بحث عقل است این چه عقل ای حیله گر
تا ضعیفی ره برد آنجا مگر
بحث عقلی گر در و مرجان بود
آن دگر باشد که بحث جان بود.
مولوی.
مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیاست... ( ازگلستان سعدی ). || مباحثه. جدل. محاجة. گفتگو. مذاکرة. مناظره. مسئله پرسیدن : گروهی حکما در حضرت کسری به مصلحتی سخن همی گفتند و بزرجمهر... خاموش ، گفتندش که چرا در این بحث سخن نگوئی ؟ ( از گلستان سعدی ). || گفتگو. سخن. حدیث : یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکرحلقه عشاق بود.
حافظ.
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرودوین بحث با ثلاثه غساله میرود.
حافظ.
بحث بلبل بر حافظ مکن از خوش سخنی پیش طوطی نتوان نام هزاران بردن.
حافظ.
- بحث درباره چیزی یا کسی رفتن ؛ درباره کسی یا چیزی گفتگو شدن. دور زدن سخن درباره چیزی یا کسی : ز خارزار تعلق کشیده دامن دار
که بحث بر سر یک سوزن مسیحا رفت.
صائب.
گفتمش جان داد شاهی بی تو، گفت بحث در خضر و مسیحا می رود.
امیر شاهی سبزواری.
|| در اصطلاح اهل نظر بر حمل چیزی بر چیزی و بر اثبات نسبت خبری بدلیل و بر اثبات محمول برای موضوع و بر اثبات عرض ذاتی برای موضوع علم و بر مناظره اطلاق شود. ( از کشاف اصطلاحات فنون ). || اعتراض. ایراد. || مجازاً،جنگ و نزاع. ( آنندراج ). جدال. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به حکمت اشراق ص 298، 305 - 308 و تمدن جرجی زیدان ج 5 ص 142 و دزی ج 1 ص 52 شود. || کندیدن و کاویدن زمین. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). زمین را کاویدن. طلب چیزی کردن در خاک.بحث. [ ب َ ] ( ع اِ ) معدن. کان. || مار بزرگ. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). ج ، بحوث. ( منتهی الارب ).