day in day out


day in, day out
(در مورد چیزهای ملال آور) هرروزه، یکنواخت

جمله های نمونه

1. I have to do the same boring jobs day in day out.
[ترجمه T@h@] من مجبورم یک کار تکراری خسته کننده را برای روزهای ( طولانی ) انجام بدم.
|
[ترجمه Alireza] مجبورم هر روز پشت سر هم همان کارهای کسالت بار را انجام دهم.
|
[ترجمه Nari] من باید همین کار خسته کننده رو در روز انجام بدم
|
[ترجمه گوگل]من باید همان کارهای خسته کننده را هر روز انجام دهم
[ترجمه ترگمان]من باید یک روز کاری خسته کننده را در روز انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It rained the whole of last week, day in, day out.
[ترجمه گوگل]تمام هفته گذشته، روز به روز باران بارید
[ترجمه ترگمان]کل هفته گذشته باران باریده بود و روز به پایان می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Living on junk food day in day out is not good for you.
[ترجمه Mas'ood] زندگی با غذای ناسالم به طور مکرر برای شما خوب نیست
|
[ترجمه گوگل]زندگی روزانه با غذاهای ناسالم برای شما خوب نیست
[ترجمه ترگمان]زندگی در روز غذاهای ناسالم در روز برای شما خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You get fit by playing the game, day in, day out, morning, noon and night.
[ترجمه گوگل]شما با انجام بازی، روز در روز، صبح، ظهر و شب، تناسب اندام پیدا می کنید
[ترجمه ترگمان]هر روز صبح و روز و ظهر و شب و ظهر و فردا شب و روز به بازی در خواهید آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Day in, day out, no matter what the weather is like, she walks ten miles.
[ترجمه گوگل]روز به روز، بدون توجه به آب و هوا، ده مایل پیاده روی می کند
[ترجمه ترگمان]روز در روز، هر روز، مهم نیست که هوا چه شکلی است، ده مایل راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Day in, day out, it cleans pots and pans as well as plates.
[ترجمه گوگل]روز به روز، قابلمه ها و تابه ها و همچنین بشقاب ها را تمیز می کند
[ترجمه ترگمان]روز به روز، قابلمه و ماهی تابه و همچنین بشقاب را تمیز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can you imagine the sheer boredom of doing the same job day in, day out for fifty years?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تصور کنید چه حوصله ای از انجام یک کار روزانه در طول پنجاه سال وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید تصور کنید که آن روز در عرض پنجاه سال، این کار را در روز انجام دهم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He spoiled her day in, day out.
[ترجمه گوگل]او روز به روز او را خراب می کرد
[ترجمه ترگمان]روز به روز او را خراب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Living with her, day in day out, I was beginning to realize how unstable she is.
[ترجمه گوگل]روز به روز با او زندگی می کردم، داشتم متوجه می شدم که او چقدر بی ثبات است
[ترجمه ترگمان]روز به روز با او زندگی می کردم، کم کم متوجه شدم که چقدر بی ثبات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sitting there, day in, day out, hardly able to get off his backside.
[ترجمه گوگل]آنجا نشسته، روز به روز، به سختی می تواند از پشتش بلند شود
[ترجمه ترگمان]روز، روز در همان جا می نشیند و به سختی می تواند از پشت سر بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Day in day out, any matter does not want to do, only knew that sits plays in there, has neglected to eat and sleep simply!
[ترجمه گوگل]روز در روز، هر موضوعی نمی خواهد انجام دهد، فقط می دانست که می نشیند در آنجا بازی می کند، از خوردن و خوابیدن به سادگی غافل شده است!
[ترجمه ترگمان]روز بیرون، هر اتفاقی که نمی خواهد انجام دهد، فقط می داند که در آنجا بازی می کند، به خوردن و خوابیدن بی توجهی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I also saw my grandmother work day in day out until she passed away at 6 having also raised all of her 7 children on her own.
[ترجمه گوگل]مادربزرگم را هم می‌دیدم که روز به روز کار می‌کرد تا اینکه در ۶ سالگی از دنیا رفت و تمام ۷ فرزندش را نیز به تنهایی بزرگ کرد
[ترجمه ترگمان]من همچنین روز کاری مادربزرگم را در روز دیدم، تا اینکه در ۶ سالگی درگذشت و همچنین تمام ۷ فرزند خود را نیز پرورش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The tailor sits cross-legged day in day out sits in there, takes the needle to put on puts on, is raising the iron shove around.
[ترجمه گوگل]خیاط هر روز پای ضربدری می نشیند بیرون می نشیند، سوزن را می گیرد تا بپوشد، میله آهنی را بالا می برد
[ترجمه ترگمان]این خیاط روز چهار زانو می نشیند و در آنجا می نشیند، سوزن را به کار می برد، هل می دهد و آهن را به اطراف هل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Andy: You know, doing the same thing day in day out, and not doing anything creative, or having any time to enjoy life.
[ترجمه گوگل]اندی: می‌دانی، هر روز همان کار را انجام می‌دهی، و هیچ کار خلاقانه‌ای انجام نمی‌دهی، یا زمانی برای لذت بردن از زندگی در اختیار نداری
[ترجمه ترگمان]اندی: می دانید، همین کار را در روز انجام دهید، و هیچ کاری خلاقانه انجام ندهید، و یا هر زمانی برای لذت بردن از زندگی را داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. How could it be otherwise, given the proximity, day in day out, of hundreds of teenagers, each one a hormone volcano ready to erupt, and their teachers(Sentence dictionary), many still in their early twenties?
[ترجمه گوگل]با توجه به نزدیکی روزانه صدها نوجوان که هر کدام یک آتشفشان هورمونی آماده فوران هستند و معلمانشان (فرهنگ جملات) که بسیاری از آنها هنوز در اوایل بیست سالگی خود هستند، چگونه می تواند غیر از این باشد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه ممکن است در غیر این صورت، با توجه به نزدیکی، روزانه در روز، از صدها نوجوان، هر کدام از آن ها یک آتشفشان هورمون و هر کدام از آن ها یک آتشفشان هورمون آماده برای فوران باشند، و معلمان آن ها (فرهنگ لغت نامه)، بسیاری هنوز در بیست سالگی خود هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• every day, daily, day after day

