اصفهان

/~esfahAn/

برابر پارسی: اسپاهان، اسپهان

معنی انگلیسی:
esfahan or isfahan

لغت نامه دهخدا

اصفهان. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) نام شهر بدین صورتها آمده است : انزان. گابیان. گابیه. جی. اسپاهان. سپاهان. اسپهان. صفاهان. اسفاهان. اصفاهان. اسبهان. اسفهان. اسباهان. اصبهان. در کتب تاریخی قدیم بنام گابا یا کی معرفی گردیده است. در قدیم آنرا اسپادانا میگفتند . در دائرةالمعارف جغرافی فرانسه اسپدان و در نوشته های بطلمیوس آپادان و آپادانا نامیده شده است. ( اصفهان نورصادقی ). و دمشقی نام قدیم آنرا رشورجی آورده است و در گذشته آنرا یهودیه یا دارالیهودی می خواندند. ( برهان ). در جغرافیای بطلمیوس اصبدانه نامیده شده است .و لقب آن دارالسلطنه بود ، زیرا دیرزمانی پایتخت ایران بود. اصفهان و اصبهان معرب اسباهان یا بسفاهان است. مردم می گفتند اسفاهان یعنی لشکر، تداول کلام عوام اصفهان را بدان نام نهاد . و رجوع به اصبهان شود.
گفته های برخی از لغت نویسان : اصفهان شهری باشد دارالسلطنه در ملک عراق ، گویند دجال از آنجا خروج کند و ابتدای قحط عالم از آنجا شود و هرکه چهل روزدر آن شهر باشد بخیل و ممسک شود. و جمع سپاه نیز هست و جمع سگ هم گفته اند که به تازی کلب خوانند، چه درکتاب معجم البلدان در تصحیح نام اصفهان گفته اند که :الاصبهان اسم مشتق من الجندیة و ذلک ان لفظ اصبهان اذا رُدَّ الی اسمه بالفارسیة کان اسباهان و هی جمع اسباه و اسباه اسم للجند و الکلب و یخفف فیقال اسبه و جمعه بالفارسیة اسبهان. ( از برهان ). نام شهری مشهور از ایران. ( غیاث ). نام شهری مبارک از ولایت فارس ، گویند که هوای لطیف دارد و اهل وی زیرک باشند در صناعتها، و آن شهر را قدیم یهودیه خواندندی و گویند هر قحطی که در عالم باشد ابتدا از اسپهان بود، کذا فی عجائب البلدان. و خروج دجال و اعوان و انصار علیهم اللعنة هم از آن ولایت خواهد بود، کذا فی شرفنامه. ( مؤید الفضلاء ). نام شهریست از عراق و اهل آن شهر را لوم بر طعام باشد و آنرا در قدیم دارالیهود گفتندی. ( رشیدی ).شهری است مشهور و سپاه ملوک عجم در آن شهر جمع بوده اند و از آنجا به اطراف مأمور می شده اند چنانکه سپاه عرب در شهر کوفه اجتماع داشته اند. صاحب برهان گوید که سپاه و اسپاهان بمعنی سگ نیز آمده و این معنی نامناسب است چنانکه صاحب معجم البلدان گفته الاسبهان اسم مشتق من الجندیة. نسبت دجال نیز به این شهر افسانه است بلکه چنانکه خاقانی گفته : مهبط مهدی شمر فضای سپاهان. اکنون نسبت به زمان سلاطین صفویه نقصان در آبادی آن راه یافته مشهور است که : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

اصفهان مرکز استان دهم می باشد . شاه عباس اول در سال ۱٠٠۶ ه. ق. آنرا پایتخت قرار داد . شهرستان وسیع و حاصلخیز مرکزی ایران مرکب از دامنه کوههای بختیاری و دشت پهناوریست که از مشرق و جنوب شرقی تا شهرستان یزد ادامه دارد . زاینده رود که از کوههای بختیاری فرود می آید این دشت را مشروب می سازد . شهر اصفهان دارای ۶۷۱/۸۲۵ تن جمعیت و بعد از تهران بزرگترین شهر های ایران است . بنا های بسیاری در زمان صفویه در این شهر ساخته شده آبادی آن چندان بود که اصفهان را [ نصف جهان ] نامیدند . در دوره رضا شاه پهلوی اصفهان مرکز صنایع جدید گردید و اکنون از حیث آثار تاریخی از معروفترین شهر های ایران است .
۱ - ( اسم ) ۲ - پردهایست از موسیقی .
نام محلی در کنار راه تبریز و مراغه میان سردرد و لایجان در ۱۴۵٠٠ متری تبریز .

