poised

جمله های نمونه

1. the captives poised themselves for the ordeal awaiting them
اسیران خود را برای مشقاتی که در انتظارشان بود آماده کردند.

2. the steersman poised the boat skillfully.
سکاندار با مهارت قایق را ساکن نگه داشت.

3. the soldiers were poised for the attack
سربازان برای حمله آماده شده بودند.

4. for a minute the eagle hung poised in the sky
برای لحظه ای عقاب در هوا معلق ماند.

5. The girl poised the glass on the edge of the table.
[ترجمه گوگل]دختر لیوان را روی لبه میز گذاشت
[ترجمه ترگمان]دخترک لیوان را روی لبه میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The rebels are poised for a new assault on the government garrisons.
[ترجمه گوگل]شورشیان آماده حمله جدیدی به پادگان های دولتی هستند
[ترجمه ترگمان]شورشیان آماده حمله جدیدی به پادگان دولتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She stood poised for a moment.
[ترجمه گوگل]او برای لحظه ای آماده ایستاد
[ترجمه ترگمان]لحظه ای ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He sat with his pencil poised, ready to take notes.
[ترجمه علی اکبر منصوری] او با مدادش به حالت آماده نشسته، آماده برای یادداشت برداری!
|
[ترجمه گوگل]او با مداد آماده نشسته بود و آماده یادداشت برداری بود
[ترجمه ترگمان]با مدادش نشست و آماده بود که یادداشت بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The economy is poised for take - off.
[ترجمه گوگل]اقتصاد برای اوج گرفتن آماده است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tina was tense, her hand poised over the telephone.
[ترجمه گوگل]تینا تنش داشت، دستش را روی تلفن گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]تینا عصبی بود و دستش را روی گوشی قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. US forces are poised for a massive air, land and sea assault.
[ترجمه گوگل]نیروهای آمریکایی آماده یک حمله عظیم هوایی، زمینی و دریایی هستند
[ترجمه ترگمان]نیروهای آمریکایی آماده حمله هوایی، زمینی و دریایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our region is poised for growth once the election is out of the way.
[ترجمه گوگل]زمانی که انتخابات از راه برسد منطقه ما آماده رشد است
[ترجمه ترگمان]زمانی که انتخابات به پایان برسد، منطقه ما برای رشد آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The economy is poised for recovery.
[ترجمه گوگل]اقتصاد آماده بهبود است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد آماده بهبود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bee hung poised above the flower.
[ترجمه گوگل]زنبور عسل در بالای گل آویزان شد
[ترجمه ترگمان]زنبوری بر فراز گل معلق ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• stable; hovering; suspended, hung; erect, upright
if a part of your body is poised, it is completely still but ready to move at any moment.
if you are poised to do something, you are ready to take action at any moment.
if you are poised, you are calm and dignified.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : poise
✅️ اسم ( noun ) : poise
✅️ صفت ( adjective ) : poised
✅️ قید ( adverb ) : _
با اعتماد به نفس
ثابت و آماده به کار
مسلط
آرام ولی آماده بخدمت - ( صفت )
توازن، وضع، ثبات، به حالت موازنه در آوردن
آماده ( به انجام کاری )
صفت ) آرام، خونسرد، مطمئن، - آرام ولی آماده بخدمت - در حالت تعادل بودن ( متعادل )

بپرس