get around

/gɛt əˈraʊnd//gɛt əˈraʊnd/

1- (به جای برخورد با چیزی آن را) دور زدن 2- رجوع شود به: get about

جمله های نمونه

1. He got the doctor' s permission to get around recently.
[ترجمه قنبرزاده] اخیرا دکتر به او اجازه داده بود که در همین نزدیکی ها قدم بزند
|
[ترجمه گوگل]او اخیراً برای رفت و آمد از دکتر اجازه گرفته است
[ترجمه ترگمان]او به دکتر اجازه داده بود که این دور و بر را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They didn't get around to typing up the letter.
[ترجمه علی] آنها از تایپ کردن نامه امتناع نکردند.
|
[ترجمه گوگل]آنها حوصله تایپ نامه را نداشتند
[ترجمه ترگمان]ان ها دور هم جمع نشدن تا نامه را تایپ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cycling is a cheap way to get around.
[ترجمه قنبرزاده] دوچرخه سواری راه ارزان دوردور زدن است
|
[ترجمه گوگل]دوچرخه سواری یک راه ارزان برای رفت و آمد است
[ترجمه ترگمان]دوچرخه سواری راه ارزانی برای دور زدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I think we should be able to get around most of these problems.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم ما باید بتوانیم بیشتر این مشکلات را دور بزنیم
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم ما باید قادر باشیم بیشتر این مشکلات را حل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We had to use public transport to get around.
[ترجمه گوگل]برای رفت و آمد باید از وسایل نقلیه عمومی استفاده می کردیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از حمل و نقل عمومی برای رسیدن به اطراف استفاده می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I typically get around 30 emails a day.
[ترجمه گوگل]من معمولاً حدود 30 ایمیل در روز دریافت می کنم
[ترجمه ترگمان]من معمولا روزانه ۳۰ ایمیل دریافت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He now needs a walker to get around.
[ترجمه گوگل]او اکنون به یک واکر برای دور زدن نیاز دارد
[ترجمه ترگمان] اون الان به یه زامبی نیاز داره که برسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The company is expected to get around this problem by borrowing from the banks.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود این شرکت با استقراض از بانک ها این مشکل را برطرف کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود این شرکت با قرض گرفتن از بانک ها این مشکل را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Does Abell get around a great deal?
[ترجمه گوگل]آیا آبل خیلی دور می زند؟
[ترجمه ترگمان]آیا Abell زیاد دور هم جمع می شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's hard to get around if you're in a wheelchair.
[ترجمه گوگل]اگر روی ویلچر هستید، رفت و آمد سخت است
[ترجمه ترگمان]اگر روی ویلچر باشی سخته که این دور و بر بگردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I hope to get around to answering your letter next week.
[ترجمه گوگل]امیدوارم هفته آینده به نامه شما پاسخ دهم
[ترجمه ترگمان]امیدوارم هفته آینده به نامه ات جواب بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's quite easy to get around London.
[ترجمه محمد مهدی] رفت و آمد در لندن خیلی آسان است
|
[ترجمه گوگل]رفتن به اطراف لندن بسیار آسان است
[ترجمه ترگمان]دور شدن از لندن کاملا آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tom's trying to get around his father to buy him a car.
[ترجمه گوگل]تام سعی می کند پدرش را دور بزند تا برایش ماشین بخرد
[ترجمه ترگمان]تام داره سعی می کنه پدرش رو سوار ماشین کنه تا براش ماشین بخره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She doesn't get around much these days.
[ترجمه گوگل]او این روزها زیاد رفت و آمد نمی کند
[ترجمه ترگمان]این روزها زیاد دور نمی شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'll be drawing my pension before he'll ever get around to asking me to marry him!
[ترجمه گوگل]من حقوق بازنشستگی خود را می گیرم قبل از اینکه او از من بخواهد با او ازدواج کنم!
[ترجمه ترگمان]قبل از این که از من بخواهد با او ازدواج کنم، حقوق بازنشستگیم را خواهم کشید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• bypass, circumvent, avoid; travel from place to place; obtain favor through flattery; become public knowledge

پیشنهاد کاربران

Get around = commute
رفت و آمد کردن ( به جاهای مختلف )
It's easy to get around London.
رفت و آمد در لندن آسان است.
get around :
معانی زیادی داره ولی یکی از جالبترین هاش یعنی کسی که هی با اینو و اون دوست میشه
she really gets around
یعنی اون دختره هر روز با یکیه ( یه روز با اون یه روز با یکی دیگه )
get around: اینور اونور رفتن
go around: چرخیدن
hang around: پرسه زدن، پلکیدن
walk around: قدم زدن
fool aournd: بازیگوشی کردن، شیطونی کردن
kid around: شوخی کردن
- رسیدگی کردن به یک مشکل
- پیدا کردن راهی برای دور زدن یک مشکل
- مسافرت کردن
- رفتن یه جاهای مختلف بدون مشکل👇
My grandfather finds it harder to get around these days
- علنی شدن و پخش یک خبر
Get around در سه معنی بکار گرفته میشه:
۱. غلبه کردن - فائق آمدن به یک مسئله
We should get around the problem
۲. پخش شدن یک خبر در همه جا
News of the accident soon got around
۳. رفت و آمد
It’s quite easy to get around Tehran
عین توپ صدا کردن
یکی از معانی: پیچیدنِ خبر
رفت و آمدن کردن
با چند نفر رابطه داشتن
دور زدن، بیرون گشتن
طفره رفتن، دور زدن
we should try to get around sanctions
باید سعی کنیم تحریم ها را دور بزنیم
غلبه کردن، فائق آمدن ( بر یک مسئله یا مشکل )
you'll get around 2 hours continues use before you need recharge
شما حدود ۲ ساعت استفاده مداوم خواهید داشت قبل از اینکه نیاز به شارژ پیدا کنید .
- قبل از واحد شمارش زمان به معنای حدوداً یا در حدودِ است.
پشت سر گذاشتن
به این ور و اون ور رفتن
● اینور اونور رفتن
● طفره رفتن
پخش شدن خبر
گشت و گزار کردن ( در یک منطقه یا شهر )
عزیزان اگرچه get around خیلی معنی دارد ولی در واقع به معنی، ارتباط جنسی با چند نفر داشتن است، sleep around, برای خانم های که ارتباط جنسی با هرکس دارد میگویند
۱. رفت و آمد کردن.
۲. جلوگیری کردن.
We know how to get around traffic congestion
ما می دونیم چطور ترافیک رو دور بزنیم
۱ - گشتن و رفتن به مسافرت یا جایی
۲ - منتشر شدن خبر یا اطلاعاتی
۳ - دور زدن چیزی ، طفره رفتن
و اگر get around to باشه معنی وقت یا فرصت انجام کاری رو داشتم و به کاری پرداختن
اگر فعل بیاید باید با ing بیاد
Get around to doing
پخش شدن
پیچوندن کسی یا چیزی
Deal successfully with a problem
To move from place to place or from person to person
It is difficult to see how to get around this problem
اینی که چجوری از این مشکل طفره میرید ( و حل ش نمی کنید ) درک وفهم ش مشکله
شیوع پیدا کردن، پخش شدن
THE NEWS OF HIS DEATH ( GET AROUND OVER THE CITY
خبر مرگش در شهر پخش شد
پرسه زدن. گشتن مثلا در شهر
it was bliss but then you get around
این مایه خوشحالی بود ولی تو خرابش کردی
گاهی به معنای پخش شدن خبری در همه جا
پخش شدن، منتشر شدن
جابجا شدن، رفت و آمد کردن:
. Today, it's so easy to get around
امروزه جابجا شدن ( رفت و آمد کردن ) خیلی راحته. ( رفتن از جایی به جای دیگر با وسایل نقلیه مثل انواع خودرو، هواپیما، اتوبوس و . . . )

اصطلاح )
اجتناب کردن، طفره رفتن و شانه خالی کردن ، دور زدن یا دو دره کردن چیزی ( بجای برخورد با آن ) ، پیدا کردن راهی برای اینکه کاری یا چیزی مجبور نباشید انجام دهید!
مثال:
I can't get around talking to my neighbour
من نمیتونم از صحبت کردن با همسایه ام طفره برم/فرار کنم!
دور زدن
دور دور کردن
جهت تفریح و سرگرمی در شهر پرسه زدن

It takes time for the news to get around
پبچیدن این خبر زمان میبرد.
پیچیدن
to get around this problem برای برطرف کردن این مشکل
از جایی به جایی دیگه رفتن
find time to do something به معنی وقت پیدا کردن برای انجام کاری , وقت کردن
Flu got around
آنفلوانزا شیوع پیدا کرد
مثلا i can't get around
یعنی من نمیرسم
بعدش حتما باید فعل با ing بیاد
مثلا:من نمیرسم برم بانک
I can't get around to going to the bank
رفت و آمد کردن
بر مشکلی غلبه کردن بوسیله انجام یا پرهیز از انجام دادن آن ( v )
Go or travel to diffrent place
مسافرت کردن ب جاهای مختلف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٨)

بپرس