فرهنگ عمید

۱. گوشه ای در دستگاه های ماهور و نوا.
۲. از شعبه های بیست وچهارگانۀ موسیقی ایرانی: به یاد مجلس خسرو چو برکشد مطرب / گهی عراق زند گاهی اصفهان گیرد (حافظ: ۱۰۳۵ ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] شهر اصفهان در جنوب شرقی تهران و حاشیه کویر لوت قرار دارد. طول جغرافیایی آن از رصدخانه گرینویچ 51 درجه و 35 دقیقه شرقی و عرض جغرافیای آن از استوا 32 درجه و 40 دقیقه شمالی است. از دوران قدیم به سبب حاصلخیزی اراضی خود که از آب فراوان زاینده رود سیراب می گردید، نقطه مهمی بوده است.
در قرون وسطی محلات مسکونی شهر فقط در ساحل شمالی یعنی قسمت چپ زاینده رود واقع بود. در این قسمت دو شهر کنار هم قرار داشتند: «جی» و «الیهودیه» وجه تسمیه الیهودیه آن بود که در زمان بخت نصر، یهودیان را از بابل کوچ داده و در این مکان ساکن کرده بودند. نام قدیمی اصفهان اسپادانا بوده سپس به سپاهان نامیده شد.
بعد از ورود اسلام، نام شهر معرب شده به نام اصفهان خوانده شد پیش از حمله اسکندر مرکز یکی از ایالات ایرانی بود. در سال 21 هجریو در دوران خلافت عمر فتح شد.
ناحیه اصفهان در سده های آغازین اسلامی از لحاظ اداره امور و نیز وسعت ، پیوسته در حال دگرگونی بوده است . در زمان هشام اموی با ری و قومس یکی بود. در زمان معتضد، خلیفه عباسی ، اصفهان و نهاوند در دست حاکم کرج ابودلف بود. در جریان مغول، اصفهان مورد حمله تیمور قرار گرفت و مردمانش قتل عام شدند.
در زمان صفویان شاه اسماعیل اول پایتخت صفویه را از قزوین به این شهر منتقل نمود.(قرن 17 میلادی) و در دوران شاه عباس اول، اصفهان به اوج عظمت خود رسید. دوره صفویه یکی از پررونق ترین دوره های حوزه علمیه اصفهان نیز هست در این دوره حوزه علمیه اصفهان بیشترین مهاجرت علمی علما و دانشمندان اسلامی را به خود پذیرفته و از حوزه های علمیه شیعه بسان «جبل عامل لبنان»، «احساء» و «بحرین» بهره ها برده و دانش ها اندوخت.
در سال 1722 میلادی بر اثر تهاجم افغانها صفویان سقوط نمودند و با سقوط آنها از رونق اصفهان کاسته شد و سپس در دوران قاجاریه، پایتخت ایران به تهران منتقل شد.
در سال 1384 شمسی اصفهان به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام در سال 2006 میلادی اعلام شد.
برخی از رجال نامی اصفهان عبارتند از:

[ویکی نور] کتاب اصفهان اثر لطف اللّه هنرفر می باشد. کتاب درباره تاریخ و جغرافیا، رجال،نویسندگان، شاعران، آثار تاریخی، مکان های مقدس و سنّت ها و آداب و رسوم و محلی اصفهان سخن می گوید.
انگیزۀ مؤلف چنانکه در مقدمه نوشته «کتاب حاضر برای استفاده جوانان نوشته شده و تا حد امکان از تفصیل مطالب خودداری شده است. آرزو دارم که این کتاب راهنما و راهگشای جوانان در جهت شناسایی اصفهان می باشد».
تاریخ نگارش پانزدهم آبان 1346 در مقدّمه رقم خورده است.
کتاب از مقدمه و پنج فصل تشکیل یافته است. فصل اوّل به موقعیّت طبیعی و جغرافیایی اصفهان می پردازد. فصل دوم، نظری به تحول نهای تاریخی این شهر دارد. فصل سوم، سخن از آثار تاریخی مشهور اصفهان است. فصل چهارم، به معرفی اصفهان در دوره معاصر می پردازد و آخرین فصل شرح حال مشاهیر، حکما، فیلسوفان،عارفان، دانشمندان و مورخان این شهر آورده می شود.
مقدّمه، معرّفی اصفهان به صورت موجز و مختصر است و این طلیعه ای است برای مطالبی که در فصول بعدی از آنها صحبت خواهد شد و دیگر از انگیزه مؤلف برای تدوین در مقدمه سخن گفته شده است.

