پیشنهادهای محسن نقدی (١,٥٠٧)
می توان به جای {باعث شدن/موجب شدن} گفت {در پی داشتن، پِی آوردن}. بِدرود!
دیوانگی.
هَمچون {چنگال} که برگرفته از {چَنگَر} است که خود برگرفته از {چَنگرَ} است ( با پسوند {رَ} ) در اینجا هم گویا چنین چیزی به چشم می خورد. {خنجر} برگرفت ...
بخشِ {مسطحه} را می توان ترگویه کرد {تَخت}.
به جایِ {جدید} در همه ی کاربرد هایش، جایگزین هست:{تازه، نو، نوین}. پس دیگر نگوییم {جدید}. بِدرود!
آشفتگی، آشوب
هنگامی که با {تجدید، تکرار} کار داریم می توانیم از پیشوند {وا} بکار ببریم
دلشوره، دلهره
نا آشنا.
{گپ} واژه ای پارسی است که با {گفتن} همریشه است ( همانگونه که می گوییم /گَپ و گُفت/} بِدرود!
{بُنیادین، بُنیادوَر}.
به جای {صادق} شایسته است بگوییم {راستگو} یا گاهی {راستگویانه، درست}. برای نمونه در گزاره {دوست من یک آدمِ صادق است}، {صادق} برابر {راستگو } است. و ...
از {گریه} و {گریستن} در پارسی گرفته شده است.
تنها با نگاه کردن به همین {دخش} پارسی می توانید به رَدی که پارسی بر زبان های دیگر جهان گذاشته است پی ببرید. بسیاری از زبان های اروپایی واژگانشان را ا ...
امروزه داریم با دو چشم خود میبینیم که مُشتی بی همه چیز به فرهنگِ ایران ناسزا می گویند. بی همه چیز ها گمان می کنند می توانند با این کار، به خواسته خود ...
در پاسخ به کاربر عطار، محمد علی: تو درباره زبان پارسی چه میدانی؟ {ژ} در پارسی کهن بوده است و در برخی واژگانی که {ز} داشتند، گاهی به جای این {ز}، {ژ ...
بگمانم خوب باشد که از {افکندن} در کنار یک پیشوند، بکار گرفته شود. برای نمونه {درافکندن}.
{نقطه} در واژگانی همچون {نقطه جوش، نقطه ذوب}، برابر {کرانه/مرز} گرفته شود بگمانم خوب باشد. {نقطه ی جوش}:{مرزِ جوش، کرانه ی جوش} بِدرود!
به جای{نقطه} می توان از {نوک} یا در برخی گزاره ( جمله ) ها، از {سَر} بکار برد. برای نمونه:از این نقطه تا اون نقطه درست تر:از این سَر تا اون سر بِدر ...
بیایید تا دیگر از {انتها} بکار نبریم و بگوییم {پایان، سر انجام، تَه}. بِدرود!
رَنج کشیدن، کوشیدن دربرخی جاها برابر رنج کشیدن و در برخی جاها برابر کوشیدن است.
درود بر بزرگوار /فرتاش/. از خود فرهنگ و هیچ چیز ندارند و می خواهند داشته های ایران را برای خود کنند. خوشبختانه ما ایرانی ها پا داریم، و با این پا ل ...
[از دیدِ].
خودِ [پُر] در برخی جاها می تواند برابر خوبی باشد [سرشار، پُرمایه] نیز کاربردی هستند.
به جای این پیشوند، می توان از [بَس] بکار برد.
هزاران درود بر جناب کشاورز. ساختن بستر ای برای شیفته کردنِ مردم به زبان پارسی یکی از بهترین روش ها برای از میان بردنِ این فرهنگِ نادرست است. همانگو ...
امروزه می بینیم که برخی جاها از واژگان انگلیسی بکار برده شده که واژه ی برابرِ پارسی آنها هم هَست و جا افتاده هم هست. برخی زبانِ انگلیسی را گویی می پ ...
دوست دارِ ایران می شوید هنگامی که دشمنانِ ایران را ببینید. کمی در این تارنما جستجو کنید، نمونه هایی از پانترک ها را می بینید. خوشبختانه پیام های آنه ...
ناف در زبان اوستایی در واژگان بسیاری به چم {تبار، نژاد} بوده است. بگمانم شایسته است این کاربرد را هم دوباره به پارسی کنونی بازگردانیم. بِدرود!
این واژه/نام به چم {زیبا، خوشگل، خوش روی} است و پیشوند {هو:خوب} به همراه {چهر:رُخ، چهره} دیده می شود. بِدرود!
واژه ی تردامن از پیشوند {تَر} به همراه {دامن} ساخته شده است. {تَر} در اینجا نشان دهنده ی {آلوده بودن، ناپاک بودن، بد بودن} است. همچنین در گذشته دارا ...
این پیشوند در زبان پارسی میانه به ریخت {اباز} بوده است و بگمانم با پیشوند {اَپاچ} در پارسی میانه هم ارز و همریشه بوده است. بِدرود!
بگمانم {خیزآب} برابرِ {موجِ آب} است و خود واژه ی {موج} دارای چمِ دیگری است. می توان از {خیزه، خَم}بکار برد. بِدرود!
به جای {تحقیق} شایسته است گفته شود {پژوهش}. {پژوهش} دارای کارواژه {پژوستن} است. {پ} دگرگون شده ی {ب} و {ب} دگرگون شده ی پیشوند {وی} است. {ژوستن/جوس ...
{نابسند گویی} بگمانم خوب باشد. ( نابسند:ناکافی} بِدرود!
نوروزِ ایرانیان بر ایرانیان فرخنده باد. ای کاش که مرگ بمیرد و پوسیدگی بپوسد.
دیدگاهِ پیشینِ {محسن نقدی} زیرِ این واژه، پوچ است، پیشنهاد می کنم آن را نخوانید. سرشار از پوچی.
درود بر کاربر گرامی /دهخدا/. سپاس از شما. اگر سندی یافتم بَنا بر خواسته ی شما، آن را اینجا می گذارم. باز هم سپاسِ فراوان.
در نکوهش {محسن نقدی}: دیدگاهِ نخست که بی درونمایه ( محتوا ) است. اینکه بر پایه زبانِ عربی بخواهیم واژه ای را پیشنهاد دهیم کاری است بیهوده و نانیکو. ...
این یارو {عبدالرضا} با هزار تا نام و نشونی به آبادیس آمده است و دلغک بازی در میاورد اینجا جای دلغک ها نیست. برو چرت و پرت هایت را برای خودت بنویس. به ...
{گونه}، {دیس}، {پیکر}، {سان}، {ریخت} ( ریختار ) این همه واژه ی پارسیِ زیبا، چرا {فرم}؟
{باژاک، باژینه}.
دیگر خود می دانید که برابر پارسی آن چیست ارزشمند است، درست گفتن، و پارسی نوشتن. به نیکی یاد می شود
{آوند} را اگر برابر {دلیل} بگیریم، بگمانم {آوستن} را بتوان برابر {دلیل آوردن/استدلال} گرفت. بگمانم در اینجا {آ} پیشوند باشد و {وند} هم بن کنونی {وست ...
هماهنگ شدن، از آن شدن
می توان از {هستند/هست} بکار برد.
به جای {تینیجر} بگوییم {نوجوان}.
{دِلیر} با واژه اوستایی {دَرش} و {درشی} و {درشنَو} و واژگانِ از این دسته پیوند می یابد. بنگرید که گویش درست آن {دِلیر} است، چنانچه در زبان پارسی میا ...
{رُستن} همان {روییدن} است و {رشد} از آن گرفته شده است. برای نمونه {رُستارِ آشفتگیِ اندوهین} برابر {روییدنِ آشفتگیِ همراه با اندوه} است.
به جای {غم} بگوییم {اندوه}. نمونه:مسیرِ هر هدفی از جاده ی غم می گذرد درست:گذرگاهِ هَر آرمانی، از راهِ اندوه می گذرد.
همیشگی.
به جایِ {محض} می توان گفت {سَره/بی آمیغ}.
به گمان {چیز} را بتوان همریشه با {چیست} دانست و آن را بن کنونی کارواژه {چیستن} دانست.
از آنجا که ما می توانیم از بن های کنونی همچون پسوند بکار ببریم، پس از آنجا که {مانستن}، دارایِ بن کنونی {مان} است، پس می توان از {مان} همچون پسوند بک ...
به جای {حاضر} بگوییم {آماده}.
{تاوایی} از {تافتن} می آید که برابر {پیچیدن} است.
میتوان به جای {خالی} گفت {پوچ، تهی}.
می توان به جایِ {حاوی بودن}، گفت {اندر داشتن، در بر گرفتن}.
{فشردن} و یا {فشرده}.
( گاهی ) می توان به جای {قائم} از {ستونی} نیز بکار برد. ( بنگرید که نه در همه ی گزاره ها، ولی در برخی از آنها می توانیم بدین گونه واژگان ناسره را جای ...
برابر {از هم شکافتن، گسستن} میباشد.
به جای {فهمیدن} بگوییم {دریافتن، درک کردن، پی بردن} ( درک کردن پارسی است )
از آنجا که {بهبود} را داریم، بگمانم {بِهبودن} را نیز بتوانیم بکار بگیریم {بهبودن}، همچون {بهبود} که کاربرد های گوناگونی دارد، می تواند برابرِ بسیاری ...
می توان به جای {اتم} گفت {بَناژه} که از {بَنا} افزون بر پسوند {ژه} ساخته شده است. {بَنا} همریشه است با {بُن} در پارسی، و {ژه} هم پسوند کوچکی ساز است.
درود. مصدرِ درپیوند ( مربوط ) با {جفت}، {یوختن/آیوختن} است که {جفت} از آن گرفته شده است. بگمانم از {آیوختن/یوختن} بکار بردن بهتر باشد که ریشه آن نی ...
به جای {common sense} میتوان گفت {درکِ همگانی} و یا {درکِ هامه}. {هامه} واژه ای پارسی به جای {عام} میباشد.
می توان به جایِ {سو} در واژگانی هَمچون {سوتفاهم} از پیشوند هایِ {کژ/دژ/بد} بکار برد ( هرکدام در جایِ خود )
گذشتن، سپری شدن.
در سانسکریت واژه ی {پَچ} به چم {پختن} بوده است و با {پختن} همریشه است در این زبان واژگان دیگری از همین ریشه بوده است:پَکوَ/پَکَ/پَکتی نخست از ریشه ی ...
پژوهیدن در زبان پهلوی {ویزوستن/ویزوهیدن} بوده است. دارای پیشوند {وی} بوده است که سپس به ریخت {ب} در آمده و سپس به ریخت {پ} در آمده است. {زوستن/زوهی ...
اگر بخواهیم {زناشویی} را بخش کنیم اینگونه است: 1 - زن 2 - ا ( میانوند ) 3 - شوی ( شو ) 4 - ی
درود. سپاس از شما سپاس از راهنمایی هایتان. کَمی تند رفتم ( شاید بسیار! ) ، آقای دهخدا تاجایی که توانسته واژه گردآوری کرده است که خود کار بزرگی است. ...
به جایِ {به شرح زیر} می توان گفت {به شیوه ی زیر، به نِمونِ زیر}
به جایِ {میل کردن} بِگوییم {آشامیدن، خوردن}.
{رَه. ا. یی} {ره} از {رستن} {ا} پسوند {یی} هم پسوند است که در اینجا نِشان دهنده ی {بودن} است.
به جایِ {ترکیب} می توان از {آمیغ} بکار برد.
{آموختنی، دریافتنی، اندوختنی}.
پیشوند {وا} گاهی پادسو ( مخالف ) پیشوندِ {هم} نیز می تواند بکار گیرد.
{آبدَمه} را می توان بکار برد.
به جایِ {lifting system}در هواشناسی می توان از {سامانه یِ بالابری} بکار برد.
می توان در هواشناسی به جایِ {جریان عَمودی/updraft/downdraft} از {مَکِش} به همراه پیشوند های دیگر بهره جست. updraft:زبرمکش downdraft:زیرمکش جریان عمو ...
می توان در هواشناسی به جایِ {جریان عَمودی/updraft/downdraft} از {مَکِش} به همراه پیشوند های دیگر بهره جست. updraft:زبرمکش downdraft:زیرمکش جریان عمو ...
می توان در هواشناسی به جایِ {جریان عَمودی/updraft/downdraft} از {مَکِش} به همراه پیشوند های دیگر بهره جست. updraft:زبرمکش downdraft:زیرمکش جریان عمو ...
ریشه می پذیرد از/پیوند می یابد با {کافتن/کاو/کاویدن/شکفتن/شکاف/شکاو/شکافتن. . . } در پارسی.
{شاریان} بوده است که سپس معرب شده و {جریان} شده است. {شار} هم با {شاریدن، شارِش، شُر، سُر} پیوند می یابد.
می توان از {راهکار، چاره، نگر} بکار برد.
در ویرایش پیام پیشین: بهتر است بی پژوهش کارواژه سازی نکنیم، و {ویشتن/بیشتن} شاید کاربرد های دیگری داشته اند یا می توانند کاربرد بهتری داشته باشند.
به جایِ {ممکن، امکان پذیر، مقدور، میسر} میتوان گفت {شدنی}
دوست گرامی، به هر روی بهتر است برای پاس داشتنِ فرهنگ ایران، اینگونه سخن بگوییم. زیانی که ندارد اینگونه بنویسیم و بگوییم؟!
همه چیز در جهان، می خواهد شما را خشمگین کند، شما را آشفته کند، شما را اندوهگین کند، گور بابای این جهان. سودِ جهان را آنها بردند که ستم کردند و به ست ...
{ساز و کار، کارواره} بِدرود!
در ویرایش پیام پیشین: اگر در یک تاران ( شبکه ) با نورون سر و کار داشتیم، می توان به آن گفت {نوک}. نیاز است بدانید که واژه یِ {neuron} با {نَوار} در ...
خر ها زوزه می کشند
بشکن بشکنه بشکن
{bond} به چیزی می گویند که دو یا چَند اتم را به هم پیوند زند، تا آنها تواناییِ ساختِ {مولکول} را داشته باشند {bond} با {بَند/بستن} همریشه است. می توا ...
{ا} یا هَمان {تنوین} در زبان عربی، که در پارسی هم به شیوه یِ نادرست با برخی واژگان پارسی می آید ( برای نمونه "خواهشا" ) اگر پس از واژه ای {ا}/تنوین ...
{دروغ} برابرِ {آگاهانه گزاره یِ نادرست گفتن} است، و هر {سخن نادرست گفتن} ای {دروغ} نیست، بستگی دارد آگاهانه باشد یا نَه. {درست} هم می توان {ارزش گزا ...
neuron ها در یک تارَگ ( شبکه ) ، به پردازش می پردازند. چیزی را می گیرند ( درآیند ) ، پردازش می کنند، می دهند به نورونِ پسین، و آن نورون نیز همین گونه ...
{بازیافتن}.
گاهی می توان به جایِ {مال} از {از/برای/از برای} بکار برد.
برون حاره ای/extra tropical:برون گرمسیری جنب حاره ای/subtropical:کنار گرمسیری ( میانِ کنار و گرمسیری "e" نیست. می گوییم kenar garmsiri} حاره ای/tropi ...
برون حاره ای/extra tropical:برون گرمسیری جنب حاره ای/subtropical:کنار گرمسیری ( میانِ کنار و گرمسیری "e" نیست. می گوییم kenar garmsiri} حاره ای/tropi ...
برون حاره ای/extra tropical:برون گرمسیری جنب حاره ای/subtropical:کنار گرمسیری ( میانِ کنار و گرمسیری "e" نیست. می گوییم kenar garmsiri} حاره ای/tropi ...
به جای {جبهه هوا} می توانیم از {هوا/پهلو هوا} بکار ببریم
به جای {مکررا} بگویم {پشت سرِ هم، چَندباره، چندین بار}
به جایِ پیشوند هایی همچون {semi} و {شبه} در پارسی {نیمه/نیم} را داریم.
بابا دیگه پوسیدیم از بس بارون و برف ندیدیم! ابرها هم دیگه شوخیشون گرفته
{انرژی} به {توانایی انجام کار} یا {تواناییِ دگرساختن ( تغییر دادن} می گویند. از {نیرو/فشار} نباید به جای {انرژی} بکار برد، این سه، سه پدیده ی جدا هس ...
هم اکنون کمی دودل هستم که آیا پیشنهادِ {دگرساخت} درخور است یا نَه؟ ( اگر می توانید یاری رسانید ) برای آنکه واژه ی x به جای y بکار بگیرد، باید یک همپ ...
{جَستَن} با ریخت دیگر {جهیدن} با بن کنونی {جَه} با نام ستاک {جهش}. بِدرود!
پیش از هر چیز بگویم که در این دیدگاه از واژگان انگلیسی و بیگانه بکار برده شده است. پوزش می خواهم، ولی در واژه پیشنهادن از هیچ ساختاری از آنها پیروی ن ...
پیش از هر چیز بگویم که در این دیدگاه از واژگان انگلیسی و بیگانه بکار برده شده است. پوزش می خواهم، ولی در واژه پیشنهادن از هیچ ساختاری از آنها پیروی ن ...
پیش از هر چیز بگویم که در این دیدگاه از واژگان انگلیسی و بیگانه بکار برده شده است. پوزش می خواهم، ولی در واژه پیشنهادن از هیچ ساختاری از آنها پیروی ن ...
پیش از هر چیز بگویم که در این دیدگاه از واژگان انگلیسی و بیگانه بکار برده شده است. پوزش می خواهم، ولی در واژه پیشنهادن از هیچ ساختاری از آنها پیروی ن ...
می توان به جایِ {حاشیه ای} می توان از {کم ارزش} بکار برد. برای نمونه:{او همیشه در پی سخن های حاشیه ای است} درست تر:{او همیشه در پی سخن های کم ارزش ا ...
می توان به جایِ {حاشیه ای} می توان از {کم ارزش} بکار برد. برای نمونه:{او همیشه در پی سخن های حاشیه ای است} درست تر:{او همیشه در پی سخن های کم ارزش ا ...
ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند. {گَئیثَ} را اگر بخواه ...
ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند. {گَئیثَ} را اگر بخواه ...
ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند. {گَئیثَ} را اگر بخواه ...
ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند. {گَئیثَ} را اگر بخواه ...
ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند. {گَئیثَ} را اگر بخواه ...
ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند. {گَئیثَ} را اگر بخواه ...
می توان از {نشان دادن} بکار برد.
{انباشتن}:{ان} {باشتن} چنانچه بن کنونی {باشتن}، {بار} است و آن را در {انبار} به خوبی می بینیم. {باریدن} ریختِ دیگری از {باشتن} است، با {واریدن} آن ر ...
می توان از {برپا کردن. ساختن. فراهم کردن} بکار برد. بِدرود!
می توان از {ژاد} به همراه پسوندِ نامسازِ {ان} بکار برد و گفت {ژادان}، به جای {طبیعت}. {طبیعی} هم می توان {ژادی} را گفت. شاید بپرسید چرا پیشنهاد ند ...
به جایِ اینکه بگوییم {نا خوش احوالی}، این {احوال} را نگوییم و بگوییم {نا خوشی}. بِدرود!
این واژه یِ {رای} گردان است، اگرچه باید فراسوده خواهد.
کَسی در باره ی بکار بردن از {نگاه، نگر، نگرش، نگرورزی} به جای {توجه} نوشت ( پوزش از بکار بردن واژگان بیگانه در این پیام، ولی این نِگاهِ من نیست ) :{م ...
{حوصله} می تواند چندین کاربرد داشته باشد: 1 - گاهی تاب و توان، بردباری، شکیبایی را می رساند. 2 - گاهی همان کارکردی را دارد که {حال داشتن} دارد، برای ...
به جای واژگانِ {گرادیان، gradient، طیف، تدریج} می توان از {شیب} بکار برد. اگرچه {تدریج} در برخی گزاره ها میتواند کارکرد های دیگر نیز داشته باشد. بِ ...
هنگامی که برای نِمونه به جای {سینوسی} می گوییم {پرفراز و نشیب}، آیا هر چیزی که {سینوسی} است {پرفراز و نشیب} است؟ آری. ولی آیا هر چیزی که {پرفراز و ن ...
{سینوسی} ( در گویش روزانه ) به چیزی می گویند که {فراز و نشیب} بسیاری دارد. پس می توان از {پرفراز و نشیب} بکار برد. بِدرود!
می توان از {هشیار، نِگَروَر، آگاه} بکار برد. بِدرود!
{گوهر/جوهر} ریشه گرفته از واژه پارسی میانه {گوهر:gohr} هستند به چمِ {ماهیت/مایه/جواهر/خمیره}. بِدرود!
سپاس از شما کاربر گرامی {پادپان} و سپاس از کارهای شایسته درخورتان. برداشت نادرستی کردم. و ببخشید. بِدرود!
به جای {حاره}، آیا با پیشنهادِ {گَرموگ} از زبان پارسی میانه کنار می آیید؟ اگر نه، چرا؟ بِدرود!
جهان دارد به فنا می رود، تنها کاری هم که می کنیم این است که بگوییم آه، و همچنان همان کار های پیش را انجام دهیم. در این 20 سال چه شد و چه نشد که این ...
ما در پارسی میانه دو پیشوندِ {اید} و {ام/ایم} را داشتیم که برابر {این} بوده اند. پیشوندِ {اید} در {پنداشتن} بکار رفته است، چرا که در پارسی میانه {پن ...
در زبان پهلوی به ریختِ {کنیگ} بوده است. بِدرود!
ویرایش دیدگاه پیشین: نخست آنکه {پن} واژه نیست که پیش از {پنداشتن} آمده است، یک پیشوند است، یا بهتر، دگرگون شده یِ دو پیشوند {پَد} و {اید} در زبان پهل ...
{آیوختن} در زبان پهلوی با بُن کنونی {آیوز} برابر {جفت کردن} بوده است. بِدرود!
کاربر گرامی {پادپان}، این پیام هایی که چرت و پرت می گویند ( پارسی وجود ندارد. . . . . این کلمه ترکیست. . . . . . ) ، همگی از سوی یک نفر فرستاده می شو ...
در پاسخ به کاربر {پادپان}: درود. ریشه یابی را بخش بخش کردن واژگان نیست. {امیدوار} را همگان می دانند برابر {امید - وار} است، ولی از همان ها بپرس که ری ...
گاهی میتوان به جای {حذف کردن} از {برداشتن} بکار برد بِدرود!
{نِ. شستن} را داریم. گذرای {شستن}، {شاستن} است. پس گذرای {نشستن}، {نشاستن} است. {نشاسته} کنیکیِ {نشاستن} است. بِدرود!
واژه یِ {گام} همریشه است با {come} در انگلیسی که در زبان اوستایی به ریختِ {جَم} دیده می شده است ( ریشه ) {جَم} به چم {رفتن، آمدن، رسیدن، پیش آمد} بو ...
پیشوند {وا} به همراه {چیدن}، کارواژه ی {واچیدن} را بدست ما می رساند. برابر آن {چیدن/برچیدن/از جایی چیزی را چیدن} است. ما همچنین واژه ی {واچینه} را م ...
پیشوند {وا} به همراه {چیدن}، کارواژه ی {واچیدن} را بدست ما می رساند. برابر آن {چیدن/برچیدن/از جایی چیزی را چیدن} است. ما همچنین واژه ی {واچینه} را م ...
{آسست}. {آ/سَست}، {آ:نفی کننده/نیچ کننده} {سَست:از {سستن}، در {گسستن}، به چم {جدا کردن/سوا کردن} }. بِدرود!
{کامه}. بِدرود!
کشوری را بپندارید، که سردسته آن، به همه مردم به یک اندازه ستم می کند. در این کشور، میان همه، {برابری} هست، ولی آیا {عدالت} هست؟ نه! برای همین، نمی تو ...
به خمیدگی ها و چین خوردگی هایی در باد های تراز های میانی و یا بالایی می گویند ( خمیدگی های رودباد ها ) هنگامی که ما چیزی همچون {دردِ سر} داریم، می ت ...
می توان از {خیز. پیچ. چین. خم} به جایِ {موج. wave} بکار برد. بِدرود!
سپاس از {احمد جنالی}. بله، در گذشته دانشمندان نوشته هایشان بیشتر عربی بوده است. ولی آن برای آن دوره بود که سرزمین عرب ها و اسلام بسیار گسترش پیدا کر ...
از آنجا که {بُوَنده} به چم {کامل/تمام} بوده است، می توان با بکار بردن پیشوندِ {هَم} در کنارِ {بُوَند}، {هَمبُوند} را بدست آورد که برابرِ {مکمل/کامل ک ...
{گزینه} از پیشوندِ {گُ} به همراهِ {زینه} ساخته شده است. {زینه} از دو بخشِ {زین} و پسوندِ {ه} ساخته شده است. {زین} بُن کنونیِ {زیدن} یا همان {چیدن} اس ...
{نشر کردن چیزی} را می توان {به بیرون دادن} گرفت. از همین روی، گمان می کنم پیشوندی برابرِ {به بیرون} را باید در کنارِ {داد/دِهِش} آورد تا واژه ای درخو ...
برخی از این مردم آن اندازه بی مغز هستند که آدم دوست دارد لگد به دیوار بزند. هنگامی که پرسیده می شود {x بهتر است یا y} پاسخ می دهند {هیچ کدام خوب نیس ...
{فرونشست}. بِدرود!
از آنجا که برایِ {مجذوب}، {شیفته} را داریم، می توان برای همین از {جذب} هم از {شیفتَن} بکار برد. ( دست کم در برخی کاربرد های آن ) بِدرود!
پیشنهاد:{بَرآشکاره} به جایِ {ظاهر}. {بَر}/{آشکار}/{ه} ( ساختار ) بِدرود!
بهتر است بگوییم {بالایی/زبرین}. یِک کسی که در ایران زندگی می کند، چرا باید {فوقانی} را بگوید، تا {بالایی/زبرین} و دیگران واژگان هستند، که هم پارسی ه ...
{تراز بالایی/تراز زبرین}. بِدرود!
افزون بر {برخی}، می توان از {بخشی/پاره ای/تکه ای} به جای {بعضی} بکار برد. بِدرود!
ما در پارسی، واژه یِ {افسردگی} را داریم که کارواژه یِ {افسردن}، بُنِ آن است ( از نگاه زبانی ) {افسردن} از پیشوندِ {اَف} به همراهِ {سُردَن} ساخته شده ...
درود بر هر آن کَس که بیلاخ را برای نخستین بار بکار برد.
می توان از {دَرشناساندن} به جایِ {اعلام کردن} و {دَرشناسه} به جایِ {علامت/پروفایل/هر آن چیزی که چیزی را نشان کند} بکار برد. هر دویِ این واژگان از پی ...
خود را پاره کرده تا بدانیم چرا خشکسالی است ولی در پایان هیچ کاری هم نمی توانیم بکنیم که آن را پایان دهیم. همین است که رنج را بیشتر می کند. پس، به دن ...
نیاز نیست هزار تا نام و نشونی بسازی بیای آبادیس. یه بار یه چیز باید گفته بشه نه هزار بار. من هم نمیام دوباره چیزایی رو که نوشتم دوباره بنویسم. یه با ...
به پدیده یِ گرمایشِ زمینِ بیشتر در اَپاخترگان ( =قطب شمال ) در برابرِ تَفتان ( =مناطق حاره ای ) می گویند. ( در قطب شمال گرمایش زمین بسیار بیشتر از من ...
می توان از {اَپاخترگان} به جایِ {شمالگان/قطب شمال} و {نیمروزگان} به جایِ {جنوبگان/قطب جنوب} بکار برد. بِدرود!
{بِ} را در {بسامان} ببینید. همان کارکردِ {مَند/دار} را دارد، که بسیار کاربردی می تواند باشد. بِدرود!
می توان از پیشوند های گوناگونی به همراهِ {رفتن/شدن} بکار برد. این پیشوند ها {اَف/بَر/بالا} هستند ( و شاید پیشوند های دیگر که اگر می دانید پیشنهاد دهی ...
می توان از {دَرآموزه} به جایِ {اطلاعات} بکار برد. ساختارِ آن اینگونه است:{دَر/آ/موز/ه} 1 - دَر:پیشوند است نِشان دهنده یِ {درون} 2 - آ:پیشوند است در ...
ای خرگوش. بِدرود!
در دیدگاهِ پیشین از {ساشته} از {ساشتن} بکار برده شد. نیاز است گفته شود که، ما {شار} را که کارواژه یِ {شاریدن} را دارد، داریم. این واژه با {شُر/سُر/س ...
هَمریشه با {بَند} در پارسی است. از این روی هِنگامِ برابر سازی/برابر یابی برایِ واژگانی که این واژه را دارند، می توان از {بَند} یا پِی ساشته ( مشتق ) ...
ما بُنِ کنونیِ {مَک} را از {مَکیدن} داریم که می دانیم بُن های کنونی می توانند پسوند نیز باشند. {مَکیدن} برابرِ {جذب کردن} نیز می تواند گرفته شود، از ...
دوسویه. بِدرود!
کاش می شد که برنامه یِ {ویسه/کیبورد} ای ساخت، که هر واژه یِ ناپارسی که به کار بردیم، برابر پارسی آن را جایگزین کند. ( که می شود چنین چیزی ساخت ولی شو ...
گاهی می توان از {فراهم کردن/چیزی را فرآهم کردن} به جای {باعث شدن} بکار برد. بِدرود!
هنگامی که با {shrink/انقباض} سر و کار داریم، پیشوند های زیر به یاد می آیند: 1 - دَر/اندر 2 - فرو 3 - گُ/وی ( پاد کنندگی ) آن کارواژه ای که باید در ...
هنگامی که با {shrink/انقباض} سر و کار داریم، پیشوند های زیر به یاد می آیند: 1 - دَر/اندر 2 - فرو 3 - گُ/وی ( پاد کنندگی ) آن کارواژه ای که باید در ...
همانگونه که سرور گرامی /مهدی کشاورز/ فرمودند، ما هنگامی که دو چیز را بر سَرِ یِک فروزه ( =صفت ) به همراهِ تَر ( صفت تفضیلی ) می سنجیم، می تواند به جا ...
از نگاه من، چراییِ این {فَرمَنِش:پارادوکس}، آن است که ما از گزاره ای پیش از آنکه شِناسش ( =تعریف ) شود بکار می بریم. هنگامی که A می گوید {A نادرست ا ...
ما در زبانِ اوستایی، واژه یِ {سَوَ:سود، بهره، پاداش. . . } را داشتیم. این واژه به روشنی با {سود} در پیوند است که با دیدنِ {د} در پایانِ آن و ساختاری ...
ما در زبانِ اوستایی، واژه یِ {سَوَ:سود، بهره، پاداش. . . } را داشتیم. این واژه به روشنی با {سود} در پیوند است که با دیدنِ {د} در پایانِ آن و ساختاری ...
ما در زبانِ اوستایی، واژه یِ {سَوَ:سود، بهره، پاداش. . . } را داشتیم. این واژه به روشنی با {سود} در پیوند است که با دیدنِ {د} در پایانِ آن و ساختاری ...
ما در زبانِ پارسی میانه {im/ایم} را به چَمِ {این} داریم و این همان است که در {امروز/امشب/امسال. . . . } بکار گرفته شده است. از این روی که این پیشوند ...
ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...
ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...
ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...
ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...
ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...
ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم. چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}. بهتر است که از پیشوند ...
برای واژه سازی برایِ {مشتق} از همین برابر های کُنونی در پارسی بکار می بریم و سپس واژه سازی می کنیم. به این شیوه: ما {برگرفته} را به جایِ {مشتق} داریم ...
در پاسخ به کاربرِ /وهسودان مرزبان/: نخست آنکه {انباشتن} از دو بخشِ {ان} و {باشتن} ساخته شده است. درست است که اینجا {اَن} برابر {هَم} است، ولی همیشه ...
این را از من به یادگار داشته باشید:هیچ گاه، هیچ گاه، هنگامی که می خواهید چیزی را بسنجید ( =نقد کنید ) ، همه آنها را یک جا ننویسید. برای نِمونه، اگر ...
در پاسخ به کاربرِ /SAEED SARVAR/: هیچ گاه {حس} کردن پشتوانه خوبی نبوده است. من {حس} می کنم این واژه پارسی است، چه کسی می گوید که من درست می گویم یا ...
در پاسخ به کاربرِ /SAEED SARVAR/: اینکه در زبانِ پارسی ما دو کاربرد برایِ {خوردن} داریم، نشان می دهد که {مونتاژ} شده است؟ چه کسی می گوید که {خوردن} ت ...
خب، خب، خب، خب! پاسخ به کاربرِ /SAEED SARVAR/: اگر {فردا} ترکی است، ریشه یِ آن چیست؟ ساختارِ آن چیست؟ چه زبانشناسی آن را گفته است؟ همه یِ گفته هایت ت ...
درپاسخ به کاربرِ /SAEED SARVAR/: هعی. چرا میخواهی فرار کنی؟ برای نِمونه هنگامی که می گوییم {سر در آوردن}، آیا اینجا برابرِ {سر را در آوردن} است؟ نه! ...
در پاسخ به پیامِ کاربرِ /عارف طاهری/: گرامی، {انگار} از دو بخشِ {انگ} و {ار} ساخته نشده است، که از {ان} و {گار} ساخته شده است. {گار} هَم که بُنِ کنو ...
ریخت دیگر کارواژه ی {شاریدن} چیست؟ بُنِ کنونیِ این کارواژه {شار} است، و ما برای واژگان هم آهنگ همچون {بار/دار}، کارواژه یِ {باشتن/داشتن} را داریم و ا ...
خستگی که ای که ما برای کار خود هر روز باید ششِ بامداد بیدار شویم و سپس تا شب جان می کنیم، داریم دزدی است، دزدی از زمانِ زندگی مان. دزدی و خستگی، دو ...
{فرهنگستان زبان و ادب فارسی}، پیشنهادِ {درجه یک} را به جای این واژه داده است. اگر ما گفتگویِ روزانه مان هَمه واژگان تازی باشد، اینها ککشان نمی گزد و ...
می توان از {دیدمَر} به جایِ {عدد زوج} بکار برد. {دیدمر} از دو بخشِ {دید} و {مر} ساخته شده است. {دید} در زبان پارسی میانه به چَمِ {دو} و {مَر} هم برا ...
می توان گاهی از {سرد و گرم چشیده/سختی روزگار دیده} بکار برد. روی هم رفته می توان از {کارآژموده/آزموده/کارکشته/آزمون داده} بکار برد. بِدرود!
{نژند} از دو بخشِ {نَ} و {ژَند} ساخته شده است. {نَ} پیشوند است که برابرِ {نا} می باشد. {ژَند} هَمریشه است با {ژنده/ژندگی}. ما برای واژگانِ {زنده/زن ...
پیشنهادِ {زیوانبار} به جایِ {تجربه}: این واژه از دو بخش ساخته شده است: 1 - زیو:بُنِ کنونیِ {زیستَن} است و به چم {عمر} است. 2 - انبار:به چَمِ {مخزن} ...
می توان از {فرانیاد} ساخته شده از پیشوندِ {فرا:ورا در عربی برگرفته از این پیشوند است در پارسی} و {نیاد:طبیعت} بکار برد. بِدرود!
از {زیرا/چون/چونکه/برای اینکه/از برای آنکه/زآنکه/پی گرفته از. . . . . . } می توانیم بکار ببریم. بِدرود!
آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است. در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم: 1 - نفی کننده/نیچ کننده ...
آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است. در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم: 1 - نفی کننده/نیچ کننده ...
آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است. در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم: 1 - نفی کننده/نیچ کننده ...
آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است. در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم: 1 - نفی کننده/نیچ کننده ...
آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است. در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم: 1 - نفی کننده/نیچ کننده ...
واژه یِ {قَبر} برگرفته از همان ریشه ای است که {گور}ِ پارسی از آن است. پس شایسته است آن را واژه ای با ریشه ای پارشی خوانیم و به جایِ آن از {گور/گَبر} ...
ما واژه ی{گوثَر} را در پارسی داریم که در برخی گویش های ایران، بکار برده می شود و به چَمِ {مرغوبیت/اصل} است و به روشنی همان {گوهر} است. ما در ریشه یِ ...
ما واژه ی{گوثَر} را در پارسی داریم که در برخی گویش های ایران، بکار برده می شود و به چَمِ {مرغوبیت/اصل} است و به روشنی همان {گوهر} است. ما در ریشه یِ ...
ما واژه ی{گوثَر} را در پارسی داریم که در برخی گویش های ایران، بکار برده می شود و به چَمِ {مرغوبیت/اصل} است و به روشنی همان {گوهر} است. ما در ریشه یِ ...
{پَس/درپَس/سپس} از واژگانِ برابرِ {مابعد} هستند. بِدرود!
{ولی چه کار می توان کرد؟}. بِدرود!
تک پیشوند هایی که میتوانند نشانگر {کوچک شدن} باشند: 1 - فرو 2 - در/اندر 3 - نِ ( در برخی واژگان می تواند. این را می توانیم با نگاه به کاربرد های این ...
می توان از {آبشالود} بکار برد که از {آب} به همراهِ {شالود:شالوده، برابرِ اساس، پایه، بنیاد، زیرین} ساخته شده است ( در اینجا شالوده برابر زیرین، نِهاد ...
به جایِ این واژه، می توانیم از {راه دوم، راه جایگزین، راهِ ب، برنامه دوم، برنامه جایگزین، برنامه ب. . . . } بهره برد. ( سپاس از پیشنهاد های دوستان ) ...
ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...
ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...
ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...
ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...
ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...
ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...
ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم. این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند. در زبانِ سانسکریت، واژه یِ { ...
پیشوند است که در پارسی می توانیم از {چَند} یا گاهی {دو} بِکار بَریم. بِدرود!
ساختار: 1 - آ:پیشوند است که در {آسوده/آشفته/آشامیده/آزرده. . . . } می بینیم. 2 - هیخته/هَخته:ریختِ مَفعولی/کُنیکی/پَرداخته یِ {هیختَن/هَختَن} به چَم ...
بزرگراه خوب نیست، باید از کوچه ها به خواسته خویش برسیم. بِدرود!
{کوانتوم} بنا بر ریشه شناسی نِبیگ ها و تارنما هایِ گوناگون، برابر است با {چَند؟چه قدر؟}. آشکار است که {کوانتوم} با {اَند/اَنت:مقدار} در پارسی هَمریش ...
می توان به جایِ {در واقع} از {به راستی، به درستی، می توان گفت، باید گفت، خوب است گفته شود. . . . } بکار برد. بِدرود!
در پاسخ به کاربرِ گرامی /رضا مدیاتک/: گمان نمی کنم پیوندی میانِ {بش} و {پوچ} پارسی نباشد. چرا که در تُرکیِ کُنونی نیز ما {بوچ} را در برخی فتاد ( =نمو ...
واژه یِ {ظرف} ریشه ای پارسی دارد که برایِ نِمونه در واژه یِ {ژرف:گود} می بینیم. از این روی شایسته است به جایِ {ظرف} گوییم {زَرف} ( که برگفته از ریشه ...
برگرفته از ریشه یِ پارسیِ {پوسیده} است. بِدرود!
درباره یِ {بشقاب} بی گمان بخش دومِ آن {قاب} هَمریشه است با {cup} در انگلیسی و ریشه یِ هِندواروپایی دارد. ( همانگونه که سرور بزرگوار /فرتاش/ فرمودند ) ...
برای آنکه به این گفتگو پایان دهم ( دست کم برای خودِ مَن! ) ، این فرتور ( =تصویر ) را در اینجا می گذارم تا ببینید. آشکار است ریشه یِ {hreh:تفکر، استد ...
ما در پارسی کارواژه یِ {آراستن} را داریم. اگر ساختار این واژه را بررسی کنیم، ما کارواژه یِ {راستَن} را به چَمِ {مرتب کردن، چیدن، arrange} داریم. بُ ...
به گمانم اینکه ما چند واژه را پیشنهاد دهیم و تنها از آنها بکار ببریم، نادرست است. گفت و شنود باید نوآورانه باشد و هرکس هر واژه ای بتواند برای خود بس ...
می توان از {زمانِ آزاد، زمانِ بیکاری، زمانِ آسودگی} بکار برد. بِدرود!
ما در پارسی، پسوندِ {ن} را به بُن هایِ کُنونی می توانیم بچسبانیم تا کُنیکی/مفعولی آنها بدست آید. برای نِمونه در {فرمان} این را داریم یا {افزون} ما در ...
ما در پارسی، پسوندِ {ن} را به بُن هایِ کُنونی می توانیم بچسبانیم تا کُنیکی/مفعولی آنها بدست آید. برای نِمونه در {فرمان} این را داریم یا {افزون} ما در ...
ما در پارسی، پسوندِ {ن} را به بُن هایِ کُنونی می توانیم بچسبانیم تا کُنیکی/مفعولی آنها بدست آید. برای نِمونه در {فرمان} این را داریم یا {افزون} ما در ...
ما در پارسی، پسوندِ {ن} را به بُن هایِ کُنونی می توانیم بچسبانیم تا کُنیکی/مفعولی آنها بدست آید. برای نِمونه در {فرمان} این را داریم یا {افزون} ما در ...
ما {بحث/جدال/deate} را داریم که اگر ساختار {debate} را بررسی کنیم، داریم: 1 - dis:پیشوندی است که در پارسی {گُ/وی} را به جایِ آن داریم. 2 - bate:هَما ...
می توان از {تَفتار} به جایِ {هیتِر:heater} بکار برد. {تفتار} از بُنِ گذشته یِ {تَفتَن} به هَمراهِ پسوندِ {ار} ساخته شده است و برابر {گرم کننده} است. ...
می توان از {هوش/ویر/بینال} بکار برد. {بینال:بین - ال} که {ال} در اینجا نکش ( =نقش ) ِ کُناکی/فاعلی دارد و {بینال} برابر {بیننده} است. ( دیدن به چَمِ ...
{دینامیک} به چَمِ {پویا/گارا} است و {دینامیکی:پویایی/گارایی} اگرچه {دینامیک} به چَمِ {پویایی شناسی/گارایی شناسی} نیز بکار برده می شود. بِدرود!
می توان از {کَم فشارِ تَفی} برگرفته از {تَف:گرما} بکار برد. بِدرود!
انکار=چشم پوشی منکر=چشم پوش بِدرود!
اگر خواستم روزی نام دیگری برای خود بگذارم، می گذارم {کژداشت:سو تفاهم}. گمان می کردم که تنها در زندگی {کژداشت:سو تفاهم} برای من رخ می دهد، ولی پی برد ...
{شارِش} به چَمِ {حرکت/فرارفت/انتقال/تزریق} میتواند بکار برده شود و هَمچنین ا {شار}، بُنِ کنونیِ {شاریدن} را داریم. درباره یِ ریختِ دیگرِ {شاریدن} د ...
می توان از {پرده دوشیزگی} بکار برد بِدرود!
می توان از {گام ها، پله ها، زَنجیره گام ها، فرآیند} بکار برد. بِدرود!
درود بر کاربرِ گرامی /رسول امینی/: این پیشنهادِ {پرداخته} بیشتر برای واژگانِ {مفعولی} همچون {ساخته، خورده، برده، شده. . . . } و هَرچیزی که به آن {مفع ...
{ادب} چیزی نیست جز چیزهایی که ما آدم ها گمان می کنیم درست است و باید از آنها پیروی کرد، یک گونه آیین. از واژگانِ {فرهنگ، آموزه، آیین، پاس، پاسداشت} ...
بکار بردن از واژگان پارسی به جایِ واژگانِ تازی/عربی: رطوبت:نَم مرطوب:نمناک/نَمیک صاف/آسمان صاف:سره/هوای بی ابر پر ارتفاع:پُراَفراشت تزریق:شارِش/درشار ...
بکار بردن از واژگان پارسی به جایِ واژگانِ تازی/عربی: رطوبت:نَم مرطوب:نمناک/نَمیک صاف/آسمان صاف:سره/هوای بی ابر پر ارتفاع:پُراَفراشت تزریق:شارِش/درشار ...
بکار بردن از واژگان پارسی به جایِ واژگانِ تازی/عربی: رطوبت:نَم مرطوب:نمناک/نَمیک صاف/آسمان صاف:سره/هوای بی ابر پر ارتفاع:پُراَفراشت تزریق:شارِش/درشار ...
بکار بردن از واژگان پارسی به جایِ واژگانِ تازی/عربی: رطوبت:نَم مرطوب:نمناک/نَمیک صاف/آسمان صاف:سره/هوای بی ابر پر ارتفاع:پُراَفراشت تزریق:شارِش/درشار ...
بکار بردن از واژگان پارسی به جایِ واژگانِ تازی/عربی: رطوبت:نَم مرطوب:نمناک/نَمیک صاف/آسمان صاف:سره/هوای بی ابر پر ارتفاع:پُراَفراشت تزریق:شارِش/درشار ...
می توان به جایِ {پر ارتفاعِ جنبِ حاره} گُفت {پُرافراشتِ بَرِ تَفتان}. برای نِمونه: گزاره:با استقرارِ پر ارتفاعِ جنبِ حاره گرمای هوا افزایش می یابد و ...
ما در پارسی {پرداختن} را به چم {کردن/انجام دادن} داریم از همین روی، می توان از {پرداخته} نیز به جای {مفعول} به کار برد نمونه:این واژه مفعولی است پیش ...
این دیدگاه برای برابرِ جایگزینیِ تک به تکِ {معمولا} است. ما می توانیم {پرداختن} را در پارسی به چم {انجام دادن} داشته باشیم، چنانچه ما می توانیم بگوی ...
می توان در پیشنهاد واژه به جای واژگانی انگلیسی! که دارای fix هستند از {وند/بند} و آنانی که {fixing/fixae} دارند از {وست/بست} بکار بست! بدرود!
هَمین نخست بگویم که دراینجا از نگاه تاریخی بررسی نشده است، برکه از نگاه ساختاری بررسی شده است. چِگونه {مَرد} با {مُردَن} پیوَند می یابد؟ دگرگونیِ {ا ...
دیدگاه دوم در پاسخ به کاربرِ {بهنام رضایی}: چرا خودت را لو می دهی؟ این {جدید الساخت} را تنها یک کس گفته است و آن هم {آرش محمدی} است که می گفت که {خان ...
در پاسخ به کاربرِ {بهنام رضایی}: من از زبان اوستایی برایِ تو می آورم، اگر زبان پهلوی را باور نداری. این دو فرتور از نِبیگِ {فرهنگ واژه های اوستا} از ...
چه زیبا. بِدرود!
در پاسخ به کاربرِ {بهنام رضایی}: اگر دیدگاهت راچکیده کنیم، چنین است: {چون در ترکی ما واژه یِ {ایچون} را داریم، پس {چون} از {ایچون} گرفته شده است. } ن ...
پیشوند دوگانه یِ {درهم} برای همه واژگان نشانگر یا درپیوند ( =مرتبط ) با {مختلط بودن، آشفتگی، بی نظم بودن} کارساز است. بِدرود!
پیشوند هایِ {هَم/یِک/ایو/ای/اَن ( هَن ) } و چه بسا بیشتر، می توانند نشانگرِ {برابری} باشند. بِدرود!
ما واژگانِ {برابر، هم ارز، همتا، یکتا، هم اندازه، هم پیمانه، هَم مایه و. . . . . } را به جایِ {معادل} داریم، این همه واژه داریم، همه پارسی، چرا باید ...
نمی دانم چرا این استان های {گیلان و مازندران} این اندازه سرسبز هستند ولی اگر از یک کوهی گذر کنیم به کویر می رسیم. ایران کشورشگفت انگیزی است. بِدرو ...
ما در پارسی {پیشوند} را به جای {prefix} داریم، {پیش} به جای {pre} و {وَند:بند} به جای {fix} بدرود!
کارواژه ی {افسردن} از دو بخش ساخته شده است: ۱ - اف:پیشوند است به چَمِ {بالا} که در گذشته ریخت {اب} نیز داشته است که در پایان برگرفته از {ائیبی/ائیوی} ...
ما در پارسی، واژه {فرمان} را داریم که از پیشوندِ {فر:به پیش} به همراه {مان} که برگرفته از {مودن} است. ما در {گمان} نیز به گمانم با پیشوند {گُ} و {ما ...
دوباره استاد دهخدا دست به کارواژه سازی کرد. بابا، اگر این کارواژه ها ننویسی باور کن به پاک شدن آنها کمک می کنی. نیازی نیست هرچیزی که دیدی را بنویسی. ...
ما در اوستایی، پیشوندِ {بی} را داشتیم به چَمِ {دو} بوده است. از هم ارز های آن، میتوان {bi} را در انگلیسی آورد، که برای نِمونه {bicycle} بکار گرفته ش ...
می توان از {آزشختن} بهره برد: 1 - آز:پیشوند است به چم {به بیرون} و هم ارز {ex} در انگلیسی است. 2 - شختن:به چَمِ {ریختن} است، با ریخت دیگر {شنجیدن}، ...
برخی به نادرستی، از {تَرگو} به جایِ {مترجم} بکار می برند. {گو} در اینجا می خواهد نِکش ( =نقش ) کُناکی/فاعلی بازی کند، که نمی تواند، چرا که پیش از آن ...
در پاسخ به کاربرِ /عطار، محمد علی/: ما دو کس، A و B داریم. A می خواهد چیزی را به B بگوید ( بفهماند! ) ، و او از منطق بی کَمبود ( بی عیب ) بکار می بر ...
در ویرایِشِ دیدگاه های پیشین: {وَند} که بُنِ کنونیِِ {وَستَن} است، همین {بَند} است که بُنِ کنونیِ {بستن} است. در اینجا دگرگونیِ آواییِ {و/ب} را داری ...
پسوندِ {ا} در پارسی کُنونی که کُناکی/فاعلی ساز واژگان است، برگرفته از پسوندِ {اگ/اک} در زبانِ پهلوی است. همین واژه یِ {کُناکی} هم دارای پسوندِ {اک} ...
گمان نکنید که اگر به فرهنگ ایران یاری رسانید، به کس دیگری یاری رساندید. با یاری به زنده نگه داشتن فرهنگِ راستین ایرانی، به خودتان سود رسانده اید، و ا ...
این واژه ریشه هندواروپایی دارد که برای نِمونه در {have} انگلیسی آن را می بینیم ( کاربرِ /ایرزاد/ یاد آور این شدند ) . پس از این روی، می توان از {دار ...
بررسی ساختارِ {افراشتن}: 1 - پیشوندِ {اف}:به چَمِ {بالا، بر، به بالا، بلند} است که در گذشته به ریختِ {اَب} در زبانِ پارسی میانه بوده است که برگرفته ا ...
پیشوند:{بر} پیشوند:{آ} کارواژه:{شفتن} بن کنونی:{برآشوب} اینکه بُنِ کنونیِ {شُفتن}، {شوب} است، چیزی است که در {رُفتَن:روب/گُفتَن:گوب ( یا گو ) /خُفتَ ...
ما در اوستایی واژه یِ {سرَئُشوپاتَ} را به چَمِ {با سروش نگهبانی شده} داریم. آشکار است که از دو بخشِ {سرَئُشو:سروش/با سروش} و {پاتَ:نگهبانی شده} ساخت ...
ما هم اکنون {افراز} را به جایِ {تقسیم/تفکیک} داریم و شایسته است از این واژه و واژه های پیشنهادی دوستان بهره برد. بِدرود!
سپاس از شما، کاربرِ /دارا/ گرامی. کژنگری ( =بی دقتی ) از من سر زد. در آن دیدگاه نخست، در جایی نوشتم {پورسیشنی} برابر {مسئولیت} است ولی سپس به نادرس ...
می توان از دو پیشوندِ {دُژ/کژ} بهره برد. برای نِمونه، {دژبرداشت/کژدریافت/کژبرداشت} از برابر های این واژه هستند. بِدرود!
to block=بستن blocked/بلوکه=بَسته block:بَستَن/بَندال/بندار بِدرود!
برای واژه سازی برایِ {نتیجه گیری، استنتاج، استنباط، استدلال. . . } می توانیم به زبان های هِندواروپایی دیگر سری بزنیم. 1 - انگلیسی/عنگلیسی:واژه یِ { ...
می توان از {درون کردن، درون بردن، اندر بردن. . . } بهره برد. بِدرود!
{مانند همیشه، همانند همیشه، چون همیشه، همچون همیشه، سانِ همیشه، همسانِ همیشه، دیسِ همیشه، هَمدیسِ همیشه. . . } از برابر هایِ آن هستند. بِدرود!
به گمانم شاید بتوانیم کارواژه یِ {سِپیتَن} را در پارسی داشته باشیم: در اوستایی ما واژه یِ {اسپی:سپید بودن، پاک شدن} داشتیم و همچنین {سپیت:سپید بودن، ...
به گمانم شاید بتوانیم کارواژه یِ {سِپیتَن} را در پارسی داشته باشیم: در اوستایی ما واژه یِ {اسپی:سپید بودن، پاک شدن} داشتیم و همچنین {سپیت:سپید بودن، ...
{آواز} بُنِ کنونیِ {آواختَن} است که چنین ساختاری دارد: 1 - آ:پیشوند است که در {آرامیدن، آسودن، آشفتن. . . . } می بینیم. 2 - واختَن:به چمِ {صحبت کردن ...
می توان از {باره} نیز بهره برد. بِدرود!
می توان از {دَر پایان، وَبی/وَلی، اگرچه، گرچه} بهره برد. بدرود!
جایگزینی تک به تک: چقدر: 1 - چ:چ 2 - قدر:اَند پس {چقدر=چند}. بِدرود!
ساختار این واژه را بررسی می کنیم: 1 - ex:در پارسی ما {آز/ز} را هم ارز این پیشوند داریم. 2 - tract:در پارسی {هَختَن/هَنجیدن} را به جای آن داریم. پس ...
به کاربرِ /Behnam Rezaei/: هَم این را بگویم که {خفه}. خسته شدم از بس به تو و آن گروهت پاسخ دادم، چرت و پرت گفتن را کنار بگذار، وگرنه هَمین دیدگاهت ر ...
ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...
ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...
ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...
ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...
ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...
ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...
ما در اوستایی واژه یِ {شیچ} را به چَمِ {ریختن} داشتیم. سپس، در زبان پهلوی و سپس پارسی کنونی، ما {شَنجیدن} را با بُنِ کنونیِ {شَنج} بدست آوردیم. با ...
از آنجا که {شاد} در زبانِ پَهلَوی به ریختِ {شات} ( نیز ) بوده است، گمان می کنم که {شات} باید دگرگون شده یِ {شاتَ} در اوستایی باشد. می دانیم {شاتَ} ر ...
این دیدگاه تنها یک گمانه است: ما در اوستایی {شَتَ} را به چَمِ {بریده، انداخته، جدا شده} داشتیم. از آنجا که ما {تَ} در پایان این واژه که نشانگرِ کُنی ...
شاید بپرسید که {آشامیدن} بر آمده از چه ریشه ای و چه پیشوند/پسوند هایی است؟ نیاز است که ساختار این واژه را فروکاویم: 1 - آ:پیشوند است که در {آسودن، آش ...
واژگان {رشکین، رشکآمیز، رشکیک} از برابر های آن واژه اَند. بِدرود!
پیشوندِ {بر} با ریختِ کُهَن ترِ {اَپَر}در زبان پهلوی، کاربرد های گوناگونی دارد: 1 - بالا 2 - نیچ ( نفی ) 3 - بیرون 4 - اَفراشت . . . بدرود!
به گمانم بکار بردن از {سناور} به جای {تاندن} شایسته است، چرا که این واژه به چَمِ {رگ/پی} بوده است و در چَمار ( =معنا ) آن {tendon} نیز آمده است. پَ ...
شاید بپرسید {سِتیز} در پارسی بر آمده از چیست؟ ما در اوستایی {استیج:stij} را به چَمِ {ستیز} داشتیم که به روشنی {ستیز} بر آمده از آن است. ما همچنین در ...
از آنجا که {ظرفیت} هر چیز، {بیشنه} آن چیز برای چیزی را نشان می دهد، از این روی، میتوان از {بیشینگی} بهره برد. یادمان نرود که باید همه پیشنهاد ها بکا ...
می توان به جایِ این واژه، از {زادروز، زایروز، بَرآیروز} بهره برد. ( و واژگان دیگر ) بِدرود!
این کارواژه همانند آن است که بگوییم {ساختیدن} یا {آموختیدن} یا. . . . زیبا است که دهخدا این را هم ننوشته است که {این مصدر نادرست است} یا چیزی همسان ...
ما در اوستایی پسوندِ {ثَ/ِ ثَ} را داشتیم که برابرِ {ِش} در پارسی کنونی و {یشن} در زبان پهلوی است. برای نِمونه در فرتور ها، {خورِثَ} را به چَمِ {خورِ ...
ما در زبان اوستایی، پیشوندِ {هَذَ} را به چَمِ {با، با همدیگر، با هم} داشتیم. می توانیم این پیشوند را افزون بر {هَم/اَن/مَت} بکار ببریم. ( میتوانیم ب ...
سپاس از شما.
درود بر سرور بزرگوار /فرتاش/: به گمانم بخش دوم درباره دیدگاه پیشینِ این تَن بودید و سپاسگزارم از شما. همانگونه که فرمودید، ما میتوانیم از پیشوندِ {ه ...
درود بر کاربرِ گرامی /فرتاش/ و سپاس از شما. آن اندازه برای نِوِشتن آن دیدگاه تُند کار کردم که در نیافتم که ما {بی} دیگری ( با ریخت اَبی ) داریم. هم ...
میتوان از واژه یِ {ژاد/زاد} نیز بهره برد. {طبیعت} به چمِ {ذات} است که دگرگون شده یِ {زات} برگرفته از ریشه یِ {زا} در اوستایی است. این ریشه یِ {زا} ...
درود به سرور بزرگوار /مهدی کشاورز/. این از بزرگواری شما است. من که در این تارنما به پای شما و بررسی های شما نمی رسم و هیچ نیستم. سپاس از افزودنی ها ...
یادِ چه گاری؟ بِدرود!
بررسی واژگانِ {سَود، سودَن، سَوَ، سوتَ}: امروزه واژه یِ {سود} را داریم که به روشنی، ریختِ کُنیکیِ کارواژه است. شاید بپرسید که ریشه یِ این واژه چیست؟ ...
بررسیِ کارواژه یِ {دودَن}: ما در پارسی، دو گونه کارواژه یِ {دودَن} داریم: 1 - دودَن:به چَمِ {ساختَن، به وجود آوردن} است و با بُنِ کنونیِ {دای} 2 - دو ...
ما در پارسی کارواژه یِ {واختَن} را به چَمِ {گفتن، صحبت کردن} داریم با بُنِ کنونیِ {واز}. ما در اوستایی پیشوندِ {بی} را به چَمِ {دو} داریم که برای آن ...
ما در پارسی کارواژه یِ {واختَن} را به چَمِ {گفتن، صحبت کردن} داریم با بُنِ کنونیِ {واز}. ما در اوستایی پیشوندِ {بی} را به چَمِ {دو} داریم که برای آن ...
ما در پارسی کارواژه یِ {واختَن} را به چَمِ {گفتن، صحبت کردن} داریم با بُنِ کنونیِ {واز}. ما در اوستایی پیشوندِ {بی} را به چَمِ {دو} داریم که برای آن ...
ما در پارسی کارواژه یِ {واختَن} را به چَمِ {گفتن، صحبت کردن} داریم با بُنِ کنونیِ {واز}. ما در اوستایی پیشوندِ {بی} را به چَمِ {دو} داریم که برای آن ...
ما در پارسی واژه یِ {هان/کان} را داریم به چَمِ {منبع، سرچشمه، مرجع}. پس میتوان به جایِ {ناشی از، نِشات گرفته از} گُفت {هانمَند از، هانیک از}. بِدر ...
ما در پارسی پیشوندهایی داریم به چَمِ {به بیرون، بیرون} که اینجا به 2 تا از آنها می پردازیم: 1 - آز/ز:هَم ارزِ پیشوندِ {ex} در انگلیسی است. 2 - نیژ/ن ...
شاید بپرسید که کارواژه یِ {زیستَن} از چه ریشه ای بَرآمده است؟ ما در اوستایی واژه یِ {جیو} را داشتیم که به چَمِ {زیستن، زندگی کردن} بوده است. واژگانی ...
کارواژه ای است به چَمِ {صحبت کردن، حرف زدن} با بُنِ کنونیِ {واز} است که در {ایواز} نیست بکار گرفته شده است. این کارواژه از آن دَست کارواژه هایی است ...
ما کارواژه یِ {گَشتَن} را داریم که برای واژه هایی که با {تغییر، تبدیل، حرکت} سر و کار داریم بسیار کارساز است. ما هَم چِنین پیشوند هایِ {وا/باز/بَر} ...
دیدگاهِ شماره 2، در پیوستِ دیدگاهِ پیشین: یازه ( =منظور ) دیدگاهِ پیش باور های مَن نَبود و بیشتر میخواستم بگویم که {زیبایی} شِناسه ( =تعریف ) ای ندار ...
پیشنهادِ واژه به جایِ {عام/عامه}: 1 - در نِگاه داشته باشید که رَوِشِ پیشنهادی واژه سازی، آن است که از زبان های ریشه ای و نیاکیِ پارسی، همچون اوستایی، ...
اگر می پرسید که چِگونه {تَنوین} را در واژه های تازی ( =عربی ) در پارسی بیاوریم، پاسخ این است که برابرِ {تنوین} در پارسی، {ی/یک/یگ} میشود. شما برای ن ...
می تَوان از واژگانی همچون{کم بهره، بی بهره، نابِکام} بهره برد. بِدرود!
میتوان از واژگانی هَمچون {بَدراهه، دُژراهه، سَخت راه، سخت گُذر} بهره برد. بِدرود!
واژه یِ {برجَسته} از پیشوندِ {بَر} به همراهِ {جَسته} ساخته شده است که {جَسته}، ریختِ کُنیکی/مفعولیِ کارواژه یِ {جَستَن} است با بُنِ کنونیِ {جَه} که { ...
میتوان از واژِگانِ {چیستی، درونمایه، اندرمایه} و واژگانِ درخور پیشنهادی دوستان نیز بهره برد. بِدرود!
ما در اوستایی واژه یِ {چیستا} را داشتیم که از نِگاهِ من، این واژه آن اندازه درخور است که میتوانیم از هَمین واژه به جایِ {عِلم} بهره بریم. پس افزون ب ...
ما در پارسی کارواژه یِ {اَلفَنجیدن} به چَمِ {حاصل کردن، جمع، نتیجه کردن} داریم. این کارواژه به روشنی از پیشوندِ جدایی ناپذیرِ {ال:به چَمِ {با، باهَم ...
گمان می کنم میتوان از {چَئیتی} که در زبانِ اوستایی به چَمِ {چَند، چه اندازه} بوده است، برایِ {مجهول} واژه سازی کرد. اگر بخواهیم {چَئیتی} را به ریختِ ...
به جایِ {قَدَم} از واژگانی همچون {گام، گام برداشتن، پا گذاشتن، پای گذاشتن، پا، پای} میتوانیم بکار ببریم. بِدرود!
دودلا بودن، دودلی، دل آرام نبودن، دل نا آرامی. . . . . از برابر های این گزاره/فرباره ( =عبارت ) هستند. بِدرود!
افزون بر پیشنهاد هایِ دوستان، میتوان از {کارشناسیک/کاریک/کارانه؟!} بهره برد. بِدرود!
پیشنهاد به جایِ واژه یِ {حُکم} در دانِش هایی همچون {منطق، ریاضی}: 1 - سری می زنیم به برابرِ این واژه در زبانِ {آلمانی}. واژه یِ {urteil} در این زبان ...
نِگاهِ ما به زبان، باید نِگاهی ساختاری باشد. برای ساختَنِ واژگان به جایِ واژگانِ بیگانه ( سَوایِ عربی که ساختارِ هِندواروپایی ندارد ) ، باید به ساخت ...
ساخته شده از دو بَخشِ {هَم:نِشانگرِ برابری} و {آن:نشانِش ( =اشاره ) } است. بِدرود!
میتوان از واژه یِ {دَردیسه} به جایِ {مساحت} و {بَردیسه} به جایِ {محیط} بکار برد. {دَردیسه} از پیشوندِ {دَر:درون، اندر، در} به همراهِ {دیسه:شکل} و {ب ...
میتوان از واژه یِ {دَردیسه} به جایِ {مساحت} و {بَردیسه} به جایِ {محیط} بکار برد. {دَردیسه} از پیشوندِ {دَر:درون، اندر، در} به همراهِ {دیسه:شکل} و {ب ...
در پیوستِ دیدگاهِ پیشین: باید به جایِ {شانس} بگوییم {بخت}، ولی تنها برایِ گفتگو با این کاربر، این واژه را بکار بردم. بِدرود!
دیدگاهِ شماره یِ 2: همانند هر بار، بارِ پیش، داده هایِ نادرست به شما دادم. پسوندِ {و} خود پسوندی {کناکی/فاعلی} بوده است و در گذشته به ریختِ {وک} بود ...
پیشنهادِ کارواژه یِ {آفَرهَشتَن} به جایِ {نقض کردن}: تَک تَکِ بخش های این کارواژه اینگونه هستند: 1 - آ:پیشوندِ نیچ ( =نفی ) است. 2 - فَر:پیشوند است ...
برابرِ پارسیِ آن {نِگَریک} است که برگرفته از {نِگَر} پسوندِ {یک} است. بِدرود!
ما در سنسکریت واژه یِ {نیس} را داشتیم که با همه یِ {نا/نه/no/negative. . . . . } و همچنین پیشوندِ {نی/نِ} همریشه است و به چَمِ {نفی} است. با بهره از ...
ما واژه یِ {ژونیت} را به جایِ {حالت} داریم که همچون {نِژاد} که از {ژادَن} گرفته شده است و {ژادَن=زادَن}، در اینجا هم {ژونیت=زونیت} که همریشه است با { ...
( این دیدگاه سَد در سد درست نیست و شاید در آن لغزش هایی باشد ) پَسوَندِ {آر} اگر در نِخش ( =نقش ) ِ {فاعلی} آید، برگرفته از پَسوَندِ اوستاییِ {َ ر: ...
به گمانم باید از پیشوندِ {گُ/وی} و پسوندِ {ا} در این باره بهره برد. در اینجا پیشوندِ {گُ/وی} کاربردِ {نفی کردن} دارند. دو کارواژه یِ شناخته شده برا ...
پیشنهادِ واژه به جایِ {تاثیر، اثر گذاشتن}: ما در زبانِ اوستایی واژه یِ {رَئیث/رئِث} را داشتیم به چَمِ {ترکیب شدن}. به همراهِ آن، پیشوندِ {پَتی} آمد ...
ریختِ دیگری از {لَنجیدن} است به چَمِ {بیرون کشیدن}. بِدرود!
کارواژه یِ {بروختَن} را به جایِ {آپدیت} داریم. بروختَن ساختار چنینی دارد: 1 - {ب}:پیشوند است به {چَمِ} {به}. 2 - روختَن:کارواژه ای است با بُنِ کنون ...
ما کارواژه یِ {چَختَن} را داریم با بُنِ کنونیِ {چَنگ} داریم به چَمِ {چنگ زدن}. کارواژه یِ {چَختَن} پایان یافته به نِشانه یِ { - ختَن} است که بن هایِ ...
رَختَن کارواژه ای است با بُنِ کنونیِ {رَنج} به چَمِ {رنجیدن}. کارواژه هایی که به نِشانه یِ { - ختَن} پایان میابند، سپس بُنِ کنونیِ شان به { - نج} و ...
بررسیِ واژگانِ {سَنج، سنجه، سَختَن، سَنگ. . . . }: ما ریشه یِ {هَچَنگَ/هَچَنَه} را در اوستاییِ کُهَن داشتیم به چَمِ {سنگ، وزن ( جرم ) } که سپس به ریخ ...
{گوختَن} کارواژه ای است به چَمِ {انتشار گاز} با بُنِ کنونیِ {گوخ:اگر ( خ ) را به ( ز ) دگرگون کنید!} و همریشه است با {گاز/Gas}. بهتر است به جایِ {گا ...
{گوختَن} کارواژه ای است به چَمِ {انتشار گاز} با بُنِ کنونیِ {گوخ:اگر ( خ ) را به ( ز ) دگرگون کنید!} و همریشه است با {گاز/Gas}. بهتر است به جایِ {گا ...
بررسی واژگانِ {دام، اندام، کدام}: ما در پارسی واژه یِ {دام} را داریم به چَمِ {تَن، نفر، بدن} که واژگانِ {اندام، کدام} نیز برگرفته از همان هستند. ساخ ...
به کاربرِ /عطار، محمد علی/: در میانِ عرب ها اگر بگوییم {خلیج پارس/دریای پارس} می خواهند سر از تَنِ ما ببرند، این عرب ها آن اندازه فرومایه هستند که در ...
به کاربرِ /عطار، محمد علی/: اگر بنا بر {زیبایی شناختی} باشد، من هم می گویم که {یا خدا/ای خدا} بسیار بسیار از {یا الله} سُه/حِس بهتری به من می دهد و ب ...
واژه یِ {ویروس} همریشه با واژه یِ {ویشَ} در اوستایی است. اگر بخواهیم آن را به پارسیِ نو بیاوریم و از آن کارواژه سازیم، به گمانَم {ویشتَن/بیشتَن} با ...
به کاربرِ {عطار، محمد علی}: میخواهم در این دیدگاه، مو به مویِ دیدگاهِ پایانیِ شما را بررسی کنم و خواهش میکنم، تا پایانِ آن را بخوانید، سپس، پاسخ دهید ...
اگر دو گزاره A و B را داشته باشیم و به این گونه باشد که: 1 - اگر A درست باشد، آنگاه B درست است 2 - اگر A نادرست باشد، آنگاه B نادرست است. به این دو ...
چه واژگانی داریم؟ هم ( پیشنهادِ کاربرِ گرامیِ /مهدی کشاورز ) و {مَت=هَم} چه پسوند هایی داریم؟ ار/مان/اده/یده/اد چه واژگانی ساخته میشوند؟ همار/هممان ( ...
گمانِ من این است که این واژه برگرفته از ریشه یِ {پَرچ} در {هِندواروپایی} است به چَمِ {پر کردن}. گمان های دوستان نیز درخور و شایسته است و باید ریشه د ...
ما 2 کاربرد برایِ {منطقی} داریم: 1 - سازگار:چیزی که در آن لغزشی در فرنایِش ( =استدلال ) نداشته باشیم. 2 - درست/بهنجار ( =طبیعی ) :چیز یا کاری که درس ...
گیختَن کارواژه ای است که در {انگیختَن} می بینیم و بُنِ کنونیِ آن {گیز} میباشد. نگریدنی است که این کارواژه برگرفته از ریشه یِ اوستاییِ {وَئیگ} است. ...
شایسته است از {دَخشتَن} با کُنونه یِ {دَخش} و کُنیکی/مفعولی {دَخشته} به جایِ {تبادل} بهره بریم. ما ریشه یِ {دِک} را در نیاهِندواروپایی داریم که سپس ...
به گمانم دگرگون شده یِ {آدرخش} است که از {درخشیدن} گرفته شده است. پیشنهادی که برایِ {رعد و برق} میتوان داد، واژه یِ {آواذرخش/نواذرخش} است که این واژ ...
کارواژه یِ {کافتَن} با بُنِ کنونیِ {کاو/کاف} را داریم به چَمِ {شکافتن} که واژگانِ {کاوش، کندوکاو} برگرفته از همین هستند. در این باره دگرگونی یِ آوای ...
واژه {روز} بُنِ کنونیِ {روختَن} است که {روختَن} به چَمِ {روشن شدن} است. ما این کارواژه یِ {روختَن} را در {افروختَن} به همراهِ پیشوندِ {اف:به بالا} م ...
اگر بدانید با گُفتنِ {گیتی/هستی/سپهر/جهان} به جایِ {دنیا}، چه آدم هایِ پلیدی را سرشکسته کردید===لگد در نشیمنگاه آنها زدید، که مایه بدبختی ما همان ها ...
بدترین بدی این مردم چیست؟ اگر کسی از من این پرسش را بپرسد، می گویم اینکه مردم به گُفته هایِ یِک مُشت جانور گوش می دهند و برای آنها کَف می زنند، و به ...
به کاربرِ /عطار، محمد علی/: نخست بگویم که {قرآن} یِک باور است و هیچ هِنگام نمی توان از برای {پشتوانه:منبع} بهره برد، ولی برای آنکه گفتگو میان ما پا گ ...
واژه {خاوَر} همریشه با {خور} است، ولی این به آن چَم ( =معنی ) نیست که این واژه برابرِ {شرق} است، و این واژه، برابرِ {جایِ پایین رفتن خور} است، که نِش ...
خودِ واژه یِ {شیشلیک} واژه ای ترکی است ولی ریشه اش ، که ساختارش بدین شیوه است: 1 - شیش:برابر {سیخ} است که برگرفته از {چیخ} در پارسی میانه است. 2 - ل ...
برگرفته از کارواژه یِ {پایستن} با بُنِ کنونیِ {پای}، واژه {پایار} را می سازیم که از {پای} به همراهِ پسوندِ {ار} ساخته شده است. نمونه: - اثبات این د ...
{ش} ای که {نامِ ستاک=اسم مصدر} ساز است، که در {آموزش، خوانش، رَوِش. . . . } می بیینم، در زبانِ پهلوی به ریختِ {ایشن} بوده است که به روشنی با {tion} د ...
درود دوباره به کاربرِ گرامیِ /فرتاش/ پس از 1 ماه: زیرِ واژه یِ {مترجم} از شما بزرگوار، پرسیدم که این {س/ش. . . . } هایی که برای نِمونه در {ستاندن/ستد ...
ما واژه یِ {چیخَ} را در سانسکریت داریم به چَمِ {سیخ} که امروزه به همین ریختِ {سیخ} در آمده است. اگر بخواهیم کارواژه ای برای آن پیشنهاد کنیم، کارواژه ...
به کاربرِ نه چندان گرامیِ {عطار، محمد علی}: آشکار است که یازه ( =منظور ) شما کاربرِ گرامیِ /فرتاش/ است، و همینجا باید بگویم که، من به آسانی، اگر دیدم ...
هَم ارزِ این واژه در پارسی {آزتنیدن} است که از پیشوندِ {آز} که همان پیشوندِ {ex} است به همراه {تنیدن} که هم ارزِ tend در انگلیسی است، ساخته شده است. ...
به کاربرِ {عطار، محمد علی}: اگر میخواهی به راستی برسی، و اگر داو ( =ادعا ) ِ {نِکوهش پذیری=انتقاد پذیری} داری، این دیدگاه را تا پابان بخوان، بی آنکه ...
به جای {فًضا}، بگوییم {فَرجا} که از دو بخش ساخته شده است: 1 - فَر:پیشوند است که در اینجا نِشانگَرِ {دور و بر، جا، فضا} است. ( آشکار است که پیشوندی که ...
پیشنهادِ واژه یِ {تارار}: 1 - تار:نشان دهنده یِ {شبکه} است. 2 - ار:پسوَندِ {نِسبَت/شباهت} است. بدین سان، این واژه ساخته میشود. بِدرود!
برگرفته از {سَنگیدن} است که خود برگرفته از {سَنگ} است. از آنجا که در گذشته {وزن کردن، ارزیابی} بیشتر با {سَنگ} بوده است، کارواژه یِ {سنگیدن} ساخته ش ...
کارواژه یِ {هاختَن} را در پارسی داریم به چَمِ {هدایت کردن، سوق دادن} و با بُنِ کنونیِ {هاز} که برای واژه سازی برای واژه {مَرکَز} درخور است. از پیشون ...
میتوان از کارواژه {هاختَن} با بُنِ کنونیِ {هاز} به جای {هدایت، سوق دادن. . . } بکار برد. پیشوند هایِ {فر، نِ، گُ، در. . . . . } از نِگاه من کاربردی ...
میتوان از واژه {هَمگُفت} به جای {نَظرِ جَمعی} بکار برد. {هَمگفت} از پیشوندِ {هَم} که نِشانگرِ {همه}است و {گُفت} که برابر {رای، نگاه، دید، نظر} است س ...
میتوان از واژه {هَمگُفت} به جای {نَظرِ جَمعی} بکار برد. {هَمگفت} از پیشوندِ {هَم} که نِشانگرِ {همه}است و {گُفت} که برابر {رای، نگاه، دید، نظر} است س ...
در واژه های زبانِ پارسی میانه واژه {هوسکارتَن} با چنین ساختاری دیده می شود: 1 - هو:به چَمِ {خوب} است. 2 - سکارتَن ( یا اسکارتَن}:به چَمِ {اندیشیدن، ...
بررسی کارواژه {یَشتَن} در پارسی میانه: ما واژه {یَشتَن} را در پارسی میانه داشتیم به چَمِ {پرستش کردن، جشن گرفتن} که چَمِ دوم برگرفته از چَمِ نخست است ...
افزون بر {خَشار} و پیشنهادهایِ دوستان، میتوان از {پاسوَرد} به جای {پاسوُرد} بکار برد. برابرِ {پَس} در پارسی واژه {پاس} است و {وُرد} هم در اوستایی به ...
در پاسخ به کاربر/دارا/: گرامی، {پرسیشن} با {پرسیش/پرسش} یکی نیست. این واژه {پرسیشن} در زبانِ پهلوی در نِبیگ ( =کتاب ) {فرهنگ کوچک زبان پهلوی} برابر ...
ما در اوستایی {زَر} را به چَمِ {مسن شدند، سالخورده شدن} داریم که کُنیکی ( مفعولی ) - گذشته آن واژه {زَرتَ} است. پس کارواژه {زَرتَن} ساخته میشود به چ ...
ما در اوستایی {زَر} را به چَمِ {مسن شدند، سالخورده شدن} داریم که کُنیکی ( مفعولی ) - گذشته آن واژه {زَرتَ} است. پس کارواژه {زَرتَن} ساخته میشود به چ ...
برای خودِ {تقسیم}، میتوان از واژه {پاس} نیز بهره برد، چرا که می دانیم که هِنگامی که می گوییم {پاسی از شب گذشته بود} در اینجا {پاس} به چَمِ {بخش} بوده ...
افزون بر پیشنهاد های زیبای دوستان، میتوان از واژه {شَوِش} نیز بهره برد که از {شَو}، بُنِ کنونیِ {شُدَن} به همراهِ {ِش} ساخته شده است. می دانید که {ش ...
ما در پارسی واژگان {برازنده، براز، براختَن} را داریم که به روشنی با {برق، براق} در عربی همریشه هستند. واژه {بَراز} در پارسی همریشه با {bright} در ان ...
می توانیم یا برگرفته از {آیینه} واژه {آیینَک، آینَک} را بسازیم، یا پیشنهاد هایی همچون {چِشمَک، بینَک ( پیشنهادِ کاربرِ گرامیِ /صمد توحیدی/ ) . . . . ...
نخست باید بگویم که: در این باره نادرست گفتم که ریشه یِ {عادی}، واژه {اَتی} است. چرا که من این چیزی را که گفتم، از تارنمایی برداشتم، که سپس دریافتم دا ...
شایسته است به جای {مَتن} عربی، از واژه {مَتار} پارسی بِکار ببریم. واژه {مَئیتی} را در اوستایی داشتیم به چَمِ {اندیشه} که امروزه، همچون {پَئیری} که ب ...
پیشوندِ {پاد} برگرفته از {پَئیتی} در اوستایی به چَمِ {در برابر، در رو به رو، بَر، پُشت، درون، برای} است. کاربرد های {پَشت، در برابر، در رو به رو} را ...
افزون بر پیشنهاد بسیار ارزشمندِ دوستان برای پیشوند، پیشوند های دیگر نیز هستند: 1 - دژ ( پیشنهادِ دوستان ) 2 - نا 3 - بی میتوانیم از این پیشوند ها به ...
ما در پارسی پیشوندِ {پَس} را داریم که نشانگرِ {پیش، پشت، پَس} میباشد. این پیشوند هم ارز با {off} در انگلیسی و {af} در آلمانی است. برای واژگان در پی ...
برگرفته از {ئِذَ} در اوستایی می باشد. برای نِمونه، واژه {نَئِذَ} را داریم که {نَ} در اینجا به چَمِ {نه} و {ئِذَ} به چَمِ {اینجا} است و این واژه برابر ...
درود بر کاربر گِرامی /شاهین بهتاش/: سپاس فراوان از زمانی که برای پاسخ دادن گذاشتید. به گمانم دیدگاهم را بد نوشته ام یا شما برداشت نادرستی کرده اید. ...
به جای واژه بیگانه {اقلیم}، از واژه های {آب و هوا، بوم و بَر، مرز و بوم، بوم} بِکار ببریم. اگرچه، این تازه زَده ( =عرب زده ) ها که کار خودشان را می ...
{آریا} برگرفته از ریشه هِندو اروپایی {اَریو} است به چَمِ {فرمانروا، برتر، فراتر} که {آریا} نیز به هَمین چَم است. شگفت انگیز است که واژه {آلارم/alarm ...
این ریشه شناسی درباره واژگان {ساییدن/سای/سوهان. . . } است: ریشه هِندواروپایی {اَک} را داشتیم که سپس همین ریشه به {کِی/کُی} دگرگون شد و این ریشه ها بر ...
این ریشه شناسی درباره واژگان {ساییدن/سای/سوهان. . . } است: ریشه هِندواروپایی {اَک} را داشتیم که سپس همین ریشه به {کِی/کُی} دگرگون شد و این ریشه ها بر ...
واژه {آجُر} تازی شده ( =معرب ) واژه {آگُر} در پارسی است که خود برگرفته از {آگورو} در پارسی کُهَن است. فرتور را در زیر می بینید: پَسگَشت:رویه 7 از ن ...
واژه {اِستراتژی} همریشه با واژه {تراز} در پارسی است: ما ریشه هِندو اروپایی {اَگ} را داشتیم که سپس، در اوستایی با دگرگونی آوایی ( گ/ز} به ریختِ {اَز} ...
{اُبُهَت} برگرفته از {آب بَها} در پارسی است. این را در نِبیگِ {واژه نامی ریشه شناسیک/اِتیمولوژیکال پارسی، انگلیسی و دیگر زبان های هندو اروپایی} در ر ...
بررسی ساختارِ واژه {آخور}: این واژه برابر پارسی {طویله} است. این واژه در زبانِ پهلوی، به ریختِ {آوخور} بوده است که از دو بخش ساخته شده است: 1 - آو:ه ...
این گزاره، زیباترین گزاره است، چِرا؟ چون اگر {کیلِ خر} ( ل=ر ) را درون این گزاره بکنید، آب او در می آید. به همه کسانی که جلوی پیشرفت فرهنگ ما سنگ م ...
ما در پارسی، واژه {ویژه، ویژگی} را داریم که برگرفته از {ویژ} میباشند. {ویژ} در گذشته به ریختِ {وِیچ، وِیت} بوده است، پس از برای همین، میتوان واژه {و ...
با بررسی واژگانی همچون {زِنده، زندگی، زندگانی} در می یابیم که {زِند} بنِ گذشته یک کارواژه است، پس آن کارواژه باید {زِندَن} باشد با بن کنونی {زِن/زَن} ...
با بررسی واژگانی همچون {زِنده، زندگی، زندگانی} در می یابیم که {زِند} بنِ گذشته یک کارواژه است، پس آن کارواژه باید {زِندَن} باشد با بن کنونی {زِن/زَن} ...
با بررسی واژگانی همچون {زِنده، زندگی، زندگانی} در می یابیم که {زِند} بنِ گذشته یک کارواژه است، پس آن کارواژه باید {زِندَن} باشد با بن کنونی {زِن/زَن} ...
واژه {بیش} در اوستایی برابر {دو برابر، بیش} بوده است که همریشه با {بی} در این زبان به چَمِ {دو} بوده است. پس بدین سان، برای {عدد مربعی}، میتوان واژه ...
بررسی کارواژه {بایستن}: این کارواژه از {با} در اوستایی برابر {باید، حتما} گرفته شده است. برابر همه واژگان {حتما/قطعا/طبیعتا} واژه {باید} میباشد. پس ...
همانگونه که میدانید، میتوانیم برای اینکه بگوییم {من معتقد این هستم}، می گوییم {من بر این هستم}. پس، میتوانیم از پیشوندِ {بر} برای واژه سازی بکار ببر ...
برابر {اندوهگین} است بِدرود!
نام رُخشاره ای که در آینده ساخته میشود. این رُخشاره، دارای این نکته میباشد که هیچ هنگام، کیر خر را در نِشیمنگاه خود فرو نبرید. بِدرود!
اگر بخواهم دیدگاه پیشینم را به شیوه ای دیگر بگویم: چون که {پادسو} در اینجا به چَمِ ( =معنی ) {سویِ پاد} است، پس در اینجا {پاد} پیشوند نیست. پس اگر { ...
چرا دیگر {اَبر} ها نمی بارند؟ چرا؟ بِدرود!
در این باره کسی میتواند من را یاری کند: آیا {پاد} در {پادسو} و یا نمونه های دیگر، پیشوند است یا فروزه ( =صفت ) ؟ چون اگر {پاد} را برداریم، واژه {سو} ...
خود واژه {کاسپیَن} در انگلیسی برگرفته از {کاسپی} پارسی است، و ساختارش بدین شیوه است: 1 - کاسپ:واژه 2 - یَن:پسوند است، برابر {ی، یگ} پارسی و هم ارز و ...
دوست گِرامی، این پیشنهادِ {فرباره} بیشتر برای کاربرد هایی همچون {عبارت است از} پیشنهاد داده شده، که نمیتوان گفت {گزاره است از}! یِک واژه بسیار برابر ...
بررسی {شِکفتن} و {کفتن} در پارسی: واژه {شِکفتن} بر می گردد به ریشه اوستایی {اشکا} که خود، ریختِ دیگری از ریشه هندو اروپائی {اشکِی} shkei است. چِرا م ...
درود بر هَمِگی. به گمانم در باره واژه سازی درباره {سَطر} نباید از پَسوَند {ر} بِکار برد، چرا که هنوز هیچ واژه ای بدین گونه در پارسی بِکار نرفته است ...
{بُرهانِ خُلف} را به دو بَخش بَژار ( =تقسیم ) میکنیم: 1 - برُهان:در پارسی {بَرهان} میشود که از دو بَخشِ {بَر} که پیشوندِ است برابرِ {بَر، دَر، در سوی ...
اگرچه {بُرهان} واژه ای با ریشه پارسی است، ولی میتوانیم در پارسی واژه {بَرهان} را داشته باشیم که ساختار آن بدین شیوه است: 1 - پیشوندِ {بَر}:برابر {در، ...
اگرچه {بُرهان} واژه ای با ریشه پارسی است، ولی میتوانیم در پارسی واژه {بَرهان} را داشته باشیم که ساختار آن بدین شیوه است: 1 - پیشوندِ {بَر}:برابر {در، ...
اگرچه {بُرهان} واژه ای با ریشه پارسی است، ولی میتوانیم در پارسی واژه {بَرهان} را داشته باشیم که ساختار آن بدین شیوه است: 1 - پیشوندِ {بَر}:برابر {در، ...
واژه {سَطر} برگرفته از ریشه سنسکریت {سوترَ} است برابر {نَخ، خط} که ساختارش بدین ریخت است: 1 - سو:برابر {نخ کردن} است. 2 - ترَ:یک {پسوندِ وَند/پسوندِ ...
این واژه برگرفته از {فَر} پارسی به چَمِ {شکوه} گرفته شده است که در واژگان و به ویژه نام های بِسیاری به کار رفته است. بِدرود!
2 دیدگاه درباره ریشه واژه {همَت} و هم خانواده های آن: 1 - برگرفته از {هَم} پارسی است که ریشه ای کهن دارد و در اوستایی نیز به همین ریخت بوده است. 2 - ...
میتوان از واژه یِ {فَرباره} به جای {عِبارت} بِکار گرفت. این واژه از پیشوندِ {فَر} در اینجا نِشان دهنده {والایی/بالایی} و {باره} که برابر {موضوع} است ...
میتوان از واژه یِ {فَرباره} به جای {عِبارت} بِکار گرفت. این واژه از پیشوندِ {فَر} در اینجا نِشان دهنده {والایی/بالایی} و {باره} که برابر {موضوع} است ...
میتوان از واژه یِ {فَرباره} به جای {عِبارت} بِکار گرفت. این واژه از پیشوندِ {فَر} در اینجا نِشان دهنده {والایی/بالایی} و {باره} که برابر {موضوع} است ...
میتوان از واژه یِ {فَرباره} به جای {عِبارت} بِکار گرفت. این واژه از پیشوندِ {فَر} در اینجا نِشان دهنده {والایی/بالایی} و {باره} که برابر {موضوع} است ...
{فَراز} بُنِ کنونی {فَرآختن} است که از دو بخش ساخته شده است: 1 - فَر:پیشوندی است در پارسی برابر {به پیش، به جلو} 2 - آختن:کارواژه ای برابر {کِشیدن، ب ...
{به دیگر سخن} برابر پارسی این گزاره است. بِدرود!
کاربر /آرش ناصری/ فرتوری نادرست از این آدَم فِرِستاده است. درستش را میتوانید ببینید: ( بِدرود! )
به جای {واژه جَمع} برای نمونه {دِرَختان}، میتوان گفت {واژه رَمَنی} که از {رَمَن} برابر {جَمع} آمده است. بِدرود!
پیشنهادِ واژه یِ {چندار} به جای {ضَرب}، پیشنهاد واژه یِ {بَژار} به جای {تقسیم}، پیشنهاد واژه {هَمار} به جای {جمع} و پیشنهاد واژه {کَمار} به جای {تفری ...
پیشنهادِ واژه یِ {چندار} به جای {ضَرب}، پیشنهاد واژه یِ {بَژار} به جای {تقسیم}، پیشنهاد واژه {هَمار} به جای {جمع} و پیشنهاد واژه {کَمار} به جای {تفری ...
پیشنهادِ واژه یِ {چندار} به جای {ضَرب}، پیشنهاد واژه یِ {بَژار} به جای {تقسیم}، پیشنهاد واژه {هَمار} به جای {جمع} و پیشنهاد واژه {کَمار} به جای {تفری ...
پیشنهادِ واژه یِ {چندار} به جای {ضَرب}، پیشنهاد واژه یِ {بَژار} به جای {تقسیم}، پیشنهاد واژه {هَمار} به جای {جمع} و پیشنهاد واژه {کَمار} به جای {تفری ...
نمی خواهم نژاد پرست باشم، ولی هرچی بد بختی هست در این کشور، بر میگردد به این عَرَب های فرومایه! نیرنگ و دروغ، دو چیز است که اگر نباشند، جهان سَد براب ...
ما در اوستایی، پیشوندِ {نیژ} را داشتیم که چَمِ {به بیرون، به سوی بیرون} میدهد و از نِگاه مَن شایسته است از این پیشوند بکار برد. این پیشوند از نِگاه ...
ما در اوستایی، پیشوندِ {نیژ} را داشتیم که چَمِ {به بیرون، به سوی بیرون} میدهد و از نِگاه مَن شایسته است از این پیشوند بکار برد. این پیشوند از نِگاه ...
برای {تقسیم} به تنهایی، میتوان از واژه {بَژار/بَژمان ) بِکار برد. ما در اوستایی واژه {بَژ} را داشتیم که ریختِ دیگری از {بَخش} امروزی است. پس با افزو ...
واژه {حَرِکَت} برگرفته از ریشه اوستایی {هَر} و ریشه سنسکریت{هری}و ریشه سنسکریت {هریَتِ} است. همانگونه که در فرتور ها میبینید، بنا بر {فرهنگ واژه های ...
واژه {حَرِکَت} برگرفته از ریشه اوستایی {هَر} و ریشه سنسکریت{هری}و ریشه سنسکریت {هریَتِ} است. همانگونه که در فرتور ها میبینید، بنا بر {فرهنگ واژه های ...
واژه {حَرِکَت} برگرفته از ریشه اوستایی {هَر} و ریشه سنسکریت{هری}و ریشه سنسکریت {هریَتِ} است. همانگونه که در فرتور ها میبینید، بنا بر {فرهنگ واژه های ...
در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...
در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...
در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...
در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...
در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...
در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...
در اوستایی، واژه ای داشتیم به نامِ {هَچ}. 1 - چه دگرگونی های آوایی ای میتوانیم بر آن بِکار بَست؟ دگرگونی آوای {چ/ش}. پس واژه {هَش} ساخته میشود. /بن ...
اکنون دریافتَم که {پانترک ها} ادای چه کسی را در می آورند! کسی نیست جز {ناصر پورپیرار}. همین چَند وَخت ( =وقت ) پیش کاربری به نام /Salar/ داشت چنین ...
دو واژه {قَلَم} و {کَلَمه} در عربی هر دو دارای ریشه هندو اروپایی هستند. هر دو این واژگان دارای یک ریشه هستند، که گرچه دور از اندیشه نیست، چرا که بسی ...
دو واژه {قَلَم} و {کَلَمه} در عربی هر دو دارای ریشه هندو اروپایی هستند. هر دو این واژگان دارای یک ریشه هستند، که گرچه دور از اندیشه نیست، چرا که بسی ...
دو واژه {قَلَم} و {کَلَمه} در عربی هر دو دارای ریشه هندو اروپایی هستند. هر دو این واژگان دارای یک ریشه هستند، که گرچه دور از اندیشه نیست، چرا که بسی ...
روح در عربی دارای ریشه هندو اروپایی است. چنانچه در زبان پارسی واژه {رَوان} را داریم که در ارمنی به ریختِ {رو، اورو} ru/uru برابر {روح} در آمده است. ...
بِسیار آشکار است که {وَقت} در عربی برگرفته از {وَکتی} سانسکریت یا {وَتی} اوستایی است. گرچه {وَکتی} در سنسکریت برابر {گفتن} بوده است، ولی این واژه در ...
در دانش هواشناسی، به جای واژه الکی بلند {رطوبت} از {نَم، نَما} بکار بگیریم. بِدرود!
چرا این واژه بیخود را میگوید، هِنگامی که میتوانیم بگوییم {رفت و آمد/آمد و شد}؟ بِدرود!
برابر پارسی {شاخص}، واژه {پِیسَنح} است که این واژه این ساختار را دارد: 1 - پِی:پیشوند است برابر {به سوی}، برابر پیشوندِ {in} در واژه {index}. 2 - سَ ...
میتوان از واژه {ایستِش} به جای {استقرار/قرار} در همه فِتاد ( =مورد ( ها بهره برد. نِمونه گزاره:با استقرار این سامانه کَم فشار بر کشور در 10 مرداد، ه ...
همیشه با شیفتگی درباره واژگان، برای آنها در اندازه توانم و اندازه ای که میدانم ( گرچه بسیار ناچیز بود ) واژگانی را پیشنهاد دادم که برخی از آنها به را ...
یِک روش بِسیار ساده برای واژه سازی، روشی است بدین شیوه که شما میخواهید از زبان x به زبان y واژه ای را برابر سازی کنید، در اینجا شما یک زبان z در کار ...
در دانِشِ ریاضی برابر {گزاره، اُسته} میباشد. برای نمونه: گونه گزاره:برای استوانش ( =اثبت ) این گزاره، نیاز است تا از این لِم بکار ببریم. گونه گزاره ...
اگر بدانید که عَنُگُهلیس ها چه کارها که با ایران کردند، همین اکنون یک لشکر در برابر انگلیس میسازید! همه بدبختی ها از سوی این کشور است، همین {نِظام} ه ...
{استقرار} واژه ای با ریشه هندو اروپایی است که به زبان عربی نیز راه پیدا کرده است. این واژه {استقرار} از ریشه {اِستا} هندو اروپایی گرفته شده است که ا ...
پیشنهاد واژگان به جای {درجه ) در پارسی: . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . در انگلیسی/آلمانی: واژه {درجه ) برگرفته از { ...
خواهش میکنم که با خود خواهان بد رفتار نکنید، گناه دارند! خواهش میکنم با هیچ کس بد رفتار نکنید، گناه دارند! خودخواهی را همه ما داریم ولی اندازه آن در ...
اندر شگفتم که چِرا 53 نفر باید این واژه بسیار گم نام را جستجو کنند، و دیدگاه یک کاربر را پَسَند ( =لایک ) کنند. آشکار است که 10 نفر هم این واژه را ج ...
در پارسی بنواژه {داویدن} را داریم که دارای بن کنونی {داو} میباشد که به گَمانم ریختِ دیگرِ {داد} میباشد و این بنواژه ریختِ دیگرش {دادَن} است. پَس بدی ...
همه واژگان {مبنا/مبنی/بانی. . . . } برگرفته از {بُن} پارسی هستند. همه این واژگان نیز برابر {بُن} پارسی هستند و تَنها یک واژه برابر همه اینها اَست. ...
برگرفته از {سپری کردن} در پارسی است. این واژه سِپَس به عربی راه پِیدا کرده است و به {سَفَر} دِگَرگون شده است. بِدرود!
از آنجا که کارواژه {راستن} با بن کنونی {رای} به چَمِ {نظم دادن، ترتیب دادن} را داریم، واژه {رایه} از {رای} به همراه پسوندِ {ه} را میسازیم برابر {ترتی ...
{نظر} از واژه پارسی {نِگَر} گرفته شده است، پس شایسته است به جای {نظریه} بگوییم {نِگَریه}. شاید با ساختار این واژه کنار نیایید، ولی {نِگَریه} از بخش ...
{زدایش آوایی} برابر {پاک شدن واج/حرف ای در واژه در گذر زمان} است. این پدیده میتواند برای هر آوا/واج/حرف ای رخ دهد. برای نمونه "ه" که رواگمند است. ...
ساخته شده از 2 بخش: 1 - ایر:کوتاه نِوِشت {ایران} 2 - زاد:دگرگون شده {زاتَ" در اوستایی که واژه ای کنیکی/مفعولی است برابر {زاییده/زاده} پس {ایرزاد} بر ...
از آنجا که واژگان {شارژ، شارج، چارچ} ( همه شان یکی هستند! ) در پیوند با "پر شدن، افزایش" هستند، تنها بن واژه ای که از نِگاه من خوب جا افتاده است و ای ...
به راستی برابر این واژه است. بِدرود!
دیدگاهِ شماره ی 2: با نِگاه به اینکه "الگوریتم" یک رَوَندِ "به پیش رفتن" دارد، پیشوندی که شایسته است از آن بِکار ببریم "فَر" میباشد. پَس از این "فَر ...
درود بر کاربر گرامی /مهدی کشاورز/: بن کنونی "پِه" را اگر به همراه پسوندِ "ین" بیاوریم، میشود "پِهین" که واژه ای زیبا است!! ولی بی شوخی، به گمانم در " ...
به کاربر /Aydin/: شما چند سالته عمو جون؟ 1 - اینکه بیشتر کامنت ها هم نِگاه هستند، چرایی ای میشود که نادرست هستند؟ نه. درست است که باور همگانی همیشه ...
دیدگاه شماره 2 به کاربر /Aydin/: گمان میکنید که ما "خَر" هستیم؟ فرتور ( =تصویر ) هایی که در زیر میبینید، از شناسه کاربری شما است. شما در "20 ساعت" پ ...
به کاربر /Aydin/: سود برای شما دارد چون که سود برلی فرهنگ شما دارد. چندین کاربر ترک در این تارنما هم همین را میگفتند، که من تنها راستی را میگویم. ...
واژه "logic" در انگلیسی برگرفته از واژه ای یونانی برابر "هنرِ دلیل" میباشد. پس از این روی که در پارسی واژه "چَم/چیم" را به جای "دلیل" داریم، پَس واژ ...
چه پیشوند هایی؟ پیشوند های "در، فرو، اندر" نشان دهنده "به خود جذب کردن" و پیشوند های "هَن/هَم" نشان دهنده "با هم جذب شدن" هستند. چه واژه هایی؟ واژه ...
چه پیشوند هایی؟ پیشوند های "در، فرو، اندر" نشان دهنده "به خود جذب کردن" و پیشوند های "هَن/هَم" نشان دهنده "با هم جذب شدن" هستند. چه واژه هایی؟ واژه ...
دیدگاه شماره 2: مشتی "ارزشی/عرزشی" و تازی زاده دیدگاه پیشین من درباره واژه "اعتقاد" را دوست نداشتند! به شما هستم:80000000 ایرانی پادسو و در برابر شم ...
میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...
میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...
میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...
میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...
میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...
میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...
میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...
میتوان از واژه "فَرمَنین" به جای "متناقض/نقیض" و "فرمَن/فرمَنِش" به جای "تناقض" به کار برد. در ان و گه لیسی ( انگلیسی ) واژه "paradox" را داریم به ج ...
پیشوند هایی هستند که نشانگر "دوگانگی" میباشند، همانند "وا" و "ترا/تَر" و "باز" . برای ساختن فروزه/صفت، بهتر است از پیشوندِ "ترا/تَر" بِکار ببریم. ب ...
ریختِ دیگری از "وارو" که با "فِزاِیِشِ آواییِ "ن" شده است "وارون". "وارو" از پیشوندِ "وا" ساخته شده است که برابرِ "دوباره" است و در اینجا نِشانگر "ا ...
میتوان از واژگِان "وارون، وارونه" برای "خلاف، برعکس" بِکار ببریم اگر با "تابِش" سر و کار نداشته باشیم. بِدرود!
میتوان از واژه "ساز و کار" به جای "سیستم، منظومه" بِکار برد. بِدرود!
بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...
بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...
بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...
بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...
بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...
بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...
بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی: ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان ب ...
"مایه ی، پایان میابد به" از برابر های این واژه هستند. بِدرود!
واژه "سوال" برگرفته از واژه پارسی "سو" به چَمِ "جهت، طرف، سوی، سمت" است. ما در انگلیسی واژه "question" را داریم که آشکار است با "quest" برابر "دنبال ...
بررسی واژه "نِهِشت": 1 - ما در پارسی پیشوندِ "نِ" برگرفته از "نی" در اوستایی را داریم که برابر "به پایین، به زیر" است. 2 - هشت:بن گذشته "هَشتَن" برا ...
نیازی نیست بدانید چه است، چِرت ترینِ چیزها را نیازنیست بدانید، چیزی دیگر جستجو کنید. به کاربر /توحید/: نیازی نیست که باور های خودت را در یک تارنما ب ...
ریشه شناسی پسوند "مَند": این پسوند در پارسی از "وَنت" در اوستایی می آید و این پسوند دچار دگرگونی آوایی ( ت/د ) و همچنین ( و/م ) شده است که دگرگونی دو ...
چیزی که اگر نباشد، مغز میخواهد زمین و زمان را به هم بدوزد! بِدرود!
"اصفهان" دِگَرگون شده "اسپهان" یا "اسپاهان" است که گویشش spāhān بوده است و امروزه، به ریختِ "سپاهان" نیز در آمده است. چرایی نا برابر گویش "اصفهان" و ...
اسماعیل.
درود از همه. "تَرا" پیشوندی است که در انگلیسی به ریختِ "trans" دیده میشود و این پیشوند در زبان های هندو اروپایی هست. این پیشوند، ریخت دیگرش "تَر" ا ...
این واژه از دو بخش ساخته شده است: 1 - trams:برابر پیشوند "تَرا" در پارسی است، برای نمونه:"ترا بری" 2 - it: از فرانسوی "ire" برابر "رفتن، گذشتن" است پ ...
این واژه، برابر "آزاد" در پارسی است و بهتر است که از واژه الکی بلند "خود مختار" بِکار نبریم. بِدرود!
به همه پانترک ها: در اوستایی واژه "پَئیری وار" بوده است که "پَئیری" همانند "پَئیتی" که به "پَت" دگرگون شد، به "پَر" و "پَرا" دگرگون شد و سپس به "پیرا ...
پیشوند "پاد" ای که امروزه به کار میبریم از "پَئیتی" در اوستایی گرفته شده است که چَمِ ( معنی ) نخستش برابر "پشت، پس، در برابر، ضد" است که آشکار است با ...
به کاربر /افشین بقایی/: از شما سپاسگزارم. ولی به گمانم سخن شما درست نیست. اگر گفته شما درست باشد که ما در اوستایی واژه "شروو" را داشتیم که گویشش "s ...
میتوانیم واژه "سَره" را پیشنهاد دهیم که "قطب" ها همچون سر های یک کره هستند. ولی، میتوانیم به جای پسوند "ه" در پارسی امروزی، از پسوند "َگ" ag در پهلو ...
چیزی است که هوای سرد و کم فشار ها و پرفشار ها را در دو قطب کره زمین نِگه میدارد. هنگامی که پر نیرو باشد، هوای سرد به جاهایی همانند آسیا از قطب ها نم ...
آدمک، در برخی باره ها پسوند "َک" پسوند "همانندی، شبیه بودن" است که برای نمونه "آدمک" برابر "همانند آدم" است. یک نمونه از "آدمک" را میتوانید در فرتور ...
موز، واژه ای پارسی است که همانگونه که کاربر /محمدرضا سلطانی زرندی ( مولف ) / گفتند، "نام علمی" موز ، "musa" دارد ( ! ) که آشکار است که با "موز" پارسی ...
شاید بپرسید که چرا ما بسیاری از واژگان عربی را در باره های گونانگون به جای پارسی شان بِکار میبریم ولی درباره میوه ها اینگونه نیست؟ آسان است! چون در " ...
پرتغال واژه ای پارسی است که برابر یک میوه نارنگی رنگ است و همچنین، نام یک کشور نیز هست. این واژه، پارسی است و به عربی ریختِ "برتقال" رفته است. بِد ...
برابر! واژه برابر را در پارسی داریم که زیبا تر و ساده تر است! چرا میگوییم "معادل" که عربی است! بِدرود!
این گزاره "نمیدانم" را باید در برخی باره ها پذیرفت. نباید همیشه بکوشیم که درباره همه چیز نِگاه خود را بگوییم، چون، نمیدانیم. بِدرود!
این واژه "فرمول" در انگلیسی به ریختِ "formula" میباشد که در پیوند با "form" برابر "دیس" در پارسی است. بنا بر ریشه شناسی این واژه، این واژه "formula" ...
انیرانی از دو بخش "اَن" که امروزه به ریختِ "نا" در آمده است و "ایرانی" ساخته شده است و برابر "نا ایرانی" است. هر کس که ایرانی نیست، یک "انیرانی" است ...
در پاسخ به کاربر /حسین/: آری. این واژه "فلج" از همین واژه گرفته شده است و زبان عربی، بسیاری از واژگانش را از یونانی و پارسی گرفته است برای نمونه "موس ...
درود بر کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ و سپاس از شما. ببخشید که پس از 2 ماه پیام میدهم. درباره واژه "پاد" که به یاد داشتم که شما در زیر واژه "ضدیت" واژه ...
تپل بِه گمانم دگرگون شده "توپر" است که کاربر گرامی "فراز پارسی" نیز فرمودند. بِدرود!
برابر پارسی واژه "صورتی" که بسیار بسیار از واژه "صورتی" زیبا تر است:"سرخابی" بِدرود!
به کاربر /حسین طاهری/: این چیز در "عربی دبستان" نیز هست! "ه" نشانگر مادینه ( =مونث ) بودن یک چیز بوده و هست، همانند "غریب" و "غریبه"، که امروزه به هم ...
برتر دانستن گروهی بر گروهی دیگر، برای نمونه سپید پوستان بر رنگین پوستان. این را نباید با بد دانستن و بیزاری جستن از گروهی یکی دانست، برای نمونه، اگر ...
واژه "زیارت"، واژه ای پارسی است که از واژه اوستایی "زَئُیارت" برگرفته شده است که برابر "به جلو جهیدن هنگام نیایش" است که آشکار است که "زیارت" در "عرب ...
پسوند "و" در اوستایی: این پسوند، در بیشتر فِتاد ( =مورد ) ها واژه فاعلی/کنشگر میسازد. این پسوند را با "ریشو، دماغو. . . . . " یکی نگیرید، این پسوند ...
به کاربر /binam/: . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ساخت: نتونستی واژه "ساختن" رو الکی ت ...
"عدد" برابر "شمار" در پارسی است. "طبیعی" هم برابر "چِهری" میباشد، پس این واژه برابر "شمار چهری میباشد". بِدرود!
ما هم اکنون در پارسی واژه "عدد درست" که همین "عدد صحیح" است را داریم، پس اگر "عدد" را هم پارسی کنیم، میشود "شمار درست". بِدرود!
نمیدانم میخواهید بدانید یا نه و میخواهید سرتان را در برف کنید یا نه. واژه "نماز" در پارسی در زبان پهلوی به ریختِ "نماچ" و در زبان اوستایی به ریختِ " ...
واژه "نظر" در عربی خود برگرفته از "نِگر" پارسی است و میتوان در همه نمونه ها از این "نِگر" به جای "نظر" بکار ببریم: نظر:نگر به نظر رسیدن:به نگر رسیدن ...
واژه "نظر" در عربی خود برگرفته از "نِگر" پارسی است و میتوان در همه نمونه ها از این "نِگر" به جای "نظر" بکار ببریم: نظر:نگر به نظر رسیدن:به نگر رسیدن ...
واژه "نظر" در عربی خود برگرفته از "نِگر" پارسی است و میتوان در همه نمونه ها از این "نِگر" به جای "نظر" بکار ببریم: نظر:نگر به نظر رسیدن:به نگر رسیدن ...
واژه "نظر" در عربی خود برگرفته از "نِگر" پارسی است و میتوان در همه نمونه ها از این "نِگر" به جای "نظر" بکار ببریم: نظر:نگر به نظر رسیدن:به نگر رسیدن ...
به کاربر /دانیال/: شما این "ه" در "سلیطه" را میبنید؟ و میدانید در زبان عَرعَر کردن ( عربی ) این نشانگر مادینه ( =مونث ) بودن این واژه است؟ . . . . . ...
دیدگاه شماره 2: این دیدگاه برای فرستادن فرتور ( =عکس ) دیدگاه پیشین و همچنین از میان بردن یک پیچیدگی و گنگی است. شاید بپرسید که برای نمونه در "انجا ...
میتوان از واژه "پیوست" به جای "ادامه" که واژه ای تازی است بِکار برد. برای نمونه: نادرست:او در ادامه به آنجا رفت و سپس یک بستنی خرید. درست تر:او در پ ...
میتوان از واژه "پیوست" به جای "ادامه" که واژه ای تازی است بِکار برد. برای نمونه: نادرست:او در ادامه به آنجا رفت و سپس یک بستنی خرید. درست تر:او در پ ...
دیدگاه شماره 2: ما در پارسی واژه "سوق دادن" را داریم که برابر همین "هِدایت" است. این واژه "معرب" واژه "سو، سوگ" در پارسی است و این واژه باید امروزه ...
در پاسخ به کاربر /bloody . kuromi/: آری، شما درست میگویید و به گمانم این را در پاسخ به دیدگاه مَن گذاشته اید. بنده در آن دوره هیچ نمیدانستم. "فروغ ...
این یک نِگاه فلسفی است که ویتگنشتاین، آن را به میان آورده است. او بر این باور است که هر گزاره ای بر پایه "دستور بازی" که بازی میشود، مینه ( =معنی ) ...
به شما پول میدهند که به جای "باور" پارسی بگویید "اعتقاد"؟ "باور" هم پارسی است، هم گویشش آسان تر است، چرا باید بگوییم "اعتقاد"؟ بِدرود!
همانگونه که در فرتور زیر میبینید ما واژه "انگرا" را در اوستایی داشتیم که روشن است با "anger" انگلیسی پیوند دارد. پس ما در زبان اوستایی واژه "انگر" ر ...
همانگونه که در فرتور زیر میبینید ما واژه "انگرا" را در اوستایی داشتیم که روشن است با "anger" انگلیسی پیوند دارد. پس ما در زبان اوستایی واژه "انگر" ر ...
همانگونه که در فرتور زیر میبینید ما واژه "انگرا" را در اوستایی داشتیم که روشن است با "anger" انگلیسی پیوند دارد. پس ما در زبان اوستایی واژه "انگر" ر ...
همانگونه که در فرتور زیر میبینید ما واژه "انگرا" را در اوستایی داشتیم که روشن است با "anger" انگلیسی پیوند دارد. پس ما در زبان اوستایی واژه "انگر" ر ...
واژه "زاد"در "همزاد" باید "همزاده" میشد که این چَم ( =معنی ) را برساند، پس چگونه اینگونه شده است که "همزاد" برابر "همزاده" شده است؟ ما در اوستایی واژ ...
همانگونه که در فرتور زیر میبینید، واژه "هَذَ هونَرَ" را داشتیم. "هَذَ" برابر "با" میباشد و بدین سان، "هَذَ هونَرَ" شده است "با هنر" که آشکار است که " ...
در اوستایی، پیشوند "اَپَ" را داشتیم که برابر "دُور، کنار" است. چنانکه در فرتور زیر میبینید: ( هَد:نشستن ) ( بِدرود! )
بررسی پیشوند "هَن، اَن" در پارسی: ما در اوستایی، پیشوند "هَن" را داشتیم که امروزه به ریختِ "اَن" دِگرگون شده است. برای نمونه، واژه "اَندام" که امروز ...
دیدگاه شماره 2: دوستان، از شما پوزش میخواهم. پیشوند "ز" در "زدودن" یک "پیشوند نفی کننده" میباشد، ولی نه همیشه. سرور گرامی /فرتاش/ به درستی به من فر ...
بسیار بسیار از شما، بزرگوار /فرتاش/ از راهنمایی هایتان سپاسگزارم. برای من آشکار کردید که برای اینکه درباره هر واژه در پارسی سخنی بگویم، باید در زبان ...
به جای "مذاکره" از واژه زیبا پارسی "گفتگو" بِکار ببریم. بِدرود!
پیشنهاد واژگان "درکِرد/هَنکار/هَنکِرد" به جای واژه "انرژی": برای واژه سازی برای "انرژی" نیاز است که ساختار و ریشه این واژه را بشناسیم. این واژه در ...
دیدگاه شماره 2: پیشنهاد پیشین مَن را خواهش میکنم نخوانید، چون نادرست است. فرمودن از 2 بخش ساخته شده است: 1 - فر:پیشوند است که برابر "به پیش، پیش، جل ...
پیشنهاد واژه "یِکرایَک" yekrāyak به جای "مختصات": با نِگاه انداختن به واژه "coordinate" در انگلیسی که برابر "مختصات" است، و ریشه آن در میابیم که: این ...
واژه "سوق" که در "سوق دادن" آن را میبینیم "عربی شده" واژه "سو" و یا در گذشته "سوگ" است. پس برای نمونه "سوق دادن" برابر "سو دادن" است یا همان "جهت دا ...
من دو پیشنهاد دارم: پیشنهاد واژه "دَرآنَیِش" darānayesh به جای واژه "استقرا" و پیشنهاد واژه "بَر آنَیِش" barānayesh: این واژگان هر دو از چهار بخش ساخ ...
اگر به "عشق" بیندیشید، در میابید که چِرت ترین چیز جهان است، چِرت ترین چیز جهان است. بِدرود!
در پاسخ به کاربر /عطار، محمد علی/: "وادی" را اگر در "گوگل ترنسلیت" هم بزنید، به پارسی میشود دره. ولی اگر فرتور ( =عکس ) های زیرش را نگاه کنید، میبین ...
مونسون تابستانی به بارشی هایی میگویند که برای دمای نابرابر خشکی و اقیانوس ها ( خشکی ها گرمتر ) درست میشود. خشکی ها که گرمتر شوند، یک کم فشار بر آنها ...
ما در پارسی "یازیدن" را داریم که برابر "قصد کردن، اراده کردن" داریم که بن کنونی اش "یاز" است. با افزودن پسوند "ه" به این بن کنونی، واژه ای در پیوند ...
درود بر سرور گرامی /فرتاش/. ببخشید، دیدم که در اینجا پیامی گذاشتید و یک پرسشی برای من پیش آمده بود و با خود گفتم که زمان خوبی است: شما در زمان بودِش ...
هیچ و هیچ و هیچ درنگی نیست که کاربر گرامی /فرتاش/ درباره واژه "وادی" درست می فرمایند، این کاربر /عطار، محمد علی/ تازی زاده با ده ها و ده ها شناسه کار ...
نخست باید برای "حساب" برابر یابی کنیم: یک گمانه از همین نخست میتواند "شناسه" باشد. ولی بررسی میکنیم. "حساب" برابر "محسوب" است که از "حَسَبَ" می آید ...
واژه "راحت" میتواند برگرفته از "رها" پارسی باشد، چرا که هم از نگاه آوایی و هم مینه ( =معنی ) ای نزدیک/برابر هستند. بِدرود!
من واژه "تارَگ" را پیشنهاد میکنم و از دو بخش ساخته شده است: 1 - تار:برابر تار است. 2 - " َگ":این پسوند در زبان پهلوی یا پارسی میانه بوده است و برابر ...
یک نیاز برای همه. چرا ما ایرانی ها بیشتر از دیگران دچار کلاهبرداری میشویم؟ چون "تفکر انتقادی" نداریم. گردن چه کسی است؟ گردن خودمان و این آموزش و پر ...
ریشه واژه "وَ": دو دیدگاه درباره ریشه واژه "وَ" است: 1 - وَ ریشه در زبان عربی دارد و یک وام واژه نیست. 2 - این واژه از "با" در پارسی و زبان های ه ...
پسوند "وَش" که در امروز در "پرویش، مهوش. . . " نیز دیده میشود، در گذشته و در زبان اوستایی به ریختِ "ووش" یا "وُش" بوده است. این پسوند برابر "سان، دی ...
( سری بزنید به دیدگاه بنده در زیر واژه معنی ) ما در پارسی واژه "مین" را داریم که برابر و همریشه با واژه "mean" در انگلیسی است. واژه "یعنی" در انگل ...
این واژه "خَشِن" خیلی آشکار است که از "خشم" پارسی آمده است و بنا بر گفته دوستان، در زبان کهن اوستایی نیز بوده است. پس آزاد هستیم که از این واژه به ک ...
واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...
واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...
واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...
واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...
واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...
واژگان "معنی" و "معنا" واژگان عربی ای هستند که "معرب" هستند. خیلی آشکار است که این واژگان با "meaning" در انگلیسی همریشه است. "ing" ای که به "mean" ...
ما در پارسی واژه "نِوِشتن" را داریم که دَر گذشته به ریخت "نِبِشتن" بوده است. از این واژه "نِب" گرفته شده است که خود بی مینه ( =بی معنا ) است، و پسون ...
واژه "عادی" واژه ای پارسی است! ما در زبان اوستایی، واژه "اَتی" را داشتیم که چندین برابر داشته است: 1 - مرکز، میان 2 - کمر 3 - عادی، متوسط، حد متوسط ...
واژه "عادی" واژه ای پارسی است! ما در زبان اوستایی، واژه "اَتی" را داشتیم که چندین برابر داشته است: 1 - مرکز، میان 2 - کمر 3 - عادی، متوسط، حد متوسط ...
واژه "عادی" واژه ای پارسی است! ما در زبان اوستایی، واژه "اَتی" را داشتیم که چندین برابر داشته است: 1 - مرکز، میان 2 - کمر 3 - عادی، متوسط، حد متوسط ...
در پارسی برابر "زَهار" است. شاید با خود بگویید که چِگونه این واژه چگونه به پارسی راه یافته است؟ ببینید، ما برای "آلت تناسلی" واژه داشتیم، ولی پس از ...
در پاسخ به کاربر /salar/: میدانستید که زبان اوستایی و سانسکریت بسیار به هم نزدیک هستند و آنها را برادر هم میخوانند؟ میدانستید که ایرانی ها و هندی ها ...
در پاسخ به کاربر /salar/: شما می دانستید که در گذشته ایران 10 برابر چیزی که اکنون هست، بود؟ و میدانستید که مردمان یک کشور به جاهای دیگر نیز میتوانند ...
در پاسخ به کاربر /salar/: به هیچ روی آشکار نیست که این بن واژه را از . . . ات درآوردی! "بازلیک" ای در ترکی نیست، ما یک "باسلیک" داریم که آن هم برابر ...
در پاسخ به کاربر /salar/: این "فارس" و "فراست" و این چیز ها از ریشه "فَرَسَ" هستند و این "فارس" ، برابر "فارِس" است بر آهنگ "فاعل". واژه "فارس" یا " ...
ما در پارسی بن واژه ( =مصدر ) "مودَن" را داریم که از آن واژه های "نمودن، فرمودن، آزمودن، فرمان" ساخته شده اند. به واژه پایانی نِگاه کنید. این واژه ا ...
همانگونه که دوستان فرمودند، واژه "زیاد" برگرفته از "زاد" است. بن واژه ( =مصدر ) این "زاد" برابر "زاییدن" است که خود ریخت دیگری از "زودن" است. ما " ...
همانگونه که دوستان فرمودند، واژه "زیاد" برگرفته از "زاد" است. بن واژه ( =مصدر ) این "زاد" برابر "زاییدن" است که خود ریخت دیگری از "زودن" است. ما " ...
واژه "نطق" در عربی برابر "گویایی" میباشد و واژگان "ناطق" و "منطق" نیز از همین "گویایی" برگرفته شده اند. پس بیایید برای "منطق" و "ناطق" در پارسی واژه ...
واژه "نطق" در عربی برابر "گویایی" میباشد و واژگان "ناطق" و "منطق" نیز از همین "گویایی" برگرفته شده اند. پس بیایید برای "منطق" و "ناطق" در پارسی واژه ...
واژه "نطق" در عربی برابر "گویایی" میباشد و واژگان "ناطق" و "منطق" نیز از همین "گویایی" برگرفته شده اند. پس بیایید برای "منطق" و "ناطق" در پارسی واژه ...
با بِکار گیری از دیدگاه ارزشمند کاربر گرامی /فرتاش/ میتوان 2 کار انجام دهیم: 1 - به جای "جَواب" بگوییم "گَواب". این واژه از نِگاه ساختاری هیچ ساختاری ...
این واژه در زبان انگلیسی برابر "استدلال چرخش وار" و یا "circular reasoning" میباشد. پس بیایید این را کمی ساده کنیم: "استدلال" برابر "چَمِش" میباشد و ...
نِوِشتار، نِوِشته و نِوِشتمان برابر های این واژه "نثر" هستند. پس شایسته است که دیگر "نثر" عربی را بِکار نبریم و از برابر های پارسی آن بِکار ببریم. ...
واژه "لیکن" در عربی برگرفته است از واژه ای در پارسی است، این واژه "لیکن" در پارسی شده است "ولیکن" و سپس شده است "ولیک" و در پایان "ولی" ای که امروزه ...
واژه "لیکن" در عربی برگرفته است از واژه ای در پارسی است، این واژه "لیکن" در پارسی شده است "ولیکن" و سپس شده است "ولیک" و در پایان "ولی" ای که امروزه ...
واژه "لیکن" در عربی برگرفته است از واژه ای در پارسی است، این واژه "لیکن" در پارسی شده است "ولیکن" و سپس شده است "ولیک" و در پایان "ولی" ای که امروزه ...
بن واژه "نَهادن" در زبان پهلوی به ریخت "nihatan" بوده که پیشوند "ni" یا "نی" در آن آشکار است. بن واژه هایی که در گذشته که پیشوند "نی" داشتند امروزه ...
پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...
پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...
پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...
پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...
پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...
پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...
پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...
پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...
پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...
پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...
پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...
"مان" در پارسی ریختِ دیگَرِ "مون" است که در "چایمون" نیز بِکار برده شده است. شاید بگویید که "مون" خیلی "خودمونی" و "محاوره ای" است، ولی ما ایرانی ها ...
"مان" در پارسی ریختِ دیگَرِ "مون" است که در "چایمون" نیز بِکار برده شده است. شاید بگویید که "مون" خیلی "خودمونی" و "محاوره ای" است، ولی ما ایرانی ها ...
"مان" در پارسی ریختِ دیگَرِ "مون" است که در "چایمون" نیز بِکار برده شده است. شاید بگویید که "مون" خیلی "خودمونی" و "محاوره ای" است، ولی ما ایرانی ها ...
"مان" در پارسی ریختِ دیگَرِ "مون" است که در "چایمون" نیز بِکار برده شده است. شاید بگویید که "مون" خیلی "خودمونی" و "محاوره ای" است، ولی ما ایرانی ها ...
به جای "مهیا" بگوییم "آماده" که از بن واژه "آمادن" می آید و بسیار بِهتَر از این واژه است. چرا ما ایرانی ها هنگامی که واژه ای عربی را میگوییم ککمان ن ...
برابر پارسی "انحراف، خطا، اشتباه کردن" میباشد و به جای اینها از این واژه باید بکار ببریم. بِدرود!
"بازی" از دو بخش "باز" و "ی" ساخته شده است. "باز" بن کنونی "باختن" است و این خیلی شگفت انگیز است که، "بازی" از "باختن" است و نه از "بردن". پس اگر در ...
ما در پارسی واژه "مَر" و "مار" را داشتیم که برابر "اندازه، مقدار، حد" بودند و از اینها "شُمار" و "آمار" ساخته شده اند. بِدرود!
دیدگاه شماره 3: همه دیدگاه های پیشین من نادرست و بیهوده و بی کاربرد هستند ولی این بار پیمان می بندم که خوب باشد! نِگاهی می اندازیم به واژه های "posit ...
پییشنهاد واژه 2: واژه "صورت" برابر "روی" میباشد. برای نمونه: نادرست:در این صورت درست تر:در این روی نادرست:به این صورت درست تر:به این روی در مَزداهی ...
در پاسخ به کاربر /دکتر تهرانی/ ( همین آرش پارسی ! ) : واژه "duchesse" در فرانسوی، مادینه ( =مونث ) واژه "duke" می باشد که برابر "زنی از طبقه بزرگان" ...
گویا "وَلی" از "ولیکن" و "لیکن" و "لکن" عربی گرفته شده است و "اما" هم در عربی میباشد، پس بهتر است به دُنبال واژه سازی باشیم. هم اکنون در پارسی گزاره ...
پیشنهاد واژه "برآوری، برآوردن" به جای "انتخاب" و بدین سان پیشنهاد "برآورده" به جای "منتخب" و "برآورد" به جای "گزینه، انتخاب". واژه "برآوردن" از دو ب ...
از واژه های ساده تر "ساز و کار، فرآیند، رَهنِشان" میتوان به جای واژه "الگوریتم" بهره برد که هَمِگی شایسته هستند. بِدرود!
"گستره، بازه، کرانه، دسته" برابر های ساده برای این واژه هستند که پارسی هستند و برای همین از "طیف" ِ عربی خیلی خیلی بهتر است و به فرهنگ ایرانی مان کمک ...
از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم: 1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" به آن، واژه "پُر ...
از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم: 1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" به آن، واژه "پُر ...
از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم: 1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" به آن، واژه "پُر ...
از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم: 1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" به آن، واژه "پُر ...
ریخت دیگر این بن واژه برابر "باشتن" است که در واژه "اَنباشتن" میبینیم. بِدرود!
در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی ) از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم: هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/ ...
در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی ) از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم: هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/ ...
در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی ) از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم: هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/ ...
در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی ) از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم: هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/ ...
در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی ) از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم: هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/ ...
ما در زبان پارسی واژه "افزودن" را داریم که از دو بخش ساخته شده است: 1 - پیشوَندِ "اَف" که با ریخت "فِ" نیز آنرا میبینیم. 2 - بن واژه "زودن" که دارای ...
ما در زبان پارسی واژه "افزودن" را داریم که از دو بخش ساخته شده است: 1 - پیشوَندِ "اَف" که با ریخت "فِ" نیز آنرا میبینیم. 2 - بن واژه "زودن" که دارای ...
ما در زبان پارسی واژه "افزودن" را داریم که از دو بخش ساخته شده است: 1 - پیشوَندِ "اَف" که با ریخت "فِ" نیز آنرا میبینیم. 2 - بن واژه "زودن" که دارای ...
