sank

/ˈsæŋk//sæŋk/

زمان گذشته ی فعل: sink، زمان ماضی فعل sink غرق شد، فرو رفت

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense of sink.

جمله های نمونه

1. he sank his teeth into the apple
دندان های خود را در سیب فرو برد.

2. he sank into the jaws of danger
او در کام خطر فرو رفت.

3. he sank up to his knees in the snow
تا زانو در برف فرو رفت.

4. i sank into a chair and watched t. v.
در صندلی فرورفتم و تلویزیون تماشا کردم.

5. it sank clear to the bottom
درست به ته فرو رفت.

6. they sank a cable into position on the sea bed
آنان کابلی را پایین بردند و در بستر دریا قرار دادند.

7. they sank into poverty
(مجازی) آنان در فقر فرو رفتند.

8. they sank ships in order to occlude the harbor
برای مسدود کردن بندر گاه کشتی ها را غرق کردند.

9. a torpedo sank the boat
اژدر کشتی را غرق کرد.

10. gradually he sank in the mire of depravity and sin
به تدریج در منجلاب کژراهی و گناه غرق شد.

11. his heart sank within him
قلبش فرو ریخت.

12. his voice sank into a whisper
صدای او کاهش یافت و (تبدیل به) نجوا شد.

13. the boat sank down
قایق در آب فرو رفت.

14. the boat sank to the bottom
کشتی به ته آب فرو رفت.

15. the moon sank behind a hill
ماه در پشت تپه فرو رفت.

16. the ship sank and we weltered in the sea for five days
کشتی غرق شد و ما پنج روز با امواج دریا دست به گریبان بودیم

17. the ship sank in ten minutes
ظرف ده دقیقه کشتی غرق شد.

18. the sun sank in the west
خورشید در باختر غروب کرد.

19. that bitter lesson sank into my mind
آن تجربه ی تلخ در مغزم جایگزین شد.

20. the second bullet sank him to the ground
گلوله ی دوم او را (بر زمین) انداخت.

21. his chances of success sank to zero
شانس موفقیت او به هیچ رسید.

22. the two of them sank a bottle of vodka
آنها دو نفری کلک یک بطری ودکا را کندند.

23. . . . they told a story and sank into sleep
. . . گفتند فسانه ای و در خواب شدند

24. after his death, his name sank into oblivion
پس از مرگ نامش در بوته ی فراموشی افتاد.

25. suddenly the boat tilted and sank
ناگهان قایق یک وری شد و در آب فرو رفت.

26. the boat keeled over and sank
قایق چپه و غرق شد.

27. the disc of the sun sank into darkness
قرص خورشید در سیاهی شد

28. the disk of the sun sank in darkness . . .
قرص خورشید در سیاهی شد . . .

29. after he lost the election, his spirits sank to their nadir
پس از شکست در انتخابات،روحیه ی او به پایین ترین حد خود رسید.

30. the burning ship stayed afloat for an hour and then sank
کشتی مشتعل یک ساعت بر روی آب ماند و سپس فرو رفت.

انگلیسی به انگلیسی

• sank is the past tense of sink.

پیشنهاد کاربران

The cat sank her claws in his neck
گربه پنجه هاش را در گردن او فرو برد
زمان گذشته sink
Sink :غرق شدن
پس نتیجه می گیرم sank:غرق شد
Sank:غرق شد

با عرض معذرت
sank معنی سینک ظرفشویی نمی دهد و صرفاً گذشتة فعل sink است. واژه sink به معنای لگن ظرفشویی است.
Sank \sank
واژههای homonyme به انها می گویید که sank یکی از ان هاست .
یک جا به معنای غرق شدن
وجایی دیگر به معنای سیک ظرف شویی معنا می دهد
Homo nyme کلماتی هستند تلفظ و هجی یکسان دارند ولی معنی متفاوتی دارند

بپرس