[ویکی فقه] اصفهان (کتاب). کتاب اصفهان اثر لطف الله هنرفر می باشد. کتاب درباره تاریخ و جغرافیا ، رجال ، نویسندگان، شاعران ، آثار تاریخی، مکان های مقدس و سنت ها و آداب و رسوم و محلی اصفهان سخن می گوید.
انگیزه مؤلف چنانکه در مقدمه نوشته «کتاب حاضر برای استفاده جوانان نوشته شده و تا حد امکان از تفصیل مطالب خودداری شده است. آرزو دارم که این کتاب راهنما و راهگشای جوانان در جهت شناسایی اصفهان می باشد». تاریخ نگارش پانزدهم آبان ۱۳۴۶ در مقدمه رقم خورده است.
ساختار کتاب
کتاب از مقدمه و پنج فصل تشکیل یافته است. فصل اول به موقعیت طبیعی و جغرافیایی اصفهان می پردازد. فصل دوم، نظری به تحول نهای تاریخی این شهر دارد. فصل سوم، سخن از آثار تاریخی مشهور اصفهان است. فصل چهارم، به معرفی اصفهان در دوره معاصر می پردازد و آخرین فصل شرح حال مشاهیر، حکما، فیلسوفان ، عارفان ، دانشمندان و مورخان این شهر آورده می شود.
گزارش محتوا
مقدمه، معرفی اصفهان به صورت موجز و مختصر است و این طلیعه ای است برای مطالبی که در فصول بعدی از آنها صحبت خواهد شد و دیگر از انگیزه مؤلف برای تدوین در مقدمه سخن گفته شده است.
← فصل اول
...

دانشنامه آزاد فارسی

اِصفهان (موسیقی)
از آوازهای موسیقی ایرانی. امروز آن را به دو حالت اجرا می کنند. یکی با محسوس نیم پرده و دیگری با محسوس سه ربع پرده که به گفتۀ علینقی وزیری اصل اصفهان همین دومی است و اجرای اصفهان با محسوس نیم پرده به سبب تأثیر موسیقی غرب است. منظور از محسوس، درجۀ هفتم گام اصفهان و منظور از گام در موسیقی ایرانی دوری از نت ها در فاصلۀ یک اکتاو و یا کمتر از آن یک چهارم درست و یا یک پنجمِ درست است که روی بعضی از درجات آن مقام یا لحن یا گوشۀ خاصی بنا می شود. برخی آواز اصفهان را برگرفته از گام دستگاه همایون می دانند؛ در این صورت شاهد اصفهان درجۀ چهارم همایون است. از لحاظ مقایسه ظاهری گام اصفهان به گام مینور هارمونیک در موسیقی اروپایی شبیه است. آواز اصفهان در بین قوم ترک بسیار متداول است؛ ولی آنان اصفهان را به طرز دیگری می نوازند. گوشه هایی که امروز در اصفهان متداول است عبارت اند از درآمد، جامه دران، بیات راجه، عُشّاق، سوز و گُداز، راز و نیاز، نَغْمه، مثنوی. به جز درآمد، بقیۀ گوشه ها در دستگاه های دیگر نیز اجرا می شوند. در اصفهان از طریق گوشه عُشّاق می توان به دستگاه شور رفت و آن شوری است که شاهد آن یک فاصلۀ پنجم درست بالاتر از شاهد اصفهان است. در گوشۀ عُشّاق نتِ درجۀ سوم اصفهان ربع پرده بالا رفته و حالتی آمرانه و با اقتدار به آن می بخشد؛ معمولاً عشاق پس از بیات راجه نواخته می شود. گوشۀ بیات شیراز فقط در ردیف محمود کریمی اجرا شده است. گوشه ای دیگر نیز در ردیف محمود کریمی موجود است که به آن «گوشه ای در اصفهان» گفته است و اسم معیّنی ندارد. نوع خاصی از درآمد اصفهان که در بین نوازندگان شهر اصفهان رایج است «بیات درویش حسن» نام دارد. دوری از نت ها در فاصلۀ یک اکتاو در اصفهان از مایۀ دو (do) فاصلۀ نت ها و درجه های گام اصفهان از یکدیگر عبارت اند از دومِ بزرگ، دومِ کوچک، دومِ بزرگ، دومِ بزرگ، دومِ نیم بزرگ، دومِ کم افزوده، دومِ کوچک. از آهنگ های معروف اصفهان به آهنگ های زیر می توان اشاره کرد: بت چین از علی اکبر شیدا؛ پیش درآمد اصفهان اثر مرتضی نی داود که روی آن شعر هم گذاشته و اجرا کرده اند؛ و بوی جوی مولیان از روح الله خالقی.

پیشنهاد کاربران

اصفهان . اسپ . هان برگرفته اسپ به زبان ترکی روشنی وهان رودی دراذربایجان که ازجنوب به شمال درجریان هست
ازکوه ساو ) ) ( سبلان ) ازجنگل های خرخور ( خلخال ) ازقوم سام اسالم فعلی بوده برای روشن کردن علوم غریبه به کنارزاینده رود مهاجرت کرده بودند
اصف . هان برگرفته ازرودهان واسم اسپ به زبان ترکی
اولین مترجم علوم غریبه ازمنطقه رودهان که جنوب به شمال
درحال جاری شدن است ازجنگلهای خرخور ( خلخال ) دامنه کوه
ساو ( سبلان ) فعلی وقوم سام ( اسالم ) فعلی دراذربایجان بوده هست که به کتاب سلیمان اگاهی داشته
واژه اصفهان
معادل ابجد 227
تعداد حروف 6
تلفظ 'esfahān
نقش دستوری اسم خاص مکان
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از فارسی: اسپهان، پهلوی: spāhān] ( موسیقی )
آواشناسی 'esfahAn
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
اصفهان تحریف شده ی اسپهان بوده است
اسپ در مادی و کردی یعنی اسب
منظور از اسپهان یعنی منطقه ای که دست گروهی از پرورش دهندگان اسب بوده و با گفته های کتاب تاریخ ماد دایاکنوف هم خوانی دارد
اصفهان= به معنی توصیه به آگاه بودن ( در مقابل غفلتهای هوای نفس )
اصفهان که درعربی درکتاب تحف العقول توسط شخص پیامبر ( ص ) ۱۴۰۰ سال پیش بصورت ( ( اصبهان ) ) آمده است پیامبرص فرموده اند که خلقت اولیه ( ( مار ) ) توسط خدا دراصفهان بوده است. بنابراین اصفهان از دوکلمه تشکیل شده یکی ( ( اصف= به معنی وصف شده ) ) و دیگری ( ( هان= هشدار، آگاه باش ) ) یعنی اصفهان= مکانی که محلی برای عبرت است و توصیه هشدارباش درنام آن وجود دارد تا انسان مانند حضرت آدم از مارغفلتها
...
[مشاهده متن کامل]

آسیب نبیند وبهشت خود را ازدست ندهد.

قمار یا با تلفظ صحیحش قومار از دسته کلمات تورکی هستند. که آخرشان مار دارنند. مار به معنای هامار ( هموار. مثل مار آلان=زمینهای هموار ) . تیمار. بیمار. میان مار. سومار. یومار. جومار. دامار. یامار. خومار. زومار. . . . . . . . . ( در فارسی غین و قاف وجود ندارد )
نام قدیمی اصفهان دارالیهود یا یهودیه بوده است و جی همون جهود است
نام اصلی اصفهان کلمه ایست زرتشتی که برگرفته شده از یکی ازخدایان ( ایزدان ) دین زرتشتی است زیرا هرشهری به یکی ازخدایان اعتقاد داشته واصفهان احتمالاًاز ریشه ( ( ایزد پناهان ) ) یا ایزد یسنا اخذ شده باشد
...
[مشاهده متن کامل]
گرچه پیامبر در۱۴۰۰ سال پیش آنرا اصبهان معرفی کرده است یعنی بها دهندگان به اصالت خویش ، خودستایان اصالت دوست. ولی تلفظ عربی اصبهان به جای تلفظ فارسی اصفهان هیچگونه ایرادی ندارد زیرا حروف ( ( ب، و، ف ) ) در زبان هم مخرجند ودرقرآن هم جایی ومن ودرجای دگر فمن یعمل مثقال ذره. . . آمده و تلفظهای لهجه ای محل اشکال نیست.