در پاسخ به کاربر /آرش پارسی/: از تو سپاسگزارم که مارا می خندانی و از این کار هم دست نمیکشی!دیدگاه هایَت به راستی که هر کدام از دیگری خنده دار تر و "ج ...
"سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو دادن" و یا "سوگ داد ...
"سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو دادن" و یا "سوگ داد ...
دیدگاه شماره 3: "سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو داد ...
"سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو دادن" و یا "سوگ داد ...
"سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو دادن" و یا "سوگ داد ...
"سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو دادن" و یا "سوگ داد ...
دیدگاه شماره 2: "سوق" عربی شده "سوگ" در پارسی است که همان "سو" امروزی است. ( "و" در گذشته به شیوه "وگ" بوده است ) پس برابر "سوق دادن" می شود "سو داد ...
دیدگاه شماره 3: ما در زبان پارسی واژه "افزودن" را داریم که از دو بخش ساخته شده است: 1 - پیشوَندِ "اَف" که با ریخت "فِ" نیز آنرا میبینیم. 2 - بن واژه ...
دیدگاه شماره 2: یک چیزی را باید به آگاهی تان برسانم: بسیاری از این کاربران "پانترک" ای که میبینید، از سوی یک کَس گردانده می شوند که بیشتر به نام کارب ...
ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...
ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...
ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...
ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...
ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...
ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...
ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...
ما در پارسی واژه "تَک" که همخانواده با "attack" در انگلیسی است و برابر "حمله، یورش" است. همچنین ما در پارسی دو پیشوند "نفی کننده، پاد کننده، ضد کنند ...
"عربی شده" یا "معرب" واژه "اَرژ" یا "ارز" پارسی است. از این سو، به جای "ارج" بگوییم "ارژ" و برای نمونه به جای "ارجمند" بگوییم "ارژمند". بنگرید ( =ت ...
"افزون بر، با اینکه، با، با افزون اینکه" از برابر های پارسی این گزاره "عربی" هستند. بدرود!
از نِگاه من ما در پارسی دارای پیشوند "ز" هستیم که یک پیشوند "نفی کننده، پادسو کننده" می باشد و بسیار بسیار کاربردی است: در دیدگاه من زیر "دایی" که در ...
دیدگاه شماره 2: از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم: 1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" ...
به جای "خلا" میتوان از "تُهی" بهره برد: نادرست:ما در جهان چیزی به نام خلا نداریم. درست تَر:ما در جهان چیزی به نام تُهی نداریم بِدرود!
به جای "خلا" میتوان از "تُهی" بهره برد: نادرست:ما در جهان چیزی به نام خلا نداریم. درست تَر:ما در جهان چیزی به نام تُهی نداریم بِدرود!
"چِکیده، کوتاه شده" از برابر های این واژه هستند. بِدرود!
میتوان از واژه های "راهنمایی، راهگشایی، پَرَوی" به جای "هدایت، هدایت کردن" و "راهنما، رهگشا، پَرَوی کننده" به جای "هادی" بکار برد. دو واژه نخستین ب ...
میتوان از واژه های "راهنمایی، راهگشایی، پَرَوی" به جای "هدایت، هدایت کردن" و "راهنما، رهگشا، پَرَوی کننده" به جای "هادی" بکار برد. دو واژه نخستین ب ...
میتوان از واژه های "راهنمایی، راهگشایی، پَرَوی" به جای "هدایت، هدایت کردن" و "راهنما، رهگشا، پَرَوی کننده" به جای "هادی" بکار برد. دو واژه نخستین ب ...
میتوان از واژه های "راهنمایی، راهگشایی، پَرَوی" به جای "هدایت، هدایت کردن" و "راهنما، رهگشا، پَرَوی کننده" به جای "هادی" بکار برد. دو واژه نخستین ب ...
میتوان از واژه های "راهنمایی، راهگشایی، پَرَوی" به جای "هدایت، هدایت کردن" و "راهنما، رهگشا، پَرَوی کننده" به جای "هادی" بکار برد. دو واژه نخستین ب ...
گونه ای از بارش ها است که به شیوه خیلی تند و در زمان کوتاه می بارد و بیشتر مایه روانآب می شود. این بارش ها بیشتر در بهار و تابستان رخ می دهند. بِد ...
"دوستن" بن واژه ای است برابر "دوست داشتن" و از آن واژه "دوستار" ساخته شده است که در اینجا "ار" پسوند ( کنشگر/فاعل ) می سازد. بِدرود!
پیشنهاد واژه "هَموَند" به جای "منسوب، مرتبط، مربوط": این واژه از پیشوند "هم" برابر "یِک، هَم" و نشان دهنده "یکسان بودن، همسان بودن" است و "وَند" براب ...
پیشنهاد واژه "هَموَند" به جای "منسوب، مرتبط، مربوط": این واژه از پیشوند "هم" برابر "یِک، هَم" و نشان دهنده "یکسان بودن، همسان بودن" است و "وَند" براب ...
پیشنهاد واژه "هَموَند" به جای "منسوب، مرتبط، مربوط": این واژه از پیشوند "هم" برابر "یِک، هَم" و نشان دهنده "یکسان بودن، همسان بودن" است و "وَند" براب ...
پیشنهاد واژه "هَموَند" به جای "منسوب، مرتبط، مربوط": این واژه از پیشوند "هم" برابر "یِک، هَم" و نشان دهنده "یکسان بودن، همسان بودن" است و "وَند" براب ...
میتوان از واژه "هموند به" بهره برد. "هَموند" برابر "مَنسوب" می باشد و "به" هم که همان "به". "هَموَند" برابر "یکوَند" و برابر "یک ریشه، یک رگ" است ک ...
بکار بردن واژه "برچسب، رَگ" به جای "تَگ". برای نمونه: نادرست:او مرا تَگ کرد. درست تر:او به من برچسب زد/او مرا رگ کرد. واژه "رَگ" برابر بسیار شایست ...
بکار بردن واژه "برچسب، رَگ" به جای "تَگ". برای نمونه: نادرست:او مرا تَگ کرد. درست تر:او به من برچسب زد/او مرا رگ کرد. واژه "رَگ" برابر بسیار شایست ...
بکار بردن واژه "برچسب، رَگ" به جای "تَگ". برای نمونه: نادرست:او مرا تَگ کرد. درست تر:او به من برچسب زد/او مرا رگ کرد. واژه "رَگ" برابر بسیار شایست ...
بکار بردن واژه "برچسب، رَگ" به جای "تَگ". برای نمونه: نادرست:او مرا تَگ کرد. درست تر:او به من برچسب زد/او مرا رگ کرد. واژه "رَگ" برابر بسیار شایست ...
به جای این پیشنهاد اَلَکی "فرهنگستان زبان و ادب فارسی" ، واژه "سُهگَر" را بکار ببریم که خیلی همسان با "حِسگَر" است و پارسی نیز است. "سُهِش" برابر "ح ...
به جای این پیشنهاد اَلَکی "فرهنگستان زبان و ادب فارسی" ، واژه "سُهگَر" را بکار ببریم که خیلی همسان با "حِسگَر" است و پارسی نیز است. "سُهِش" برابر "ح ...
بکار بردن واژه "برچسب، رَگ" به جای "تَگ". برای نمونه: نادرست:او مرا تَگ کرد. درست تر:او به من برچسب زد/او مرا رگ کرد. واژه "رَگ" برابر بسیار شایس ...
در پاسخ به کاربر /امیر/: نخست آنکه مگر هر واژه پارسی باید در زبان های نزدیکش باشد؟ برای نمونه ما در پارسی "پشتیبانی" را داریم که در هیچ یک از زبان ها ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم. پس واژگان "پیوندش، آوندش، ...
در پاسخ به کاربر /آرش پارسی/: من که می دانم تو همان "آتوسا بختیاری" هستی، و چند تا "حساب" دیگر هم داری، و میدانم که این دو "اَپَسَند" ( =دیسلایک ) ه ...
واژه "مشت و مال" کهن تر از این واژه "ماساژ" است و خیلی بهتر از آن است. ما ایرانی ها، با خود می پنداریم که این "خارجی ها" خیلی از ما بهتر هستند و می ...
برابر ساده "آفرین گفتن" را به جای واژه عربی "تشویق" بکار ببریم. بدرود!
به جای "صعودی" بگوییم "افزایشی" و به جای "نزولی" بگوییم "کاهشی". بِدرود!
به جای "صعودی" بگوییم "افزایشی" و به جای "نزولی" بگوییم "کاهشی". بِدرود!
به جای "صعودی" بگوییم "افزایشی" و به جای "نزولی" بگوییم "کاهشی". بِدرود!
به جای "صعودی" بگوییم "افزایشی" و به جای "نزولی" بگوییم "کاهشی". بِدرود!
از واژه های "چالش، سختی، سخت، گِرِه" میتوان بعه جای "مشکل" بکار برد. بدرود!
یک انگاره ( =نظریه ) می باشد که از یک فرتور ( =عکس ) در "4chan" آغاز شد. در آنجا، این فرتور در زیر، پخش شد و یک کاربر درباره آن، چنین نوشت: "اگر مرا ...
در پاسخ به کاربر /آتوسا بختیاری/: در یک زبان می تواند چند تا واژه برای یک خواسته باشند. برای نمونه، ما در پارسی هم "روز" را داریم هم "دا" را داریم د ...
می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...
می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...
می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...
می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...
می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...
می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...
می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...
می توان از "گرا، باور" به جای پسوند "یست، ist" و از "گرایی، باوری" به جای "یسم، ism" بکار برد. برای نمونه: تِئیسم=خداباوری تِئیست=خداباور آتِئیسم=خد ...
پاسخ شماره 2 به دیدگاه کاربر /آتوسا بختیاری/: در پایان گفته است: "به همین دلائل است که یونسکو زبان دری را لهجه ۳۳ زبان مقدس عربی اعلام کرده و برای خی ...
به جای این واژه عربی واژه های ساده تر و پارسی "یاد دادن، آموزش" را به کار ببریم. ما در پارسی "تعلیم دادن" را داریم که نادرست است، خود "تعلیم" یک کار ...
بهترین برابر این واژه "آویختن" است. بدرود!
در پاسخ به کاربر /آتوسا بختیاری/ که باید برایش برای این همه بازی دادن کاربران این تارنما دست زد: دو تا باورش را گفته است: 1 - به از "عربی" می آید و ر ...
دوستان گِرامی. بِکار بردن این واژه خیلی چَمین ( =منطقی ) نیست! چرا که ما پیشوند بسیار ساده تَر "بِ" را داریم که هم برابر "به" است و هم برابر "با" و ...
"به" در پارسی برابر"به، با، دَر" می باشد. همچنین به شیوه پیشوندی و به شیوه "بِ" می آید و برابر "به، با" است. بِدرود!
چند شیوه برای خواندن این واژه هست: 1 - بَدو:در پارسی برابر "آغاز" است. 2 - بِدو:کوتاه شده ی "به او" و کاروازه فرمانی "دویدن" بِدرودُ!
دیدگاه شماره 2: از آنجا که در زبان پهلوی "چیم" یا به اِمروزه "چَم" برابر "دلیل" است، می توان واژه های "چَمین، چَمَوی" را پیشنهاد داد. هر دو پسوند "َ ...
دیدگاه شماره 2: همانگونه که کاربر /علی باقری/ نِشانِش کَرد، "بِدرود" در گذشته "پدرود" بوده است. دو شیوه برای ساختار این واژه میباشد: 1 - پیشوندِ "پ" ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
کاربر/استاد. حدّاد عادل/ پیشنهاد بسیار کاربردی ای دادند. ولی نمیدانم من اینجا زیر این واژه چه میکنم! اگر با نوک زبانتان بکوییم "کُتشِر"، خودتان میدان ...
در پارسی همان "پسوند" است و هم "پیشوند". "پیشوند" َش را که من دانشی درباره اش ندانم و تنها می دانم بیشتر کاربرد "ضد کردن، پاد کَردَن" دارد. در این ب ...
برابر واژه "توضیح" واژه "سخن" است! واژه "سخن" در پهلوی برابر "سَخوَن" بوده است و پیش از آن در اوستایی، "سَنح" بوده است. "سَنح" در اوستایی برابر "اعل ...
واژه "رُبودن" از پارسی کُهَنِ "رَئوپ" می آید. این واژه در زبان پهلوی به "روپ" و سپس به "روب" و "رُب" دِگَرگون شد و این واژه با "rob" در انگلیسی همری ...
واژه "رُبودن" از پارسی کُهَنِ "رَئوپ" می آید. این واژه در زبان پهلوی به "روپ" و سپس به "روب" و "رُب" دِگَرگون شد و این واژه با "rob" در انگلیسی همری ...
واژه "رُبودن" از پارسی کُهَنِ "رَئوپ" می آید. این واژه در زبان پهلوی به "روپ" و سپس به "روب" و "رُب" دِگَرگون شد و این واژه با "rob" در انگلیسی همری ...
بکار بردن واژه "گویی، گویا، که اینچنین، که اینسان، که گویا، اِنگار، آهان، هان" به جای "که اینطور، عَجَب، اُ، جالب است، جِدی؟" بِدرود
بکار بردن واژه "گویی، گویا، که اینچنین، که اینسان، که گویا، اِنگار، آهان، هان" به جای "که اینطور، عَجَب، اُ، جالب است، جِدی؟" بِدرود
بکار بردن واژه "گویی، گویا، که اینچنین، که اینسان، که گویا، اِنگار، آهان، هان" به جای "که اینطور، عَجَب، اُ، جالب است، جِدی؟" بِدرود
بکار بردن واژه "گویی، گویا، که اینچنین، که اینسان، که گویا، اِنگار، آهان، هان" به جای "که اینطور، عَجَب، اُ، جالب است، جِدی؟" بِدرود
بکار بردن واژه "گویی، گویا، که اینچنین، که اینسان، که گویا، اِنگار، آهان، هان" به جای "که اینطور، عَجَب، اُ، جالب است، جِدی؟" بِدرود
درود بر همگی. در این دیدگاه نمیخواهم به کاربر /آتوسا بختیاری/ پاسخ دهم. همه یا بیشتر ما دست کم یک بار با کاربر /آتوسا بختیاری/ آشنا شده ایم. این ک ...
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب" ما در زبان اوس ...
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...
پیشنهاد واژه "بِدُنِگ، دُنگدار، دُنگوَر" به جای "سهیم". "سهم" برابر "دُنگ، دانگ" است و "سهیم" برابر "سهم دار، دُنگ دار، دانگ دار". "بِدُنگ" از پیشو ...
چیزی است که میتواند جهان را پیشرفت دهد و همزمان مایه بسیاری از پیشرفت نکردن ها می باشد. خیلی شگفت آور است، خیلی! بدرود!
دیدگاه شماره 2: دیدگاه پیشین من خیلی "چِرت" بود و بهتر است آنرا نخوانید! پسوند "ه" یک پسوند بسیار پرکاربرد در "پارسی" است. چندین کاربرد دارد: 1 - اف ...
پیشنهاد واژه "کُنِشواژه، کُنِشگَر" به جای "فاعل" در پارسی. "کُنِشواژه" از دو بخش "کُنِش" و "واژه" ساخته شده و برابر "واژهِ کُنِش" می باشد که برابر خ ...
پیشنهاد واژه "کُنِشواژه، کُنِشگَر" به جای "فاعل" در پارسی. "کُنِشواژه" از دو بخش "کُنِش" و "واژه" ساخته شده و برابر "واژهِ کُنِش" می باشد که برابر خ ...
پیشنهاد واژه "کُنِشواژه، کُنِشگَر" به جای "فاعل" در پارسی. "کُنِشواژه" از دو بخش "کُنِش" و "واژه" ساخته شده است و برابر "واژهِ کُنِش" می باشد که برا ...
دیدگاه شماره 4: ما در زبان اوستایی واژه "دا" را نیز داریم که برابر "به وجود آوردن، آفریدن" بوده است. از این واژه، بن واژه "دودن" بدست می آید که همان ...
واژه "پشتوانه" از "پشت" و "وانه" ساخته شده است. "وانه" خود از "وان" و "ه" ساخته شده است. "وان" بن کنونی "وانیدن، وانش" می باشد که در "استوانش" که از ...
دیدگاه شماره 3: واژه "پشتوانه" از "پشت" و "وانه" ساخته شده است. "وانه" خود از "وان" و "ه" ساخته شده است. "وان" بن کنونی "وانیدن، وانش" می باشد که در ...
عربی شده "پروهان" در پارسی است و برابر "چرایی، پشتوانه" است بدرود!
درود بر همگی. پیشنهاد واژه "بَرگَشتار، بَرگَشتِمان" به جای "مَرجَع، منبع، منشا، مبدا". این دو واژه از بن کنونی "بَرگَشتَن" با همراه پسوند "ِمان" ی ...
درود بر همگی. پیشنهاد واژه "بَرگَشتار، بَرگَشتِمان" به جای "مَرجَع، منبع، منشا، مبدا". این دو واژه از بن کنونی "بَرگَشتَن" با همراه پسوند "ِمان" ی ...
درود بر همگی. پیشنهاد واژه "بَرگَشتار، بَرگَشتِمان" به جای "مَرجَع، منبع، منشا، مبدا". این دو واژه از بن کنونی "بَرگَشتَن" با همراه پسوند "ِمان" ی ...
درود بر همگی. پیشنهاد واژه "بَرگَشتار، بَرگَشتِمان" به جای "مَرجَع، منبع، منشا، مبدا". این دو واژه از بن کنونی "بَرگَشتَن" با همراه پسوند "ِمان" ی ...
درود بر همگی. پیشنهاد واژه "بَرگَشتار، بَرگَشتِمان" به جای "مَرجَع، منبع، منشا، مبدا". این دو واژه از بن کنونی "بَرگَشتَن" با همراه پسوند "ِمان" ی ...
"اِعراب" به وات ( =حرف ) های "اَ، اُ، اِ" میگویند. می توان به جای آن از واژه "نشانه، اَ و اُ" بهره برد. خیلی شنیده ام که به جای "اِعراب" در گویش های ...
اقدام در پارسی به دو شیوه بکار گرفته می شود: 1 - اقدام کردن 2 - اقدام به. . . . . . کردن فِتاد ( =مورد ) دوم همانگونه که کاربر گرامی/مهدی کشاورز/فرم ...
دیدگاه شماره 2: دیدگاه پیشین من درباره این پیشوند "نادرست" است و از آن بهره نبرید. ولی پیشوند "وا" همچون در "واکاوی" برابر "دوباره" می باشد و برابر ...
این واژه برای نشان دادن "پولدار بودن" کسی بکار می رود. پس برابر "پولدار" است. بدرود!
پیشنهاد واژه "واپَدید" به جای "تناسخ، حلول، نظریه تناسخ". "وا" پیشوندی است برابر "دوباره" و برابر "re" در انگلیسی که در واکاوی نیز دیده می شود ( واک ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ...
برابر آن میتواند "شیوه نامه، شیوه، روش، آیین، هنجار" میباشد. واژگانی همچون "روش، شیوه، آیین" بسیار زیبا تر و ساده تر از "پروتکل" میباشند! بدرود!
برابر این واژه میتواند "پیروی" باشد. برای نمونه: نادرست:شیوه نامه های بهداشتی را رعایت کنید. درست تَر:شیوه نامه های بهداشتی را پیروی کنید/از شیوه نا ...
ما در زبان "پهلوی" به جای "ی" ای که امروزه در پایان واژه ها می آید، "یگ" را داشتیم که در انگلیسی نیز "ic" می باشد. برای نمونه "آبی" در زبان پهلوی "آ ...
کاربر بسیار گرامی /بهرام/ پیشنهاد بسیار خوبی برگرفته از نمونه های زبان انگلیسی آوردند. من هم برگرفته از مونه ( =ایده ) ایشان به این شیوه کار کردم: و ...
به جای "دِسی"، "دَهُم" را، به جای "سانتی"، "صَدم، سَدم" را، به جای "میلی"، "هزارم" را بکار ببریم. بدرود!
ما گفتار "دَم و دقیقه" را داریم که در اینجا "دَم" برابر "دقیقه" است! اینگونه گزاره ها و گفتار ها میتوانند واژگان بسیار زیادی را برای ما روشن کنند برا ...
اکنون.
بخش نخست این واژه تئوری برابر "دیدگاه، دیدمان، نگاه، نگره، دید" می باشد. میتوان از پیشوند "دُژ" در پارسی برابر "بد" بهره برد و واژه "دُژنِگَره، دُژد ...
همانگونه که میدانید "یوشیج" از دو بخش "یوش" و "یج" ساخته شده است. در زبان پهلوی، "ی" در پایان واژه ها به شیوه "یگ" بوده است. برای نمونه در آن زبان ب ...
"پار، پارا، پرا" پیشوند هایی در زبان پارسی هستند نشان دهنده و برابر "پیش، عقب" و با "pre" در زبان انگلیسی و "pra" در زبان آلمانی همریشه است. این پیش ...
"پار، پارا، پرا" پیشوند هایی در زبان پارسی هستند نشان دهنده و برابر "پیش، عقب" و با "pre" در زبان انگلیسی و "pra" در زبان آلمانی همریشه است. این پیش ...
"پار، پارا، پرا" پیشوند هایی در زبان پارسی هستند نشان دهنده و برابر "پیش، عقب" و با "pre" در زبان انگلیسی و "pra" در زبان آلمانی همریشه است. این پیش ...
وازه "فردا" از پیشوند "فر" برابر"جلو، پیش، آنسو" است و در اینجا نشان دهنده "آینده، زمان حلو" است. این پیشوند را که از "فرا" یا "ورا" آمده است با آن " ...
از بن واژه "تاشیدن" برابر "آفریدن، خلق کردن، ساختن" می آید و برابر "آفریدن، خلق کردن، سازش، ساختن" است. بدرود!
دیدگاه شماره 4: از واژه "به هر روی" که از پیشنهاد های پیشین من خیلی ساده تر است میتوان بهره برد. برای نمونه: نادرست:طبیعتا برای رسیدن به خواسته هایما ...
دیدگاه شماره 2: میتوان واژه "آشکار، هویدا" را در برخی کاربرد های این واژه برابر دانست. برای نمونه: نادرست:طبیعی است که شب ها خورشید نیاید. درست تَر: ...
پیشنهاد واژه "شِناس" به جای "معلوم". ما واژه "نا شِناس" را داریم که برابر "غریب، نا آشنا، نا معلوم، نا آشکار" است. پس "شِناس" برابر "شناخته، آشکار، ...
برابر پارسی "معلوم" و برابر "آشکار، هویدا، آشنا" می باشد. بدرود!
گُناهکار، گُنَهکار، لَغزِشگَر از برابر های این واژه هستند. بدرود!
واژه های "کُهَن و کُهنه" واژگان شناخته شده و شایسته به جای "قدیمی" هستند. بدرود!
میتوان از برابر پارسی "دست کم" بهره برد: نادرست:اقلا برو و این را به آنجا ببر. درست تر:دست کم برو و این را به آنجا ببر. بدرود!
می توان از برابر ساده و پارسی "بیشتر" بهره برد: نادرست:او اکثرا شب ها به خانه دوستش می رفت. درست تر:او بیشتر شب ها به خانه دوستش می رفت. بدرود!
برای واژگان بر آهنگ "اَفعَل" میتوان از پسوند های "ینه، ترین" در پارسی بهره برد. برای نمونه: اکثر، حداکثر=بیشیه، بیشترین بدرود!
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
موافق=همسو، یکسو مخالف=پادسو مترادف=یکسو، برابر متضاد=پادسو ضد=پاد، پادسو ضدیت=پادسویی موافقت=یکسویی، همسویی بدرود!
به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...
به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...
به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...
به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...
به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...
به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...
به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...
به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...
به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...
به جای واژه های "متوسط، مِدیوم" بگوییم "میانه"، به جای واژه های "حداکثر، های" بگوییم "بیشینه" و به جای "حداقل، لُو" بگوییم "کَمینه" این واژگانی که به ...
به جای واژه "لحاظ" بگوییم "نگاه، نِگَر، سو" و به جای "لحاظ کردن" بگوییم "در نگاه داشتن، نِگَرِش، در نِگَر داشتن". برای نمونه: نادرست:از این لحاظ این ...
به جای واژه "لحاظ" بگوییم "نگاه، نِگَر، سو" و به جای "لحاظ کردن" بگوییم "در نگاه داشتن، نِگَرِش، در نِگَر داشتن". برای نمونه: نادرست:از این لحاظ این ...
پیشنهاد واژه "پسآمَد" به جای "معلول" و "نِیآمد" به جای "علت". "نی" ریخت کهن تر پیشوند "نِ" است برابر "پایین، به پایین عقب، پیش" می باشد. می توانید ...
پیشنهاد واژه "پسآمَد" به جای "معلول" و "نِیآمد" به جای "علت". "نی" ریخت کهن تر پیشوند "نِ" است برابر "پایین، به پایین عقب، پیش" می باشد. می توانید ...
پیشنهاد واژه "پسآمَد" به جای "معلول" و "نِیآمد" به جای "علت". "نی" ریخت کهن تر پیشوند "نِ" است برابر "پایین، به پایین عقب، پیش" می باشد. می توانید ...
میتوان واژه "گفته، گفتار" را برابر "ادعا" و "گفتن" را برابر "ادعا کردن" گرفت. بدرود!
میتوان واژه "ایندَم" را به کاربرد. "دَم" بَرابَر "لَحظه" است و "ایندَم" برابر "این لحظه". پس میتوان به جای "حالا" بگوییم "ایندَم". بدرود دوستان، ب ...
برابر این واژه "دَردَم" است. نه "دَردِ مَن"! "دَر دَم" که "دَم" برابر "لحظه، گاه" است.
این واژه انگلیسی است و در پارسی بهترین برابرش " فرهنگنامه، فرهنگِ واژه" می باشد. از واژه "واژه نامه" نیز میتوان بهره برد. پس به جای "دیکشنری دانشگاه ...
درود برای چندمین بار بر همه کاربران. کاربر /آرش محمدی/ چنین نگاهی داشت: "پسوند مان در زبان پارسی در "ساختمان، خانمان. . . . " پوچ و بیهوده و از زبان ...
برابر این واژه "گذاشتن، نهادن، بر جای گذاشتن، نِشاندن" می باشد. ولی خب امروزه "نصب کردن" در گوشی ها برابر "بارگیری" می تواند باشد. بدرود!
برابر این واژه "رخ دادن، انجام شدن" می باشد. برای نمونه: نادرست:اگر این پدیده صورت گیرد درست تَر:اگر این پدیده رخ دهد/اگر این پدیده انجام شود. بدرو ...
میتوانیم از پیشوند "تر" که برابر "تغییر، گذشتن، تبدیل" است بهره ببریم. پیشوند "تر" برابر "از این . . . . . . . به آن . . . . . . " است و در این جاخال ...
میتوانیم از پیشوند "تر" که برابر "تغییر، گذشتن، تبدیل" است بهره ببریم. پیشوند "تر" برابر "از این . . . . . . . به آن . . . . . . " است و در این جاخال ...
میتوانیم از پیشوند "تر" که برابر "تغییر، گذشتن، تبدیل" است بهره ببریم. پیشوند "تر" برابر "از این . . . . . . . به آن . . . . . . " است و در این جاخال ...
درود بر همگی! ریشه این واژه "طلب" است و برابر با "خواستن". از این روی "مطلوب" برابر "خواسته شده" می باشد. یک روش ساختن نام کنشگیر ( =مفعول ) در پار ...
خود واژه "بَعید" در عربی برابر "دور" است و در پارسی برابر "نشدنی" می باشد. برخی دوستان "دور از دهن" را پیشنهاد دادند که بسیار شایسته است ولی خب "ذِه ...
رابر "شرط" در پارسی برابر "اگر" گرفته شده است. پس شاید بتوان "دلیل" را "چونه" گرفت. خب هنگامی که از ما پرسشی پرسیده می شود که "چرا" ای باشد و نیازمن ...
رابر "شرط" در پارسی برابر "اگر" گرفته شده است. پس شاید بتوان "دلیل" را "چونه" گرفت. خب هنگامی که از ما پرسشی پرسیده می شود که "چرا" ای باشد و نیازمن ...
این واژه از "اَند" میاید در زبان پهلوی که آن را در "اندک، اندی" میبینیم. "چَند" برابر "چه اَند" بوده است برابر "چه مقدار؟، چه قدر؟" ( اَند برابر "اند ...
دیدگاه شماره 2: در زبان پهلوی واژه "دید" را داشتیم برابر "دوباره" که واژه "دُوُم" نیز به شیوه "دیدُم" بود. اگر از همین واژه بهره ببریم، واژه "دید شُ ...
دیدگاه شماره 2: در زبان پهلوی واژه "دید" را داشتیم برابر "دوباره" که واژه "دُوُم" نیز به شیوه "دیدُم" بود. اگر از همین واژه بهره ببریم، واژه "دید شُ ...
دیدگاه شماره 2: در زبان پهلوی واژه "دید" را داشتیم برابر "دوباره" که واژه "دُوُم" نیز به شیوه "دیدُم" بود. اگر از همین واژه بهره ببریم، واژه "دید شُ ...
دیدگاه شماره 2: می توان واژه "زنجیران" را بهره برد. این واژه از "زنجیر" و پسوند "ان" ساخته شده است. "ان" پسوندی است که گاهی برابر "گون، سان" است. پس ...
می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...
می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...
می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...
می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...
می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...
می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم. "نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود بر ...
اگر امروز "سیزده فروردین" ( یا همان 1 آوریل ) بود، اینگونه مینوشتم: آموزش و پرورش همچون نهاد های دگر، نهادی کوشا در کار خودش است. این نهاد توانسته اس ...
برابر پارسی آن "ارزش دانستن" است. "قَدر" در اینجا برابر "ارزش" است. بدرود!
به جای "تحریر" در آهنگ ها، بگوییم "چهچهه" که جا افتاده تر است. شوربختانه فرهنگ ما به ویژه در گذشته ها، اینگونه بوده که واژه های عربی را خیلی دانشوارا ...
به جای واژه "کُد" بگوییم "رَد، رَگه". "کُد" را میتوانیم بگوییم "نشان، نشانه" است و این واژه "نشان" برابر "رَد، رگه" است. پس می توان به جای "کُد" که ...
پیشنهاد واژگان "هَمکِرد ( یا مَتکِرد ) ، کَمکِرد، چَندکِرد ( یا بارکِرد ) ، یوکِرد" به رایه ( =نوبت، ترتیب ) "جمع، تفریق، ضرب، تقسیم" بررسی هر واژه: ...
پیشنهاد واژگان "هَمکِرد ( یا مَتکِرد ) ، کَمکِرد، چَندکِرد ( یا بارکِرد ) ، یوکِرد" به رایه ( =نوبت، ترتیب ) "جمع، تفریق، ضرب، تقسیم" بررسی هر واژه: ...
پیشنهاد واژگان "هَمکِرد ( یا مَتکِرد ) ، کَمکِرد، چَندکِرد ( یا بارکِرد ) ، یوکِرد" به رایه ( =نوبت، ترتیب ) "جمع، تفریق، ضرب، تقسیم" بررسی هر واژه: ...
پیشنهاد واژگان "هَمکِرد ( یا مَتکِرد ) ، کَمکِرد، چَندکِرد ( یا بارکِرد ) ، یوکِرد" به رایه ( =نوبت، ترتیب ) "جمع، تفریق، ضرب، تقسیم" بررسی هر واژه: ...
ما در زبان پارسی بن واژه های "آراستن، آراییدن، پیراستن، پیراییدن" را داریم که همگی از بن واژه "راستن" با بن کنونی "رای" می آیند. "راییدن" نیز از همین ...
ما در زبان پارسی بن واژه های "آراستن، آراییدن، پیراستن، پیراییدن" را داریم که همگی از بن واژه "راستن" با بن کنونی "رای" می آیند. "راییدن" نیز از همین ...
ما در زبان پارسی بن واژه های "آراستن، آراییدن، پیراستن، پیراییدن" را داریم که همگی از بن واژه "راستن" با بن کنونی "رای" می آیند. "راییدن" نیز از همین ...
