ladle

/ˈleɪdl̩//ˈleɪdl̩/

معنی: ملاقه، چمچه، باملاقه کشیدن، باملاقه برداشتن
معانی دیگر: با چمچه خالی کردن یا درآوردن، (عامیانه - با: out) حاتم بخشی کردن، تعارف یا تعریف دروغی کردن، گمار، آبگردان، (فلزگدازی) دیگ گدازه، پاتیل بار، بارریز، با پاتیل بردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a spoon with a long handle and a deep bowl for transferring or serving liquids.
مترادف: dipper, scoop
مشابه: spoon, vessel

- a soup ladle
[ترجمه گوگل] یک ملاقه سوپ
[ترجمه ترگمان] یک قاشق پر از سوپ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ladles, ladling, ladled
مشتقات: ladler (n.)
• : تعریف: to dip, transfer, or serve (a liquid) with, or as though with, a ladle.
مترادف: dip, scoop
مشابه: bail, dish, lade, spoon

- She ladled broth over the meat.
[ترجمه گوگل] او آبگوشت را روی گوشت ریخت
[ترجمه ترگمان] آب گوشت را لوله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a bull ladle
یک ملاقه ی بزرگ،چمچه ی بزرگ

2. She dipped out soup with a ladle.
[ترجمه گوگل]سوپ را با ملاقه فرو کرد
[ترجمه ترگمان]با یک ملاقه سوپ را در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He isn't one to ladle out praise, so when he says'Good ', he means it.
[ترجمه گوگل]او کسی نیست که ستایش کند، بنابراین وقتی می گوید «خوب»، منظورش این است
[ترجمه ترگمان]او کسی نیست که او را ستایش کند، بنابراین وقتی که می گوید خوب است، منظورش این است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Then they tip up the ladle and proceed to the next mold.
[ترجمه گوگل]سپس ملاقه را نوک می زنند و وارد قالب بعدی می شوند
[ترجمه ترگمان]بعد ladle را بلند می کنند و به the بعدی می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Betty beheaded by hotpot ladle in freak accident.
[ترجمه گوگل]بتی توسط ملاقه هات پات در یک تصادف عجیب سر بریده شد
[ترجمه ترگمان]بتی در یک تصادف عجیب با hotpot ladle سر بریده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The aging prisoner picked up a greasy ladle and buried it in the soup, stirring it for a moment.
[ترجمه گوگل]زندانی سالخورده ملاقه ای چرب برداشت و در سوپ دفن کرد و لحظه ای آن را هم زد
[ترجمه ترگمان]زندانی پیری یک ملاقه بزرگ را برداشت و در سوپ فرو برد و لحظه ای آن را به هم زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ladle thinks that drying yourself out may be an effective antiparasite strategy, a way of purging the parasites from your body.
[ترجمه گوگل]لدل فکر می کند که خشک کردن خود ممکن است یک استراتژی موثر ضد انگل باشد، راهی برای پاکسازی انگل ها از بدن شما
[ترجمه ترگمان]Ladle فکر می کند که خشک کردن خود می تواند یک استراتژی antiparasite موثر باشد، راهی برای پاک سازی این انگل ها از بدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Whiskers Zhu picked up the pail and ladle, then fell in behind old Zheng and Song Anni.
[ترجمه گوگل]ویسکرز زو سطل و ملاقه را برداشت، سپس پشت سر ژنگ قدیمی و سونگ آنی افتاد
[ترجمه ترگمان]ژو ژو the را برداشت و با ملاقه در پشت سرش افتاد و سپس به پشت سرش افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ladle over the sauce, garnish with the fried pork and Sichuan peppercorns and serve at once.
[ترجمه گوگل]روی سس ریخته، با گوشت خوک سرخ شده و دانه فلفل سیچوان تزیین کنید و بلافاصله سرو کنید
[ترجمه ترگمان]چاشنی سس، چاشنی آن را با گوشت خوک سرخ شده و فلفل نمکی را چاشنی آن کرد و فورا به آن خدمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She dropped a ladle filled with hot soup into his lap.
[ترجمه گوگل]ملاقه پر از سوپ داغ را در دامان او انداخت
[ترجمه ترگمان]یک ملاقه پر از سوپ داغ را روی زانویش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Place chicken on top of pasta, then ladle black beans on top.
[ترجمه گوگل]مرغ را روی پاستا قرار دهید، سپس لوبیا سیاه را روی آن قرار دهید
[ترجمه ترگمان]مرغ را روی پاستا قرار دهید، سپس یک ملاقه بزرگ در بالای پاستا قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ladle chilled soup into shallow soup plates and sprinkle with the chervil.
[ترجمه گوگل]سوپ سرد شده را در بشقاب های سوپ کم عمق بریزید و روی آن را با کرفس بپاشید
[ترجمه ترگمان]سوپ سرد شده را به بشقاب سوپ رقیق ریخت و با chervil روی آن پاشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I dipped the glass ladle into the big bowl and refilled my cup.
[ترجمه گوگل]ملاقه شیشه ای را در کاسه بزرگ فرو کردم و فنجانم را دوباره پر کردم
[ترجمه ترگمان]جام را در کاسه بزرگ فرو کردم و جام را پر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A young boy with a ladle and a stoup of water wetted their grizzled mouths.
[ترجمه گوگل]پسر جوانی با ملاقه و انبوهی از آب، دهان‌های گریزل آنها را خیس کرد
[ترجمه ترگمان]یک پسر جوان با یک ملاقه و یک لیوان آب دهان grizzled را خیس کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملاقه (اسم)
dipper, scoop, ladle, spurtle

چمچه (اسم)
scoop, ladle, spoon

با ملاقه کشیدن (فعل)
ladle

با ملاقه برداشتن (فعل)
ladle

انگلیسی به انگلیسی

• long-handled spoon used for serving liquids, dipper
spoon out, dip out and serve with a ladle
a ladle is a large, round, deep spoon with a long handle, used for serving soup or stew.
if you ladle food such as soup or stew, you serve it using a ladle.

پیشنهاد کاربران

پاتیل
ملاقه بزرگ ( از اون ملاقه هایی غالباً برای ریختن سوپ از داخل دیگ های بزرگ استفاده می شود )
ladle
پاتیل ( در موضوع ریخته گری )
ladle ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: پاتیل
تعریف: ظرفی با پوشش نسوز که فلز مذاب از کوره در آن ریخته و به وسیلۀ آن به قالب ها منتقل شود
فارسی : ملاقه
انگلیسی: a large deep spoon with a long handle
A large spoon with a long bunch
ملاقه

بپرس