در مورد واژه ی اصفهان سه نظریه وجود دارد .
1 - نام اصفهان از نام اشخاص تاریخی گرفته شده است .
2 - نام اصفهان بر گرفته شده است از واژه ی اسب
3 - نام اصفهان از نام سپاه گرفته شده است.
نظریه تاریخی در مورد اینکه این واژه از نام اشخاص تاریخی گرفته شده است با تحول آوایی واژه اصفهان تطبیق نمی کند.
...
[مشاهده متن کامل]

نظریه دیگر هم که این نام بر گرفته از واژه اسب است با تحول آوایی واژه اصفهان در فارسی میانه و نو همخوانی ندارد. احتمال دارد که چون بافت اصلی سپاه را در دوره باستان سوار نظام تشکیل می داده است این موضوع باعث پدید آمدن وجه تسمیه اصفهان از نام اسب شده باشد .
طبق تحول آوایی ، واژه اصفهان با واژه سپاه spāda پارسی باستان، spāh دوره ی میانی تطبیق می کند . بنابراین واژه ی یونانی aspaoana را باید شکل یونانی شده فارسی باستان spādāna بدانیم . البته بهتر است این واژه را با پسوند فارسی باستان āna که دلالت بر سرزمین دارد، بگیریم تا پسوند ān جمع ؛چرا که در قدیمی ترین سندی که بطلیموس آورده است این نام به شکل یونانی شده با پسوند āna آمده و نام مکان های جغرافیایی در کتیبه های فارسی باستان نیز با این پسوند ذکر شده اند. در نتیجه فارسی نو isfahān با واژه ی فارسی میانه spāhān و فارسی باستان spādāna تطبیق می کند .
در این مورد مراجعه شود به مقاله ی ریشه شناسی واژه ی اصفهان ، دکتر بهزاد معینی سام ، استادیار گروه فرهنگ و زبان های باستان دانشگاه بوعلی سینا ( مجله ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان سال ششم - بهار و تابستان 1387. )

قیسناب. بیناب. میناب. سیناب. . . و هر کلمه ایی آخرش ناب باشد. تورکی است.
اصفهان یک شهر بختیاری نشین و قلب لرستانه بزرگترین شهر لرنشین دنیاست
یعنی سرزمین بختیاری
هرچه هست معلوم است که اصفهان عربی شده نام قدیم این شهر است من امیدوارم و ارزومند این اسم و بسیاری دیگر از معرب شده. ها باز گردد به اصل و بنظرم اسپادان درست تر است
درستش اسپهان است
اسپهان =اسپه ( سپاه، سپه ) ان ( پسوند جایگاه )
همانگونه که میدانیم بسیاری از واژگان، کنون الف آغازین خود را از دست داده اند. مانند:
اشکم، اسپه، اشتر، استر، ادب، . . .

در زمان ماد ها چند قوم آریایی بودند که یکی از آنها قوم پارتاکن ها بوده که مربوط به اصفهان کنونی می شده . اصفهان در طول تاریخ نام های زیادی داشته که می توان نام برد = سپاهان - اسپاهان - و در آخر اصفهان شده
اصفهان در گذشته بسیار آباد بوده که به همین دلیل شاه عباس صفوی آن را پایتخت قرار داد .
با کمال تشکر از طراحان برنامه آبادیس، پیشنهاد میکنم که قسمتی تحت عنوان "کتاب کوچه" احمد شاملو در برنامه خود بگنجانند.
هر چند، متاسفانه، این کتاب، هنوز به طور کامل، بیرون نیامده، ولی از همان دوازده سیزده جلد آن هم میتوان کمال استفاده را برد. .
...
[مشاهده متن کامل]

جای خالی این اثر بزرگ، در اثر بزرگ شما، احساس میشود.

همانطور که میبینید هیچ کدام از فرهنگ نویسان و مورخان، در مورد نام این شهر بزرگ، راه به جایی نبرده اند.
معنای این واژه را، نه در کتب شعر و تاریخ، که در حلقوم بومیان این خاک باید جست.
کلمه اسپهان، تخفیف سه رکن است که در زیر اشاره میکنم:
...
[مشاهده متن کامل]

اسپی:سفید ( در زبان لکی و لری و کردی )
آو: آب
ان:پسوند مکان
"اسپی آوان": مکان رودخانه سفید. صاحب آب سفید. مکان زاینده رود.
ای کاش به جای این همه زحمت، که اربابان فرهنگ ما، در کتب ادبی و تاریخی ما کشیده اند، کمی وقت گذاشته و زبان های بومی می آموختند.
حضرت شاملو در مقدمه کتاب بینظیر و تکرار نشدنی "کتاب کوچه" اشاره میکند به استخدام یک چوپان کرد ( البته باید میگفت چوپان لک ) . این چوپان بیسواد، بخاطر عدم دسترسی به رادیو، تلویزیون، کتاب درسی، معلمی که از نقطه دیگری آمده باشد ، مهمان غیر بومی و. . . زبان بکر و اندیشه ای بکر داشت.
تنها کسی به زیرکی شاملو میدانست که این چوپان، چه تحفه ای برای فرهنگ نویسی ماست.

اصفهان دیدار از زیبایی، شکوه آثار و ابنیه تاریخی اصفهان نصف جهان را به شما هدیه می دهد. این آثار چنان بیننده را مجذوب خود می سازد که حتی برای شهروندانی که سال ها در کنار این آثار بدیع زندگی کرده اند نه تنها خسته کننده نیست، بلکه با هر بار مشاهده، راز و رمزهای تازه و شگفتی را کشف می کنند. بی مناسبت نیست که اصفهان را نصف جهان نامیده اند و مسافران هر ساله مشتاق مجدد ثبت نام تور اصفهان فارا گشت زیبا و ورق زدن تاریخچه آن از قدیم که توسط صفویان به عنوان پایتخت انتخاب شد تا به امروز هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

طبق نظر سنجی سایت های مختلف از هزار سال پیش، این شهر پذیرای جهانگردان و اهل سفرهای بی شماری بوده است که هر یک به زبانی عظمت و زیبایی شهر و بناهای آن را ستوده اند. اصفهان یا اسپهان سومین شهر بزرگ ایران پس از تهران و مشهد و جزو پر جمعیت ترین شهر ها است.
شوق دیدن جاذبه های ایران عزیز این بار شما را با سفر به اصفهان یا سپاهان راهی سرزمینی خوش آب و هوا می کند تا در جاذبه هایی که یادگاران اجداد ما است با کلیسا ها، آتشکده ها و مساجدی که محل عبادت ادیان مختلف در ایران بوده آشنا تر شوی. مسجد شیخ لطف الله، کلیسای وانک، کلیسای بدخهم یا بیت الحم جز معدود بناهای مذهبی است که با زیبایی های فوق العاده اش برای شما دقایقی کم نظیر را خواهند ساخت و در تکه های زیبایی که گویی از آسمان به زمین افتاده باشند دوره های سلطنت پادشاهان مختلف را بازگو می کنند. کلیسای بیت الحم که با اسم نوادگان حضرت عیسی اسم گذاری شده است چنان بزرگ و زیبا با گنبدی مرتفع و چهار قوس و چهار ستون ایرانیان را صاحبان هنر و اندیشه معرفی می کند و نقاشی های دیواری اش حوادث انجیل را به صورت تصویر در قاب نگاه بینندگان متجلی می نماید.
همان طور که در سایت ویکی تراول هم آمده است، گنبد ها و مناره های لاجوردی با نقش و نگار های دل انگیز در دل آسمان فرو رفته و کمتر کسی است که با دیدن آن ها به وجد نیاید.

شاه عباس یکم ( زادهٔ ۱ رمضان ۹۷۸ ه‍. ق – درگذشتهٔ ۱ جمادی الاول ۱۰۳۸ ق / ۲۷ ژانویه ۱۵۷۱ – ۱۹ ژانویه ۱۶۲۹م ) ، معروف به شاه عباس بزرگ، پنجمین شاهنشاه ایران از دودمان صفوی و نام دارترین فرمانروای این سلسله بود. وی که فرزند و جانشین شاه محمد خدابنده بود، از سال ۹۹۶ ه‍. ق تا زمان مرگش، به مدت بیش از ۴۱ سال خورشیدی بر ایران حکومت کرد. شاه عباس به معماری، موسیقی، نقاشی و شعر علاقه داشت و میدان نقش جهان، عالی قاپو، بخش هایی از عمارت چهل ستون، چهارباغ و سی وسه پل از آثار به جای مانده از دوران سلطنت وی هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

شاه عباس هنگامی به سلطنت رسید که غرب و شمال غربی ایران در تصرف دولت عثمانی بود، هم چنین در شمال شرق ایران نیز خراسان جولان گاه ازبک ها شده بود و در داخل کشور نیز طی ۱۲ سال پس از مرگ تهماسب یکم و دوران پادشاهی اسماعیل دوم و محمد خدابنده قدرت شاه کاهش پیدا کرده بود و دسته بندی های قبیله ای قزلباشان مجدداً به شکل افزاینده ای بروز کرده و دوگانگی میان قزلباشان ترکمان و تاجیکان ( مردم غیر ترک ) در دربار شدت پیدا کرده بود. در نتیجه این چند دستگی، هر یک از مقامات دولتی در اندیشه منافع و قدرت خویش بود و کشور دچار هرج و مرج گردیده بود. شاه عباس با اولویت بندی مشکلات متعدد توانست در طول سلطنتش سلسله صفویه را به اوج قدرت برساند.
عباس میرزا به همراه علی قلی بیگ گورکان شاملو در جنگ های خراسان، محاصره قلعه نیشابور، محاصره قلعه تربت و نبرد تیرپل علیه پدرش شاه محمد خدابنده ( شاه وقت ) جنگید. وی در هجده سالگی قزوین را متصرف شد و در نهایت خود را شاه ایران خواند.
شاه عباس در ابتدای پادشاهی، برای آن که خیالش از حمله پیش دستانه امپراتوری عثمانی به قلمروهای ایران آسوده گردد، پیمان نامهٔ صلح با آن کشور بست و مناطقی کردنشین در عراق و سوریه کنونی را به آنان واگذار کرد. سپس به بهینه سازی امور درون کشوری و فرونشاندن شورش استان ها پرداخت. او نخست ازبکان را شکست داد و سپس به جنگ با دولت عثمانی درآمد. او در سه نوبت با عثمانی ها جنگید. هم چنین دو بار به گرجستان حمله کرد. از واپسین لشکرکشی های او می توان فتح قندهار نام برد. در زمان شاه عباس درآمد دولت ایران بالا رفت و بازرگانی با کشورهای اروپایی و چین افزایش یافت. او بناهای بسیاری ساخت که هنوز برخی از آن ها پابرجاست.
برای وی راه رسیدن به پادشاهی ساده نبود. تجربیات سال های کودکی و نوجوانی وی باعث سوظن بیمارگونه ای در وی گردید. که تأثیر آن تا پایان عمر بر روابطش با دیگران و حتی پسرانش سایه افکند. شاه عباس درگذار زندگی یکی از فرزندانش را کشت و دو تن دیگر را کور کرد و دو پسر دیگرش نیز در کودکی مردند؛ حتی گفته شده که یکی از پسران شاه عباس از دربار گریخت و در تاریخ محو شد بدین شیوه در هنگام مرگ جانشین شایسته ای از خود بازنگذاشت و به ناچار نوه او با نام شاه صفی به پادشاهی رسید.
نام اصفهان پیوسته با اسم شاه عباس همراه بوده و اغلب آثار باستانی و عمرانی شهر اعم از آب انبارها، مادی ها، پل ها، خیابان ها، تفرجگاه ها، کاخ ها، مساجد، مدارس، معابد، بازارها و باغ ها و میدان ها به نام شاه عباس ثبت شده است. منبع : ویکی پدیا

پیش از پرداختن به واژه �اصفهان�، بد نیست یادآوری کنیم که تا چند دهه پیش نام برخی از شهرهای ایران به گونه عربی شده یا �معرب� نوشته می شد ولی با کوشش دوستداران زبان پارسی نام هایی همچون �جرجان� یا �طهران� به گونه درست آن �گرگان� و �تهران� دگرگون شد.
...
[مشاهده متن کامل]

