cool down

/kul daʊn//kuːl daʊn/

خنک کردن یا شدن، به حرارت مطلوب رساندن یا رسیدن، آرام شدن

جمله های نمونه

1. I'm going for a swim to cool down.
[ترجمه گوگل]من برای خنک شدن می روم شنا
[ترجمه ترگمان]میرم شنا کنم تا خنک بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has had time to cool down and look at what happened more objectively.
[ترجمه گوگل]او وقت داشته تا خود را خنک کند و عینی تر به آنچه اتفاق افتاده است نگاه کند
[ترجمه ترگمان]وقتش را داشت که خنک شود و به آنچه در واقعیت رخ می داد نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I had a swim to cool down.
[ترجمه احمد] من شنا کردم تا خنک شوم
|
[ترجمه گوگل]من برای خنک شدن شنا کردم
[ترجمه ترگمان]من شنا بلد بودم تا خنک بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He fanned himself with a newspaper to cool down.
[ترجمه Helia] او خود را با یک روزنامه باد می زد تا خنک شود
|
[ترجمه گوگل]خودش را با روزنامه هواکش کرد تا خنک شود
[ترجمه ترگمان]او خود را با یک روزنامه در هوا تکان داد تا خنک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It took Charles a long time to cool down after the argument.
[ترجمه Helia] بعد از مشاجره، زمان زیادی طول کشید تا چارلز آرام شود.
|
[ترجمه گوگل]چارلز مدت زیادی طول کشید تا بعد از مشاجره سرد شود
[ترجمه ترگمان]بعد از مشاجره، مدتی طول کشید تا چارلز خنک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. First McNeil had to cool down the volatile Australian 20-year old.
[ترجمه گوگل]ابتدا مک نیل مجبور شد جوان 20 ساله استرالیایی ناآرام را خنک کند
[ترجمه ترگمان]اول از همه، McNeil مجبور به خنک کردن the ۲۰ ساله استرالیایی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's very angry. Give her some time to cool down.
[ترجمه احمد] او خیلی عصبانیه بهش زمان بده تا آرام بشه
|
[ترجمه گوگل]او خیلی عصبانی است کمی به او فرصت دهید تا خنک شود
[ترجمه ترگمان]اون خیلی عصبانیه یکم بهش وقت بده تا آروم بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Let the cookies cool down before you try them.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه کوکی ها را امتحان کنید، بگذارید خنک شوند
[ترجمه ترگمان]بذار شیرینی ها رو قبل از اینکه امتحانشون کنی آروم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He waited for the soup to cool down a bit.
[ترجمه گوگل]صبر کرد تا سوپ کمی خنک شود
[ترجمه ترگمان]منتظر بود که سوپ را کمی خنک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Halogen hobs heat up and cool down much more quickly than normal electric hobs.
[ترجمه گوگل]اجاق‌های هالوژن خیلی سریع‌تر از اجاق‌های برقی معمولی گرم و سرد می‌شوند
[ترجمه ترگمان]گرما به سرعت بالا می رود و خیلی سریع تر از hobs معمولی برق به پایین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then let the solution cool down, being careful not to let any dust drop in.
[ترجمه گوگل]سپس اجازه دهید محلول خنک شود، مراقب باشید که گرد و غبار به داخل نریزد
[ترجمه ترگمان]سپس اجازه دهید که راه حل خنک شود و مراقب باشید که اجازه ندهید گرد و غبار وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Additionally the sweat serves to cool down the body temperature.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، عرق به کاهش دمای بدن کمک می کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، عرق باعث خنک کردن دمای بدن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So you cool down, Frank, you hear?
[ترجمه گوگل]پس آروم میشی، فرانک، میشنوی؟
[ترجمه ترگمان]\"پس آروم باش،\" فرانک می شنوی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In a wet season the soil begins to cool down rapidly from the beginning of September onwards so early sowing is essential.
[ترجمه گوگل]در یک فصل مرطوب، خاک از اوایل سپتامبر به بعد شروع به خنک شدن سریع می کند، بنابراین کاشت زودرس ضروری است
[ترجمه ترگمان]در فصل بارانی، خاک شروع به خنک شدن سریع از آغاز ماه سپتامبر به بعد دارد، بنابراین کاشت اولیه ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Allow to cool down.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید تا خنک شود
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید که خنک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• become sick with a cold; be relaxed, calm down

پیشنهاد کاربران

( بازی های ویدیویی )
زمان لازم برای بازنشانی یک جادو، طلسم یا عمل قبل از استفاده مجدد.
توضیح:
مدت زمانی که یک بازیکن باید منتظر بمونه تا دوباره بتوته از یک توانایی یا آیتم استفاده کنه ( برای جلوگیری از استفاده شدن بیش از حد جادوها و توانایی ها ایجاد شده، توی بازی های RPG بیشتر استفاده میشه ) . زمان بسته به نوع بازی توی کول داون متفاوته.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
A CD or cooldown refers to the time a user must wait before repeating a recently completed action

Mom - daughter drama may need some distance for things to cool down
مادر و دختر باید مدتی از حال و احوال هم دور باشن تا اوضاع آروم بشه
relax
خنک کردن
It's too hot. It needs to cool down.
خیلی داغه. باید خنک بشه.
آرام شدن

My pizza is not getting cold so i 'm trying to cool down it.
پیتزای من سردنمیشه بنابراین دارم سعی میکنم سردش کنم.
to continue to exercise gently to prevent injury after you have done more difficult exercises:
After you've cooled down from a hard run, you should refuel as soon as you can.
Cambridge dictionary

بپرس