پیشنهاد کاربران

1 -
( especially of something boring ) done or happening every day for a long period of time
اصطلاح / ( به ویژه در مورد کاری کسل کننده ) که هر روز برای مدت طولانی انجام می شود یا اتفاق می افتد
...
[مشاهده متن کامل]

I have to do the same boring jobs day in day out.
2 -
every day
هر روز
Note:
Used to say that a repeated event or task is boring.
توجه داشته باشید:
این اصطلاح برای بیان یک رویداد یا کار تکراری خسته کننده استفاده می شود.
I do the same things day in, day out.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/day-in-day-out
تکرار مکررات
✔️ ( در مورد چیزهای ملال آور ) هرروزه، همه روزه
?What are you studying
- Well, I’m majoring in Accountancy, so as you can guess, I deal a lot with numbers and figures 💥day in, day out 💥. It can be overwhelming at times, but I’d like to think that I have a knack for mathematics and calculations so it’s okay
...
[مشاهده متن کامل]

هرروز
روزها میاد ومیره ( کنایه ازینکه خبر خاصی نیست جز روزای تکراری وملال اور )
( بویژه چیزی که خیلی خسته کننده، ملال آور و اعصاب خورد کن باشه )
دائما
هر روز
مدام
همواره
همیشه ی خدا
مکررا
But they still have an enormous capacity to be
. obnoxious, mean, and rude day in, day out

every day, sth which is permanently done
or occurred
day in day out

( especially of something boring ) done or happening every day for a long period of time:
I have to do the same boring jobs day in day out.
اتفاق افتادن یا انجام دادن چیزی، هر روز برای یک دوره طولانی. ( علی الخصوص چیزیکه خسته کننده باشد )
یک روز با خانواده در بیرون

تکرار مداوم چیزی
( especially of something boring ) done or happening every day for a long period of time
هر روزه و یکنواخت
و تکراری
عامیانه ) هر روز خدا!
هر روز
مثلا
The same tired jokes about women drivers are repeated day in, day out.
جک های قدیمی در باره رانندگی زنان هر روز تکرار میشود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس