شروع

/Soru~/

مترادف شروع: آغاز، ابتدا، اوایل، بدو، عنفوان، مقدمه، نخست

متضاد شروع: ختم

برابر پارسی: آغاز، سرآغاز

معنی انگلیسی:
beginning, birth, commencement, dawn, inception, initiation, institution, onset, outset, rise, start

لغت نامه دهخدا

شروع. [ ش ُ ] ( ع مص ) به کاری آغازیدن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). در کاری شدن. ( المصادر زوزنی ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61 ). به کاری درآمدن. ( آنندراج ). آغازیدن. آغاز کردن.روی آوردن به. رونهادن به. روی گذاشتن به. برداشت کردن. ابتدا کردن. بنیاد کردن. به کاری درشدن. اقدام کردن. ( یادداشت مؤلف ). || در آب درآمدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( المصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). در آب شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || گشاده کردن رسن را و هر دو کرانه آن را در گوشه دلو و مانند آن انداختن. رجوع به شرع شود. || باز کردن پوست و کفانیدن آن را. رجوع به شرع شود. || نیکو برداشتن و بلند کردن چیزی را. رجوع به شرع شود. || راست شدن نیزه ها به سوی کسی. || راست کردن نیزه ها را بسوی کسی. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به شرع شود.

شروع. [ ش ُ ] ( ع اِ ) ج ِ شارِع. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به شارع شود.

شروع. [ ش ُ ] ( ع اِمص ، اِ ) آغاز و فیال و ابتدا و اول. ( ناظم الاطباء ).
- شروع افتادن ؛ شروع شدن. آغاز گشتن : اگر در محامد اخلاق و مآثر اعراق این پادشاه... خوض و شروع افتد. ( سندبادنامه ص 18 ).
- کلاس شروع ؛در سابق بر کلاس تهیه اطلاق می شد و پیش از کلاس اول کودکان ، را برای تعلیم آماده می کردند.
|| دیباچه. ( ناظم الاطباء ). || حمله و هجوم. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

آغازکردن، ابتدا، آغاز
۱ - ( مصدر ) آغاز کردن کاری را آغازیدن . ۲ - ( اسم ) ابتدا .
آغاز و فیال و ابتدا و اول یا دیباچه یا حمله و هجوم .

فرهنگ معین

(شُ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) آغاز کردن . ۲ - (اِ. ) آغاز، ابتدا.

فرهنگ عمید

۱. آغاز کردن به کاری، کاری را آغاز کردن.
۲. (اسم ) ابتدا، آغاز.
* شروع کردن: (مصدر لازم ) آغاز کردن، آغازیدن.

واژه نامه بختیاریکا

تِفگشت
شُلو
وا کار

دانشنامه عمومی

شروع (آلبوم بلک آید پیز). «شروع» ( به انگلیسی: The Beginning ) آلبومی از بلک آید پیز است که در ۲۶ نوامبر ۲۰۱۰  ( ۲۰۱۰ - 11 - ۲۶ ) منتشر شد.
عکس شروع (آلبوم بلک آید پیز)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

ابتدا

مترادف ها

onset (اسم)
اصابت، حمله، شروع، تاخت و تاز، وهله، هجوم

inception (اسم)
سر، اکتساب، اغاز، شروع، اصل، دریافت، درجه گیری، بستن نطفه

beginning (اسم)
سر، اقدام، اغاز، شروع، عنصر، ابتدا، خاستگاه، فاتحه، منشاء، سراغاز، مبدا، مبتدا

alpha (اسم)
اغاز، حرف اول الفبای یونانی، شروع، ستارهء اول

start (اسم)
اغاز، شروع، ابتدا، مقدمه، مبداء

resumption (اسم)
شروع، تجدید، ادامه، باز یافت، از سرگیری

proem (اسم)
شروع، سراغاز، مقدمه، رساله مقدماتی، مقدمه سخنرانی، دوره مقدمتی

فارسی به عربی

استهلال , بدایة

پیشنهاد کاربران

شروع
پارسی یا عربی:عربی
برابر پارسی:آغاز
واژه شروع
معادل ابجد 576
تعداد حروف 4
تلفظ šoru'
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( شُ ) [ ع . ]
آواشناسی Soru'
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
دوست بازی کنم
=the onset of something
the beginning of something, especially something bad
- آغاز ابتدا
فرادوم - از سر گیری - سردادن
برابر پهلوی این واژه fradom است.
در گفتار لری واژه بُنا به مَنای آغاز و شروع را زیاد به کار می برند.
بُن آ
در بافتنی ها گره اول کار را بُنا می گویند.
بُنا نهادن و بُنا کردن =شروع کردن
واژه شروع را هم از گذشته به کار می برده اند ( به گفتار شرو ) .

آغاز
شروع
سرآغاز
شروع: [اصطلاح موسیقی ]شروع هر صدای صوتی
شروع = اغاز

آغاز آواز آرام عاداب عالم . آتش و. . . . . روحه پاک و. . آغاز درستش هست
سرداد
سردهش
آغاز
استارت
آغاز و سر آغاز
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
آغاز ( پارسی دری )
سِرتا sertã ( کردی: سه ره تا )
پِریام peryãm ( سنسکریت: پْرَیانَ prayãna )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس