نتیجه گیری
/natijegiri/
مترادف نتیجه گیری: استنتاج
برابر پارسی: برداشت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جدول کلمات
مترادف ها
قیاس، وضع، استنتاج، استنباط، کسر، نتیجه گیری، پی بردن از کل به جزء یا از علت به معلول
پیشنهاد کاربران
برای واژه سازی برایِ {نتیجه گیری، استنتاج، استنباط، استدلال. . . } می توانیم به زبان های هِندواروپایی دیگر سری بزنیم.
1 - انگلیسی/عنگلیسی:واژه یِ {conclude} را که از پیشوندِ {con:هَم/اَن} و {clude:بستن} ساخته شده است. پس می توان برپایه این، {همبستن/انبستن} را پیشنهاد داد.
... [مشاهده متن کامل]
گزاره:او به این شیوه استدلال کرد
درست تر:او به این شیوه هَمبَست/اَنبَست.
2 - آلمانی:ما {schlie�en}را در این زبان داریم به چَمِ {بستن}. به گمانم شاید همان {همبستن/انبستن} بهتر باشد ولی از این کارواژه نیز می توان بهره برد.
3 - ارمنی:ما {ezrpakel} را که از {ezr:به چَمِ {کنار/بر}} و {pakel:بستن} ساخته شده است و از همین روی، می توان از {کناربستن، بربستن} بهره برد.
ما واژگان {همبستن، انبستن، بستن، کناربستن، بربستن} را داریم، هر چند تا را خواستید می توانید بگویید. ( یا هر واژه پارسی دیگر )
برای نمونه من از {انبستن/همبستن} بکار می برم.
بِدرود!
1 - انگلیسی/عنگلیسی:واژه یِ {conclude} را که از پیشوندِ {con:هَم/اَن} و {clude:بستن} ساخته شده است. پس می توان برپایه این، {همبستن/انبستن} را پیشنهاد داد.
... [مشاهده متن کامل]
گزاره:او به این شیوه استدلال کرد
درست تر:او به این شیوه هَمبَست/اَنبَست.
2 - آلمانی:ما {schlie�en}را در این زبان داریم به چَمِ {بستن}. به گمانم شاید همان {همبستن/انبستن} بهتر باشد ولی از این کارواژه نیز می توان بهره برد.
3 - ارمنی:ما {ezrpakel} را که از {ezr:به چَمِ {کنار/بر}} و {pakel:بستن} ساخته شده است و از همین روی، می توان از {کناربستن، بربستن} بهره برد.
ما واژگان {همبستن، انبستن، بستن، کناربستن، بربستن} را داریم، هر چند تا را خواستید می توانید بگویید. ( یا هر واژه پارسی دیگر )
برای نمونه من از {انبستن/همبستن} بکار می برم.
بِدرود!
سربست:نتیجه گیری.
پیشنهاد واژه "برگفت" برای واژه "نتیجه گیری، نتیجه گرفتن" و "برگفته" برای"نتیجه"
می توانیم واژه "برگفتن" را برابر "بر پایه چیز دیگری گفتن" می باشد که برابر "نتیجه گیری" می باشد ( شما در نتیجه گیری با چند تا چیز پایه، نتیجه می گیرید، در واقع بر آنها، نتیجه می گیرید که می شود "برگفتن" )
... [مشاهده متن کامل]
می توانیم "َ ن" پایانی اش را برداریم که بشود "برگفت" که برابر همان "برگفتن" است ( این یک ویژگی در پارسی است. برای نمونه دو واژه "فرگشتن" و "فرگشت" برابر هستند )
واژه "برگفته" هم دیگر آشکار است که برابر "نتیجه است"
پس به جای "نیتجه گیری، نتیجه گرفتن" بگوییم "برگفت" یا "برگفتن" و به جای واژه "نتیجه" بگوییم "برگفته"
بدرود!
می توانیم واژه "برگفتن" را برابر "بر پایه چیز دیگری گفتن" می باشد که برابر "نتیجه گیری" می باشد ( شما در نتیجه گیری با چند تا چیز پایه، نتیجه می گیرید، در واقع بر آنها، نتیجه می گیرید که می شود "برگفتن" )
... [مشاهده متن کامل]
می توانیم "َ ن" پایانی اش را برداریم که بشود "برگفت" که برابر همان "برگفتن" است ( این یک ویژگی در پارسی است. برای نمونه دو واژه "فرگشتن" و "فرگشت" برابر هستند )
واژه "برگفته" هم دیگر آشکار است که برابر "نتیجه است"
پس به جای "نیتجه گیری، نتیجه گرفتن" بگوییم "برگفت" یا "برگفتن" و به جای واژه "نتیجه" بگوییم "برگفته"
بدرود!
هوده گیری
برآورد
نمونه:
. . . �واشنگتن� ارزیابی خود از نیروی رزمی روسیه را به شَوَند برآورد ( نتیجه گیری ) هایِ از سر ندانمکاری داده ها ( اشتباه اطلاعاتی ) نادرست ارزیابی ( محاسبه ) کرده است.
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2023/08/blog - post_18. html
نمونه:
. . . �واشنگتن� ارزیابی خود از نیروی رزمی روسیه را به شَوَند برآورد ( نتیجه گیری ) هایِ از سر ندانمکاری داده ها ( اشتباه اطلاعاتی ) نادرست ارزیابی ( محاسبه ) کرده است.
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2023/08/blog - post_18. html
پایان کار😘😘😘
میشه واضع تر توضیح بدید
پاسخ نهایی
چیزی که از وجود چیزی بوجود می آید.
برآیند، ستانده، دستاورد