mustard

/ˈməstərd//ˈmʌstəd/

معنی: خردل، درخت خردل
معانی دیگر: (گیاه شناسی) گیاه خردل (انواع گیاهان یک سال زی از جنس brassica از خانواده ی crucifer که گل زرد می دهند)، سپندان، خردل (دانه ی آرد شده ی برخی از این گیاهان به ویژه brassica nigra)، سس خردل، (رنگ) زردتیره

جمله های نمونه

1. mustard gas is a persistent gas that remains deadly for several minutes
گاز خردل گاز دیرپایی است که تا چندین دقیقه مهلک باقی می ماند.

2. cut the mustard
(عامیانه) مطابق انتظار بودن،به حد نصاب رسیدن،کامیاب شدن

3. keen as mustard
(انگلیس) بسیار مشتاق،سخت خواهان

4. when came to proofreading he definitely didn't cut the mustard
در اصلاح غلط های متن،کار او اصلا رضایت بخش نبود.

5. A little mustard is served on the side to add further piquancy.
[ترجمه گوگل]کمی خردل در کناره سرو می شود تا لطافت بیشتری پیدا کند
[ترجمه ترگمان]کمی خردل برای اضافه کردن بیشتر به آن بکار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After meat, mustard.
[ترجمه گوگل]بعد از گوشت، خردل
[ترجمه ترگمان] بعد از گوشت، خردل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A spoonful of mustard will give the dish some zip.
[ترجمه گوگل]یک قاشق خردل مقداری زیپ به ظرف می دهد
[ترجمه ترگمان]یک قاشق خردل به ظرف مقداری بسته خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Add mustard to give the dressing a sharper taste.
[ترجمه گوگل]خردل را اضافه کنید تا طعم تندتری به سس ببخشد
[ترجمه ترگمان]به علاوه سس خردل هم اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mix together the mustard and olive oil.
[ترجمه گوگل]خردل و روغن زیتون را با هم مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]خردل دان و روغن زیتون را با هم مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I like mustard with a bit of bite.
[ترجمه گوگل]من خردل را با کمی لقمه دوست دارم
[ترجمه ترگمان] من خردل رو با یه ذره گاز دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Add some hot English mustard.
[ترجمه diana] کمی خردل انگلیسی تند به آن اضافه کنید
|
[ترجمه گوگل]کمی خردل انگلیسی داغ اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]کمی خردل داغ به آن اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I didn't cut the mustard as a hockey player.
[ترجمه مریم] بازی هاکی برام رضایت بخش نیست.
|
[ترجمه گوگل]من به عنوان بازیکن هاکی خردل را نبریدم
[ترجمه ترگمان]من خردل رو به عنوان بازیکن هاکی قطع نکردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I don't like mustard; it's too hot.
[ترجمه نسترن] من خردل دوست ندارم اون خیلی تنده
|
[ترجمه گوگل]من خردل را دوست ندارم خیلی گرم است
[ترجمه ترگمان]من از خردل خوشم نمی آید؛ خیلی گرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Add a dessertspoonful of dry mustard.
[ترجمه گوگل]یک قاشق غذاخوری خردل خشک اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]کمی خردل خشک اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He slapped mustard on the sandwich.
[ترجمه گوگل]خردل روی ساندویچ زد
[ترجمه ترگمان]روی ساندویچ خردل کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Spread the bread thinly with mustard.
[ترجمه گوگل]نان را با خردل نازک بمالید
[ترجمه ترگمان]the را با خردل باز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I don't like mustard; it is too hot.
[ترجمه داداشی] من خردل دوست ندارم خیلی تند است
|
[ترجمه ائلمان] من خردل ندارم خیلی تند است
|
[ترجمه گوگل]من خردل را دوست ندارم خیلی گرم است
[ترجمه ترگمان]من از خردل خوشم نمی آید؛ خیلی داغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خردل (اسم)
coward, craven, mustard, patsy, faint-heart

درخت خردل (اسم)
mustard

انگلیسی به انگلیسی

• spicy condiment made from the mustard seed (usually in the form of a spread or a powdery spice)
mustard is a yellow or brown spicy paste that is made from the seeds of the mustard plant, and which is used to flavour food.

پیشنهاد کاربران

mustard 2 ( n ) =a thick, cold, yellow or brown sauce that tastes hot and spicy and is usually eaten with meat
mustard
mustard 1 ( n ) ( mʌstərd ) =a small plant with yellow flowers, grown for its seeds that are crushed to make mustard
mustard
خردَل ( دانه )
سس خردل
رنگ خردلی
mustard
رنگ خردلی
a yellow substance with a hot taste made from the seeds of a plant
خردل ، سس خردل ، سس زرد 😊💖
سس خردل
خردل
a thick yellow sauce with a very strong taste, that you eat with meat
a yellow subatance with a hot taste made from the seeds of a plant

خردل

بپرس