the wet umbrellas organized. یک جا چتری کنار در، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جاکفشی قفسه یا محفظه ای برای قرار دادن کفش ها در ورودی یا هال. مثال: They kept all their shoes neatly on the shoe rack near the door. تمام کفش های ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نیمکت صندلی کوتاه و بدون پشتی که معمولاً در هال یا ورودی برای نشستن هنگام پوشیدن کفش قرار می گیرد. مثال: She sat on the bench to put on her shoes. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلاب دیواری قلاب هایی که روی دیوار نصب می شوند برای آویزان کردن کلاه، کیف یا لباس. مثال: They hung their hats on the wall hooks near the entrance. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ سقفی یا دیواری وسایل نورپردازی که روی سقف یا دیوار هال نصب می شوند. مثال: The light fixture in the hall gave off a warm glow. چراغ سقفی هال نو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پادری فرشی کوچک کنار در ورودی برای پاک کردن کفش قبل از ورود به خانه. مثال: Please wipe your feet on the doormat before coming inside. لطفاً قبل از ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

باغچه / گلکاری فضایی از حیاط که برای کاشت گل، گیاه و سبزیجات استفاده می شود. مثال: She spends hours watering her garden every morning. او هر صبح سا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چمن قسمتی از حیاط که با چمن طبیعی یا مصنوعی پوشیده شده است. مثال: The kids played soccer on the lawn all afternoon. بچه ها تمام بعدازظهر روی چمن ف ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسیو فضای باز در حیاط که معمولاً برای نشستن، غذا خوردن یا تفریح ساخته شده است. مثال: They had dinner on the patio under the stars. آنها زیر ستاره ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حصار / نرده دیوار یا حفاظی که دور حیاط کشیده می شود برای حفظ امنیت یا جدا کردن فضا. مثال: The white fence surrounds the entire backyard. حصار سفید ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاب وسیله ای برای تاب خوردن، معمولاً به پایه ای متصل شده و در حیاط نصب می شود. مثال: The children love playing on the swing in the yard. بچه ها دو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیلنگ باغبانی ابزاری برای آب دادن به گل ها و گیاهان حیاط. مثال: He used the garden hose to water the flowers. او از شیلنگ باغبانی برای آب دادن گل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سکوی چوبی فضایی مسطح و معمولاً چوبی در حیاط که برای نشستن یا تفریح استفاده می شود. مثال: We sat on the deck and enjoyed the sunset. ما روی سکوی چو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Barbecue ( BBQ ) : باربیکیو / کباب پز وسیله ای برای پختن گوشت و غذا روی آتش در فضای باز حیاط. مثال: They had a barbecue party last weekend. آخر هف ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گل کاری بخشی از حیاط که مخصوص کاشت گل ها و گیاهان تزئینی است. مثال: The flower bed near the porch is full of colorful roses. گل کاری کنار ایوان پر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب پاش دستی وسیله ای برای آب دادن گل ها و گیاهان، معمولاً دستی و قابل حمل. مثال: She filled the watering can and watered the plants. آب پاش دستی را ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبلمان باغی مبلمان مخصوص حیاط مثل میز و صندلی مقاوم در برابر هوا. مثال: We bought new garden furniture for the patio. مبلمان باغی جدیدی برای پاسیو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باله نوعی رقص هنری بسیار دقیق و فرم دار که بر پایه ی حرکات نرم، هماهنگ و نمایشیه. اغلب با موسیقی کلاسیک اجرا میشه. مثال: Ballet requires years of pr ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تانگو رقصی عاشقانه و احساسی که از آرژانتین میاد. حرکاتش دقیق، نزدیک و نمایشیه. مثال: They performed a dramatic tango that impressed the judges. اون ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رقص شکم رقصی سنتی و شرقی که از خاورمیانه میاد و با حرکات موزون کمر و شکم همراهه. مثال: Belly dancing is not just art—it’s also a great workout! رقص ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Breakdance ( B - boying ) – بریک دنس نوعی رقص خیابانی با حرکات آکروباتیک، چرخش روی زمین، و قدرت بدنی بالا. مثال: He amazed the crowd with his break ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلامنکو رقص سنتی اسپانیایی با ضربه های پا، حرکت های دست و نوازش احساسی گیتار. مثال: Flamenco dancers express deep emotion with every step. رقصنده ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رقص معاصر ترکیبی از سبک های مختلف که تمرکز زیادی روی احساس، خلاقیت و بیان هنری داره. مثال: Contemporary dance allows performers to tell personal sto ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

والس رقصی کلاسیک، جفتی و آرام که با ریتم سه ضربی اجرا می شه و منشأش اروپاست. مثال: They glided across the floor in a graceful waltz. با یه والس دلن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لباس چسبان رقص ( لئوتارد ) لباس کشی و چسبانی که بیشتر در رقص باله، جَز یا معاصر استفاده می شه. مثال: She wore a black leotard and pink tights to ba ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش رقص کفش های تخصصی برای رقصیدن که بسته به نوع رقص متفاوت طراحی می شن؛ مثل کفش باله، کفش سالسا، کفش تانگو. مثال: Good dance shoes provide support ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دامن باله ( تو تو ) دامن پف دار و سبک که مخصوص رقص باله ست. معمولاً از تور درست می شه. مثال: Little ballerinas looked adorable in their tutus. بال ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساق گرم کن لباس های بافتنی برای گرم نگه داشتن عضلات ساق پا، به ویژه در باله و تمرین های رقص. مثال: Leg warmers keep dancers' muscles flexible durin ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کف پوش رقص / سالن رقص سطحی صاف و معمولاً چوبی که مناسب رقص طراحی شده، تا هم ایمنی داشته باشه هم حرکت راحت تر باشه. مثال: The polished dance floor w ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیوار آینه ای برای تمرین رقص، آینه های بزرگ که به رقصنده کمک می کنن حرکات خودش رو ببینه و اصلاح کنه. مثال: She practiced her spins in front of the m ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

sank شکل گذشته ی فعل sink به معنای فرورفتن یا غرق شدن است. مثلاً وقتی چیزی مثل کشتی یا دل آدم توی یه لحظه بد، پایین می ره! مترادف هایی مثل submerged ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

میله باله میله ای افقی که رقصنده ها برای گرم کردن و تمرین حرکات پایه ازش استفاده می کنن. مثال: Students lined up at the barre to begin their stretch ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس اجرای رقص لباس مخصوص برای اجرا که با نوع رقص و داستان هماهنگه؛ می تونه فانتزی، کلاسیک یا مدرن باشه. مثال: The dance costumes added color and fl ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخته چرخش وسیله ای برای تمرین چرخش و تعادل در رقص های حرفه ای، مخصوصاً باله. مثال: Turnboards help dancers improve their spins safely. تخته چرخش به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Drum / Drums – طبل / درامز ساز کوبه ای که با چوبک یا دست نواخته می شه؛ درامز شامل چند طبل و سنج با هم است. مثال: He kept the rhythm using a simple ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبلا ساز کوبه ای سنتی هند که با انگشتان دست نواخته می شه و ریتم های پیچیده تولید می کنه. مثال: The tabla added an exotic rhythm to the performance. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازهای زهی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کنترباس بزرگ ترین ساز زهی که صداهای بم تولید می کنه و در ارکستر نقش پایه ای داره. مثال: He played the double bass in the jazz band. او در گروه جاز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلارینت ساز بادی چوبی با صدای نرم و کمی غم انگیز که در موسیقی کلاسیک و جاز کاربرد داره. مثال: The clarinet gave the piece a nostalgic feeling. کلار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اُبوآ ساز بادی چوبی با صدای نافذ و روشن که بیشتر در ارکستر دیده می شه. مثال: The oboe led the melody in the slow movement. اُبوآ ملودی بخش آرام را ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازهای کوبه ای

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیلوفون ساز کوبه ای با میله های چوبی که با مضراب نواخته می شه و صدای تیز و روشن داره. مثال: Children often learn rhythm using a xylophone. کودکان م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازهای الکترونیکی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماشین درام دستگاهی برای تولید ضرب های ریتمیک به صورت دیجیتال. در موسیقی الکترونیک و هیپ هاپ پرکاربرده. مثال: He programmed the beat using a drum mac ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنتور ساز زهی ایرانی با جعبه ی چوبی و سیم های زیاد که با دو مضراب نواخته می شه. مثال: صدای سنتور، دل آدمو می بره به کوچه های قدیمی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تار ساز زهی قدیمی و محبوب که با انگشت و مضراب نواخته می شه، نماد موسیقی سنتی ایرانه. مثال: نوازنده ی تار، مجلسو با نغمه هاش جادو کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمانچه ساز زهی با آرشه که صدایی لطیف و دل نشین داره؛ مثل ویولن ایرانیه. مثال: کمانچه با اون ناله های کش دارش، غم رو قشنگ می کشید تو دل شنونده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساز بادی بومیان استرالیاست که از تنه ی توخالی درخت درست می شه و صدای بم، کش دار و ماورایی تولید می کنه. مثال: The didgeridoo created a deep, meditat ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آکاردئون ساز بادی کلیدی که با باز و بسته کردن بدنه و فشار دادن دکمه ها نواخته می شه. در موسیقی محلی اروپا، مخصوصاً فرانسه و ایتالیا، خیلی رایجه. مثا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساز بادی ارمنی با بدنه ی چوبی و صدایی گرم و احساسی؛ شبیه نی، ولی غلیظ تر. مثال: The duduk's melancholic tone touched everyone's heart. صدای غمگین د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هنگ درام ساز فلزی بشقاب مانند که با دست نواخته می شه؛ صدایی آرام، شفاف و افسانه ای داره. در موسیقی مدرن و یوگا زیاد دیده می شه. مثال: The hang drum ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بانجو ساز زهی با بدنه گرد و پوست کشیده که صدای تیز و پرجنب وجوشی داره. نماد موسیقی کانتری و بلوگراس در آمریکاست. مثال: He strummed his banjo during ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنتور نوع: ساز زهی کوبه ای منطقه: ایران، هند، عراق توضیح: بدنه ای چوبی و ذوزنقه ای با تعداد زیادی سیم نازک که با دو مضراب چوبی نواخته می شن. صدایی ز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترمین یکی از اولین سازهای الکترونیکی که بدون لمس فیزیکی نواخته می شه! با حرکت دست در میدان مغناطیسی صدا تولید می کنه؛ معروف به صدای �روح مانند�. مثا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوچین نوع: ساز زهی سنتی منطقه: چین توضیح: سازی با قدمت هزاران سال که معمولاً هفت سیم داره و صدایی ملایم و درون گرایانه تولید می کنه. مثال: The guqin ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالافون نوع: ساز کوبه ای منطقه: آفریقای غربی توضیح: شبیه زیلوفون، با تیغه های چوبی که روی کدوهای توخالی سوارن. ریتمی گرم و تپنده داره. مثال: The bal ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کُرا نوع: ساز زهی منطقه: غرب آفریقا توضیح: ترکیبی از لوت، هارپ و چنگ؛ با ۲۱ سیم و بدنه ی ساخته شده از پوست کدو. مثال: The kora’s melody floated like ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارحو نوع: ساز زهی آرشه ای منطقه: چین توضیح: بهش می گن "ویولن چینی"؛ صدایی خیلی احساسی و گاهی غمگین داره. مثال: The erhu’s expressive notes told a st ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درام ماشین نوع: ساز کوبه ای الکترونیکی کاربرد: ساخت بیت و ریتم بدون نیاز به درام واقعی توضیح: یه جعبه ی جادویی برای تولید ریتم؛ توی هیپ هاپ و رپ خیل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترمین نوع: ساز الکترونیکی بدون تماس کاربرد: ساخت صداهای فضایی، عجیب و مرموز توضیح: فقط با حرکت دستت توی هوا صدا تولید می کنی! شبیه شعبده بازهای آهنگس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رابط صوتی نوع: گجت سخت افزاری معادل فارسی: رابط صوتی کاربرد: اتصال میکروفون و ساز به کامپیوتر با کیفیت بالا توضیح: پل حرفه ای بین دنیای آنالوگ ( مثل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اپ های تولید موسیقی نوع: نرم افزار موبایل کاربرد: ساخت موسیقی در گوشی یا تبلت توضیح: مثل GarageBand یا BandLab؛ دم دستی، ولی بعضیاشون حرفه ای تر از چ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرووباکس نوع: دستگاه موسیقی مستقل کاربرد: تولید بیت، میلو دی و افکت بدون نیاز به کامپیوتر توضیح: یه اسباب بازی حرفه ای برای موزیسین ها! همه چیز توش ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلاگین VST نوع: نرم افزار افزودنی معادل فارسی: افزونه ی مجازی صدا کاربرد: اضافه کردن سازها، افکت ها، یا پردازشگرهای صدا به DAW توضیح: مثل یه بسته ی ج ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمپرسور نوع: افکت صوتی معادل فارسی: فشرده ساز صدا کاربرد: کاهش اختلاف بین صداهای بلند و ضعیف توضیح: مثل یه قاضی منصف که نمی ذاره صدای یکی زیادی بالا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کورس نوع: افکت صوتی معادل فارسی: افکت هم زمانی کاربرد: ایجاد حس چند صدایی و پهنای صدا توضیح: مثل اینه که چند نفر با هم هم خوانی می کنن و صدا رو بزرگ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیستورشن نوع: افکت صوتی معادل فارسی: اعوجاج صدا کاربرد: ایجاد صدای خشن و تیز، محبوب در موسیقی راک و متال توضیح: مثل این که صدای گیتار رو کمی �خراب� م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سمپلر نوع: ابزار موسیقی معادل فارسی: نمونه بردار صدا کاربرد: ضبط و پخش صداهای کوتاه ( سمپل ) برای ساخت موسیقی توضیح: مثل یه بانک صدای کوچک که می تونی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلانجر نوع: افکت صوتی معادل فارسی: افکت موج دار کاربرد: ایجاد حس حرکت و موج در صدا توضیح: حس چرخش و حرکت به صدا می ده، انگار یه امواج کوچک داره روی ص ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میدی کنترلر نوع: دستگاه موسیقی معادل فارسی: کنترلر میدی کاربرد: کنترل و اجرای سازهای مجازی و افکت ها در کامپیوتر توضیح: مثل یه کیبورد جادویی که به کا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینتی سایزر نوع: ساز الکترونیکی معادل فارسی: ساز سنتزکننده کاربرد: ساخت صداهای الکترونیکی و جدید توضیح: ساز جادویی که می تونه صدای هر چیزی رو بسازه، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوپر نوع: دستگاه یا نرم افزار معادل فارسی: حلقه کننده صدا کاربرد: ضبط و پخش مکرر یک قطعه کوتاه صدا برای ساخت لایه های موسیقی توضیح: انگار داری یه قطع ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

هیپ هاپ معنی: سبک موسیقی شهری که رپ و بیت های الکترونیکی رو ترکیب می کنه. توضیح: بخش مهم فرهنگ خیابانی و رقص استریت. مثال: Hip hop artists often ex ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاسیک معنی: موسیقی سنتی و رسمی که معمولاً توسط ارکسترها اجرا می شود. توضیح: موسیقی ای که شنیدنش آرامش بخش و پر از جزئیات پیچیده است. مثال: She stu ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رجی معنی: موسیقی ریشه دار جامائیکایی با ریتم آرام و حالت ریلکس. توضیح: موسیقی ای که معمولاً پیام های صلح و آزادی دارد. مثال: Bob Marley is famous f ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلوز معنی: سبک موسیقی غمگین و احساسی که ریشه در فرهنگ آفریقایی - آمریکایی دارد. توضیح: معمولاً با گیتار و آوازهای احساسی اجرا می شود و احساسات عمیق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

الکترونیک معنی: موسیقی ساخته شده با ابزارهای الکترونیکی مثل سینتی سایزر و درام ماشین. توضیح: پر از ریتم های تکراری و مناسب برای رقص و کلاب ها. مثال ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کانتری معنی: موسیقی مردمی آمریکایی با تم های داستانی و سازهای آکوستیک مثل گیتار و بانجو. توضیح: بیشتر درباره زندگی روزمره، عشق و طبیعت است. مثال: C ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دونات نوعی شیرینی سرخ شده یا پخته شده، معمولاً گرد با یک سوراخ وسطش ( یا بدون سوراخ و با مغزی داخلش ) که با شکر، شکلات یا انواع تاپینگ ها تزئین میشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دونات با روکش شکر پوشیده شده با لایه ای نازک از شکر براق. مثال: A classic glazed doughnut is sweet, soft, and melts in your mouth. دونات کلاسیک با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دونات شکلاتی دونات با تاپینگ یا خمیر شکلاتی. مثال: He picked a chocolate doughnut with sprinkles for his treat.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دونات مغزدار داخلش با کرم، مربا، شکلات یا نوتلا پر شده. مثال: My favorite is the custard - filled doughnut with powdered sugar.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دونات بوستون کریم مغزدار با کرم و تاپ شکلاتی. مثال: A Boston cream doughnut is like a dessert in donut form.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرونات ترکیبی از دونات و کروسان؛ بافت لایه لایه داره و سرخ شده ست. مثال: The cronut became a food trend in New York for a reason!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کروسان ساده کره ای کلاسیک ترین نوع، فقط با کره درست میشه. مثال: A warm butter croissant and coffee make the perfect breakfast

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کروسان نان شیرینی لایه لایه و کره ای با شکل هلالی که از خمیر ورقه ای درست میشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Chocolate croissant ( Pain au chocolat ) – کروسان شکلاتی داخلش یک یا دو تکه شکلات داره. مثال: She bought a fresh chocolate croissant from the bakery.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کروسان بادامی داخلش خمیر بادام و روش پرک بادام داره. مثال: I love the crunch of almonds on top of an almond croissant.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کروسان میوه ای داخلش با مربا یا میوه خشک پر شده. مثال: The raspberry - filled croissant was both sweet and tangy.

پیشنهاد
٠

کروسان ژامبون و پنیر یک نوع کروسان شور با پنیر ذوب شده و ژامبون داخلش. مثال: A ham and cheese croissant is a delicious savory snack.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جَز معنی: سبک موسیقی ریشه دار آمریکایی با بداهه نوازی و ریتم های پیچیده که معمولاً با ساکسیفون، ترومپت و پیانو اجرا می شود. مشتقات: فعل ( verb ) – ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

راک معنی: سبک موسیقی پرانرژی با گیتار برقی و درامز که معمولاً برای کنسرت ها و فستیوال ها استفاده می شود. مشتقات: فعل ( verb ) – rock تکان دادن، راک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاپ معنی: سبک موسیقی محبوب و تجاری با ملودی های ساده و ریتمی که به راحتی در ذهن می ماند. مشتقات: فعل ( verb ) – pop ترکیدن، پاپ کردن اسم ( noun ) ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قنادی جایی که انواع کیک، شیرینی و نان های خوشمزه پخته و فروخته می شه. مثال: The local bakery makes the best croissants in town. قنادی محلی بهترین ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مواد داخل شیرینی موادی که داخل شیرینی ها یا کیک ها قرار می گیرن، مثل کرم یا مربا. مثال: The apple filling in this pie is sweet and tangy. مواد سیب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روکش کیک لایه ای از شکر یا کرم که روی کیک ها کشیده می شه. مثال: Vanilla icing adds sweetness and beauty to the cake. روکش وانیلی به کیک طعم و ظاهر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خمیر شیرینی ترکیب آرد، آب و مواد دیگه که پایه شیرینی و نان هست. مثال: Good dough is soft and elastic for perfect pastries. خمیر خوب نرم و کشسانه بر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لعاب روکش براق و شیرینی که روی شیرینی ها یا کیک ها زده می شه. مثال: The donut's shiny glaze makes it look irresistible. لعاب درخشان دونات باعث می ش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خامه زده شده خامه ای که با همزن زده شده تا سبک و پفکی بشه، برای تزیین کیک ها. مثال: Top your cake with fresh whipped cream for extra flavor. کیک رو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همزن برقی ابزاری که مواد شیرینی رو به خوبی با هم مخلوط و هم می زنه. مثال: Using a mixer makes dough preparation much faster. استفاده از همزن برقی، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فوندانت خمیری شیرین و صاف که روی کیک ها کشیده می شه تا ظاهری زیبا داشته باشن. مثال: The wedding cake was covered in smooth white fondant. کیک عروسی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینی فر سینی فلزی که شیرینی ها روی آن در فر پخته می شن. مثال: Place cookies evenly on the baking sheet for uniform baking. کوکی ها رو یکنواخت روی س ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوکی یک نوع شیرینی کوچک و خشک که معمولا با شکلات یا مغز تهیه می شود. مثال: Chocolate chip cookies are everyone's favorite snack. کوکی شکلاتی محبوب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیک شیرینی نرم و حجیم که معمولاً با آرد، شکر و تخم مرغ درست می شود. مثال: She baked a chocolate cake for the birthday party. او برای تولد کیک شکلات ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

براونی شیرینی نرم، شکلاتی و مربعی شکل که معمولا کمی چسبنده است. مثال: I love having a warm brownie with ice cream. من عاشق خوردن براونی گرم با بستن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرینی خشک نوعی شیرینی با خمیر لایه لایه که معمولا ترد و شکننده است. مثال: The bakery sells delicious almond pastries every morning. قنادی هر صبح ش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تارت شیرینی با پوسته خمیر و داخل پر شده از میوه یا کرم. مثال: Blueberry tarts are perfect for summer desserts. تارت بلوبری برای دسر تابستانی عالی ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لعاب روکش براق و شیرین که روی شیرینی ها زده می شود. مثال: The donuts were covered in a shiny sugar glaze. دونات ها با لعاب شکر براق پوشیده شده بودن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مواد داخل شیرینی موادی مثل مربا، کرم یا شکلات که داخل شیرینی ها قرار می گیرند. مثال: The strawberry filling inside the pastry was sweet and fresh. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرم روی کیک کرم نرم و شیرینی که روی کیک کشیده می شود. مثال: Vanilla frosting makes the cake even tastier. کرم وانیلی کیک را خوشمزه تر می کند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرینی کره ای شیرینی خشک و ترد که معمولا با کره زیادی درست می شود. مثال: Shortbread cookies are perfect with a cup of tea. شیرینی کره ای با یک فنجا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باقلوا شیرینی لایه لایه ای با مغز گردو یا پسته و شهد شیرین که در خاورمیانه و ترکیه خیلی محبوبه. مثال: Baklava is a rich, sweet pastry enjoyed during ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرینی شکری کوکی نرم و شیرین که معمولاً با شکر روی آن تزیین می شود. مثال: Sugar cookies are popular during holidays. کوکی شکرپاشی در تعطیلات خیلی م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیرامیسو دسر ایتالیایی که از لایه های بیسکویت خیس شده در قهوه، پنیر ماسکارپونه و کاکائو ساخته شده. مثال: Tiramisu is a perfect mix of coffee and cre ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماکارون شیرینی فرانسوی رنگی و نرم با لایه ای از کرم یا مربا بین دو پوسته. مثال: She bought colorful macarons for the party. او برای مهمونی ماکارون ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاولووا دسر سبک با پوسته بیرونی ترد و داخل نرم که معمولا با میوه های تازه تزیین می شود. مثال: Pavlova topped with fresh berries is a summer favorite ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موچی شیرینی ژاپنی نرم و چسبناک که با خمیر برنج درست می شود و داخلش گاهی بستنی یا فیلینگ های دیگه ست. مثال: Mochi ice cream is a popular fusion desse ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زاخرتورت کیک شکلاتی اتریشی با لایه ای مربا و روکش شکلاتی. مثال: Sachertorte is a classic Austrian chocolate cake loved worldwide. زاخرتورت یه کیک ش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کانولی شیرینی ایتالیایی لوله ای شکل با داخل پر شده از پنیر شیرین. مثال: Cannoli shells filled with sweet ricotta are a Sicilian delight. کانولی پر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوروس شیرینی سرخ شده اسپانیایی با بافت ترد و داخل نرم، معمولا با شکر یا شکلات سرو می شود. مثال: Churros dipped in chocolate are a tasty treat. چورو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معاون سرآشپز دست راست سرآشپز. وقتی سرآشپز نیست، همه چی دست اونه. روی اجرای درست دستورات و هماهنگی بین بخش ها نظارت داره. مثال: The sous chef made su ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرآشپز رئیس کل آشپزخانه! مسئول طراحی منو، نظارت بر همه مراحل پخت، مدیریت کارکنان آشپزخانه و حفظ کیفیت غذاست. مثال: The chef created a seasonal menu ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشپز خط پخت آشپزی که مسئول یه قسمت خاص از خط پخت غذاست، مثلاً گریل، سالاد یا سس. مثال: The line cook handled the grill station during the busy dinne ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قناد حرفه ای استاد شیرینی و دسر! کیک، تارت، موس و شیرینی های خاص رو اون طراحی و آماده می کنه. مثال: The pastry chef made a stunning raspberry cheese ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستیار آشپز آشپز مبتدی که تازه کار رو یاد می گیره. بیشتر کارهای آماده سازی ( مثل خرد کردن، شستن، اندازه گیری ) با اونه. مثال: The commis helped prep ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسئول ارسال غذا ( اکسپدایتور ) پل ارتباطی بین آشپزخونه و سالن. مطمئن می شه سفارش ها کامل و به موقع تحویل گارسون ها بشه. مثال: The expediter coordin ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرف شور قهرمان خاموش آشپزخونه! مسئول شستن ظروف، قابلمه ها، وسایل پخت و تمیز نگه داشتن محیط. مثال: The dishwasher worked non - stop during dinner rus ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمک کار آشپزخانه دست یار همه فن حریف! از تمیزکاری و آوردن وسایل گرفته تا کمک به آماده سازی مواد اولیه. مثال: The kitchen porter kept the workstation ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشپز آماده سازی کسیه که قبل از شروع سرو غذا، مواد لازم مثل سبزیجات، گوشت، سس ها و. . . رو آماده می کنه. مثال: The prep cook sliced all the onions an ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشپز سالاد و غذاهای سرد مسئول آماده کردن سالاد، ساندویچ، مزه، دسرهای سرد و غذاهایی که پخت نمی خوان. مثال: The garde manger arranged a beautiful char ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قصاب آشپزخانه تخصصش در برش، تکه کردن، پاک کردن و آماده سازی انواع گوشت، ماهی و مرغ برای آشپزیه. مثال: The butcher cut the steaks exactly to the chef ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستیار قناد کمک به قناد توی درست کردن دسرها، کیک ها، و آماده سازی خمیرها و مواد شیرین. مثال: The pastry assistant piped the frosting onto cupcakes. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Host / Hostess – میزبان ( خوش آمدگو ) اولین کسیه که مشتری می بینه. خوش آمد می گه، راهنمایی می کنه و میز اختصاص می ده. مثال: The hostess greeted us ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Waiter / Waitress – گارسون ( پیش خدمت ) کسی که مستقیماً با مشتری در ارتباطه، سفارش می گیره، غذا میاره و به نیازهای مشتری رسیدگی می کنه. مثال: The w ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Waiter / Waitress – گارسون ( پیش خدمت ) کسی که مستقیماً با مشتری در ارتباطه، سفارش می گیره، غذا میاره و به نیازهای مشتری رسیدگی می کنه. مثال: The w ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Host / Hostess – میزبان ( خوش آمدگو ) اولین کسیه که مشتری می بینه. خوش آمد می گه، راهنمایی می کنه و میز اختصاص می ده. مثال: The hostess greeted us ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع کن میز ( کمک گارسون ) میزها رو بعد از رفتن مشتری تمیز و مرتب می کنه، لیوان ها و کارد و چنگال رو می آره. مثال: The busser cleared the table quic ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Runner / Food Runner – آورنده غذا غذا رو از آشپزخونه می گیره و سریع می بره برای مشتری. خودش سفارش نمی گیره، فقط سرو می کنه. مثال: The food runner br ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Runner / Food Runner – آورنده غذا غذا رو از آشپزخونه می گیره و سریع می بره برای مشتری. خودش سفارش نمی گیره، فقط سرو می کنه. مثال: The food runner br ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sommelier – کارشناس نوشیدنی ( معمولاً شراب ) در رستوران های لوکس هست. تخصصش انتخاب و سرو نوشیدنی متناسب با غذاست. مثال: The sommelier paired the st ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بارمن نوشیدنی های سرد، کوکتل، اسموتی و بعضی وقتا نوشیدنی های الکلی رو آماده می کنه. مثال: The bartender mixed a refreshing mojito in seconds. بارمن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدیر رستوران مسئول کل عملیات رستوران؛ از مدیریت کارکنان گرفته تا رضایت مشتری و حساب و کتاب ها. مثال: The restaurant manager handled a customer compl ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرپرست شیفت مدیریت رستوران رو در یک بازه ی مشخص ( مثلاً نوبت شب ) بر عهده داره؛ از نظم کاری تا کنترل عملکرد تیم. مثال: The shift supervisor made sur ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Front of House Manager ( FOH Manager ) – مدیر سالن غذاخوری بر کار کارکنان بخش خدمات ( مثل گارسون ها، میزبان و متردی ) نظارت داره تا مشتری تجربه خوبی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدیر آشپزخانه بر کار تیم آشپزی نظارت می کنه، سفارش مواد اولیه، برنامه ریزی منو و حفظ کیفیت غذاها. مثال: The kitchen manager ordered fresh ingredient ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدیر موجودی ( انباردار ) مواد غذایی، تجهیزات و نوشیدنی ها رو کنترل و مدیریت می کنه تا هیچ چیز تموم نشه یا فاسد نشه. مثال: The inventory manager not ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Back of House Manager ( BOH Manager ) – مدیر پشت صحنه ( آشپزخانه ) مثل مدیر آشپزخانه، ولی گسترده تر؛ همه چیز از انبار تا تمیزی و نظم آشپزخانه تحت نظ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدیر بازاریابی برای تبلیغات، تخفیف ها، کمپین های ویژه و جذب مشتری برنامه ریزی می کنه. مثال: The marketing manager created a social media campaign to ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Finance Manager / Accountant – مدیر مالی / حسابدار دخل و خرج، حقوق ها، مالیات، سود و زیان رستوران رو بررسی و مدیریت می کنه. مثال: The finance manage ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدیر منابع انسانی استخدام، آموزش، قراردادها و رسیدگی به مشکلات کارکنان به عهده ی اونه. مثال: The HR manager organized a team - building workshop for ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Finance Manager / Accountant – مدیر مالی / حسابدار دخل و خرج، حقوق ها، مالیات، سود و زیان رستوران رو بررسی و مدیریت می کنه. مثال: The finance manage ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منو لیستی از غذاها و نوشیدنی هایی که رستوران ارائه می ده. مثال: Can I see the menu, please? می تونم منو رو ببینم لطفاً؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رزرو رزرو میز از قبل برای اطمینان از داشتن جا در زمان مشخص. مثال: We have a reservation for two at 7 PM. ما برای ساعت ۷، میز دو نفره رزرو کردیم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش غذا غذاهای سبک قبل از غذای اصلی، مثل سالاد، سوپ یا مزه. مثال: The hummus appetizer was delicious! پیش غذای حمص خیلی خوشمزه بود!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غذای اصلی غذای اصلی وعده، معمولاً شامل گوشت، مرغ، ماهی یا پاستا. مثال: For my main course, I’ll have the grilled salmon. برای غذای اصلی، ماهی سالمو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دسر چیزی شیرین بعد از غذا: کیک، بستنی، چیزکیک و. . . مثال: We shared a slice of chocolate cake for dessert. برای دسر یه برش کیک شکلاتی با هم خوردیم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوشیدنی هر چیزی که نوشیدنی باشه، مثل آب، آبمیوه، نوشابه، چای. . . مثال: Would you like a beverage with your meal? نوشیدنی همراه غذاتون میل دارین؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انعام پولی اضافه که به گارسون بابت خدمات خوب داده می شه. مثال: Don’t forget to leave a tip. The service was great! یادت نره انعام بذاری، خدمات عالی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Bill / Check – صورت حساب مبلغ کل غذا و خدمات، که باید پرداخت بشه. مثال: Can we get the bill, please? می شه صورت حساب رو بیارین لطفاً؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Bill / Check – صورت حساب مبلغ کل غذا و خدمات، که باید پرداخت بشه. مثال: Can we get the bill, please? می شه صورت حساب رو بیارین لطفاً؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرون بر غذاهایی که می گیری و می بری بیرون، نمی مونی بخوری. مثال: Is it for here or to - go? برای اینجاست یا بیرون بر؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غذای ویژه غذای خاص روز یا پیشنهادی سرآشپز. مثال: Today's special is beef stroganoff. غذای ویژه امروز استروگانف گوشت هست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فر صنعتی فر بزرگ و قوی برای پخت انواع غذاها در حجم بالا. مثال: The chef baked all the lasagnas at once in the industrial oven. سرآشپز همه لازانیاها ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اجاق گاز صنعتی اجاق چند شعله ی قدرتمند برای سرخ کردن، جوشاندن و پخت سریع. مثال: Every station has its own gas range in this restaurant kitchen. توی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گریل بالایی ( سالاماندر ) دستگاه گریل کوچیک، معمولاً برای برشته کردن یا گراتینه کردن. مثال: The chef melted the cheese on top using the salamander ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یخچال اتاقی یخچال بزرگ و قابل ورود برای نگهداری مواد غذایی در حجم زیاد. مثال: The meat is stored in the walk - in refrigerator to keep it fresh. گو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غذا ساز صنعتی برای خردکردن، له کردن یا مخلوط کردن سریع مواد. مثال: She made the sauce in seconds using a food processor. سس رو در عرض چند ثانیه با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

میز آماده سازی میز بزرگ با سطح استیل، برای خرد و آماده کردن مواد. مثال: Vegetables are chopped on the prep table before cooking. سبزیجات روی میز آم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چراغ گرم کننده برای گرم نگه داشتن غذا تا زمان سرو. مثال: The fries waited under the heat lamp until the burger was ready. تا همبرگر آماده شه، سیب ز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفسه استیل قفسه های مقاوم، بهداشتی و قابل شست وشو برای نگهداری تجهیزات یا مواد خشک. مثال: Dry ingredients are organized neatly on stainless steel sh ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماشین ظرفشویی صنعتی شست وشوی سریع و قدرتمند ظرف ها در حجم زیاد. مثال: All the dishes from lunch service went straight into the commercial dishwasher ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمپر ابزاری برای پرس کردن قهوه داخل پرتافیلتر دستگاه اسپرسو. مثال: Using the tamper evenly ensures a good espresso shot. تمپر زدن یکنواخت باعث می ش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرتافیلتر دسته ای که پودر قهوه توش قرار می گیره و روی دستگاه اسپرسو قفل می شه. مثال: The barista filled the portafilter before locking it in the mac ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قهوه ساز قطره ای دستگاهی که قهوه را با عبور آب داغ از روی پودر قهوه تهیه می کند. مثال: He brewed morning coffee with the drip coffee maker. صبح ها ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترازوی قهوه ترازویی دقیق برای اندازه گیری میزان قهوه و آب. مثال: The barista used a coffee scale to get the perfect ratio. بارستا برای نسبت دقیق قه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر تمپر سطح نرم و مخصوصی که زیر تمپر می ذارن تا میز آسیب نبینه. مثال: Place the portafilter on the tamper mat before pressing. قبل از پرس کردن، پر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جعبه تمپر زدن برای پرت کردن تفاله های قهوه بعد از عصاره گیری. مثال: He knocked the used coffee grounds into the knock box. تفاله قهوه رو تو جعبه ت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلم هنر لاته ابزاری برای طراحی روی کف شیر و خلق شکل های زیبا. مثال: The barista drew a heart with the latte art pen. بارستا با قلم هنر لاته یه قلب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همزن ایستاده همزن برقی بزرگ برای خمیر، خامه و مایه ی کیک. مثال: The baker used a stand mixer to knead the dough perfectly. قناد از همزن ایستاده بر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیف قنادی ابزار برای تزئین با خامه یا پر کردن شیرینی ها. مثال: She piped roses on the cake with a pastry bag. با قیف قنادی گل رز روی کیک زد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وردنه برقی برای صاف کردن خمیر در اندازه یکنواخت، مخصوص شیرینی یا خمیر هزارلا. مثال: Croissant dough was flattened using the dough sheeter. خمیر کرو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماسوره ها سَری های فلزی یا پلاستیکی برای ایجاد طرح های مختلف با خامه یا کرم. مثال: Different piping tips make different frosting patterns. ماسوره ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینی پخت صفحه فلزی مخصوص پخت شیرینی، نان یا بیسکوییت در فر. مثال: The cookies were lined up on the baking tray before going in the oven. بیسکوییت ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کابین گرمخانه محفظه ای گرم و مرطوب برای عمل آوردن خمیر نان یا شیرینی. مثال: The dough rose beautifully in the proofing cabinet. خمیر توی گرمخانه عا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قالب های سیلیکونی برای شکل دادن دسرها، شکلات یا شیرینی ها به شکل های خاص. مثال: Mini mousse cakes were made using silicone molds. کیک های موس کوچی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفحه چرخان کیک ابزار چرخان برای تزئین راحت تر و دقیق تر کیک. مثال: She decorated the cake evenly using a cake turntable. با صفحه چرخان، کیک رو خیلی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترازوی دیجیتال مثال: She measured flour precisely with the digital scale. آرد رو دقیق با ترازوی دیجیتال اندازه گرفت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گریل برگر یه دستگاه مهم که گوشت ها و برگرها رو روی اون می ذارن تا خوب بپزن و خط های خوش رنگ گریل روشون بمونه. بدونش فست فود مثل همبرگر، طعم کاملش رو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخزن سس ابزاری که برای راحتی تو رستوران های فست فود استفاده میشه تا سس ها مثل کچاپ یا مایونز رو راحت تر بریزن. مثال: The condiment dispenser helps c ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرخ کن عمیق ظرف بزرگی که روغن داغ توش می ریزند و سیب زمینی، مرغ سوخاری یا چیزهای دیگه رو توش می ذارند سرخ بشه. مثال: The deep fryer crisps the fries ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندوق پول اون جعبه یا دستگاهی که پول فست فود گرفته و رسید چاپ می کنه. مثال: The cashier entered the order and rang it up on the cash register. صندو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنجره سفارش خودرو جایی که مشتری ها تو ماشین سفارش میدن و غذا رو تحویل می گیرن بدون اینکه پیاده بشن. مثال: The drive - thru window speeds up service ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گرم کن غذا دستگاهی که غذاهای آماده رو گرم نگه می داره تا وقتی مشتری سفارش میده، گرم و خوش طعم باشه. مثال: The food warmer keeps the fries hot until ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه میلک شیک ابزاری که شیر، بستنی و طعم دهنده ها رو با هم می کسه و نوشیدنی های سرد و خوشمزه درست می کنه. مثال: The milkshake machine blends the i ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطل زباله مثال: Customers throw their wrappers into the trash bin after eating. مشتری ها بعد خوردن، بسته بندی هاشون رو تو سطل زباله می اندازن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جا دستمال جایی که دستمال کاغذی تمیز توش گذاشته شده و مشتری ها راحت دستمال بردارن. مثال: The napkin dispenser is always stocked near the counter. جا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیمانه اندازه گیری ابزاری کوچک برای اندازه گیری دقیق مقدار الکل و مواد در تهیه نوشیدنی ها. مثال: Use a jigger to measure your ingredients precisely ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوکتل شیکر وسیله ای برای تکان دادن و مخلوط کردن مواد نوشیدنی تا یک کوکتل خوشمزه و یکنواخت بسازد. مثال: A good cocktail shaker can make all the diffe ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

