sconce

/ˈskɑːns//skɒns/

معنی: پناه، حفاظ، جریمه، دیوار کوب، تاقچه سر بخاری، تاقچه، پوشش، جریمه کردن
معانی دیگر: تاقچه ی فلزی یا چوبی (برای شمعدان و غیره)، شمعدان دیواری، دژ کوچک، جان پناه، سنگر، (قدیمی) کلبه، کاشانه، (قدیمی) کلاهخود، جمجمه، مخ، سر، کله، (به ویژه در دانشگاه آکسفورد - انگلیس)، پرده یا پوشش محافظ، استعداد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an ornamental wall bracket for a candle or light.
اسم ( noun )
• : تعریف: a small fortification, as to protect a bridge or the like.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sconces, sconcing, sconced
• : تعریف: to defend with a sconce.

جمله های نمونه

1. In the light of the flaring sconce the girl could see the scar quite clearly.
[ترجمه گوگل]در نور دیوار شعله ور، دختر می توانست جای زخم را کاملاً واضح ببیند
[ترجمه ترگمان]در پرتو نور خیره کننده، این دختر جای زخم را کاملا واضح می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Multi-bracketed candelabra placed along the centre helped the sconce torches to bathe the room in light.
[ترجمه گوگل]شمعدان چند پرانتزی که در امتداد مرکز قرار داده شده بود به مشعل های دیوارکوب کمک می کرد تا اتاق را در نور حمام کنند
[ترجمه ترگمان]candelabra چند گانه که در کنار مرکز قرار گرفته بودند به مشعل های sconce کمک کردند تا اتاق را روشن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Why hadn't the man left a sconce burning?
[ترجمه گوگل]چرا آن مرد یک دیوارکوب در حال سوختن نگذاشته بود؟
[ترجمه ترگمان]چرا آن مرد یک sconce را روشن نکرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Beyond the small cell the light from the sconce was barely discernible.
[ترجمه گوگل]فراتر از سلول کوچک، نور دیوار به سختی قابل تشخیص بود
[ترجمه ترگمان]در آن سوی سلول کوچک نوری به زحمت قابل تشخیص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I came out here with a sconce torch.
[ترجمه گوگل]من با یک مشعل دیوارکوب از اینجا بیرون آمدم
[ترجمه ترگمان]من با یه مشعل sconce اومدم اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Solution: Install a wall sconce inside your linen closet or storage cabinet.
[ترجمه گوگل]راه حل: یک دیوارکوب را در داخل کمد کتانی یا کابینت خود نصب کنید
[ترجمه ترگمان]راه حل: دیواری را نصب کنید که در کمد لباس و یا کمد شما نصب شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Benjamin pushed me in, locking the door behind us, and lit two sconce torches.
[ترجمه گوگل]بنیامین مرا به داخل هل داد و در را پشت سرمان قفل کرد و دو مشعل دیوارکوب روشن کرد
[ترجمه ترگمان]بنجامین مرا به داخل هل داد، در را پشت سر ما قفل کرد و دو مشعل روشن را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Athelstan led Cranston round the church, stopped, and told the coroner to wait until he fetched a sconce torch.
[ترجمه گوگل]آتلستان کرانستون را به دور کلیسا هدایت کرد، ایستاد، و به پزشکی قانونی گفت که صبر کند تا مشعل دیوارکوبی بیاورد
[ترجمه ترگمان]آتلستن \"کرنستن\" رو دور کلیسا هدایت کرد و به پزشک قانونی گفت که صبر کنه تا اون یه مشعل sconce بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If you don't know the difference between a chandelier and a sconce, start your lighting education by reading design magazines.
[ترجمه گوگل]اگر تفاوت لوستر و دیوارکوب را نمی دانید، آموزش نورپردازی خود را با مطالعه مجلات طراحی شروع کنید
[ترجمه ترگمان]اگر تفاوت بین یک لوستر و یک sconce را نمی دانید، آموزش نورپردازی خود را با خواندن مجلات طراحی آغاز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "Get out of this! " cried the officer, swinging his club. "I'll give ye a bat on the sconce. Back, now. "
[ترجمه گوگل]افسر در حالی که قمه اش را تاب می داد، فریاد زد: «از اینجا برو بیرون!» "من به شما یک چوب بر روی دیوارکوب می دهم اکنون برگرد "
[ترجمه ترگمان]\" از اینجا برو بیرون! افسر در حالی که چوب خود را تاب می داد فریاد زد: \" من به شما یک خفاش می دهم حالا برگردیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پناه (اسم)
shelter, asylum, blind, sconce, refuge, awning, bulwark, safeguard, guard, coverture

حفاظ (اسم)
reserve, protection, shield, sconce, awning, safeguard, umbrella, scabbard, coverture, mantelet

جریمه (اسم)
forfeiture, fine, surcharge, mulct, sconce, penalty, forfeit

دیوار کوب (اسم)
sconce

تاقچه سر بخاری (اسم)
sconce

تاقچه (اسم)
sconce, shelf

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

جریمه کردن (فعل)
fine, penalize, assess, mulct, sconce

انگلیسی به انگلیسی

• candleholder or lamp attached to a vertical surface; small separate fort used to defend a location or structure; skull, head; wit, intelligence; fine imposed upon a student for a minor infraction of the rules (archaic)
protect with a small fort; impose a fine upon a student for a minor infraction of the rules (archaic)

پیشنهاد کاربران

بپرس