ما در زبان پارسی بن واژه های "آراستن، آراییدن، پیراستن، پیراییدن" را داریم که همگی از بن واژه "راستن" با بن کنونی "رای" می آیند. "راییدن" نیز از همین ...
ما در زبان پارسی بن واژه های "آراستن، آراییدن، پیراستن، پیراییدن" را داریم که همگی از بن واژه "راستن" با بن کنونی "رای" می آیند. "راییدن" نیز از همین ...
واژه "فرسایش" دارای پیشوند "فر" و بن واژه "سایش" است. "فر" پیوندی در زبان پارسی که برابر "فرا" است و برابر "پیش، جلو، آنسو" و "سایش" برابر "لمس، تما ...
بررسی ساده واژگان "نِوِشتن، نگاشتن" و واژه سازی از آنها. "نوشتن" دارای پیشوند "نِ" می باشد که برابر "به پایین" می باشد. با نگرش ( =توجه ) به مینه ( ...
بررسی ساده واژگان "نِوِشتن، نگاشتن" و واژه سازی از آنها. "نوشتن" دارای پیشوند "نِ" می باشد که برابر "به پایین" می باشد. با نگرش ( =توجه ) به مینه ( ...
بررسی ساده واژگان "نِوِشتن، نگاشتن" و واژه سازی از آنها. "نوشتن" دارای پیشوند "نِ" می باشد که برابر "به پایین" می باشد. با نگرش ( =توجه ) به مینه ( ...
بررسی ساده واژگان "نِوِشتن، نگاشتن" و واژه سازی از آنها. "نوشتن" دارای پیشوند "نِ" می باشد که برابر "به پایین" می باشد. با نگرش ( =توجه ) به مینه ( ...
برابر پارسی آن "گرفتن، گیرش" است و بهتر است از اینها بکار ببریم. بدرود!
"ورا" واژه ای است که از "فرا" پارسی آمده است برابر "جلو، پیش". پس "ماورا" می شود "فراسو". بدرود!
دیدگاه شماره 2: افزون بر واژه "چرخه" و یا "چرخا" از واژه "چرخ" نیز می توان بهره برد. همچنین، چون "چرخ" بن کنونی ( =بن مضارع ) "چرخیدن" است می تواند ی ...
"کاوُشچَرخ، کاوشگر، جستجو گر" واژه های جایگزین این واژه هستند که ساده تر و آسان تر هستند و واژه بیگانه ای همچون "موتور" در آنها نیست. بدرود!
"پخش کردن، پخشش، فرستادن" از برابر های این واژه هستند. بدرود!
دیدگاه شماره 2: این واژه با "by" در انگلیسی و "bei" در آلمانی از یک خانواده است. بدرود!
همانگونه که دوستان در پایین فرمودند، این واژه در اوستایی "زین" بوده است و به "عربی" رفته است و آنجا "ذهن" شده است. زبان عربی، همه واژه های سه واجی ر ...
واژه "مان" واژه ای بسیار کهن در پارسی است که در اوستایی نیز بوده است که گاهی به شیوه "مَن" نیز نوشته می شود و در "مَنِش" نیز دیده می شود. "مان" یا " ...
سَهیم دارای "فَعیل" و ریشه "سهم" است. خب، می دانیم که آهنگ "فعیل" ویژگی دارندگی می افزاید. "سهم" را می توان برابر "دُنگ" یا "دانگ" گرفت پس "سهیم شدن ...
نشان از شادابی بسیار کم چیزی است. بدرود!
برابر پارسی آن "شادابی" و "خوش اُژ" می باشد. واژه دومی "اُژ" برابر "انرژی، حال" است. پس "خوش اُژ" برابر "پر انرژی ای" می باشد که برابر "طراوت" است. ...
برابر این واژه "پایشگر" یا "پاینده" یا "پایش کننده" یا "بیننده" می باشد. این واژه نیز واژه ای نادرست است، چرا که "نظاره" عربی و "گر" پسوند پارسی است. ...
برابر آن "پاییدن" است که برابر "مواظبت کردن، نگاه کردن، نظاره کردن" است. بدرود!
به جای این واژه از "گستردن" بهره ببریم. برای نمونه: نادرست:خواهشمندم که آن را تفسیر کنید. درست تر:خواشهمندم که آن را بگسترید. بدرود!
این واژه برابر "کار روزانه" است. بدرود!
دیدگاه شماره 2: پارسی می تواند بیشمار واژه بسازد! خب، شاید بگویید چون که بن واژه ( =مصدر ) ها بیشمار نیست پس نمی توان این کار را کرد و همچنین شمار وا ...
از هر بن واژه ( =مصدر ) می توانیم یک پسوند بسازیم. تنها کاری که باید بکنیم این است که بن کنونی ( =بن مضارع ) آن را پیدا کنیم. سپس آن را به هر واژه ...
بن کنونی "پژوهیدن" است و می تواند پسوند هم باشد. برای نمونه "دانش پژوه" که می شود "پژوهَندهِ دانِش" بدرود!
واژه "افزون، افزود" می توانند برابر های شایسته ای برای این واژه باشند: درضمن=در افزون، در افزود ضمن اینکه=افزودِ اینکه، افزونِ اینکه گرچه می توان گز ...
برابر پارسی "موتور" می باشد. بدرود!
"ترگویش" از دو بخش "تر" و "گویش" ساخته شده است. "تر" پیشوندی است که ریخت دیگرش "ترا" است که در واژه "ترابری" می بینیم. این پیشوند برابر "از این سو ب ...
به جای این واژه، واژه زیبای "اکنون" را به کار ببریم. بدرود!
ما در زبان اوستایی واژه ای به نام "چیاه" داریم که امروزه به شیوه "چاییدن" درآمده است و برابر "یخ زدن، سرد شدن زیاد" می باشند. با بکار بردن از پیشوند ...
ساختار آن بدین شیوه است: "گسل" ( بن کنونی گسیختن ) و "ِش" ( در آفرینش، سازش، پایش. . . . میبینیم ) واژه هایی که بدین شیوه ساخته می شوند برابر خود بن ...
دیدگاه شماره2: خب دیدگاه پیشین من خیلی "چِرت" بود و من هم آنرا می پذیرم و خب دو تا "اَپَسَند" ( =دیسلایک ) داشته است که خب خیلی بد است! بنده نیز در ک ...
دیدگاه شماره 2: برابر "شرط" در پارسی برابر "اگر" گرفته شده است. پس شاید بتوان "دلیل" را "چونه" گرفت. خب هنگامی که از ما پرسشی پرسیده می شود که "چرا" ...
با "hey" در انگلیسی همریشه است. واژه "های" را نیز در پارسی داریم که برابر همین "آهای" است. بدرود!
می توان از واژه "چرخه" بهره برد. "چرخه" از دو بخش "چرخ" و"ه" ساخته شده است. "چرخ" بن کنونی "چرخیدن" است و اگر پسوند "ه" به هر واژه ای بچسبد، یکی از ...
درود بر همگی. کاربر /آرش محمدی/ نگاه خودش را درباره واژگان پارسی گفت و کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ پاسخی هایی بسیار شایسته دادند و نیازی نیست که من دو ...
درودبر همگی. همانگونه که کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ فرمودند، "مجازی" برابر "پنداری، پندار" گرفته شود بهتر است. به جای "فضا" بنده پیشنهاد میکنم از پی ...
پاسخ شماره 4 به کاربر /آرش پارسی/ با نام پیشین /آرش پارسیک/: خب، گفته این کاربر این بود که :"کار واژه ترکی است" و خب در چندین دیدگاه این گفته را ارزی ...
دیدگاه شماره 2: اگر کسی می داند، می توان راهنمایی کند که: آیا "افزودن" دارای پیشوند "اَف" است؟"اَف" پیشوندی است برابر "بالا" که با "افزودن" بی پیوند ...
یشنهاد واژه "پِیشُده" به جای "تحت، تحت تاثیر، در تاثیر". این واژه از دو بخش "پی" و "شده" ساخته شده است. "پی" در اینجا "دنبال بودن، پیامد چیزی بودن، ...
یشنهاد واژه "پِیشُده" به جای "تحت، تحت تاثیر، در تاثیر". این واژه از دو بخش "پی" و "شده" ساخته شده است. "پی" در اینجا "دنبال بودن، پیامد چیزی بودن، ...
دیدگاه شماره 2: یشنهاد واژه "پِیشُده" به جای "تحت، تحت تاثیر، در تاثیر". این واژه از دو بخش "پی" و "شده" ساخته شده است. "پی" در اینجا "دنبال بودن، پ ...
دیدگاه شماره 2: گاهی بهتر است به دیسه ( =شکل ) کهن تر یک واژه نگاه کنیم. پیشوند "فر" در گذشته برابر "فرا" بوده است که مینه ( =معنی ) آن را می دانید و ...
درود بر همه. "فراموش" از دو بخش "فرا" و "موش" ساخته شده است. "موش" برگرفته شده است از "مَرش" می باشد که خود برابر "فراموش کردن" است. پیشوند "فرا" ...
"پیمودن" در زبان پهلوی به شیوه "پَیمودن" بوده است و از پیشوند "پی" به همراه "مودن" که در "آزمودن، فرمودن، نمودن، آمودن ( آماده شدن ) " نیز آن را می ب ...
پیشنهاد واژه "پِیشُده" به جای "تحت، تحت تاثیر، در تاثیر". این واژه از دو بخش "پی" و "شده" ساخته شده است. "پی" در اینجا "دنبال بودن، پیامد چیزی بودن، ...
به کاربر /Salar/: شما پشتوانه ات برای گفته هایت چیست؟چون گفته ی تو، نو و تازه هست و هیچ کسی تاکنون آن را نگفته است و چیزهایی که پنداشته می شود چیز دی ...
از دو بخش "آز" که پیشوند است و "مودن" که برابر "سنجش" است ساخته شده است. اینکه پیشوند "آز" چه مینه ( =معنی ) ای دارد هنوز آشکار نیست، ولی پیوند ( =ر ...
کاربر /Salar/، گویا شما میخاری؟همچنین، انگار کم بینایی دارید. "فرهنگ کوچک زبان پهلوی" یکی از شناخته شده ترین کتاب ها در زمینه زبان پهلوی است و در "آ ...
همانگونه که کاربر /جمشید احمدی/ فرمودند، واژه پارسی "گوهر" برابر "اصل" میباشد و می توان به جای "اصل" از "گوهر" بکار ببریم که خیلی خیلی زیبا تر از "اص ...
به جای "جواب دادن" می توان "از کار کردن" نیز بهره برد. برای نمونه: نادرست:"این روش جواب نمیده" درست:"این روش کار نمیکنه" بدرود!
به جای واژه بیگانه و عربی "ایام"، بگوییم "دوره، زمان" که بسیار زیباتر از این "ایام" هستند! بدرود!
می توان به جای واژه "بَعد" از "پس" بهره برد. برای نمونه: نادرست:او پیآمد کارهایش را 5 سال بعد دید. درست تر:او پیآمد کارهایش را 5 سال پس دید. "بُعد" ...
می توان واژه "اَنیروگ" را پیشنهاد داد. "اَ" پیشوندی است برابر "بی" و "نیروگ" همان "نیرو" امروزه می باشد. پس "اَنیروگ" برابر "بی نیرو، بی توان" است ...
دیدگاه شماره 2: پیشنهاد میکنم به جای پسوند "مند" از پسوند "دار" بکار ببریم که برابر هستند. خب اگر برابر هستند چرا باید از "دار" بکار گرفت؟ چون که در ...
در زبان پارسی باستان و اوستایی، مودن برابر "اندازه گیری کردن" بوده است که در "پیمودن" نیز این چیز آشکار است. واژه "فرمودن" از "فر" و "مودن" ساخته شد ...
بنده نیز در این باره با کاربر بسیار گرامی /مهدی کشاورز/ همسو هستم که "نکوهش، خرده گیری" واژگان شایسته ای برای "نقد" نیستند و از برای همین، ببخشید! "ن ...
پیشنهاد واژه "نِشُد" به جای واژه "عمیق شدن در چیزی" و چیزهای همسان با آن و همچنین دانش و واژه "فلسفه" واژه "نِشد" از دو بخش "نِ" برابر "پایین، به پا ...
پیشنهاد واژه "نِشُد" به جای واژه "عمیق شدن در چیزی" و چیزهای همسان با آن و همچنین دانش و واژه "فلسفه" واژه "نِشد" از دو بخش "نِ" برابر "پایین، به پا ...
دیدگاه شماره 2: پیشنهاد واژه "نِشُد" به جای واژه "عمیق شدن در چیزی" و چیزهای همسان با آن و همچنین دانش و واژه "فلسفه" واژه "نِشد" از دو بخش "نِ" برا ...
پیشنهاد واژه "نِشُد" به جای واژه "عمیق شدن در چیزی" و چیزهای همسان با آن و همچنین دانش و واژه "فلسفه" واژه "نِشد" از دو بخش "نِ" برابر "پایین، به پا ...
پیشنهاد واژه "نِشُد" به جای واژه "عمیق شدن در چیزی" و چیزهای همسان با آن و همچنین دانش و واژه "فلسفه" واژه "نِشد" از دو بخش "نِ" برابر "پایین، به پا ...
واژه ای بسیار شایسته برای واژگان بیگانه و عربی "دلیل، علت، سبب" شاید بتوان بن واژه ای نو از این واژه ساخته به نام "آوندیدن" که از آن نام ستاک ( =اسم ...
دیدگاه شماره 2: به جای "مناسب" بگوییم "شایان، شایسته، شایا" واژگان دیگری که با "مناسب" در پیوند هستند، از بن واژه "شایستن" ساخته می شوند: تناسب=هَمشا ...
همچنین، افزون بر این، فراموش نشود این واژه برابر های بسیار زیادی دارد که زیبا تر از "در ضمن" هستند و بهتر است به جای این واژه "در ضمن" از اینها بهره ...
گاهی می توان از "چرایی، آوند" به جای "فلسفه" بهره برد: نادرست:فلسفه این چیز چیست ( فلسفه این چیه؟ ) درست تر:چرایی/آوند این چیز چیست؟ ( چرایی/آوند ای ...
برابر پارسی واژه بیگانه "ریاضی" می باشد. به جای "ریاضی" باید این واژه بکارگرفته شود. گرچه شوربختانه واژه تازی ( =عربی ) "ریاضی" بسیار جا افتاده است. ...
یشنهاد واژه "برگفت" برای واژه "نتیجه گیری، نتیجه گرفتن" و "برگفته" برای"نتیجه" می توانیم واژه "برگفتن" را برابر "بر پایه چیز دیگری گفتن" می باشد که ب ...
یشنهاد واژه "برگفت" برای واژه "نتیجه گیری، نتیجه گرفتن" و "برگفته" برای"نتیجه" می توانیم واژه "برگفتن" را برابر "بر پایه چیز دیگری گفتن" می باشد که ب ...
پیشنهاد واژه "برگفت" برای واژه "نتیجه گیری، نتیجه گرفتن" و "برگفته" برای"نتیجه" می توانیم واژه "برگفتن" را برابر "بر پایه چیز دیگری گفتن" می باشد که ...
دیدگاه شماره 2: شاید بپرسید که "یوکرد" باید "یوکردن" باشد که برابر "تقسیم کردن" باشد و اگر روی واژه هم بنگرید، درست است، ولی یک ویژگی ای که زبان پارس ...
وا داشتن، راه باز کردن، راندن از برابر های این واژه هستند. بدرود!
درود بر همه. در اوستایی پیشوندی به نام "یو" بوده است برابر "تقسیم، بخش کردن" پس شاید بتوان واژه "یوکرد" ( از دو بخش "یو" و "کَرد" ساخته شده است ) را ...
برابر های "پاییدن، نگاه داشتن، نگهبانی" برابر های خوبی برای این واژه هستند. ولی شاید بهتر باشد واژه ای کوتاه تر داشته باشیم: در اوستایی واژه ای به ن ...
درود برای چندمین بار به کاربر گرامی /فرتاش/. در فرتوری که در دیدگاه پیشین فرستاده شد، میبنیم که در گستره ( =توضیح ) های آن، در بخش "avestan" ، واژه ...
در پاسخ به کاربر /آرش پارسی/: شما هنگامی که دو واژه "فرهنگ" و "فرنگ" را می شنوید، به نگاه کدامشان "محاوره " ای است؟ "فرنگ دیده" همان "فرهنگ دیده" است ...
می توان از برابر های "سنجه، پایه، پیمانه" بهره برد که همگی می توانند درخور باشند. بدرود!
در پاسخ به کاربران /جلال سبوحی/ و /Salar/: در زبان اوستایی ما واژه ای داشتیم به نام "دوچ" که برابر "دوشیدن" بوده است. این واژه به زبان پهلوی یا پارس ...
دیدگاه شماره 2: چاییدن از "چیاه" در زبان اوستایی می آید که برابر "یخ زدن" می باشد می آید. در گذشته "چاییدن" به شیوه "چاهیدن" و از همین "چیاه" آمده اس ...
دیدگاه شماره 2: در اوستایی و زبان پهلوی ما واژه ای داشتیم به نام "چَش" یا "چاش" که برابر "درس دادن، نشان دادن" بوده است و برابر درخور این واژه است. ...
با دیدگاه کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ همسو هستم. "داشتن" برابر "صاحب چیزی بودن" می باشد و می تواند مینه ( =معنی ) "نگه داشتن، توجه زیاد به چیزی" را نیز ...
( این دیدگاه تنها برای فرستادن فرتور ِ پشتوانه دیدگاه پیشین است )
برابر پارسی "فرض، فرضیه" می باشد و می توان به جای آنها از این واژگان بهره برد. بدرود!
برابر پارسی "معنی" می باشد. با "مینوی، مینو" هم خانواده است. بدرود!
درود دوباره بر کاربر /فرتاش/ گرامی. گفته های شما بسیار درست است، ما بهتر است که از زبان های ریشه پارسی همانند پهلوی و اوستایی و. . . . برای یافتن ب ...
در واژگان "امروز، امسال" برابر "این" می باشد. بدرود!
بن کنونی "فَرزَفتن" می باشد. "فَرزَفتَن" برابر "کامل کردن، به پایان رساندن، تمام کردن" بوده است. به گمان من "فَرزفتن" دارای پیشوند "فر" می باشد و از ...
4 ساعت پیش رخداد های خوبی نیفتاده است. نترسید، همه همینگونه هستند، شما تنها نیستید، اگر دیگران به راستی باشند و راستین ( =واقعی ) باشند. آیا می توان ...
دیدگاه شماره 2: بن واژه ای داشتیم به نام"دروغتن" که برابر "دروغ گفتن" بوده است پس می توانیم کارواژه ( =فعل ) های تازه ای داشته باشیم که یک جوری هستند ...
واژه ای است پارسی که در زبان پهلوی برابر "dibir" بوده است و به عربی رفته و در آنجا "دبیر" شده است و چون بر آهنگ "فَعیل" عربی بوده است، آنان ریشه "دبر ...
دیدگاه شماره 3: می توان از واژه های "چیهریگی، چیهرینی" نیز بهره برد. "چیهر" برابر "طبیعت، طبع" می باشد و "چیهریگ" برابر "طبیعی" می باشد. اکنون "چیهر ...
در زبان پهلوی ما واژه ای داریم برابر "اَنوسپوریگ" که برابر "ناقص" می باشد. "اَن" برابر "نا" می باشد. پس این واژه برابر "نا اوسپوریگ" می باشد. می توا ...
ریخت دیگری از "نایستن" است. این بن واژه برگرفته از پیشوند "نا" می باشد و برابر "نا کردن، نفی کردن" می باشد. بدرود!
در زبان پهلوی واژه ای داشتیم برابر "اَدَهم" که برابر "نا محرم" بود. از آنجا که "اَ" پیشوندی است برابر "نا"، پس "دَهر" و "محرم" برابر هستند. می توان ...
پیشوندی در زبان پهلوی داشتیم به نام "اَ" که هم برابر "نا" بود و هم برابر "بی". به دلیل کوتاهی آن، می توانیم آن را به "گمان" بچسبانیم تا واژه "اَگمان ...
پوچ، بی درونمایه، اَدرونمایه
واژه های "ناشناخته، نادانسته، نا آشکار" از برابر های این واژه هستند. میتوان در "ریاضی" به جای این واژه از واژه های "دگرا، ناپایا" بهره برد. بدرود!
واژه ای پارسی است و در زبان های همریشه آن نیز می باشد همانند "no" در انگلیسی و "nein" در آلمانی. بدرود!
"دگریدن" از دو بخش "دگر" و "یدن" ساخته شده است و برابر "دگر شدن، تغییر یافتن، تحول" است. بدرود!
روی آوردن.
دیدگاه شماره 2: ما واژه "معنوی" را امروزه داریم که عربی شده واژه "مینوی" در اوستایی است. باور ندارید؟ نگاهی بیندازید به آیین زرتشت که در آن این جها ...
درود بر کاربر گرامی /مهدی کشاورز/. نمونه ای بسیار خوب آوردید. "پریدن" بن واژه ای است که از "پر" و "یدن" ساخته شده است. "پر" پیشوندی است که در زبان ...
دیدگاه 2: در دیدگاه پیشین از بن کنونی "نکوهیدن" و با افزودن پسوند "ا" که کننده همان بن واژه ( نکوهیدن=نقد کردن ) را می سازد، واژه "نکوها" را ساختیم. ...
پیشنهاد واژه های "همسانی، یکسانی، هَمرویی" دو واژه نخست که آشکار هستند. ولی واژه سوم از دو بخش "هَم" نشان دهنده "یکسان بودن، برابر بودن" می باشد و " ...
درود بر کاربر /مهدی کشاورز/ گرامی. پیشنهاد "پادش" می توان برابر بسیار خوبی برای "نقض کردن، رد کردن، ضد بودن، ضدیت" باشد، ولی شوربختانه ساختار نادرس ...
ضد=پادسو، پَدسو، پادزی، پَدزی یَت=بودن پس "ضدیت" می شود "پادسویی، پَدسویی، پَادزیی، پَدزیی"
درود بر کاربر /فرتاش/ گرامی. اکنون چرایی دو دلی شما را دریافتم. آری، بن واژه "hangen" در زبان آلمانی بر پایه نگاره ای که فرستاده اید و همچنین دیگر ...
"ساعتی است که شما در کوشیدن هستید و کمی هم درباره زندگی خود گیچ هستید و کمی نیز دلهره و بیتابی دارید. " این گزاره در بالا از سوی کاربر 8. 1. 1 در نها ...
برابر پارسی "نقد" می شود "نکوهش" که از دو بخش "نکوه" و "ِش" ساخته شده است. "نکوه" بن کنونی "نکوهیدن" است. "نکوهیدن" برابر "نقد کردن، انتقاد" است. ول ...
دیدگاه 2: شاید هعی بدین شیوه ساخته شده است: هنگامی که شما از چیزی خسته و اندوهگین هستید، کاری که شاید بکنید دمش ( =نفس کشیدن ) است که این آوا را دارد ...
دیدگاه شماره 2: نخست بیایید کمی دیدگاه پیشین را پاکیزه تر بکنیم. "ا" می تواند پسوند باشد و به دو شیوه: 1 - می تواند اندازه و تراز ( =میزان ) چیزی را ...
سوبر برابر سوبر است! همان ایموجی دو تا چشم و دهن خطی بهترین نمونه است گاهی نیز برابر کسی که مست نیست می باشد. بدرود!
از بهترین زمان ها در شبانه روز است. این دوره را به بهترین روش زندگی کنید و خوش باشید، جهان و پدیده هایش نیز به شما یاری خواهند رساند. دُورُدبُ!
پَدسوی ( =مخالفِ ) درود در پارسی است. برای پایان دیدار به کار می رود همانگونه که "درود" برای آغاز آن به کار می رود. بدرود! ( این "بدرود!" هایی که ...
"گاه" واژه پارسی است و "ا" با گویش "اَن" ( تنوین ) را که عربی است نمی توان به آن افزود. به جای آن از "گاهی" بکار ببریم: نادرست:او گاها بسیار خشمگین ...
پوچ، توخالی، بی درونمایه از برابر های آن هستند. بدرود!
زمان بسیار بدی است. از زندگی کردن در این زمان خودداری کنید.
زمان خوبی نیست. زمان خوبی است.
یکی دیگر از واژه های نادرست است همانند "بنادر، دفاتر، خوبیت، خواهشا. . . " از دو بخش "خر" و "یت" ساخته شده است. "یت" در زبان عربی کاربرد دارد و نه پ ...
شعر برابر "سروده" می باشد و از "سرودن" می آید. می توان واژه "سرایا" را نیز به جای "شاعر" به کار برد. "سرایا" از دو بخش "سرای" که بن کنونی "سرودن" اس ...
در ریاضی، واژه "گزاره" بکار برده می شود.
به این شیوه است که گزاره p ( 1 ) برای p ( 2 ) برای p ( 3 ) و. . . . . . رخ داده است. یا به شیوه دیگری، برای هر p ( n ) , پشتوانه p ( n 1 ) هست. "تسل ...
زیبا از دو بخش "زیب" و "ا" ساخته شده است. "زیب" بن کنونی بن واژه "زیبیدن" است و با افزودن پسوند "ا" که پسوند کنشگر ( =فاعل ) ساز است، کننده همان بن ...
نادان برابر "کسی که نمی داند" است و پادسو ( =مخالف ) "دانا" می باشد. ولی نادان برابر "کم خرد، کم هوش" نیز هست. گفت و گو با نادان بر سر چیزی، تنها ...
برابر "اندیشیدن، مَنیتن" است. ولی در برخی گزاره ها برابر "پنداشتن" نیز هست. برای نمونه: او فکر می کرد که پاسخ پرسش، برابر 32 است. در اینجا "فکر کر ...
دیدگاه 2: می توان از واژه "پادسو، پدسو" به جای "مخالف" بکار برد. همانگونه که "همسو" برابر "موافق" است، پس "پادسو" برابر "نا موافق، مخالف" است. ( "پا ...
دیدگاه شماره 2: پس از نوشتن دیدگاه نخست، در برخی نوشته ها می دیدم که می نوشتند "حتا". با خودم می گفتم:"این واژه که عربی است. چه بنویسمش حتی چه حتا" ...
ساختار این واژه اینگونه است: پهن ا وَر "وَر" پسوندی است که برابر "دار، مَند" می باشد. پس پهناور می شود "پهنا دار". "ا" در "پهنا" همانند "درازا"، کار ...
بندر واژه ای پارسی است. به عربی راه یافته است و در آنجا به بندرها می گویند "بنادر". همین عرب ها این واژه بنادر را به ما داده اند و ما هم همان را می گ ...
واژه های "پشتوانه، بُن نامه" را می توان پیشنهاد داد. پشتوانه که برابر "پشتیبان، اعتبار" است و می توان برابر خوبی برای این واژه باشد. واژه "بن نامه" ...
پیشوند "فر" در زبان پارسی برابر "به پیش، به جلو" می باشد. نمونه های آن را می توانید ببینید: فرسودن=به جلو ساییدن فرهیختن=به جلو کشیدن، به پیش کشیدن ف ...
کوتاه شده "frequently asked questions" می باشد که برابر "پرسش های رواگمند". می توان به همان شیوه در انگلیسی، واژه "پَهر" را ساخت. بدرود!
از بن واژه "مودن" می آید: ما ( بن کنونی مودن ) ی ( میانجی، برای آسانی گویش ) ش ( همانند آموزش، خوانش، سازش. . . . ) در واژه "فرمایش" به همراه پیشون ...
این واژه برابر های واژه های بیگانه "شکل، طرح" است و از برابر های دیگر آن می توان "گونه، چهره، رخ" را نام برد. بدرود!
واژه "گنگی" که از دو بخش گُنگ به چَمِ "نامعلوم، نا آشکار" و "ی" ساخته شده است که برابر "نا معلومی، نا آشکاری" می باشد. می توان از "یگ" زبان پهلوی - ...
چشم، کوتاه شده "بر روی چشم، روی چشم" است که همین ها هم کوتاه شده ی "بر روی چشم ( من ) باشد، روی چشم ( من ) باشد" می باشند. خود واژه چَشم واژه ای پا ...
تاریک از دو بخش "تار" و "یک" ساخته شده است. "یک" در زبان پهلوی برابر "ی" بوده است پس تاریک می شود "تاری" که در اینجا با نگرش ( =توجه ) به کاربرد "ی" ...
در این دیدگاه میخواهم توان واژه سازی زبان پارسی را به شما نشان دهم: ما از هر دو نام ساده ای که داریم، می توانیم روی کاغذ واژه ای نو بسازیم ( نام های ...
برابر پارسی "انفجار، منفجر شدن" است. بدرود!
"وَر" می تواند ساده "و اگر" باشد. "ور" در زبان پهلوی همانگونه که در داور یا همان دادور میبینیم، برابر "پناه" است. "وَر" به چَمِ "کنار، پیش، سو" نیز ...
واژه ای است که پس از یورش تازی ها ( عرب ها ) به ایران ساخته شده است. از دو بخش "غَم" و "ناک" ساخته شده است. "غم" واژه ای تازی ( =عربی ) است و "ناک" ...
برابر پارسی "نا معلوم، مبهم" می باشد. بدرود!
دارای کار نامه ( در اینجا مدرک ) دکترا، پزشک. بدرود!
سرما خوردن، سرما خوردگی برای رفتن به جایی سرد بن واژه ای پارسی است و بن کنونی آن "چا" است: چا ی یدن "یدن" در اینجا پسوند بن واژه است، "ی" برای آسان ...
دشمن واژه ای پارس است که از دو بخش "دش" و "من" ساخته شده است. "دش" پیشوندی است که ریخت دیگر آن "دژ" است و در واژه ای همچون "دشنام" هم به کار رفته اس ...
دشنام از دو بخش "دش" یا همان "دژ" به چم ( =معنی ) "بد، زشت" و "نام" است و برابر "نام بد، نام زشت" است و برابر واژه بیگانه "فحش" است. بدرود!
کاربر /علی باقری/، اینکه بخواهیم هر واژه ای که به گویش مردم ایران آمده است را به همان گونه که در زبان پایه آن واژه بوده است بگوییم که نمی شود! در تار ...
این واژه از بن واژه "پاییدن" به چم "مراقبت کردن، نگه داشتن، مواظبت کردن" می آید. به بن کنونی این واژه یا همان "پا"، پسوند "ه" را می افزاییم و یک "ی" ...
شتابان، بد خو، خشن برابر های این واژه هستند. بدرود! ( ؟؟ )
پیشنهاد واژه "چَمه" برای واژگان "باعث، سبب، موجب". "چَمه" از دو بخش "چَم" و "ه" ساخته شده است. "چَم" از بن واژه "چمیدن، چَمدَن، چَمتَن" می آید و بن ...
دیدگاه 2: می توان این واژه پهلوی "پورسیشن" را کمی دگرگون کرد تا برای پارسی امروزه آسان تر شود. برای نمونه، به جای "u" در "پورسیشن"، بگذاریم "o" تا ب ...
نظم دادن، سامان دادن از بن واژه "رایینیدن" یا "راییدن" می آید همانگونه که "آرامیدن"از "رامیدن" و یا "آسودن" از "سودن" و یا "آشفتن" از "شفتن" می آی ...
بن واژه ای هست به نام "پایستن" به چم ( =معنی ) "استوار ماندن، با دوام ماندن". می توانیم بن واژه ای از همین بن واژه با پسوند بن واژه ( =پسوند مصدر ) ...
نپذیرفتن، رد کردن، اَپَذیرش واژه پایانی دارای پیشوند "اَ" می باشد و برابر "پاد" می باشد و واژه ای پادسو ( =مخالف ) واژه پس از خودش می سازد.
ساختارش را بررسی می کنیم: dis=پاد، نَ، اَ ( گونه ای پیشوند است ) like=پذیرفتن، پذیرش، پسند واژه پایانی برای واژه لایک، از نگاه من بهترین واژه برای ...
پسوند بن واژه است. این گونه از بن واژه ها از بن واژه های بنیادین ساخته می شوند و بن واژه درست و پایه ای نیستند. برای نمونه، خوراندن از خوردن می آید، ...
