sell off

/ˈselˈɒf//selɒf/

معنی: ارزان فروختن، یکجا فروختن
معانی دیگر: (به ویژه به قیمت کم) فروختن، از شر چیزی راحت شدن، به ثمن بخس دادن، (بازار سهام) تنزل قیمت ها (به خاطر فزونی عرضه بر تقاضا)، فروش یکجا وارزان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a decline in prices, usu. of stocks or bonds, caused by widespread desire to sell.

جمله های نمونه

1. He was forced to sell off his land.
[ترجمه پیام نادری] اون مجبور شد زمین خود را بصورت یکجا و ارزان بفروشد
|
[ترجمه گوگل]او مجبور شد زمین خود را بفروشد
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود زمین خود را بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We try to sell off any leftover cakes before we close.
[ترجمه ahmad fallah] ما سعی می کنیم هر مقدار کیک باقیمانده را قبل از اینکه تعطیل کنیم بفروشیم.
|
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم قبل از بسته شدن، کیک های باقی مانده را بفروشیم
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم قبل از نزدیک شدن کیک باقی مونده رو بفروشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They had to sell off 10 percent of all underutilized farmland.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور شدند 10 درصد از کل زمین های کشاورزی را که استفاده ناکافی شده بودند، بفروشند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند ۱۰ درصد از همه زمین های مورد استفاده را بفروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The government's plans to sell off state companies in several easily digestible tranches should also help.
[ترجمه گوگل]برنامه‌های دولت برای فروش شرکت‌های دولتی در چندین بخش قابل هضم نیز باید کمک کند
[ترجمه ترگمان]دولت در نظر دارد شرکت های دولتی را در چندین بخش قابل هضم به فروش برساند نیز باید به آن ها کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The issue of his failure to sell off stock portfolios is also a nonstarter.
[ترجمه گوگل]موضوع ناکامی او در فروش پرتفوی سهام نیز موضوعی غیرشروع است
[ترجمه ترگمان]مساله عدم موفقیت وی در فروش سهام سهام نیز a است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In those circumstances, is not Treasury pressure to sell off the spare land on the site a national disgrace?
[ترجمه گوگل]در آن شرایط، آیا فشار خزانه داری برای فروش زمین یدکی در سایت مایه شرمساری ملی نیست؟
[ترجمه ترگمان]در آن شرایط، آیا فشار خزانه داری برای فروش زمین اضافی بر روی محل یک رسوایی ملی وجود ندارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some firms will be told to sell off non-essential assets to cut their debt.
[ترجمه گوگل]به برخی از شرکت ها گفته می شود که دارایی های غیر ضروری را برای کاهش بدهی خود بفروشند
[ترجمه ترگمان]به برخی شرکت ها گفته می شود که دارایی های غیر ضروری را بفروشند تا بدهی خود را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He asked his wife to sell off the merchandise while he decided what to do with the storefront.
[ترجمه گوگل]او از همسرش خواست که کالا را بفروشد در حالی که تصمیم می گیرد با ویترین مغازه چه کند
[ترجمه ترگمان]او از همسرش خواست تا زمانی که تصمیم گرفت با این مغازه چه کند، کالاها را بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It has obliged local authorities to sell off council houses and has reduced the importance given to municipal housing.
[ترجمه گوگل]این امر مقامات محلی را موظف به فروش خانه های شورای شهر کرده و از اهمیتی که به مسکن شهری داده می شود، کاسته است
[ترجمه ترگمان]همچنین مقامات محلی را مجبور کرده است تا خانه های شورا را بفروشند و اهمیت داده شده به خانه های شهرداری را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The current thinking is to sell off freight services first.
[ترجمه گوگل]تفکر فعلی این است که ابتدا خدمات حمل و نقل را بفروشیم
[ترجمه ترگمان]تفکر کنونی این است که ابتدا سرویس های باری را به فروش برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They sell off things, you know.
[ترجمه گوگل]آنها چیزهایی را می فروشند، می دانید
[ترجمه ترگمان]می دانید که آن ها چیزهایی می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bank pressures already have forced them to sell off 30 prized purebred heifers to raise money to pay back debt.
[ترجمه گوگل]فشارهای بانکی در حال حاضر آنها را مجبور کرده است تا 30 راس تلیسه اصیل با ارزش را برای جمع آوری پول برای بازپرداخت بدهی خود بفروشند
[ترجمه ترگمان]فشارهای بانک پیش از این آن ها را وادار به فروش ۳۰ heifers اصیل purebred به منظور بالا بردن پول برای پرداخت بدهی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Who should the Minister sell off the subsidiaries?
[ترجمه گوگل]وزیر باید شرکت های تابعه را به چه کسانی بفروشد؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی باید شرکت های تابعه را بفروشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Auctions were held to sell off the town lots, those nearest the station being the most expensive.
[ترجمه گوگل]حراج‌هایی برای فروش زمین‌های شهر برگزار شد که نزدیک‌ترین ایستگاه‌ها گران‌ترین آنها بودند
[ترجمه ترگمان]مردم شهر را به فروش می رساندند، از نزدیک ترین ایستگاه، از نزدیک ترین ایستگاه، از همه nearest
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارزان فروختن (فعل)
sell off

یکجا فروختن (فعل)
sell out, sell off

انگلیسی به انگلیسی

• sell at a clearance sale, get rid of one's merchandise

پیشنهاد کاربران

کسی رو فروختن یا نارو زدن
Like
Sell sb off
زیر قیمت فروختن
ارزان و یک جا فروختن
چوب حراج زدن
او مجبور به فروختن ان شد

حراج کردن
به قول خودمون ) آتش به مال خود زدن!

بپرس