له کننده ابزاری برای له کردن میوه ها و گیاهان معطر در تهیه کوکتل ها. مثال: Use a muddler to crush fresh mint leaves for a mojito. از له کننده برای ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاشق بار قاشق بلندی که برای هم زدن و لایه بندی نوشیدنی ها به کار می رود. مثال: Stir the cocktail gently with a bar spoon to keep the layers intact. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطل یخ ظرفی که یخ را نگه می دارد تا همیشه برای استفاده آماده باشد. مثال: Keep the ice bucket close by to quickly chill your drinks. سطل یخ را نزدیک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صافی ابزاری که برای صاف کردن کوکتل هنگام ریختن به لیوان استفاده می شود تا تکه های یخ یا مواد اضافی نریزند. مثال: Pour the cocktail through a straine ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در بازکن ابزاری برای باز کردن در بطری ها، مخصوصا بطری های شیشه ای. مثال: The bartender grabbed the bottle opener to open a cold beer. بارمن در بازک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرریز بطری قطعه ای که روی دهانه بطری قرار می گیرد و ریختن مایعات را کنترل می کند. مثال: Attach a pour spout to pour the liquor smoothly and accurate ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرانداز بار زیرانداز لاستیکی که جلوی ریخت و پاش را می گیرد و میز بار را تمیز نگه می دارد. مثال: Place a bar mat on the counter to keep the workspac ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوربه دسر یخی و میوه ای که هیچ لبنیاتی نداره، خیلی سبکه و طعمی تازه و خنک داره. مثال: Sorbet is a great dairy - free dessert full of fruit flavor. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلاتو بستنی ایتالیایی با بافت نرم تر و طعم غنی تر نسبت به بستنی معمولی. چربی کمتر اما طعم بیشتر! مثال: Gelato is creamier and denser than regular ice ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارفه دسر لایه ای که معمولاً شامل بستنی، میوه و خامه است، شیک و خوش ظاهر! مثال: A fruit parfait is a colorful and tasty dessert option. پارفه میوه ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی دسر یخی ایتالیایی که بیشتر حالت یخ خرد شده و شیرین داره، بسیار خنک و مناسب تابستون. مثال: Granita is refreshing and perfect on a hot day. گران ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یخ ماست ماستی که به صورت بستنی یخی سرو می شود، سالم تر و ترش مزه تر از بستنی. مثال: Many people prefer frozen yogurt as a healthier dessert alternat ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بستنی یخی چوبی بستنی یخی ساده که روی یه چوب سرو می شه، محبوب بچه ها و بزرگ ترها. مثال: Kids love colorful popsicles in the summer. بچه ها توی تابست ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آفوگاتو بستنی وانیلی که رویش قهوه اسپرسو داغ ریخته می شود، یه ترکیب خاص و خوشمزه برای عاشقان قهوه. مثال: An affogato is a perfect mix of hot coffee ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیف بستنی ظرف خوراکی که بستنی رو داخلش می ریزند، معمولاً از وافل یا بیسکویت ساخته می شه. مثال: Eating an ice cream cone is a classic summer joy. خو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاسترد یخی بستنی بافت دار که از تخم مرغ هم توش استفاده شده، خیلی غلیظ و کرمی. مثال: Frozen custard tastes richer than regular ice cream. کاسترد یخی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میلک شیک نوشیدنی سرد و غلیظ که با مخلوط کردن بستنی و شیر درست می شه. یه میان وعده خوشمزه و پرانرژی! مثال: A chocolate milkshake is perfect on a hot s ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بستنی با انواع تاپینگ ها مثل شکلات، سس کارامل، مغزها و خامه زده شده، دسر خوش گل و جذاب. مثال: A banana split sundae is a classic ice cream treat. س ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بار بستنی بستنی پوشیده شده با شکلات یا دیگر پوشش ها، روی چوب، یه خوراکی خوشمزه و سریع. مثال: I love eating a chocolate - covered ice cream bar after ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شربت دسر یخی میوه ای که کمی از بستنی سبک تره و طعم تازه ای داره، بین سوربه و بستنی قرار می گیره. مثال: Sherbet is a fruity and tangy frozen dessert. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موز یخ زده موزی که یخ زده و معمولا با شکلات یا مغزها تزئین می شه، یه میان وعده سالم و خوشمزه. مثال: Frozen bananas dipped in chocolate are a delicio ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آیس کریم فلوات نوشیدنی که توش بستنی و نوشابه یا آبمیوه ترکیب می شه، یه نوشیدنی خنک و شیرین. مثال: An ice cream float with root beer is a classic Ame ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بستنی نرم بستنی ای که خیلی نرم و سبک سرو می شه، معمولا از دستگاه بیرون میاد و خیلی پرطرفداره. مثال: Kids love soft serve ice cream in the summer. ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ساندویچ بستنی بستنی ای که بین دو لایه بیسکویت یا کیک قرار گرفته، یه دسر قابل حمل و خوشمزه. مثال: An ice cream sandwich is easy to eat on the go. سا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیف جلاتو جلاتو که داخل قیف وافلی سرو می شه، یه نسخه ایتالیایی و خوش طعم از بستنی قیفی. مثال: I prefer a gelato cone over regular ice cream cones. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کولفی بستنی سنتی هند با بافتی سفت تر و طعمی غنی که معمولا با هل و زعفران درست می شه. مثال: Kulfi is a popular frozen dessert in India. کولفی یه دسر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپرسو قهوه ای قوی و غلیظ که با فشار بخار آب داغ درست می شه. پایه بیشتر نوشیدنی های کافه ست. مثال: A single shot of espresso wakes me up every morni ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لاته قهوه اسپرسو با مقدار زیادی شیر بخار داده شده، نوشیدنی ای نرم و کرمی. مثال: I love a creamy latte with a sprinkle of cinnamon. من عاشق لاته کرم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاپوچینو اسپرسو با شیر کف کرده که روی سطحش یه لایه ضخیم و پنبه ای داره، طعم متعادل شیر و قهوه. مثال: A cappuccino is perfect for a cozy afternoon br ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماکیاتو اسپرسویی با یه قطره شیر کف کرده، یعنی قهوه قوی با کمی شیر. مثال: A macchiato is for those who want a strong coffee with a hint of milk. ماک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موکا قهوه اسپرسو با شکلات و شیر بخار داده شده، یه ترکیب شیرین و خوش طعم. مثال: A warm mocha is a chocolate lover’s dream. موکا گرم، رویای دوستداران ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلت وایت اسپرسو با شیر بخار داده شده که کفش خیلی نازکه، یه گزینه استرالیایی محبوب. مثال: The flat white has less foam but rich flavor. فلت وایت کف ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قهوه ای که با خیساندن دانه ها در آب سرد به مدت طولانی درست می شه، طعمی ملایم و خنک. مثال: Cold brew is refreshing during hot summer days. کولد برو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باریستا فرد متخصص تهیه و سرو قهوه در کافه ها، هنرمند قهوه! مثال: The barista made a beautiful latte art on my coffee. باریستا یه طرح هنری قشنگ روی ل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمریکانو اسپرسو که با آب داغ رقیق شده، طعمی سبک تر ولی همچنان قوی داره. مثال: I usually drink an Americano when I want something less strong than es ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیاب قهوه دستگاهی که دانه های قهوه رو به پودر تبدیل می کنه، برای طعم بهتر قهوه تازه. مثال: Using a fresh coffee grinder improves the taste of your ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برشته کردن فرآیندی که دانه های قهوه تحت حرارت قرار می گیرن تا طعم و عطر خاص شون آزاد بشه. مثال: Dark roast coffee has a stronger and bolder flavor. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه اسپرسو ساز ماشینی که با فشار بخار آب قهوه رو به صورت اسپرسو دم می کنه. مثال: A good espresso machine is key for any coffee lover’s kitchen. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قهوه قطره ای قهوه ای که از عبور آب داغ از پودر قهوه به آرامی درست می شه، طعمی صاف و ملایم داره. مثال: I prefer drip coffee in the morning because it ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تک منبع قهوه ای که از یک منطقه یا مزرعه خاص برداشت شده، طعم خاص و یکتا داره. مثال: I love tasting different single origin coffees from around the wo ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کف ساز شیر دستگاهی که شیر رو به صورت کف نرم و پفکی تبدیل می کنه، برای نوشیدنی های مثل کاپوچینو. مثال: Using a milk frother makes your coffee feel li ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هنر لاته طراحی های زیبایی که روی سطح لاته با کف شیر درست می کنن، یه جور نمایش هنری. مثال: The barista impressed me with amazing latte art. باریستا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون کافئین قهوه ای که کافئینش گرفته شده، برای کسانی که دوست دارن طعم قهوه رو بدون کافئین داشته باشن. مثال: I drink decaf coffee at night so I don’t ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فشردن قهوه فشردن پودر قهوه داخل پرتافیلتر دستگاه اسپرسو برای دم کردن بهتر. مثال: Proper tamping ensures a balanced espresso shot. فشردن درست قهوه ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شات اسپرسو یک دُز کوتاه و غلیظ قهوه اسپرسو، پایه بیشتر نوشیدنی ها. مثال: Just one espresso shot is enough to wake me up. یک شات اسپرسو کافی ست که م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمان دم کردن مدت زمانی که آب با قهوه تماس داره تا عصاره گیری انجام بشه. مثال: Adjusting the brew time changes the strength of the coffee. تنظیم زما ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابزار باریستا همه وسایلی که باریستا برای آماده کردن قهوه استفاده می کنه مثل تمپر، پورتافیلتر، و دوزر. مثال: A good barista tool set can make coffee ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه اسپرسو ساز وسیله اصلی کافه برای دم کردن قهوه اسپرسو با فشار بخار. مثال: The caf�’s espresso machine is top - notch, making perfect shots ever ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کف ساز شیر دستگاهی برای درست کردن کف شیر نرم و پفکی، برای نوشیدنی هایی مثل کاپوچینو. مثال: A milk frother turns your home coffee into a caf� experie ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایه قهوه ساز قطره ای ساختاری که قهوه ساز قطره ای روی اون قرار می گیره تا دم کردن راحت تر باشه. مثال: A sturdy pour over stand helps maintain perfec ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محفظه نگهداری دانه قهوه جعبه یا ظرفی که دانه های قهوه رو تازه و خوش طعم نگه می داره. مثال: Proper coffee beans storage keeps the beans fresh longer. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخته منو تخته ای که فهرست نوشیدنی ها و خوراکی های کافه روش نوشته می شه. مثال: A clear menu board helps customers choose their favorite drinks. یک ت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نورپردازی تزئینی چراغ ها و نورهایی که به فضا حس و حال می دن و دکور رو جذاب می کنن. مثال: Soft accent lighting makes the caf� cozy and inviting. نور ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندلی های راحتی مبلمان و صندلی هایی که مشتری ها می تونن ساعت ها راحت بشینن. مثال: Comfortable cozy seating encourages people to relax and stay longe ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزکیک دسر خامه ای و خوشمزه که پایه اش معمولا از بیسکویت خرد شده و کره ست. مثال: Classic cheesecake has a creamy texture with a crunchy crust. چیزک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزکیک بدون پخت نوعی چیزکیک که نیازی به پخت ندارد و با ژلاتین یا مواد دیگری ثابت می شود. مثال: No - bake cheesecake is quick and perfect for summer. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عینک شنا عینک مخصوصی که موقع شنا از ورود آب به چشم جلوگیری می کنه. مخصوصاً وقتی نمی خوای با چشم قرمز از استخر بیای بیرون! مثال: She always wears gog ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسنورکل یا لوله تنفس لوله ای برای نفس کشیدن در سطح آب، بدون اینکه سرتو بالا بیاری. شبیه تقلب توی امتحانه، ولی مجازه! مثال: He used a snorkel while f ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شناور پا ( پول بوی ) یه تکه فوم که بین ران ها می ذاری تا پاتو ثابت نگه داره و فقط با دست شنا کنی. تمرین عضلات بالا تنه، بدون شلوغ کاری پاهات! مثال: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خط شنا اون خطوط توی استخر که مرز هر شناگر رو مشخص می کنه. مثل لاین جاده، فقط توی آب. مثال: Please stay in your swim lane. لطفاً توی خط شنای خودت ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمربند شناوری یه کمربند سبک برای بچه ها یا تازه کارا، که کمک می کنه روی آب بمونن. ترکیبی از نجات غریق و اعتماد به نفس! مثال: Kids wore flotation bel ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نجات غریق کسی که کنار استخر یا ساحل می ایسته تا حواسش به جون آدما باشه. یه جورایی سوپرمن با عینک آفتابی! مثال: The lifeguard blew his whistle when a ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرجه پریدن شیک و هنرمندانه توی آب. البته اگه درست نپری، بیشتر به "تق زنی" شبیهه! مثال: She took a perfect dive into the deep end. اون یه شیرجه ی ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس غواصی/لباس شنای ضخیم یه لباس تنگ و چسبون برای شنا توی آب سرد. هم گرم نگه ت می داره، هم تو رو شبیه نینجا می کنه. مثال: Surfers wore wetsuits to ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخته پدل برد یه تخته بزرگ که روش می ایستی و با پارو خودتو حرکت می دی. تعادل نداشته باشی؟ سلام آب یخ! مثال: They rented paddleboards at the lake. او ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوله تنفسی غواصی یه لوله باریک که وقتی صورتت تو آبه، بتونی نفس بکشی. دماغتو بزنی زیر، دهن رو بیاری بالا، این لوله هم نقش ریه سوم رو بازی می کنه! مثا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باله شنا اون دمپایی های غول پیکری که غواصا می پوشن و مثل ماهی، آب رو شخم می زنن! مثال: Swimming with flippers is faster but needs practice. با باله ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شناور موندن / تخته شناور هم فعل می تونه باشه ( روی آب موندن ) ، هم اسم یه وسیله ی نجات یا تمرینی. وقتی روی آب ولو می شی و دنیا رو از زاویه ی افقی تما ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنای آزاد آزاد یعنی هر طور دلت بخواد شنا کن… ولی خب، همه ترجیح می دن سریع ترینشو برن؛ همون کرال سینه معروف. مثال: He won the 100 - meter freestyle r ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنای قورباغه شبیه قورباغه می شی؛ هم دستا، هم پاها با هم باز و بسته می شن. آروم، کنترل شده و کلاسیک. مثال: She prefers breaststroke because it’s rela ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنای کرال پشت روی آب دراز می کشی، به سقف نگاه می کنی و دستا یکی یکی به عقب می رن. دید نداری، ولی اعتماد داری! مثال: He hit the wall while doing backs ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شنای پروانه سخت ترینشونه. باید با دو دست با هم بزنی، مثل پروانه ای که روی آب می رقصه… البته یه پروانه ی بدنساز! مثال: Butterfly is the most challengi ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنای سگی مدلی از شنا که بیشتر بچه ها یا تازه کارها انجام می دن؛ مثل وقتی سگ دست و پا می زنه تا غرق نشه. ساده ولی نجات دهنده. مثال: I started with do ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Individual Medley ( IM ) – شنای مختلط انفرادی بیشتر شبیه مدلی که تو مسابقات شنای المپیک می بینی. هر چهار نوع شنا رو بدون وقفه یکی بعد از دیگری انجام ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنای مختلط شنای مختلط یعنی هر چهار نوع شنا رو یکی پس از دیگری انجام بدی: کرال سینه، قورباغه، پشت و پروانه. سخت و جذاب، برای کسانی که می خوان همه چیز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنای تیمی اینجا چند نفر به نوبت شنا می کنن و هرکسی یه بخش رو می ره. سرعت و هماهنگی در این نوع شنا خیلی مهمه. مثال: The team broke the relay record b ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنا نجات این نوع شنا برای افرادی هست که می خوان تو شرایط اضطراری شنا کنن و کسی رو نجات بدن. مخصوصاً برای نجات غریق ها که باید سرعت و دقت بالایی داشته ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنا نمایشی اونایی که می خوان شنا رو با رقص ترکیب کنن، باید شنا نمایشی رو امتحان کنن. این نوع شنا همزمان با موسیقی انجام میشه و هماهنگی عالی می خواد. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Speedo Swim – شنا با سرعت بالا ( با استفاده از لباس شنا ) این نوع شنا مربوط به زمانی میشه که شناگر با استفاده از بهترین و سبک ترین لباس شنا، سرعت با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنا تردگن این نوع شنا ترکیبی از شنا قورباغه و شنا کرال سینه است. بیشتر برای کسانی که می خوان تجربه جدیدی داشته باشن یا بخواهند استایل متفاوتی از شنا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنا در آب های آزاد این شنا معمولاً در دریا، دریاچه ها یا رودخانه ها انجام میشه و با شنا در استخر متفاوت است چون عوامل محیطی مثل امواج و جریان های آب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنا در استخر این نوع شنا معمولاً در استخرهای سرپوشیده یا روباز انجام می شه. از این شنا برای تمرین، تفریح یا مسابقات استفاده می کنن. مثال: Pool swim ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واترپلو نه شنا، نه رقص! این یکی یه ورزش آبی تیمیه که توی استخر انجام میشه. تیم ها تلاش می کنن توپ رو وارد دروازه حریف کنن. خیلی هیجان انگیز و پر تحرک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایو، لباس مخصوص شنا که طراحی ش جوریه که توی آب سبک و راحت باشی. هم پوشش داره، هم آزادی حرکت. مثال: I packed my swimsuit for the beach trip. مایوم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه شنا، کلاه نازک و چسبون که موها رو خشک نگه می داره و کمک می کنه توی آب سریع تر حرکت کنی. برای کسایی که مو زیاد دارن، نجات بخشه! مثال: Wearing a ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخته شنا، یه تخته سبک برای تمرین پا زدن در آب. مخصوصاً وقتی هنوز با دستا قهر کردی! مثال: She practiced her kicks using a kickboard. اون با تخته شنا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اون باله های پلاستیکی که به پا می زنی و ناگهان حس دلفین بودن بهت دست می ده! مثال: With fins, he could swim much faster. با فین خیلی سریع تر شنا می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنا ورزشی در آب که با حرکات هماهنگ دست و پا انجام می گیره و هم به عنوان تفریح حساب می شه، هم تمرین بدنی. شنا یکی از کامل ترین ورزش هاست چون هم عضلات ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورزشی آبی که در آن با حرکات منظم دست و پا، بدن در آب به جلو حرکت می کند. شنا علاوه بر فواید جسمی مثل تقویت قلب، ماهیچه ها و انعطاف پذیری، یه درمان بی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شکلات نرم و غلیظ که معمولاً با کره، شکر و شیر ساخته می شه مثال: Fudge با طعم شکلات شیرین و کره، دسر محبوبی در جشن ها و مهمانی ها بود.

پیشنهاد
٠

میوه های تازه یا خشک که در شکلات ذوب شده غلتیده می شن مثال: Chocolate Covered Strawberries با طعم میوه توت فرنگی و شکلات تلخ، یک دسر عالی برای مراسم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوکی هایی که با تکه های شکلات درست می شن و معمولاً به صورت نرم یا ترد سرو می شن مثال: Chocolate Chip Cookies با طعم شکلات شیرین و بافت نرم، انتخابی م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکلات هایی که به صورت تکه های نازک در می آیند و معمولاً با مغزهای مختلف، میوه خشک یا نمک تزئین می شن مثال: Chocolate Bark با طعم شکلات تلخ و مغز بادا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخلوط شکلات ذوب شده و خامه که به عنوان پوشش یا پرکننده در کیک ها و شیرینی ها استفاده می شه مثال: Ganache با طعم غنی شکلات، به عنوان پوشش کیک شکلاتی س ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشمک که معمولاً در نمایشگاه ها یا جشن ها فروخته می شه و از شکر ذوب شده و رنگ های مختلف تهیه می شه. این نوع پشمک بافتی سبک و پفی داره که به سرعت آب می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشمک ایرانی که از پنیر، شکر، گلاب و پودر پسته یا بادام تهیه می شه و بافت نرم و لطیفی داره. این نوع پشمک بیشتر در ایران شناخته شده است. مثال: Persian ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشمک با طعم زعفرانی که در آن از پودر زعفران استفاده می شه تا طعم خاصی به این دسر شیرین بده. این نوع پشمک در بعضی از جشن ها و مهمانی ها سرو می شه. مث ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشمک هایی که از شکر و بافت های نازک تهیه می شن و اغلب برای تزیین کیک ها یا دسرها استفاده می شن. این نوع پشمک به طور خاص برای تزیین های شیک به کار می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشمک با طعم پسته که در آن پودر پسته برای افزودن طعم و بافتی خوشمزه به پشمک استفاده می شه. این نوع پشمک معمولاً در مهمانی ها یا به عنوان دسر سرو می شه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشمک با طعم گل رز که در آن از گلاب برای ایجاد طعم خوشبو و خوشمزه استفاده می شه. این نوع پشمک به ویژه در مناطق مختلف ایران محبوب است. مثال: Rose Pash ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشمک با طعم بادام که معمولاً در آن بادام آسیاب شده یا پودر شده استفاده می شه. این نوع پشمک برای افرادی که به طعم های مغزی علاقه دارند، مناسب است. مث ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشمک هایی که با شکر و طعم های مختلف مانند توت فرنگی، نعناع و لیمو درست می شن و معمولاً در فستیوال ها و جشن ها به فروش می رسن. مثال: Candy Floss با ط ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشمک رنگی که معمولاً در رنگ های مختلف برای جلب توجه و زیبایی بیشتر تهیه می شه. این نوع پشمک بیشتر در نمایشگاه ها یا فستیوال ها سرو می شه. مثال: Colo ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرین پلو یکی از غذاهای خوشمزه ایرانی است که برنج همراه با خلال بادام، زرشک و شکر تهیه می شود و معمولاً به عنوان غذای مخصوص برای مراسم های جشن استفاد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلمه فلفل یکی از انواع دلمه است که در آن فلفل های سبز و قرمز با برنج، گوشت و سبزیجات پر می شود. این غذا به طور معمول به عنوان پیش غذا یا غذای اصلی سر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Saffron Ice Cream ( Bastani Sonnati ) بستنی سنتی ایرانی یا بستنی زعفرانی یکی از دسرهای محبوب است که از زعفران، گلاب و پسته تهیه می شود. این بستنی در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خورش بادمجان یکی از خورش های ایرانی است که بادمجان های سرخ شده در آن به همراه گوشت یا مرغ، رب گوجه فرنگی و ادویه ها تهیه می شود. این خورش معمولاً با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشک بادمجان یکی از غذاهای ساده و لذیذ ایرانی است که از بادمجان سرخ شده، کشک، سیر و پیاز تهیه می شود. این غذا به عنوان پیش غذا یا غذای سبک سرو می شود. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گز یکی از شیرینی های معروف اصفهان است که از مغز پسته، بادام و گلاب تهیه می شود و به عنوان یک سوغات شیرین و مغذی شناخته می شود. مثال: Gaz از اصفهان، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زعفران یکی از سوغات گران بهای ایران است که به دلیل رنگ، طعم و عطر خاص خود در غذاهای ایرانی و جهانی مورد استفاده قرار می گیرد. ایران بزرگترین تولیدکنن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشمک یا همان پنیر شیرین یکی از شیرینی های پفی و نخ مانند است که در برخی مناطق ایران به ویژه در اصفهان تولید می شود. مثال: Pashmak از اصفهان یک سوغات ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Saffron Jam ( Marmalade ) مربای زعفرانی یکی از دسرهای محبوب ایرانی است که با زعفران و گلاب تهیه می شود و طعمی خاص و دلپذیر دارد. مثال: Saffron Jam ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرما یکی از خوراکی های پرطرفدار و مغذی در ایران است و مناطق جنوبی ایران مانند خوزستان و بوشهر بهترین خرماها را تولید می کنند. مثال: Persian Dates از ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فالوده یکی از دسرهای سنتی ایرانی است که در شیراز رواج دارد. این دسر از رشته های نازک برنجی، شربت گلاب و یخ ساخته می شود. مثال: Faloodeh از شیراز، یک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلوچه یکی از شیرینی های ایرانی است که در برخی مناطق ایران مانند کرمانشاه و تبریز تولید می شود. این شیرینی معمولاً از ترکیب آرد، کره و مغزهای مختلف ته ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Nougat ( Saffron Nougat ) نوقا یا همان گز زعفرانی یکی از انواع شیرینی هایی است که در ایران و به ویژه در اصفهان تولید می شود. این شیرینی ترکیبی از مغ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Taffy ( Pulled Toffee ) تافی کش دار یکی از سوغات های شیرین ایرانی است که در برخی مناطق مانند گیلان تولید می شود. این تافی ها از شکر، عسل و کره تهیه ...

پیشنهاد
٠

میگوی خلیج فارس یکی از محصولات دریایی مرغوب ایران است که در جنوب کشور و به ویژه در استان های بوشهر و هرمزگان به دست می آید. این میگو به خاطر اندازه و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماهی های ایران به ویژه ماهی هایی مانند ماهی شوریده، ماهی سفید، ماهی کیلکا و ماهی کپور که در دریاچه ها و رودخانه های مختلف ایران به ویژه در شمال کشور ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم ماهی، به ویژه تخم ماهی تاس ماهیان و فیل ماهی، در ایران به عنوان یک خوراکی لوکس و ارزشمند شناخته می شود. این محصول بیشتر از مناطق شمالی ایران و در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Smoked Fish ( Mahi Doodi ) ماهی دودی یکی از انواع ماهی های خشک شده است که در بسیاری از مناطق شمالی ایران به ویژه در گیلان و مازندران تولید می شود. ا ...

پیشنهاد
٠

میگو و خرچنگ های دریای عمان که در بندر چابهار و دیگر مناطق جنوبی ایران صید می شوند، از انواع دیگر محصولات دریایی هستند که به عنوان سوغاتی می توانند ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میگوی خشک یکی از محصولات دریایی است که در مناطق جنوبی ایران مانند بوشهر و هرمزگان تولید می شود. این میگوها به وسیله خشک کردن طعمی منحصر به فرد پیدا م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماهی خشکه خور یکی از محصولاتی است که در مناطق شمالی کشور ایران به ویژه در گیلان و مازندران به صورت سنتی تولید می شود. این ماهی ها با خشک شدن طعمی متف ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماهی تندوری یک نوع غذای دریایی است که در برخی از مناطق ایران به ویژه در نواحی جنوبی و اطراف خلیج فارس تهیه می شود. ماهی ها پس از مزه دار شدن با ادویه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوپ ماهی و میگو یکی از غذاهای خوشمزه و مغذی در مناطق شمالی و جنوبی ایران است. این سوپ از انواع ماهی ها، میگوها و مواد مختلف دیگر تهیه می شود و می توا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Caviar ( خاویار ) Caviar یکی از محصولات دریایی گران قیمت است که از تخم ماهی های خاص گرفته می شود. این محصول بیشتر در روسیه و کشورهای اطراف دریای خزر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Shrimp یا میگو یکی از رایج ترین محصولات دریایی است که در بسیاری از نقاط دنیا تولید می شود. میگو از مناطق مختلف جهان مانند دریای کارائیب، خلیج مکزیک، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Lobster ( خرچنگ ) Lobster یکی از گونه های دریایی است که به ویژه در آب های سرد مانند آب های شمالی اقیانوس اطلس و شمال پاسیفیک صید می شود. خرچنگ ها به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Salmon ( ماهی سالمون ) Salmon یکی از ماهی های آب سرد است که در بسیاری از کشورها، از جمله نروژ، کانادا، و ایالات متحده به طور گسترده ای پرورش داده می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Tuna ( ماهی تن ) Tuna یکی از ماهی های پرطرفدار در سطح جهانی است که در بسیاری از کشورهای جهان صید می شود. این ماهی معمولاً در اقیانوس های آرام و اطلس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cod یکی از ماهی های مهم تجاری است که به طور عمده در اقیانوس اطلس شمالی صید می شود. این ماهی به ویژه در آشپزی کشورهای اسکاندیناوی و بریتانیا محبوب است ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Mussels یا صدف خوراکی یکی از محصولات دریایی است که در اقیانوس ها و دریاهای مختلف صید می شود. این صدف ها به ویژه در آشپزی کشورهای اروپایی محبوب هستند ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Oysters یا صدف صدفی یکی دیگر از محصولات دریایی است که در مناطق مختلف جهان صید می شود. این صدف ها به ویژه در مناطقی مانند فرانسه، ایالات متحده و ژاپن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Clams ( مرداب کلم ) Clams یکی دیگر از انواع صدف ها هستند که در مناطق مختلف اقیانوس ها یافت می شوند. این صدف ها در آشپزی کشورهای مختلف به ویژه در آمر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sea Urchin ( خارپشت دریایی ) Sea Urchin یا خارپشت دریایی یکی از محصولاتی است که در برخی از کشورهای آسیایی و غربی به ویژه ژاپن و فرانسه مصرف می شود. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیب زمینی سرخ شده یکی از معروف ترین همراه ها در منوی فست فود است که از برش های سیب زمینی که در روغن داغ سرخ می شوند، تهیه می شود. این غذا معمولاً به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناگت مرغ تکه های کوچک گوشت مرغ هستند که به طور معمول در آرد پوشیده شده و سپس سرخ می شوند. این غذا یکی از گزینه های پرطرفدار در فست فودها و مخصوصاً بر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رپ یک نوع فست فود است که در آن مواد غذایی مختلف مانند مرغ، گوشت، سبزیجات و سس ها در یک لایه نان یا پیتا پیچیده می شوند. این نوع غذا به خاطر راحتی در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاکو یک غذای فست فودی است که در آن مواد غذایی مانند گوشت چرخ کرده، سبزیجات و پنیر در یک نان ترد و بسته شده پیچیده می شود. این غذا به ویژه در مکزیک و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوری تو نوعی فست فود مکزیکی است که در آن گوشت، برنج، لوبیا، پنیر و سبزیجات در یک لایه نان بزرگ پیچیده می شود. این غذا معمولاً با سس های مختلفی سرو می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایونز سسی کرمی است که معمولاً از تخم مرغ، روغن و سرکه یا لیمو تهیه می شود. این سس با طعم ملایم و خامه ای خود به طور گسترده در ساندویچ ها، سالادها و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خردل سسی زرد رنگ و تند است که از دانه های خردل تهیه می شود. این سس معمولاً با طعم تند و تیزی که دارد به عنوان همراه با غذاهایی مثل هات داگ یا ساندویچ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سس باربیکیو یک سس غلیظ و شیرین است که معمولاً از گوجه فرنگی، سرکه، شکر، ادویه ها و طعم دهنده های مختلف تهیه می شود. این سس به ویژه برای گریل کردن گوش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کچاپ یکی از انواع سس ها است که معمولاً از گوجه فرنگی، شکر و سرکه تهیه می شود. این سس طعم شیرین و ترشی دارد و یکی از پرکاربردترین سس ها در دنیا است که ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سس رانچ یک سس خامه ای است که معمولاً از خامه ترش، مایونز، سبزیجات معطر و سیر تهیه می شود. این سس به ویژه در سالادها و به عنوان دیپ برای سبزیجات و غذا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سس تارتار یک سس کرمی است که معمولاً از مایونز، کچاپ، ترشی، پیاز و سبزیجات معطر تهیه می شود. این سس معمولاً با غذاهایی مانند ماهی و سیب زمینی سرخ شده ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سس تند یک سس با طعم تند و داغ است که معمولاً از فلفل های تند، سرکه و ادویه جات تهیه می شود. این سس برای افزودن تندی به غذاهایی مانند تاکو، پیتزا و ان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سس سویا یک سس شور و مایع است که از تخمیر دانه های سویا به دست می آید. این سس به ویژه در غذاهای آسیایی مانند سوشی، پاستا و غذاهای سرخ شده به کار می رو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پستو یک سس ایتالیایی است که معمولاً از ریحان تازه، سیر، پنیر پارمزان، کاج و روغن زیتون تهیه می شود. این سس به ویژه برای پاستاها و ساندویچ ها محبوب اس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سالسا یک سس تند و تازه است که معمولاً از گوجه فرنگی، پیاز، فلفل، سیر و سبزیجات معطر تهیه می شود. این سس به ویژه در غذاهای مکزیکی مانند تاکو و نان های ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کباب حلا یک نوع کباب عربی است که در آن گوشت چرخ کرده به همراه ادویه جات معطر و مغز گردو یا کشمش تهیه می شود. این کباب طعمی شیرین و ملس دارد و معمولاً ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کباب برگ یکی از معروف ترین انواع کباب ایرانی است که از قطعات گوشت گوسفند یا گاو تهیه می شود و به صورت استیک های ضخیم کباب می شود. این کباب معمولاً در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوجه کباب از مرغ که به تکه های کوچک تقسیم شده و سپس در مخلوطی از زعفران، ماست و ادویه جات مختلف مرینیت شده، تهیه می شود. این کباب معمولاً در کنار برن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cocktails ( کوکتل ها ) کوکتل ها انواع مختلفی از نوشیدنی های الکلی هستند که از ترکیب الکل های مختلف با آب میوه ها، شربت ها و طعم دهنده ها تهیه می شون ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Frappe ( فراپه ) فراپه یک نوشیدنی سرد است که معمولاً از قهوه، شیر، شکر و یخ تهیه می شود. این نوشیدنی بسیار معروف در یونان است و به ویژه در روزهای گر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cocktail ( کوکتل ) کوکتل نوشیدنی ای است که از ترکیب چندین ماده مانند میوه ها، شربت ها، آبمیوه ها و الکل های مختلف تهیه می شود. هر کوکتل طعمی خاص دار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Beer ( آبجو ) آبجو یک نوشیدنی الکلی است که از تخمیر دانه های غلات ( معمولاً جو ) تهیه می شود. این نوشیدنی معمولاً حاوی درصدی از الکل است و در انواع ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Whiskey ( ویسکی ) ویسکی یک نوشیدنی الکلی است که از تقطیر غلات ( مثل جو، ذرت یا چاودار ) تهیه می شود. این نوشیدنی در طی فرایندهای مختلف به ویژه در بش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Wine ( شراب ) شراب یکی از قدیمی ترین نوشیدنی های الکلی است که از تخمیر انگور تهیه می شود. انواع مختلفی از شراب ها وجود دارد مانند شراب قرمز، سفید و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Vodka ( ودکا ) ودکا یکی از معروف ترین نوشیدنی های الکلی است که از تخمیر غلات یا سیب زمینی تهیه می شود. این نوشیدنی معمولاً بسیار صاف است و طعم خاصی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Tequila ( تکیلا ) تکیلا نوشیدنی الکلی است که از گیاه آگاو تولید می شود و معمولاً در مکزیک تولید می شود. این نوشیدنی طعمی خاص و تند دارد و به طور معم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Mojito ( موهیتو ) موهیتو یک کوکتل معروف است که از ترکیب نعناع، شکر، لیمو، آب جوش و رام تهیه می شود. این نوشیدنی طعمی تازه و شیرین دارد و بسیار محبوب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Margarita ( مارگاریتا ) مارگاریتا یکی از معروف ترین کوکتل های الکلی است که از ترکیب تکیلا، لیمو و تریپل سک تهیه می شود. این نوشیدنی به ویژه در کشوره ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دایکیری یک کوکتل الکلی است که از روم سفید، شکر، لیمو و یخ تهیه می شود. این نوشیدنی طعمی خوشمزه و دلپذیر دارد و معمولاً در بارهای کوکتیلی سرو می شود. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سانگریا یک نوشیدنی اسپانیایی است که از ترکیب شراب قرمز، میوه های تازه، شکر و گلابی یا سایر نوشیدنی های غیر الکلی تهیه می شود. این نوشیدنی به ویژه در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Bar ( بار ) بار به مکانی اطلاق می شود که در آن نوشیدنی های الکلی و غیر الکلی به مشتریان سرو می شود. بارها معمولاً در رستوران ها، هتل ها یا به طور مس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cocktail Bar ( بار کوکتل ) بار کوکتل به نوعی از بار اطلاق می شود که در آن انواع مختلف کوکتل های الکلی و غیر الکلی سرو می شود. در این نوع بارها، مهار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Wine Bar ( بار شراب ) بار شراب جایی است که در آن انواع مختلف شراب ها سرو می شود. این نوع بارها معمولاً فضایی آرام و دنج دارند و مشتریان می توانند ان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sports Bar ( بار ورزشی ) بار ورزشی یک نوع بار است که در آن بازی های ورزشی به طور زنده از تلویزیون یا صفحه نمایش های بزرگ نمایش داده می شود. این باره ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بار تاپاس نوعی بار است که در آن انواع پیش غذاهای اسپانیایی به نام "تاپاس" سرو می شود. این پیش غذاها معمولاً به طور اشتراکی و به همراه نوشیدنی های مخت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاب یک نوع بار است که بیشتر در کشورهای انگلیسی زبان رایج است و فضایی دوستانه و غیررسمی دارد. در پاب ها علاوه بر نوشیدنی های الکلی، غذاهای ساده و میان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Karaoke Bar ( بار کارائوکه ) بار کارائوکه یک نوع بار است که در آن مشتریان می توانند آواز بخوانند و به طور عمومی اجرا کنند. این بارها معمولاً به ویژه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Craft Beer Bar ( بار آبجوی دست ساز ) بار آبجوی دست ساز یک نوع بار است که در آن انواع مختلف آبجوهای محلی و دست ساز سرو می شود. این بارها معمولاً برای ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Whiskey Bar ( بار ویسکی ) بار ویسکی مکانی است که در آن انواع مختلف ویسکی از برندهای مختلف و کشورهای مختلف به مشتریان سرو می شود. این بارها به ویژه ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Rooftop Bar ( بار روی پشت بام ) بار روی پشت بام یک نوع بار است که معمولاً در بالاترین طبقات ساختمان ها قرار دارد و منظره ای پانوراما از شهر ارائه می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمد بزرگ و ایستاده که معمولاً برای لباس، پتو یا وسایل شخصی استفاده می شه. مثال: اون Armoire قدیمی مادربزرگ هنوز بوی چوب تازه می ده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ دیواری که به دیوار نصب می شه و بیشتر برای نورپردازی ملایم یا تزئینی استفاده می شه. مثال: دو تا Sconce کنار آینه نصب کردم تا فضای اتاق گرم تر بش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میز کشودار یا کمد کوتاه که بیشتر توی اتاق غذاخوری یا نشیمن برای نگهداری وسایل یا چیدمان دکور قرار می گیره. مثال: بشقاب های مهمونی توی Credenza چیده ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بطری شیشه ای با طراحی خاص برای سرو نوشیدنی، که گاهی برای زیبایی هم استفاده می شه. مثال: اون Decanter کریستالی رو روی میز پذیرایی گذاشتم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارچه تزئینی کوچکی که بالای پنجره نصب می شه و معمولاً همراه با پرده استفاده می شه. مثال: اون Valance طرح دار، پنجره رو خیلی شیک تر کرده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لحاف ضخیم و نرم که داخل کاور جداگانه قرار می گیره، بیشتر تو تختخواب های مدرن استفاده می شه. مثال: تو زمستون، Duvet گرما رو بهتر از پتو نگه می داره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخلوط کن وقتی دلت یه اسموتی می خواد یا باید چیزی رو پوره کنی، این وسیله معجزه ست! مثال: She blended fruits for her morning smoothie. مشتقات: اسم: b ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میز کوچک کنار تخت که معمولاً چراغ خواب، کتاب، ساعت یا موبایل روش گذاشته می شه. مثال: لیوان آب و کتابم همیشه روی Nightstand هست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخته یا قسمت پشتی تخت که تکیه گاه داره و گاهی تزئینی هم هست. مثال: Headboard چوبی تخت حس کلاسیک تری به اتاق داده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح کلی برای وسایلی مثل ملحفه، پتو، لحاف، روکش و بالش های تخت. مثال: هر فصل Bedding رو عوض می کنم تا حس نو داشته باشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمدی با چند کشو برای نگهداری لباس، لباس زیر، یا وسایل شخصی. مثال: جوراب هام همیشه توی پایین ترین کشوی Chest of drawers هست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تختی با چهار ستون که معمولاً پرده ای هم روی اون ها کشیده می شه؛ حس سلطنتی و خاص می ده. مثال: از بچگی آرزو داشتم یه Canopy bed داشته باشم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پتو یا روکش سبک که برای تزئین یا گرمای بیشتر روی تخت یا مبل انداخته می شه. مثال: یه Throw blanket خاکستری روی تخت انداختم که خیلی به رنگ دیوارا میاد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جا لباسی یا قفسه ی پارچه ای که به در یا دیوار یا داخل کمد آویزون می شه. مثال: توی Hanging organizer وسایل ریزمو گذاشتم که اتاق جمع وجور بشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روکش تزئینی بالش که معمولاً برای زیبایی بیشتر استفاده می شه، نه برای خوابیدن. مثال: Pillow sham ها رنگ تخت رو زنده تر کردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترموستات هوشمند که دمای خونه رو به صورت خودکار یا از راه دور تنظیم می کنه. مثال: با Smart thermostat تونستم قبض گازمو کم کنم چون خودش زمان درست گرم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارچه ای که دور پایین تخت آویزون می شه و پایه ها رو می پوشونه، کاربردی و تزئینیه. مثال: Bed skirt سفیدم خیلی ست قشنگی با روتختی گل دار درست کرده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پریز هوشمند که به وای فای وصل می شه و می تونی با گوشی خاموش و روشنش کنی. مثال: با Smart plug چراغ مطالعه م رو زمان بندی کردم که خودش ساعت ۱۰ خاموش ش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفل در هوشمند که با اپلیکیشن، رمز، یا اثر انگشت باز می شه. مثال: Smart lock باعث شد دیگه نگران گم شدن کلیدام نباشم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بلندگوی هوشمند با دستیار صوتی مثل Alexa یا Google Assistant برای کنترل صوتی وسایل. مثال: با Smart speaker چراغا رو با صدا خاموش می کنم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زنگ درب تصویری هوشمند که وقتی کسی زنگ بزنه، تصویرش رو به موبایلت می فرسته. مثال: با Video doorbell دیدم پیک کی اومده در، حتی وقتی خونه نبودم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لامپ هوشمند که می تونه با موبایل یا فرمان صوتی روشن، خاموش یا کم نور بشه. مثال: Smart light bulb اتاقمو طوری تنظیم کردم که صبح خودش کم کم روشن شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تلویزیونی که به اینترنت وصل می شه و اپلیکیشن هایی مثل یوتیوب یا نتفلیکس داره. مثال: با Smart TV لازم نیست دیگه لپ تاپ رو بهش وصل کنم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یخچال هوشمند با صفحه لمسی، دوربین داخلی یا اتصال به اینترنت برای مدیریت مواد غذایی. مثال: Smart fridge بهم گفت شیر داره تموم می شه!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جاروبرقی رباتی که خودش خونه رو تمیز می کنه و حتی برنامه ریزی روزانه داره. مثال: Robot vacuum موقعی که بیرونم، زمین خونه رو تمیز می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

موتور پرده هوشمند که به صورت خودکار یا از راه دور پرده ها رو باز و بسته می کنه. مثال: صبح ها Smart curtain motor خودش پرده ها رو کنار می زنه تا نور ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میز قابل تنظیم که می تونی به صورت نشسته یا ایستاده باهاش کار کنی. مثال: Standing desk باعث شد کمتر بی حوصله شم موقع تایپ طولانی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

صندلی طراحی شده بر اساس اصول ارگونومی که از کمر، گردن و وضعیت بدن پشتیبانی می کنه. مثال: بعد از چند ساعت کار با Ergonomic chair اصلاً کمردرد نگرفتم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ابزاری برای مرتب کردن و مخفی کردن سیم ها و کابل های اطراف میز. مثال: با Cable organizer همه سیم های شارژر و مانیتور رو جمع کردم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نور موضعی مخصوص انجام کارهای دقیق مثل نوشتن یا تایپ. مثال: یه چراغ Task lighting گذاشتم کنار لپ تاپ که شب ها چشمم اذیت نشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پایه ای برای بالا بردن مانیتور تا به ارتفاع چشم برسه و گردن اذیت نشه. مثال: با Monitor riser دیگه مجبور نیستم سرمو زیاد خم کنم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تخته سفید دیواری یا رومیزی برای نوشتن ایده ها و برنامه ریزی. مثال: یه Whiteboard کوچیک بالای میز نصب کردم برای نوشتن اهداف روزانه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قفسه کتاب که گاهی هم برای نگهداری پوشه، اسناد یا وسایل تزئینی استفاده می شه. مثال: یه Bookshelf سفید گذاشتم کنار میز تا کتابام دم دست باشن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

زیرانداز رومیزی که از خط افتادن میز جلوگیری می کنه و سطح کار رو نرم تر می کنه. مثال: Desk mat مشکی گرفتم که هم قشنگه هم ماوس روش بهتر حرکت می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

صفحه هایی برای کاهش صدای محیط و جلوگیری از پژواک در فضای کار. مثال: چون اتاقم اکو داشت، چند تا Acoustic panel زدم روی دیوار.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تخته اعلانات برای سنجاق کردن یادداشت ها، عکس ها، برنامه ها یا الهام بخش ها. مثال: Bulletin board پر از نقل قول انگیزشی زدم تا انرژی بگیرم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیوار شاخص یا تأکیدی که با رنگ یا طرح متفاوت از بقیه ی دیوارها طراحی می شه. مثال: با رنگ سبز تیره یه Accent wall ساختم که کل فضا رو زنده کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرش یا قالیچه ای که یه بخش خاص از اتاق رو پوشش می ده، نه کل فضا رو. مثال: یه Area rug کوچیک گذاشتم زیر میز قهوه خوری تا فضا گرم تر شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چراغ دیواری که به دیوار نصب می شه و معمولاً نور ملایم و دکوراتیو می ده. مثال: Wall sconce کنار تخت خوابم حس هتل پنج ستاره می ده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لامپ آویزی که از سقف آویزون می شه و معمولاً بالای میز غذا یا آشپزخانه نصب می شه. مثال: یه Pendant light مسی بالای جزیره ی آشپزخونه نصب کردم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفسه ی دیواری بدون پایه ی مشخص که انگار روی دیوار شناوره. مثال: کتابامو روی Floating shelf کنار پنجره گذاشتم، خیلی مینیماله.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نشیمن کوتاه یا پاف که می تونه برای نشستن یا به عنوان میز استفاده بشه. مثال: یه Ottoman گرد گرفتم که هم جا برای نشستن باشه هم جای مجله هام.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

شیء تزئینی ( مثل گلدون یا شمع ) که وسط میز یا فضای اصلی قرار می گیره. مثال: یه Centerpiece شیشه ای با گل خشک گذاشتم وسط میز ناهارخوری.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میز باریک و بلند که معمولاً پشت مبل یا کنار دیوار قرار می گیره. مثال: یه Console table چوبی زیر آینه گذاشتم و روش شمع و کتاب چیدم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیدمانی از چند تابلو یا عکس روی یک دیوار، معمولاً با نظم خاص یا موضوع مشترک. مثال: با یه Gallery wall از عکسای سفرام یه گوشه ی خاص ساختم تو خونه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کابینت روشویی که معمولاً شامل روشویی، آینه و فضای ذخیره سازیه مثال: یه Vanity چوبی با سینک سرامیکی نصب کردم که هم قشنگه هم جا داره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سردوشی که آب رو به شکل بارونی و با پخش یکنواخت می ریزه مثال: با Rain shower دوش گرفتن مثل حمام توی طبیعته.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طاقچه ی توکار در دیوار حمام برای گذاشتن شامپو و صابون مثال: یه Shower niche کاشی شده گذاشتیم تا قفسه نخریم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینی مخصوصی که روی لبه وان قرار می گیره برای کتاب، شمع یا لیوان مثال: Bath caddy گرفتم و حالا با کتاب توی وان ریلکس می کنم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آینه ای با نور مخفی یا نور از پشت برای زیبایی و اصلاح بهتر مثال: یه Backlit mirror گرد گرفتم که خیلی مدرن نشون می ده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرم کن حوله که حوله هاتو همیشه گرم و خشک نگه می داره مثال: صبحا حوله رو از Towel warmer برمی دارم، حس لوکس می ده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرانداز ضد لغزش که معمولاً کنار وان یا دوش گذاشته می شه مثال: Non - slip mat باعث شد مامانم لیز نخوره توی حموم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لایه ی داخلی پرده حمام که ضد آب و قابل شست وشوه مثال: Shower curtain liner جدا گرفتم که پرده اصلی خیس نشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هواکش دستگاهی برای تهویه هوا و خروج بخار و بو از سرویس بهداشتی. مثال: Turn on the exhaust fan after your shower. بعد از دوش گرفتن هواکش را روشن کن. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وان مستقل و جدا از دیوار که معمولاً طراحی شیکی داره مثال: Freestanding tub وسط حمام واقعاً حس اسپا می ده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستگاهی برای پخش رایحه ی طبیعی با روغن های اسانسی مثال: Aromatherapy diffuser با روغن اسطوخودوس گذاشتم تا آرامش بگیرم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نوار نور LED که معمولاً در زیر کابینت، پشت آینه یا لبه وان استفاده می شه مثال: زیر وان یه LED strip lighting کار گذاشتیم، خیلی شیک شده شب ها.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زیرپایی حمام از جنس بامبو که ضد آب، مقاوم و زیباشناسانه ست مثال: Bamboo bath mat هم طبیعی تره هم عمر بیشتری داره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نمک های مخصوص وان برای شل کردن عضلات و رایحه درمانی مثال: Soaking salts با رایحه ی اکالیپتوس واقعاً انرژی مو برمی گردونه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نوردرمانی با رنگ های مختلف که در بعضی دوش ها یا وان های مدرن استفاده می شه مثال: وان ما Chromotherapy داره، موقع حموم نور آبی می ندازه برای آرامش.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دوشی با قابلیت تولید بخار، شبیه سونا ولی توی حمام خونه مثال: Steam shower گرفتیم و دیگه لازم نیست بریم سونا.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شیرآب دیواری که بالای روشویی یا وان نصب می شه مثال: Wall - mounted faucet باعث شد سطح کابینت خالی تر بمونه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سینی یا نگه دارنده ی مخصوص برای روغن های رایحه درمانی کنار وان یا سینک مثال: یه Essential oil tray کنار وان گذاشتم، بوهاش کل فضا رو پر می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نورپردازی با قابلیت تغییر رنگ و شدت برای تنظیم حس و حال فضا مثال: حمامو با Mood lighting تنظیم کردم برای ریلکس کردن شبانه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مایع سبکی که بعد از شست وشو استفاده می شه برای تنظیم pH پوست و آماده سازی مثال: بعد از شستن صورتم حتماً Toner می زنم تا پوست آروم شه و آماده سرم باشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مایع مغذی تری نسبت به تونر که جذب سریعی داره و پوستو برای سرم تقویت می کنه مثال: Essence کره ای پوستمو نرم تر از همیشه کرده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فرمول های غلیظ تر و قدرتمندتر از سرم که معمولاً برای مراقبت هدفمند استفاده می شن مثال: Ampoule ویتامین C زدم تا لک هام سریع تر کمرنگ شن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ماسک های پارچه ای آغشته به سرم که مثل کمپرس مغذی روی پوست قرار می گیرن مثال: هر هفته یه Sheet mask می ذارم و حس اسپا می گیرم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بالمی چرب ولی ملایم که آرایشو کامل حل می کنه بدون خشک کردن پوست مثال: Cleansing balm بهتر از هر چیزی فاندیشنمو پاک می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماسک شبانه ای که مثل کرم شب زده می شه و تا صبح روی پوست می مونه مثال: Sleeping pack آبرسان باعث شد صبح پوستم بدرخشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپری آبرسان و خنک کننده که در طول روز هم می تونی بزنی مثال: Face mist توی کیفم همیشه هست، مخصوصاً توی هوا خشک.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پدهای آماده ی لایه بردار که حاوی اسیدهای ملایم مثل AHA یا BHA هستن مثال: هفته ای دوبار Exfoliating pad استفاده می کنم تا منافذم تمیز بمونه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پچ های ژله ای مخصوص زیر چشم یا نواحی خاص که خنک و آبرسان هستن مثال: قبل مهمونی یه Hydrogel patch زیر چشمم می ذارم تا پفش بخوابه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضدآفتاب جامد و قابل حمل که بدون تماس مستقیم دست روی پوست کشیده می شه مثال: Sun stick رو وسط روز تمدید می کنم چون راحت و بی دردسره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معروف ترین ترکیبات ضدپیری که باعث تسریع بازسازی سلولی و کاهش چین و چروک می شه مثال: از Retinol هر شب استفاده می کنم، چون واقعاً تأثیر زیادی رو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پپتیدها ترکیبات پروتئینی کوچکی هستن که به تقویت کلاژن و جوان سازی پوست کمک می کنن مثال: کرم ضدپیری با Peptide باعث می شه پوست سفت تر و جوان تر بشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویتامین B3 که برای کاهش قرمزی، روشن کردن پوست و تنظیم چربی پوست عالیه مثال: Niacinamide موجود در سرم پوستمو از لک ها پاک می کنه و پوستم صاف می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک ماده مرطوب کننده فوق العاده که پوست رو از عمق آبرسانی می کنه و به طراوت اون کمک می کنه مثال: هیالورونیک اسید پوستو پر از رطوبت می کنه و هیچ وقت اح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چربی های طبیعی پوست که برای حفظ رطوبت و ایجاد سد محافظتی در برابر آسیب ها بسیار مهمه مثال: از کرم با Ceramide استفاده می کنم که پوست حساسمو تقویت می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نانوذراتی که از سلول های پوست استخراج می شن و کمک می کنن به بازسازی و ترمیم پوست آسیب دیده مثال: درمان با Exosome پوستمو سریع تر و مؤثرتر از هر درمان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محصولات زیبایی که هیچ گونه ترکیبات شیمیایی مضر یا آلرژن ندارن و برای پوست های حساس مناسب هستن مثال: به Clean beauty توجه دارم، چون ترجیح میدم محصولات ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماده ای مؤثر در درمان جوش، التهاب و بهبود رنگ پوست که به عنوان ضدلک و ضدآکنه هم شناخته می شه مثال: Azelaic acid به من کمک کرده تا لک ها و جوش ها خیلی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک نوع AHA ( اسید هیدروکسی آلفا ) که در لایه برداری پوست و روشن کنندگی آن استفاده می شه مثال: Glycolic acid باعث شد پوست من روشن تر و صاف تر بشه، چون ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماده ای گیاهی که به عنوان جایگزین طبیعی برای Retinol استفاده می شه و برای پوست حساس مناسب تره مثال: Bakuchiol رو به عنوان درمان ضدپیری جایگزین Retino ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلدان یا ظرفی که برای نگهداری گل ها و گیاهان استفاده می شه مثال: گلدان های شیشه ای روی میز نهارخوری به فضا جلوه خاصی می ده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جای شمع یا وسیله ای که شمع درونش قرار می گیره مثال: Candle holderهای نقره ای روی شومینه باعث ایجاد نور ملایم و دکوری زیبا می شن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالش های دکوری نرم که روی مبل ها یا تخت ها گذاشته می شن برای افزایش راحتی و زیبایی مثال: Throw pillowهای رنگارنگ روی مبل فضارو گرم و صمیمی می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آثار هنری که به دیوار نصب می شن، از جمله نقاشی ها، تابلوها یا چاپ های گرافیکی مثال: Wall artهای بزرگ باعث می شن دیوارهای خالی جذاب تر بشن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجسمه ها یا آثار سه بعدی که برای تزیین فضای داخلی یا خارجی استفاده می شن مثال: Sculpture فلزی کنار استخر جلوه ای مدرن به فضای بیرونی خانه داده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فانوس / چراغ آویزی چراغی برای روشنایی و تزئین یک فضا، معمولاً با شمع یا برق کار می کند. مثال: She hung colorful lanterns all around the balcony. ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظروف تزیینی که برای نمایش یا نگهداری اشیاء دکوری و تزئینی استفاده می شن مثال: Decorative bowlهای مسی روی میز پذیرایی می تونن به فضای سالن زیبایی خاصی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساعت های دیواری که علاوه بر کاربرد، به عنوان یک قطعه تزیینی و هنری عمل می کنن مثال: Wall clock کلاسیک روی دیوار اتاق خواب هارمونی زیبایی با سایر وسای ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلدان هایی برای نگهداری گیاهان که در انواع مختلفی از جنس ها و طراحی ها در دسترس هستن مثال: Plant potهای بتنی با طراحی مینیمالیستی به اتاق کار روح تاز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوسن هایی که برای راحتی و زیبایی بیشتر روی مبل ها، صندلی ها یا تخت ها استفاده می شن مثال: Cushionهای نرم و با طرح های زیبا می تونن راحتی بیشتری به فض ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینی های دکوری که معمولاً برای قرار دادن وسایل کوچک یا به عنوان یک تزیین روی میزها استفاده می شن مثال: Decorative tray طلایی روی میز قهوه خوری جلوه ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفسه های دیواری که برای نمایش اشیاء دکوری، کتاب ها یا گیاهان استفاده می شن مثال: Wall shelf چوبی با کتاب های تزیینی فضا رو مرتب و زیبا می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقش ها یا پارچه های بزرگ که برای تزیین دیوارها به کار می رن و می تونن اثر هنری بی نظیری بسازن مثال: Tapestry روی دیوار اتاق خواب به فضا رنگ و عمق می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشم یا خز مصنوعی که به عنوان پوشش برای مبلمان یا روی زمین استفاده می شه و به فضا حس نرمی و گرما می ده مثال: Faux furهایی که روی صندلی ها گذاشته می شه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آذین های کوچک تزیینی که معمولاً برای جشن ها یا فصول خاص استفاده می شن، مثل تزئینات کریسمس مثال: Ornamentهای شیشه ای روی درخت کریسمس زیبایی خاصی به فض ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قالیچه ها یا فرش های کوچک که به فضای اتاق ها زیبایی و راحتی می بخشن مثال: Rugهای دکوری روی زمین اتاق نشیمن باعث می شن فضای منزل گرم تر و دلپذیرتر بشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبدهای تزیینی که برای سازماندهی وسایل یا به عنوان قطعه دکوری در فضاهای مختلف استفاده می شن مثال: Baskets حصیری برای نگهداری وسایل داخل اتاق خواب جلوه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تزئینات کریستالی که در اشکال مختلفی مثل گوی های کریستالی یا چراغ های کریستالی موجود هستن مثال: Crystal decorهای روی میز ناهارخوری به فضای خانه شکوه و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوسترهای آویز که معمولاً برای روشنایی و همچنین تزیین فضای داخلی به کار می رن مثال: Chandelier بزرگ در سالن پذیرایی باعث ایجاد فضایی مجلل و شیک می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رَک یا قفسه ای که برای آویزان کردن حوله ها در دستشویی یا حمام استفاده می شه مثال: Towel rack فلزی در کنار وان حمام نظم بیشتری به فضای شما می ده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرده دوش که برای محافظت از پاشیدن آب در هنگام دوش گرفتن به کار می ره مثال: Shower curtain با طرح های زیبا جلوه ای خاص به فضای حمام می ده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرچه توالت که برای تمیز کردن کاسه توالت استفاده می شه مثال: Toilet brush با طراحی زیبا علاوه بر کاربردی بودن، به دکور دستشویی هم زیبایی می بخشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه پمپ مایع صابون که به صورت اتوماتیک یا دستی برای استفاده در دستشویی نصب می شه مثال: Soap dispenser شیشه ای باعث می شه که مایع صابون به طور مرتب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جای دستمال توالت که در آن رول دستمال توالت قرار می گیره مثال: Toilet paper holder دیواری دسترسی راحت به دستمال توالت رو فراهم می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پادری حمام که بعد از دوش گرفتن برای جلوگیری از لغزندگی و جذب آب روی زمین قرار می گیره مثال: Bath mat نرم و ضدلغزش بعد از دوش گرفتن راحتی و ایمنی بیشت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آینه صفحه ی صیقلی که تصویر افراد یا اشیاء را بازتاب می دهد. مثال: He looked at himself in the mirror. او خودش را در آینه نگاه کرد. مشتقات: اسم: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبد زباله که برای نگهداری زباله های کوچک مثل دستمال های کاغذی یا بسته های کوچک استفاده می شه مثال: Waste bin شیک و کوچک در کنار توالت به راحتی قابل د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جای مسواک که برای نگهداری مسواک ها و خمیر دندان در دستشویی استفاده می شه مثال: Toothbrush holder چینی طرح دار به فضای دستشویی ظاهری مرتب می بخشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفسه ای برای نگهداری وسایل حمام مثل شامپو، صابون و لوازم بهداشتی مثال: Shower shelf شیشه ای در گوشه دوش، فضای دستشویی رو مرتب و سازماندهی می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک ساز صفحه کلید دار که از 88 کلید تشکیل شده و در موسیقی کلاسیک و مدرن به طور گسترده استفاده می شود. مثال: Piano در کنار پیانوهای بزرگ، نقش مهمی در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک ساز زهی که می تواند به صورت آکوستیک یا برقی باشد و با کشیدن یا زدن رشته ها نواخته می شود. مثال: Guitar کلاسیک برای سبک های مختلف موسیقی از جمله ر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک ساز ضربی که معمولاً با دستان یا چوب ها نواخته می شود و در گروه های موسیقی برای تنظیم ریتم به کار می رود. مثال: Drums در گروه های موسیقی راک و جاز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک ساز زهی که با کمان نواخته می شود و در ارکسترها و اجرای های موسیقی کلاسیک استفاده می شود. مثال: Violin به خاطر صدای بلند و برجسته ای که دارد، نقش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک ساز بادی برنجی که صدای بلندی دارد و معمولاً در موسیقی کلاسیک، جاز و نظامی به کار می رود. مثال: Trumpet در گروه های موسیقی جاز با صدای شفاف خود، ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک ساز بادی چوبی که صدای ملایم و بلندی دارد و در ارکسترهای کلاسیک و موسیقی سولوی محافل اجرا می شود. مثال: Flute در بسیاری از اجراهای ارکستر، برای ای ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک ساز بادی برنجی است که در موسیقی جاز، کلاسیک و پاپ به کار می رود و صدایی گرم و نرم دارد. مثال: Saxophone با صدای غنی و احساسی خود، در گروه های موس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک ساز زهی با فریم مثلثی که با انگشتان یا ناخن ها نواخته می شود و در موسیقی کلاسیک و مجلسی به کار می رود. مثال: Harp در موسیقی کلاسیک به ویژه در کنس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک ساز زهی بزرگ تر از ویولن که با کمان نواخته می شود و صدای عمیق و گرم دارد. مثال: Cello در موسیقی کلاسیک برای ایجاد ابعاد عاطفی و احساسی بیشتر استف ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک ساز الکترونیکی که از کلیدهای مشابه پیانو ساخته شده و در انواع سبک های موسیقی مدرن و پاپ به کار می رود. مثال: Keyboard با صدای متنوع و گسترده ای ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وسیله ای کوچک که روی دسته ی گیتار بسته می شه تا ارتفاع نت ها رو بالا ببره بدون تغییر آکورد. مثال: برای اجرای آهنگ در گام بالاتر بدون تغییر فرم انگشت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صمغی خشک شده که نوازنده های ویولن، ویولا و چلو روی آرشه می زنن تا اصطکاک لازم برای تولید صدا ایجاد شه. مثال: اگر صدای ویولن ضعیفه، احتمالاً رزین روی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استوانه ای فلزی یا شیشه ای که نوازندگان گیتار بلوز یا لاپ استیل ازش استفاده می کنن تا افکت "سر خوردن" بین نُت ها ایجاد کنن. مثال: با استفاده از اسلا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وسیله ای برای کاهش حجم صدا یا تغییر تُن ساز، مخصوصاً در سازهای بادی برنجی یا ویولن. مثال: در اجرای قطعات ملایم تر، نوازنده ترومپت از میوت استفاده می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابزاری برای تعیین و حفظ ضرب آهنگ ثابت در تمرین و اجرا. مثال: تمرین با مترونوم به نوازنده کمک می کنه تا ریتم دقیق تری داشته باشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همزن دستی وقتی می خوای تخم مرغ یا خامه رو بترکونی! صدای قشنگی هم داره موقع هم زدن : ) مثال: She whisked the eggs until they were fluffy. مشتقات: ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وسیله ای کوچک با لبه های رنده ای برای گرفتن پوستِ معطر لیمو، پرتقال یا زنجبیل. مثال: پوست لیمو رو با زستر می گیرن تا عطرش به کیک منتقل بشه بدون اینک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابزار برش با تیغه ی تیز و قابل تنظیم که برای اسلایس کردن سریع و یکنواخت سبزیجات به کار می ره. مثال: وقتی می خوای پیاز یا سیب زمینی خیلی نازک و دقیق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیگ چدنی با درپوش سنگین که برای پخت آهسته، نان پزی و خورشت ها عالیه. مثال: برای پخت خوراک های طولانی مدت مثل استیوی گوشت، داچ آون انتخاب حرفه ای هاس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخلوط کن دستی که مستقیم داخل قابلمه یا ظرف غذا استفاده می شه. مثال: برای پوره کردن سوپ یا درست کردن سس بدون نیاز به انتقال مواد، از ایمرشن بلندِر اس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیسه ای انعطاف پذیر برای ریختن خمیر، خامه یا کرم به شکل دقیق و تزئینی روی کیک یا شیرینی. مثال: برای نوشتن یا گل زدن با خامه روی کیک تولد، از پایپینگ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کف گیر باریک با تیغه ی خمیده که برای پخش یکنواخت خامه یا گاناش روی سطح کیک ها استفاده می شه. مثال: برای صاف کردن روی کیک بدون تماس مستقیم دست، آفسِت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفحه ای نچسب و مقاوم در برابر حرارت، مخصوص پهن کردن خمیر یا پخت بدون نیاز به کاغذ روغنی. مثال: شیرینی های ماکارون یا بیسکوییت روی سیلیکون مَت دقیق ت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابزاری با تیغه ی صاف فلزی که برای صاف کردن کناره های کیک، برش خمیر یا تمیزکاری سطح کار استفاده می شه. مثال: شیرینی پزهای حرفه ای با بنچ اسکریپر خمیر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توری فلزی برای سرد کردن کیک و شیرینی پس از پخت، تا تهویه و جلوگیری از خیسی زیرشون فراهم شه. مثال: اگه کوکی هات رو مستقیم روی سینی بذاری خمیر می شن، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترازوهای دیجیتال یا فنردار مخصوص وزن کردن میوه و سبزی به صورت خرده فروشی. مثال: روی ترازو عدد رو ببین و بعد همون قدر سیب بردار.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جعبه های چوبی یا پلاستیکی بزرگ برای حمل ونقل و نگهداری میوه ها به صورت عمده. مثال: برای صادرات پرتقال از کریت های تهویه دار استفاده می کنن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میوه های ناقص، لک دار یا آسیب دیده که جدا می شن و معمولاً برای آب گیری یا فروش با تخفیف استفاده می شن. مثال: این سیب ها کال هستن ولی اینایی که تو سب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محفظه یا اتاقک هایی با کنترل دما و گاز اتیلن برای رسیدن کنترل شده ی میوه ها مثل موز یا انبه. مثال: موزهایی که تازه از کشتی اومدن، باید چند روز تو ری ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرف های پلاستیکی شفاف و دردار که برای بسته بندی میوه های کوچک مثل توت فرنگی یا بلوبری استفاده می شن. مثال: میوه های حساس مثل تمشک همیشه توی کلم شل ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جعبه ی مخصوص جمع آوری کرایه در اتوبوس ها یا وسایل نقلیه عمومی، معمولاً کنار راننده. مثال: اگه کارت نداری، باید پول نقد رو تو Farebox بندازی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیت چرخشی یا دروازه ی ورودی ای که فقط یک نفر در هر بار می تونه ازش عبور کنه و اغلب برای کنترل بلیت استفاده می شه. مثال: قبل از سوار شدن مترو، باید ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقشه ای گرافیکی از خطوط، ایستگاه ها و مسیرهای حمل ونقل عمومی مثل مترو، اتوبوس یا تراموا. مثال: قبل از اینکه خط عوض کنی، یه نگاه به Transit map بنداز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمان بین ورود دو وسیله ی نقلیه ی پشت سر هم در یک خط؛ شاخصی برای سنجش فرکانس حرکت. مثال: تو ساعات اوج، Headway خط ۱ مترو کمتر از ۳ دقیقه ست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خط کش بلند و صاف با سری عمود که برای کشیدن خط های افقی دقیق روی کاغذ طراحی استفاده می شه. مثال: تو طراحی دستی پلان، T - square همیشه کنار تخته طراحی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتوبوسی با کف پایین که ورود و خروج رو برای سالمندان، ویلچرنشین ها و کالسکه راحت می کنه. مثال: توی مسیرهای شهری جدید، بیشتر Low - floor bus استفاده م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خط کش مخصوص طراحی با مقیاس های مختلف ( مثل ۱:۵۰ یا ۱:۱۰۰ ) برای خواندن یا رسم پلان و نما. مثال: وقتی نقشه ۱:۱۰۰ طراحی می کنی، اندازه ها رو با scale ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاغذ نیمه شفاف با بافتی نرم که برای طراحی دستی، شیت کشی و اتودهای معماری استفاده می شه. مثال: واسه لایه لایه کشیدن ایده ها و ترکیبشون، Vellum گزینه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمای برشی از ساختمان که فضای داخلی و ساختار درونی رو نشون می ده. مثال: توی دیتیل کشی، سِکشن اهمیت زیادی داره چون نشون می ده دیوار چطور ساخته شده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمای سه بعدی بدون پرسپکتیو که اندازه ها در اون حفظ می شن، برای نمایش فنی حجم ها. مثال: برای ارائه ی مفهومی پروژه، اکسانومتریک جذاب تر از پلان ساده س ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدل های ریاضی که به طور شبیه سازی شده به مغز انسان برای شناسایی الگوها و تصمیم گیری ها طراحی می شن مثال: شبکه های عصبی، که به اون ها neural network م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرمجموعه ای از یادگیری ماشینی که از شبکه های عصبی پیچیده برای تحلیل داده های بزرگ استفاده می کنه مثال: deep learning از تکنیک هایی استفاده می کنه که ...

پیشنهاد
٠

Natural language processing ( NLP ) رشته ای از هوش مصنوعی که هدفش تجزیه و تحلیل و پردازش زبان های انسانی به کامپیوتر است مثال: تکنولوژی NLP به نرم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روش یادگیری ماشین که در اون یک مدل از محیطش بازخورد می گیره و بر اساس اون تصمیمات بهتری می گیره مثال: یکی از کاربردهای معروف reinforcement learning، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرمجموعه ای از هوش مصنوعی که هدفش آموزش کامپیوتر برای شناسایی و تجزیه و تحلیل تصاویر و ویدیوهاست مثال: با استفاده از computer vision، خودروهای خودرا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش داوری یا خطاهایی که در مدل های هوش مصنوعی به دلیل داده های نامتعادل یا الگوریتم های غیرمنصفانه به وجود میاد مثال: AI bias می تونه منجر به تصمیمات ...

پیشنهاد
٠

Generative adversarial network ( GAN ) یک مدل یادگیری ماشینی شامل دو شبکه عصبی که به طور هم زمان رقابت می کنند: یکی برای تولید داده های جدید و دیگری ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیستم هایی که بدون نیاز به دخالت انسان، می تونند به طور خودکار عمل کنند مثال: خودروهای خودران یکی از مشهورترین انواع autonomous systems هستند که بدون ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Explainable AI ( XAI ) شاخه ای از هوش مصنوعی که به دنبال ساخت مدل هایی است که تصمیمات شان برای انسان ها قابل فهم و شفاف باشه مثال: در سیستم های پزش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک رویکرد در هوش مصنوعی که از رفتار جمعی گروه هایی از موجودات ( مثل زنبورها یا مورچه ها ) برای حل مسائل پیچیده استفاده می کنه مثال: در بهینه سازی الگ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترن هوایی؛ وسیله ای که با سرعت و مسیرهای پیچ درپیچ، تجربه ای هیجان انگیز و گاهی ترسناک برای سرنشینان ایجاد می کنه مثال: وقتی توی roller coaster می شی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرخ و فلک؛ وسیله ای بلند که با سبدهای گردان، افراد رو به ارتفاعات می بره و منظره ای وسیع از شهربازی یا شهر رو نشون می ده مثال: از بالا روی ferris whe ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماشین های کوبنده؛ ماشین هایی که در یه زمین محدود حرکت می کنن و افراد می تونن با هم تصادف کنن بدون اینکه آسیب ببینن مثال: توی bumper cars خیلی خوش می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چرخ و فلک؛ سوار شدن بر اسب ها یا دیگر حیوانات در یک چرخان که معمولاً با نورهای رنگی تزئین شده مثال: بچه ها همیشه عاشق riding carousel هستن چون احساس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبشار چوبی؛ یک نوع سرسره آبی که در یک مسیر چوبی با شیب های تند به سمت پایین حرکت می کنه مثال: وقتی از log flume پایین می اید، آب روی شما می ریزه و یه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برج سقوط آزاد؛ وسیله ای که افراد رو تا ارتفاع زیادی می بره و سپس به سرعت به پایین سقوط می کنه مثال: drop tower یکی از هیجان انگیزترین وسایل شهربازی ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وسیلۀ چرخشی با حرکت های نامنظم؛ وسیله ای که در آن سواری ها با سرعت در حال چرخش و حرکت در جهات مختلف هستن مثال: توی tilt - a - whirl همیشه نمی دونی کج ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشتی دزدان دریایی؛ وسیله ای که شبیه به کشتی دزدان دریایی است و افراد در آن به طور تناوبی بالا و پایین می روند مثال: توی pirate ship می ری بالا و بعد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانه سرگرمی؛ یک ساختمان با مسیری پیچ درپیچ که با آینه ها، رنگ ها و افکت های بصری سرگرم کننده طراحی شده مثال: وقتی وارد funhouse می شی، به خاطر آینه ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چتر هوایی؛ وسیله ای که شما رو به ارتفاع زیادی می بره و سپس با یک طناب به حالت پرواز در می آرید مثال: sky coaster یکی از ترسناک ترین وسایل شهربازی است ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنگ اکریلیک؛ رنگی که در آب حل می شود و سریع خشک می شود و به خاطر تنوع و قابلیت استفاده در سطوح مختلف محبوب است مثال: رنگ های اکریلیک به خاطر رنگ های ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبرنگ؛ رنگی که از رنگدانه های حل شده در آب درست می شود و معمولاً برای ایجاد لایه های نرم و ملایم استفاده می شود مثال: آبرنگ ها برای خلق تصاویری با رن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوم؛ سطحی که برای نقاشی استفاده می شود و معمولاً از پارچه ای محکم تهیه می شود مثال: نقاشی روی canvas با استفاده از رنگ های روغنی به شما امکان ایجاد ج ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

زغال چوب؛ ماده ای است که به طور معمول برای ایجاد سایه ها و خطوط تیره در نقاشی ها استفاده می شود مثال: در کارهای پرتره، charcoal برای ایجاد عمق و سایه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاستل؛ ابزار نقاشی ای که می تواند به صورت خشک یا روغنی باشد و برای ایجاد رنگ های نرم و شفاف روی کاغذ یا بوم استفاده می شود مثال: پاستل ها در نقاشی ها ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنگ های روغنی؛ رنگ هایی که برای خشک شدن به زمان بیشتری نیاز دارند و معمولاً برای ایجاد لایه های غنی و درخشان استفاده می شوند مثال: رنگ های روغنی به ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پالت؛ سطحی که نقاش ها رنگ های مختلف را روی آن می چینند تا برای نقاشی استفاده کنند مثال: پالت یک ابزار اساسی برای مخلوط کردن رنگ هاست که به نقاش کمک م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلم مو؛ ابزار نقاشی که برای کشیدن خطوط، رنگ آمیزی و ایجاد بافت های مختلف در نقاشی به کار می رود مثال: انتخاب نوع قلم مو برای هر سبک نقاشی اهمیت زیادی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایه بوم؛ وسیله ای که نقاشی را بر روی آن قرار می دهند تا راحت تر بتوانند روی بوم کار کنند مثال: پایه بوم باعث می شود نقاش در هر زاویه ای که بخواهد بت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گسسو؛ ماده ای که به عنوان پایه برای بوم های نقاشی استفاده می شود و سطح آن را صاف و آماده نقاشی می کند مثال: قبل از شروع نقاشی با رنگ های روغنی، معمول ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوهر؛ مایع رنگی که برای نوشتن یا کشیدن خطوط دقیق به ویژه در نقاشی های خطی یا طراحی استفاده می شود مثال: در طراحی های سیاه و سفید، استفاده از جوهر می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلیزینگ؛ تکنیک رنگ آمیزی با لایه های نازک رنگ شفاف که روی رنگ های خشک شده قبلی اعمال می شود تا عمق و رنگ های روشن تری ایجاد کند مثال: در رنگ سازی با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرسازی؛ تکنیک ابتدایی در نقاشی که هنرمند ابتدا بوم را با یک لایه رنگ پایه ای پوشش می دهد تا زمینه ای برای رنگ های بعدی فراهم کند مثال: زیرسازی معمول ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنگ زنی؛ تکنیک استفاده از رنگ غلیظ و ضخیم که به طور مستقیم روی بوم به صورت برجسته اعمال می شود، به طوری که بافت های ضخیم و برجسته ایجاد کند مثال: نقا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محوکاری؛ تکنیک نقاشی که در آن لبه های تیز و واضح از بین می روند و رنگ ها به طور نرم و محو با هم ترکیب می شوند مثال: لئوناردو داوینچی در نقاشی "مونالی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقاشی سیاه قلم؛ تکنیک بازی با نور و سایه ها برای ایجاد عمق و حجم در نقاشی، که به طور خاص در دوران باروک محبوب بوده مثال: در نقاشی های کاراواجیو، استف ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلم مو خشک؛ تکنیکی که در آن قلم مو تقریباً خشک است و برای کشیدن خطوط برجسته و بافت های نمایشی از آن استفاده می شود مثال: برای ایجاد بافت های چوبی یا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موزاییک؛ تکنیکی که در آن قطعات کوچکی از مواد مختلف مانند سنگ، شیشه یا سرامیک به طور منظم کنار هم قرار می گیرند تا تصویری یا الگو ایجاد کنند مثال: موز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقطه گذاری؛ تکنیک نقاشی که در آن از نقاط کوچک و متراکم برای ایجاد سایه ها و اثرات بصری استفاده می شود مثال: در طراحی های سیاه و سفید، نقطه گذاری می ت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوارنگاره؛ تکنیک نقاشی روی دیوار یا سقف با رنگ های معدنی که قبل از خشک شدن گچ دیوار روی آن اعمال می شود مثال: نقاشی های سقف کلیسای سیستین در واتیکان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقاشی با چاقو پالت؛ تکنیک نقاشی که در آن به جای قلم مو، از یک چاقوی پالت برای اعمال رنگ ها به بوم استفاده می شود مثال: نقاشی با چاقو پالت به هنرمند ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوشی پزشکی؛ وسیله ای که پزشکان برای شنیدن صداهای داخلی بدن، مانند ضربان قلب یا تنفس، از آن استفاده می کنند مثال: گوشی پزشکی یکی از اولین ابزارهایی اس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فشارسنج؛ وسیله ای برای اندازه گیری فشار خون در بدن مثال: فشارسنج ها در کلینیک ها برای اندازه گیری فشار خون بیماران و تشخیص فشار خون بالا یا پایین است ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تب سنج؛ وسیله ای برای اندازه گیری دمای بدن مثال: تب سنج ها یکی از ابزارهای اساسی برای تشخیص بیماری هایی مانند آنفولانزا هستند که با تب همراه هستند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتو اسکوپ؛ ابزاری برای مشاهده گوش، مجاری گوش، و پرده گوش مثال: پزشکان از اتو اسکوپ برای تشخیص عفونت های گوش یا آسیب به پرده گوش استفاده می کنند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاقوی جراحی؛ ابزار تیز و دقیق که در طی عمل های جراحی برای برش های کوچک و دقیق به کار می رود مثال: چاقوی جراحی در عمل های مختلف، از جمله جراحی های زیب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیچی جراحی؛ ابزاری با تیغه های خاص که برای برش بافت های مختلف در طی جراحی استفاده می شود مثال: قیچی جراحی برای برش دقیق بافت ها و نسوج در جراحی های م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دسته چاقوی جراحی؛ قسمتی که چاقوی جراحی به آن متصل می شود و پزشک از آن برای گرفتن و استفاده از تیغه چاقو استفاده می کند مثال: دسته چاقوی جراحی به طور ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باند؛ وسیله ای برای پوشش زخم ها و محافظت از آنها در برابر آلودگی و فشار مثال: باندها برای جلوگیری از عفونت و تسریع فرآیند بهبود در زخم ها استفاده می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوزن؛ ابزاری تیز که برای تزریق دارو یا نمونه برداری خون از آن استفاده می شود مثال: سوزن ها برای تزریق دارو به عضلات، وریدها یا زیر پوست استفاده می شو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرنگ؛ ابزاری برای تزریق مایعات، داروها یا کشیدن خون از بدن مثال: سرنگ ها برای تزریق واکسن ها یا داروهای دیگر استفاده می شوند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دفیبریلاتور؛ دستگاهی که برای درمان ایست قلبی و بازگرداندن ریتم طبیعی قلب با استفاده از شوک الکتریکی به کار می رود مثال: دفیبریلاتور در اورژانس ها و ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاتتر وریدی؛ لوله ای که در ورید قرار داده می شود تا دارو یا مایعات به بدن وارد شود مثال: کاتتر وریدی در بیمارستان ها برای تجویز مایعات یا دارو به بیم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلوکومتر؛ دستگاهی که برای اندازه گیری سطح قند خون بیماران مبتلا به دیابت استفاده می شود مثال: گلوکومترها برای بررسی سطح قند خون و مدیریت بیماری دیابت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آندوسکوپ؛ وسیله ای که برای مشاهده داخل بدن ( مانند معده، روده یا حنجره ) از طریق یک لوله باریک و انعطاف پذیر با دوربین به کار می رود مثال: آندوسکوپ ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه ام آر آی؛ دستگاهی برای تصویربرداری از داخل بدن با استفاده از میدان مغناطیسی و امواج رادیویی مثال: دستگاه های MRI برای تشخیص بیماری ها و آسیب ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماسک سی پی آر؛ وسیله ای که برای کمک به احیای قلبی - ریوی ( CPR ) و تنفس مصنوعی به کار می رود مثال: ماسک سی پی آر برای جلوگیری از تماس مستقیم با دهان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه اشعه ایکس؛ دستگاهی که برای تصویربرداری از استخوان ها و بافت های داخلی بدن با استفاده از اشعه ایکس به کار می رود مثال: دستگاه های اشعه ایکس برا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جعبه بخیه؛ ابزارهایی برای انجام بخیه روی زخم ها و جراحات در طی درمان های جراحی یا اورژانسی مثال: جعبه بخیه شامل سوزن، نخ، و ابزارهای مربوط به بخیه اس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلاسک؛ ظرف شیشه ای با گردن باریک که معمولاً برای گرم کردن مایعات یا انجام واکنش های شیمیایی استفاده می شود. مثال: فلاسک ها برای واکنش های گرماده در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوله آزمایش؛ لوله ای بلند و باریک که برای انجام آزمایش های شیمیایی کوچک و مشاهده واکنش ها استفاده می شود. مثال: لوله های آزمایش در آزمایش های شیمی ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیپت؛ ابزاری برای اندازه گیری دقیق حجم مایعات و انتقال آن ها به دیگر ظروف. مثال: پیپت ها برای اندازه گیری دقیق محلول ها و انتقال حجم های خاص از مایع ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بشر؛ ظرفی با دهانه گشاد که برای مخلوط کردن، گرم کردن، و اندازه گیری حجم مایعات استفاده می شود. مثال: بیکرها در آزمایشگاه ها برای تهیه محلول ها یا وا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بورت؛ لوله ای باریک که برای اندازه گیری دقیق حجم مایعات در آزمایش های تیتراسیون استفاده می شود. مثال: بورت ها برای اندازه گیری دقیق حجم واکنشگر در ت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیترا تور؛ وسیله ای برای اندازه گیری حجم دقیق محلول ها در آزمایش های تیتراسیون. مثال: تیترا تور به شیمیدان ها کمک می کند تا واکنش های شیمیایی را با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلاسک مخروطی؛ ظرفی شیشه ای با دهانه باریک که معمولاً برای مخلوط کردن محلول ها و انجام واکنش های شیمیایی استفاده می شود. مثال: فلاسک های مخروطی به دل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیشه ساعت؛ صفحه شیشه ای که برای پوشاندن ظروف آزمایش یا نگهداری مواد جامد به کار می رود. مثال: شیشه های ساعت برای جلوگیری از تبخیر مایعات و یا برای ن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرف تبخیر؛ ظرفی مسطح و شیشه ای که برای تبخیر محلول ها و حذف حلال ها از نمونه ها استفاده می شود. مثال: ظرف های تبخیر برای جداسازی مواد جامد از محلول ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوره؛ ظرف کوچکی که برای گرم کردن نمونه های شیمیایی تا دماهای بالا، مخصوصاً در واکنش های ترکیب یا تجزیه استفاده می شود. مثال: کوره ها برای انجام واکن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیف؛ وسیله ای که برای انتقال مایعات یا مواد جامد به ظروف دیگر، به ویژه هنگام فیلتر کردن، استفاده می شود. مثال: قیف ها در آزمایشگاه برای هدایت مایعات ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوبنده و هاون؛ ابزاری که برای خرد کردن و آسیاب کردن مواد جامد به کار می رود. مثال: هاون و کوبنده برای خرد کردن مواد جامد، مانند پودر کردن کریستال ها ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفحه گرم کن؛ وسیله ای که برای گرم کردن محلول ها یا مواد در آزمایشگاه به کار می رود. مثال: صفحه های گرم کن در آزمایشگاه های شیمی برای گرم کردن محلول ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ بونزن؛ وسیله ای که برای تولید شعله های دمای بالا جهت گرم کردن یا سوزاندن مواد شیمیایی استفاده می شود. مثال: شعله افزار بونسن برای انجام واکنش ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشک کن؛ وسیله ای که برای نگهداری مواد حساس به رطوبت و خشک کردن نمونه ها استفاده می شود. مثال: در آزمایشگاه های شیمی، خشک کن ها برای حفظ نمونه های شی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترمومتر؛ ابزاری که برای اندازه گیری دما در آزمایشگاه های شیمی استفاده می شود. مثال: ترمومترها در آزمایشگاه های شیمی برای نظارت بر دمای واکنش های شیم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متر pH؛ دستگاهی که برای اندازه گیری میزان اسیدیته یا بازی بودن یک محلول استفاده می شود. مثال: متر pH برای تعیین دقیق میزان اسیدیته محلول ها، که در ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرنگ؛ ابزاری برای اندازه گیری و انتقال دقیق مایعات یا گازها به حجم های مشخص. مثال: سرنگ ها در آزمایشگاه های شیمی برای برداشتن مقدار دقیقی از مایعات ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میله شیشه ای؛ وسیله ای شیشه ای که برای هم زدن محلول ها یا انتقال مواد در آزمایشگاه به کار می رود. مثال: میله شیشه ای برای هم زدن دقیق محلول ها و جلو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوشش گرم کننده؛ دستگاهی برای گرم کردن ظرف های آزمایشگاهی به ویژه در مواقعی که نیاز به حرارت یکنواخت باشد. مثال: پوشش های گرم کننده برای گرم کردن ظرو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستکش حرارتی؛ دستکشی برای محافظت از دستان در برابر دمای بالا هنگام دست زدن به ظروف داغ. مثال: دستکش های حرارتی در آزمایشگاه ها برای جلوگیری از سوختگ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه تقطیر؛ مجموعه ای از لوله ها و ظروف که برای جداسازی مایعات بر اساس تفاوت در نقطه جوش آن ها به کار می رود. مثال: دستگاه های تقطیر برای خالص ساز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پمپ خلا؛ دستگاهی که برای ایجاد فشار منفی در سیستم ها به منظور انجام فرایندهای شیمیایی در شرایط خلا استفاده می شود. مثال: پمپ های خلا در آزمایشگاه ها ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فر آزمایشگاهی؛ وسیله ای برای گرم کردن یا خشک کردن مواد در دمای کنترل شده. مثال: فرهای آزمایشگاهی برای خشک کردن نمونه ها یا انجام فرآیندهای حرارتی در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستون کروماتوگرافی؛ ابزاری برای جداسازی ترکیبات شیمیایی از یکدیگر در فرایند کروماتوگرافی. مثال: ستون های کروماتوگرافی برای جداسازی ترکیبات شیمیایی در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیره بیکر شیشه ای؛ وسیله ای برای جابه جایی یا نگه داشتن بیکرهای شیشه ای داغ یا حاوی مایعات خطرناک. مثال: گیره های بیکر شیشه ای برای محافظت از دست ها ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوله جمع آوری گاز؛ لوله ای برای جمع آوری و ذخیره سازی گازهایی که در طول یک واکنش شیمیایی تولید می شوند. مثال: لوله های جمع آوری گاز برای جمع آوری گا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جاذب رطوبت؛ ماده ای که برای جذب رطوبت از هوا یا مواد دیگر استفاده می شود. مثال: جاذب های رطوبت برای حفظ نمونه ها در برابر جذب رطوبت و جلوگیری از تغی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حمام آب؛ وسیله ای که برای گرم کردن یکنواخت ظروف آزمایشگاهی در دمای ثابت استفاده می شود. مثال: حمام های آب برای گرم کردن محتویات ظرف های شیشه ای به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه نقطه ذوب؛ وسیله ای برای تعیین نقطه ذوب مواد جامد. مثال: دستگاه های نقطه ذوب برای اندازه گیری دقیق نقطه ذوب ترکیبات شیمیایی و شناسایی آن ها به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سانتریفیوژ؛ دستگاهی که برای جداسازی مواد از یکدیگر با استفاده از نیروی گریز از مرکز به کار می رود. مثال: سانتریفیوژها در آزمایشگاه های شیمی برای جدا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هود آزمایشگاهی؛ دستگاهی که برای دفع بخارات سمی یا مضر به کار می رود و به سلامت شیمیدان کمک می کند. مثال: هودهای آزمایشگاهی برای جلوگیری از استنشاق ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترازو آزمایشگاهی؛ دستگاهی که برای اندازه گیری دقیق جرم نمونه ها در آزمایشگاه ها استفاده می شود. مثال: ترازوی آزمایشگاهی برای وزن کردن مواد با دقت با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انکاستیک؛ تکنیک نقاشی با موم های ذوب شده و رنگ های معدنی که روی سطح گرم به طور مستقیم اعمال می شوند مثال: انکاستیک یکی از قدیمی ترین تکنیک های نقاشی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فیکساتیو؛ اسپری ای که بعد از پایان نقاشی برای حفظ رنگ ها و جلوگیری از پاک شدن آن ها استفاده می شود مثال: بعد از اتمام نقاشی با پاستل، یک لایه فیکساتی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجموعه رنگ هایی که در یک پروژه گرافیکی به صورت هماهنگ استفاده می شن مثال: یه color palette گرم حس صمیمیت و انرژی منتقل می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصاویر مبتنی بر معادلات ریاضی که بدون افت کیفیت بزرگ نمایی می شن مثال: لوگوها معمولاً به صورت vector طراحی می شن تا در هر سایزی کیفیت داشته باشن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصاویر پیکسلی مثل عکس ها که با افزایش سایز کیفیتشون کاهش پیدا می کنه مثال: فایل های JPEG و PNG از نوع raster هستن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میزان شفافیت یا کدری یک عنصر در طراحی مثال: کاهش opacity پس زمینه باعث تمرکز بیشتر روی محتوای اصلی می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قوانین و تعاملاتی که رفتار بازیکن رو هدایت می کنن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طراحی مرحله ها و محیط بازی برای ایجاد چالش، ریتم و کشف مثال: level design خوب بازیکن رو بدون خستگی به جلو هدایت می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Non - playable character ( NPC ) شخصیت هایی در بازی که بازیکن کنترلشون نمی کنه ولی در روایت یا گیم پلی نقش دارن مثال: NPC فروشنده تو بازی آیتم می ف ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توانایی بازی در جذاب بودن حتی بعد از چند بار تمام شدن مثال: پایان های چندگانه باعث می شن replayability بازی بالا بره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدتی که بعد از استفاده از یک مهارت باید صبر کرد تا دوباره قابل استفاده باشه مثال: این طلسم قدرتمنده ولی cooldown بالایی داره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منطقه ای نامرئی که برخوردها ( مثل گلوله یا مشت ) بر اساس اون سنجیده می شن مثال: اگه hitbox دقیق نباشه، بازیکن از اصابت گلوله عصبانی می شه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

HUD ( Heads - Up Display ) نمایشگر روی صفحه که اطلاعاتی مثل سلامتی، مهمات یا نقشه رو نشون می ده مثال: HUD باید ساده باشه تا جلوی دید بازیکن رو نگیر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سکانسی سینمایی درون بازی که روایت رو بدون دخالت بازیکن پیش می بره مثال: پایان بازی با یه cutscene احساسی تموم می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مأموریت یا وظیفه ای که بازیکن باید انجام بده، معمولاً همراه با پاداش مثال: questهای فرعی به غنای دنیای بازی کمک می کنن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشیایی که بازیکن بعد از شکست دشمن یا اتمام مرحله به دست میاره مثال: هر بار که دشمنو شکست می دی، loot تصادفی دریافت می کنی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بخشی از موسیقی که به صورت تکراری پخش می شه و ساختار آهنگ رو شکل می ده مثال: یه loop درام خوب می تونه پایه ی کل آهنگ باشه.

پیشنهاد
٠

DAW Digital Audio Workstation – نرم افزارهایی مثل FL Studio یا Ableton Live که برای ضبط، ویرایش و تولید موسیقی استفاده می شن مثال: بیشتر آهنگ سازهای ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدایی که با سینتی سایزر تولید می شه، اغلب غیرطبیعی یا الکترونیک مثال: سبک های مثل سینث ویو بدون synth اصلاً معنا ندارن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

BPM Beats Per Minute – سرعت موسیقی رو نشون می ده مثال: آهنگ های ترنس معمولاً با BPM بالا ساخته می شن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرآیند تنظیم حجم، پن و افکت های صدای ترک ها برای هماهنگی کلی مثال: اگه mixing خوب نباشه، صداها به جای همکاری، با هم درگیر می شن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرحله نهایی تولید آهنگ که باعث می شه آهنگ برای پخش نهایی آماده و بالانس شده باشه مثال: mastering باعث می شه آهنگ روی همه هدفون ها یکسان و حرفه ای شنی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Equalizer – ابزاری برای تنظیم فرکانس های مختلف صدا مثال: با EQ می تونی فرکانس های پایین نویز رو حذف کنی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افکتی که به صدا حالت محیطی یا فضای خاص می ده، مثل اتاق یا سالن مثال: صدای خواننده با یه Reverb ملایم خیلی دل نشین تر می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاهش فاصله بین بلندترین و ضعیف ترین بخش های صدا برای یکنواخت کردن مثال: بدون compression ممکنه بعضی نت ها زیادی بلند شنیده بشن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکه ای از یک صدای ضبط شده که در ساخت آهنگ استفاده می شه مثال: استفاده از sample صدای ماشین تحریر توی بیت، آهنگ رو خاص کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طرح های تصویری که سکانس های فیلم رو قبل از فیلم برداری نشون می دن مثال: قبل از شروع پروژه، کارگردان یه storyboard کامل طراحی کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بریدن ناگهانی بین دو شات پشت سر هم از یک صحنه برای ایجاد تنش یا زمان پری مثال: توی یوتیوب، jump cut باعث می شه تدوین سریع تر و پرانرژی تر به نظر بیاد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصاویر کمکی که برای پوشش صحنه های اصلی یا انتقال نرم تر استفاده می شن مثال: وقتی راوی صحبت می کرد، از B - roll مناظر استفاده کردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدایی که در دنیای داستان وجود داره و شخصیت ها هم می شنونش مثال: صدای رادیویی که در ماشین پخش می شه یه diegetic soundه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاتی که محل یا فضای صحنه رو معرفی می کنه مثال: با یه establishing shot از آسمان خراش، فهمیدیم داستان تو نیویورکه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زاویه ای که از پشت شانه ی یکی از شخصیت ها، طرف مقابل رو نشون می ده مثال: در صحنه ی بازجویی، از over - the - shoulder استفاده شده بود تا تنش ایجاد بشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توالی سریع از صحنه ها که معمولاً برای نشان دادن گذر زمان یا پیشرفت استفاده می شه مثال: مونتاژ تمرینات قهرمان تو فیلم های ورزشی خیلی الهام بخشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنظیم رنگ های فیلم در مرحله پس تولید برای ایجاد حس خاص یا هماهنگی بصری مثال: با color grading آبی - خاکستری، فضای سرد و غم انگیز به فیلم دادن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حضور کوتاه و غیرمنتظره ی شخص معروف یا کارگردان در فیلم مثال: استن لی همیشه یه cameo بامزه توی فیلم های مارول داشت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوار فرضی بین بیننده و دنیای فیلم؛ وقتی شخصیت مستقیماً با دوربین حرف می زنه، این دیوار شکسته می شه مثال: Deadpool چهارمین دیوار رو می شکنه و با تماش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استارتاپی با ارزش گذاری بیش از یک میلیارد دلار مثال: Airbnb یکی از معروف ترین unicornهای دهه ی گذشته ست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدت زمانی که یک استارتاپ با منابع مالی فعلی می تونه ادامه بده مثال: با این هزینه ها فقط ۴ ماه runway داریم، باید سرمایه گذار پیدا کنیم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرمایه ی اولیه ای که معمولاً از فرشتگان سرمایه گذار یا شتاب دهنده ها جذب می شه مثال: اونا با یه seed funding کوچیک تونستن MVP رو لانچ کنن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نارضایتی ذهنی وقتی بین باورها و رفتارمون تناقض وجود داره مثال: وقتی کسی سیگار می کشه ولی می دونه مضره، دچار cognitive dissonance می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احساس بی لیاقتی، حتی وقتی موفقیت واقعی داریم مثال: با اینکه قبول شد، هنوز فکر می کرد اشتباهی قبولش کردن؛ classic impostor syndrome

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نسبت دادن احساسات یا ضعف های خودمون به دیگران مثال: خودش خیلی می ترسید ولی دائم به بقیه می گفت ترسو، یه جور projection بود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوع پیوند عاطفی که معمولاً در کودکی شکل می گیره و روی روابط آینده اثر می ذاره مثال: سبک دلبستگی ناایمن باعث می شه تو رابطه ها خیلی سریع وابسته بشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توانایی برگشت به حالت پایدار بعد از بحران های احساسی مثال: با اینکه شکست عشقی سختی خورد، خیلی زود دوباره سرپا شد؛ emotional resilience بالایی داشت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روش هایی که برای مدیریت استرس یا احساسات سخت استفاده می کنیم مثال: نوشتن یه coping mechanism سالمه، ولی پرخوری نه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخش کودکی درون ما که هنوز زنده ست و روی تصمیم ها و احساسات اثر می ذاره مثال: اون لحظه که ناراحت شد چون نادیده گرفته شده بود، درواقع inner childش واکن ...

پیشنهاد
٠

SEO ( Search Engine Optimization ) فرآیند بهینه سازی سایت برای جلب ترافیک بیشتر از موتورهای جستجو مثال: برای افزایش بازدید سایت باید SEO رو به خوبی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

CTR ( Click - Through Rate ) نرخ کلیک ها به نسبت نمایش ها در تبلیغات یا ایمیل ها مثال: با تغییر عنوان تبلیغ، CTR افزایش چشم گیری داشت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفحه ای خاص برای هدایت بازدیدکنندگان با هدف تبدیل آن ها به مشتری یا کاربر مثال: برای کمپین های تبلیغاتی، باید یک landing page مخصوص طراحی کنی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نرخ تبدیل بازدیدکنندگان به مشتری یا کاربر واقعی مثال: اگر conversion rate رو بالا ببری، درآمد کسب وکارت بیشتر می شه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزمایش مقایسه ای دو نسخه مختلف برای انتخاب بهترین گزینه مثال: با A/B testing فهمیدند که نسخه جدید ایمیل کارایی بهتری داره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استفاده از افراد با تعداد دنبال کننده زیاد برای تبلیغ برند مثال: از influencer marketing استفاده کرد و فروششون دو برابر شد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمایش تبلیغات به کاربرانی که قبلاً از سایت یا اپلیکیشن بازدید کرده اند مثال: از retargeting استفاده کرد تا کاربران قدیمی دوباره به سایت برگردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیانیه ای که ارزش منحصربه فرد یک محصول یا خدمت رو برای مشتری روشن می کنه مثال: ارزش پیشنهادی این محصول دقیقاً همون چیزی بود که مشتری ها دنبال ش بودن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقسیم بندی بازار به گروه های مختلف بر اساس ویژگی های مشابه مثال: با market segmentation می تونیم استراتژی بازاریابی دقیق تری طراحی کنیم

پیشنهاد
٠

KPIs ( Key Performance Indicators ) شاخص های کلیدی عملکرد که برای ارزیابی موفقیت کسب وکار استفاده می شن مثال: بررسی KPIs نشون داد که سرعت پاسخگویی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدل کسب وکار که بر اساس کمینه سازی هزینه ها و آزمایش سریع ایده ها طراحی می شه مثال: با پیروی از اصول lean startup، اونا خیلی سریع محصولشون رو تست و ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیوه درآمدزایی و ایجاد ارزش در کسب وکار مثال: business model درست و هدفمند باعث می شه که کسب وکار به طور پایدار رشد کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوآوری هایی که بازار رو به طور ریشه ای تغییر می دهند مثال: اختراع گوشی های هوشمند یکی از بزرگ ترین نمونه های disruptive innovation بود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسیر و مراحل مختلفی که مشتری از آشنایی با برند تا خرید طی می کنه مثال: تحلیل دقیق customer journey می تونه به برندها کمک کنه بهتر مشتری ها رو درگیر ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارزش و اعتبار یک برند در ذهن مصرف کنندگان مثال: با گذشت زمان، برند Apple توانسته brand equity خودش رو به طور قابل توجهی افزایش بده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

B2B ( Business to Business ) مدل کسب وکاری که در آن محصولات یا خدمات به کسب وکارهای دیگر فروخته می شه مثال: خدمات نرم افزاری شرکت های بزرگ به عنوان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استفاده از منابع سخت افزاری و نرم افزاری از طریق اینترنت به جای استفاده از منابع محلی مثال: با استفاده از cloud computing می تونید بدون نیاز به سروره ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاخه ای از هوش مصنوعی که سیستم ها رو قادر می سازه تا از داده ها یاد بگیرند و تصمیم بگیرند مثال: با استفاده از machine learning می تونید پیش بینی دقیق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجموعه های بزرگ و پیچیده داده هایی که از تجزیه وتحلیل آن ها می توان به اطلاعات مفیدی دست یافت مثال: با استفاده از big data، شرکت ها می تونن رفتار مشت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیستم توزیع شده برای ذخیره سازی داده ها که به صورت غیرمتمرکز و امن عمل می کنه مثال: فناوری blockchain به شما این امکان رو می ده که بدون نیاز به واسطه ...

پیشنهاد
٠

API ( Application Programming Interface ) واسطه ای که به نرم افزارها اجازه می ده تا با هم ارتباط برقرار کنن مثال: API ها امکان اتصال سیستم ها و اپل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشی برای مدیریت پروژه ها که تأکید بر توسعه تدریجی و تعامل مداوم با مشتری داره مثال: تیم توسعه با روش agile سرعت بیشتری در انجام پروژه ها پیدا کرد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

IoT ( Internet of Things ) اتصال اشیاء و دستگاه ها به اینترنت برای تبادل داده ها و انجام خودکار وظایف مثال: IoT این امکان رو فراهم کرده که می تونید ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرآیند ترکیب توسعه نرم افزار و عملیات IT برای افزایش همکاری و کارایی مثال: با پیاده سازی DevOps، تیم ها توانستند به طور سریع تر نرم افزارهای جدید رو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حفاظت از سیستم ها و داده ها در برابر تهدیدات سایبری مثال: با توجه به تهدیدات روزافزون، امنیت سایبری ( cybersecurity ) برای سازمان ها حیاتی شده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میزان دیده شدن محتوا بدون استفاده از تبلیغات پولی مثال: تلاش کرد تا با محتوای خوب organic reach رو بالا ببره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نرخ تعامل کاربران با محتوای منتشرشده در شبکه های اجتماعی مثال: افزایش engagement rate نشون می ده که مخاطب ها با محتوای شما درگیر می شن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فناوری ای که تجربه های واقعیت مصنوعی را از طریق گرافیک و صدا برای کاربر ایجاد می کند مثال: با VR می تونید به صورت شبیه سازی شده وارد دنیای جدیدی بشید

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه اندازی کسب وکار با کمترین منابع و بدون سرمایه گذار مثال: اون با bootstrapping کارش رو از اتاق خواب شروع کرد و الان یه تیم داره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغییر مسیر اساسی در مدل یا بازار هدف کسب وکار مثال: بعد از اینکه دید اپلیکیشن جواب نمی ده، pivot کرد به فروش مستقیم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قابلیت رشد سریع بدون افت کیفیت یا افزایش شدید هزینه مثال: این مدل کسب وکارش به شدت scalability داره چون به نیروی انسانی زیاد نیاز نداره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاربرانی که زودتر از بقیه حاضرن یه محصول جدید رو امتحان کنن مثال: فیدبک early adopters تو بهبود نسخه ی اول خیلی مهمه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لحظه ای که محصول دقیقاً نیاز بازار رو برطرف می کنه مثال: وقتی تو دو هفته اول بدون تبلیغ ۱۰۰۰ تا نصب گرفت، فهمیدن به product - market fit رسیدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرعت خرج کردن سرمایه در یک بازه زمانی مثال: burn rate اون قدر بالا بود که تو سه ماه کل سرمایه رو تموم کرد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حداقل محصول قابل ارائه برای تست ایده با کمترین امکانات مثال: MVP رو فقط با یه فرم ساده ساختن و دیدن کاربرا حاضرن براش پول بدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استفاده از روش های خلاقانه و کم هزینه برای رشد سریع مثال: دعوت نامه های ایمیلی شون یه growth hack فوق العاده بود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نرخ از دست دادن مشتری یا کاربر مثال: اگه churn rate بالاست، یعنی کاربر به محصول وفادار نیست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مدت زمانی که استارتاپ با منابع فعلی می تونه به فعالیت ادامه بده مثال: با این بودجه فقط سه ماه runway داریم؛ باید زودتر درآمد ایجاد کنیم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تمایل ذهنی ناآگاهانه که باعث می شه تصمیم هامون منطقی نباشن مثال: cognitive bias باعث می شه بیشتر به نظراتی گوش بدیم که تأییدمون می کنن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

توانایی برای شناخت و نام گذاری دقیق احساسات مثال: کسی که emotional granularity داره می تونه بگه فرق بین دل تنگی و احساس خلأ چیه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثبت اندیشی افراطی که احساسات واقعی رو نادیده می گیره مثال: گفتن �همه چی درست می شه� به کسی که عزاداره یه جور toxic positivityه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتاری که باعث می شه فرد به برداشت یا حافظه خودش شک کنه مثال: تو دعواها همیشه می گفت �تو این جوری برداشت کردی�؛ classic gaslighting بود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتار ناخودآگاه برای خراب کردن موقعیت های خوب زندگی خودمون مثال: قبول نکردن یه فرصت خوب کاری چون حس نکردی لیاقتشو داری یه جور self - sabotageه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توانایی برای صبر کردن به جای گرفتن پاداش فوری مثال: کسی که بتونه delayed gratification داشته باشه معمولاً تو کار و تحصیل موفق تره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلاشی که برای کنترل احساساتت می کنی تا دیگران راحت باشن مثال: تو جلسات کاری همیشه لبخند می زد، ولی اون emotional labor خسته ش کرده بود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرزگذاری سالم برای حفظ آرامش و انرژی روانی مثال: یاد گرفتن boundary setting باعث شد خیلی روابط مسموم از زندگیش حذف شن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

باورهای عمیق و ناخودآگاهی که رفتارمون رو هدایت می کنن مثال: یکی از core belief هاش این بود که هیچ وقت نباید اشتباه کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

احساس اینکه موفقیت هامون از لیاقتمون نیست و یه روز لو می ریم مثال: با اینکه مدرک دکترا داشت هنوز گاهی imposter syndrome می گرفت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

یادگیری در قطعات خیلی کوتاه و فشرده مثال: با ویدیوهای microlearning می تونی یه مفهوم سخت رو تو یه دقیقه برسونی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مسیر مرحله به مرحله برای یادگیری یه موضوع مثال: اگه براش learning path تعریف نکنی زود سرد می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فاصله ای که بین دانسته های فعلی کاربر و هدف یادگیری وجود داره مثال: باید بدونی مخاطبت چه knowledge gapی داره تا محتوای مفید بسازی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

محتوایی که کاربر فقط نمی بینه، بلکه درش مشارکت می کنه مثال: آزمون های استوری یه نوع interactive content ساده و کاربردین.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میزان حفظ اطلاعات یادگرفته شده تو ذهن مخاطب مثال: با تصویرسازی ذهنی می تونی retention رو تا دو برابر افزایش بدی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

استفاده از عناصر بازی برای جذاب تر کردن آموزش مثال: با gamification بچه هاشون مشتاق تر شدن تمرینارو حل کنن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میزان سختی یا راحتی یادگیری یه مهارت مثال: طراحی رابط کاربری اولش steep learning curve داره اما بعدش راحت می شه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محتوای آموزشی خیلی کوتاه که هضمش آسونه مثال: اگه محتوای آموزشی bite - sized باشه حتی آدمای پرمشغله هم می خوننش.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

علم طراحی ساختار آموزش برای بیشترین اثربخشی مثال: اگه instructional design درست نباشه کاربر خیلی زود خسته می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوره هایی که کاربر با سرعت خودش می تونه جلو بره مثال: self - paced بودن دوره باعث شد آدمای شاغل هم بتونن ازش استفاده کنن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

واقعی بودن و نشون دادن خودت بدون نقاب یا تظاهر مثال: توی استوری هاش یه جور authenticity خاص داشت که فالوئرها رو جذب می کرد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی که به مخاطب ارائه می دی و تو رو از بقیه متمایز می کنه مثال: اگه value propositionت مشخص نباشه مردم نمی دونن چرا باید دنبالت کنن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لحن و سبک خاصی که در همه محتواها ثابت نگه می داری مثال: voiceش همیشه صمیمی و قابل ارتباط بود حتی تو پست های جدی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جایگاهی که در اون به عنوان متخصص یا مرجع شناخته می شی مثال: با مقاله های تخصصی تونست thought leadership خودش رو بسازه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ثبات در زمان بندی، سبک محتوا و حضور آنلاین مثال: با consistency بالا تونست تو ذهن فالوئرها بمونه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استایل تصویری ثابتی که در همه ی جاها تکرار می کنی مثال: رنگ و فونت و لوگو بخشی از visual identity قوی ش بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

روایت شخصی که باعث می شه مردم باهات احساس نزدیکی کنن مثال: personal storyش درباره شکست اولش خیلی الهام بخش بود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برداشتی که دیگران از تو و کیفیت کارت دارن مثال: reputation خوب با یه پست اشتباه هم می تونه لطمه بخوره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتبار و قابل اعتماد بودن، به ویژه تو تخصصت مثال: با حضور تو رسانه های معتبر credibility خودشو بالا برد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جایگاهی که تو ذهن مخاطب نسبت به رقیب هات داری مثال: اون خودشو تو حوزه رشد فردی طوری positioning کرده که اولین انتخاب باشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تعداد کاربرانی که یه پست رو دیدن، حتی اگه تعامل نداشتن مثال: با هشتگ های بهتر تونستیم reach پست ها رو بیشتر کنیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میزان تعامل کاربران با محتوا مثل لایک، کامنت، سیو یا اشتراک گذاری مثال: محتوای آموزشی همیشه engagement بالایی می گیره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تعداد دفعاتی که یه محتوا نمایش داده شده، حتی به یه نفر چند بار مثال: اون ریلز پنج هزار impression داشت ولی فقط صد تا لایک گرفت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دعوت مستقیم به انجام کاری مثل فالو، کلیک یا کامنت مثال: تو کپشن حتما یه call to action بذار تا مخاطب واکنش نشون بده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محتوایی که همیشه معتبره و نیاز به آپدیت نداره مثال: آموزش اصولی کپشن نویسی یه نوع evergreen content عالیه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محتوایی که با سرعت زیاد توی پلتفرم ها پخش می شه مثال: یه تیکه از ویدیو وایرال شد و یه شبه ده هزار فالوئر آورد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

زمینه یا موضوع خاصی که محتوا حول اون ساخته می شه مثال: وقتی niche مشخص داری مخاطب وفادار هم بیشتر پیدا می کنی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

روش هدفمند برای انتخاب و استفاده از هشتگ ها مثال: با یه hashtag strategy خوب تو اکسپلور رفتیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برنامه ریزی زمانی برای انتشار محتوا مثال: اگه content calendar نداشته باشی پیجت بی نظم می شه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفف user - generated content یعنی محتوایی که توسط کاربر تولید شده مثال: از مشتریا خواستیم عکساشونو بفرستن تا UGC پیجمون بیشتر شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ساده بودن استفاده از محصول برای کاربران مثال: اگه یه اپلیکیشن usability خوبی نداشته باشه کاربرا زود رهاش می کنن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مراحلی که کاربر جدید برای آشنایی با اپ یا سرویس طی می کنه مثال: onboarding رو با اسلایدهای تعاملی طراحی کردیم تا جذاب تر شه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نقطه ای که کاربر با برند یا محصول تعامل می کنه مثال: هر touchpoint مثل ایمیل یا اپ باید حس یکپارچه ای بده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

روش بررسی طراحی با استفاده از اصول تجربه کاربری مثال: توی مرحله اول پروژه یه heuristic evaluation انجام دادیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

روشی برای فهمیدن اینکه کاربرا چطور اطلاعات رو دسته بندی می کنن مثال: با card sorting تونستیم ساختار منوی سایت رو بهینه کنیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شخصیت فرضی بر اساس تحقیقات که نماینده گروهی از کاربران واقعی ه مثال: برای طراحی بهتر سه نوع persona تعریف کردیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هر چیزی که باعث سختی یا توقف در مسیر کاربر بشه مثال: فرم طولانی checkout باعث friction می شه و خرید رو کم می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فضای خالی اطراف عناصر که به خوانایی و تمرکز کمک می کنه مثال: با اضافه کردن whitespace کارت های محصول تمیزتر و قابل فهم تر شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترفندهایی در طراحی که کاربر رو گمراه یا مجبور به کاری می کنه مثال: استفاده از dark pattern توی لغو اشتراک واقعاً ناعادلانست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقایسه دو نسخه مختلف از طراحی برای دیدن اینکه کدوم بهتر عمل می کنه مثال: یه A/B testing برای رنگ دکمه انجام دادیم و نرخ کلیک ۲۵ درصد بالا رفت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نسخه ی تصویری از طراحی که شبیه نسخه واقعی به نظر می رسه ولی قابل تعامل نیست مثال: مشتری از mockup راضی بود فقط خواست رنگ دکمه عوض شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمونه قابل کلیک یا تعامل از طراحی نهایی برای تست تجربه کاربر مثال: با prototype تونستیم قبل از کدنویسی بازخورد بگیریم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مسیری که کاربر برای رسیدن به هدف در اپ یا سایت طی می کنه مثال: با بهینه سازی user flow ثبت نام سریع تر شد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میزان قابل استفاده بودن طراحی برای همه افراد حتی کسانی با محدودیت مثال: اگه رنگ نوشته کافی نباشه می تونه روی accessibility اثر منفی بذاره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

طراحی ای که در همه ی اندازه های صفحه نمایش درست کار کنه مثال: سایت کاملاً responsive بود و تو موبایل هم خیلی خوب نشون می داد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بخش بالایی صفحه که بدون اسکرول دیده می شه مثال: CTA اصلی رو گذاشتیم above the fold تا بیشتر دیده شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

جزئیات کوچکی مثل انیمیشن یا ویبره که باعث تعامل بهتر می شن مثال: با یه microinteraction ساده تونستیم فرم پرکردن رو جذاب تر کنیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مخفف call to action یعنی دکمه یا پیام هایی که کاربر رو به عمل دعوت می کنن مثال: اون CTA قرمز کلیک خور بالایی داشت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چیدمان عناصر به شکلی که مهم ترین چیزها زودتر دیده شن مثال: با تغییر در hierarchy تونستیم توجه کاربر رو بهتر هدایت کنیم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زدن رنگ محصول آرایشی روی دست یا بازو برای نشون دادن رنگ و بافت مثال: قبل از خرید رژ همه رنگاشو swatch کرد تا مطمئن شه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وقتی کانسیلر یا کرم پودر توی خطوط ریز جمع می شه و چروک نشون می ده مثال: کانسیلرش بدون پودر ست شده بود برای همین بعد چند ساعت شروع کرد به creasing

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی آرایش یکنواخت نیست و بعضی قسمت ها خوب نچسبیده یا پخش نشده مثال: اون کرم پودر خیلی patchy شده بود مخصوصاً روی بینی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ابروهای شونه خورده و طبیعی با ظاهر کرکی و سبک مثال: با صابون ابرو یه مدل feathered brows تمیز درآورد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

روشی برای بالا بردن و حالت دادن به مژه ها بدون اکستنشن مثال: بعد از lash lift حتی بدون ریملم مژه هام حسابی مشخصن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی محصول آرایشی رنگ قوی و واضحی داره مثال: این پالت فوق العاده pigmented ـه با یه ضربه کل پلک رنگ می گیره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آرایش هایی که رنگ های گرم و پاییزی دارن مثل قهوه ای، آجری، نارنجی مثال: با اون fall look واقعاً حس نوامبر می داد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آرایش چشم غلیظ و قوی با خط چشم یا سایه پررنگ مثال: مراسم خاص بود و با dramatic eyes خیلی تو چشم افتاد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آرایش کامل، سنگین و پرجزئیات که برای مهمونی ها استفاده می شه مثال: با full glam رفته بود عروسی، حتی خط لبشم خیلی دقیق کشیده بود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لب هایی با برق لب یا جلوه درخشان که نور رو بازتاب می دن مثال: هیچ وقت از مد نمی افته، glossy lips همیشه جذابه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوستی که براق، سالم و مرطوب به نظر می رسه ( برخلاف مات ) . مثال: اون فاندیشن یه dewy فینیش طبیعی داره که خیلی پوستو زنده نشون می ده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی خط لب رو کمی بیرون تر از لب طبیعی می کشی برای جلوه ی حجیم تر. مثال: �با overlined lips لباش خیلی برجسته تر دیده می شد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکنیک ست کردن کانسیلر با پودر زیاد و صبر کردن چند دقیقه. مثال: بعد از baking زیر چشمش کاملاً صاف و بدون چروک شده بود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکنیکی در آرایش چشم که با تضاد رنگی، فرم چشم رو برجسته می کنه. مثال: اون cut crease بنفش خیلی چشم هاشو درشت تر نشون داد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرایشی که خیلی طبیعی به نظر می رسه، طوری که انگار آرایش نداری. مثال: �با no - makeup makeup رفته بود سر کار، ولی خیلی شاداب دیده می شد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریزش سایه چشم یا گلیتر روی صورت هنگام آرایش. مثال: �با اون پالت کلی fallout داشت و زیر چشم هامو کثیف کرد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محو کردن خطوط و رنگ ها برای یه ظاهر یکدست در آرایش. مثال: �راز یه آرایش تمیز، خوب blending کردنه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپری تثبیت کننده ای که کمک می کنه آرایش موندگار بمونه. مثال: �بدون setting spray، تا ظهر کل آرایشم می پره!�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرطوب کننده ای که کمی رنگ هم داره؛ ترکیب مراقبت و پوشش ملایم. مثال: �برای روزای معمولی فقط از tinted moisturizer استفاده می کنم. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برجسته کردن نواحی خاص صورت با هایلایتر برای ایجاد درخشش. مثال: �با strobing استخون گونه هاشو عالی درآورده بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محدود شدن محتوای یک کاربر توسط پلتفرم بدون اطلاع رسمی. مثال: �از وقتی درباره سیاست حرف زد، انگار shadowban شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تیتر یا تصویر وسوسه برانگیز برای جلب کلیک، بدون محتوای واقعی. مثال: �همه ی ویدیوهاش پر از clickbait بود، آخرشم چیزی نداشتن!�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که با محتوای خودش روی مخاطب تأثیر می ذاره، به خصوص در خرید. مثال: �اون الان یه influencer تمیز و کم حاشیه ست تو حوزه ی اسکین کر. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

باز کردن محصول جلوی دوربین و معرفی ویژگی هاش. مثال: �اولین unbox آیفون جدید رو باحال ضبط کرده بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ویدیوهای کوتاه و سرگرم کننده در اینستاگرام. مثال: �با اون reels طنز کلی فالوئر گرفت. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مجموعه ای از قوانین برای نمایش محتوا به کاربر در شبکه های اجتماعی. مثال: �الان دیگه باید با algorithm اینستاگرام بازی بلد باشی. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی یه محتوا خیلی سریع همه جا پخش می شه. مثال: �اون صدای بامزه تو یه شب viral شد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نرخ تعامل کاربر با محتوا، مثل لایک، کامنت، یا شیر. مثال: �نسبت به فالوئراش engagement بالایی داره. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

یه کمد مینیمال از لباس هایی که همه شون به هم میان و می تونی باهاشون ده ها ترکیب بسازی. مثال: �با یه کپسل واردروب خوب، دیگه هر روز دردسر انتخاب لباس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یه آیتم لباس یا اکسسوری که مرکز توجه کل تیپه؛ مثلاً یه کت قرمز یا گردنبند خاص. مثال: �اون چکمه سفید کاملاً استیتمنت پیسه، کل استایل رو بالا برده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وقتی کل لباس هات از یه رنگه، اما با تُن های مختلف. مثال: �استایل مونوکروم مشکی همیشه شیک و بی ریسکه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ترکیبی از لباس ورزشی و روزمره؛ هم راحتی داره، هم شیکه. مثال: �اون ست لگ و سوییشرتش یه اتلیژر کامل بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هنر پوشیدن چند لایه لباس روی هم برای ایجاد عمق و استایل. مثال: �پاییز بهترین فصل برای لِیرینگه، با یه ژاکت و شال همه چیز جذاب تر می شه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لباس هایی که از دهه های قبل مونده، ولی هنوز مد هستن. مثال: �اون کیفش یه وینتیج واقعی از دهه ۷۰ بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

استایلی که از مردم در خیابون الهام گرفته، نه از پلتفرم های رسمی. مثال: �مد خیابونی تو نیویورک همیشه خلاقانه و خاصه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استفاده از تکه های رنگی واضح و متضاد توی یه استایل. مثال: �با اون کت زرد و شلوار سرخابی، کاملاً کالربلاک کرده بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

High fashion / Haute couture لباس های دست دوز و سطح بالا که معمولاً فقط توی شوهای مد دیده می شن. مثال: �اون لباسش از یه برند هوت کوتوره، فقط یه نمون ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

استایلی که مدل ها بیرون از صحنه یا شوها می پوشن: ساده، راحت، اما همچنان شیک. مثال: �جین، تی شرت سفید و عینک دودی؛ یه آف دیوتی لوک کلاسیک. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه سبک یا حس خاص بصری که ترکیب رنگ، فرم، و فضا رو توی ذهن منسجم می کنه. مثال: �پیجش یه استتیک مینیمالِ سرد داره، همه چیز با دقت چیده شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سبکی ساده، خلوت و بدون اضافه کاری؛ یعنی فقط چیزهای ضروری رو نگه داری. مثال: �تو طراحی لوگو مینیمالیسم رو رعایت کرده، تمیز و واضح. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه مجموعه تصویر یا متریال برای نمایش حال و هوا یا تم کلی یه پروژه طراحی. مثال: �برای پروژه مون اول یه مودبرد ساختیم تا بفهمیم دقیقاً چه حس و رنگی می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هنر چیدن و انتخاب فونت ها؛ اینکه متن فقط نوشته نباشه، بلکه طراحی هم داشته باشه. مثال: �تو پوسترش از تایپوگرافی دست نویس استفاده کرده، خیلی خاص شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فاصله بین حروف تو تایپ؛ تنظیم ریزیه که ظاهر حرفه ای به نوشته می ده. مثال: �این لوگو قشنگه ولی کرنینگ حروف درست نیست، یه جورایی نامرتب به نظر می رسه. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فضای خالی اطراف عناصر در طراحی که باعث نفس کشیدن طرح می شه. مثال: �لوگوی FedEx یه فلش داره که تو فضای منفی بین E و X پنهونه!�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تفاوت بین رنگ، شکل یا اندازه برای ایجاد تأکید یا جذابیت در طراحی. مثال: �اون پوستر با کنتراست بالا بین پس زمینه تیره و متن سفید خیلی چشم گیره. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیش نمایش واقع گرایانه از طراحی روی محصول ( مثل کارت ویزیت یا تی شرت ) قبل از چاپ نهایی. مثال: �اول با ماکاپ دیدیم لوگو روی بسته بندی چجوری درمیاد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ترکیب نرم و تدریجی از دو یا چند رنگ. مثال: �پس زمینه اش یه گرادیانت نئون بین آبی و صورتی داره، حس مدرن می ده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

سبکی از طراحی بدون سایه، عمق یا بافت؛ همه چیز ساده و دوبعدی. مثال: �اپلیکیشن با فلت دیزاین طراحی شده، رابط کاربری ش خیلی سرراسته. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

برعکسِ soft launch؛ معرفی کامل و رسمی یه چیز، با صدا و اعلام عمومی. مثال: �عکس عقدشونو گذاشتن؛ فول هارد لانچ بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نشون دادن غیرمستقیمِ یه رابطه یا پروژه توی فضای مجازی، بدون اینکه کامل لو بدی. مثال: �اول دستشو گذاشت تو استوری، این یعنی سافت لانچ دوست پسرشه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حسی که یکی داره وقتی همه چیز دورشه می چرخه، انگار شخصیت اصلی دنیاست. مثال: �با اون لباس و اعتماد به نفسش، کامل مین کرکتر انرژیه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی کسی دور و برت می چرخه، لایک می کنه، استوری تو می بینه ولی هیچ وقت مستقیماً حرف نمی زنه؛ فقط تو مدارته. مثال: �یه ساله داره منو اوربیت می کنه ول ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفف delusional؛ وقتی یکی توی خیال پردازی یا رابطهٔ یک طرفه زندگی می کنه. مثال: �فکر می کنی عاشقته؟ وای نه دختر، خیلی دِلولو شدی!�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی کسی نمی ذاره بقیه به اطلاعات، منابع یا تجربه ای دسترسی پیدا کنن چون حس می کنه خاص بودنش کم می شه. مثال: �همه ازش اسم آهنگو پرسیدن ولی گفت نمی گ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه نفر که بی سر و صدا یا با دلِ شکسته، عاشقش شدی یا ازش خوشت میاد. مثلاً: �نمی دونه، ولی من یه crush جدی روش دارم. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دل شکستگی عاطفی، معمولاً بعد از پایان رابطه. مثلاً: �هیچ چیزی مثل اولین heartbreak دردناک نیست. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه رابطه ی ناسالم که بیشتر از این که آرامش بده، خسته ت می کنه. مثلاً: �هردفعه ناراحتش می کنه، اما نمی تونه ترکش کنه؛ رابطه شون toxic شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نشونه ای که هشدار می ده این رابطه ممکنه به دردسر ختم شه. مثلاً: �اگه به همه دروغ می گه، اون یه red flag بزرگه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بمباران محبت در اول رابطه برای جذب طرف، ولی معمولاً پشتش کنترل گریه. مثلاً: �اولش انگار همه چی عالی بود، ولی بعد فهمید که lovebomb شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رابطه ای که مثل رابطه ست، اما نه رسمی ه، نه تعریف شده. مثلاً: �با هم می رن بیرون، حرف می زنن، اما هیچ کدوم نمی دونه دقیقاً چی ن؛ یه situationship وا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی یه نفر گه گاهی پیام می ده یا توجه نشون می ده، فقط برای این که طرف رو نگه داره، بدون نیت جدی. مثلاً: �هر وقت بخواد پیداش می شه، ولی هیچ وقت پیش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی یه نفر رو در حالت تعلیق نگه می داری تا ببینی گزینه ی بهتری پیدا می کنی یا نه. مثلاً: �نمی ره، نمی مونه؛ فقط داره bench م می کنه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

احساس پایان یافتن روانیِ رابطه، که خیلی ها دنبالش می گردن. مثلاً: �وقتی باهاش حرف زد و فهمید چی شد، بالاخره یه closure گرفت. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فصل سرد سال ( معمولاً پاییز و زمستون ) که خیلیا دنبال یه رابطه ی موقتی می گردن تا تنها نمونن. مثلاً: �پاییز که شد، یه دفعه همه وارد رابطه شدن؛ انگار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حس یا فضای کلی که از یک موقعیت، آدم یا مکان می گیری. مثلاً: �این کافه خیلی vibe خوبی داره. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

طرفدار دوآتیشه بودن یک نفر یا چیزی، با شدت زیاد. مثلاً: �من واقعاً Blackpink رو stan می کنم. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفف suspicious؛ یعنی مشکوک یا عجیب. مثلاً: �رفتارش خیلی sus بود، انگار چیزی رو قایم می کرد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یعنی بدون دروغ یا اغراق، کاملاً جدی. مثلاً: �No cap، بهترین فیلمی بود که دیدم. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حسی که چیزی یا کسی بهت می ده و خودت باهاش هم حسی می کنی. مثلاً: �اون عکس گربه ی خسته، کامل mood امروزم بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی که بیش از حد دنبال توجه یا محبت از دیگرانه ( اغلب در رابطه ها ) . مثلاً: �دیدی چقدر کامنت می ذاشت؟ خیلی thirsty بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وقتی دلت می خواد دو نفر با هم وارد رابطه بشن ( واقعی یا خیالی ) . مثلاً: �من واقعاً این دو تا کاراکتر رو ship می کنم. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

طعنه یا بی احترامی غیرمستقیم، معمولاً توی لحن یا حرف. مثلاً: �اون جمله اش یه جور shade انداختن به دوستش بود. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی که زیادی و بی مقدار خودش رو برای طرف مقابل کوچیک می کنه، حتی وقتی براش ارزشی قائل نیست. مثلاً: �هرچی اون بگه قبول می کنه، خیلی simp شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یعنی چیزی رو یه جورایی دوست داری یا احساسش می کنی، ولی نمی خوای زیاد بروز بدی. مثلاً: �من lowkey دلم برای اون تنگ شده. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی که ناراحته یا حساس شده به خاطر یه چیز کوچیک یا شوخی. مثلاً: �چرا انقدر Salty شدی؟ فقط شوخی بود!�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی خبر قطع ارتباط کردن با یکی، بدون توضیح. مثلاً: �یه روز خوب بود، فرداش منو گوست کرد. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یعنی کم کم عاشق یا وابسته شدن به کسی، معمولاً ناخواسته. مثلاً: �فکر نمی کردم، ولی آخرش واقعاً براش احساس پیدا کردم. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شایعه یا خبر داغی که همه دنبالشن. مثلاً: �بیا بگم دیشب چی شد، کلی تی دارم برات. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که خیلی کوتاه، سرد و بی حال جواب پیام ها رو می ده. مثلاً: �باهاش حرف می زنی، فقط می گه اوکی یا آره. . . یه dry texter واقعیه. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغییر مثبت ظاهری یا شخصیتی، معمولاً بعد از یه مدت زمان. مثلاً: �دیدیش؟ واقعاً glow up کرده، نشناختمش. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که زیادی اغراق می کنه یا بیش از حد رفتاری نشون می ده. مثلاً: �فقط یه مهمونی ساده بود، ولی اون با لباس مجلسی اومد، خیلی extra بود!�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احساس ناراحتی یا خجالت از چیزی که دیگران می گویند یا انجام می دهند. در یک جمله: وقتی یه نفر شروع می کنه به صحبت هایی که اصلاً به جاش نیست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

FOMO ( Fear of Missing Out ) ترس از این که چیزی مهم رو از دست بدی، به ویژه وقتی می بینی بقیه در حال تجربه ی چیزی هستن. در یک جمله: دیدن استوری های ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تماشای پشت سر هم و طولانی مدت یک سریال یا فیلم، به ویژه در مدت کوتاه. در یک جمله: وقتی تمام فصل های یک سریال رو توی یک شب می بینی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترس از دست دادن یا نداشتن دسترسی به گوشی موبایل. در یک جمله: احساس می کنی همه چیز روی زمین متوقف می شه وقتی گوشی ات گم می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترکیب گرسنه بودن و عصبی شدن به خاطر گرسنگی. در یک جمله: وقتی بخوای بری توی خیابون و هیچ رستورانی نبینی، عصبی می شی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حرف زدن یا انتقاد کردن از کسی به صورت غیرمستقیم یا پنهانی. در یک جمله: وقتی به کسی به شکل غیرمستقیم می زنی، بدون اینکه مستقیم اسمشو بیاری.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عملیات و مسئولیت های بزرگ سالی، مثل پرداخت قبوض، تمیز کردن خانه و مدیریت امور. در یک جمله: وقتی احساس می کنی واقعاً بزرگ شدی، چون باید خودت به همه چ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نمایش دادن چیزی که داری یا چیزی که به دست آوردی به طور برجسته و خودخواهانه. در یک جمله: وقتی یه نفر با ماشین جدیدش میاد و همه رو تحت تأثیر قرار می د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی که زیاد به بقیه می چسبه و ول نمی کنه ( معمولاً در روابط عاطفی ) . در یک جمله: وقتی طرفت نمی ذاره نفس بکشی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی بیش از حد اطلاعات شخصی درباره ی خودت می گی، مخصوصاً توی جمع یا شبکه اجتماعی. در یک جمله: وقتی زیادی راحتی با غریبه ها.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نادیده گرفتن یا بی محلی عمدی به کسی. در یک جمله: یعنی ببینی ولی وانمود کنی که ندیدی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی یه نفر ناگهانی و بی دلیل ارتباط رو قطع می کنه و ناپدید می شه. در یک جمله: مثل روح، بی صدا و بی خداحافظی می ره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی یا کسی که سالم، دلگرم کننده و مثبت باشه. در یک جمله: اون جور آدمی که بودنش حالت رو خوب می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کمپلکس فلزی ( Metal Complex ) ترکیبی از یک یون فلزی مرکزی ( معمولاً کاتیون فلزی گذار ) و لیگاندهایی که با آن پیوند داتیو برقرار کرده اند. این ساختار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لیگاند ( Ligand ) یونی یا مولکولی که می تونه جفت الکترون غیرپیوندی خودش رو برای تشکیل پیوند کوئوردینانسی به یک فلز مرکزی بده. لیگاندها می تونن مونو ...

پیشنهاد
١

عدد کئوردیناسیون ( Coordination Number ) تعداد پیوندهایی که مستقیماً به فلز مرکزی در یک کمپلکس متصل هستن. این عدد وابسته به اندازهٔ یون مرکزی و لیگا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ترکیب بین فلزی ( Intermetallic Compound ) آلیاژ یا ترکیبی منظم از دو یا چند فلز با نسبت استوکیومتری خاص، که خواص منحصربه فرد الکترونیکی، مغناطیسی یا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اکسید فلزی ( Metal Oxide ) ترکیبی از یک فلز با اکسیژن، که بسته به طبیعت فلز ممکنه بازی، اسیدی یا آمفوتریک باشه. این اکسیدها اغلب در واکنش های اسید - ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

هالید فلزی ( Metal Halide ) ترکیبی از فلز با عناصر گروه هفدهم ( هالوژن ها ) . بسته به فلز، این ترکیبات می تونن یونی یا کووالانسی باشن. مثال: NaCl ( ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Polyatomic Ion یون هایی که از چند اتم تشکیل شدن و یک بار کلی دارن. این یون ها توی شیمی معدنی بسیار مهم اند چون اغلب به عنوان لیگاند یا اجزای نمک ها ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

آب پوشی ( Hydration ) فرآیندی که در آن یون های فلزی در محلول آبی با مولکول های آب لیگاند تشکیل می دن. آب پوشی روی انرژی، واکنش پذیری و رنگ یون ها تأ ...

پیشنهاد
٣

ترکیب کوئوردینانسی ( Coordination Compound ) ماده ای که شامل یک کمپلکس فلزی مرکزی و لیگاندهای آنه. اغلب در کاتالیز، دارو، استخراج فلزات و حسگرها کار ...

پیشنهاد
٢

قانون HSAB ( Hard and Soft Acids and Bases ) قانونی برای پیش بینی پایداری کمپلکس ها: اسیدهای سخت ترجیح می دن با بازهای سخت و اسیدهای نرم با بازهای ن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نوترون ( Neutron ) ذره ای بدون بار الکتریکی که کنار پروتون ها توی هسته قرار داره. نوترون ها در تعیین جرم اتم نقش دارن، ولی نوع عنصر رو تغییر نمی دن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

الکترون ( Electron ) ذره ای با بار منفی که در اطراف هسته می چرخه. درگیر شدن یا نشدن این الکترون ها در واکنش های شیمیایی باعث تولید پیوندهای شیمیایی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پروتون ( Proton ) ذره ای با بار مثبت که داخل هسته ی اتمه. تعداد پروتون ها، مشخص می کنه که اتم مربوط به چه عنصریه. مثلاً همهٔ اتم های کربن ۶ پروتون ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ایزوتوپ ( Isotope ) اتم هایی از یک عنصر که عدد اتمی برابر ولی عدد جرمی متفاوت دارن ( یعنی تعداد نوترون هاشون فرق داره ) . مثال: کربن - ۱۲ و کربن - ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عدد جرمی ( Mass Number ) مجموع پروتون ها و نوترون های یک اتم. مثلاً اگر اتمی ۶ پروتون و ۶ نوترون داشته باشه، عدد جرمیش ۱۲ می شه.

پیشنهاد
٢

پیوند شیمیایی ( Chemical Bond ) نیرویی که اتم ها رو کنار هم نگه می داره. سه نوع اصلی داریم: پیوند یونی: بین فلز و نافلز، از انتقال الکترون شکل می گی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

محلول ( Solution ) مخلوطی همگن که در اون یه ماده ( حل شونده ) توی یه ماده دیگه ( حلال ) حل شده. مثال: شکر توی آب = محلول شیرین

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیوندی بین اتم هایی با بار مثبت و منفی، مثل پیوند بین سدیم و کلر.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پتاسیم ( K ) عنصری فلزی با واکنش پذیری بالا، توی جدول تناوبی در گروه ۱ قرار داره.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مقیاسی برای اندازه گیری میزان اسیدی یا بازی بودن یک محلول.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در شیمی ماده ای که از دو یا چند نوع عنصر با نسبت مشخص به وجود اومده، مثل NaCl ( نمک طعام ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ماده ای که فقط از یک نوع اتم ساخته شده، مثل آهن، اکسیژن یا طلا.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کلاستر فلزی ( Metal Cluster ) تعریف: ترکیباتی که در آن چند اتم فلزی با هم پیوند خورده اند، معمولاً با لیگاندهایی که آن ها را پایدار نگه می دارند. ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ذره ای که از اتصال چند اتم به وجود میاد. مثلاً H₂O یه مولکوله.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوچک ترین واحد سازندهٔ ماده که ویژگی های یک عنصر رو حفظ می کنه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کورین ( Corrin ) شاخه: شیمی معدنی / زیستی تعریف: ساختار حلقه ای مشابه پورفیرین ها که در کوفاکتورهای ویتامین B12 دیده می شود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کایرالیتی ( Chirality ) شاخه: شیمی فضایی تعریف: خاصیت مولکولی که باعث می شود یک ساختار تصویر آینه ای غیرقابل انطباق داشته باشد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ماکرومولکول ( Macromolecule ) شاخه: شیمی پلیمر تعریف: مولکول های بزرگی مثل پروتئین ها، نوکلئیک اسیدها و پلیمرها که از مونومرهای زیادی ساخته شده اند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

انانتیومر ( Enantiomer ) شاخه: شیمی آلی تعریف: ایزومرهای فضایی که تصویر آینه ای غیرقابل انطباق دارند ( مثل دست چپ و راست ) . بسیار مهم در داروسازی.

پیشنهاد
١

تری پتوفانیل تی ان ای سنتتاز ( Tryptophanyl - tRNA Synthetase ) شاخه: بیوشیمی تعریف: آنزیمی که آمینواسید تریپتوفان را به tRNA مربوطه متصل می کند. ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پریتوپ ( Paratope ) شاخه: شیمی زیستی / ایمنی شناسی تعریف: بخشی از آنتی بادی که مستقیماً به آنتی ژن متصل می شود ( نقطهٔ مکمل اپی توپ ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزوترول ( Azurophil Granule ) شاخه: بیوشیمی سلولی تعریف: دانه هایی در نوتروفیل ها که حاوی آنزیم های هیدرولیتیک و پروتئولیتیک اند، نقش دفاعی دارند.

پیشنهاد
١

فلاوین آدنین دی نوکلئوتید ( FAD ) تعریف: کوآنزیمی مشتق شده از ریبوفلاوین ( ویتامین B2 ) که در واکنش های اکسیداسیون - کاهش شرکت می کند، به ویژه در ز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ترانس آمیناز ( Transaminase ) تعریف: گروهی از آنزیم ها که انتقال گروه آمین بین اسیدهای آمینه و کتو اسیدها را کاتالیز می کنند، در متابولیسم نیتروژن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاتالاز ( Catalase ) تعریف: آنزیمی که تجزیهٔ هیدروژن پراکسید ( H₂O₂ ) به آب و اکسیژن را کاتالیز می کند، نقش مهمی در محافظت سلول ها در برابر آسیب اک ...

پیشنهاد
٠

شکل فعال ویتامین B6 که به عنوان کوآنزیم در واکنش های آنزیمی مختلف شرکت می کند، به ویژه در متابولیسم اسیدهای آمینه.

پیشنهاد
٠

نوعی آنزیم که در تجزیهٔ پروتئین ها نقش دارد و اسیدهای آمینه را از انتهای کربوکسیل زنجیرهٔ پپتیدی جدا می کند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مولکول های بزرگی که از تکرار واحدهای ساختاری کوچکتر به نام مونومرها ساخته می شوند. کاربرد: پلیمرها در تولید پلاستیک ها، الیاف مصنوعی، و حتی داروها ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترکیبات شیمیایی که دارای ساختار حلقوی و خاصی هستند و به طور معمول پایداری زیادی دارند، مانند بنزن. کاربرد: ترکیبات آروماتیک در صنایع شیمیایی، داروسا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ماده ای که در آب یون های هیدروژن ( H⁺ ) آزاد می کند. کاربرد: اسیدها در بسیاری از واکنش های شیمیایی مانند تجزیه مواد و تولید ترکیبات جدید به کار می ر ...

پیشنهاد
١

پیوند شیمیایی که در آن دو اتم الکترون های خود را به اشتراک می گذارند. کاربرد: پیوندهای کووالانسی در ترکیب هایی مانند آب، متان، و بسیاری از ترکیبات آ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

فرآیند تجزیه یک ترکیب شیمیایی توسط جریان الکتریکی. کاربرد: در صنعت برای استخراج فلزات از سنگ های معدنی و تجزیه آب به هیدروژن و اکسیژن به کار می رود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ترکیبات آلی که گروه عاملی - CHO ( گروه کربونیل به همراه یک هیدروژن ) دارند. کاربرد: آلدهیدها به عنوان پیش ماده ها در تولید پلاستیک ها، رنگ ها و دارو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تشخیص - آدم نمایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مورد اعتماد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سیم یعنی نقره سیم سپید استعاره از برف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

وامق ( عاشق ) و عَذرا ( معشوق ) در لغت یعنی باکره امروزه عُذرا می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هدیه، پیشکش بعدها به معنی لباس شده برای مثال در زمان قدیم خانواده داماد به مادر عروس خلعت می دادند مثلا یک گاو می دادند یا به عموی عروس تفنگ می دادند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شرح حالی از نویسندگان به همرا مثالی از شعر آنها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هرگاه ذرات تشکیل دهنده مخلوط به طور یکسان در سرتاسر مخلوط پخش نشوند و نایکنواخت باشند، مخلوط ناهمگن است. مثل: آب گل آلود، آجیل، سالاد، خاکشیر و . . . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هرگاه اجزای تشکیل دهنده مخلوط به طور یکسان و یکنواخت در سرتاسر مخلوط پخش شوند مخلوط تک فاز و همگنی حاصل می شود که مخلوط همگن یا محلول نام دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سَده یا قرن یعنی 100 سال ( 10 دهه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کاملش: one night stand relationship

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حروف شمسی قرآن، حروف مشدد شده به سبب ادغام �لام� تعریف در آن ها است. حروف شمسی 14 حرفی هستند که �الف و لام� ال بر سر آنها نوشته می شود ولی خوانده نمی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

فرق بلعکس ( On the contrary ) و برعکس ( upside down ) این است که بلعکس یعنی در جهت مخالف و برعکس یعنی وارونه کردن. به عبارت دیگر بلعکس نشان دهنده " ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اَندازِه گیری ( measurement ) به معنای قیاس ( analogy )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تلفظ: aɪˈdɪəlaɪz فعل ایده آل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پریمیوم ( Premium ) با کلمه لاکچری ( luxury ) فرق دارد. معنی کلمه لاکچری یا لوکس گرانبهاء بودن، شکوه، تجمل، مجلل هست. حقیقتاً پریمیوم به معنای ارائه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

✯ تلفظ: تافْتَن پیچیدن، کشش، امتداد دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اتم کم حجم ترین ذرهٔ تشکیل دهندهٔ ماده است و خواصی شبیه آن ماده دارد. کلمهٔ اتم از کلمهٔ یونان باستان آتوموس برگرفته شده است که به معنای غیرقابل تقسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

راندهاوس ( Roundhouse ) یک مکان اجرای موسیقی و کنسرت در لندن است. این محل در سال 1846 به عنوان یک آمادگاه لوکوموتیو ( به جایی می گویند که لوکوموتیو د ...