برای چندین سده، نویسندگانی همچون خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، ابن بلخی در فارس نامه، محمدِ محمودِ احمدِ توسی در عجایب نامه، سمعانی در الانساب، ظهیرالدین نیشابوری در سلجوق نامه، قاضی عمادالدین در عجایب البلدان، شرف الدین علی یزدی در ظفرنامه تیموری و بسیاری دیگر، تهران را با �ط� و به صورت �طهران� می نوشتند تا این که جوینده ای همچون محمدحسن خان مقدم مراغه ای ( اعتماد السلطنه ) وزیر انطباعات و دارالترجمه دوران قاجار، به گفته خودش دچار تردید شد که نام این شهر را با �ط� بنویسد یا با �ت� و موضوع را با �علی قلی میرزا اعتضاد السلطنه� رئیس دارالفنون در میان گذاشت. چند سال پس از آن، پژوهشگرانی همچون احمد کسروی و محمد قزوینی درباره نگارش واژه �طهران� یا �تهران� دیدگاه های متضاد خود را ارائه کردند و در نهایت دیدگاه کسروی پذیرش همگانی یافت و امروز همگان تهران را با �ت� می نویسند.
کسروی در آن زمان نوشت: �. . . بی گفتگو است که طهران کلمه ای پارسی است و در پارسی طاء الف دار نیست، مگر درباره کلمه هایی که تازیان آن را معرب کرده اند و از گفتن بی نیاز است که این کلمه های معرب را باید در نوشته های عربی به کاربرد و در نوشته های پارسی جز شکل پارسی نخستین آنها درست نمی باشد. . . به عقیده ما به کاربردن طهران و طوس و اصطخر و اصفهان و دیگر کلمه های معرب در نوشته های پارسی که تا به امروز معمول و شایع می باشد، غلط های فاحش است و باید به نام شرافت علم و بلندی پایگاه آن، تعصب و عادت را به کنار گذارده و بدین گونه غلط های معمولی که نمونه و یادگار دوره استیلای زبان و ادبیات عربی است، خاتمه بخشید. . . شهر معروف ایران را که امروز �اصفهان� می نویسیم، این واژه شکل عربی نام آن شهر است. . . اگر شکل درست پارسی واژه را خواسته باشیم، �اسبهان� با زیر الف یا زبر آن است. � ( کاروند کسروی: ص ۳۸۳ و ۳۸۴ و ۴۲۸ )
نکته مهم دیگر این که، حتی در برخی متن های عربی نیز به شیوه نگارش این واژه با حرف �س� اشاره شده، چنان که �یاقوت حموی� جغرافی دان و تاریخ نویس سده هفتم هجری قمری، در �معجم البلدان� به نقل از حمزه بن الحسن ( حمزه اصفهانی ) در شرح �اصبهان� به اصل پارسی این واژه با حرف �س� و �اسباهان� اشاره کرده و می نویسد: �. . . ذلک ان لفظ اصبهان اذا رُدَّ الی اسمه بالفارسیه کان اسباهان. . . �.
همچنان که �نظامی گنجه ای� سراینده سده ششم هجری قمری نیز در منظومه �خمسه� و در داستان �خسرو و شیرین� به اوصاف �شکر اسپهانی� می پردازد.
و در نمونه دیگر، �وحشی بافقی� از سرایندگاه سده دهم در مثنوی �فرهاد و شیرین� نام این شهر تاریخی را �اسپهان� یا �سپاهان� ثبت کرده است:
ز پرویز ار بدینسان دردمندی / از اینجا تا سپاهان نیست چندی
به گلگون تکاور ده عنان را / سیه گردان به لشکر اسپهان را
براین پایه، پس از تاثیر زبان عربی بر زبان پارسی، در این واژه به تدریج حروف �ص� و �ف� جایگزین حروف �س� و �پ� یا �ب� شدند؛ اما بیشتر نام واژه های این شهر با ریشه مشترک، در منابع مختلف یا گویش‎های نواحی گوناگون با �س� و �پ� یا �ب� ثبت شده اند که برای نمونه می توان اسبان، اسباهان، اسباهو، اسبهو، اسواهو، اسباهون، اسبوون، اسبهان، اسپادانا، اسپاهان، اسپهان و اسفهان را نام برد. ( نام واژه های اصفهان، اکبر یاوریان، ص ۱۲۳ - ۶۵ )
پس، به گواهی متن های تاریخی و ادب پارسی، و با نگرش به این که نگارش واژه های پارسی با حرف های/ واک های ناپارسی همچون �ح؛ ص؛ ض؛ ط؛ ظ؛ ع� ریخت واژگان را از هویت و ریشه اصلی پارسی خود دور می کند و هیج دلیل آواشناسی نیز برای نگارش واژه اسفهان/ اسپهان با �ص� وجود ندارد، بهتر است که به تدریج شیوه نگارش این واژه را دگرگون سازیم. این دگرگونی می تواند از نوشته های غیر رسمی آغاز شود و در نوشته های رسمی نیز هر دو شیوه در کنار هم به کار رود تا پس از آشناشدن مردم با این شیوه نگارش، به تدریج �اسپهان� جایگزین �اصفهان� شود و نام این شهر تاریخی هویت پارسی خود را بازیابد.
شاهین سپنتا
کارشناس میراث فرهنگی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس