پیشنهاد‌های علی اکبر منصوری گندمانی (١,٣٠٦)

بازدید
٣,٠٨٦
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دوستان محترمی که به این پیشنهاد دیسلایک دادن توجهشون رو به تعریف شماره 6 همین اصطلاح در همین صفحه جلب میکنم. Sexual intercourse به نظرم وقتی اطلاع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

طبقه اشراف ، از ما بهترون

پیشنهاد
٤

Come what may

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیوانه محض، کاملا دیوانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

من هم نمی دونم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیچ خوردن و رد شدن، لایی کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

حالا که فکرشو میکنم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

طاسی پلاکی، طاسی منطقه ای نام دیگر Alopecia areata آلوپسی آره آتا : یک بیماری اتو ایمیون ( خود ایمنی ) است و با ریزش کامل مو در محل موهای سر و یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

صفت پیدا شده، یافت شده، نجات یافته، بازیابی شده، بهبود یافته و. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

با کسی روبرو شدن، جلوی کسی سبز شدن، مقابل کسی ظاهر شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

گونه، نوع، ، strain, variant سویه دلتا =Delta variant

پیشنهاد
٧

منو احمق فرض نکن، مترادف با اصطلاح Don't take me for a fool

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسی را احمق فرض کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به مثابه یک الگو بودن /شدن بمنزله یک سرمشق ( برای دیگران ) بودن یا شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

صفت ) ضد اسپاسم، شل کننده عضلانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

اینفرمال ) دخل کسی رو آوردن، برای کسی دردسر ساختن، زیر آب کسی را زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصطلاح ) تو دردسر افتادن، به فاک رفتن، دخل کسی اومدن، اصطلاحا کار کسی تموم شدن Your goose is cooked کارت تمومه دخلت اومده ( تو درد سر افتادی ) O ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

آلودگی نوری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

عامیانه بریتیش ) - همیشه مست، عیاش، میخواره - احمق ، کودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اینفرمال ) ترفند ها، فوت فن و مهارتها، کلک ها، قلق ها و فوت کوزه گری تمام روشهای خاصی که یه نفر داره تا با کمک آنها به چیزی دست پیدا کند. He’s f ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دغلبازی، حیله گری، کلاهبرداری، فعالیتهای مشکوک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح عامیانه کنایه آمیزBr ) مترادف با Wise ass Smart ass Wise guy Know it all Smarty - pants Smart alec عقل کل! ( با حالت کنایه آمیز ) علام ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح عامیانه بریتانیایی ) صفت یا لقبی که از روی شوخی، خطاب به کسی که فکر می کند خیلی باهوش است و همه چیز را میداند، میدهند! ( البته با تداعی منفی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

کانون توجه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

اصطلاح ) مترادف با Tell it to the hand این اصطلاح یک روش کاملا بی ادبانه برای بیان اینست که تمایلی برای شنیدن حرف طرف مقابل نداریم - اصلا نمی خ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به همین خیال باش!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

قسمت شما هم بشود ( انشاالله ) ! نصیب تو هم بشود! همچنین برای شما!

پیشنهاد
٥

سه تا معادل انگلیسی برای این ضرب المثل به ذهنم میاد 1 - The worthless need no protection 2 - A worthless vessel does not get broken 3 - Dead mice f ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

پپیه مشه یا پاپیه ماشه، کاغذ جویده شده، کاغذ خمیر شده کاغذ را پس از خمیر کردن با چسب مخلوط و تحت فشار قرار میدهند تا زیرساخت کار تولید آماده شود و با ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به معنای، مزه دهان کسی را فهمیدن، زمینه یابی کردن، گمانه زنی کردن، نظرسنجی هم میباشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

زیر زبون ( کسی ) را کشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اصطلاح ) هجوم آوردن، ریختن ( به یک جایی ) سرازیر شدن، As soon as the doors opened, the waiting shoppers poured in and ran for the bargain bins به ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

سرخوش، مست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

پالایش نفت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

عامیانه ) ای شیطون بلا! عجب بدجنسی هستیا! ( البته به حالت شوخی ) امان از دست تو!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

اینفرمال ) اصطلاحی برای توصیف یک شخص مفرح، بازیگوش، ناقلا و شیطون که شما را سورپریز میکند معادل های فارسی امان از دست تو عجب شیطونی هستی! از دست ...

پیشنهاد
٦

تا دم مرگ رفتن،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

- توجه کردن به. . . ، - اهمیت دادن به - مورد توجه قرار دادن ( چیزی یا کسی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

1 - چمباتمه زدن، رو پا نشستن 2 - پناه گرفتن در جایی امن، به جایی پناه بردن ( بصورت موقت تا برطرف شدن خطر ) 3 - ماندن در جایی برای یک مدتی ( جهت آما ...

پیشنهاد
٢١

شروع یک پایان، سرآغاز یک فرجام منظور ) شروع انحطاط و به پایان رسیدن یک چیزی میباشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کودک نابغه، بچه با استعداد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

حداکثر دستمزد، سقف دستمزد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

رقیق کردن، آبکی کردن، از غلظت کاستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاح ) از آمریکای شمالی به معنای تسلیم شدن، منصرف شدن، دست را ( به نشانه شکست ) بالا بردن، اعتراف به شکست کردن قبول شکست مترادف با اصطلاح Say u ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

آدم نا متعادل، غیر قابل پیش بینی، غیر قابل کنترل، بی ثبات، درد سر ساز البته اصطلاح آتش به اختیار هم جالب بود!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

عامیانه انگلیسی بریتانیایی ) - به هیچ عنوان نه، هرگز، اصلا، - به همین خیال باش، عمرا - بشین تا بیاد، مگه خوابشو ببینی و . . . مترادف با اصطلا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

زائو، زنی که تازه زایمان کرده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیک نیک رونده، گردشگر، کسی که به پیک نیک می رود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسم دخترانه ترکی قدیمی به معنای دختر تازه به دوران رسیده، - دختری شلخته که فکر می کند زیباست، در مرکز دنیاست و عمیقا بدنبال ازدواج و کسب شهرت جهان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بدون وقفه و با جدیت تمام کار کردن و یا تلاش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

بدون وقفه و سخت تلاش کردن، بطور مداوم و با جدیت کار کردن

پیشنهاد
٤

محبت و توجه کسی را بخود جلب کردن، خود را مورد توجه کسی قرار دادن، مورد لطف کسی قرار گرفتن، He was trying to ingratiate himself with his father اون ...

پیشنهاد
٣

اصطلاح ) مال کسی را خوردن، پول کسی را تلکه کردن و به جیب زدن You can't get away with swindling the orphans' out of their money مال یتیم خوردن ندار ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کازان دیبی ) در ترکی استانبولی از نظر لغوی به معنای ته دیگ است اما در اصل نام یک دسر معروف ترکیه ای است، شبیه به کرم کارامل

پیشنهاد
١

اصطلاح ) بابت چیزی هزینه زیادی پرداخت کردن، مغبون شدن ( در خرید چیزی ) ، بهای سنگینی پرداخت کردن، بسیار گران تمام شدن، به قیمت خون کسی بها پرداختن و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

گران تمام شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

رساندن ( پیام، سلام، خبر و. . . ) از کسی به کسی دیگر نقل قول کردن، باز پخش کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

Br ) کانون زلزله، مرکز زمین لرزه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

یالا، حرفت را بزن! هر چی تو فکرت میگذره را بگو! هر چه میخواهی بگی را بگو!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

حرفت را بزن، هر چی تو سرته بگو، هر چه میخواهی بگی را بگو!

پیشنهاد
١٠

اصطلاح ) این اصطلاح برای مواقعی استفاده می شود که بخواهیم بگوئیم حقیقت یک ماجرا عوض نمیشود حالا شما هر چه میخواهید بگویید، بگویید. - مهم نیست شما ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیوث، زن قحبه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

راحت باش! هر طور راحتی! هرجور عشقت می کشه! اینجا رو مثل خونه خودت بدون! هر کاری دوس داری انجام بده!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

( مثل اجل معلق ) بالای سر کسی ایستادن، روی کار کسی نظارت کردن، هنگام انجام کاری در کنار کسی بودن ( که البته اغلب برای اون شخص ناخوشایند است )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بسیار عصبی، برزخی، دلخور و عصبانی، اعصاب خورد I'm in high dudgeon now الآن خیلی اعصابم خورده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصطلاح ) عامیانه چه حرفها! کم دروغ بگو! حرفاتو باور نمیکنم! این حرفها رو واسه عمت تعریف کن!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

آزاد، آزاد باش! فرمان آزاد باش فرمانده به سربازان

پیشنهاد
١٣

اصطلاح ) معنای کلمه به کلمه ) دست راست خود رو دادن! ولی به مفهوم: ( بخاطر چیزی ) هر کاری را انجام دادن، زمین و زمان را بهم ریختن، دست به هر کاری ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

میزان غرامت، میزان جریمه، مقدار جریمه He has lodged an appeal for size of fine او برای میزان غرامت درخواست تجدیدنظر کرده است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

چطور مگه - He doesn't want to go to school - how so

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

برپا شدن، برخاستن، از جا بلند شدن مترادف با اصطلاح Come to one's feet

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

برپا شدن، از جا بلند شدن، برخاستن مترادف با اصطلاح Get to one's feet مثال Fred came to his feet to greet Mike فرد بلند شد تا به مایک خوشامد بگوی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

لک لک ، لک لک سفید Ciconia Ciconia هم گفته میشود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

گرداندن، راه بردن، پیاده روی بردن، گشت و گذار بردن و چرخاندن، به گردش بردن I'll take her for a walk after dinner and find out what the matter is ب ...

پیشنهاد
٤

اصطلاح ) اعمال فشار برای وادار کردن به کاری، مجبور کردن، تحت فشار گذاشتن، وادار کردن ( به انجام کاری ) مثال: His companions brought pressure to b ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاح ) مترادف با اصطلاح Take a dig Take a jab at someone به کسی متلک گفتن، تیکه انداختن، با گوشه و کنایه سخن گفتن، مسخره کردن، نیش زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

Take a dig at someone اصطلاح ) به کسی تیکه انداختن، متلک گفتن، نیش زدن و با کنایه حرف زدن، مسخره کردن و گوشه زدن. مترادف با اصطلاح زیر Take a j ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

1 - دمغ کردن، پکر کردن، افسرده کردن. 2 - خود را رها کردن، ( بخصوص موقع آواز خواندن، رقصیدن یا نواختن موسیقی . . . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

قید ) حین نوازش، حین دستمالی کردن، با نوازش یا دستمالی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

اصطلاح ) یه سر و سامانی به خودت بده، خودت رو جمع و جور کن، به خودت بیا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

صفت ) ترسانده شده، مرعوب شده، تسلیم شده، تضعیف روحیه شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

صفت ) - کاملا فراگیر، همه فراگیر، کاملا محیط، احاطه کننده بر همه چیز، محیط بر همه چیز - نافذ، رسوخ کننده، همه جا نفوذ کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

- هدف گرفتن، ( به سوی چیزی ) نشانه رفتن - هدفی در پیش گرفتن، هدف داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در کمال تعجب من، بر خلاف انتظار من To my surprise /amazement To his, her surprise To one's surprise بر خلاف انتظار ( من، او، کسی ) ، در کمال نابا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

عامیانه ) کشتن کسی با شلیک به سر، مغز کسی را با تفنگ ترکاندن، شلیک مرگبار به سر کسی کردن Ray blew the informant's brains out, just as the boss tol ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

صفت ) چکمه پوش، پوتین پوش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاح ) اینفرمال used to say that an angry argument or fight starts برای گفتن اینکه یک دعوا یا یک بگو مگوی تند شروع می شود. شاید معادل فارسی: اوضا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

خودت رو سرزنش نکن، به خودت سخت نگیر، به خودت سرکوفت نزن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاهو پیچ ( سالادی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

قر دادن، بالا و پایین انداختن باسن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصطلاح ) 1 - دلتنگ شدن، در واقع غمگین شدن بخاطر ندیدن کسی یا انجام ندادن چیزی، در حسرت ( کسی یا چیزی ) بودن! 2 - مشتاق بودن، خواستن ( چیزی که نداری ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

قطع کامل تمام درختان جنگلی در یک منطقه Clear - cutting system سیستم قطع کامل و برداشت تمام درختان در یک منطقه ( به هر منظور )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

Gamification یعنی بازی وار سازی، بازی گونه سازی دانش استفاده از تفکرات طراحی بازی و سرگرمی برای کارهای جدی و به زبان ساده تر، انجام کارهای جدی با ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

اصطلاح ) اجتناب کردن، طفره رفتن و شانه خالی کردن ، دور زدن یا دو دره کردن چیزی ( بجای برخورد با آن ) ، پیدا کردن راهی برای اینکه کاری یا چیزی مجبور ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ورزش کردن، تمرین کردن I have to hit the gym to lose extra weight من باید برای کاهش وزن اضافه، ورزش کنم!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

What's your vibe

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح ) - یه کم سطح توقع را پایین آوردن - جاه طلبی را کمتر کردن یا کمتر جاه طلب بودن! - هدف را پایین تر گرفتن مثال I wanted to be coming firs ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یک اصطلاح ماهیگیری اما در موارد دیگری هم کاربرد دارد بخصوص برای بدست آوردن شغل! درگیر کردن تعداد بیشتری از مردم یا سایر چیزها، برای آنچه که می خواهی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح ) این اصطلاح برای هشدار به طرف مقابل است که میخواهد کاری انجام بدهد یا تصمیمی بگیرد برای اینکه تمام مسؤولیت کارش را بعهده بگیرد و اینکه عواقب ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦٠

عامیانه جدید ) شگفت انگیز، معرکه، عالی، کولاک!!! ( در انگلیسی" مدرن"، بعضی از کلمات معنای قدیمی و اصلی آنها به مرور زمان تغییر کرده و بخصوص در بی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

صفت ) خیالی، فرضی، ساختگی A perceived enemy یک دشمن خیالی!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

اصطلاح غیررسمی ) این اصطلاح برای بیان مخالفت شدید و تکذیب آنچه که طرف مقابل به ما میگوید، استفاده می شود. معادل فارسی: چه مزخرفات، چه جفنگیاتی! چه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦١

عبارت سلام مرا برسون یا از طرف من سلام برسون/کن شکل رسمی Send my best regards to. . . . Send my greetings to . . . . Remember me to . . . . Gi ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

علاوه بر اصطلاح you deserved it اصطلاح های زیر هم معادل انگلیسی این عبارت هستند 1 - it serves you right 2 - you were asking for it ( خودت خواستی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

To run small /big اصطلاح مربوط به سایز پوشاک ) کوچکتر یا بزرگ تر بودن از سایز مورد انتظار ( استاندارد ) ، کوچکتر یا بزرگتر از سایز استاندارد قالب گ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

حراج شده، مشمول تخفیف، در معرض حراج، کاهش یافته ( در قیمت ) ، به حراج گذاشته شده This shirt was marked down from 49 dollars to 25 dollars این پیر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فیلم نامه نویسی ) قوس شخصیت ( کاراکتر ) ، قوس شخصیتی، وضع شخصیت یا هر تغییر شخصیت در مسیر داستان را آرک کاراکتر یا قوس شخصیت میگویند.

پیشنهاد
٥

Third person singular

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

Third person plural

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

Second person plural

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

Second person singular

پیشنهاد
٢

Second person plural pronoun

پیشنهاد
٣

Second person singular pronoun

پیشنهاد
١

First person plural pronoun

پیشنهاد
٧

First person singular pronoun

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

First person plural

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

قید ) موذیانه، آب زیر کاهی، بدون جلب توجه، بشکلی فریبکارانه!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح قدیمی اینفرمال ) تو دردسر افتادن، تو هچل افتادن، کلاه پس معرکه بودن The company will officially be in the soup if it loses money again this ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

صفت ) حتی به خواب هم دیده نشده، غیر قابل تصور! بصورت Undreamed هم نوشته میشود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

اصطلاح ) اینفرمال To throw a curve ( To throw ( someone ) a curve ( ball حسابی غافلگیر کردن، سورپریز کردن! کلک زدن، گیج کردن یا متعجب کردن ( کسی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

Consobrini , Consobrinus لاتین ) فرزندان خواهر، خواهرزاده ها

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

To be fagged out یعنی بسیار خسته و بی رمق شدن، از پا افتادن، از خستگی هلاک شدن، از کار زیاد خسته و بی رمق شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

تابلو کردن، جلب نظر کردن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

از زمان قدیم، از عهد دقیانوس، زمانی که دیگر کسی به خاطر ندارد، قدیم قدیما، مدتها پیش، در گذشته خیلی دور و. . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح اینفرمال ) Get the pip/pips Have the pip /pips آزرده شدن، ناراحت شدن، کسل شدن، بد خلق بودن یا شدن Give the pip/pips آزرده کردن، ناراحت کر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - نام خیابان، اسم خیابان 2 - نام خیابانی، اسم کوچه بازاری، اسم محلی! هم برای افراد هم برای داروهای غیرقانونی و مخدر ( منظور از نام خیابانی، یعن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Hit/ reach a rock bottom اصطلاح ) hit rock bottom به ته خط رسیدن، به بن بست خوردن، در بدترین شرایط ممکن زندگی خود بودن، ( رسیدن یا برخوردن به یک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

Give someone the needle اذیت کردن، طعنه زدن، سیخونک زدن، با نیش و کنایه کسی را ناراحت کردن، دست انداختن، هو کردن، تحریک و عصبی کردن و. . . He was gi ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

Get the needle Have the needle اصطلاح اینفرمال ) اذیت شدن، آزرده خاطر شدن، ناراحت شدن، بخود گرفتن، دل شکسته شدن! Jane got the needle after he had r ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصطلاح اینفرمال ) بخصوص برای اتومبیل، موتور سیکلت یا دوچرخه یک دوری زدن، یک چرخی زدن، راندن Would you like to take a spin on my bike? دوست داری با ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

Regulatory capture Captured regulators مصادره مقررات مقررات مصادره شده! این اصطلاح که در واقع یک فساد سیاسی تلقی میشود زمانی است که قوانین یا مقر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

One's thirties یعنی سنین سی تا سی و نه سالگی کسی! A woman in her early thirties زنی در اوایل سنین سی و چند سالگی اش!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

Feather sea star یا Feather star ستاره پردار یا زنبق دریایی! از رده crinoid های بدون ساقه که شناور هستند و بوسیله شاخک های حساس خودشان تغذیه میکنند!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

صفت ) فرصت طلب!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اسم ) بره یکساله، بره چی! A yearling sheep

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

عالی، فوق العاده، مطلوب، جذاب The appetizers and desserts are to die for پیش غذاها و دسرها خیلی عالی هستند!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

To go Dutch اینفرمال ) اصطلاح عامیانه، رایج در آمریکا ( و بیشتر موقع رستوران رفتن یا سینما مثلا ) یعنی هر کس پول غذای خودش رو بدهد هر کس دانگ خود ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠٧

با spilt اشتباه گرفته نشود! Spill, Spilled/ Spilt که به معنای ریختن، پاشیدن است!!! Split, Split, Split تقسیم کردن، دو بخش کردن، دانگی کردن My fri ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

اینفرمال ) nosebleed seats معادل با Nosebleed section اشاره به صندلی های بالاترین ردیف در یک استادیوم سالن نمایش تالار و غیره! I wish you wouldn' ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کتاب درسی، درس نامه، کتاب آموزشی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح اینفرمال ) مربوط به صندلیهای ردیف فوقانی یک استادیوم، آمفی تئاتر، سالن نمایش و غیره میباشد که قیمت بلیط کمتری دارند ولی دید محدودتری نسبت به ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

لذت ببرید، چشم چرانی کنید! Feast one's eyes on sth/sb از تماشای کسی یا چیزی لذت بردن، چیزی یا کسی را با تحسین تماشا کردن، چشم ها را مهمان چیزی یا ک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اینفرمال ) 1 - چیزی را بدقت و بطور کامل شرح دادن، مشخص کردن، توضیح دادن، فهمیدن یا فهماندن Something seems unexpected, I can't nail it down but it ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

محکم کردن، قطعی کردن، ( تعهد یا ضمانتی را قطعیت بخشیدن ) Let's nail down the terms of the agreement بیا تا مفاد توافقنامه را قطعی کنیم/ محکم کنیم.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

مترادف با اصطلاح Nail someone down از کسی یک جواب قطعی گرفتن کسی را مجبور به گفتن تصمیم نهایی اش کردن از کسی یک تعهد یا ضمانت محکم گرفتن مثال I ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

کسی را وادار به گفتن تصمیم نهایی اش کردن از کسی یک جواب قطعی ( درباره چیزی ) گرفتن یک تعهد یا ضمانت قطعی و محکم از کسی گرفتن مثال I can't nail he ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

شورشی، اخلالگر، تحریک کننده سایرین به آشوب، خرابکار، آشوب گر - ستون پنجم پلیس یا دولت در بین آشوبگران برای شناسایی و دستگیری عوامل شورشی

پیشنهاد
٣٦

- Happy Birthday in advance - Wishing you a happy birthday in advance

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیشاپیش!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

به نظر من اون سه تا جمله اول Heroin درست است نه Heroine چون همانطور که خودتان بهتر میدانید Heroin یعنی هروئین! Heroine زنی که قهرمان داستانی باشد!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

طبق سیاست، طبق برنامه ( سازمان یا شرکت و غیره در جهت منافع آن شرکت یا سازمان )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

صید بیش از حد ماهی، صید بی رویه، ماهیگیری بیش از حد!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

قید ) بصورت مداوم و پایدار، به صورت بهینه، به شکلی تجدید پذیر، بصورت بوم پایدار! Sustainably managed بصورت پایدار و مداوم مدیریت شده! بصورت زیست ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

اصطلاح ) To tick all boxes Or To tick all the boxes Or Check all the boxes معنی تحت اللفظی یا کلمه به کلمه ای آن میشود همه مربع ها را تیک زدن! ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح عامیانه ) She got cake Or She got the cake اشاره به خوش فرم و بزرگ بودن باسن دختران است!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

POS عامیانه ) مخفف Piece Of Shit هم است ! یه تیکه آشغال! یه تیکه گ. ه!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

گندله Pelletizing گندله سازی! به شکل گلوله ای یا ساچمه ای درآوردن را گندله سازی میگویند Fish farm pellets گندله ( غذای ماهی ساچمه ای شکل ) برای پ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

مخفف What do you است Whaddaya think? چی فکر میکنید?

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

Take in the scenery Taking in the scenery تماشای مناظر اطراف، دیدن چشم انداز، وقت گذرانی با تماشای مناظر. We sat there taking in the scenery ما ا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

- گردشگری که در زمان تعطیلات به مسافرت میرود! مثلا گردشگران نوروزی - شخص در حال گذراندن تعطیلات Part time holidaymakers گردشگران نیمه وقت!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

جهانگرد!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اصطلاح ) بیشتر از آنچه که به نظر می رسد، بیش از آنچه که به چشم بیاد!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اتومبیل ) ساید اسکرت ها همان رکاب های جانبی یا کناری دو طرف خودرو هستند! دامنه های جانبی، حاشیه های جانبی!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

To take a ride سواری کردن، سوار شدن Let's take a ride with Mike بیا تا با مایک بریم ماشین سواری!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

لایی کشیدن ( در ترافیک یا جاهای شلوغ و پر از مانع ) ، عبور دادن خودرو با حرکات مارپیچی از مسیرهای شلوغ، پیچ خوردن و رد شدن! مثال ) Incredibly she wo ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح اینفرمال ) عجله کن! زود باش! بصورت عامیانه همون بپر هست! ( البته منظور از بپر، پریدن نیست منظور عجله کردن و چابک بودن است ) مثلا: بپر بخر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

Let's ride بیا برونیم!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بعنوان صفت ) جایگزین wack به معنی: دیوانه کننده، دیوانه وار، crazy! Whacker دیوانه وار تر! دیوانه کننده تر! ( صفت تفضیلی ) Whackest دیوانه وار تر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

گاو نر اخته نشده! فرقش با ox یا bullock در اخته بودن یا نبودن آنهاست!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

در واقع همان ox است یعنی گاو نر اخته شده! A bullock or ox is a castrated bull

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

گاو نر اخته شده! فرق ox با bull در اخته بودن و نبودن آنهاست Bull گاو نر اخته نشده است! معمولا بدین جهت آنها را اخته میکنند تا رام تر و آرام تر باش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

- علی رغم آنچه که گفته شده! - با این وجود، با این حال، با این اوصاف! Our opponent has been very impressive but having said that, I'm confident that ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اصطلاح عامیانه مجازی جدید ) Weird flex but ok یا Odd flex but ok این اصطلاح بیشتر یک meme هست ( میم اینترنتی ) و برای جواب به افرادی که در فضای مج ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

بعنوان صفت ) تمسخر آمیز!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

- حلول رب النوع، تجسم عامل الهی، حلول خداوندی در قالب انسان، قطب الهی! - کامپیوتر و فضای مجازی ) شکلک، نمایه، عکسی که کاربر برای پروفایلش انتخاب میک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

آشتی کردن، جبران کردن، صلح کردن! Why don't you give him a hug to make it up? چرا شما اونو بغل نمی کنید تا آشتی کنید?

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کاملا اتفاقی، اتفاقا، بر حسب اتفاق، بطور کاملا تصادفی یا اتفاقی! I just happened to live there کاملا اتفاقی من اونجا زندگی میکردم!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

صفت ) تجدید نظر شده، دوباره تفسیر شده!

پیشنهاد
١

اصطلاح ) وقتی میگیم Someone is up against something یعنی، کسی مسائل و مشکلات زیادی را برای کنار آمدن با چیزی در پیش رو دارد! یک موقعیت دشوار داشت ...

پیشنهاد
٩

اصطلاح ) وقتی میگیم که Someone can't shake the feeling یعنی اینکه کسی نمیتونه این احساسی رو که داره نادیده بگیره، کسی همش اینطور فکر میکنه که. . ...

پیشنهاد

اصطلاح ) وقتی میگیم Someone is up to something یعنی کسی داره مشکوک میزنه، کسی داره از انجام کاری طفره می ره، کسی داره چیزی رو پنهون میکنه، کسی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاح اینفرمال ) 1 - چاخان کردن، بزرگنمایی، بلوف زدن، تعریف و تمجید الکی! مثال: I won’t blow smoke up your ass. Your product is OK but I’ve seen ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بومیان کانادا! سرخپوستان یا هندی های کانادایی!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصطلاح عامیانه ) cue the confetti اشاره به ریختن کاغذ رنگی های خرد شده از بالا به پایین در یک مراسم جشنی مثل ازدواج، سالگرد تولد و غیره! معادل فارسی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

دست یافتنی! The most attainable دست یافتنی ترین!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

عامیانه ) شنبه تلخ! شنبه غمناک! در واقع very sad Saturday Her Saturday became a sadurday when she broke her necklace شنبه اش به یک شنبه تلخ تبد ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

صفت ) یک اصطلاح بریتانیایی نادان، سبک مغز، بی عرضه، کم عقل، اسکول! ( بعضی مواقع بعنوان فحش به معنای penis )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

اسم ترکی هست و به معناهای خوشگل، زیبا، عالی، فوق العاده، شگفت انگیز، محشر، معرکه و افسانه ای!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

فرازمینی، فوق زمینی!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

چیزی را توجیه نکردن! بدون هیچ توجیه!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

ابسینث! نوعی مشروب تقطیری با درصد الکل خیلی زیاد که به جادوی سبز هم معروف است، این مشروب که از تقطیر گیاه انیسون، رازیانه بدست می آید باید با آب رقی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

در پیش رو بودن، در سر راه قرار گرفتن! ( چیزهایی که قرار است اتفاق بیفتند ) مثال Always be ready for the challenges lie ahead همیشه برای چالش هایی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

خلوص گرا! The puristic design طراحی خلوص گرا!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

بچه، پسر بچه، kid

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

حالت خلسه!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

در مورد عکس ) یعنی قسمتی از عکس را بریدن یا حذف کردن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اصطلاح Take someone's breath away نفس گیر، نفس بر! 1 - معنای حقیقی، چیزی یا کسی که باعث شود نفس کسی به اصطلاح بند آید مثل دویدن سریع یا شوکه شدن بخ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح ) به مردی گفته میشود که طرز لباس پوشیدن و قیافه ظاهریش یادآور قالب رفتاری پرجذبه و بشدت مردانه از چوب بران ( lumberjacks ) است! ( در آمریکا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

نام دیگر راش گارد Rash guard و Rashie نوعی لباس محافظ از جنس پلی استر، نایلون و اسپاندکس که هنگام شنا، غواصی و موج سواری پوشیده میشود و شخص را از آس ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

راش گارد، محافظ امواج! لباسی مخصوص از جنس نایلون، اسپاندکس و پلی استر برای شنا، موج سواری، غواصی و. . . که شخص را از آسیب امواج دریا و حتی خورشید محا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

روز تمرین عضلات پا را از قلم انداختن، حذف روز تمرین پا، تمرین روز پا را انجام ندادن! در تمرینات بدنسازی اکثر ورزشکاران اهمیت زیادی به عضلات پا نمیده ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

نبه، اسم یک غذای سنتی ژاپنی هم هست بر پایه گوشت!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تعظیم کردن، خم شدن، ( معمولا برای پاسخ به ابراز احساسات و تشویق های حضار ) He took a bow after the music ended او بعد از اتمام موسیقی با تعظیم در م ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

بخشی از فرآیند بلوغ، رویداد یا مراسمی سرنوشت ساز، رویدادی مهم در چرخه زندگی!

پیشنهاد
٢

اصطلاح ) take something through the gauntlet چیزی را به چالش کشیدن، چیزی را بمبارزه طلبیدن! He's taken this cars through the gauntlet for years او ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

اصطلاح عامیانه ) Kick some ass /butt 1 - فعالیت یا کاری را بعهده گرفتن، ترتیب کاری یا سفارشی را به خوبی انجام دادن، بخوبی از عهده کاری برآمدن، توان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

قید ) بطور خیره کننده ای! بصورت خیره کننده! This car is blindingly fast این ماشین بطور خیره کننده ای سریع است!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

حتی هنگام سکوت، حتی موقع خاموشی، حتی هنگامی که آرام است!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

بلافاصله بعد از، اندکی پس از، پشت سر کسی یا چیزی، متعاقب یا بدنباله، I've been sick all month—one illness just follows upon the heels of another من ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

دلنواز!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاتاها! کتابی از سروده های زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان. گاتا به معنی بیت هم میباشد در زبان پهلوی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

تسمه بکسل، طناب بکسل!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

علاوه بر معانی فوق باله تخته موج سواری، فین!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

1 - ( در مورد غذاها ) چاشنی دار کردن، ادویه زدن، خوشمزه تر کردن، بعنوان طعم یا چاشنی چیزی را به غذا اضافه تر کردن! The cook spiced up the food with ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح ) cast a spell on/ over someone 1 - کسی را مجذوب خود کردن، کسی را به شدت تاثیر قرار دادن، کسی را مسحور و مفتون خود کردن. Hong Kong casts a sp ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

اسم یک غذای مکزیکی است که شامل گوشت و سبزیجات بوده و در نان ذرت مکزیکی پیچیده میشود و معمولا با خامه ترش سرو میشود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

فعل ) اینفرمال بررسی کردن، ارزیابی کردن، تفتیش کردن، چک کردن، جستجو کردن، یه نگاه اجمالی کردن، اسکن کردن! They had scoped out their market آنها بازا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

آنکو یا خمیر لوبیا قرمز، یک خمیر یا پاستایی است که بیشتر در غذاها یا شیرینی های ژاپنی استفاده می شود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عصب پژوه، عصب شناس، دانشمند علوم اعصاب!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

اون appear هست که شما معنی کردید اصلا کلمه apear در انگلیسی نداریم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

اصطلاح ) Take a crack at something یا Have a crack at something کار سختی را امتحان کردن، چیزی را آزمودن، برای انجام کاری تلاش کردن، چیزی یا کاری را ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اصطلاح ) 1 - شلیک کردن، با گلوله زدن، تیر زدن! He took a shot at deer او به گوزن شلیک کرد. 2 - زدن، تلاش برای زدن ( به کسی یا چیزی ) Mike took a ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

خودرو، موتور، دوچرخه ) رینگ تایر یا همون طوقه!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

اینفرمال ) اشتباه بزرگی کردن، خراب کردن، موقعیت یا فرصتی را از دست دادن، ( با انجام کار اشتباه یا گفتن حرف اشتباهی ) چیزی را بر باد فنا دادن، ( قدر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

( از فعل incur ) Incurred موجب شده، بوجود آمده، متحمله، تمام شده، مثل Incurred cost هزینه متحمله، هزینه تمام شده، Incurred expenses مخارج بوجود ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

بصورت دستی مونتاژ شده، مونتاژ دست، با دست بر روی هم سوار شده، مونتاژ شده توسط دست!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

اینفرمال ) نق نقو، کسی که مرتب غر می زند، زود رنج، بد عنق، بد اخلاق، پیرمرد عیاش با موهای خاکستری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

به معنای تیپ یا شخصیت غالب و سلطه جو هم می باشد! مثل نر غالب Alpha male ماده غالب alpha female زوج غالب alpha pair اگر قبل از اسم حیوانات باشد مثل ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

اینفرمال، عامیانه ) 1 - این عبارت برای مخاطب قرار دادن مردی که دوست شماست استفاده می شود! ( یا مردی که می شناسیدش اما نامش را فراموش کرده اید! ) ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

گوشواره های مهره ای ساخته شده از پر یا ساقه پر!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اصطلاح ) معادل با اصطلاح های زیر Put on airs Full of oneself به معنای: باد در غبغب خود انداختن، از خود راضی، خود بزرگ بین، کسی که فکر میکند از بقی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

نزدیک، عنقریب، همین نزدیکی ها، همین دور و بر، همین گوشه کنارها، به همین زودی ها، خیلی نزدیک، خیلی زود، نزدیک به وقوع! The most wonderful time of the ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

اصطلاح ) فیس و افاده، عشوه و ناز اومدن، غمزه و ناز، She puts on airs and graces She gives herself airs and graces با توجه به اصطلاحات Put on air ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

اصطلاح ) Put on airs خود را برتر از دیگران دانستن، باد به غبغب انداختن، مغرور و از خود راضی بودن، خود را تحویل گرفتن، قیافه گرفتن و. . . ! Some of ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اصطلاح ) Full of oneself, Full of himself از خود راضی، مغرور، خودبزرگ بین، خودخواه، متکبر! کسی که خودش رو حسابی تحویل میگیره، برای خودش اصطلاحا ن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

زاده عادت، بنده عادت، کسی که همواره به صورت روتین زندگی می کند، کسی که روتین ( روال همیشگی ) را ترجیح میدهد، برده عادت، اسیر عادت! I'm a creature of ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصطلاح ) به شخصی یا چیزی گفته میشود که از بقیه عزیزتر و محبوبتر باشد. ( منظور از Apple همان مردمک چشم است ) نور چشمی، محبوب، نور دیده، روشنی چشم، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

Coilover, Coil - over کویل اور! نوعی کمک فنر ارتقا یافته برای افزایش پرفورمنس یا همان کارایی سیستم تعلیق اتومبیل. اسم coil - over بخاطر وجود یک کو ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

اصطلاح ) اینفرمال 1 - مشت های قوی و سریع داشتن، با مهارت و قدرتمند مشت زدن، قدرت و نیروی زیادی در چنته داشتن! Rosie could pack a hefty punch رزی تو ...

پیشنهاد
٢

قرار نیست با این لباسها قاطی ( جماعت ) بشیم/ قصد نداریم با این طور لباس پوشیدنمون همرنگ جماعت بشیم. قرار نیست با این لباسها شبیه بقیه باشیم.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

1 - ترکیب کردن، مخلوط کردن، قاطی کردن، اضافه کردن چیزی به یک ترکیب و مخلوط کردن کامل آن مثال: Mix the first three ingredients together, then blend in ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

شلیل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

پزشکی ) کمپلیانس ریوی، پذیرش ریوی، اتساع پذیری یا حجم پذیری ریوی! به میزان قابلیت اتساع پذیری ریه کمپلیانس ریه گفته میشود و برابر است با تقسیم حجم ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 - بعنوان صفت ) خیانتکار، دورو، نارو زن یا نارو زننده، دودوزه باز، متقلب، کلاش! He's a double - crossing creep اون یک آدم نفرت انگیز خیانتکار است! ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

اصطلاح ) از پشت من بیا پایین ) معنی لغوی اما در اصل کنایه از راحت گذاشتن، پاپی نشدن، اذیت نکردن، انتقاد و ایراد نگرفتن و مزاحمت ایجاد نکردن برای کسی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

نام دیگر آن بیستوری یا تیغ بیستوری است. ( در زبان فرانسوی به تیغ جراحی یا همان اسکالپل، بیستوری Bisturi میگویند )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

همان تیغ جراحی یا اسکالپل scalpel است که در زبان فرانسوی به آن بیستوری گفته میشود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

بیعانه، پیش پرداخت! A down payment of 50000 dollars should cover the costs یک بیعانه پنجاه هزار دلاری باید هزینه ها را پوشش دهد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک اثر باقی گذاشتن، یک اثری برجا گذاشتن یا ماندن، باقی گذاشتن یا بر جا گذاشتن یک تاثیر ( بر روی کسی ) ! John left a good impression on everyone who m ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

عامیانه ) یک عالمه، خروارها، تا دلت بخواد! She has loads of natural talent اون یک عالمه استعداد طبیعی دارد!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

سردسته جنایتکاران، رئیس جانیان، سردسته تبهکاران، کسی که مسوول سندیکای جنایتکاران است!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

اصطلاح ) کاملا سالم و دست نخورده، صحیح و سالم، بدون هیچگونه صدمه ای! We are lucky to have walked away from that car accident in one piece ما خوش شان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

صفت ) مهذب، پالوده، صاف و صیقلی، جلا داده شده، پرداخته، آراسته، تیز شده، زدوده، دقیق و عالی شده، پالایش شده، تصفیه شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

ناهمواری، تغییر پذیری!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصطلاح ) اشتیاق و اراده راسخ درونی، شور و حرارت باطنی! He has played with fire in his belly throughout his career او سرتاسر دوران حرفه ایی اش را ب ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

این اصطلاح فقط مربوط به کتاب نیست و کلا به هر محصول یا کالایی که به تعداد محدود تولید شود گفته میشود، مثل خودرو یا هر کالای دیگر! - سری محدود، نسخه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

Time minus zero زمان صفر ثانیه! تمام شدن زمان! بدون زمان، بدون وقت، زمانی نمانده است! I realized I was t minus zero متوجه شدم که دیگه هیچ وقتی ندا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اصطلاح ) شمارش معکوس، کمتر از، در زمان کمتر از! T مخفف Time است. Time minus بیشتر برای شمارش معکوس برای آغاز یک واقعه استفاده می شود ولی در موارد ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤١

نکته جالب در مورد Defeat ) اگر بعنوان اسم بکار برود به معنای شکست و ناکامی است ولی اگر بعنوان فعل بکار رود به معنای پیروز شدن، غلبه کردن، شکست دادن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

اسم مفعول blow ) یکی از معانی blow لو رفتن، آشکار شدن است. پس blown به معنای: لورفته، فاش شده! Your cover has been blown پوششت لو رفته است!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

اصطلاح ) On the hunt بدنبال کسی یا چیزی گشتن، در جستجوی کسی یا چیزی بودن، در پی کسی یا چیزی بودن! The police are still on the hunt for the escaped ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

جمعه سیاه Black Friday یا حراج جمعه در آمریکا درواقع یک روز پس از روز شکرگزاری Thanksgiving ( آخرین پنجشنبه ماه نوامبر ) است که عملاً آخرین جمعه ماه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

Giving Tuesday یا GivingTuesday سه شنبه بخشش، سه شنبه بخشندگی! اولین سه شنبه بعد از روز شکرگزاری Thanksgiving در ایالات متحده ( آخرین پنجشنبه ماه ن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

صفت ) ( نامه، سند یا مدرک ) بصورت رسمی امضا شده! امضاء محضری شده! دارای تائیدیه رسمی! ممهور به مهر دفترخانه! رسمی، محضری!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

1 - راهی شدن، عازم سفری شدن، رهسپار شدن! The ship was heading out to sea کشتی داشت راهی دریا میشد. 2 - دنبال کردن، تعقیب کردن، پشت سر کسی رفتن. ( H ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

تحت الشعاع قرار دادن، به حاشیه راندن، در انجام کاری بهتر و موفق تر عمل کردن، تفوق یافتن، توجهات را از دیگران گرفتن و به خود معطوف کردن. They were to ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

- سرزمین رویایی، ناکجاآباد، هیچستان! - سرزمین افسانه ای که شخصیت های کارتونی مثل پیتر پن، تینکر بل و سایر شخصیت های اسطوره ای تخیلی در آن زندگی می ک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Tach یا Tachometer وسیله ای است که با آن، سرعت چرخش شفت یا دیسک را، در یک موتور اندازه گیری می کنند و واحد آن دور بر دقیقه RPM Revolutions Per Minu ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

اصطلاح پزشکی ) از ریشه آلمانی : مجرا، مسیر Dactus arteriosus مجرای شریانی در دوران جنینی این مجرا که بین آئورت نزولی و شریان ریوی چپ است باز بوده ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

مسابقه را با یکی از مقام های اول تا سومی به پایان بردن! در پایان مسابقه به جایگاه اول تا سوم نائل شدن، مسابقه را با رفتن بر روی سکوی قهرمانی به اتم ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

ورزش های انفرادی ) - به سکوی قهرمانی مخصوص توزیع مدال هم گفته میشود. - جایگاه قهرمانی اول تا سوم Podium finish یعنی مسابقه را در مقام اول تا سو ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اصطلاح ) روز روشن، بصورت کاملا آشکار منظور از عبارت فوق روشنایی و یا روشن بودن روز نیست بلکه اشاره به آشکارا بودن یک واقعه، بخصوص وقایع مجرمانه، دارد ...

پیشنهاد
٦

توانایی کسی یا چیزی را تست کردن و سنجیدن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

حداقل چیزهای ضروری، حداقل شرایط لازم، کمترین حد ممکن، We need to keep expenses to a ( bare ) minimum ما باید هزینه ها را در کمترین حد ممکن نگه داریم ...

پیشنهاد
٣

واقعیت بیشتر از آن چیزی است که به چشم میاد! واقعیت امر بیشتر از آن چیزی است که به نظر می رسد!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

( امریکا - عامیانه ) محل گردهمایی و عیش و نوش بازیکنان ورزش گلف، بار یا رستورانی در محوطه زمین گلف که بازیکنان بعد از بازی برای صرف نوشیدنی و استراحت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

مشتاق، دلباخته!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

نگاه دراز مدت به چیزی داشتن، چیزی را بصورت دراز مدت مدنظر داشتن، فراتر از شرایط کنونی فکر کردن، نگاه یا چشم انداز بلند مدت داشتن! If you take the lo ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( درباره چیزی ) نظر داشتن، باور داشتن، عقیده داشتن! Unfortunately, the president has taken the view that the national parks around the country are no ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

Knife - wielding صفت ) چاقو کش، چاقو بدست! A knife - wielding man has been shot dead in the center of Brussels یک مرد چاقو بدست در مرکز بروکسل به ض ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

حال و هوا، جو، حالت، پیرامون!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

اینفرمال ) زمین گیر کردن، از پا در آوردن، شلیک کردن به کسی، شکست دادن، Police took down the suspected terrorist پلیس تروریست مظنون را زمین گیر کرد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

روزهای کاری در هفته!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

خودمانی ) نوعی دشنه یا تیزی! ( معمولا این اصطلاح عامیانه در زندان ها بکار می رود ) و shank به سلاح دست سازی گفته میشود که از دسته قاشق، چنگال یا حت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

اخطار دادن برای ترک جایی، هشدار در مورد دور ماندن از صحنه ای یا جایی! We placed a guard outside the door to warn people off until the gas leak coul ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

علاوه بر معانی فوق: اینفرمال ) همچنان، هنوز، گذشته از این! I can too read من همچنان میتوانم بخوانم!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

هنر عامه، هنر همگانی، هنر مردمی! ( برگرفته از واژه Popular ) هنر عامه پسند یا پاپ، یک جنبش هنری در زمینه هنرهای تجسمی در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی بود ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

1 - راه بیفت دیگه، عجله کن، بجنب، تکون بخور! 2 - بیایید شروع کنیم دیگه، بهتره دست به کار بشیم، دست بجنبان! با توجه به بافت جمله باید بهترین و نزدیک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

تعیین یک مسیر، انتخاب یک راه، یک مسیری را مشخص کردن یا تنظیم کردن! Learn how to set a course for your life یاد بگیرید که چگونه برای زندگی تان یک مسی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

خوب پس بذار باشد! بسیار خوب، پس باشد! پس بذار همین طور باشد! خیلی خب پس چاره ای نیست! اشکالی ندارد! خیلی خب پس، همینطور بشود! و. . . If she wants ...

پیشنهاد
٤

اصطلاح ) کسی را در مقابل کسی قرار دادن، کسی را با کسی دشمن کردن، مخالف کردن! مثال از سریال بازی تاج و تخت What's the worst reason you have for turn ...

پیشنهاد
١٢

( تکه ای از فیلم کاسابلانکا یا کازابلانکا ) تکه کلام ریک ( همفری بوگارت ) به الزا ( لورن باکال ) برای عشقبازی! Here's looking at you kid بسلامتی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

اسم یک غذای ژاپنی میباشد که شبیه به نان کماج یا کلوچه ای است که وسط آن را با گوشت چرخ کرده پخته شده ( گوشت گاو یا خوک ) و سایر مخلفات پر می کنند! بع ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٢

علاوه بر معانی فوق: گذشته فعل grind به معنای آسیاب کردن، خرد کردن، چرخ کردن، ساطوری کردن و. . . Grind, Ground, Ground Ground meat گوشت چرخ کرده یا ...

پیشنهاد
٥

ضرب المثل ) معادل با ضرب المثل : مرغ همسایه غازه یا مرغ همسایه را غاز دیدن! به انگلیسی: The grass is always greener on the other side یا the apples ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اصطلاح ) معنی لغوی یعنی چراگاه سبزتر، مراتع سبزتر. ولی این اصطلاح کنایه از: موقعیت بهتر، زندگی بهتر، شغل بهتر میباشد. ( شاید اشاره به داستان روباه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

صفت ) اشتباهی، گمراه شده، اشتباه، غلط، منحرف! His untidy clothes give one a misguided impression of him لباس های نامرتب او یک تصور اشتباهی از او، به ...

پیشنهاد
٥٤

اصطلاح ) حداکثر استفاده و بهره را از چیزی بردن، حداکثر لذت ممکن را از چیزی بردن، به بهترین نحو ممکن چیزی را بکار گرفتن Mary knows how to make the mo ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

Throw/Pour cold water آب پاکی را ریختن، ناامید کردن، دمق کردن، دم کسی را چیدن، فرونشاندن یا خاموش کردن هیجان و شور، کور کردن ذوق و نشاط کسی! I’ve h ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

به صورت رسمی وارد جایی شدن، به صحنه آمدن، وارد صحنه ( تئاتر یا اجرا ) شدن! مثال: She made her entrance too early and threw everyone into confusion ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

آن بهترین گزینه است، هیچ چیز بهتر از آن نیست! مثال: Nothing beats spending a day at the beach with a good book and your best friend هیچ چیز بهتر از ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

1 - بالا به پایین، کنترل و هدایت شده در بالاترین سطح، سازمان دهی شده از بالا، سلسله مراتبی، سیستم مدیریتی یا دولتی که در آن فعالیت ها و سیاست ها از ه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

صفت ) جانگداز، دلخون کننده، جانسوز، غم انگیز، دلخراش! That story is heart - wrenching آن داستان غم انگیز است!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

1 - سؤالی را مطرح کردن، مسأله خاصی را بوجود آوردن، پرسش خاصی را مطرح کردن! مثال: If he has a great job but is always broke, it begs the question of ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 - ماکرو تصویر، درشت تصویر، بزرگ تصویر! به تصویری گفته میشود که سوژه عکس از نمای نزدیک و بصورت درشت و برجسته نمایان میشود! مثلا عکسبرداری از یک مگس ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح مجازی ) بر گرفته از Lolcats Lolcats یک ماکرو تصویر از یک یا چند گربه است که این عکسها بامزه و خنده دار همراه با متن متناسب با آن عکس میباشد. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

اصطلاح اینفرمال ) و حتی بیشتر از آن، و حتی بیشتر، و چیزی بیش از آن! این اصطلاح بصورت قید یا عبارت قیدی در جمله برای تایید آنچه که قبلا در جمله منظو ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

محدوده! Out of bounds خارج از محدوده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

Free solo climbing یا Soloing کوهنوردی یا صخره نوردی انفرادی آزاد! نوعی ورزش و تفریح که کوهنورد یا صخره نورد بدون استفاده از طناب یا قلاب و سایر تج ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

Soloing یا free solo climbing کوهنوردی یا صخره نوردی انفرادی آزاد! ورزشی که کوهنورد یا صخره نورد بصورت انفرادی و بدون کمک گرفتن از طناب، قلاب یا سا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

در بعضی مناطق آمریکا ) به غذای کله پاچه khash میگویند، البته بعضی ها هم اسم فارسی آنرا بکار می برند Kale - pache, Kalle - pache, or Pacha

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اصطلاح ) You're the man You da man برای تشویق کسی گفته میشود که کارش رو بخوبی انجام داده است. کارت درسته، کارت حرف نداره!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقاربت جنسی، آمیزش جنسی، مراوده، گاییدن، رابطه جنسی! مثالی از سریال بازی تاج و تخت: Congress does not require desire on the woman's part, only patie ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اصطلاح عامیانه ) این اصطلاح برای تشویق کسی برای شرکت در مهمونی یا رفتن به جایی کاربرد دارد. معادل فارسی شاید این موارد باشند: - اگر نیای اصلا حال ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

متن نمایشنامه، مکالمات نمایشنامه یا فیلمنامه، نقش، شخصیت ها، متن ادبی، شعر! Actors are running lines on the stage بازیگران در حال اجرای متن نمایشنام ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

ارابه غنائم، گاری مخصوص حمل غنائم!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

ته دره، کف دره!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

اصطلاح ) فراتر از مرز ها رفتن، محدودیت ها را کنار زدن! کنایه از نوآوری و ایده پردازی! مترادف با اصطلاح های: Push the boundaries Push the limits همگ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

اصطلاح ) مرزها را کنار زدن، فراتر از مرز ها رفتن! ( کنایه از نوآوری و خلاقیت داشتن! ) ایده پردازی کردن! مترادف با اصطلاح های: Push the envelope و ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

جهیدن، تراوش، روان شدن، فواره زدن، جاری شدن، موج زدن، ( آبگونه ها ) بافشار بیرون جهیدن، بیرون زدن، فوران کردن، ( با احساسات مبالغه آمیز ) بیان کردن، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

از مسیر فرعی سفر کردن، گشت و گذار در جاده های فرعی، مسافرت از مسیر جاده خاکی، رفتن از جاده های کم ترافیک و خلوت! I love taking the back road من عاش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصطلاح ) پا در مسیر ناصحیح گذاشتن، مسیر کج را انتخاب کردن، بی اخلاق و بی کلاس بودن، ناکس و دغلباز بودن، از صراط مستقیم منحرف شدن، کار ناشایست انجام د ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اصطلاح ) راه درست را برگزیدن، پا در مسیر صحیح گذاشتن، تقوا پیشه کردن، صراط مستقیم را انتخاب کردن، با اخلاق و با کلاس بودن، کار درست را انجام دادن حتی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

غیررسمی ) به هر کس یا چیز با کلاس، گفته میشود. He is a class act او یک انسان با کلاس است! معانی دیگر: برازنده، با شخصیت، خوش ظاهر، متین، مودب، عا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

با کلاس بودن، یک انسان با اخلاق و باهوش بودن، محترم و خوش اخلاق بودن! Mike is a class act مایک یک انسان شریف و مهربان است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

شما در جریان تمام آخرین اخبار و اطلاعات اخیر قرار گرفته اید! ( اگر این پیام را در اینستاگرام مشاهده کردید یعنی اینکه شما همه پستهای اخیر را مشاهده ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

شما در جریان آخرین اخبار قرار گرفته اید! شما تمام اخبار و اطلاعات اخیر را مرور کرده اید! شما در جریان تمام وقایع اخیر قرار گرفته اید!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

- فرار کردن، خلاص شدن، آزاد شدن! The robber had tied me to a chair, but I was able to break free and run to safety سارق منو به یک صندلی بسته بود اما ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

غل و زنجیر! The prisoner broke free of his bonds زندانی از غل و زنجیر ش خلاص شد/آزاد شد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح ) کمک به کسی برای شروع کاری، باعث شروع کار کسی شدن! He got me started او کمکم کرد شروع کنم. /اون باعث شد شروع کنم. I get you started من کمکت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

پاک نژاد، اصیل، از نژاد خالص! A pure - bred horse یک اسب اصیل!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤٧

فرق cross out با cross off اگر مثلا یک لیست خرید دست شما باشد وقتی که بخواهید یک مورد از لیست خریدتان را بطور کلی حذف کنید روی آن جوری خط میکشید که ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣٣

پزشکی ) تشنج، نوعی حمله مغزی که در اثر آن امواج غیرطبیعی مغز زیاد میشوند و باعث تغییر در فعالیتهای مغزی، وضعیت روانی و بروز تونیک کولونیک عضلات میشود ...

پیشنهاد
٧

یک مورد اشتباه در تعیین هویت! کسی را با کسی دیگر اشتباه گرفتن! Her arrest was a case of mistaken identity دستگیری او یک مورد اشتباه در شناسایی بود!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

پا به خشکی گذاشتن! فرود آمدن ( از یک کشتی یا هواپیما بعد از یک سفر دریایی یا هوایی ) ، به خشکی یا ساحل رسیدن ( بعد از سفر دریایی ) They made landfa ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣٤

عامیانه ) حرف ندا ) برای بیان حس تعجب، اشتیاق یا شوکه شدن! معادل فارسی شاید اینها باشند: وای خدای من! جل الخالق! یا خدا! فتبارک الله! یا مریم م ...

پیشنهاد
٢٥

اصطلاح ) در حد شأن و مقام خود رفتار کردن، طبق نام و آوازه خود زندگی کردن، برازنده منزلت و شأن خود زندگی کردن یا بودن، همانطور که ازش انتظار میرود بو ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 - Page - boy یا pageboy در اصل به نوچه های نوجوانی گفته میشد که برای شوالیه ها پادویی و خدمت میکردند! اما به معناهای زیر هم میباشد: 2 - پسرک پادو ک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

کت و شلوار دامادی ( مخصوصا برای عروسی هایی که در عصر یا شب انجام می شوند ) ( البته به مجموعه کت و شلوار مشکی پیراهن سفید کروات مشکی، تاکسیدو tuxedo ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

اینفرمال ) خواهر کوچولو، خواهر کوچیکه، خواهر کوچکتر کسی از نظر سنی! She is my kid sister اون خواهر کوچیکه من است! I have to take my kid sister to ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨١

- از این مغازه به اون مغازه رفتن و تا توانستن خرید کردن! - هرچه در مغازه دیدن را خریدن! - تا ریال آخر خرید کردن! - خرید لجام گسیخته! - خرید بی حد ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

برابر با as long as مادامی که، به شرطی که، تا وقتی که، تا زمانی که!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

از کنترل خارج شدن، آزاد شدن، رها شدن، لجام گسیختن، بطور هرزه روییدن، خودرو، سرکش و نافرمان شدن! Letting the adrenaline run wild اجازه آزاد شدن به ا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اصطلاح غیررسمی ) نگاه خریدارانه به کسی انداختن! با کسی لاس زدن، نگاه لاسی وار یا عشوه گرانه به کسی انداختن، نگاه کردن یا زل زدن به کسی از روی علاقه ...

پیشنهاد
٩

اصطلاح غیررسمی ) چیزی را به صورت سریع و اجمالی بررسی کردن، بازبینی کردن، نگاه کردن، وارسی کردن، ورانداز کردن، چک کردن! ( البته اگر بجای the حرف a ...

پیشنهاد
٥

اصطلاح غیر رسمی یا اینفرمال ) 1 - یک نگاه سریع و اجمالی به کسی انداختن، کسی را وراندازی سریع و مختصر کردن، کسی را یک بررسی اجمالی، وارسی مختصر، معای ...

پیشنهاد
٤

اصطلاح غیر رسمی ) 1 - کسی را بصورت سریع و اجمالی ورانداز کردن، نگاه کردن، وارسی کردن، چک کردن، دید زدن! The security guards gave me the once - ove ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

اعماق خاطرات، پس کوچه خاطرات، نوستالژیک You should take a trip down memory lane شما باید یک سفری به پس کوچه خاطره ها داشته باشید!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

1 - برای بیان موافقت یا تایید حالتی یا چیزی! به معنای: موافقم، کاملا درسته، دقیقا همانطور است که می فرمائید، بله دقیقا همین طوره و. . . Ali: The ho ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

A praying together یک دعا خوانی با همدیگر، دعا خوانی دسته جمعی!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

1 - مجموعه کرکره ها به همراه قاب یا فریم نگهدارنده آنها در یک درب یا پنجره لوور یا کرکره ای را Louvre boards میگویند. 2 - به هریک از پره ها، کرکره ه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

تک پره ای، تک تیغه ای، تک کرکره ای، تک باله ای! Single - louvre window/door درب/پنجره تک پره ای، تک تیغه ای! هواکش تک پره ای یا تک کرکره ای هواکشی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پره دار، کر کره ای، کرکره دار، تیغه دار، تیغه ای! Louvre window پنجره کرکره ای! هر یک از پره ها، تیغه ها، تخته ها یا کرکره های هواکش که بصورت موازی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

صفت ) 1 - مربوط به شکل و طرح: باریک، خطی، نازک، بلند و باریک، لاغر A slimline mobile phone یک موبایل باریک Slimline headlamps چراغهای جلو باریک ( د ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

نقطه نظر، دیدگاه، منظر، نگرش! The point of view of politics دیدگاه سیاسی/نقطه نظر سیاسی!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

- مشک کره گیری، خیک کره گیری! Goat - skin Churn نوعی مشک از پوست بز برای کره گیری. - اقتصاد ) ریزش یا رویگردانی! Customer Churn rate نرخ ریزش مش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

اینفرمال - فعل ) دعوا کردن، مشت زدن، با مشت مبارزه کردن، کسی را با مشت زدن! He duked me because he said I had insulted him او منو با مشت زد به این ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1 - مبارزه کردن ( با مشت ) ، مشت زدن، درگیر شدن، دعوا کردن ( هم فیزیکی هم لفظی ) ! Watch out!, there's two guys duking it out in the back of the bar ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

1 - مقاومت کردن، استقامت ورزیدن، دفاع کردن، حمله متقابل داشتن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، مقابله به مثل کردن، پا تک زدن! مثال1 ) : It's time to fight ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

عامیانه ) به معنی آمریکایی! American وقتی یکنفر به هر دلیلی از آمریکایی ها خوشش نمی آید آنها را به این شکل صدا میزند! Those Muricans think they can ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

درجه یک، عالی رتبه، رده بالا، سرآمد، ممتاز، سطح بالا! مثال: - A top - tier school یک مدرسه سطح بالا! It's in the top tier of private banks, which ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧١

تمایل، انگیزه، اشتیاق! مثال: The urge to destroy is also a creative urge ( Pablo Picasso ) انگیزه نابودکردن هم، یک انگیزه خلاقانه است! ( پابلو پی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

طبق شرایط کسی، به راه و روش کسی! On his terms طبق شرایط خودش، آن طور که دلش میخواست! On my terms به راه و روش خودم! طبق خواسته های خودم! He left t ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

مد نظر داشتن، به حساب آوردن، در نظر گرفتن، روبرو شدن با، کنار آمدن با!

پیشنهاد
١٠

اصطلاح ) قدرتی که میشود روی آن حساب کرد! شخص، شخصیت، سازمان یا هرچیز دیگری که صاحب قدرت و نفوذ است! قدرتی که نباید نادیده اش گرفت! مثال: They say t ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

موتور خودرو ) دیر یا با تأخیر گاز خوردن، هنگ کردن، ریپ زدن! Engine hesitation : به وقفه یا مکث در نیروی مداوم موتور موقع سرعت گرفتن یا گاز دادن گفته ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

در مورد حرکت اتومبیل ) ریپ زدن، لگد زدن یا جفتک پرانی خودرو هنگام حرکت، بریده بریده حرکت کردن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

بازسازی، دوباره از نو ساختن! You need to reinvent yourself تو باید خودت رو از نو بسازی! Reinvent oneself تغییر سبک زندگی یک نفر! As a teenager, I ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بندرگاه، بندرگاه سر راهی، پاتوق، بندرگاه واقع در مسیر کشتی ( بخصوص کشتی های باری برای بارگیری یا تخلیه بار و مسافر ) ، ترددگاه! Their first port of ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک غذای سنتی ایرانی ) Sheep's Head and Trotters dish Kalle - Pache کله پاچه! این غذای خوشمزه بیشتر بعنوان صبحانه مصرف می شود!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

صفت ) 1 - دهاتی، پشت کوهی، امل، کوته فکر، کوته بینانه، کوته فکرانه، امل وار، دهاتی وار! 2 - ایالتی، استانی، منطقه ای، اقلیمی، محلی! مثال برای 1 - ) ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

اصطلاح ) Speak ( talk ) of the devil برای مواقعی بکار میرود که شخصی که داریم راجع بهش حرف میزنیم یکباره و بصورت غیرمنتظره وارد می شود! اصطلاحات فار ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

همان میسلیوم mycelium هست. بخش گیاهی قارچ ها ( و یا در مواردی، باکتری ها ) را گویند که شامل توده ای از زواید رشته ای یا نخی شکل می باشد!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

صفت و اسم ) ( در مورد جنگل و درخت ) کهن رست، پیر و سالخورده، بالغ، پیردار ( درخت کهنسال ) The old - growth forest جنگل کهن رست! به جنگلی گفته میش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

با خوشحالی دست تکان دادن! ( وقتی یک نفر از راه دور کسی را ببیند و با خوشحالی برایش دست تکان دهد ) که یعنی از دیدنت خوشحالم یا سلام یا خوش آمدی! I ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

صفت ) 1 - روحیه گرفته، متعالی، سر شوق آمده یا آورده شده، الهام گرفته، سربلند! People leave my shows feeling uplifted مردم در حالیکه سر شوق آمده اند/ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

القا حس، حس دادن یا گرفتن، الهام گرفتن، انگیزه گرفتن، تحت تاثیر قرار گرفتن! مثال: When students feel inspired, they pursue more innovative endeavors ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

فو، یک سوپ ویتنامی شامل نودل، سبزیجات و گوشت ( مرغ، خوک یا گوساله )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

اصطلاح زنانه غیررسمی ) این اصطلاح بیشتر در انگلیسی آمریکایی و در صحبت های خودمانی و غیر رسمی استفاده می شود و البته فقط برای "دختران و زنان" به دو من ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آشوب به پا کردن، دردسر درست کردن، شورش، ایجاد مزاحمت، مشکل درست کردن! Don't stir up trouble between them بین آنها دردسر درست نکن! بینشان مزاحمت ای ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

جذابیت بصری، جذابیت ظاهری از نگاه مردم! این اصطلاح به جذابیت بصری نما و ریخت یک ساختمان و محوطه سازی اطراف آن از خیابان اشاره دارد ولی بطور کلی در م ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

فعالیتهای فراغتی! ( یک اصطلاحی در حوزه گردشگری و جهانگردی میباشد ) مشغولیت هایی در اوقات فراغت برای تمدد اعصاب و تفریح و سرگرمی! A whole range of l ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

- مرکز بازپروری، مرکز توانبخشی ( محلی که زندانیان، معتادان و غیره را پس از آزادی در آن منزل می دهند تا کم کم به اجتماع و آزادی خوبگیرند ) - استراحت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

بیرون انداختن، به بیرون پرت کردن، دور انداختن! - در مورد اسب و غیره ) لگد انداختن، لگد پرتاب کردن، لگد زدن! I think it's about time we flung out t ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اصطلاح ) بشکن زدن با انگشت! ( معمولا برای جلب توجه کسی، یا نشان دادن اینکه اون شخص چیزی یا مطلبی را فهمیده ) Snap ( one's ) fingers مثال: Tommy, p ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

حرف ندا ) برای بیان مخالفت با کسی یا چیزی بصورت محترمانه بکار می رود. ( زمانی که این کلمه قبل از یک اسم، شخصیت، عنوان و لقب قرار بگیرد ) با نهایت اح ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

صفت ) از یخ پوشیده شده، یخ بسته، یخ زده، منجمد شده! Glaciated peaks قله های از یخ پوشیده شده!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

روز دریانوردی! World Maritime Day روز جهانی دریانوردی!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

این اصطلاح و اصطلاحات زیر همگی معادل فارسی برو پی کارت، بزن به چاک، برو و راحتم بذار و. . . میباشند! Go chase yourself Go jump in the lake Go fly a ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصطلاح ) این اصطلاح و اصطلاحات زیر با هم معادل میباشند. Go climb a tree Go chase yourself Go fly a kite همگی معادل فارسی برو پی کارت، برو و راحتم بذ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

اصطلاح ) این اصطلاح و اصطلاحات زیر با هم مترادف و هم معنا هستند. Go chase yourself Go climb a tree Go jump in the lake همگی یعنی: برو پی کارت، برو و ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاح ) برو پی کارت! بزن به چاک! برو دنبال کار خودت و اذیت نکن! برو و راحتم بذار! این اصطلاح چندین معادل دیگر هم دارد که همگی بهمین مفهوم هستند مثل: ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 - آتش دمیدن از دهان، نفس آتشین! ( مثل اژدها یا هنرمندان سیرک که از دهان خود آتش بیرون می دهند ) A fire - breathing dragon یک اژدهای نفس آتشین! 2 ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

Block letters, حروف بزرگ و جدا! ( در زبان انگلیسی ) مثلا A بجای a Complete the form in block capitals فرم را با حروف درشت تکمیل کنید!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اصطلاح ) تاوان سنگین پرداختن، عاقبت بدی داشتن، جهنم به پا کردن! ( این اصطلاح در مواردی بکار برده میشود که یک نفر بخواهد در مورد چیزی یا اتفاقی هشدا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پس تصویر! یا afterimage یکی از توهّمات نورانی است که به حالتی اشاره می کند که تصویری، پس از اینکه از دید فردی خارج شده است، همچنان مشاهده می شود. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

داده حسی!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

اصطلاح عامیانه ) معشوقه دوم، معشوقه فرعی، دوست دختر ثانویه، معشوقه جانبی! به دختری گفته میشود که معشوقه یا دوست دختر مردی است که همسر یا معشوقه اصلی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اصطلاح ) به معنای انجام هر کار ممکن برای رسیدن به خواسته! از تمام اهرم ها استفاده کردن برای نیل به هدف! حداکثر تلاش برای رسیدن به هدف! در فارسی اصطلا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

چیزی را به آسانی انجام دادن، چیزی را راحت و آسان کردن! Making pack - up a breeze براحتی بسته بندی کردن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

سرشار، مملو، لبالب، Brimming with power سرشار از قدرت!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

باز تجسم، تجسم مجدد!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اصطلاح ) To turn one's back on ( something or someone پشت کردن ( به کسی یا چیزی ) ، نادیده گرفتن، توجه نکردن، درنظر نگرفتن، طرد کردن، روی برگرداندن ( ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

علاوه بر معانی فوق: 1 - کریک، نام یک قوم بزرگ از سرخپوستان بومی آمریکا نیز میباشد که قبلا در ایالت های جورجیا و آلاباما می زیستند ولی اکنون بیشتر در ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

هزاران سال! For millennia, salmon have nourished and fed countless species throughout the rainforest coast برای هزاران سال، سالمون ها، گونه های جان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پسوند فعل ساز یا اسم ساز ) به نوعی همان پسوند "fy " است. با توجه به حرف آخر فعل یا کلمه! شدن، کردن! مثل: Citify شهری شدن! Dandify شیک و پیک شدن، شی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

پسوند ) شدن، کردن Verb fy Verb ify مثل: Putrefy فاسد کردن، فاسد شدن، پوساندن! Citify شهری شدن! Beautify زیبا شدن، زیبا کردن، زینت کردن! Solidify ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

فرقش با immigrant اینست که refugee یا پناهنده فردی هست که مجبور به مهاجرت میشود ولی مهاجر فردی هست که با میل خودش مهاجرت میکند.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

دور ماندن، بیرون ماندن! Please stay out until we are ready لطفا بیرون بمانید تا ما حاضر بشیم. Stay out of my life از زندگی من دور بمان!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بی خبر ماندن، دنبال نکردن، رد چیزی را گم کردن، رشته کار یا حساب چیزی را از دست دادن! ( برای توضیحات بیشتر و مثال ها به عبارت Lose track of مراجعه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

بی خبر ماندن از ( کسی یا چیزی ) ، حساب چیزی را از دست دادن، رد چیزی را گم کردن، سرنخ را گم کردن، رشته کاری را از دست دادن، چیزی یا کسی را دیگر فراموش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

تور شبح! Ghost nets یا تور شبح به تورهای ماهیگیری گفته میشود که در دریا گم شده اند یا به دور انداخته شده اند. این تورها در دریا حرکت می کنند می چرخن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

اصطلاح ) 1 - بستن کمربند ایمنی به کسی یا چیزی، محفوظ نگه داشتن/ایمن نگه داشتن کسی یا چیزی با بستن تسمه یا کمربند ایمنی! Be sure to strap in the child ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

سبد محصولات، سبد پروژه ها ( در یک کمپانی ) The AMG model portfolio سبد محصولات AMG

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اسم ) رطوبت بالا رونده، رطوبت بالا رو! نم یا رطوبتی که بصورت مویینگی از زمین به دیوار سازه ها یی که در زمین نمناک و مرطوب ساخته میشوند، جذب می شود و ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پزشکی ) DAMP مخفف Deficits in Attention, Motor control and Perception سندروم یا نشانگان دامپ ( البته با سندروم دامپینگ dumping اشتباه گرفته نشود ) ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

سیستم پایه، سیستم مقدماتی!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

صفت ) 1 - سطح پایه، مقدماتی، نسخه اولیه، ورژن پایه! ‘Shouldn't they have produced at least some entry - level product by now? آیا آنها نباید تاکنون ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

اسم ) 1 - اعانه جمع کن، شخصی که مسوول جمع آوری اعانه یا کمکهای مالی داوطلبانه و خیرات میباشد، گلریز! 2 - جشن گلریزان، مراسم گلریزان، مراسمی که در آن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

1 - سر ذوق آوردن، ترغیب کردن، تهییج کردن، تحریک کردن! I know I'm supposed to be researching right now, but I've had a really hard time cranking mysel ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

اصطلاح ) تعیین استاندارد، ایجاد سطح توقع! این اصطلاح معمولا با صفت high یا low همراه است. Setting the bar high/low بالا یا پایین بردن سطح توقع! ب ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پیشرانه اتومبیل! مترادف با powertrain و powerplant سامانه تولید و انتقال نیرو در اتومبیل شامل موتور، گیربکس، محور و دیفرانسیل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اتومبیل ) مترادف با واژه های Powertrain و drivetrain سامانه تولید و انتقال نیرو! پیشرانه ! سامانه ای متشکل از موتور، گیربکس، اکسل و دیفرانسیل که و ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اتومبیل ) سامانه تولید و انتقال نیرو، مکانیسم تولید و انتقال قدرت، - پیشرانه! این سامانه شامل موتور، گیربکس، محور یا اکسل و دیفرانسیل میباشد که با ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

یوروجاست، آژانس همکاری قضایی اتحادیه اروپا!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

یک اسم فرانسوی ) به معنای: دهکده خوب!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

دشنام دادن، توهین کردن، با گفتار یا رفتاری بی احترامی کردن! I don't like her dissing my friends دوست ندارم اون به دوستانم توهین کند!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از راه، از طریق، از میان، through

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٦

به دقت بازنگری کردن، کارشناسی کردن، داوری تخصصی، بازبینی دقیق! صفت ) peer - reviewed یعنی : بدقت داوری شده، بدقت بازبینی شده! داوری تخصصی شده! پروپ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

رئوویروس نوعی ویروس از خانواده RNA ویروس های دو رشته ای که مهمترین عضو پاتوژن ( بیماریزا ) این خانواده روتا ویروس ها هستند!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح ) take something or someone to court علیه چیزی یا کسی اقامه دعوی کردن! شروع اقدامات قانونی علیه سازمان یا شخصیتی! They are taking the depart ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

پزشکی و کالبد شکافی ) دستگاه، سیستم، جهاز مثلا Urinary tract infection عفونت دستگاه ادراری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

اتومبیلرانی ) دریفت یک تکنیک در کارتینگ و مسابقات اتومبیلرانی که راننده با کنترل پدال گاز و فرمان طول مسیر یک پیچ را با لغزاندن و بکسواد دادن چرخ ها ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک اصطلاح کلی برای تمام وسایلی که بر روی آب شناور میمانند و مانع از غرق شدن انسان یا حیوانات میشوند مثل تشک شناور، جلیقه نجات، لاستیک یا حلقه نجات غر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

اصطلاح ) آرزوی موفقیت برای یک نفر بخصوص یک بازیگر قبل از اجرا! - موفق باشید!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

عامیانه ) قیافه پف کرده صبحگاهی! قیافه وارفته! صورت پفکی ( مخصوصا نوزادان وقتیکه تازه از خواب بیدار شده ) Hey, did you just wake up? You look mushy ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

- میزان کاهش ( قیمت یا نرخ ) - نزولی ( قیمت یا نرخ )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

علاوه بر معانی فوق: از بین بردن، ویران کردن، از مدار خارج کردن! As the tree was falling, it hit some electricity cables and knocked out the power in ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

علاوه بر معانی فوق: عامیانه ) شخص یا چیز بسیار جذاب و گیرا! زیبا، خوشگل، لعبت، دلبر، دلکش! ( منظور زیبایی و جذابیتی که هوش از سر می برد، خوشگلی مد ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٨

1 - به زمین زدن، کسی یا چیزی را به زمین انداختن، با ضربه یا هل دادن کسی یا چیزی را بر زمین انداختن، واژگون کردن مثال: I'm sorry, I didn't mean to kn ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

مهره بولینگ، مهره یا میله های بطری شکل در ورزش بولینگ را bowling pin میگویند!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

Forage fish ) ماهی طعمه! ماهی طعمه به اقسامی از ماهیان کوچک گفته میشود که طعمه ماهی های بزرگتر، پرندگان دریایی، پستانداران و سایر آبزیان بزرگتر از خ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تجدید نظر، دوباره بررسی کردن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

مود رینگ ) انگشتر حال نما، انگشتر خلق و خو! یک انگشتری است که داری یک سنگ مروارید خاص است که با تغییر دمای پوست بدن، رنگ آن هم تغییر می کند!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

- جهیدن، از جا پریدن، پیش آمدن، از جا در رفتن! - نشأت گرفتن، ناشی شدن، بوجود آمدن، برخاستن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣٢

1 - در معرض خطر، در مخاطره 2 - موضوع بحث، موضوع یا نکته ای که باید بهش توجه شود، نکته حائز اهمیت، موضوع مورد اختلاف! 3 - شرط بندی، در گرو، جایزه برن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

والیبال ) آس در والیبال به "امتیازی" گفته میشود که توسط سرویس زن بدست می آید! یعنی موقعی که سرویس زن توپ را سرویس میزند آن توپ بدون اینکه به دست باز ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اصطلاح انگلیسی آمریکایی ) آدم تنبل، کسی که کارهایش را خیلی کند و آهسته انجام می دهد، همون فس فسو خودمونی! ( از فعل فس فس کردن ) He is a slow poke ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح انگلیسی بریتانیایی ) آدم تنبل، کسی ( بخصوص بچه ها ) که همه کارهایش را خیلی کند و آهسته انجام می دهد، فسفسو! ( معادل انگلیسی آمریکایی این اصط ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

اصطلاح عامیانه ) انتقاد شدید، گله کردن یا گله گذاری ( یا بصورت جدی یا شوخی ) - دست انداختن و تمسخر!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصطلاح سینمائی ) Jump cut, Jumpcut, Jump - cut برش پرشی یا جامپ کات نوعی برش برای تدوین ویدئو یا فیلم است که در آن به جای تداوم بصری در یک صحنه شاهد ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اصطلاح ) Push/press/hit the ( all ) right buttons یعنی: انجام کاری یا چیزی بنحواحسن برای بدست آوردن نتیجه موردنظر، روی نقاط کلیدی و صحیح مانور دادن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

اصطلاح ) Push or press one's buttons 1 - کسی را تحریک و تهییج کردن، باعث عصبانیت کسی شدن، کسی را عصبانی یا برآشفته کردن! باعث واکنش احساسی کسی شدن! ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

) طراح درجه اول مد، طراح پیشگام در صنعت مد، طراح لباس های مد روز، طراح مد سطح بالا - کسی که همواره خودش را وقف پیگیری آخرین مد روز میکند. مثال: Slee ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

برای کسی موقعیت یا تجربه دشواری بودن! The effort of climbing the stairs had been too much for the old man تلاش برای بالا رفتن از پله ها موقعیت دشوار ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اصطلاح ) 1 - ( در مورد نوشیدنی الکلی ) تا خرخره خوردن!، مست شدن! زیادی نوشیدن! مثال: Don't drive if you've had one too many اگر زیادی نوشیده ای، رانن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

اصطلاح ) 1 - فرصت یا مهلت دادن به کسی، به کسی فشار نیاوردن، امان دادن، راحت گذاشتن کسی، دست از سر کسی برداشتن! مثال: Give the poor guy a break به ا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاح عامیانه ) 1 - بسیار عصبانی، خشمگین، بدخلق! 2 - پیروزی خشونت وار، غلبه سنگین Today, I'm in stomp ass mood من امروز خیلی عصبانیم!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

صدای راه رفتن با کفش پاشنه بلند!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

راه رفتن با عصبانیت، کوبیدن محکم پاها به زمین هنگام راه رفتن، سنگین راه رفتن، راه رفتن با قدمهای سنگین و معمولا صدا دار ( که بیشتر در خانمها دیده میش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

نوعی شورت نازک و هفتی شکل زنانه، مثل G - string شورت نازک تسمه ای!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

هیجانی شدن، انرژیک شدن، پرتکاپو و فعال شدن! I'm so revved by this music با این موزیک خیلی هیجان زده و پر انرژی میشوم!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاراگه، یک غذای ژاپنی، مرغ سوخاری ژاپنی، ناگت مرغ به ژاپنی!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

علاوه بر معانی فوق اسم ) دسته یا گله کوچکی از حیوانات ( نهنگ ها، دلفین ها، سیلها یا شیر های دریایی ) ! فعل ) دسته یا گروه بندی کردن، پسوند ) پا، م ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

نهنگ قاتل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

جلز و ولز کردن، صدایی شبیه به سرخ کردن چیزی در ماهیتابه، جز جز کردن، صدای مار مثل هیس هیس کردن! مجازی ) هیجان داشتن، تب وتاب داشتن، التهاب داشتن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اصطلاح ) بگذارش به حساب! بنویسش به حساب! Chalk something up یعنی چیزی را به حساب یا پای چیزی دیگر نوشتن، حمل بر چیزی دانستن ، نسبت دادن چیزی به یک چی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تخم ریزی کردن A spawned fish dies after spawning یک ماهی تخم ریزی کرده، بعد از تخم ریزی میمیرد!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

چیزی را مورد شک قرار دادن، شک برانگیز کردن چیزی، چیزی را مورد تردید قرار دادن، He casts doubt on the rumour او شایعه را مورد تردید قرار میدهد!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

اصطلاح خودمانی و اینفرمال ) قیافه، دک و پوز، قیافه گرفتن، شکلک درآوردن، لب و لوچه! - آدم ساده لوح و زودباور! - زور گیری کردن، ضرب و شتم در خیابان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

کورسو، بارقه! A glimmer of hope یک کورسویی از امید! یک کورسو امید!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصطلاح عامیانه و تقریبا قدیمی ) این اصطلاح توسط عکاسان قدیمی بکار برده میشد تا بتوانند از صورت بچه ها عکس بگیرند. چون بچه ها بازیگوش هستند و باید بنح ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

فن فیک همان فن فیکشن fan fiction یا fanfiction میباشد که به اختصار fanfic یا فن فیک گفته میشود. داستان های تخیلی که توسط طرفداران یک فیلم، سریال، گر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

فن فیکشن، یا به اختصار فن فیک fanfic به داستان های "تخیلی" گفته میشود که توسط طرفداران یک فیلم، سریال، داستان، گروه موسیقی و کتاب و. . . ، داستان پرد ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

فلاف، یک فن فیک ( داستان پردازی خیالی توسط طرفداران یک فیلم، گروه موسیقی، داستان و . . . ) که هیچ صحنه جدی، غمگین یا واقعی در داستان دیده نمی شود و ش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بیشتر از قبل دوست داشتن، کم کم به چیزی یا کسی علاقه مند شدن، محبت یا مهر کسی یا چیزی کم کم به دل افتادن. She grows on me من بیشتر از قبل اونو دوست ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

فعل ) متعجب ساختن، سردرگم کردن، نا آرام و مشوش کردن، ( همگی بخاطر اینکه چیزی عجیب و غریب است یا weird است ) Your weird behaviour weirds me out رفتا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

قضیه دوست پسر! وقتی کسی وانمود کند که دوست پسر یا دوست دختر دارد و داستان یا شایعه ای در موردش درست کند که مثلا فلانی دوست پسر من است در حالیکه شاید ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

Get a laugh out of someone یعنی خنداندن کسی, باعث خندیدن کسی شدن! I try to get a laugh out of her من سعی میکنم که اونو بخندونم!

پیشنهاد
٤

اصطلاح ) meet one's ears, eyes یعنی چیزی را شنیدن یا دیدن! Her laughter meets my ears صدای خنده هاشو می شنوم! Her beautiful eyes meets my eyes چش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

از جلو چشمام دور شو! I don't allow you to leave my sight اجازه نمیدم از جلو چشمام دور بشی! ( اجازه نمی دهم که ترکم کنی! )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

اصطلاح ) قادر به کنترل خود نبودن از انجام ( چیزی ) I couldn't help but laugh نتونستم جلوی خنده ام را بگیرم! این اصطلاح و اصطلاح can't help somet ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

اصطلاح ) قادر به کنترل چیزی نبودن، قادر به متوقف کردن چیزی نبودن! I can't help laugh I can't help but laugh من نمیتونم جلوی خنده ام را بگیرم! این ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

داشتن ( هنر ) شوخ طبعی با ظاهری سرد و بیروح! انسانی که این خصوصیت را دارد حالت شوخ طبعی، طنز و شیرین کاریهای خودش رو بدون اینکه تغییری در صورت خودش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

Avant - garde ) آوانگارد یک کلمه فرانسوی بوده و به معنای پیشرو، پیشگام میباشد و این اصطلاح بیشتر در مورد هنر و هنرمندان کاربرد دارد که همواره آثار هن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

فارغ البال، خوش و خرم، سرمست و رها!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

خراطی شده، اسکنه کاری شده! ( اسکنه یا chisel نوعی ابزار شبیه به مغار هست که برای خراطی در چوب یا سنگ استفاده میشود )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

چیزی را جذب کردن، چیزی را بخود گرفتن، Soaking the sun up آفتاب گرفتن، نور خورشید را جذب کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

غریدن، غرش کردن، نعره کشیدن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

اصطلاح غیررسمی و عامیانه در شمال غرب آمریکا ) یک ماشین قدیمی و کاملا ابوقراضه که فقط راه میرود و هیچ چیز دیگری ندارد!، ماشین لکنته! This Bucket is r ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاح ) احساس سوزش گوشها! داغ شدن گوشهای کسی! این اصطلاح و همچنین اصطلاح ears are burning حالت سمبولیک داشته و به این معنا هستند که یک نفر احساس می ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اصطلاح ) این اصطلاح و همچنین اصطلاح feel one's ears burning بیشتر سمبولیک بوده و به این معنا هستند که یک نفر احساس می کند که دارند درباره او صحبت می ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصطلاح ) برانگیختن احساسات آتشین کسی، به هوس انداختن کسی، شهوتی کردن، کسی را به وجد و هیجان آوردن. I love kissing you, you set my mind on fire من ع ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

اصطلاح ) فشار عصبی، دق و دلی، خشم و عصبانیت را خالی کردن - استرس و تنش را با فریاد زدن، تخلیه کردن! - تخلیه انرژی Everyone needs to blow off steam s ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٩

1 - اعتنا نکردن به، محل نذاشتن، سلام نکردن. 2 - امری ) گمشو! 3 - نرفتن، شرکت نکردن، حاضر نشدن ( سر قرار، کلاس، کار و غیره ) 4 - باد شکم خالی کردن! ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1 - سر قرار، کار، مدرسه و. . . حاضر نشدن! نرفتن، 2 - اعتنا نکردن به، محل نذاشتن، سلام نکردن، 3 - باد شکم خالی کردن، farting 4 - suck ، مکیدن، 5 - ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

مراجعه به توضیحات اصطلاح Set something on fire یا اصطلاح Set on fire

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اصطلاح Set something on fire و set someone on fire و set on fire هر سه مشابه هم بوده و دارای دو جور تعریف هستند. 1 - آتش زدن ( چیزی یا کسی ) ، سوزان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

این اصطلاح و اصطلاح Set something or someone on fire مشابه بوده و دارای دو جور تعریف هستند. 1 - آتش زدن، سوزاندن ( کسی یا چیزی ) مثال: Everything t ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

آتش زنه، روشن کننده آتش!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

شنا کردن، آب تنی کردن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

آب تنی کردن، غسل کردن، شنا کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1 - چراغ راه بودن، پیشگام بودن، مبتکر بودن! 2 - یک روش جدید پیدا کردن.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاح ) به جاده محکم چسبیدن، اصطلاحی غیررسمی برای هندلینگ بالای یک خودرو و چسبندگی اون به جاده هنگام رانندگی. This type of cars will hug the road ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

اتوموبیل ) اصطلاح عامیانه امریکایی : ابوقراضه، لکنته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاح قدیمی عامیانه ) ماشین قراضه، لکنته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

مترادف با off the beaten track 1 - مسیر پرت و دور افتاده، مسیر آفرود، کوره راه، جای بکر و کمتر رفت و آمد شده، خارج از شهر و مسیر اصلی! 2 - غیر عادی، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

Dump در اینجا یعنی رها کردن کسی، ترک کردن و قطع رابطه عاشقانه، ولی واژه fake - dump یعنی وانمود به ترک کردن کسی - رها کردن جعلی یا ساختگی طرف مقابل ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سر به راه باش، در راه درست قدم بردار، مطابق اصول، قانون و عرف عمل کن، حد وسط را انتخاب کن، متعادل باش مثال: I used to be a drunken thug, but now I w ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

1 - ساندویچ های گرد و کوچک مثل همبرگر کوچک! 2 - یک نوع لاک پشت آبزی وابسته به آب شیرین بومی آمریکا که بعنوان حیوان خانگی یا همون pet نگهداری می شود. ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اتومبیل ) دیفیوزر، پخش کننده هوا! یک صفحه آئرودینامیکی از جنس پلاستیک، کامپوزیت و یا حتی الیاف کربن یا همون فیبرکربن که در زیر سپر اتومبیل نصب میشود ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

صفت ) با پوشش کرومی، کروم اندود، با روکش کرومی، آب کروم داده شده! This chrome - plated tailpipe is really beautiful این لوله اگزوز کروم اندود واقعا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اسم ) اصل این کلمه فرانسوی بوده و معادل با Exemplify و illustrator میباشد! نشان دهنده ( با مثال و نمونه ) ، کسی یا چیزی که با مثال و نمونه چیزی را ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

1 - مسافری که روی صندلی عقب نشسته ولی مدام تو کار راننده دخالت میکند. 2 - شخصی که در عرصه سیاست یا تجارت همیشه سعی میکند اوضاع را کنترل کند در حالیک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

همون old هست اما بصورت خودمونی و غیررسمی! ? Who helped you Mike's good ole dad

پیشنهاد
٧

به همان معنای stand the test of time است 1 - دوام آوردن، خوب کار کردن و محبوب ماندن بعد از یک مدت زمان طولانی 2 - در اثر مرور زمان هنوز ارزش خود را ...

پیشنهاد
٧

اصطلاح ) حرف چرت و پرت زدن، چرت گفتن، حرف بیجا زدن! Sorry, I put my foot in my mouth ببخشید، چرت و پرت گفتم!

پیشنهاد
١٥

اصطلاح ) رفتار کردن با کسی به نحوی که اون شخص با شما رفتار کرده! ، تلافی کردن، مقابله به مثل کردن. Don't make me stoop to his level مجبورم نکن که ک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

همان perfect هست که در متن های مربوط به گربه ها بیشتر استفاده می شود چون purr همون صدای خرخر گربه در این کلمه بکار رفته! Purr perfect=purrfect گفتن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به ماشین قدیمی، ارزان قیمت و خیلی کار کرده هم beater میگویند، شاید اصطلاح نزدیک تو فارسی همون لگن خودمون باشه!!! A: Dude, this car is a beater B: ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصطلاح مربوط به ماشین بازها ) به خودروی دست دوم، قراضه، زنگ زده، از رده خارج، کلاسیک یا مدرن، ( از هر نوع برند یا شرکت ) ، گفته میشود که یک "ماشین با ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

اصطلاح ) پشت فرمون ( نشستن ) ، رانندگی کردن مثال ) I'm so excited to be behind the wheel of my own car

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

اعتماد به خدا، توکل بر خدا، ایمان مثال: Do you complain that life is not fair? Do you blame others for your present situation? What you really need ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

نازک، پر مانند، کم پشت، نامنظم، مبهم 1 - Wispy eyebrows ابروهای پر مانند ( شبیه پر ) - ابروهای کم پشت! 2 - I have a few wispy memories of childhood ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

اثر گذاشتن، تأثیر گذاری ( بر روی کسی یا چیزی ) این اصطلاح معمولا با یک صفت هم همراه است مثل good, bad, strong و غیره! He tried to make a good impres ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

اصطلاح ) محدودیت ها را کنار بزن، از مرزها فراتر رفتن، این اصطلاح با دو اصطلاح زیر هم معنا میباشد Push the envelope Push the boundaries کنایه از خلا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

صفت ) به معنای تپنده The pounding heart قلب تپنده!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٨

صفت ) 1 - ذاتی، فطری، بالفطره، طبیعی، غریزی مثال: Humans are hardwired for speech انسان ها بالفطره سخنگو هستند! Mothers are hardwired to protect th ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

افزایش شتاب، بالا بردن شتاب مثال: This supercar is ready to up the momentum این ابر خودرو، برای ارتقای شتاب آماده است!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

صفت ) پرواز زده، جت زده! Jet lag یا پرواز زدگی به حالتی گفته میشود که در آن تنظیم خواب فرد پس از پروازی طولانی و به علت اختلاف ساعت مبدأ با مقصد پروا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح ) خیلی تحت تاثیر قرار گرفتن کسی مثال: Color me impressed خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم! Color her confused خیلی گیج شده! Color you embarrasse ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

از خجالت سرخ شدن، شرمنده و خجالت زده!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

پول رزرو شده برای استفاده در مقاصد غیرقانونی ، بخصوص برای رشوه های سیاسی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

صفت ) مسلم، بی چون و چرا! The undisputed fact حقیقت مسلم!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اصطلاح ) به سختی کار کردن، I want to work my ass off میخوام که بسختی تلاش کنم.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیشگام، مبتکر، trailblazer، پیش قدم، Pioneer

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

همان Traffic هست که گاهی به این صورت یا بصورت traffick نوشته میشود. بغیر از تمام تعریف هایی که برای عبارت traffic آمده، به معنای تجارت، خرید و فروش ...

پیشنهاد
٢٢

ورق را برگرداندن علیه کسی، ( بطوریکه بجای اینکه آن شخص برای شما مشکل ایجاد کند، شما برای آن شخص مشکل ایجاد میکنید ) ، اوضاع را به سود خود عوض کردن، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

اصطلاح ) تو ذوق کسی زدن، رویای کسی را خراب کردن مثال، Look, I hate to burst your bubble, but there is no way you're getting into Harvard! You're a C ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به یکباره زیر گریه زدن، He burst out crying او به یکباره زد زیر گریه!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

ناحیه تناسلی، ناحیه ژنیتال، He groped her crotch

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣١

1 - اسم ) مخفف، سمبل، علامت مثال: US stands for the Uncle Sam US مخفف عمو سام است. 2 - فعل ) تحمل کردن، حمایت کردن، تایید کردن، به معنای مثال: Ma ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

1 - به نیابت از دیگران، از جانب دیگران 2 - بخاطر دیگران، بخاطر سود یا مصلحت دیگران

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

1 - به نیابت، از سوی، از جانب 2 - بخاطر - مثال برای 1 - On behalf of the entire company, I would like to thank you for all your work من به نیابت ا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

ژست ( مصنوعی ) گرفتن، حالت خاصی بخود گرفتن، نقش بازی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

ژست گرفتن، حالت خاصی بخود گرفتن، نقش بازی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦٠

Stalking به معنی تحت نظر داشتن، کمین کردن و تعقیب کسی ( معمولا زنان یا دختران ) بصورت غیرقانونی و بطور مداوم که البته جرم نیز میباشد و کسی که این کار ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٠

1 - اسم ) یک فایل صوتی دیجیتالی قابل دسترس در اینترنت برای دانلود شدن به کامپیوتر یا دستگاههای موبایل. 2 - فعل ) پاد کست کردن، یک فایل صوتی دیجیتالی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

اصطلاح اینفرمال اینترنتی ) محتوا یا عنوانی که هدف عمده اش جذب مخاطب بیشتر و جلب توجه بازدید کنندگان است برای تشویق و وسوسه آنها به کیلیک کردن و دیدن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

حرکت شلاقی یا شلاق وار!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بهانه گیری، سرکوفت زدن، خرده گیری، مته به خشخاش گذاشتن، انتقاد الکی به چیزی یا کسی کردن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

غیررسمی ) شخص دیوانه یا کم عقل، خل و چل، مجنون He's a real whack job او یک آدم خل و چل واقعیست.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

غیررسمی ) اسپرت، در مورد ماشین یعنی یک ماشین جمع و جور با شتاب سریع، در مورد لباس همان معنی تیپ اسپرت، تیپ غیررسمی ولی شیک و جذاب!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

خودرو ) کامپکت سریع، نقلی با شتاب سریع، جامه و لباس ) تیپ غیررسمی ولی جذاب و شیک، تیپ اسپرت!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

فلاپ دور گلگیر ماشین، زه پلاستیکی یا فلاپ دور گلگیر خودرو را Fender flare میگویند

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١١

عالیجناب، قربان، ( واژه ای است که قضات دادگاه را با آن خطاب می کنند بیشتر برای ادای احترام ، مثل your majesty که به معنای والاحضرت، اعلیحضرت، سرورم و ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

ماهیت واقعی چیزی را فهمیدن مثال : My boss saw through my lie and scolded me for faking sickness رئیسم به ماهیت واقعی دروغم پی برد و مرا بخاطر تظاهر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

جاده آسفالته، سنگفرش شده با آسفالت، آسفالت کردن Many farmers had tar - sealed the roads to their front gates بسیاری از کشاورزان جاده ها را تا جلوی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

آسفالت کردن، جاده آسفالت شده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یک اصطلاح برای شکسته نفسی و فروتنی یک نفر. من کمترین، من ساده، من بی شیله پیله، مثال You guys are already familiar with lil old me, but allow me to ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

Be in awe of someone یعنی برای کسی احترام زیادی قائل بودن، I'm always in awe of ladies out there doing big things. من همیشه در آنجا احترام زیادی بر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

خاطرخواهی عاطفی و غیر جنسی یک دختر به دختر دیگر. علاقه شدید یک زن به زن دیگر ( البته این نوع دوست داشتن و علاقه از روی شهوت جنسی نیست ) مثال An examp ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

درست، دقیقا، صاف، I punched Mike smack - bang in the middle of his face من با مشت، درست زدم وسط صورت مایک.

پیشنهاد
٧

ضرب المثل ) تا زمانی که تمام خطرات را پشت سر نگذاشته ای، خوشحالی نکن. ( شاید نزدیک به ضرب المثل خودمون در زبان فارسی باشد که میگه نشاشیده شب درازه )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

پوسیده در جهنم ،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

As fuck یا af برای تاکید بر یک صفت در متن های فضای مجازی بکار برده میشود، اینفرمال و عامیانه ) به شدت، فوق العاده، خیلی زیاد مثلا: Crazy af یعنی بش ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

یک قدم جلو بودن، یک گام جلو بودن ( در رقابت ) مثال: Try to stay/be/keep one jump ahead of the competition/rival. سعی کن یک گام از رقیب جلو باشی!

پیشنهاد
١١

بی دلیل نیست که. . . ، مثال: It's not for nothing that interior decorators the world over look to the English country garden for glorious inspiration ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣٨

موردنظر

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نتایج موردنظر،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

جامعه آماری موردنظر،

پیشنهاد
٢٣

اصطلاح ) وعده سر خرمن به کسی دادن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

زیاده خواه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

حریص، زیاده خواه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

چروکیده، چروک شده،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

روان شناسی ) وحشت از میکروب، کسی دچار اختلال وسواسی ترس از میکروب است.

پیشنهاد
١٤

تصور کردن اینکه چیزی درسته درحالیکه اینطور نبوده!، به اشتباه تصور کردن، تا بحال اشتباه فکر کردن، مثال: I'm sorry, I was under the impression that you ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

هماورد کسی بودن، I was not a match for him in strength من در قدرت هماورد او نبودم، / ( خودمونی ) زورم بهش نرسید!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ژست گرفتن برای عکس برداری، ژست عکس گرفتن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاح پزشکی ) مجاور مفصلی، نزدیک به مفصل، مثلا: Juxta articular muscles عضلات مجاور مفصلی، عضلات نزدیک به مفصل

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

( مراسم ) کلنگ زنی: Ground - breaking ( ceremony ) , groundbreaking, sod - cutting, Sod - turning

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

( مراسم ) کلنگ زنی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

مراسم کلنگ زنی ( برای پی ریزی ساختمان یا پروژه جدید )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

کشتن حیوانات ضعیف تر و بیمار از یک گونه جانوری برای 1 - اصلاح نژاد آن گونه جانوری 2 - کم کردن جمعیت آن گونه 3 - برای جلوگیری از انقراض نسل حیواناتی ک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

لژ ( در رستوران ها )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

- خفه کننده آتش، چیزی که از طریق نرساندن هوا به آتش باعث خاموش شدن آن میشود. ( مثل پتو، خاک و. . . ) - اتوموبیل ) دامپر، ضربه گیر، وسایل مکانیکی یا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

موظفم بهتون بگم!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

1 - مستقیم بطرف چیزی یا کسی رفتن، به سمت هدف پیش رفتن، 2 - چیزی را نشان کردن، مد نظر داشتن، تمرکز کردن، بیشتر مورد توجه قرار دادن، مثال برای 1 - The ...

پیشنهاد
١٧

این اصطلاح یعنی have another think coming به قول خودمون یعنی: "سخت در اشتباه بودن"، مثال: If you think you're going to marry my daughter, you've got ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

نور خورشید را جذب کردن، آفتاب گرفتن، حمام آفتاب، از آفتاب لذت بردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

1 - دود کردن و تمام کردن تایر اتومبیل در تیک آف ، دونات و یا دریفت که در اثر هرزگردی یا همون بکسوات کردن زیاد چرخهای عقب بوجود می آید. ( تایر دود کرد ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

تاخت زدن یک کالای کهنه با جدید با پرداخت مابقی آن با پول، ( معمولا اتومبیل ) . مثال : He recently traded in his Jeep for a red Mercedes او اخیرا اتوم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح ) به کنترل در آوردن چیزی با اعمال فشار و خشونت، بر چیزی یا کسی غلبه کردن بوسیله زور. مثال: The army took city after city by storm ارتش با خشون ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

حواسم پرت شد، حواسم نبود، I was distracted by someone else حواسم توسط یک نفر دیگر، پرت شد. ( حواسم رو یه نفر دیگه پرت کرد )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

حواسم نبود

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦١

I was distracted حواسم پرت شد، حواسم نبود. I distracted him حواسش رو پرت کردم.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢١

مخفف "I have got you" ، این اصطلاح که مخففش میشود "got you" در تلفظ سریع بصورت "gotcha" گفته می شود. 1 - یعنی : گیرت آوردم، مچت رو گرفتم، 2 - یعنی: م ...

پیشنهاد
٤

ما مچ او را حین ارتکاب دزدی ماشین گرفتیم.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

پایبندی و تبعیت، تمکین ( از کسی یا چیزی مثلا قانون یا درخواستی )

پیشنهاد
٨

ضرب المثل ) معادل فارسی آن میشود، مرغ از قفس پریده یا پرید، You let the genie out of the bottle گذاشتی تا مرغ از قفس بپرد، ( منظور از ضرب المثل یعنی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

از عهده چیزی به خوبی برآمدن، از پس چالشی به خوبی برآمدن، چالشی را با موفقیت پشت سر گذاشتن، مترادف با اصطلاحات رایج 1 - Make it 2 - pull something off ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

از عهده چیزی برآمدن، To rise to the challenge

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

از عهده چیزی برآمدن، to Pull something off،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

از عهده چیزی ( معمولا دشوار و غیر منتظره ) با موفقیت بر آمدن، از عهده کار دشوار برآمدن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 - خوردن یا نوشیدن چیزی، مثال can I get 3 hot dogs here, please میتونم اینجا سه تا دونه هات داگ بخورم لطفا? 2 - نوشتن چیزی مثال ، get my number down ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

بدور خود چرخیدن، بدور خود غلتیدن، تاب خوردن به دور خود، روی پاشنه خود چرخیدن ( در رقص مثلا رقص باله ) flopping around

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

مهم نیست، بی خیال، فکرشو نکن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

خوش گذراندن، راحت بودن یا شدن، رهایی از بند مثال Come on! Let's get loose guys بیخیال بابا! بیائید خوش بگذرونیم بچه ها!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

بذار به حال خودم باشم،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

Falsifiers، Talker of vanities

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

اهل باطل، منحرفان

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

بطور همزمان، توأمان،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

داد و ستد وسایل سرگرمی ( برای کودکان ) ، مبادله اسباب بازی ها، ( این اصطلاح یک استراتژی در برابر مقاومت کودکان برای بازی با یک اسباب بازی خاص است، که ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

علاوه بر معانی فوق عامیانه ) پول هنگفتی به جیب زدن، سود زیادی بردن مثال، He helped me clean up the joint activities او بهم کرد تا از فعالیتهای ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

عامیانه ) 1 - داغون کردن، شکست دادن، بدجوری دهن سرویس کردن، 2 - صفت ) فوق العاده، محشر ، I had a whip ass experience یک تجربه فوق العاده ای داشتم. مث ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

منصوب کردن یا گماردن ( بعداز معارفه )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تداخل زمانبندی، تداخل برنامه ای، تعارض زمانبندی ( وقتی زمانبندی برنامه ها باهم تداخل داشته باشند از این اصطلاح استفاده می شود ) I really liked to see ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

اختیار تام، اختیار کامل، Do you have full authority to act behalf on her? آیا برای اقدام از طرف او، اختیار تام دارید?

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

با شتاب عقب نشینی کردن، با عجله جایی را ترک کردن ( برای عدم رویارویی با یک چیز ناخوشایند ) مثال I beat a hasty retreat when I saw my ex - boyfriend w ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

کابوس شبانه، مثال Did you get a nightmare کابوس دیدی? ( get nightmare or have nightmare یعنی کابوس داشتن، کابوس دیدن ) I have nightmares every night ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

Taking a stand، مثلا موضع گیری علیه اهانت و توهین کسی taking a stand against the one's insult

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

موضع گیری

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اصطلاح ) اگر چیزی put years on someone یعنی باعث شده که اون شخص پیرتر به نظر برسد ، به قول خودمون پیرش کرده ، مثلا ، Being tired and unhappy puts yea ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

The car maxed out at 85 mph ماشین به حداکثر سرعت 85 مایل بر ساعت رسید

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

Max out on something یعنی زیاده روی کردن، افراط کردن ، تا انتها یا آخر ، چیزی را مصرف کردن مثال I maxed out on my credit card من کل کارت اعتباری ام ر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

Sign something over to someone یعنی سند مالکیت چیزی را به نام کسی زدن، یا انتقال دادن. مثلا I have signed the house over to my wife من سند خانه را به ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

سند ( مالکیت ) زدن به نام کسی ، انتقال سند ( به کسی ) مثال Her dad signed the car over to her پدرش سند ماشین رو به نامش کرده یا پدرش سند ماشین رو بهش ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح ) hardest - to - score table در رستوران یا جاهایی که میزی برای ارائه خدمات وجود دارد یعنی " جایی که رزرو کردن میز خیلی سخت است"

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٧

1 - پر کردن حساب یا کارت اعتباری، شارژ مجدد اعتبار، پر کردن حساب بانکی ( به منظور گرفتن وام و. . . ) ، اضافه کردن مقداری پول یا تسهیلات بیشتر به مقدا ...

پیشنهاد
٩

کارایی و اثربخشی خود را از دست دادن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

شیرین، خوب، آرام، دلنواز، با مزه، بی دردسر، ملایم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨١

دیگر، دیگه، به این زودی، هنوز هیچی نشده، تا حالا، فعلا، قبلا، ( بسته به نوع جمله برای ترجمه به فارسی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

خداوند قادر،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

رستوران تلفیقی یا ترکیبی، رستورانی که در آن ترکیبی از انواع دست پختها ی سنتی و مدرن مربوط به تمام کشورهای جهان ارائه میشود.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح ) ترکیب غذا و مزه سازی، تکنیک جفت کردن یا مچ کردن غذا ها، شیوه یا روشی برای شناسایی اینکه کدام غذاها با همدیگه جور در میان و ترکیب فوق العاده ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

گذشته فعل barf یعنی قی کردن، استفراغ کردن، بالا آوردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

تلاش کردن، تیری تو تاریکی انداختن، ( وقتی از کسی یک سوالی پرسیده شود یا کمکی از او درخواست شود و آن شخص این عبارت را بکار ببرد "I'll take a stab" ی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

Hackneyed

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

لوث، لوث شدن، چیزی که در اثر تکرار زیاد، پافشاری بیخودی از حد بگذرد و بی معنی به نظر برسد.

پیشنهاد
٤

خدا حافظت باشد، خدا نگهدارت باشد، خدا نگهدارت.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وسط زمستان، چله زمستان ( اینجا dead به معنای سردترین قسمت زمستان است ) مثال ‘golf can be an unpleasant experience in the dead of winter بازی گلف در چ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

نیمه شب، دل شب، تاریکی نیمه شب، ظلمت نیمه شب. ( اینجا dead بصورت مجازی یعنی تاریک ترین و ساکت ترین قسمت شب ) . مثال ، . I woke up at the dead of night

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

حس لامسه، touch بطور کلی شامل حس گرمی ، سردی، درد ، فشار ، نرمی و زبری که همگی در پوست قرار دارند.

پیشنهاد
٦

با توجه به رایج بودن این اصطلاح در زبان فارسی و تعارفی بودن ما ایرانیان ، اکثر کسانی که دارند زبان انگلیسی یاد می گیرند این اصطلاح را زیاد می پرسند ک ...

پیشنهاد
٥

اصطلاح " قدم رنجه فرمودین" یا "خیلی زحمت کشیدید تشریف آوردید" که در زبان فارسی بسیار رایج است. You took the trouble to come here

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

تنزیل جریان نقدی ، یک اصطلاح اقتصادی است جریان نقدی Cash Flow در علم اقتصاد به ورود و خروج نقدینگی در یک تجارت یا کسب و کار گفته می شود. تنزیل جریان ...

پیشنهاد
١٠

اگر اتفاق غیرمنتظره ای رخ ندهد، با در نظر گرفتن شرایط برابر،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر داشته بودم ( اگر داشتم ) had I had= If had had

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 - من آمادگی اش را دارم، من آمادگی انجامش را دارم، 2 - من مشغول اونم، 3 - من براش نقشه دارم! ) منظور از نقشه، یعنی نقشه شیطانی، توطئه و. . . up to n ...

پیشنهاد
٢

خیلی سرم شلوغه، یه عالمه کار دارم، ( البته بجای elbow، از neck هم استفاده می شود که آن هم به همین مفهوم است ) .

پیشنهاد
٧

یه عالمه کار ریخته سرم، خیلی کار دارم، خیلی گرفتارم، خیلی سرم شلوغه! ( البته گاهی بجای neck از elbow استفاده می شود که آن هم به همین مفهوم است ) .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بصورت وارونه پشتک یا معلق زدن بخصوص در هوا، ( به قول خودمون ) قیچی برگردون در فوتبال! What a Goal, it was an amazing backflip goal چه گلی! اون یک گل ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

فوتبال ) گل قیچی برگردون در فوتبال را bicycle Goal یا Backflip می گویند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

یک کلمه اسپانیایی است به معنای پایین، سطح پایین، کم، پست ، پایینی، تحتانی، زیرین

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

مترادف با God - man و برگرفته از همین عبارت یعنی 1 - حضرت مسیح 2 - مرد مقدس، پیشوا و راهنما ( کسی که انسان ها را به دین خدا راهنمایی میکند ) 3 - تجسم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

1 - عیسی مسیح ( ع ) ، 2 - یک مرد مقدس، یک پیشوا، راهنما ( که به دین خدا راهنمایی می کند 3 - تجسم خدا در وجود و شکل انسان، موصوف به صفات خداوندی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

آزار و اذیت جنسی زنان در مکان های عمومی بخصوص با متلک گفتن، ایجاد مزاحمت برای زنان در خیابان، پارک و. . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

بازرگانی ) دگرسان ساز کردن روش یا نوع پرداخت ، جابجا پذیر کردن، تبدیل پذیر کردن، ( حقوق ) تخفیف پذیر کردن، قابل باز خرید

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

عبارت یا عبارت فعلی ) یعنی ( یهو ) از دهنم پرید مثال I'm sorry I said that. It just slipped out ببخشید که اونو گفتم، فقط ( یهو ) از دهنم پرید!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

غیررسمی ) به قول خودمون یعنی سوتی دادن، اشتباه لپی، لغزش زبان و اشتباه هنگام حرف زدن، گفتن چیزی که نمیخواستید بگید. مثال I accidentally called John b ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

غیررسمی ) مترادف با trip off the tongue یعنی کلمه، عبارت یا اسمی که براحتی تلفظ می شود و گفتنش لذت بخش است به قول خودمون براحتی تو دهنمون یا رو زبونم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

غیررسمی ) مترادف با Roll off the tongue یعنی کلمه یا عبارتی که گفتنش راحت و لذت بخش است و بقول خودمون رو زبونمون راحت می چرخه، مثال، This word doesn' ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

غیررسمی، کلمه یا عبارتی یا آهنگی که به قول خودمون نقل دهان یا ورد زبون کسی باشد. مثال This phrase has become an earworm for me since morning این عبار ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

تکیه کلام افراد عادی را pet phrase و تکیه کلام افراد مشهور را catch phrase میگویند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

تکیه کلام افراد مشهور را catch phrase و تکیه کلام افراد عادی pet phrase میگویند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1 - هنر تزیین یک سطح یا شی ( معمولا اشیا دور ریختنی که دیگه کاربردی ندارند و به نوعی زباله محسوب می شوند ) بوسیله چسباندن تصاویر یا طرح های زیبا بر ر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اصطلاح ) برقراری یک توازن، توازن برقرار کردن. مثال He needs to strike a better balance between his work life and his family life او باید بین زندگی کا ...

پیشنهاد
٢

سخت گیر باش، محکم بمان! مماشات یا سازش نکن، استوار بمان!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Three Musketeer = سه تفنگدار

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دست از سرم بردار، تنهایم بگذار، اذیتم نکن، راحتم بذار!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح ( آمریکا شمالی ) ، قسر بیرون رفتن از تنبیه، در رفتن از تنبیه.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

رو به بهبودی، در حال خوب شدن، در حال شفا یافتن، بهتر شدن مثال She's been ill with the flu but she's on the mend now او بخاطر آنفولانزا ناخوش احوال بو ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

قسر در رفتن از چیزی، گیر نیفتادن بخاطر چیزی، قسر بیرون رفتن ، ( مثال ) If I thought I could get away with it, I wouldn't pay my taxes at all. اگر فکر ...

پیشنهاد
٢

اقتصاد ) استراتژی مومنتوم ( در ) سرمایه گذاری، ( روش یا قانون تکانه و یا شتاب در سرمایه گذاری یا بازار مالی، ) این استراتژی شامل سرمایه گذاری در جهت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

اقتصاد ) تکانه، شتاب،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

معطوف به سابق، گذشته نگر، وابسته به گذشته، ex - post volatility نوسان گذشته نگر،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

مالکیت توسط شیطان، مالکیت جن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

جن زده، در تصرف جن، مترادف با possessed

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

اصطلاح ) Can't say boo to a goose اشاره و تاکید دارد بر کسی که بسیار خجالتی، کم حرف، عصبی، ترسو باشد که بخاطر همین خصوصیات رفتاری نمی تواند حتی یک غا ...

پیشنهاد
٤

اصطلاح ) اشاره دارد به اینکه طرف از بس خجالتی و یا ترسو هست جرات یک هو کردن یک غاز را هم ندارد ، معنای کلی :او بسیار خجالتی و یا ترسو هست

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

روانشناسی ) برون پندار، در این اختلال که از برون فکنی شدید تر است فرد همیشه در تصوری که از خود آرمانی دارد زندگی می کند و پیوسته با شکست و ناکامی روب ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

روانشناسی ) حواس پرت، پریشان، سردرگم،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٢

اصطلاح ) مشغول بودن، دست کسی بند بودن، I'm tied up right now درحال حاضر دستم بنده، ( به کاری مشغولم ) .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

1 - بستن یا نگه داشتن چیزی یا کسی با طناب، بند و. . . 2 - محدود کردن. مثال برای 1 - I tied the luggage down so that it wouldn't fall off the roof of ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

حذف یا اضافه تاخیری، حذف یا اضافه اضطراری مثلا حذف یا اضافه تاخیری یک واحد درسی در کالج که فرم های مخصوص دارند. که بصورت LATE ADD/DROP FORM ( فرم حذف ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

حذف اضطراری واحد درسی ( در کالج یا دانشگاه ) مثال This is a Late Add/drop Form این یک فرم حذف و اضافه ( حذف، اضافه ) اضطراری است.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

حذف اضطراری واحد درسی ( در دانشگاه یا کالج )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

حذف اضطراری ( مثلا واحد درسی ) مثال، ( course late drop ) or ( credit late drop ) یا مثلا حذف و اضافه اضطراری یک واحد در دانشگاه که فرم های مخصوص دار ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ساعت تدریس 50 دقیقه ای، واحد درسی، مثلا At many universities a course count as 1 credit hour در بسیاری از دانشگاه ها یک کلاس ( دوره یا واحد آموزشی ) ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

واحد درسی، واحد ( در دانشگاه ) که بیشتر بصورت credit تنها بکار می رود ولی گاهی هم بصورت course credit بکار می رود.

پیشنهاد
٤

اصطلاح ) نگاه کردن به کسی یا چیزی از روی لذت، مثال if you like luxury cars, feast your eyes on these اگر ماشین های لوکس را دوست دارید با لذت به اینها ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

موقعیت پر تنش، موقعیت استرس زا، وضعیت دلهره آور، موقعیت ملتهب، موقعیت احساسی، موقعیت هیجانی. مثال، I always try to stay away from a charged situation ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٨

احساسی، پر تنش، پر هیجان، هیجان انگیز، پر استرس، شوک آمیز، دلهره آور،

پیشنهاد
٣

Taking the receiver from one's hand , مثلا من گوشی تلفن ( ثابت ) را از دستش گرفتم و گذاشتم در گوشم . I took the receiver from his hand and placed it ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

اجرای تمرین، اجرای مشق، تمرین کردن ( مثلا تمرین نظامی، تمرین آتش نشانی، زلزله و. . . ) we ran drills to prepare for things like this ما جهت آمادگی مق ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به گل نشستن ( کشتی ) ، برخورد به زمین

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

درخت گیلاس ژاپنی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تو اینو همینجوری داری میگی ( که من خوشم بیاد ولی در واقع این طور فکر نمیکنی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

چالش چابی بانی ، در این چالش هر چه تعداد بیشتری از مارشمالو ( یک نوع شیرینی پفکی که به پف نبات هم معروف است ) بتوانید در دهانتان جای دهید برنده میشوی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

بازیافت کردن زباله، فرقش با recycle اینست که در reclaiming مواد آن زباله تغییر نمیکند و صرفا در این نوع بازیافت همان مواد مصرفی با انجام پروسه بهسازی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

چیزی یا کسی را ( با ضربه ) به زمین انداختن، خراب کردن، خرابکاری کردن.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٦

1 - نگاهی به اطراف انداختن، به دور و بر نگاه کردن، ( معمولا به خاطر اینکه ببینند چی به چیه؟ یا کنکاش کردن ) ، مثال: Can I look around your store میتو ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

صفت ) منحصر بفرد، تک از نوع خودش! This masterpiece is really one - of - a - kind thing این شاهکار واقعا یک چیز منحصر بفرد است.

پیشنهاد
٧

حالا که صحبت کسی یا چیزی شد ( به میان آمد ) مثال Now, speaking of Mike's birthday, what else should I do حالا که صحبت از تولد مایک شد، چه کار دیگری ب ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

دلقک

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣١

کلفت و کوتاه، خپل و پهن، ضخیم و کوتاه، نخراشیده نتراشیده، Stubby fingers انگشتان کوتاه و کلفت.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

خاموش کردن چیزی ( مثلا ته سیگار ) با فشار دادن قسمت انتهایی آن به یک سطح سفت، He stubbed his cigarette out in the ashtray اون ته سیگارش رو در زیر سی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

انگشت شست پا ( تصادفی ) به چیزی سفت برخورد کردن I stubbed my toe against the desk انگشت شستم رو به میز کوبیدم

پیشنهاد
٨

اصطلاح ) ترک چیزی بعنوان یک کار بد، عطای چیزی را به لقایش بخشیدن، انجام دادن یک کاری را متوقف کردن چراکه احساس میکنید ارزشش رو ندارد که به اون کار اد ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به ماشینهای قدرتمندی گفته میشود که نسبت به کلاس سدانهای سواری، دارای شاسی بلندتری نسبت به زمین هستند و قادر به حرکت در مسیرهای سخت یا آفرود هستند شام ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

Also ) Suburban Utility Vehicle ) شاسی بلند برون شهری که از CUV یا همان Crossover Utility Vehicle کراس اوور ها ، بزرگتر و مخصوص جاده های آفرودی هستند

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

دیگر زیاد، دیگر خیلی، don't go over there much anymore دیگر زیاد به آنجا نروید

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ضرری ندارد که. . . ، بد نیست که. . . ، بهتره که. . . ، it wouldn't hurt her to walk instead of going in the car all the time براش بد نیست که بجای این ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

ضرری ندارد که. . . ، نمیتونه بد باشه که. . . ، بد نیست که. . . ، It couldn't hurt you to do the ironing for once ضرری ندارد که برای یکبار هم که شده ا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

چه قیافه تهاجمی!، چه قیافه خشنی! ( اصطلاحی برای ظاهر خشن، اسپرت و تهاجمی خودرو )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

غوطه ور نمودن، غرقه کردن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مونروف ، نوعی سانروف سقف اتوموبیل!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

قراره ( مسیر ) ناهموار بشه! Saddle up, it's going to get bumpy ( اسب ) رو زین کن، قراره که ( مسیرمون ) پرچاله چوله بشه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

قراره ( مسیر ) پرچاله چوله باشه! قراره که ( مسیرمون ) ناهموار باشه، Hang on tight, it going to be bumpy محکم بنشین، قراره مسیرمون پر از دست انداز باش ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

زین کردن ( اسب ) ، آماده کردن، اسب رو زین کن!حاضر شو که بریم! زین کردن و سوار شدن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

وحدت گرا، یکتا گرا، معتقد به وحدانیت خدا، یگانه گرا

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

اصطلاحی برای نشان دادن اینکه شما آماده و خواستار رقابت در یک مسابقه یا انجام یک کار مشکل هستید Time to bring it on زمان آماده شدن برای رقابتی مشکل، ی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣٦

1 - به معنای : شرط می بندم ( برای مواقعی که شما از یک چیزی کاملا مطمئن هستید که درسته و اتفاق می افتد اگر چه نمی توانید آنرا ثابت کنید مثلا I bet you ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٢

( بله ) حتما! مطمئنا! مطمئن باشید! You will pick up Alice after school, won’t you?" "You bet. " ( شخص اول ) تو آلیس را بعد از مدرسه سوار میکنی می آور ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

1 - خود کلمه bah یک حرف ندا می باشد و برای موارد انزجار و نفرت ، تحقیر یا دلزدگی از چیزی یا کسی بکار می رود مثل اه، اوغ و. . . و کلمه humbug معانی زی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

اینجا، این بالاست! It's up here in the clouds where I wish to be اینجا، این بالاست داخل ابرها ، جایی که من آرزو می کنم باشم!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤١

بعهده شماست، اختیار با شماست، میل خودته!تصمیم با شماست ( نه من ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٠

فرقش با test , exam, quiz اینه که سوالات پرسیده شده برای بازخورد موضوعی است ولی در آن سه تا اینگونه نیست ، test با exam فرق چندانی ندارند ولی در انگل ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

از دیدنت در اینجا خیلی تعجب کردم! عجیبه که شما را اینجا ملاقات میکنم! انتظار نداشتم شما را در اینجا ببینم!! ( شاید، چه عجب از این طرفا یا چی شد یادی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

شروع ( اثر دارو ) onset of effect for drug

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مترادف با cry for joy از شدت خوشحالی گریه کردن ، گریه شادی، اشک شوق! "My parents were crying Tears of Joy when they heard about me getting accepted t ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

گریه شادی، از شدت شادی گریه کردن I wept for joy while watching this video موقع دیدن این ویدئو، از خوشحالی گریه کردم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرداخت غرامت

پیشنهاد
٣

پرداخت غرامت شغلی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

آواز دسته جمعی خواندن با ( آهنگ مورد نظر ) همراهی دسته جمعی با یک آهنگ یا ارکستر ، ( وقتی یک آهنگی اجرا میشود عده ای از تماشاگران قسمت هایی از آن اهن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

صفت ) اکشن، پرجنب وجوش، مثال I liked the Die hard movie because it was an action - packed movie من فیلم جان سخت را دوست داشتم چونکه یک فیلم اکشن بود

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

نادیده انگاشتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کودک آزار، متجاوز جنسی،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

شستشوی گوش، ( توسط پزشک برای تمیز کردن گوش )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

1 - رها شدن، خلاص شدن، دور انداختن ( چیز ناخواسته یا دیگه بدرد نخور ) ، دست به سر کردن ( کسی ) ، دک کردن، از سر باز کردن ( شخص آزار دهنده ) مثال: We ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

از شر چیزی خلاص شدن، رها شدن از چیزی Do away with any doubts از هرچی شک و تردید هست، خلاص شو!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دنبال کردن، همراهی کردن، تعقیب کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

پانزدهم مارس، . نیمه مارس، ( روزی که به تقویم رومی روز کشته شدن ژولیوسزار است )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

صفت ) منحصر به مورد، منحصر به موضوع، مثلا عوامل یا فاکتورهایی که منحصر به یک مورد یا موضوع خاصی هستند را Case - specific factors میگویند

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

عامل مورد خاص، عاملی که مختص مورد خاصی است

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

صفت ) بدون فکر، نسنجیده، عجولانه، بی ملاحظه، بی فکر ، بدون اندیشه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

قانون فراگیر،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨٨

روایت، توضیح، توجیه،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

فوتبال ) مترادف کلین شیت، دروازه بسته، در طول دیدار یا مسابقه، هیچ گلی دریافت نکردن، دروازه را بسته نگه داشتن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

فوتبال ) دروازه بسته، کلین شیت ( یعنی دروازه بان در طول دیدار دروازه اش را بسته نگه داشته است ) . مترادف با shutout

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

تحلیل گرایی، فلسفه تحلیلی، واکافتی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

به اندازه کافی خوردن ، به مقداری که نیاز هست خوردن always eat or drink your fill همیشه تا اندازه ای که نیاز داری بخور و بنوش

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

زاغه یا آلونک هندی ( Jhuggi Jhopdis به معنای زاغه هایی هست که از گل و آهن ساخته میشوند و در زبان هندی به این نام معروفند )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

انگلیسی هندی ) زاغه های هندی، آلونک های ساخته شده از گل و آهن در هند،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

Idiom ) یک دور تشویق در میان یک گروهی یا حضار، یک کف مرتب how about a round of applause for Peter با یک کف مرتب برای پیتر چطورید! / چطور است پیتر ر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

بیا صحبت کنیم و رفع سوء تفاهم ، بیا سنگهامون رو وا بکنیم. I had a problem with Mike, so, decided to clear the air من با مایک یک مشکلی داشتم پس تصم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

خمار

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

شبیه به کسی یا چیزی شدن، شبیه به کسی یا چیزی به نظر رسیدن، مثل کسی یا چیزی شدن، She's had tons of surgeries to look like actress of Hollywood او جر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٩

تحت چیزی قرار گرفتن، ( بیشتر برای اصطلاح تحت عمل جراحی قرار گرفتن بکار میرود ) ، دستخوش چیزی قرار گرفتن، به چیزی تن در دادن، سختی یا تجربه تلخی از چی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

چیزهای مهم، چیزهای با اهمیت، I never say mean things من هیچوقت چیز مهمی نمی گم.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

صفت ) برای drone ، وزوزو، کسی یا چیزی که صدای وزوز، یا بم میکند. his voice is drony صداش بم است. 2 - آدم تنبل و انگل، طفیلی.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مفت خور، طفیلی، آدم تنبل و انگل. - پهباد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

با دقت نگریستن به. . . ، از روی کنجکاوی نگریستن به. . . ،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

به سمت چپ پیچیدن، to turn left

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

چرت بردن، خواب رفتن did you doze off چرتت برد? خوابت برد? خوابت رفت ?

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دستشوئی رفتن ( بین راه مسافرت ) ، توقف برای دستشوئی و استراحت کوتاه و احتمالا خوردن غذا هنگام مسافرت. I need to make a pit stop من باید بروم دستشوئ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

باقی مانده برای سپری کردن، باقیمانده برای رفتن یا پشت سر گذاشتن we've only got about 120 miles left to go ما فقط حدود 120 مایل باقیمانده داریم که پ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

سریع سفر کردن، زمان مسافرت را کوتاه کردن we're making good time ما داریم سریع مسافرت میکنیم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

خوراکی گرفتن ( برای موقعی که داری سفر میکنید ) don't you want to stop somewhere and grab a bite? نمی خواهی یه جایی توقف کنی و یه کم خوراکی بگیری?

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سر راه کسی قرار گرفتن، قابل دسترس شدن برای کسی، برای کسی اتفاق افتادن، he did whatever jobs came his way او هر شغلی که سر راهش قرار می گرفت را انج ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

دوره تخصصی تکمیلی ( فلوشیپ )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

هم اسم، همنام،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

درجه ( چیزی ) را یک درجه بالاتر بردن، سطح چیزی را یک پله ارتقا دادن، یک درجه یا یک سطح بالاتر بردن چیزی. مثال I wasn't doing so well in school, so I ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

صفت ) سبقت گرفته، پیش افتاده ( از دیگران )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

در نمایش یا نمایشگاه، خود را کانون توجه قرار دادن، That car is stealing the show این ماشین در نمایشگاه همه توجهات تماشاچیان را به خود جلب میکند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

انگلیسی بریتانیایی ) معادل goosebumps که انگلیسی آمریکایی است ، یعنی حالتی از پوست که در اثر عواملی مثل سرما یا استرس و ترس، به شکل پرز های برجسته یا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٦

حالتی از پوست که در اثر عواملی مثل سرما یا استرس، به شکل پرز های برجسته یا همان سیخ شدن مو، در می آید، ( این اصطلاح مربوط به انگلیسی آمریکایی میباشد ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح تخصصی برای سینما ) آماده شروع فیلمبرداری هستی?

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

راننده بدلکار،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

گیره کاغذ، کلیپس، همان binder clip یا fold over clip

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

گیره کاغذ، کلیپس، یک گیره کوچک فلزی یا پلاستیکی هستند که به گیره کاغذ معروفند ، اسامی دیگر عبارتنداز، banker's clip و fold over clip

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

گیره های کوچکی که بعنوان گیره کاغذ هستند مترادف binder clip و banker's clip

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٤

به معنای تصور ایجاد کردن، به نظر رسیدن هم می باشد! consider how your words are coming across to the listener, when you're speaking وقتی دارید صحبت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

انگشت وسط دست، و اگر کسی این انگشت رو به سمت کسی بگیرد یعنی این که او را تحقیر کرده و حالت توهین آمیز دارد. در فرهنگ غرب این انگشت، به انگشت بی ادبی، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی را تحقیر کردن، به کسی توهین کردن! ( البته این بیشتر یک gesture یا ژست هستش که با نشان دادن انگشت وسط دست در حالیکه بقیه انگشتان جمع شده اند و گرف ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

ظاهر مصنوعی، ظاهر کاذب، نقاب، صورتک مصنوعی، یا نشان دادن چهره به ظاهر شاد در حالیکه در واقع اصلا شاد نمی باشد، رفتار یا احساساتی که ریاکارانه بوده و ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٤

باهاش کنار بیا، بهش رسیدگی کن، حل وفصلش کن، مدیریتش کن، بپذیرش، با هاش ( کسی ) در بیفت، باهاش رابطه برقرار کن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی را معطل کردن، رفتن کسی را به تاخیر انداختن

پیشنهاد
٢

عامیانه خودمانی ) چشمت کور، دندت نرم! حقت بود! هرچی سرت اومده حقت بوده!

پیشنهاد
٢

حقت بود، هرچی به سرت اومده حقت بود، چشمت کور و دندت نرم، ( هر بلائی سرت بیاد مسببش خودت هستی، you get your just deserts )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٣

شاد باش، غصه نخور، خوشحال باش! cheer up!, it's not that bad خوشحال باش! اون زیاد ( هم ) بد نیست.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

خوشحال باش!، غصه نخور!، شاد باش!، شادی کن! مثال: cheer up! It's not that bad غصه نخور! اون خیلی ( هم ) بد نیست.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

صفت ) غرغرو، غرغر کننده، grumbling , غار و غور کننده، مثلا grumbly tummy شکم غر غر کننده، شکم غار و غور کننده، ( شکمی که بدلایلی صدای غار و غور میکند ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دوباره گرفتن ، retaking test , دوباره امتحان گرفتن .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

اصطلاح ) 1 - پا به پای کسی رفتن یا بودن، با کسی همگام بودن، از کسی عقب نیفتادن، با کسی چشم و هم چشمی کردن! 2 - تماس یا ارتباطی را با کسی را ادامه داد ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

فرا بکر، فوق بکر، خالص، مثلا The extra virgin olive oil روغن زیتون فرا بکر.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

1 - شروع کردن یک رابطه جنسی با کسی، با کسی ملاقات کردن و رابطه دوستانه برقرار کردن، مثال Did you ever hook up with Maisy while you were there? زمان ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢١

با کسی رابطه جنسی شروع کردن، با کسی مرتبط شدن، چیزی یا کسی را به چیز دیگر یا کس دیگر وصل کردن.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣٤

روش مخ زدن جنس مخالف، شیرین زبونی برای جلب توجه، ( منظور شروع مکالمه با جنس مخالف به روش تملق گونه و طنز آمیز برای جلب توجه او می باشد ) متلک گفتن، ب ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

Turn back، به عقب برگرداندن، دور زدن و برگشتن، عقربه یا کیلومتر شمار را به عقب برگرداندن، نوار صوتی یا ویدئویی را به عقب برگرداندن. به زمان یا مکان ع ...

پیشنهاد
٦

اوباما چندمین رئیس جمهور آمریکا ست? ( یکی از روش های ساختاری برای سوالی کردن ordinal number یا همان' چندمین' خودمون در فارسی ) البته متاسفانه یک ساخت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دادم موهامو کوتاه کردند. منظور این نیست که خودش موهاشو کوتاه کرده. چون در اینصورت به این شکل نوشته میشد I cut my hair

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوچرخه ام به سرقت رفته، دزدیده شده! I had my bike stolen= my bike was stolen ( ساختار جملات سببی یا causative )

پیشنهاد
١٥

اصطلاح ) 1 - پدال گاز ( اتومبیل ) را ته فشار دادن، ( برای بالا بردن سرعت و یا مسافرت ) 2 - حداکثر تلاش را کردن، تمام انرژی و جدیت را برای انجام کاری ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤٠

گرسنه ( صفت )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 - چپاندن چیزی یا کسی در یک جای محدود و از قبل پر شده. 2 - از انجام کاری دست برداشتن 3 - استفاده از چیزی را برای همیشه کنار گذاشتن 4 - جذب مخاطب برا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

1 - چمدان را بستن! تمام وسایلت را جمع و جور کردن و داخل چمدان گذاشتن! مثال: I'm going to pack my things up to go home من دارم وسایلم را جمع میکنم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

چمدان را بستن! جمع و جور کردن همه وسایلت باهم و داخل یک چمدان گذاشتن. I am about to pack up my things and go home من تقریبا دارم چمدونم را می بندم ...

پیشنهاد
٤٥

پیش گویی خود انجام، یا پیش گویی محقق کننده! نوعی پیش گویی که پس از آنکه اعلام میشود خودش شرایطی را ایجاد می کند که باعث میشود همان پیش گویی به حقیقت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

دایره لغات، دایره واژگان

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

دایره لغات خودتان را افزایش دهید.

پیشنهاد
٦

یک اصطلاح است ) که مترادف That's one way to put it است و دقیقا به یک مفهوم هستند یعنی: اینطور هم میشه گفت! اینجوری هم میشه گفت! ( برای درک بهتر و توض ...

پیشنهاد
٧

یک اصطلاح است ) یعنی، اینجوری هم میشه گفت! اینطور هم میشه گفت! ( منظور اینست که این ایده و عقیده شماست و ایده های زیادی هست در مورد آنچه که شما بیان ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تدارک دیدن، به روی صحنه آوردن یا بردن ( اثر هنری مثل تئاتر، موسیقی و. . . ) She's mounted a theatrical production in the central theatre Hall او یک ...

پیشنهاد
٤

برای درک بهتر ، برای درک عمیق تر /بیشتر

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح عامیانه مجازی ) - اهداف تیم، دار و دسته دوستان! - رویای بر و بچ، مطلوب دوستان! - در بعضی موارد به معنی عالیه، خیلی خوب، awesome، مورد علاق ...

پیشنهاد
٢

صفحه کیلومتر شمار دیجیتال یا الکترونیکی اتوموبیل که به digital instrument cluster و digital dash هم معروف است

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

صفحه کیلومتر شمار دیجیتال اتوموبیل!

پیشنهاد
٢

صفحه کیلومتر شمار دیجیتال اتوموبیل

پیشنهاد
٣

صفحه کیلومتر شمار دیجیتالی در اتوموبیل که electronic instrument panel و همچنین digital dash هم گفته میشود!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

بفهم که چی میگی، حالیت باشه که چی داری میگی، توجه کن به آنچه که میگویی. Are you listening to yourself? متوجهی که چی داری میگی?

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

خدای ناکرده!، خدا نکند!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

God forbid، خدای ناکرده، خدا نکند!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

ضد حال، حالگیر، you are a wet blanket guy تو یک آدم ضد حالی! ( اصطلاح a wet blanket برای افراد دمق و افسرده ای بکار میرود که خوشی و شادی دیگران را نی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

تو یک آدم ضد حالی a wet blanket guy

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥١

Buzzkill , ضد حال

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

چه عجب از این طرفا ! مشتاق دیدار!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

1 - از زیر کاری در رفتن، با بهانه و عذر از انجام کاری اجتناب کردن، 2 - از یک عادت یا فعالیت روزمره دست برداشتن ( مثال1 - I think her backache was jus ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

شروع یک رابطه عاشقانه she got together with Paul two years ago او دو سال پیش با پال رابطه عاشقانه اش را شروع کرد!

پیشنهاد
٩

با کسی رابطه رومانتیک یا عاشقانه شروع کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

1 - دیروقت بودن it's getting on, we would better be going دیروقت هست، بهتره که برویم 2 - پیرشدن he's getting on اون داره پیر میشه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

تقریبا، حدودا he must be getting on for 80 now اون الان باید حدودا 80 ساله باشد

پیشنهاد
٦٢

لم کاری یا چیزی را فراگرفتن، قلق چیزی را پیدا کردن، اسلوب کاری را یاد گرفتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

حرف خود را به کرسی نشاندن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

پیشرفت کردن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

برتری یافتن، پیروز شدن ، غلبه کردن ، پیشی گرفتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دست بالا را گرفتن، تفوق یافتن، پیشی جستن، برتری پیدا کردن، بر کسی یا چیزی غالب شدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

قاطی کردن، گیج شدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

عقیده من اینه که، اظهار نظر من اینست که، رک و راست باید بگم که، نقطه نظر من این است که، I thought I'd just throw in my two cents worth فکر کردم که فق ...

پیشنهاد
١٠

نظر و ایده خود را در مورد مساله ای دادن، اظهار نظر کردن در مورد چیزی، I tried to put my two cents at the meeting but nobody would listen to me. من ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

یک اصطلاح ) وقتی که میخواهید حقیقتی را بگوئید ولی ممکن است که زیاد محترمانه به نظر نیاد از این اصطلاح استفاده میشود، مثال let me put it this way, he ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

زمان استراحت کوتاه، زمان خارج شدن از فعالیت ورزشی یا کار برای استراحت کوتاه مدت

پیشنهاد
٥

آزادی در جسارت نهفته است، آزادی در جسارت قرار دارد.

پیشنهاد
٧

فکر نمیکنم که این عشق باشه، بیشتر هوسه ( تا عشق )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

مهمونی فوق العاده، جشن بزرگ That party was a banger اون مهمونی یک مهمونی فوق العاده بود! 2 - آتش بازی کوچک ترتیب داده شده با صدای بلند بیشتر برای بچه ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بخشی از پول را کف رفتن یا برای خود برداشتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

به معنای have a sex هم کاربرد دارد البته بستگی به context دارد.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

ممکنه من هم سوار کنید? البته این اصطلاح زیاد کاربرد ندارد و بیشتر بصورت with خواهد بود تا from ولی همین معنا را می رساند در ضمن ride from you به معنا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

عامیانه ) همان even steven است که گاهی بدین شکل نوشته میشود یعنی برابر، سه دانگ سه دانگ، یر به یر، مساوی ، نه من نه تو، سر به سر

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

برابر، مساوی، سه دانگ سه دانگ، سر به سر، یر به یر، نه من نه تو ( even stephen ) هم به همین معناست.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

از هرروز سریعتر بدو ، سریعتر از هرروز بدو

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

دکلمه کردن شعر، شعر را دکلمه کردن I can recite poetry من می توانم شعر دکلمه کنم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

واضح است، مسلم است

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

افشاندن، پاشیدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥١

جنگل بتنی، که ساختمان های یک شهر یا منطقه ای بسان درختان یک جنگل سر به فلک کشیده اند و بجای فضای سبز یک فضای خاکستری ناخوشایند بوجود آورد اند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسی را فهمیدن، کسی را تأیید کردن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

1 - کسی را با ماشین به جایی بردن البته در این کاربرد اول میتوان از ride هم استفاده کرد Please give me a lift home Or Please give me a ride home لط ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

کسی را با ماشین به جایی بردن، البته بجای ride میتوان از lift هم استفاده کرد Can you give me a ride to work میتونی منو با ماشین برسونی سرکار? It's ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کسی را فریب دادن، کسی را اغفال کردن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شیرین زبونی کردن، مخ زدن، دلربایی کردن، اغفال کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

از کار بیکار کردن کسی، اخراج شدن your stupidity got me the sack , حماقت تو منو از کار بیکار کرد. I got the sack because of your stupidity من بخاط ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسی را به رختخواب بردن ( برای س. ک. س ) ( توجه داشته باشیدبا اصطلاح Get someone the sack اشتباه گرفته نشود )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

خود را به ندانستن زدن، خود را به نفهمی و حماقت زدن Don't play dumb with me - I know you took the money خودت را به نفهمی نزن! - من میدونم که تو پول ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

با کسی راه آمدن، تحمل کردن، صبوری کردن ، مثال I always bear with him من همیشه باهاش راه میام، همیشه باهاش صبوری می کنم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

با کسی تسویه کردن، از کسی انتقام گرفتن، با کسی مقابله به مثل کردن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

بازیکن یک تیم که بیش از اندازه تکروی میکند، تکروی کردن he hogs the ball او خیلی تکروی میکند

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣١

اصطلاحی است که برای مواقعی که شما با چیزی موافق هستید بکار برده میشود، به معنی ، اوکی، باشه، حله، موافقم، مشابه آن that's a deal هم به همین معناست!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

1 - دارد دیرم می شود 2 - دیر می رسم، با تاخیر می آیم، ( این اصطلاح دو تا کاربرد دارد ) مثال برای 1، I have to go , I'm running late باید بروم دارد دی ...

پیشنهاد
١٩

در حال کم شدن چیزی، در حال تمام شدن ( البته فرقش با running out of اینه که اون مقدار باقیمانده بیشتر از موقعی هست که اصطلاح running out بکار برده شود ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کسی را در جریان گذاشتن، چیزی را به کسی خبر دادن، I just wanted to give you all a heads up that I am running late من فقط خواستم به همتون خبر بدم که دی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

طول کشیدن ( چیزی بیش از آنچه که برنامه ریزی شده بود ) مثال Sorry I’m late, the meeting ran over. متاسفم که دیر کردم، جلسه طول کشید!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٨

تقاضا کردن، احضار کردن چیزی یا کسی بصورت قانونی، طلب کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

صندوق امانات بانک ( همچنین به safety deposit box هم معروف است )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

یا safe deposit box صندوق امانات بانک!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

حاوی مقدار زیادی از چیزی بودن، پوشیده شده با مقدار زیادی از چیزی، شامل چیزی خاص به مقدار زیاد بودن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

هیجان را تحریک کن، آشوب را زیاد کن، اغتشاش کنید، هیجانات را برانگیزید

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٠

دوباره شروع شد! مثال Oh Jeez, Here we go again ای وای! دوباره شروع شد! یا ( یا خدا! بازم شروع شد! ) این عبارت بیشتر در مواقعی بکار برده میشود که شخص ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

شوخی را متوقف کردن، جک گفتن را تمام کردن if I were you I would drop the humour اگر بجای تو بودم شوخی کردن را تموم میکردم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

به خیلی پر سر و صدا بودن منتهی می شود

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارت شناسایی مخصوص پرستاران، دکتر و سایر پرسنل درمانی که در زبان ما به اتیکت معروف است

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

1 - کار کردن در پتانسیل کامل یا حداکثر کارایی 2 - کارکرد در سطح مورد انتظار 3 - در جریان بودن، کاملا مطلع، اپ تو دیت یا بروز بودن ، ماهر و حرفه ای بو ...

پیشنهاد
٤

ساعات زیادی نگذشته بود

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

نه تا وقتی که، نه قبل از اینکه، نه تا آن موقع! مثال: when you finish your homework you can go outside but not until then وقتی تکالیفت رو تموم کردی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

بد شانسی، what rotten luck چه شانس بدی یا چه بدشانسی ای how unfortunate چقدر بدشانس!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

گردشگری فاجعه یا disaster tourism این اصطلاح موقعی بکار برده میشود که ازدحام مردم صورت میگیرد تا مرتب سرک بکشند ( گردن دراز کنند ) تا ببینند چه خبره، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

کمی جلوتر، there is a gas station up ahead یک پمپ بنزین کمی جلوتر هست، /وجود دارد!

پیشنهاد
٢٤

این اصطلاح بیشتر در مواقعی که میخواهند خبر بدی به کسی بدهند بکار برده میشود و یعنی : متنفرم از این که من اولین کسی هستم که این خبر ( بد ) را بهت میده ...

پیشنهاد
١٣

چیزی را به کسی اطلاع دادن، خبر چیزی را به کسی دادن ( معمولا خبر بد، اخبار حوادث و اتفاقات بد ) I hate to break it to you but your father died متنفر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

متوقف شدن ( توسط پلیس راه معمولا، بخاطر ارتکاب جرم حین رانندگی ) خود عبارت pull over یعنی ماشین را به کنار جاده کشیدن و متوقف شدن I got pulled over b ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

کجا میخواهی بروی? مقصدت کجاست? به کدوم سمت میروید? ( بیشتر راننده تاکسی ها این اصطلاح را بکار می برند ، تا متوجه شوند که مسافر شون کجا میخواهد برود ) ...

پیشنهاد
٢

یک یافته غیرمعمول با توجه به. . . ، یک کشف غیرمعمول با در نظر گرفتن اینکه . . . ،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک یافته غیرمعمول، یک کشف غیرمعمول

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

عامیانه ) اشتیاق فراوان داشتن، enthusiastic، keen, علاقه مند، ( بیشتر این نوع علاقه در مورد اشیاء بیجان است مثل ماشین و. . . I am sold on this beauti ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

علاقه مند بودن به، مشتاق بودن، خاطرخواه بودن ( بیشتر در مورد اشیاء بکار می رود نه انسان ها ) I am sold on that idea من عاشق اون ایده ام،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

علاقه شدید به چیزی داشتن، مشتاق چیزی بودن، علاقمند به چیزی بودن، I am sold on this car من به این ماشین علاقه دارم، خاطرخواه این ماشینم!

پیشنهاد
٢

اشتباهات، ناکامی های کسی را مرتب به رخش کشیدن! ناکارآمدی کسی را مرتبا به روی کسی آوردن ( به منظور تنبیه یا تحقیر آن فرد ) ok, I got wrong but, don't ...

پیشنهاد
٢

Informal ) ناکامی های کسی را به رخش کشیدن ( به منظور تنبیه یا تحقیر او ) they rubbed his nose in it آنها ناکامی ها و اشتباه هاتش را به رخش کشیدند!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

به رخ کشیدن ( چیزی که فرد با یادآوری آن احساس شرمندگی کند یا تحقیر شود ، مثل اشتباهاتی که در گذشته انجام داده یا مثلا بی پولی و. . . ) I know I mad ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

حداکثر افزایش مجاز قیمت روزانه ای سهام فردی، سقف افزایش

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

حداکثر کاهش مجاز قیمت روزانه ای سهام ، سقف کاهش

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

هر یکساعت در میان، هر دو ساعت یکبار،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

یک ماه در میان، هر دو ماه یکبار،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

هر دو هفته یکبار، یا یک هفته در میان

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

بی عیب و نقص، بدون انتقاد، کامل و بدون کم وکاست

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

من را کامل گرفتار خودت کردی، منو کاملا عاشق خودت کردی ، خوب منو تور کردی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

اینجا bad ، بیشتر برای تاکید بکار رفته و معنی مثبت دارد به معنی بدجور، بدجوری ) بدجوری من را گرفتار خودت کردی، بدجور منو عاشق خودت کردی، بدجوری منو ت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

منظور من را اشتباه برداشت کردی، منظور من را بد فهمیدی ( با این عبارت You got me bad ، خیلی فرق دارد با آنکه تو زبان فارسی شاید مترادف به نظر برسند ول ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

منظور من را اشتباه برداشت نکن، Don't get me wrong, I'd love to come with you but I have to go to work منظور منو اشتباه برداشت نکن ( بد برداشت نکن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

شمالی، خدای شمالی ( افسانه یونانی ) الهه باد شمال مثلا aurora borealis شفق قطبی، شفق شمالی، نور یا فجر شمالی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیابان گیر، مقداری یا تعدادی از افراد یا چیزی که خیابان میتواند دربرگیرد!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

دیوانه شدن، go crazy

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

قایق سواری! I'd like to take you for a ferry ride after lunch میخوام بعد از ناهار تو رو ببرم قایق سواری! ( Ferry ride یک عبارت قدیمی بوده و امروزه ز ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

قایق، کشتی کوچک! Ferry ride یعنی قایق سواری!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

رفتن برای یک پیاده روی طولانی و لذت بخش ( معمولا با عشقت یا همسرت که هدف بیشتر صحبت کردن و لذت بردن است تا سایر علل مثل ورزش ) let's go for a long wa ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

فضای رومانتیک یا عاشقانه که توسط نور شمع ایجاد شده است. When I came home, there was a candlelit dinner on the table وقتی اومدم به خونه، یک شام رومانت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

شام رومانتیک، منظور یک وعده شام که در یک فضای کاملا رومانتیک صرف شود و این فضای رومانتیک توسط نور شمع یا شمع ها ایجاد شده، a candlelit dinner for two ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در پول غلت زدن، ثروتمند بودن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

کم ارتفاع، کوتاه قد، سطح پایین

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سرتاپای عاشق شدن، کاملا عاشق شدن، he's head over heels in love with Mariah او سرتاپای عاشق ماریاست!

پیشنهاد
٩

نگاه به نیمه پر لیوان، جنبه های مثبت قضیه را دیدن، خوش بینانه نگاه کردن، با دید مثبت به قضیه نگاه کردن، looking on the bright side, though, things ma ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

حاضر شدن یا آماده شدن برای کسی یا چیزی، مثال I geared myself up for Sarah , who was coming here to see me من خودم را برای سارا که داشت برای دیدن من م ...

پیشنهاد
٣

قادر بودن به تحمل مقدار محدودی از ناراحتی ها یا نا خوشی ها مثلا He's able to take just so much او فقط تا اندازه ای ظرفیت تحمل ناراحتی را دارد!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Only so much یا only so many یا just so much یا just so many همگی به این معنا هستند که برای هر چیزی ظرفیتی یا محدودیتی هست مثلا I'm able to take just ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

صفت ) دست ساز، هنر دست، with a handcrafted engine با یک موتور دست ساز، با یک موتور ساخت هنر دست!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مارمایت، یک چاشنی تند انگلیسی درست شده از خمیر ترش که حاوی ویتامین های B و اسید فولیک بوده و اولین بار در سال 1902 در انگلستان تولید شد و امروزه طرفد ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

1 - محاصره شده، احاطه شده، تحت محاصره 2 - عاجز، مستأصل،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

روشن پوست، سفید پوست، ( در مقابل سیاهپوست )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 - پول کم آوردن، بی پول شدن، پول نداشتن I am short of cash now من فعلا پول ندارم 2 - بی پول، دست خالی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

1 - اضافه کردن به درآمد، جبران کردن کاستی های درآمد، تکمیل درآمد ( ناقص ) 2 - دوام آوردن با درآمد ناقص، با پول بخر و نمیر زندگی کردن، با مشقت زندگی ک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کم کردن، کاهش دادن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

1 - پرسه زدن با، گشتن با، to roll with someone با کسی گشتن یا پرسه زدن 2 - سازگار شدن با ( شرایط دشوار ) ، کنار آمدن، آداپته شدن با . . . ، آداپته ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

به هنگام spooning ( بصورت بغل کرده در کنار هم خوابیدن ) شخصی که ( معمولا زن ها ) پشتش به همخوابه بوده و توسط big spoon در بغل گرفته شده باشد را littl ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

هنگام خوابیدن دو نفر در کنار هم ( معمولا زن و شوهر ) big spoon یک اصطلاحی است که برای آن شخصی ( معمولا مرد ها ) که از پشت، همخوابه خود را در بغل میگی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

بصورت بغل کرده در کنار هم خوابیدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی را خواب کردن، کسی را خواباندن ( مثلا با لالایی، دارو ، داستان خواندن و. . . )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

( این عبارت برای موقعی استفاده می شود که فرد گوینده برای آنچه می گوید کاملا مطمئن است ) ، مطمئنا میتوان گفت، یقینا می شود گفت، بخوبی میتوان گفت،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦٤

آبنبات یا شکلات های شمش مانند، شکلات یا آبنبات مکعب مستطیلی که حاوی دانه های فندق، بادام و. . . میباشد، شکلات تخته ای ( candy شکلات هم معنی میشود ) ، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

اذیت نمی شوید اگر ، اشکالی ندارد اگر ( البته تن صدا و نحوه گفتن آن بیشتر حالت سوالی یا درخواست گونه می باشد، مثلا میگویید اشکالی ندارد اگر من لامپ را ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤٥

ترجمه لغت به لغت آن زیاد برای ما فارسی زبان ها آشنا و رایج نیست، ولی در کل به عنوان تقاضای محترمانه یا رسمی برای انجام کاری است. بهترین واژه ها شاید ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

پیش پرده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بعضی وقتها، معنای ill یا همان ناخوش و رنگ پریده میدهد، مثال: Oh no, you look green today اوه، نه! امروز ناخوش احوال و رنگ پریده به نظر میایی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

یک قیافه معمولی، یک قیافه متوسط ( نه زشت نه زیبا )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

اهمیت دادن، علاقه نشان دادن ( بیشتر در حالت منفی کاربرد دارد ) مثال I don't give a hoot about what they say من به آنچه که آنها میگویند اهمیتی نمی ده ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

گلیم خود را از آب کشیدن! I tried to fend for myself سعی کردم گلیمم را خودم از آب بکشم!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

کلاسور

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

پختن بر روی اجاق گاز ( فرق بین bake و cook اینست که cook یک اصطلاح کلی برای پخت و پز هست که البته شامل bake هم نوعی از طبخ غذا است می باشد، انواع مخت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

این جا و آنجا حمل کردن ( کسی یا چیزی ) ، با خود این ور و اون ور بردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

از بیراهه رفتن، از کمربندی رفتن، از جاده فرعی رفتن، مترادف made a detour مثال: let's take a detour to avoid the traffic jam بیا تا از کمربندی بریم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از بیراهه رفتن، از جاده فرعی رفتن، از کمربندی رفتن ، مترادف take a detour مثال: we made a detour to avoid the town centre ما بخاطر اجتناب از مرکز ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

مدیون بودن، بدهکار بودن، متعهد ( در قبال چیزی ) بودن، مکلف بودن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

دندان قروچه ، مترادف teeth clenching

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

مترادف teeth grinding به معنای دندان قروچه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

مترادف teeth chattering به معنای لرزیدن یا بهم خوردن تند تند دندان ها ( معمولا در اثر سرما )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

لرزیدن یا بهم خوردن دندان ها ( در اثر سرما )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

لرزش یا بهم خوردن سریع، فک زدن my teeth were chattering with the cold دندان هایم بخاطر سرما می لرزید ( بهم می خورد ) teeth chattering لرزیدن یا بهم خ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

بهم خوردن سریع، فک زدن سریع

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

آراستن، تزیین کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

وقفه، به بن بست خوردن ( مذاکرات ) ، تعلیق ، تعطیلی، توقف

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

تصادف زنجیره ای، تصادف های سریالی، تصادف بیشتر از دو تا ماشین که روی هم انباشته میشوند !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٦

اصطلاح خودمونی ) همون "بپر بالا" خودمونی موقع سوار شدن به ماشین یا موتور و. . . سوار شو!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

گوش بزنگ بودن، مترصد بودن، حواس جمع بودن، مراقب بودن، هوشیار بودن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناراحت شدن، اذیت شدن ، به کسی برخوردن، مترادف با get the hump مثلا I think he was given the hump when we didn't invite him to the party من فکر میکنم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

ناراحت شدن، اذیت شدن، عصبانی شدن ( این احساس بیشتر در موقعی هست که شخصی شما را ناراحت کند و به شما اصطلاحا خودمونی بربخورد، مثلا وقتی میگیم بهم برخور ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

شیطونی کردن، رفتار شیطنت آمیز کردن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

شیطونی کردن!

پیشنهاد
١٠

یه نگاه دقیق بیندازید! با دقت چک کنید! ( با حواسی کاملا جمع چیزی را کنترل کردن یا چک کردن )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

یه نگاه بیندازید! مترادف have a look ( در انگلیسی آمریکایی بیشتر رایج هست تا انگلیسی بریتانیایی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

یه نگاه بیندازید! مترادف take a look ( انگلیسی بریتانیایی بیشتر از have a look استفاده می کنند )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

یه نگاهی بیندازید، با دقت یه نگاه بیندازید

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

1 - شیفتگی، طرفداری، هواخواهی ( از کسی یا چیزی مثلا مثل کشور، ورزش ، ورزشکاران و. . . ) 2 - طرفداران، شیفتگان، هواداران ( کسی یا چیزی )

پیشنهاد
٢

چه سوپرایزی که اینجا بهت برخوردم، bump into به معنای اتفاقی با کسی رو برو شدن ، اتفاقی کسی را دیدن یا پیدا کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

بافت فرسوده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

معرفی عمومی یک محصول،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

تشویق کردن کسی، حمایت کردن از کسی who are you rooting for شما از کی حمایت می کنی? یا شما چه کسی را تشویق میکنی ?

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

من از شما حمایت می کنم، من شما را تشویق می کنم.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥١

حمایت کردن، تشویق کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک خلاصه ای از اطلاعات و اخبار ( مربوطه ) بگیرید، یک نگاه خلاصه وار به اطلاعات و اخبار داشته باشید،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

یک خلاصه ای از اطلاعات و اخبار

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

مشتاق شدن، ذوق زده شدن، هیجان زده شدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

ذوق زده، هیجان زده، مشتاق، با انرژی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

غیررسمی ) بسیار هیجان زده کردن، ( خودمونی ) کف بریدن knock someone's socks off سوپرایز کردن کامل کسی. مثال ) It knocked my socks off کامل مرا سوپرایز ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

به به و چه چه گفتن، پاچه خواری کردن، چرب زبانی کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

گریه کردن ( منظور طوری گریه کردن که اشک از چشمان جاری شود ) ، شروع به گریه کردن He broke down in tears during his testimony

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به حالت یا وضعیتی گفته میشود که اشک از چشمان یک شخص جاری شود چه در اثر گریه و چه در اثر خنده زیاد ( مثال، We were laughing so hard that we were in te ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

به یکباره زیر خنده زدن، به یکباره از خنده ریسه رفتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

به یکباره زیر خنده زدن! She burst into laughter او به یکباره زد زیر خنده!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨٨

زیر گریه زدن، به یکباره زیر گریه زدن، He burst into tears او به یکباره زیر گریه زد!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥٩

وقتی کسی می گوید I'm taken یعنی فعلا در حال حاضر با یک دختر یا پسر در ارتباط هستم اگر گوینده مرد باشد یعنی اینکه من فعلا دوست دختر دارم اگر گوینده زن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠١

من که بهت گفتم یا من که بهت هشدار دادم، بهت که گفته بودم! ( منظور اینه که من قبلا راجع به این موضوع هشدار داده بودم ولی تو گوش نکردی و الان می بینی ک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

تو موفق شدی، تو کارت رو عالی انجام دادی - به اصطلاح خودمونی "گل کاشتی"، کارت فوق العاده بود!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

فیلتر کردن عکس یا نقاشی ( برای اصلاح عکس و تصویر )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اصطلاح غیررسمی ) از طرف خودت صحبت کن، ( این اصطلاح موقعی بکار می رود که میخواهید به شخصی که نظرش را گفته بفهمانید که با او هم نظر نیستید ) . مثال we ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

مقدار کافی از . . . ( مثلا، plenty of time وقت کافی یا plenty of room فضای کافی ) I still have plenty of 3 hours for doing this من هنوز سه ساعت وقت ک ...

پیشنهاد
٦٣

گرفتن گاو ( نر ) بوسیله شاخ هاش، ( ضرب المثل ) به معنای روبرو شدن با خطر بصورت مستقیم و نهراسیدن از آن، درگیر شدن یا مواجه با مشکلات با اعتماد بنفس ب ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨٧

1 - رسیدن به ( کسی یا چیزی ) You go I'll catch up with you تو برو من بهت می رسم. 2 - اثر سو گذاشتن بر ( کسی یا چیزی ) Old age catches up with everyon ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهاد یک جلسه ای را دادن، پیشنهاد برگزاری جلسه ای را دادن، دعوت کردن ( عمومی ) برای برگزاری یک جلسه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

1 - پیروی کردن از چیزی، مثل stick to the rule پیروی از قانون 2 - چسبیدن به چیزی و تغییر ندادن آن stick to your point به هدفت بچسب ( هدفت رو تغییر نده ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

پیشنهاد پایین تر از قیمت واقعی دادن، پیشنهاد غیرمنصفانه، قیمت پایین پیشنهاد دادن، تو سر مال زدن، ( تکنیک low ball offer از طرف خریدار بالقوه که سعی م ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خودمونی ) تو سر مال زدن، Make a deliberately low estimate - Underestimate تخمین کم ، کم تخمین زدن پیشنهاد غیرمنصفانه دادن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به قول خودمون ) آتش به مال خود زدن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درست به هدف زدن، بطور کامل به هدف خود رسیدن. مترادف hit the nail on the head و همچنین hit the mark

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

تغییر موضع، پروسه یا دوره زمانبر ( برای تکمیل چیزی ) ، دوره یا زمان رفت و برگشت یک وسیله نقلیه مثل هواپیما، کشتی وغیره

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تمرین اولیه ای که در آن بازیگران نقشهای خودشان را از روی متن نمایشنامه میخوانند!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

شکست، سقوط، ناکامی، فروافتادن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

بی کیفیت، نصفه نیمه، چیزی که شکل یک چیزی باشد ولی در واقع خود آن چیز نباشد یا فقط اسما به اسم آن شناخته میشود. مثلا a celebrity of sorts یعنی یک سل ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

شیطون بلا، سر زنده، با نشاط، پر جنب و جوش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

غیررسمی ) حل کردن یک مساله، کنار آمدن با چیزی، خاتمه دادن غائله چیزی، کنار آمدن با موضوعی ( بصورت موفقیت آمیز ) ، برطرف کردن ترس یا نگرانی در مورد یک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 - به داستان یا غائله چیزی خاتمه دادن! 2 - برطرف کردن نگرانی یا ترس در مورد یک موضوعی I thought we'd laid this issue to rest ages ago من فکر میک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

1 - به غائله چیزی خاتمه دادن! I tried to put this issue to rest من سعی کردم به غائله این مساله خاتمه بدم. 2 - در مورد چیزی رفع نگرانی یا ترس کردن، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤٣

گم شدن، محو شدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

عجیب، حیرت آور، شگفت انگیز، amazing

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح عامیانه غیر رسمی آمریکا ) مخ کسی را خوردن، سر کسی را بردن ( با حرف زدن زیاد و معمولا با صدای بلند ) . اصطلاح انگلیسی همین مورد Talk One's head ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح عامیانه غیر رسمی ) سر کسی را بردن، مخ کسی را خوردن ( با حرف زدن زیاد و معمولا با صدای بلند ) She talked my head off او از بس حرف زد مخمو خو ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

مخمو خوردی! سرمو بردی از بس حرف زدی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

بهم ریخته، آشفته، داغون شده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

هم بعنوان نام هم بعنوان نام خانوادگی بیشتر برای جنس مذکر و گاهی هم برای جنس مونث . ریشه انگلیسی و ایرلندی و در جاهای مختلف جهان معناهای متفاوتی دارد. ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٠

کامل پر کردن، ( فرقش با fill اینست که مثلا وقتی میگویید لیوان مرا پر کن اگر منظور شما اینست که لیوانتان کامل و لبالب پر بشود میگویید fill up my glass ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٧

پر کردن کلی یک سند یا یک فرم، ( فرقش با fill in اینست که fill in یعنی پر کردن یک یا چند جای خالی از یک فرم هست نه تمام فرم. مثلا در یک فرم جای خالی ن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

مربی زندگی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

پس گرفته شدن، بازگردانیدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دفتر اشیا گمشده، محلی که برای نگهداری اشیا گمشده است تا دوباره به صاحبان شان برگردانده شود

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

تأسف به حال خود ( بخاطر بدشانسی های زندگی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی را آویزان نگهداشتن، کسی را پادرهوا نگه داشتن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی را بلاتکلیف گذاشتن، کسی را پادرهوا نگه داشتن، کسی را منتظر ( جواب ) گذاشتن

پیشنهاد
١٧

اصطلاح ) Keep/Have one's feet on the ground داشتن یک نگرش معقول و واقع بینانه به زندگی، اهل عمل و ثابت قدم در زندگی بودن، واقع گرا بودن، یک شخص اهل ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

جنب و جوش، شور و شوق ، سر وصدا های شهری، شلوغ پلوغی!

پیشنهاد
١٦

1 - کسی را عاشق کردن، مخ کسی را زدن، اثر گذاشتن روی احساسات کسی، طوری که سریع عاشق شما شود مثال، He was hoping to sweep her off her feet, but she jus ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

نرخ شکنی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

نرخ شکنی، مترادف undercutting

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

نرخ شکنی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

اصطلاح عامیانه آمریکا ) تو همون نگاه اول عاشقت شدم. ( با اولین کلامت من رو گرفتار خودت کردی ) To have someone at 'hello

پیشنهاد
٩

یک اصطلاح معتبر در ایالات متحده ) به معنی توجه کسی را جلب کردن در اولین نگاه یا با اولین کلام ، خودمونی تو نگاه اول عاشق کسی شدن. You had me at hello ...

پیشنهاد
٥

1 - بهم ریختن مکانی یا جایی برای پیدا کردن چیزی! ( مترادف turn something inside out ) مثال: I turned the room upside down but, I couldn't find the ...

پیشنهاد
١٣

1 - چیزی را پشت و رو کردن ( طوری که قسمت داخلی آن نمایان و قسمت خارجی آن پنهان شود ) 2 - زیر و رو کردن، بدنبال چیزی گشتن ( مثلا وقتی داریم دنبال جو ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

پزشکی ) افتادگی پا را footdrop یا foot drop میگویند

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

وضعیت یا پوزیشنی که یک فرد هنگام دراز کشیدن روی تخت یا سطح صاف بخود میگیرد.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧٨

کنار گذاشته شدن از پرواز، ( وقتی یک شرکت هواپیمایی بیش از ظرفیت هواپیما، بلیط فروشی کند از مسافران درخواست می کند که هر کدام مایل باشند از لیست پرواز ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

لیست یکسری تجارب و دستاوردهایی که یک فرد امیدوار است در طول زندگی اش داشته باشد یا آنها را بدست بیاورد.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

کارمند تحویلدار بانک، کسیکه بطور مستقیم با ارباب رجوع سر وکار دارد و امور بانکی از قبیل پرداخت چک، حواله و. . . را انجام میدهد.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

شخصی که یکی از مدیران ارشد یک موسسه مالی است و مسوول رسیدگی به عملیات روزانه، برنامه ریزی های طولانی مدت و تطابق آنها با قانون جهت برآورده کردن نیازه ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

Plant pathology or Phytopathology

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بصورت سریع و خشن عبور کردن از چیزی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

رفتار یا خلق و خو خود را اصلاح کردن یا عوض کردن! Amend your ways رفتارت رو عوض کن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

گویه، سوال ( در یک پرسشنامه آمار )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٧

عادت کردن به

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

شکست خوردن ، نابود شدن ، به فنا رفتن، خراب شدن ( در مورد ماشین آلات و. . . )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

به معنای تلافی کردن هم می باشد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨٦

پر کردن زمان یا مکان ) مثال برای هردو: These files take up a lot of disk space این فایلها یک فضای بسیار زیادی از دیسک را اشغال می کنند. I’ll try n ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

Past participle از عبارت فعل have get to know ( آشنا شدن ) آشنا شده اید، آشنا شده باشید

پیشنهاد
٩

به چیزی واقع بینانه نگاه کردن

پیشنهاد
٣٦

با یک دید واقع بینانه به قضایا نگاه کردن، با دیدی بازتر ( بدون غرض، بیطرفانه ) به قضایا نگاه کردن.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

حاضر جواب

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دموده شدن، رو به زوال رفتن، از مد افتادن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١٥

فرصت از دست دادن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مسافت نزدیک، فاصله کم، فاصله نزدیک به چیزی ( منظور شاید حداکثر فاصله ای باشد که یک نفر میتواند سنگی را با دست پرتاب کند ولی مفهوم آن اشاره به یک فاصل ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

باعث ناراحتی یا آزرده خاطر شدن ( کسی ) I didn't mean to cause offence to you منظورم این نبود که شما را برنجانم.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

باعث آزرده خاطر شدن، باعث رنجش خاطر شدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

ناراحت کردن یا رنجاندن ( کسی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

رنجیده شدن، ناراحت شدن از ( کسی یا چیزی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

نام یک مدرسه ای برای یادگیری جادوگری ( در سریال هری پاتر )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

اعتقادتان ( باورتان ، ایمانتان ) را از دست ندهید!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آدم خوش قلب و مورد اعتماد، انسان خوب

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

طلسم شده، مسحور شده، افسون شده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧٤

صفت ) متعهد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

قوانین نانوشته مربوط به نحوه پوشش افراد ( در یک مکان خاص )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

عرف پوشش ، منظور اینکه افراد در یک مکان خاص چه نوع پوششی داشته باشند مثلا در یک رستوران ، اداره و. . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

( پزشکی ) شوک: به مسدود شدن راه هوایی به هر علت بطوریکه شخص قادر به تنفس نباشد - احساس خفگی کردن ، شوکه شدن ، تکان خوردن - عامیانه ) از شدت هیجان و ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

صفت ) شوکه، عصبانی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

صفت ) احساساتی، شخصی که مغلوب احساسات شده - این کلمه قرض گرفته شده از Yiddish ( عبری ) می باشد و ریشه آن بر میگردد به کلمه farklemt که در زبان عبری ب ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دستخوش احساسات شدن! بغض گرفتن!مثال I choked up when I heard about the disaster بغضم گرفت وقتی که درمورد بحران شنیدم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اگر من بتوانم با افتخار در موردخودم صحبت کنم، اگر تعریف از خود نباشد، اگر حمل بر خودستایی نباشد.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

به جلو انداختن زمان یا تاریخ یک رویداد ( مثل جلسه، وقت ملاقات و. . . ) - تغییر دادن زمان با جلو بردن عقربه های ساعت درست عکس put back یعنی عقب بردن ع ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

ارائه دادن یا پیشنهاد کردن ( یک برنامه ، ایده و. . . )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

برگ دادن، رشد کردن If a tree puts forth leaves, it begins to grow

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

برگ دادن، رشد کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

تکان دادن، بهم زدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

گندمان، شهری در استان چهارمحال و بختیاری، در هشتاد کیلومتری شهرکرد و از توابع شهرستان بروجن به فاصله هجده کیلومتری از بروجن. در زمانهای قدیم گندمان ی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بسیار مشتاق بودن ( برای انجام کاری یا چیزی )

پیشنهاد
٧

بسیار مشتاق بودن به انجام کاری ( بخصوص چیزی که معمولا انجام نمی دهید ) People were falling over themselves to help her مردم خیلی مشتاق بودند که به او ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

برخوردکردن پا ( بصورت اتفاقی ) به چیزی و سقوط کردن، مثال ) She fell over the dog and broke her front teeth او اشتباها در اثر برخورد پایش به یک سگ، نق ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

سرازیر شدن ( در مورد آبشار ) - لبریز شدن ( مایعات ) - سقوط چیزی بر روی زمین یا کنار خودش ( مثلا ، کیک را اگر خیلی بلند درست کنند ممکن است که فرو بریز ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

در یک جنون آنی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بغض گلو ( از شدت غم ) مثال ، I had a lump in my throat as I watched my brother get on the plane من درست لحظه تماشای سوار شدن برادرم به هواپیما، یک بغ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یک بغض در گلو گیر کرده، بغض داشتن ( از شدت ناراحتی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

به شیوه ویلیام وردزورث ( شاعر معروف انگلیسی )

پیشنهاد
٥

یک نگرش یا رویکرد واقع بینانه داشتن ( نسبت به چیزی ) مثال She had a down to earth approach to life او یک نگرش واقع بینانه ای به زندگی داشت ( منظور ای ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

گرایش واقع بینانه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

یک مورداز چمدان یا بار و بنه مسافر. ( در فرودگاه ها منظور از این عبارت مواردی هستند که بعنوان بار مسافر اجازه ورود به کابین هواپیما را ندارند و به قس ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

اسم ) : بار، چمدان، توشه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک مورد شخصی ( در فرودگاه ها، منظور از این عبارت مواردی مثل کیف دستی، لپ تاپ، کوله پشتی کوچک و. . . که میتوانید همراه خودتان اگر مایل بودید و اجازه د ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

حالت رسمی تر از ( Have a seat )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٥

بفرمائید بنشینید ( این عبارت نسبت به Take a seat دوستانه تر و محترمانه تر است )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧١

1 - با میل خود از کاری عقب نشستن ( صرف نظر کردن ) ، اداره امور را به دیگری دادن ( برای فهم بهتر یک اتومبیل را در نظر بگیرید وقتی با اراده خودتان در ص ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دسته چک

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

دفترچه بانکی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

متصدی ( کارمند ) مسوول باز کردن حساب در بانک

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

با من بیا ( پیش بیا، بیا جلو )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨١

مسخره کننده، کسی که به شکل طعنه آمیز، دیگران را مسخره می کند - شکاک، بدبین، منفی باف - کسی که اهمیتی به دیگران نمی دهد و فقط به منافع خود اهمیت میدهد ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

تحقیرآمیز ، ریشخند کننده، استهزا کننده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بصورت دکلمه خواندن، دکلمه کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣١

دکلمه کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

دکلمه کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

منظور ) جای کسی بودن، با کفش کسی راه رفتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

پرسنل بخش زایشگاه که وظیفه اش مراقبت بهداشتی، حمایتی از مادر ، قبل، حین و بعد از زایمان است. البته نقشی در زایمان ندارد، چون اصلا تخصصی در زمینه ماما ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

دقیقا عین عبارت cut it close در انگلیسی آمریکایی است ، یعنی درست لحظه آخر رسیدن، درست لحظه آخر کاری را تمام کردن ( خطر از بیخ گوش رد شدن ) بدین معنا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

درست لحظه آخر رسیدن، دقیقه نود رسیدن، درست خطر از بیخ گوش رد شدن ( منظور یعنی اگر یک کم بیشتر طول میکشید برای ما دردسر ساز میشد یا بیان اینکه تقریبا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤٩

- کاهش یافتن، افت کردن! - پایین انداختن، پیاده کردن! ( مثلا تو فارسی خودمونی میگیم منو همینجا بنداز پایین، یعنی من را همینجا پیاده کن ) - به خواب ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

راه حل پیدا کردن، گذر کردن ( از موانع پیش رو )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤٠

تقاضانامه رسمی و معمولا بصورت مکتوب برای چیزی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

چیزی را جایگزین کردن، چیزی را سر جای خودش گذاشتن ، چیزی به عقب انداختن ( به بعد موکول کردن )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦٥

به شرطی که ( عبارت قیدی ) مادامی که ( عبارت قیدی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

معادل fucking و freaking در انگلیسی و معادل لعنتی /لامصب و سایر فحش های دیگر اینچنینی در فارسی . این اصطلاح توسط بعضی افراد استفاده می شود برای تاکید ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥٨

معادل freaking و frigging که اصطلاحاتی برای تاکید بر چیزی یا بیان خشم است مثال ) 1 - You think you're so fucking smart, don't you تو ( لعنتی /لامصب/ک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤٢

اصطلاحی برای تاکید بر آنچه که میگویید یا بیان خشم خود، مثل معادل فارسی ( لعنتی ) معادل انگلیسی fucking و frigging مثال1 - Traffic was a freaking nigh ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدنتان نا متناسب شده، بدن شما در شرایط فیزیکی مناسب نیست، بدن شما ضعیف است ( معمولا منظور بخاطر عدم ورزش است )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بیا یه کم استراحت کنیم، بیا تا استراحت کوتاهی داشته باشیم.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

امکان ندارد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٤

استراحت کوتاه داشتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

بازگشتن به فرم و تناسب بدنی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

اصطلاح عامیانه موقع خداحافظی ) برای گفتن خداحافظی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

کسی را گیر انداختن یا دستگیر کردن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

دزدی سرگردنه، مثال That's so expensive! It's highway robber آن چقدر گرونه، دزدیه سرگردنه است!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

BrE به زندان انداختن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

آنرا از اول تا آخر بخوانید ( منظور، خواندن سریع دست نوشته یا نوشته پرینت شده است تا اگر اشتباه یا اشکالی در آن هست پیدا و بررسی شود )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

آنرا از اول تا آخر بخوانید ( منظور سریع خواندن چیزی از اول تا آخرش است بمنظور پیدا کردن اشتباهی یا اشکالی در آن دست نوشته یا نوشته پرینت شده )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧٦

شروع کنید! - بفرمائید، خدمت شما!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

با احتساب مالیات، مالیات حساب شده باهاش

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

عجب معامله عالی، عجب توافق خوبی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

حراج ویژه راه انداختن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

بسیار خشمگین شدن بطور آنی ( ناگهانی ) ،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

در یک جنون آنی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

فوران خشم، جنون آنی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بسیار خشمگین شدن بطور ناگهانی، مثال ) I asked to speak to her boss and she just flew into a rage من خواستم با رئیسش صحبت کنم و او به یکباره بسیار خشم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

گذشته Get stung ( گزیده شدن )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

چشم پوشی از خسارت ناشی از برخورد، چشم پوشی از ادعای خسارت ناشی از برخورد ( تصادف )

پیشنهاد
١٣

قادر نبودن به فهمیدن چیزی! They can't make heads or tails of your directions آنها نمیتوانند از راهنمایی های شما سردربیاورند!

پیشنهاد
٧

قادر نبودن به فهمیدن چیزی! I couldn't make heads or tails of this case من نتوانستم از این موضوع سردربیارم!

پیشنهاد
٣٣

اصطلاح ) فهمیدن یا سردرآوردن از چیزی! مثال I can't make heads or tails of this problem من نمیتوانم از این مساله سردربیارم!

پیشنهاد
٣٩

متفاوت فکر کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

ریش تا گردن رشد کرده ) کنایه از عدم توجه به وضعیت آراستگی یک فرد است ، مثال، Make sure you don't have a neckbeard مطمئن شو که ریشت تا گردنت رشد نکند ...

پیشنهاد
٤

چه شاهکاریه انسان!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

نا تمام ماندن، نا معلوم ماندن، حل نشده ماندن مثال، His words hung in the air ، حرفهایش نا تمام ماند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦١

1 - عکس گرفته شده از صورت ( مثلا عکس 3در 4 ) 2 - گلوله نشانه رفته به سمت سر ( شلیک به سر )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح عامیانه ) با شرایط سخت کنار آمدن بدون صدمه دیدن زیاد. تحمل کردن طوفان تا اینکه آن طوفان عبور کند و برود.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

تک آهنگ، آلبوم تک آهنگ

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

عامیانه ) هر روز خدا!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

عامیانه ) اون خیلی بی عرضه است، اون خیلی مزخرفه، اون چرنده، I bought a new car but I don't like it, That sucks من یک ماشین جدید خریدم اما اونو دوست ن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

اون خیلی مزخرفه،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٦

مزخرف، بد، چرند، دست و پا چلفتی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

1 - از این واژه برای دستور دادن به یک اسب استفاده می شود که حرکت کند یا سریعتر حرکت کند. بصورت های Giddy - up یا Giddyup یا حتی Gittie - up هم نوشته ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

ضرب المثل ) کسی که آورده میشود تا یک چیزی را با دقت معاینه کند A fresh pair of eyes است.

پیشنهاد
٦

ضرب المثل ) یعنی کسیکه تا چهل سالگی پخته نشود ( از نظر عقلی ) دیگه هرگز تا آخر عمرش نخواهد شد.

پیشنهاد
٧

ضرب المثل ) یعنی یک چیز خیلی دیر شده و خیلی کم است.

پیشنهاد
٦

ضرب المثل ) سگی که پارس میکند به ندرت گاز میگیرد. ) کنایه به شخصی که براحتی دیگران را تهدید می کند اغلب هیچ اقدامی نمیکند.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

Imp، مخفف Impression در پایین برگه های گزارشات پزشکی مثل ام آر ای و. . . به معنای اولین تصور، تشخیص ابتدایی، تشخیص احتمالی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

همه تلاشت را بکن، همه راه ها را برو

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

اصطلاح عامیانه ) آخ، آخ! تورو خدا نگاه کن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

فوق العاده عالی، ( super - dope , super dope ) به اشکال فوق هم نوشته میشود که به همان مفهوم است

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥١

خفن، باحال، چشمگیر و عالی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤١

مشتاق بودن، علاقمند بودن I'm not crazy about the fabric من از اون پارچه خوشم نمیاد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

نگاه کردن ( به ویترین مغازه ها ) مثال ، A: May I help you? B:I'm just browsing

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧٦

( علیرغم اینکه همه میدانیم این کلمه به معنای ناخوش احوال، حال ندار و. . . ، بکار میرود ) این کلمه به معنای : عالی، باحال، خفن و خوب هم بکار برده می ش ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اصطلاح عامیانه ) یعنی شما فوق العاده خوب هستید، شما بچه ها عالی هستید!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

گمشده برای همیشه، مفقود شده برای همیشه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

به دو معنا میباشد 1 - برای تاکید بر جذاب بودن بیش از حد چیزی! مثال: It's drop - dead gorgeous فوق العاده زیباست. 2 - BrE ( عامیانه ) به شکل بی اد ...

پیشنهاد
٢٦

بیا فعلا خودمون را نگران آنچه که در آینده ممکنه اتفاق بیفتد نکنیم و اگر هم اتفاق افتاد باهاش کنار بیاییم.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

تو درد سر افتادن ، تو مخمصه افتادن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

گیج کردن، مبهوت کردن ، شگفت زده کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

گیج شدن، بهم ریختن ذهن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥٠

مایع منی ( اصطلاح عامیانه پورنوگرافی )

پیشنهاد
١٨

کسی را برای انجام کاری اجبار کردن، ) you can't make me go تو نمی توانی مرا مجبور به رفتن کنی.

پیشنهاد
٥٧

کسی را برای انجام کاری سازماندهی کردن، به کار گرفتن، به خدمت گرفتن. مثال I had Reza cut my hair دادم رضا موهامو کوتاه کرد. بجای have میتوان از g ...

پیشنهاد
٤٣

کسی را برای انجام کاری متقاعد کردن، ( بجای get میتوان از have و make هم استفاده کرد منتهی اولا هم معنا کمی متفاوت خواهد شد و دوم اینکه در ساختار جمله ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

چه دورنمایی دارد! چه چشم اندازی داره!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح خودمانی ) Hit/press/push the panic button بیش از حد هیجان زده شدن، هول شدن، دستپاچه شدن، وحشت زده شدن! مثال: The coach isn't going to hit th ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

درست و دقیق، در زمان دقیق مشخص شده، درست به هدف

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کسی را بطور کامل مطلع کردن از یک موضوعی ، I fill you in on the latest news من شما را بطور کامل از آخرین اخبار مطلع میکنم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

اصطلاح، خودمانی چسبیدن ( برای نوشیدنی ها یا غذاها ) یعنی آن غذا یا نوشیدنی آن چیزی باشد که واقعا رضایت شما را تامین کند. مثال The cup of coffee hit t ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

جلوی رشد و پیشرفت چیزی را از آغاز گرفتن، گربه را دم حجله کشتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

علاوه بر معانی فوق: ( بر اساس دیکشنری لانگمن ) 1 - از مایه خرج کردن! I don't want to break into my savings unless I have to من نمیخوام از مایه/پس ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

بغیر از همه معانی فوق: اصطلاح آب بندی موتور وسایل نقلیه صفر کیلومتر I can't drive at high speed until I break this new car in من نمیتونم با سرعت بال ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

دویدن سریع به یک طرفی به منظور فرار کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

استعفا دادن، فرار کردن از ( موقعیتی، مکانی یا کسی ) ، بصورت تراشه درآوردن، جدا شدن از سازمان یا گروهی بخاطر نداشتن توافق

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

Remove a barrier or obstacle برداشتن یک مانع یا سد، ( مثال، He had to break down their opposition to his ideas او مجبور بود از سد مخالفت های آنها با ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

داروی بدون نسخه - به اختصار داروی OTC مثل قرص استامینوفن، سرماخوردگی و. . . که اغلب نیاز به نسخه پزشک ندارند

پیشنهاد
٦٩

عامیانه ) دقیق به هدف زدن ، دقیقا متوجه شدن ( علت بروز مساله ای یا بوجود آمدن موقعیتی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

برنده شدن، درست به هدف زدن، موفق شدن مثال I nailed it درست به هدف زدم ( موفق شدم )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

غیر رسمی ) کسی را عصبانی کردن، کسی را خیلی اذیت کردن، کسی را دیوانه کردن مثال، She's going to drive me nuts with her jealousy او با حسادتش مرا دیوانه ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

داغون شدن، از کار افتادن، از هم پاشیدن، آشفته و پریشان شدن از نظر عاطفی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

داغون شدن، از هم پاشیدن، پیر شدن یا از کار افتاده شدن ( معمولا بدنبال استفاده طولانی مدت ) - از نظر عاطفی ناراحت شدن ( مثال، He fell to pieces when h ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

غیر معمول، نا مرسوم، نا متعادل، کج ، نا بسامان، عجیب غریب

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نا متعادل، کج، نا مرسوم، غیر معمول، عجیب غریب، نا بسامان

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

یه کمی سنگین، یه خورده سنگین

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

یه کمی کوچک، یه خورده کوچک

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یک کمی بالا، یه خورده بالا ( مثال، Your temperature is on the high side دمای بدنت یه کمی بالاست ، یا تبت یه خورده بالاست )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

- درگیرشدن، جنگیدن ( با مشت ) ، رقابت کردن! - تنوع ایجاد کردن! - ارتباط برقرار کردن با مردم، معاشرت کردن! - انجام دادن کاری برای خوش گذراندن، لذت ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

عجله کردن، سریعتر حرکت کردن - تغییر بزرگ ایجاد کردن ( به منظور پیشرفت در کاری ) - رقصیدن با ریتم آهنگ

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

جم و جور نشستن ( در ماشین یا. . . ) ، مدیریت زمان و مکان علی رغم تنگی جا یا زمان برای کسی یا برنامه ای. جا دادن برنامه ای ( بصورت فشرده ) بین برنامه ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦٤

به راه ورودی ( کوتاه و اختصاصی ) گفته میشود که از جاده عمومی جدا و به پارکینگ منزل ختم میشود، محوطه اختصاصی جلوی پارکینگ منزل

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

تکه کلام گلن کواگمایر ( شخصیت کارتونی در سریال مرد خانواده ) giggidy - giggidy

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

رفتن خانه بخانه همراه با خواندن سرود کریسمس با خوشحالی و با صدای بلند

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

خواننده سرود کریسمس ( مخصوصا با صدای بلند و با خوشحالی ) ، کسیکه سرود کریسمس را با صدای بلند میخواند را caroler یا معادل انگلیسی آن caroller میگویند

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

خواننده سرود کریسمس ( با صدای بلند و با خوشحالی ) - caroler معادل آمریکایی آن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

ضرب المثل برای موقعیتهایی مثل عروسی، جشن و شادی و غیره ) هرچه بیشتر باشیم، بیشتر خوش میگذره - هر کی بیاد قدمش بچشم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اندوهگین، آزرده خاطر، دلخور

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

صفت ) مشتاق، هیجان زده ، مشتعل، برانگیخته - کسیکه بسیار هیجان زده و خوشحال است برای انجام کاری.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

صفت ) آرام، خونسرد، مطمئن، - آرام ولی آماده بخدمت - در حالت تعادل بودن ( متعادل )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

مستقیما - صادقانه، دقیقا

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک اصطلاح عامیانه ( عرفی ) جایگزین کریسمس

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-١٦

پول شرط بندی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پول شرط بندی فوتبال

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣١

ناگهانی وارد شدن ( به اتاق یا یک ساختمان و. . . ) ، بدون اجازه وارد شدن - حرف کسی را قطع کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

خصلت بدجنسی، ( شخصی که دارای خصلت شرور یا بدجنس باشد )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

تقویت شدن از، بهره مند شدن از، جان گرفتن از

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اصطلاح ) شوهر ایده آل آینده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

سفر را آغاز کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اصطلاح قدیمی و دوستانه برای بچه مثبت بر عکس bad egg به معنی پسر بد یا شرور

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

غیررسمی ) بچه مثبت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

بچه مثبت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کارت رو شروع کن، کارت رو ادامه بده

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦٢

در پاسخ به کسیکه از شما تشکر کرده یعنی، حرفشم نزن یا قابلی نداشت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کاری که شروع کردی ادمه اش بده، کارت رو شروع کن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١١

یعنی در زادگاه یک شخص، یا جایی که آن شخص از آنجا آمده ( مثلا my friends back home یعنی دوستانم که در زادگاه من دارند زندگی میکنند - شاید بتوان معادل ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

از سد چیزی گذشتن، مانعی را ( بزور ) رد کردن It helps you push through winter and in immaculate style

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

پایان یک دوره فیلمبرداری یا ضبط ( مثال It's a wrap )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٧

قدمت تاریخی داشتن از. . . ، ( مثال The church dates from the 14th century قدمت کلیسا به قرن چهاردهم بر میگردد ) - معادل date back که آن هم تقریبا به ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

غیرقابل کنترل، مهارنشدنی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

صفت: سوزان هم در مورد گرما هم سرما

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرمای سوزان

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مسافرت کردن،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تلافی کردن، پاتک زدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

دیگر ( کاملا ) ماندگار و متداول شده، دیگه جزئی لاینفک از زندگی روزمره شدن ، ( پذیرفته شده و ماندگار شدن بطوریکه برامون دیگه عادی شده )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

شروع کنیم !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢٢

( عبارت فعلی ) قدمت داشتن، به تاریخ عقب برگشتن، متعلق بودن به ( تاریخ خاص ) مثلا This building dates back to the 18th century قدمت این ساختمان ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیا بریم دور بزنیم، بیا بریم بگردیم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیا بزنیم به جاده!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

شیطان مقیم

پیشنهاد
٥

( عبارت ) تفسیر کردن چیزی ( مثلا اظهار نظر یک نفر یا کاری و اقدامات او ) The judge put an entirely different construction on his remarks. قاضی یک تفس ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

تفسیر ، ترجمه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

موج های بزرگ استوانه ای شکل ( در ورزش موج سواری ) را هم barrel میگویند

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

ساختن - ظاهر شدن - آتش گرفتن یا منفجر شدن - رفتن به دانشگاه - رفتن از یک شهر یا موقعیت پایین تر به شهری بزرگتر یا موقعیت بالاتر

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

به معنی خواهش میکنم، قابلی نداشت، باعث افتخارم بود و. . . در جواب کسی که از شما تشکر کرده است بکار میرود، یعنی کاری نکردم که نیاز به تشکر خاصی داشته ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

بدرقه کردن یا همراهی کردن تا دم درب خروج ( هنگام خروج کسی از منزل یا ساختمانی بعد از ملاقات ) مثلا ، I'll see you out یعنی تا دم در همراهیت خواهم کرد ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

برازنده و جذاب به نظر رسیدن، ( بیشتر در مورد آقایون بکار می رود )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١٦

برخورد کردن، تصادفی به چیزی برخوردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

باز رخدادن ، دوباره روی دادن ، ( مثال، When my father's birthday came round, I wanted to buy him something really special )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

فعل ، برش فرانسوی سبزیجات ( بصورت خلال بریدن )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

جویای احوال سلامتی یا پیشرفت کسی یا چیزی شدن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فعل عبارتی، به معنای در معرض هوا قرار دادن پهن کردن در هوای آزاد به منظور از بین رفتن رطوبت یا بوی آن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥١

شیک، مد روز، اصیل، مدرن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

خط زدن یا کشیدن ( متن برای حذف آن )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

گزیده شدن ، زمان گذشته آن هم got stung می باشد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

بیرون انداختن یا تف کردن ( مثلا غذای بد مزه )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

هم نام یک برند معروف آبنبات ( candy ) آمریکایی است هم نام شخصیت تخیلی در رمان کودکانه ( چارلی و کارخانه شکلات )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کسالت، افسردگی و یا خستگی دوشنبه ها ( بخاطر شروع هفته کاری ) برای ما ایرانیان این حالت شنبه ها اتفاق می افتد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

کسالت یا افسردگی صبحگاهی ( البته برای ما ایرانیان این حالت شنبه ها صبح اتفاق می افتد )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هدایت یا کنترل کردن ( رانندگی کردن )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

( خودمانی ) :در یک قدمی ( منظور همان فاصله نزدیک )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

صفت ) 1 - بسیار خسته! I'm completely wiped out من کاملا خسته ام! 2 - مست، نشئه، intoxicated ، drunken He's really wiped out by the drugs اون واقع ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

نگاه غضب آلود، نگاه معنا دار یا از روی تشر، نگاه محکم و جدی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

( صفت ) جذاب و فوق العاده، وقتی کسی یا چیزی باعث جلب توجه شود بطوریکه سر بیننده به سوی آن شخص یا چیز برگردانده شود میگویند آن شخص یا چیز head Turner ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دور برداشتن، بسیار هیجان زده و فعال بودن یا شدن، سرعت یا شتاب گرفتن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٦

به زنی که زیبا، شوخ طبع، صادق، مهربان و در کل بهترین بهترین ها باشد اطلاق می شود.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

1 - کنار زدن یا کشیدن ( خودرو به کنار جاده ) 2 - ( غیررسمی ) بک آپ گرفتن از یک کامپیوتر و یا اینترنت و قرار دادن آن اطلاعات در کامپیوتر دیگر

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

به معنای fu*k you البته با حرکت دست ( مترادف flip off - flip the bird ) - تحقیر کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

تحقیر کردن یا ناسزاگویی به کسی با نشان دادن انگشت وسطی دست به آن شخص ( در فرهنگ غربی نشان دادن انگشت وسطی در حالیکه بقیه انگشتان بسته باشند به معنای ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

نشان دادن انگشت وسطی دست به نشانه ناسزا گفتن یا تحقیر کردن کسی، مترادف flip off

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

تمایل به داشتن روابط عاشقانه بصورت همزمان با چند نفر

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

رفتن ویا سرزدن ( در مسیری مشخص )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

طرد کردن، تبعید کردن، راندن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨١

1 - شروع به کار کردن ( به منظور دستیابی به یک هدف خاصی ) 2 - شروع کردن یک مسافرت 3 - شرح دادن ( با جزئیات کامل و معمولا بصورت نوشتاری ) 4 - قرار دادن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بیان کردن، اعلام کردن، ادا یا تلفظ کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

کنسل کردن - معذور شدن - رها کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

فعل گذرا: در موقعیت ناخوشایند ( بصورت ناخواسته ) و بیش از حد انتظار قرار دادن و یا درگیر کردن! he let himself in for a lot of extra work او بیش از ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

کسی را در موقعیت ناخوشایند ( بصورت ناخواسته ) درگیر کردن

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

اسباب و اثاثیه یا مبلمان ( خانه، اتومبیل و. . . )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

1 - قطعه ای از اجرای یک نمایش که مورد توجه و تشویق طولانی مخاطبان قرار میگیرد 2 - چیزی که بسیار برجسته و دارای جذابیت عمومی است 3 - یک مانع برای پیشر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤١

به معنای تغییر پوزیشن به منظور باز کردن جا برای کسی یا چیزی هم می باشد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

به عقب انداختن ( تاریخ یا زمان )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

( غیررسمی ) بسیار عصبانی و ناراحت شدن.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دارم دیوانه میشوم، دارم قاطی میکنم،

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

عاشق ماشین یا خودمونی ماشین باز

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

قسمت بزرگ یک چوب بیسبال یا راکت تنیس که توپ به آن اصابت میکند - نقطه حساس

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨٤

( Run up ( a debt ) or ( a bill به معنای بدهی بالا آوردن، یا روی هم انباشتن صورتحساب ها و یا قبوض - بالا بردن چیزی!، ( بخصوص پرچم ) - بالارفتن ا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

انتشار ( مثلا بو، نور، دود، گاز و. . . )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

به معنای از کار افتادن هم میباشد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Sign for something : امضا رسید تحویل چیزی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ثبت خروج ( کسی یا چیزی در دفتر به منظور تایید اینکه آن شخص یا چیز خارج شده است )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

خواندن بخشهای کمی از کتاب ( معمولا به منظور یک خواندن خوب و موثر )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خرج کردن قسمتی از پس انداز

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

( کتاب ) خواندن قسمتهای کمی از یک کتاب یا مجله - ( پول ) خرج کردن قسمتی از پس انداز

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

رفته رفته کاهش یافتن، تدریجا محو شدن، کم کم از بین رفتن و ناپدید شدن! - از نفس افتادن یا خسته شدن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨٣

قدردانی کردن با احترام از کسی بصورت عمومی ( معمولا در رسانه های اجتماعی )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

شکست خوردن ( مذاکره، رابطه ) هم معنا میشود

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

ترکیدن بغض

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پخش صدا ( موسیقی، آگهی ) با صدای بلند - بلند کردن یا بلند بودن صدای موسیقی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دوشنبه سایبری، یک اصطلاح بازاریابی مربوط به اولین دوشنبه بعد از تعطیلات شکرگزاری که در این روز فروشگاه های آنلاین، محصولات خود را با تخفیف بزرگی به م ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

عجیب، غریب - متوهم ( در اثر مصرف داروهای توهم زا مثل ال اس دی، اسید یا قارچ توهم زا ) - احساس کشف و شهود ( سفر ال اس دی ) - هیجان بر انگیز - دیوانه ک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

( صفت ) به معنای مدال آور یا عنوان دار هم میباشد، کسی که نشان یا مدال افتخار می گیرد

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥

ماهیگیر ( با پرتاب نیزه ) ، کسی که با پرتاب نیزه در زیر آب ماهیگیری میکند

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

( فعل ) ماهیگیری با پرتاب نیزه چه بصورت دستی یا مکانیکی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢١

( مجازی ) طرفدار دو آتیشه، سرسخت و باوفا ( محلی ) : مخفف Mother - Fucker

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

سابقه داشته

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١١

فاحشه

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢١

خیره شدن، زل زدن، خیره ( صفت )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

نرخ رسمی یا اعلام شده دائمی اتاق ( هتل )