می توان واژه "راینما" را برای این واژه پیشنهاد داد. از دو بخش "رای" و "نما" ساخته شده است. "رای" که برابر "نظم، ترتیب، هماهنگی" است که از بن واژه ( ...
پاسخی به کاربر /دکتر تهرانی/ ( دکتر! ) ( وارونه همه این گزاره های زیر را بگیرید، برخی دوستان با خود پنداشتند که اینها راستکی است ولی الکی است و برای ...
واژه ای داریم به نام "برینمند" در زبان پهلوی برابر "محدود". "مند" پسوندی است برای دارندگی. برین در زبان پهلوی برابر "بخش، قسمت، برش" است که برینمند ...
بخش کردن برابر پارسی ساده و درخور این واژه است. در زبان پهلوی، بن واژه بَختَن هست که با بخت که برابر "سرنوشت، بهره، سهم" است می باشد و پیوند ( =رابط ...
بهره مند، بهره ور از برابر های این واژه هستند. پسوند" ور" برابر پسوند "مند" است و هر دو دارندگی را نشان می دهند. درود!
گواهنامه می تواند برابر خوبی باشد. در انگلیسی document از واژگان کهن تر فرانسوی آمده است که برابر "گواهی، گواه" بوده اند. پس می توان گواهنامه را برا ...
حریص دارای ریشه حرص و بر آهنگ فعیل است. واژگان بر آهنگ فعیل، دارنده ریشه خودشان هستند. از آنجا که حرص=آز، پس حریص میشود دارنده آز یا همان آزمند یا آز ...
در زبان پهلوی واژه ای به نام "اَپورسیشنیگ" هست و از انجا که "اَ" برابر "بی" و "یگ" برابر "ی" است، ساده شده آن می شود "بی پورسیشنی" که برابر "بی مسئول ...
در زبان پهلوی واژه ای به نام "اَپورسیشنیگ" هست و از انجا که "اَ" برابر "بی" و "یگ" برابر "ی" است، ساده شده آن می شود "بی پورسیشنی" که برابر "بی مسئول ...
نیران به این شیوه است: از دو بخش "نیر" و "ان" درست شده است. "نیر" در زبان پهلوی برابر "اَنیر" است که برابر "ناآریایی" است. پس نیران برابر "نا آریایی ...
درود بر کاربر /علی اعظم محمد بیگی/. بله، اندک از دو بخش "اند" و "ک" درست شده است که "ک" در اینجا کوچک کننده است همانند مرغک، شاخک. "اند" در زبان په ...
دیدگاه شماره 3: در دیدگاه پیشین، به ریشه واژه دایه اشاره کردم که در زبان ارمنی، اکنون به شیوه دایاک می باشد. پس از آن، کنجکاو شدم درباره این واژگان ...
پاسخی به برخی کاربران زیر همین واژه: کاربر"نادرشاه تورک": این میوه نخستین بار در آذربایجان کشت شده است؟ با ساده ترین جستجو در چیزی مانند اینترنت، نخس ...
عنبر در زبان پهلوی به شیوه "اَمبَر" بوده است و به زبان عربی رفته است و در آنجا به عنبر دگرگون شده است. اکنون عرب ها همان عنبر خودشان را به ما داده ان ...
در پهلوی، واژه ای ویژه به نام "آمارگَر" هست که از دو بخش "آمار" و "گر" درست شده است. گر پسوندی است که واژه ای می سازد که کنشگر ( =فاعل ) بن واژه خود ...
حساب کردن می تواند برابر "شمارش" باشد ولی شمارش همه حساب کردن ها را پوشش نمی دهد ( در حساب کردن ما نباید تنها بشماریم! ) می توان از واژه "آمارش" یا ...
خالص برابر "نیامخیته" می تواند باشد. ریهت دیگری از آمیخته در زبان پهلوی برابر "گومی، گومیگ" می باشد پس می توان واژه "ناگومیگ، ناگومی" را نیز برای ای ...
تند و پر شتاب رفتن. بدرود!
درود بر کاربر /ب. الف. بزرگمهر/. بله، می توان از واژه "فرجام" بن واژه "فرجامیدن" ( در اینجا یدن برابر کردن، گرفتن می تواند باشد ) را ساخت که برابر خو ...
کوتاه شده ی "به این" می باشد و در برخی سروده ها برابر "با این، به وسیله این" هم می دهد. بدرود!
پیشنهاد واژه "اَگار" برای این واژه. اَگار در زبان پهلوی برابر "ناتوان، از پا افتاده، کسی که نمی تواند فعالیت کند" است و می تواند برابر شایسته ای برا ...
پیشنهاد واژه "اَبگارش" برای این واژه: در زبان پهلوی بن واژه ای هست به نام "اَبگارینیدن" . از آنجا که پسوند بن واژه در اینجا برابر "ینیدن" است، پس بن ...
واژه ای به نام "اَبیس" هست، که "اَ" نخست آن برابر "بی" امروزی است. پس این واژه برابر "بی بیس" است که برابر "بی زیان" است. بنابراین زیان=بیس. واژه س ...
واژه پهلوی برای این واژه "اَبَرتَنی" است که "اَبَر" همان "بَر" امروزی است پس می شود "بَرتنی". بدرود!
پیشوند "اَبَر" برابر "بزرگ، بسیار، زیاد" و این چنین چیز ها است و در اَنُگُلیسی برابر hyper است. این پیشوند از واژه "اَبَر" در پهلوی می آید که از آن ...
بن واژه ای در زبان پهلوی می باشد برابر "اَباگینیدن" که از دو بخش درست شده است: 1 - اَباگ 2 - ینیدن ( پسوند بن واژه ) اَباگ در پهلوی برابر "با" است ...
پارسی است که در زبان پهلوی - پارسی میانه برابر "اَباگ" می باشد.
آبادان ( خود واژه اش ) ، از دو بخش آباد و ان درست شده است. ان، پسوندی است که به زاب ( =صفت ) ها می چسبد و هنگامی که می چسبد، واژه های که نمایانگر جا ...
دیدگاه 3: واژه "من" در زبان اوستایی نیز کاربرد "اندیشه" داشته است و "منش" نیز با آن پیوند دارد. کارواژه این واژه می تواند "منیدن، منیتن" باشد. واژه ...
پاسخی به برخی کاربران در زیر این واژه. کاربر /پاسخی به محسن/ ( !!! ) "دایی از تایی در دیوان لغات ترک ذکر شده ترکی برا ۸۰۰ سال پیشه در سایت نگاه ک ...
انگار، گویا، گویی، به نگر، به نگاه از برابر های این گزاره هستند.
ستمکار، آزارا، ستمگر از برابر های این واژه هستند. واژه های یکم و سوم از پسوند های کنشگر ( =فاعل ) "کار" و "گر" بهره برده اند. واژه آزارا از کارواژه ...
آزاردن همان آزردن امروزی است.
گریه از بن واژه گریستن می آید و در اینجا "ه" کاربردش چسبیدن به بن کنونی گریستن برای ساختن واژه ای به چم ( =معنی ) گریستن است. پس گریه=گریستن. در بن ...
تازیگ=تاز یگ یگ در زبان پارسی برابر "ی" در زبان پارسی امروزه است. پس تازیگ=تازی که زبان یا نژاد عربی/تازی را نشان می دهد.
یک واژه در گویش مردم کنونی ایران هست به نام "پاچه خاری". از دو بخش پاچه و خاری درست شده است. سخنی پهلودار است برابر "چاپلوسی". زیر این گزاره ای که ا ...
پد، در زبان پارسی، همان "پاد" است که می توان به شیوه "پد" هم نوشت. برای نمونه در ساختار واژه "پدافند" بکارگرفته شده است.
رویه، پهنه، گستره از برابر های این واژه تازی هستند. رویه و پهنه برای بکارگیری روزانه، بهتر هستند. برای نمونه نادرست:این صفحه خیلی بزرگ است. درست ( ...
از میان رفتن، پاک شدن از برابر های این واژه نیم پارسی و نیم تازی هستند.
مرد ستیزی، در جهان امروزی، از برای فمنیسم امروزی است که در نخست انگیزه آن، برابر سازی داد ( =حق ) زن و مرد بود. ولی شوربختانه امروزه فمنیسم برای زنان ...
واژه آبناک می تواند برابر خوبی برای این واژه انگلیسی باشد که کم و بیش به گویش ایرانی ها راه یافته است. آبناک از دو بخش آب و ناک درست شده است. ناک پس ...
پسوندی است در پارسی که در زبان انگلیسی به دیس "ful" می باشد. برابر آن "پر از، دارای" است. برای نمونه: غمناک=پر از غم خشمناک=پر از خشم ترسناک=پر از تر ...
ساخته شده از.
در این تارنما، انگیزه پانترک ها این است که با چند کتابی که آدمهایی همچون خودشان نوشته اند، واژه های پارسی را ترکی نشان دهند. ( همچون روباه هایی هستند ...
واژه "پیرو" برابر این واژه است. برای نمونه: نادرست:. . . . . تحت تاثیر . . . . . . است. درست ( تر؟! ) :. . . . . پیرو . . . . . است.
دیدگاه 2: کاربری به نام /آتوسا بختیاری/ که در تلاش است همه واژگان را ترکی نشان دهد، چندین بار یک دیسه ( =تصویر، شکل ) ای را برای نشان دادن ترکی بودن ...
از شما، کاربر /فرتاش/ گرامی، برای راهنمایی من بسیار سپاسگزارم. پیشنهاد های شما زیر هر واژه همیشه بهترین پیشنهاد ها بوده است و من از شما بسیار آموخته ...
تطبیق دارای ریشه طبق و دارای آهنگ تفعیل است. تفعیل=فعل را انجام دادن پس تطبیق می شود طبق دادن، که می شود ازروگزیدن، درخورسازی پیشنهاد های من درباره ...
پیشنهاد واژه کاربر گرامی /فرتاش/ ( پادگویی ) برابر بسیار شایسته ای برای "نقض" در دانش چیم ( =منطق! ) است. شاید بتوان واژه "پادپذیرفتن" را نیز بکار ب ...
آنگاه، سپس، در دنباله، پس از این، در این هنگام، از پس برابر های این واژه هستند.
آغاز می کنیم! دو دیدگاه درباره این واژه هست: 1 - این واژه پارسی است و از دایه و دایَگ ( َگ در پهلوی برای ه امروزی است ) در پهلوی می آید. ( کاربر گرا ...
پیشنهاد واژه های "راینما، سامانه، گروه مند" برای واژه جدول. ساختمان هر واژه: 1 - راینما از دو بخش رای نما درست شده است. رای ( بر پایه دیدگاه من زیر ...
مشکل گشا از دو بخش مشکل و گشا درست شده است و برابر گشاینده ( باز کننده، از بین برنده ) مشکل است. می توان واژه های "راه گشا، گره گشا" را پیشنهاد داد ...
نام برابر پارسی "اسم" در عربی و "name" در انگلیسی است. شوربختانه نام ها در ایران، خیلی کم پارسی هستند و بیشترشان عربی شده اند ( همچون نام من! ) خوا ...
چیم گونه ای از "چم" امروزی است که برابر "دلیل، علت، چرایی" است و برابر دیگری آن "معنی" می باشد ولی برابر نخست بیشتر کاربرد داشته است. ( این دیدگاه هم ...
پهنه، برابر این واژه است. درود بر کاربر گرامی /آریا گل پرور/. پیشنهاد نخستین شما "گسترا"، شوربختانه درست نیست ولی واژه سازی خوبی انجام دادید. گست ...
فرمودن بن واژه ( =مصدر ) ای است برابر فرمان دادن، که خب در برخی گزاره ها برای بالا بردن جایگاه یک تن نیز کاربرد دارد و برابر "گفتن" است، برای نمونه ک ...
واژه رایش از دو بخش "رای" و "ش" درست شده است. سری به دیدگاه های من زیر واژه های "نظم دادن، مصدر" بزنید آنجا در می یابید که چرا رای=نظم. "ش" که فرای ...
واژه "سایش" از بن واژه سودن می آید که برابر "لمس، ارتباط، تماس" است. سودن بن واژه ای است که از دو بخش "سو" و "دن" درست شده است که "دن" پسوند بن واژه ...
در ریاضی، این واژه برابر راه، راستراهه ( =راست راهه ) ، سیخال ( سیخ ال، چیزی که همانند سیخ راست است ) است. برای نمونه: نادرست:این خط 5 سانتی متر است ...
به به! کاربر /آرش پارسی/ یا همون/ آرش پارسیک/ دوباره دیدگاه داده! می دونی چیه، بر پایه گفته های همین کتاب، "بن" واژه ای است در زبان غزی ( هر چیزی که ...
بهترین برابر پارسی برای این واژه خِرَد است. "هوش" نیز می تواند جایگزینی باشد. ولی می توانید از هر دو بهره ببرید و هیچ کدام بد نیستند. نیاز است گف ...
دیدگاه شماره 2: شوربختانه امروزه "یعنی" برای فرنایش ( =استدلال، نتیجه گیری ) نیز به کار می رود. بیشتر به شیوه "این یعنی، این یعنی اینکه، یعنی اینکه" ...
پیشنهاد واژه کژین برای واژگان "جعلی، fake، تقلبی" کژین از دو بخش کژ و ین ساخته شده است: ین در واژه های نوین، راستین، دروغین. . . هست که واژه ای می س ...
برابر های این واژه: برساخته، دروغین، کژین، ناراست
جعل کردن، واژه برساخته نیز از این بن واژه آمیخته ( =مصدر مرکب ) می آید. این واژه بهترین برابر پارسی برای واژه بیگانه "جعل کردن" است.
این واژه از دو بخش درست شده است: 1 - باش 2 - ا دومین بخش، پسوندی است که واژه ای را می سازد که کننده بن واژه خودش است. برای نمونه کوشا از بن واژه کوش ...
چی، برابر thing در انگلیسی. هر یافتمندی را می توان گفت "چیز".
داستان و رخداد از برابر های این واژه هستند.
گزاره ای است برای هنگامی که شما چیزی را می گویید، سپس شنونده به شما خرده ای درباره گفته تان می گیرد، سپس شما اگر این را بگویید، ماسمالی اش میکنید! ( ...
پیشنهاد واژه "رایا". رای از دو بخش رای=نظم، ترتیب و پسوند ا درست شده است. پسوند "ا" در اینجا، سازنده زاب کنشگر ( =صفت فاعلی ) است. به راستی واژه ا ...
آیین می تواند برابر خوبی برای "قانون" باشد و خب برای بهره بردن ساده و روزمره، شایسته است.
شیوه درست آن "آزاردن" بوده است که به "آزردن" دگرش یافته است.
برابر این واژه، واژه پارسی "رای" می باشد. این واژه بن کنونی بن واژه ( =مصدر ) "رایینیدن" یا "راییدن" است. این دو بن واژه برابر "نظم دادن، ترتیب دادن ...
آراسته کردن، سامانیدن، سامان دادن، رایینیدن برابر های این واژه هستند. واژه پایانی یا همان "رایینیدن" بن واژه ( =مصدر ) ای ویژه است در زبان پهلوی برا ...
این واژه در زبان پهلوی گونه ای از "چرا" در زبان پارسی امروزی بوده است. از دو بخش چیم و رای درست شده است. چیم برابر "دلیل، علت" است و گونه کنونی آن د ...
از بن واژه رندیدن در زبان پهلوی می آید.
تعریف کردن برابر گستردن و شناساندن چیزی است. خود واژه "تعریف کردن" برابر شناساندن است ( عرف=شناخته، تعریف دارای ریشه تفعیل و آهنگ تفعیل است پس براب ...
گواه، گواهی، پشتوانه برابر های این واژه هستند.
شیوه، روش، گونه، دیس، جور برابر های این واژه انگلیسی هستند.
به امید آن روزی که نگوییم "خاور می شود شرق"، بگوییم "شرق می شود خاور" !
گزاره=جمله بهره بردن=استفاده کردن در برخی گزاره ها این واژه بیشتر برابر "شیوه، گونه، روش" است، برای نمونه: "به این شکل می توان به برابر این واژه رسی ...
پیشنهاد واژه "پیرادیس" . پیرادیس دارای پیشوند پیرا است که برابر "دور و بر" است. دیس هم برابر پارسی "شکل، طرح" است. پس پیرادیس می شود "دور و بر شکل" ...
"دور و بر، پیرادیس، پیرامون، گستره، بخش" از برابر های این واژه هستند.
ی در بسیاری از واژگان به کار گرفته می شود. شیوه آن در پارسی میانه - پهلوی یگ یا یک بوده که آن را امروزه در تاریک، نزدیک می بینیم. برای نمونه واژه ز ...
راهنمای واژگان کمتر شنیده شده در این دیدگاه: کارواژه=فعل شناسه=برای نمونه ید در خوردید، م در خوردم، ی در خوردی. بن واژه=مصدر، همانند شناختن، آموختن، ...
دنباله پیدا کردن، پیداشتن پیداشتن=پی داشتن که آشکارا است همان ادامه داشتن است.
اگر، چناچنچه، گر، هنگامی که برابر های پارسی این واژه هستند.
راهنمای وازگان کمتر شنیده شده: بن واژه=مصدر، همانند خواندن، شنیدن، ساختن. . . کنشگر برابر پارسی "فاعل" است. ساختار کنشگر اینگونه است: کنش گر گر پ ...
راهنمای واژگان کمتر شنیده شده: زاب=صفت بن واژه=مصدر، همانند خواندن، شنیدن کنشگر=کننده، فاعل زاب های کنشگر=صفت های فاعلی گرایا، گراینده برابر های ای ...
چند راهنمایی برای این دیدگاه کارواژه=فعل واج=حرف ( ا، ب، پ، ت. . . ) کارواژه فرمانی=فعل امری پیوند=رابطه دومین واج الفبای پارسی است. در کارواژه ه ...
این واژه اکنون به شیوه "رواج" شناخته شده است. این واژه "رواج" از واژه کهن پارسی "رواگ" می آید و چون در زبان عربی "گ" نبوده است، آنها به جایش "ج" گذاش ...
ترابری دارای پیشوند ترا می باشد. ترا برابر "از این سو به آن سو، از این جا به آن جا، از این شیوه به آن شیوه" می باشد که در اینجا، دو برابر نخستین کارب ...
چم، چمار. ساختار واژه دوم چمار به این شیوه است/باید از کاربر مهدی کشاورز برای این ساختار واژه سپاسپگزاری کرد، این ساختار برگرفته از دیدگاه ایشان زی ...
ضرب المثلی برای نشان دادن بد بودان شرایط.
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...
پیوند دار
عربی. نگارش به این شیوه شاید از برای ننوشتن "ع" است که پارسی نیست. بر پایه دیدگاه برخی کاربران، در پارسی باستان به عرب ها چیزی شبیه arab میگفتند و ب ...
گرداننده، راهبر.
دانستن، آگاه بودن برابر های این گزاره نیم بیگانه است!
متغیر ریشه=غیر آهنگ=متفعل آهنگ متفعل، فعل یا همان ریشه را انجام می دهد و کننده آن است. پس متغیر کار "غیر" را انجام می دهد. پس متغیر به چیزی می گوی ...
این واژه، انگلیسی است و برای بدست آوردن برابر درست آن، باید آنرا باز کنیم: package=pack - age در اینجا pack واژه است و age هم پسوند. بنگرید ( =توجه ک ...
خواهشا واژه ای نادرست است. خواهشا از خواهش افزون بر "ا" ( تنوین ) ساخته شده است. خواهش واژه ای پارسی است و نمی توان تنوین که برای زبان تازی ( =عربی ...
به راستی بهترین برابر برای این واژه بیگانه است.
درود بر کاربر /مهدی کشاورز/. بله، این واژه "به راستی" چم ( =معنی ) درستی برای "طبیعتا" نیست و شاید در برخی گزاره ها کاربرد داشته باشد که در آنها هم ...
"به راستی" برابر این واژه بیگانه است. بروزرسانی: کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ لغزش ( خطا ) من را گزارش دادند و به جای واژه "به راستی" برای ندادن داده ...
رویش، افراشتن، پیشرفت، مِهِش واژه پایانی به این شیوه است: مهش=مه - ش مه در پارسی برابر بزرگ ( تر ) است و ش هم که کاربرد نشان دادن فرایند رخ دادن بن ...
شمردن به راستی "شماردن" است. بن واژه ای با بن کنونی شمار.
خود واژه "صورت" برابر چهره، رخ است. صورت به این شیوه ها هم بکارگرفته می شود: در این صورت به این صورت در هر دو شیوه، صورت برابر "گونه، گون، سان، شی ...
گمانه، پنداره برابر های این واژه تازی ( عربی هستند ) .
آزماییدن، بکار بردن.
در اینترنت، لینک هر چیز، نشانی آن سایت یا هر چیز دیگر را نشان می دهد. پس می توان گفت لینک برابر نشانی است.
تابع ( ریاضیات ) در انگلیسی برابر function است. شما یک تابعی دارید که به آن f می گوییم. به این شیوه است که شما یک درآیی ( ورودی ) به آن می دهید و این ...
پیشنهاد واژه های "زریدن، زرنده، زرش، زری": زر در اینجا برابر "با ارزش، زیاد" است و پادسوی کاه که برابر"بی ارزش، کم" و از آن واژه های "کاهش، کاهنده، ...
پیشنهاد واژه های "زریدن، زرنده، زرش، زری": زر در اینجا برابر "با ارزش، زیاد" است و پادسوی کاه که برابر"بی ارزش، کم" و از آن واژه های "کاهش، کاهنده، ...
زَرِش=زریدن. زریدن هم از زر می آید و زر برابر با ارزش است و زریدن هم برابر با ارزش کردن یا همان زیاد کردن می دهد. این واژه پادسو ( مخالف ) کاهش اس ...
از نگاه من برابر افزاییدن می باشد. زَریدن از زر می آید که زر برابر چیزی با ارزش و نشان دهنده زیاد است. پس زریدن برابر زیاد کردن، با ارزش کردن است که ...
مهنده=مه نده=مه کننده مه برابر بزرگ ( تر ) است پس مهنده می شود بزرگ یا بزرگ تر کننده.
کهین=که ین=کوچک تر ین=کوچک ترین! مِهین=مه ین=بزرگ تر ین=بزرگرترین!
کِهیدن برابر کوچک ( تر ) کردن است. چرا که کِه برابر کوچک ( تر ) است. پادسو ( مخالف ) این واژه می شود مِهیدن، چرا که مه برابر بزرگ ( تر ) و پادسوی کِ ...
دیدگاه شماره 2 درباره این واژه: پیشنهاد نخست من مال خیلی پیش میباشد و، به گمانم خیلی درست نیست! امروز میخواهیم از دو واژه در زبان پارسی میانه - پهل ...
جذاب ریشه:جذب آهنگ:فعال=کننده فعل پس می توان گفت جذاب کسی یا چیزی است که "جذب" می کند، جذب برابر گیرش است پس می توان واژه "گیرا، گیرنده" را پیشنهاد د ...
آب جنبه، آبخیز، آب خیزه برابر های واژه تازی ( عربی ) "موج" می باشند.
مد به دو شیوه خوانده می شود: 1 - مَد ۲ - مُد مَد که برابر بالا آمدن آب هست و چرایی آن نیروی گرانش ماه است. می توان واژه "آب افراشت" را برای "مَد" گ ...
بررسی ساختار این واژه: امیدوار=امید - وار وار پسوندی است که دو کار می کند: همانند امیدوار و سوگوار، واژه ای می سازد که در سان ( حالت ) واژه پیش از ...
بررسی، کاوش، واکاوی واژه پایانی ( واکاوی ) ساختارش به شیوه وا - کاوی است و "وا" پیشوندی است که همانند پسوند بن واژه ( دن، تن، یدن، انیدن ) کار می کن ...
نامرد=نا مرد مرد اینجا ویژگی هایی هست که مرد راستین دارد. و نا مرد کسیه که اون ویژگی ها رو ندارد. ( دوستان در بخش دیدگاه ها، چیز شر می نویسند! )
قدرتمند=قدرت مند که خب مند پسوندی است که دارندگی را آشکارا می کند، دارندگی واژه پیشنش را. پس قدرتمند می شود دارای قدرت ولی قدرت واژه ای عربی است و ...
مصنوعی=مصنوع ی مصنوع بر آهنگ مفعول و دارای ریشه صنع است. مفعول، چیزی است که فعل بر آن انجام شده است. پس مصنوع چیزی است که صنع=ساختن بر آن انجام شده، ...
پاسخ شماره ۳ به کاربر /آرش پارسیک/ ( پارسیک؟ ) : یک سری واژگان ایرانی و پارسی ( این دوستمون دوست نداره بگه پارسی یا ایرانی، از واژه دری خوشش میاد! ) ...
چه تند پاسخ می دهید! "من نگفتم همه کلمات منتهی به حرف "ه" ترکی هستند، بلکه گفتم اصولا" خب اگر همه واژگان که پایانشان ه داشته باشد ترکی نیستند، پس ن ...
درود بر همگی. نکوشی تند بر دیدگاه کاربر /آرش پارسیک/: این کاربر نخست اشاره می کند:"هر واژه ای در زبان پارسی ( دری ) پایانش ه داشته باشد، ترکی است" ...
خرگوش=خر گوش در پارسی، پیشوند خر به چم ( =معنی ) بزرگ می باشد. پس خرگوش می شود بزرگ گوش، چیزی که گوش هایش بزرگ باشد. در دیگر جانداران همچون خرچن ...
همسان با "آه" می باشد نشان دهنده خسته شدن از چگونگی پیش رفتن کارها و یا غم. در گزاره ها یک گونه "شبه جمله" است.
از رو نوشتن، رو نوشتن برابر های ساده واژه کپی هستند. شاید بتوان واژه "ترانگاشتن" را پیشنهاد داد. این از چرایی آن: ترانگاشتن=ترا نگاشتن "ترا" پیشو ...
رو به رو.
تام=آزاد اختیار=گزینش تام الاختیار=آزادی در گزینش
دژکام=دژ کام کام برابر آرزو و خواسته است و دژ هم پیشوندی است برابر بد، پس دژکام می شود کسی که خواسته اش بد باشد.
دژآلود=دژ آلود می شود چیزی که به دژ آلوده باشد. دژ می شود بد. پس دژآلود می شود پر از بدی، آلوده به بدی، بد.
دشوار=دش وار دش در پارسی پیشوندی است و برابر "دژ" است و چم ( معنی ) آن می شود بد. وار هم برابر سان و گون پس دشوار می شود بدسان، بدگون، بد گونه که م ...
پیشنهاد واژه تراگونیدن. چرایی آن: تراگونیدن=ترا گونیدن گونیدن برابر حالت دادن است ( گون=حالت ) و ترا هم برابر "از این سو به آن سو" است. پس تراگونید ...
این واژه از کاربر /فرتاش/ شناخته شده است. ساختار این واژه به این شیوه است: ترا دیسیدن خود دیسیدن برابر شکل دادن است. ترا هم برابر "از این سو به آن سو ...
تراروی=ترا رَوی ترا که می شود "از این سو به آن سو" که خب تراروی می شود از این سو به آن سو رفت.
میتوان از پیشوند "ترا" بهره برد. در پارسی، این پیشوند چمِ ( =معنی ) "از این سو به آن سو" می دهد. با گذاشتن این گزاره به جای هر "ترا" در هر واژه، می ت ...
مچکرم=مچکر هستم مچکر همان متشکر است و عربی است و در گویش عامیانه به مچکر دگریده شده است همانگونه که شاکر به چاکر دگریده شده است.
در پارسی، ال گونه ای از پسوند است همانگونه که در گودال، چنگال، زغال، گردال. . . می بینیم. بدین شیوه کار می کند: واژه نخستین ال=واژه نو اگر واژه نخست ...
چنگال پارسی بوده است و ساختار آن بدین شیوه است: چنگ ال ال گونه ای پسوند است که با آمدن آن، واژه نو ای ساخته می شود که دارای ویژگی آشکارا واژه نخستین ...
جایگزین کردن و شاید هم دگریدن برابر های آن هستند.
آدمیت=آدمی ت است. نگریدنی این است که ت، در ربان عربی کاربرد دارد و به گویش مردم نیز آمده است و نمی توان واژه آدم که پارسی است را پیش ار آن آورد. ت در ...
نکته.
ترکیب اگر ترکیب کردن باشد می شود آمیختن و آمیزش و پیوند دادن. اگر خود ترکیب باشد می شود درهم، آمیخته، پیوند.
به جا و شایسته از برابر های این واژه عربی هستند.
آمیخته شدن، به هم پیوستن برابر های خوبی هستند.
واژه پادسوینیدن را پیشنهاد می کنم. چرایی: پادسوینیدن=پادسو ی نیدن این "ی" که در میان آمده، برای گویش آسان تر است و کاری در واژه نمی کند پس آن را از ...
به کسی یا چیزی می گویند که "پاد" و "رو به رو" ی چیزی است. برای نمونه: سپید، پادسوی مشکی است. این گزاره به چم ( =معنی ) این است که سپید، پاد و /ضد/ و ...
ترویج برابر گستردن و پخش کردن است.
دیوار واژه ای پارسی است. این واژه در زبان کهن پارسی دیده می شود. اگر همینجوری پیش برویم همه زبان های جهان ترکی بوده اند!شوربختانه برخی کاربران با پیو ...
مشتاق به کسی می گویند که خواهان و خواستار چیزی است و شور برای آن دارد. آرزومند، خواهان، خواستار برابر های این واژه هستند.
همان فلفل است و فلفل عربی شده واژه پلپل می باشد. واژه پلپل پارسی است.
تیم به هر گروه و دسته می گویند.
در هواشناسی گونه آب و هوایی را نشان می دهد.
بُنِبَر برابر بُنِ بَر هست که خب بُن همان ریشه و بَر همان بار و میوه و فرجام و حاصل هست و ریشه میوه همان دلیل یک رخداد است که رخداد و فرجام در اینجا ...
دخیل به کسی می گویند که در چیزی یا کاری دست دارد و کاره ای هست. پس می توان دست اندر کار را برای این واژه به کار برد دخیل گویش:dakhil ریشه از:عربی بر ...
سرعت برابر شتاب و چالاکی و تندی و تیزی است. از پسوند" ا "نیز می توانیم برای ساخت واژه بهره ببریم، می توان واژه تندا را برای واژه سرعت بسازیم. پس: ...
گودا از دو بخش گود ا ساخته شده است. همانگونه که ما در درازا، گرما، دما، بلندا. . . داریم: درازا=تراز ( =میزان ) درازی گرما=تراز درازی بلندا=تراز بلند ...
عمق یک چیزی، تراز گودی آن را نشان می دهد. پس می توان واژه گودا را ساخت که خب می توان گودی هم گفت ( سری بزنید به دیدگاه در باره "ا". با جست و جوی آباد ...
می توان از پسوند "ا" بهره ببریم. پسوند ا همانگونه که در گرما، دما، درازا. . . دیده می شود، تراز آن چیز پیش از خودش را نشان می دهد. ما می خواهیم واژه ...
چیزی را نادرست و دروغین شمردن را تکذیب گویند. برابر های پارسی تکذیب می شود دروغ شماردن، رد کردن، نادرست پنداشتن.
به سه شیوه می توان خواندش: 1_جِرم 2_جُرم 3_جَرم سومین شیوه برابر ندارد! اگر به نخستین شیوه خوانده شود، یا برابر یک چیز دارای جرم است که برابرش می ش ...
جریمه به چیزی می گویند که در ازای کاری که کردید باید بدهید. آشکار است که واژه "تاوان" بهترین برابر برای این واژه است.
بهتر است به جای دکمه بگوییم دگمه، تا آشکارا شود این واژه عربی نیست و از برای پارسی است.
موقعیت، برابر جایگاه و چگونگی است. برای نمونه: موقعیت من در آن زمان با امروز خیلی ناهمسانی داشته است. می شود: جایگاه/چگونگی من در آن زمان با امروز خ ...
نیرنگ و فریب برای این واژه برابر های خوبی هستند.
پوچ، بی ارزش، هیچ، بی بها برابر های صفر می باشند. صفر شماره ای است که ارزشش هیچ است و پوچ به شمار می آید. این واژه در ریاضی خیلی جا افتاده و شاید بت ...
نگاه، رو، پهلو و چهره برابر های این واژه عربی هستند که خیلی به گویش مردم آمده اند.
خیلی از گ ها در پارسی از سوی عرب ها به ج دگرش یافته است چون آنها گ در زبان خود نداشتند و برای این واژه هم همینگونه است ( به دیدگاه کاربر /ایرزاد ایرز ...
توضیح اگر برابر توضیح دادن باشد برابر باز کردن و گستره کردن و گسترش چیزی است. اگر توضیح برابر توضیحِ چیزی باشد برابر گسترده آن چیز است. پس: توضیح گ ...
"یعنی چه" در گزاره ها برابر "به معنی چیست؟" می باشد. معنی در پارسی میانه برابر چیم بوده است پس می توان گفت "یعنی چه؟" برابر "به چیم چیست؟" می باشد.
فهمیدن چیزی دریافت کردن، دانستن آن چیز است. می توانیم بگوییم که فهمیدن برابر آگاه شدن از چیزی است.
استدلال برابر دلیل آوردن است. دلیل برابر چرایی، فرنود، چیم، بُنِبَر و گواه است. پس استدلال چرایی آوری، فرنودآوری، چیم آوری، بُنِبَر آوری و گواه آوری ...
اصالت برابر ریشه داشتن است.
مسابقه برابر بازی و همتازی است.
شُکر در پارسی برای سپاس یا در پارسی میانه اِسپاس بوده است. شِکَر هم چیزی است سپید رنگ و شیرین.
خطا واژه ای عربی برابر نادرستی، کژی ( کژ بودن ) ، یا هر آن چیزی است که کاستی و نادرستی دارد. خطا بیشتر کاری را می گویند که به درستی انجام نشده و کم ...
حکم واژه ای عربی برابر فرمان است. در آبادیس برای برابر پارسی واژه امر آمده که پارسی نیست.
ادیان چندگانی ( جمع ) شکسته دین می باشد و نگرربا اینجاست که دین واژه ای پارسی است! دین از پارسی به عربی رفته و عرب ها چندگانی ( جمع ) شکسته را درست ک ...
علت یک چیز، چرایی رخداد یا بودن آن چیز را نشان می دهد و همان دلیل است. می توان واژه بن را برای علت به کار برد. در دیدگاه من درباره دلیل، واژه بُنبَر ...
مهم به چیز ی می گویند که با ارزش و گرانبها باشد.
دلیل یک چیز، چرایی و پشتوانه و انگیزه چیزی را نشان می دهد. ولی دلیل چیزی مانند x، چیزی است که ما آفرینش x شده است. می توان آفریننده را برای دلیل به ...
چیزی که آشکار نیست را مبهم می نامیم. پس می توان واژه ناآشکار را به کار برد. چیزهایی که پیچیده و یا گیج کننده باشد را هم مبهم می نامیم پس می توان واژ ...
حتی در گزاره ها بیشتر برای پافشاری و یا بزرگ تر کردن ( نه از گونه مبالغه ) است. برای نمونه: چنان گشنه ام بود که حتی می توانستم پیل ( فیل ) ی را بخو ...
مسئله به هر گونه چالش می گویند. در دانش هایی مانند ریاضی، علوم تجربی. . . . مسئله برابر پرسش است.
غریبه به کسی می گویند که نا آشنا و یا ناشناس باشد. غریبه گویش:gharibeh ریشه از:عربی برابر پارسی:نا آشنا، نا شناس
در پارسی پهلوی به شیوه وَچه بوده است و یکی از واژگان پارسی است که در آن واجی به همراه تشدید خوانده می شود.
جسم در پارسی برابر تن و بدن است.
تابستان از تاب ستان می آید که تاب برابر سوزاندن و درخشیدن است و خب آشکار می شود، تابستان دوره ای است که سوزان و درخشان است.
وضعیت برابر همان وضع و چگونگی است.
جمع کردن یکی چم مهیدن و افزودن را میدهد و دیگری چم گردهم آوردن.
تفریق برابر کاهیدن است.
تجزیه کردن برابر موشکافی است.
افزایش=زیاد شدن مِهِش در پارسی می تواند برابر افزایش باشد ( افزایش هم پارسی است ) مهش برابر زیاد شدن است از انجا که مه=زیاد پس مهش می شود زیاد شدن.
رقم خوردن برابر پارسی:رخ دادن
چاره اندیشی، راه گشایی برابر ها می باشند
رقم می تواند برابر عدد یا همان شماره باشد. یا می تواند شمار های یگانه مانند 1 و 3 و 7 را نشان دهد که می توان واژه تک شماره را ساخت. رقم گویش:ragh ...
تعویض کاری است که چیزی را به هر چیز دیگری دگرش دهیم. پس می توان دگرش، دگرگونی، دگراندن را برابر هایش گرفت.
انه پسوندی است ک برابر مانند و همانند است و این مانند و همانند به پشت واژه پیش از انه می روند. پس برای نمونه دیوانه می شود مانند دیو.
دیوانه از دیو می آید. پسوند انه برابر مانند و همانند است. پس دیوانه می شود کسی که مانند دیو است. ( !! )
اصلاح کردن، برابر درستی سازی و یا دگرش و دگرسازی است.
تبدیل، برابر دگرگونش است. شاید واژه دگرسازی هم بتواند برابر تبدیل باشد. ولی بیایید از نگاه ساختاری بررسی کنیم: تبدیل با ریشه بدل و آهنگ تفعیل است. ...
مرغ در پهلوی به شیوه murw بوده است
سبک اگر به شیوه سَبُک خوانده شود می شود چیزی که وزنش ( جرمش ) کم باشد. اگر سَبک خوانده شود میشود شیوه و روش و گونه.
مدیر برابر رهبر و سردسته است و گرداننده ( واژه پیشنهادی فرهنگستان ) هم برابر این واژه است.
در پارسی میانه ( پهلوی ) ما واژه ای به نام رای داریم. رای در گذر زمان از به برای دگرش یافته است.
دروغ واژه ای پارسی برابر ناراست و نادرست است.
شو در پارسی می تواند برابر "بشو" و" باش" باشد. برای نمونه در این شعر از پروین اعتصامی داریم: شو روز به فکر آب و دانه در باغ و چمن چمیدن آموز در ای ...
کار واژه ای پارسی برابر پیشه است. کار می تواند پسوند هم باشد و واژه کار می شود کسی که واژه را انجام می دهد. این پسوند همانند پسوند "گر" است و می توا ...
ش در پارسی گونه ای از پسوند است. بدین شیوه کار می کنیم: بن واژه ( مصدر ) ای را برمی گزینیم. آن را به شیوه فرمانی ( امری ) در می آوریم و ب نخست آن ...
تعیین کردن برابر برگزیدن و گزینش است.
ار اگر به شیوه اَر خوانده شود، همان اگر است. ار می تواند گونه ای از پسوند باشد، برای نمونه در گفتار، دیدار، شنیدار. کاربرد این پسوند چیست؟ بن واژه ...
بان در پارسی، برابر نگهدارنده و پاییدن است. اگر واژه ای که پیش از بان می آید، واج پایانی اش واجی بود که برای گویشش باید کمی درنگ کرد ( برای نمونه ت ...
واژه گین گین برابر دارای است.
جواب برابر پاسخ است ( !! )
صد واژه ای پارسی است که تنها نگارش آن عربی است. چرایی کاربردن ص به جای س در "صد" می تواند این باشد که چون عربی به ایران آمد، برخی واج های واژگان پار ...
هماهنگی=هم آهنگ ی ی در اینجا برابر بودن است، یا همان هم آهنگ بودن. هم آهنگ بودن هم برابر همان آراییده بودن است پس هماهنگی می شود آراییده بودن، آرا ...
نظم برابر هماهنگی و یا آراییده بودن ( آرایش ) است. نظم گویش:nazm ریشه از:عربی برابر پارسی:آرایش، هماهنگی
تنطیمات=تنطیم ها تنطیم برابر سازماندهی و آراستن و آرایش است. پس تنطیمات می شود سازماندهی ها و یا آرایش ها و یا آراستن ها
چیمیدن=چیم یدن چیم در پارسی پهلوی می شود معنی و یدن هم اگر پس از آن بیاید می شود معنی کردن. چیمیدن برابر پارسی معنی کردن است.
مترجم همان ترجمه کننده است. ترجمه هم برابر چیم در پارسی پهلوی است. پس ترجمه کردن می شود چیمیدن. مترجم گویش:motargem ریشه از:عربی برابر پارسی:چیمیدن
سرچ برابر دنبال چیزی گشتن، جستن و یافتن چیزی است. جست و جو برابر خیلی خوب می باشد. گشتن هم می تواند برابر خوبی باشد. سرچ گویش:serch ریشه از:انگل ...
عجیب با ریشه عجب و با آهنگ فَعیل است. فَعیل برابر دارنده و دارای فعل یا همان ریشه است. پس عجیب چم دارای عجب می دهد. عجب برابر شگفت است پس می شود ...
معمولا، چم بیشتر می دهد.
کو در گویش عامیانه برای کجا است به کار می رود. در یکی از بیت های شعر "به گیتی به از راستی پیشه نیست" فردوسی داریم: هر آن کو که گردد به گرد دروغ ستمک ...
سردا همان سرما است و گونه درست آن هم هست! گرما=گرم ا که تراز گرما را می گوید یا خود گرمی. درازا=دراز ا که تراز درازی را می گوید. بلندا=بلند ا که تر ...
قیمت یک چیز، ارزش و بها و امروزه گرانی چیزی را نشان می دهد. قیمت گویش:gheymat از ریشه:عربی پارسی:ارزش، بها، گرانی
خسارت برابر زیان کردن و زیان است. خسارت گویش:khesarat از ریشه:عربی برابر پارسی:زیان، زیان کردن
_َگ ( َ گ ) در پارسی میانه برابر ه بوده است. پس برای نمونه پروانه در پارسی میانه به شیوه پروانَگ بوده است. بنگرید که هر چیزی که امروزه در زبان پارسی ...
دفاتر به شیوه ای چندگانه ( جمع ) شکسته دفتر است، ولی چالش اینجاست که دفتر پارسی است و نه عربی! برخی ها دفتر را به لغزش، واژه ای عربی پنداختند یا شای ...
دو شیوه برای واژه سازی هست: 1 ) اینکه بیاییم با اسفاده از شناسه ( تعریف ) چیزی برای آن واژه یابی کنیم. 2 ) اینکه پادسوی آن را بیابیم و پیشوند های پا ...
نگهبان واژه ای پارسی برابر پاسبان است.
برای واژه یابی برای یک واژه چند راهکار داریم: 1 ) شناسه ( تعریف ) آن را بیابیم. 2 ) ویژگی های آن را بررسی کنیم. 3 ) چیزی که فرجام آن واژه است ( آن ...
گر میتواند چم اگر را دهد. می تواند هم گونه ای پسوند باشد: واژه گر برای نمونه کارگر، ستمگر. واژه گر به کسی می گویند که واژه را انجام می دهد یا کارش ...
این واژه همگی پارسی است. در پهلوی شیوه دیگر آن نَزدیست بوده است. نَزد در اینجا برابر نزدیک است و یست در اینجا برابر ترین است. پس نزدیست می شود نزدی ...
می توان از پسوند ینیدن بهره برد. می دانیم کار ینیدن این است که چیزی را به واژه پیش از خودش براند. پس اگر برابر واژه پیش از آن بزرگ و یا بزرگ تر باشد، ...
در پارسی میانه به شیوه مَیانه بوده است یا همان میانه امروزی که همان میانگین را گویاست.
در زبان پهلوی، سگ نگهبان به شیوه مانبان بوده است. اگر بخواهیم بهتر بگوییم: مانبان=مان بان مان در اینجا برابر خانه است پس مانبان یعنی کسی که خانه را ...
ماهی در پهلوی به شیوه ماهیگ بوده است و از ماه آمده است.
کَفش واژه ای پهلوی بوده است. پس از کفش پسوند اگ نیز می آمده که اگ در پارسی پهلوی برابر ه پسوند بوده است.
دستورات چندگانه دستور یا همان فرمان است. پس دستورات می شود فرمان ها
معتبر را می توان شناخته شده چیمید. چیزی که معتبر باشد راستین است پس شاید بتوان راستین هم برابر این گرفت. معتبر پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی براب ...
سه بعدی=سه بعد ی بعد پارسی نیست که آن را پارسی می سازیم. برابر بعد می شود سو. با جا دادن این سو به جای بعد، واژه سه سویی ساخته می شود ( هم نگاه ب ...
برای واژه سازی برای این واژه باید ببینیم که شناسه ( تعریف ) آن چیست. ریاضی روی هم رفته و به شیوه پایه ای دانش شمار ها ( اعداد ) می باشد، درست است ک ...
شیمی در پارسی برابر کیمیاگری می باشد. شیمی گویش:shimi پارسی یا عربی یا انگلیسی:خود واژه انگلیسی است برابر پارسی:کیمیاگری
در پارسی میانه، به کوه گَر می گفتند.
فروغ به پرتو و روشنایی می گویند. فروغ در زبان پهلوی به شیوه فروگ بوده است. ( در آن دوره چیزی به نام غ نبوده است و به جای آن گ می گفتند )
واژه مند=چیزی که دارای واژه است. در پارسی پهلوی این پسوند به شیوه اومَند بوده است یا به گونه ای دیگر پیش از مند، یک "او" بوده است که رفته رفته برای ...
دوم پارسی است. در زبان پهلوی به شیوه دیدُم بوده است. دید در پهلوی برابر دوباره بوده است.
کاردستی در پارسی میانه به شیوه دست کاری بوده است و نه کار دستی. از پاسی میانه به پارسی نو جای این دو دچار دگرنونی شده است.
دین واژه از پارسی میانه است. برابر دین می شود آیین.
دی دهمین ماه سال است. دی در پارسی میانه به شیوه دَی بوده است و نه دِی.
داور در پارسی میانه به شیوه دادور بوده است. می توانیم بگوییم: دادور=داد ور ور در اینجا برابر پناه است.
شترنج واژه ای پارسی است و از چترنگ در پارسی میانه می آید. دگرگونی گ به ج یک پدیده ای است که از پارسی میانه به پارسی نو خیلی رخ داده است. اکنون چتر ...
منطقی به چیزی درست و با دلیل می گویند. دلیل در پارسی برابر چم است پس چیزی منطقی می شود چمدار. ولی در پارسی پهلوی، چیمیگ برابر منطقی آورده شده است. ...
چرا برای پرسیدن چیزی به کار می رود. چرا در پهلوی به شیوه چیمرای بوده است. چیم برابر دلیل و علت است و رای هم برابر برای و به سبب است. آشکار است که ...
در زبان پهلوی، این واژه به شیوه چیم بوده است و برابر آن دلیل و علت و معنی بوده است.
در پارسی پهلوی برابر این واژه چیهریگ نوشته شده است. چیهریگ=چیهر یگ که یگ در پهلوی همان "ی" است پس چیهریگ می شود چیهری. پس طبیعی می شود چیهری. ط ...
در زبان پهلوی، چیزی به نام چندل بوده است که برابرش چوب بوده است. صندل در صندلی هم از چندل آمده است و برابر چیزی چوبی است ( که بر روی آن می نشینند ) ...
اگ در پارسی میانه برابر "ا" است و یک پسوند بوده است.
در پارسی پهلوی پزشک به شیوه بیزِشک بکارگرفته می شد.
جامه گویش:jameh پارسی یا عربی یا انگلیسی:پارسی برابر:پیراهن
ویران بی گمان واژه ای پارسی است و پهلوی آن به شیوه اَویران است.
هدایت کردن برابر پارسی:راهنمایی، راندن، کشاندن
آشکار سازی برابر روشن کردن است. آشکار سازی در پارسی کهن به شیوه آشکاراگینیدن است. آشکاراگینیدن=آشکاراگ ی نیدن ی در اینجا برای ساده سازی گویش آم ...
آشکارا در پارسی به شیوه آشکاراگ است.
شمار در پارسی میانه به شیوه اُشمار نوشته می شد. همانند سپاس که در پارسی کهن و میانه به شیوه اِسپاس نوشته می شد. osmar شده است somar espas شده است ...
استوار ریشه پارسی دارد. اگر پسوند یا پیشوندی به همراه آن بیاید، در پارسی کهن به شیوه ost یا اُست نوشته می شد نه استوار.
انگشت در پارسی میانه برابر اَنگوست است. این واژه بی گمان پارسی است.
تقصیر برابر کوتاهی و کمکاری و لغزش است تقصیر گویش:tagsir پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:کوتاهی، کمکاری، لغزش
سپاس در پارسی کهن به شیوه espas یا اِسپاس نوشته می شده و هیچ کاری با سه پاس یا پندار نیک، پندار نیک و کردار نیک ندارد!
در پارسی میانه حرکت برابر رواگ بوده است. ولی حرکت در پارسی نو برابر جنبش است. حرکت گویش:harekat پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی پارسی:جنبش، رَواگ
وا گونه ای پیشوند است که بدین شیوه است: وا واژه=چیزی که ناهمسو و وارون واژه است
در پارسی میانه، حس برابر "بوی" بوده است.
زیر "یگ" اشاره شد که یگ برابر "ی" در پارسی امروزی است. آبیگ نیز به همین شیوه است. آبیگ=آب یگ که می شود آبی.
ضعیف ریشه:ضعف آهنگ:فعیل فعیل برابر دارنده فعل و ریشه است، پس ضعیف می شود دارنده و دارای ضعف. ضعف می شود ناتوانی و سستی پس ضعیف می شود ناتوانی دار ...
خود حفظ برابر نگهداری و نگهداشت است. ولی چم به یاد سپردن هم می دهد: حفظ گویش:hefz پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:نگداری، نگداشت، به یاد س ...
خواه گونه ای از پسوند در پارسی است. بدین شیوه خواهد بود: واژه خواه=چیزی که واژه را می خواهد.
"ا" نخستین واج در زبان پارسی است. همچنین این واج، پر کاربرد ترین واج از میان 32 واج الفبای پارسی است. ا می تواند واژه ندا ( حرف ندا ) باشد که پس از ...
ان در پارسی خیلی کابرد دارد! نخست اینکه این واژه آن عن نیست. ان می تواند برابر آن باشد که گونه ای از نام اشاره ( اسم اشاره ) است و نام اشاره دور د ...
پ سومین واج در الفبای پارسی است. پ بخشی از واج هایی است که در زبان عربی نیستند ( گچپژ ) فرهنگستان زبان و ادب پارسی برای واژه سازی برای واژگان بیگا ...
نوتیفیکیشن واژه ای انگلیسی می باشد. این واژه در انگلیسی به شیوه notification نوشته می شود و چیزی است که شما را "notify" یا آگاه کنه از یک چیزی مانند ...
دل که امروزه بیشتر برای شکم استفاده می شود، بیشتر برابر قلب است نه شکم.
حمایت گویش:hemayat پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:پشتیبانی
حساب می شود برابر پارسی:به شمار می آید.
به خصوص برابر پارسی:به ویژه
جالب با ریشه جلب و بر آهنگ فاعل است. فاعل کسی است که کننده فعل است. پس جالب چیزی است که جلب می کند. جلب کردن برابر کشیدن و ربودن است. پس جالب چیز ...
چرنده به جانداری گویند که می چرد. چریدن برابر علف خوردن است. علف واژه عربی است و بهترین برابرش در اینجا می شود چمن. پس علف خوار می چمن خوار. پس چ ...
توجه کردن برابر نگاه داشتن و نگرش است. توجه کردن گویش:tavagohh kardan پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی و پارسی در هم آمیخته برابر همگی پارسی:نگرش، نگا ...
ارائه دادن در پارسی برابر نشان دادن است.
خوشحال واژه ای پارسی نیست، بخشی از آن هست ولی نه همه آن. خوشحال=خوش حال خوشحال یعنی کسی که حالش خوب است. بهترین برابر خوشحال، شاد می باشد. شاد ...
چک به دو شیوه خوانده می شود: 1_چَک 2_چِک اگر چَک باشد، برابر سیلی می باشد. اگر چِک باشد، برابر بررسی کردن است یا یک کشور در اروپا است. چک برابر ...
تعریف کردن چیزی، برابر شناساندن و روشن و آشکارا ساختن آن است. تعریف چیزی ( نه تعریف کردن چیزی ) ، برابر شناسه چیزی است. همچنین تعریف، دل و روده ( ! ...
فامیل واژه ای انگلیسی است. درست آن family است و در پارسی می شود خویشاوندان. فامیل گویش:famil پارسی یا عربی یا انگلیسی:انگلیسی برابر پارسی:خویشاوندان
منقرض شدن برابر نابود و نیست شدن و از میان رفتن است. منقرض گویش:mongharez پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:نابود شدن، نیست شدن، از میان رف ...
شخص گویش:shakhs پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:تن، کَس
قاعده یک چیز، شیوه اش را نشان می دهد. قاعده گویش: ghaede پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:شیوه، شیوه نامه
وحید واژه ای عربی است و در ایران به شیوه نام بکارگیری می شود. وحید بر آهنگ فعیل است و فعیل یعنی دارنده فعل. فعل در اینجا برابر وحد است و برابر تن ...
لباس به چیزی می گویند که می پوشند، پس پوشاک یا پوشیدنی را می توان برابر آن گرفت. تاکنون شنیده اید "رخت و لباس"؟ این رخت برابر همین لباس است. لباس ...
اتفاق به چیزی گویند که رخ داده است. پس می توان رخداد را برابر اتفاق گرفت اتفاق گویش:ettefagh پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:رخداد، رخداده
کلا گویش:kollan پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:همگی، روی هم رفته
مخالف برابر پاد و برابر و ناهمراه می است. امروزه مخالف بیشتر کسی را می گویند که با ما هم رای و هم باور نیست. پس مخالف می تواند ناهمرای هم باشد. ...
نظر برابر نگاه و دیدگاه می باشد. نظر در برخی گزاره ها آرش آگاهی هم می دهد. ( نظر کسی را جلب کردن )
در این صورت، گزاره ای می باشد که بیشتر برای پیامد یک چیزی بکارگیری می شود. از برای این، اگر اینگونه باشد، بدین روی برابر های در این صورت هستند ( بس ...
اسم برابر نام در پارسی است.
فرمایشات واژه ای نادرست است. فرمایش واژه ای پارسی و ات نشانه چندگانه کردن ( جمع کردن ) واژگان عربی است و نمی توان این را برای واژه ای پارسی بکاربرد. ...
لا ای که در پارسی است برابر میان است. ولی لا در عربی برابر "خیر" و "نه" است.
عادل به کسی می گویند که عدل ( داد ) را بر پا می کند. پس برابر عادل می شود دادگر. عادل گویش:adel پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:دادگر
تکرار یا برای دوباره رخ دادن بکارگیری می شود یا دوباره گویی
فیزیک، به دانش شناخت ماده می گویند. شور بختانه ماده واژه ای عربی است و باید برابر آن را پیدا کنیم. از همین شناسه بالا می توان واژه ماده شناسی را سا ...
برابر یا می شود ای.
معروف برابر پارسی:نامدار، شناخته شده
ه سی و یکمین واج در الفبای پارسی است. همچنین ه گونه ای پسوند در پارسی است مانند ه در خنده یا در آفرینه. پسوند در خواننده ه نیست، در اینجا َنده پ ...
کلاس واژه ای انگلیسی می باشد و جایی است که آموزش در آن رخ می دهد. آموزگاه که واژه پیشنهادی خود آبادیس است بهترین برابر است.
منتشر شدن برابر پخش شدن می باشد. یا به گونه ای منتشر برای پخش است.
شرط گویش:shart پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:پیش نیاز، گرو شرط چیزی است که برای انجام دادن کاری گذاشته می شود و به گونه ای برای اینکه آنکار رخ ده ...
اسیر به زندانی یا در بند و گرفتار می گویند: اسیر گویش:asir برابر پارسی:گرفتار، در بند، زندانی
مریض، با بن و ریشه مَرَض و با آهنگ فعیل است. فعیل یعنی کسی که فعل را دارد، یا دارای فعل اکنون اینجا فعل=مرض، پس فعیل برابر کسی است که داری مرض است ...
راضی برابر خشنود می باشد.
به عنوان=به عنوان=به نام ولی به عنوان برابر "به شیوه، به گونه" هم می دهد. پس: به عنوان برابر پارسی:به نام، به شیوه، به گونه
بین المللی در پارسی برای اشاره به جهانی کاربرد دارد. ولی بین المللی=بین ال ملل ی این ی پایانی را ایرانی ها افزودند. بین=میان، ال که در پارسی برا ...
تشکر برابر پارسی:سپاسگزاری
بهترین برابر رجوع، برگشت است.
درون یا توی یک چیز را داخل آن می گویند. درون را می توان اندروح نیز نوشت. پس برابر های داخل می شوند: درون، اندرون، تو
اصیل واژه ای عربی بر آهنگ فعیل و با ریشه اصل است فعیل=دارنده فعل، چیزی که فعل را دارد پس اصیل آرش کسی که اصل دارد. اصل در پارسی برابر بن، ریشه م ...
بهترین برابر های پارسی برای جدید، نو و تازه هستند. نو:no تازه:taze
برابر پارسی سحر می شود پگاه. برخی دوستان دلداده هستند😐
حافظه چیزی مانند حافظ است که بر آهنگ فاعل می باشد و حافظ چیزی یا کسی است که به یاد می سپارد، یا به شیوه ساده تر، یادسپار. حافظه=یادسپار ولی حافطه ...
وطن پرست برابر پارسی:میهن دوست
برابر پارسی وطن=میهن
سرما خوردگی گونه ای از بیماری ویروسی است . سرماخوردگی=سرما خوردگی که چرایی نام گذاری اش این است که در گذشته ها به هنگام زمستان این بیماری بیشتر می ...
عرض، درازای چیزی را نشان می دهد. عرض از طول کوتاه تر است ولی هر دو درازا را نشان می دهند.
فصل، واژه ای عربی می باشد. فصل، یک بخش یا گسست از چیزی را نشان می دهد. فصل های سال ( بهار، تابستان. . . ) برابر پارسی شان "هنگام، دوره" می شود. ...
شام در پارسی نو، برابر خوراک شب است.
مترادف یکی آرش برابر و یکسان را می دهد یکی هم معنی معنی در پارسی برابر چم، آرش می باشد پس: برای های پارسی مترادف: ۱ - برابر ۲ - یکسان ۳ - هم چم ۴ - ...
آره گویش:are پارسی یا عربی:پارسی آره در پذیرش چیزی می آید. برای نمونه: به فروشگاه رفتی؟ - آره
یگ گونه ای پسوند در زبان پارسی کهن بوده است. برای نمونه پارسی در آن دوره پارسیگ نوشته می شد. پارسیگ=پارس یگ در آن دوره یگ بیشتر برابر "ی" بوده ا ...
اشغال پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:جا گرفتن
اختیار پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:آزادی گزینش، آزادی
نده به دو گونه بکارگیری می شود: 1_واژه ای که گوینده به کسی دیگر می گوید و از او می خواهد که چیزی را به او یا هر کس دیگر ندهد 2_َنده که گونه ای از پس ...
حذف گویش:hazf پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:از میان بردن، زدایش
مالک یک چیز، به دارنده آن چیز می گویند یا: مالک=دارنده
فاصله گویش:faseleh پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:تراز جدایی، تراز دوری
مدام پویش:modam پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:پیوسته، همیشه
ادامه برابر پارسی:دنباله
مال گویش:mal پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:دارایی
مقابل گویش:mogabel پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:رو به رو، پاد
وارد شدن پارسی یا عربی:نیم پارسی، نیم عربی برابر پارسی:آمدن، به درون آمدن
احتمال گویش:ehtemal پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:تراز شایدی، بخت پدیده
خود وازه گاه برابر گه و گاهی می باشد. اما گاه می تواند پسوند هم باشد: واژه گاه=جایی برای واژه نمونه: چراگاه:جایی برای چرا ( چمنزار )
برای برابر یابی این واژه به این گونه کار کردم: معیوب=ایراد دار ایراد دار=ایراد دار ایراد=نادرستی، کژی، کاستی ایراد دار=نادرستی دار، کژی دار، کاست ...
عینک=عین ک ک در اینجا ک کوچک کننده می باشد. عین هم واژه ای عربی برابر با چشم است. پس عینک=چشمک این برابر، تنها از روی خود واژه بود. فرهنگستان زب ...
مثبت از ثبت می آید و بر آهنگ مُفغَل می باشد. مفعل برابر چیزی است که در آفرینه فعل است. پس مثبت برابر چیزی است که در آفرینه ( در اثر ) ثبت است و در ...
تغییر برابر دیگر و دگر شدن است. همه اینها در واژه دگرش آمده است.
حوصله بیشتر شکیبایی و اینکه توان وشکیبایی کاری را داشته باشیم را می گوید.
محبت گویش:mohebbat پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:مهر، مهربانی
دما=دم ا دم در پارسی برابر گرمی می باشد و افزون "ا" به آن در اینجا تراز ( میزان ) این دم یا همان گرمی را نشان می دهد. پس دما می شود تراز گرمی یا ت ...
دما واژه ای پارسی می باشد. دما=دم ا در پارسی "دم" برابر گرمی است و افزودن "ا" به آن تراز ( میزان ) گرمی را نشان می دهد. پس دما برابر تراز گرمی اس ...
ابتدای یک چیز، آغازش را نشان می دهد و ابتدا می تواند نخست هم باشد ابتدا پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:آغاز، نسخت
حالت واژه ای عربی است. حالت یک چیز، چگونگی یک چیز را نشان می دهد.
رای پارسی یا عربی:پارسی برابر ها:نگاه، اندیشه
شروع پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:آغاز
دستشویی واژه ای پارسی ساخته شده از دست شویی است که به شیوه نادرست در آبادیس، برابر پارسی آن توالت نوشته شده است که دستشویی چون پارسی است برابر پارسی ...
یعنی در همه گزاره ها به این شیوه بکارگیری می شود ( پرسشی، خبری. . . . ) x یعنی y. می توانیم با دگرش، آن را این گونه کنیم: x به معنی y ( است ) م ...
اختلاف به دو شیوه بکارگیری می شود: ۱ - نابرابری، ناهمسانی ۲ - تراز نابرابری، تراز ناهمسانی پس اختلاف یا خود نابراری را نشان می دهد یا ترازش را. اخ ...
تفاوت گویش:tafavot پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:نابرابری، ناهمسانی
در لری، به فرامرز فلامرز می گویند و در لنجان به آن فلای می گویند.
موافقت برابر موافق بودن است. موافق می شود هم اندیش و هم نگاه. پس موافقت می شود هم اندیشی، هم نگاهی. همچنین پذیرش هم می تواند برابر این واژه باشد. ...
موافق به کسی گویند که با ما یا هر کس دیگر، هم نگاه، هم اندیش و همرای باشد. برابر های پارسی موافق: هم نگاه، هم اندیش، همرای.
عجله کردن، به تندی و چابکی اشاره دارد. برابر های پارسی آن: تندی، چابکی
شراب واژه ای عربی می باشد که در خود زبان عربی بیشتر برای نوشیدنی به کار می رود ولی در ایران بیشتر به مِی اشاره دارد.
حرف یا به سخن اشاره دارد یا واج ها ( الف، ب، پ، ت. . . ) حرف گویش:harf پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:سخن، واج
برابر پارسی عهد:پیمان
سطح گویش:sath پارسی یا عربی:عربی برابر پارسی:پهنه
درصد=در صد چون در "صد" واج "ص" به کار گرفته شده است پس نوشتارش پارسی نیست و برای پارسی سازی آن "ص" را "س" می گیریم. پس درصد=درسد.
"و" با گویش va یک پیوند واژه ( حرف ربط ) است و عربی می باشد. در پارسی پهلوی به شیوه "اُد" بوده است.
واژه ای عربی است. چم برابر خوبی برای آن می باشد. برای برابر یک واژه یا یک گزاره کاربری دارد. پس می توان از "برابر واژه" یا "برابر گزاره" در گزاره خود ...