baking

/ˈbeɪkɪŋ//ˈbeɪkɪŋ/

پخت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of a person or device that bakes.

(2) تعریف: the amount baked at a given time; batch.

جمله های نمونه

1. core baking
(ریخته گری) ماهیچه پزی

2. they make ninety kilograms of bread in each baking
در هر پخت نود کیلو نان طبخ می کنند.

3. I made the icing while the cake was baking.
[ترجمه فاطمه سبط] من ایسینگ ( مایع تزئین کیک ) را در حالی که کیک داشت می پخت درست کردم.
|
[ترجمه گوگل]مایه کیک رو موقع پخت درست کردم
[ترجمه ترگمان]من یخ را زمانی درست کردم که کیک پخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She never spares the butter when baking.
[ترجمه گوگل]او هرگز هنگام پخت از کره دریغ نمی کند
[ترجمه ترگمان]او هرگز کره را به هنگام پخت دریغ نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm baking a birthday cake for Alex.
[ترجمه گوگل]دارم برای الکس کیک تولد میپزم
[ترجمه ترگمان]دارم برای \"الکس\" یه کیک تولد درست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sift the flour and baking powder into a mixing bowl.
[ترجمه گوگل]آرد و بکینگ پودر را در کاسه ای الک کنید
[ترجمه ترگمان]آرد و پودر را در یک کاسه بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are baking bread in the oven.
[ترجمه گوگل]در حال پخت نان در فر هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در حال پخت نان در فر هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Grease the tin with butter before baking the.
[ترجمه گوگل]قبل از پخت قالب را با کره چرب کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از پختن نان، قوطی را با کره پاک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sift the flour and baking powder into a medium-sized mixing bowl.
[ترجمه گوگل]آرد و بکینگ پودر را در یک کاسه متوسط ​​الک کنید
[ترجمه ترگمان]پودر و پودر را به یک کاسه مخلوط با اندازه متوسط تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Toast hazelnuts on a baking sheet until the skins char.
[ترجمه گوگل]فندق ها را روی یک ورقه پخت تفت دهید تا پوست آن ها زغال اخته شود
[ترجمه ترگمان]Toast hazelnuts روی یک ورقه پخت تا ماهی قزل آلای پوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. First rub the baking tray well with butter.
[ترجمه گوگل]ابتدا سینی فر را به خوبی با کره بمالید
[ترجمه ترگمان]اول، سینی پخت را به خوبی کره بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Place the frozen rolls on a greased baking tray.
[ترجمه گوگل]رول های یخ زده را روی سینی فر چرب شده قرار دهید
[ترجمه ترگمان]the یخ زده را بر روی یک سینی سوپ چرب قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These potatoes are excellent for baking.
[ترجمه .] این سیب زمینی برای برای پخت بسیار عالی هستن
|
[ترجمه گوگل]این سیب زمینی ها برای پخت عالی هستند
[ترجمه ترگمان]این سیب زمینی ها برای پخت بسیار عالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The coffins stood in the baking heat surrounded by mourners.
[ترجمه گوگل]تابوت ها در گرمای پخت و پز در محاصره عزاداران ایستاده بودند
[ترجمه ترگمان]تابوت ها در گرمای سوزان قرار داشتند که توسط mourners احاطه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] پخت سخت نمودن - تنتوری کردن - پختن - روش حرارت دادن خشک که بیشتر در چاپ پیگمنت و یا پلیمریزه شدن رزین های مختلف در سطح پارچه به منظور ضد چروک کردن آن انجام می گیرد

انگلیسی به انگلیسی

• cooking with dry heat in an oven
if you say that a place is baking, you mean that it is very hot indeed.

پیشنهاد کاربران

Product
پخت
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
پخت
پخت فرآیندی است که تزوس برای الحاق بلوک های جدید تراکنش به بلاکچین خود از آن استفاده می کند.
baking ( n ) ( beɪkɪŋ ) =the process of cooking using dry heat in an oven, e. g. a baking dish.
baking
baking ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: پختن 1
تعریف: تهیۀ مواد غذایی با استفاده از حرارت خشک در تاوَن یا تنور|||متـ . تنوری کردن
پختن
Cooking

بپرس